یک اسم و چند قصه - مجید راستی

کلاه

بچّه ها توي پارك بازي مي کردند. یک مرتبه، یکی از بالاي درخت داد زد: «كمك! یکی من را نجات بدهد! »

بچّه ها صدا را شنيدند. به طرف صدا دويدند. كُلاه را بالاي درخت ديدند. كُلاه هم بچّه ها را ديد و دوباره داد زد: « یکی من را نجات بدهد! »

بچّه ها از كول هم بالا رفتند و یک نَردبان شدند. بچّه اي كه سَرِ نَردبان بود دستش را دراز كرد و كُلاه را برداشت. بچّه ها، كُلاه را نجات دادند. بابابزرگي از راه رسيد. كُلاهش را دست بچّه ها ديد. خوش حال شد. آن را از دست بچّه ها گرفت و گُفت: «متشكّرم! »

كُلاه هم آهسته گفت: «بچّه ها، متشكّرم كه نجاتم داديد! »

بابابزرگ و كُلاه باهم رفتند. بچّه ها هم دوباره مشغول بازي شدند.

24.gif قصّه ي


مطالب مشابه :


یک اسم و چند قصه - مجید راستی

به یاد بابا - یک اسم و چند قصه - مجید راستی - به یاد بابا. درباره وبلاگ. اینجا دکتر الهی قمشه




ادرس دکتر میلانی

جراحی زیبایی بینی - ادرس دکتر میلانی - میلانی گاندی شمالی، ساختمان پزشکان گاندی ط 1- واحد5




آدرس دکتر رزینا بشارتی زاده

دکتر مجید عبدل دکتر مهدی راستی دکتر شاهین روشن




فیلم عمل مغز

راستی لطفا نظری که سلام امروز براتون یه عمل مغز می زارم که توسط دکتر مجید زهرابی




طاهریان

یکی به من ادرس یه دکتر داد به اسم طاهریان دکتر مجید عبدل دکتر مهدی راستی




در رثای استاد

به راستی این مطالب جز در موارد بیان شده تالیف یا ترجمه مدیر وبلاگ، دکتر مجید میرزایی




برچسب :