دانلود رمان آسانسور(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

asansor.gif

شايد بيشتر عمرمو از در اسانسوراي زيادي گذشته باشم .... ولي هيچ كدوم مثل اون اسانسوري

نبود... كه منو به عشقم رسوند ..

عشقي كه حالا به جاي چزوندون ...و سربه سرش گذاشتنش.. مي پرستمش ... بله همون اسانسور

قديمي ..

كه باز نشون داد..خيلي مهربونتر از تمام اسانسورهاي جديد و به روزه.. كه هزارتا دم و دستك ..و ادا و

اطوار دارن ...

در ي كه بهترين رو برام اورد و بهم گوشزد كرد كه : ..

هميشه قرار نيست از اين اتفاقا بيفته ..پس به همه فرصت بده و خوب دقت كن ...هر دري مي تونه هر

چيزي رو برات بياره....ولي اصولا همه چيزي... قرار نيست به دردت بخوره و برات مفيد باشه .....

فقط كافيه به صداي قلبت گوش كني و ببيني كه با هر بار نواخته شدنش چه چيزي رو ازت مي خواد ...

قسمتی از این رمان زیبا:

فرزاد- راستش نمي دونم چطور به شما بگم..

به چشماش خيره شدم ....

-راحت باشيد ...

فرزاد- ناراحت نمي شيد؟

-اصلا

سرشو انداخت پايين و با دستش شروع كرد به ور رفتن ..به دستاش نگاه كردم كه يه دفعه سرشو اورد

بالا ...

فرزاد- من از تو خوشم مياد ...

رنگم پريد ..

فرزاد- ببخشيد نمي دونم چطور بايد مي گفتم...و يا چطور عنوانش مي كردم

و با خنده دستي به گردنش كشيد ...

فرزاد- اينم به زور گفتم

كمي به خودم حالت تدافعي دادم و معذب شدم...

فرزاد- شما يه جوري هستيد كه ادمو خود به خود به خودتون جذب مي كنيد ...

هر بارم كه خواستم بيام و بهتون بگم... دكتر يه جور مانع شدن ....

زبونم بند امده بود و قلبم به شدت مي زد ....

جرات نگه كردن تو چشماشو نداشتم

فرزاد- شايد بگيد اين يارو مگه چند وقته امده كه حالا ....

سكوتي كرد و ادامه داد:

راستش شماره اتونم از همكارتون گرفتم ولي هر بار كه تماس گرفتم گوشيتون خاموش بود ....

با لبخند :اينم از شانس منه

سكوت كردم

فرزاد- چرا ساكتيد؟...از حرفم ناراحت شديد ؟

زود سرمو اورم بالا...نه نه

-اما خوب راستش ..

فرزاد با حالت سوالي – راستش چي ؟

- من ....من انتظار نداشتم

فرزاد- بله ولي خوب.... يه دفعه اي پيش امد......وقتيم كه پيش بياد ..ديگه به زمان و مكان كاري نداره

چون هنوز سرما خورده بودم ..يه دفعه عطسه اي كردم ....دستمو زودي گرفتم جلوي دهنم كه جعبه

دستمال كاغذي رو گرفت مقابلم ...

يكي دو تا برداشتم و اروم تشكري كردم

فرزاد- مي تونم خواهش كنم دعوت امشب منو براي صرف شام قبول كنيد ...

با تحير بهش خيره شدم..-امشب؟

سرشو تكون داد.:

فرزاد-.بله ...

- اما من كه

فرزاد- فكر كنيد فقط يه شام دوستانه است ...

از جاش بلند شد و به طرف ميزش رفت و برگه كوچيكي رو از روي ميز برداشت ...

... روش چيزي نوشت

فرزاد- اين ادرس رستورانه ..خيلي دوست داشتم خودم مي امدم دنبالتونه.... ولي من تا بعد از ظهر بايد

تو بيمارستان باشم ...

مقابلم ايستاده بود و منم همونطور نشسته به دستش كه مقابلم دراز شده بود خيره شدم

دست بلند كردم و اروم برگه رو از دستش گرفتم ...

فرزاد- ميايد ديگه ؟

به چشاش نگاه كردم .......لبخندي ديگه اي رو زينت صورتش كرد ..


با هولي كه كرده بودم و با صداي لرزون:

- ..ببخشيد من ديگه برم

بلند شدم كه به طرف در برم

فرزاد- خانوم صالحي؟

برگشتم طرفش ..

فرزاد- ميايد ديگه..؟

سرمو دو بار حركت دادم به طرف پايين

- بله....يعني فكر كنم كه بله

لبخند ديگه اي زد

فرزاد- پس راس ساعت 8 منتظرتون هستم ...

-بله حتما

فرزاد- خانوم صالحي ؟

ديگه رنگي به صورتم نمونده بود

فرزاد- لطفا گوشيتونم روشن كنيد

- هان ؟

با خنده بهم خيره شد

- اهان ......باشه باشه

و با عجله از اتاق خارج شدم ...

باورم نمي شد .دستموگذاشتم رو قلبم كه يه لحظه ساكت نمي شد .با مشت اروم كوبيدم رو سينه ام

-يه لحظه بتمرك سر جات ..... ببينم چي شد ...

80.gifدانلود برای جاوا

80.gifدانلود برای آندروید

80.gifدانلود برای pdf

80.gifدانلود برای آیفون و تبلت


مطالب مشابه :


دانلود رمان حرف سکوت

دنیای رمان - دانلود رمان حرف بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , رمان فصل های زرد انتظار zahra matin.




رمان آسانسور

رمان آسانسور,رمان عاشقانه ایرانی و دانلود رمان كمي سكوت كردم و در حالي انتظار نداري




دانلود رمان آسانسور(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

دانلود رمان آسانسور سكوت كردم. فرزاد »» دانلود رمان در امتداد باران




رمان یک قدم تا عشق-7-

رمان,دانلود رمان,رمان چيزي كه در اين ميان برايم ناگهان سكوت كردم و بعد شروع




رمان در امتداد باران (17)

دانلود رمان سكوت در آن سوي ساعتي بعد صدرا و ديبا پشت ميز رستوران محبوبش در انتظار




رمان فریاد زیر آب

و سكوت ! در دادگاه هميشه چشم انتظار ساعت ایرانی عاشقانه,دانلود رمان,خواندن رمان




رمان آسانسور

roman,دانلود رمان عاشقانه جدید, خيلي سر حال بود در حالي كه انتظار بي بازم سكوت كردم




رمان برادر ناتنی4

رمان,دانلود رمان برگشت لينا رو كه آرام و در سكوت به رو مي دونست كه ازش انتظار




رمان یک قدم تا عشق-8-

رمان,دانلود رمان,رمان فشار دادم به انتظار باز شدن سكوت كرد و سپس در حالي كه




ثمره انتظار 5

ثمره انتظار 5 - رمان هاى نودهشتيا و ღ دانـلود رمـان وحـــ شـــ ღ صدايى در سكوت




برچسب :