قل قل قل... قل از همه رنگ...!
« همين امروز ياد بگيريد که لغت «دو قلو» يک لغت فارسي نيست و تنها شکل تغييريافتهاي از لغت ترکي «دوغولو» به معناي «همزاد» از مصدر «دوغماق»(زادن) ميباشد. درواقع «دو» در «دوقلو» به معني عدد دو نيست، همان طور که در «دوبل» هم دوي فارسي نيست.»*
دنياي دوقلوها ميتواند براي اطرافيانشان سرگرم کننده، براي مادرشان خسته کننده، براي معلمهايشان گيج کننده، و براي خودشان متفاوت از دنياي خواهر و برادرهاي يک قلو باشد. هفته گذشته با دبير انجمن دوقلوهاي جوان ايراني، گفتگویی داشتم تا از دوقلوها و چگونگي انجمن دار شدنشان حرف بزنيم.
تشكل اسلامي دوقلوهاي آريايي
«احسان» يکي از «قل»هاي برادران «خاصه تراش» است که هر دوشان در دانشگاه آزاد سمنان، مهندسي عمران خواندهاند. تا چند سال پيش، دوقلوها انجمني داشتند که از يک مقطع به بعد، ديگر به کار خودش ادامه نداد. اما از آنجا که دوقلوها در جريان برنامههاي آن انجمن با همديگر آشنا شده بودند، توانستند يک هسته مرکزي جديد بين خودشان تشكيل بدهند و انجمني تازه راه بيندازند. اولش فقط براي اين بود که بتوانند مشکل دوقلوهايي که در دانشگاههاي جدا از هم قبول ميشوند را با گرفتن انتقالي يکي از آنها حل کنند، اما بعد حوزه فعاليتشان گستردگي بيشتري پيدا کرد و تصميم گرفتند کارهاي بزرگتري انجام بدهند.
به همين منظور آنها «تشكل اسلامي دوقلوهاي آريايي» را در واحد سمنان دانشگاه آزاد تشكيل دادند و با فراخواني در سطح واحدهاي تهران شمال، تهران جنوب، سمنان و... به عضو گيري پرداختند. البته كمكهاي دكتر «واعظي»، رئيس دانشگاه كه خودشان هم در خانواده و فاميل دوقلو دارند، خيلي جاها كار آنها را زودتر از معمول راه انداخت. افتتاحيه کشوري اين تشكل در سوم خرداد ماه همين امسال در سمنان برگزار شد و کارشان، شكل رسمي پيدا كرد.
مي پرسم: «معمولاً NGOها براي ارائه خدمات به بيماران خاص، نيازمندان و امثال آنها تشکيل ميشوند. حتي اگر چپ دستها را در نظر بگيري، ميبيني ازآنجا كه بيشتر ابزارآلات براي استفاده راست دستها طراحي شدهاند، چپ دستها در بعضي مناطق دنيا به اين فکر افتادهاند که دور هم جمع بشوند و درباره مسائل و مشکلاتشان تبادل نظر کنند. حالا شما چه ويژگي يا مشکلي در دوقلوها ديديد که به فکر تشکيل انجمن مخصوص آنها افتاديد؟»
ـ «خيلي کارها ميشود در اين انجمن انجام داد. ما اطلاعات دوقلوها را ميگيريم، چيزهايي مثل شغل پدر، تفريحات مورد علاقه... و تسهيلات دوقلوها براي دوقلوها را راه مياندازيم. مثلا اگر پدر يا مادر يکي از دوقلوها جراح زنان و زايمان باشد، موارد دوقلوزايي ديگر اعضا را به ايشان معرفي ميکنيم.
پژوهشکده ابن سينا در سال 1382 اطلاعات مربوط به 3200 دوقلو را جمع آوري کرده، قصد داريم با آنها تفاهم نامهاي امضا کنيم تا درباره ژنتيک دوقلوها و تاثيرش در رفتارهاي آينده شان تحقيق کنند. اين انجمن ميتواند به بررسي اختلالات ژنتيکي با استفاده از شرايط دوقلوهاي همسان بپردازد. از طرفي ما ميتوانيم ضمن آشنا کردن دوقلوها با همديگر، زمينه ازدواج آنها را فراهم کنيم.»
ـ «يعني ازدواج دوقلوي دختر با دوقلوي پسر؟ خوب، اين چه نفعي دارد؟ اين طوري با هم قاطي نميشوند؟!»
ـ «البته گاهي اين احتمال وجود دارد! آقايي که دخترش را به يکي از دو برادر دوقلو داده بود، تعريف ميکرد که روز عروسي به برادر دامادش گفته برو سبيلت را بزن، همه دارند اشتباهي به تو تبريک ميگويند!»
ـ «پس چه اصراري داريد امکان خطا را زيادتر کنيد؟!»
ـ «ما ميگوييم: دو برادر، دو خواهر، دو باجناق، دو جاري! شعارمان هم وحدت و صلح است. دوقلوها بايد هميشه در کنار هم باشند و براي حفظ اين اتحاد بهتر است با يک جفت دوقلوي ديگر ازدواج کنند تا هيچ وقت از هم جدا نشوند.»
ـ «حالا مثلا اگر جدا بشوند چه ميشود؟!»
ـ «نه... حتي من و برادرم هردو دانشگاه سمنان را انتخاب کرديم تا احتمال قبولي هردويمان در آنجا بالا برود و از هم جدا نشويم!»
روز دوقلوها
ـ «دوقلو بودن واقعا حس متفاوتي دارد؟ قدري از اين حس برايمان حرف ميزني؟»
ـ «ما در تمام لحظات با هم بزرگ شده ايم. ذهنمان يک جور تله پاتي دارد. مثلا يک بار من داشتم توي خانه درس ميخواندم. برادرم آمد و گفت اگر گفتي چه کسي را ديدم؟! من گفتم فلاني!! حالا فلاني را چهار سال پيش از آن ديده بوديم! يا در بين دوقلوهاي ديگر، موردي هست که از دو خواهر، يکيشان ازدواج کرده بوده. يک شب بلند ميشود و ميگويد حالم بد است و اصرار دارد با منزلشان تماس بگيرند. صبح معلوم ميشود ديشب در همان لحظات، پاي خواهرش شکسته بوده.»
ـ «در انجمنتان چه برنامههايي براي دوقلوها داريد؟»
ـ «ما يک چشمانداز پنج ساله داريم و ميخواهيم قدمهايي به نفع دوقلوها برداريم. از شوراي شهر تهران، درخواست پارک و فرهنگسراي مخصوص کرده ايم. از دولت هم خواستهايم يک روز را به انتخاب خود دوقلوها به نام روز دوقلوها تعيين کند.»
ـ «انتخاب شما چه روزي است؟»
ـ «اول، روز تولد لاله و لادن را در نظر داشتيم. اما چون در سه سال گذشته اين روز مصادف با ايام عزاداري بود، تصميم گرفتيم روز دوم ارديبهشت را پيشنهاد بدهيم، دوي دو ( 2/2) به نشانه دوقلوها.»
ـ «اين وسط حق سه قلوها و چهارقلوها ناديده گرفته نميشود؟!»
ـ «خوب... حسن سه قلوها اين است که به محض وارد شدن آنها، بازار دوقلوها کساد ميشود!»
ـ «حالا فکرش را بکن که چهارقلوها وارد شوند! راستي در انجمنتان چند سه قلو به بالا داريد؟»
ـ «بيشترينشان چهار قلو است. يك چهارقلوي چهارساله شامل دو دختر و دو پسر داريم که پدرشان فوت کرده. در مراسم معرفي انجمن دوقلوهاي جوان ايراني، آنها را روي سن آورديم. اخيرا هم پنج قلويي به دنيا آمدهاند که در صدديم آنها را به عضويت دربياوريم.»
ـ «ديگر چه موارد جالبي بينتان هست؟»
ـ «يک جفت دوقلو و سهقلو در يک خانواده داريم. خانواده ديگري هستند که سه جفت دوقلو دارند و جنسشان بدجوري جور است! يعني يک جفت دوقلوي پسر، يک جفت دوقلوي دختر و يک جفت دوقلوي دختر و پسر.»
قلهاي بزرگتر، قلهاي كوچكتر!
ـ «يک بار مقالهاي خواندم راجع به اين که دوقلوها هميشه در کنار هم تعريف ميشوند و ازآنجا که از موقع تولد، دائم لباسهاي يکسان برايشان خريداري ميشود و همه روي شباهت آنها تاکيد ميکنند، ممکن است در دوران نوجواني دچار بحران هويت شوند و خيال کنند به تنهايي معنايي ندارند. بنابراين به خريدن لباسهاي کاملا متفاوت از هم روي ميآورند. آيا شما چنين چيزي را تجربه نکردهايد؟»
ـ «دوقلوها از بچگي عين همند. وقتي استقلال فکري پيدا ميکنند ممکن است کمي خارج بزنند اما دوقلوهاي چهل سالهاي هم هستند که هنوز مثل همديگر لباس ميخرند. بعضيها فرضيه دادهاند که دوقلوها بايد در کلاسهاي جدا از هم درس بخوانند اما من نتايج تحقيقي در دانشگاه آمستردام را دارم که نشان ميدهد جدا کردن دوقلوها از همديگر، باعث افت تحصيلي و ايجاد اضطراب در آنها ميشود. ما دوقلوها افتخارمان اين است که يک نفر هميشه در کنار ما و نگرانمان باشد.»
ـ «يعني شما هيچ اختلاف و دعوايي با هم نداريد؟»
ـ «خوب چرا... ولي پنج دقيقه بعد يادمان ميرود. ميدانيد، به نظر من، قل بزرگتر دوقلوها، يک جور سياستمداري خاص دارد. قل کوچکتر عاطفيتر است و زودتر با ديگران ارتباط برقرار ميکند. من از روي رفتار دوقلوها ميفهمم کدامشان اول به دنيا آمده!»
ـ «خودت قل بزرگتري يا کوچکتر؟»
ـ «کوچک تر.»
ـ «يعني رسماً داشتي از خودت تعريف ميکردي الان؟!»
ـ «نه، قل بزرگتر هم با سياست خاصش جلوي خيلي از مشکلات را ميگيرد!»
ـ «از شيطنتهايتان بگو، وقتي اطرافيانتان را سرکار ميگذاريد!»
ـ «در برنامه سوم خردادمان، مجري از من پرسيد آيا به جاي همديگر امتحان ميدهيد؟ من گفتم انشاء الله اين ترم! جلوي دکتر واعظي چه بايد ميگفتم؟!»
ـ «پدر و مادرتان را هم ميتوانيد سرکار بگذاريد؟»
ـ «آنها را در زمان حال نميشود گول زد اما در مورد خاطرات ميشود. مثلا حرفي از شيطنتهاي گذشته ميشود و من ميگويم من نبودم، ايمان بود! حتي خودمان هم گاهي دچار ابهام ميشويم و من چيزي تعريف ميکنم و ايمان ميگويد آن که من بودم!»
ـ «هميشه فکر کردن به اين موضوع براي من جالب بوده که دوقلوها چطور از هم تشخيص داده ميشوند. ببينيد، مثلا براي شما به اسم احسان، شناسنامه گرفتهاند و براي برادرتان به اسم ايمان. در طول دوران کودکي، شباهت شما باعث ميشود اطرافيانتان، يک بار شما را احسان صدا کنند و يک بار ايمان. در حال حاضر شما از کجا ميدانيد همان قلي هستيد که اسمش را احسان گذاشتهاند و با برادرتان قاطي نشده ايد؟!»
ـ «به نظرم دوقلوهايي که قل بزرگترشان، عاطفي است و قل کوچک ترشان سياستمدار، با هم عوض شده اند! در نظر داريم يک تحقيق هم راجع به اين موضوع انجام بدهيم که در ازدواج دوقلوها با هم، آيا بهتر است قل بزرگتر پسر با قل بزرگتر دختر ازدواج کند يا برعکس.»
ـ «دوقلو بودن، ديگر چه مزايا و تفاوتهايي دارد؟»
ـ «الان عکس کارت شناساييهاي من و برادرم يکي است. چون من آن موقع عکس آماده نداشتم و به جاي اين که وقت بگذارم و بروم عکس فوري بگيرم، از عکسهاي برادرم استفاده کردم! يا مثلا يکي از دوستهايم شيطنت ميکرد و ناظم، گوش برادر دوقلويش را ميپيچاند!»
دوقلوها، نماد صلح و وحدت
همان طور كه به عكسهاي مراسم مختلف انجمن دوقلوها، از افطاري و گردهمايي در رستوران بگير تا جشن نيكوكاري و تاتر نگاه ميكنم، ميپرسم: «بزرگترين آرمان انجمن شما چيست؟»
ـ «حوزه فعاليت ما در تشكل اسلامي دوقلوهاي آريايي، سياسي بود اگرچه كاري به سياست نداشتيم!...»
ـ «يعني همان كاري كه قل بزرگتر انجام ميدهد؟!»
ـ «بله! اما جواز انجمن دوقلوهاي ايراني، ملي است و حوزه فعاليت گسترده تري با موضوعيت اجتماعي دارد. ما ميخواهيم دوقلوها را به عنوان نماد صلح و وحدت معرفي کنيم، چون اگر همه آدمها مثل دوقلوها با هم رفتار ميکردند، جنگ و آتش افروزي در دنيا متوقف ميشد.»
ـ «اما جرج بوش، رئيسجمهور جنگ افروز آمريکا، يک جفت دوقلوي دختر در خانه داشت که ظاهرا تاثيري روي او نگذاشتند!»
به عکس دختران جرج بوش نگاه ميکند: «اينها که شبيه هم نيستند. دوقلوي غيرهمسانند. ببينيد، ما دوقلوهاي غير همسان را به خاطر آن که در يک زمان و مکان به دنيا آمدهاند، در انجمنمان ميپذيريم اما به طور کلي تمام پژوهشهاي روان شناسي و علمي روي دوقلوهاي همسان انجام ميشود.
ما قصد داريم با برپايي همايشهايي مثل دوقلوهاي مسلمان يا برنامهاي در خليج فارس، توجه دنيا را به خودمان جلب كنيم. يك جفت دوقلوي ايراني هستند كه انجمني براي صلح راه انداختهاند. قصد داريم با آنها هم تفاهم نامه امضا كنيم.»
ـ «مثل اين كه كلا به امضاي تفاهمنامه علاقه داريد!»
ـ «بله، ميتوانيم با شما هم تفاهم نامهاي داشته باشيم تا هر بار مجله جوانان را در جريان آخرين اخبار انجمن دوقلوها قرار بدهيم و مجله شما بشود تريبون مخصوص دوقلوها!»
ـ «بله، اين امكان، بسته به اخباري كه تهيه ميكنيد، وجود دارد. براي شروع به دوقلوها بگوييد چطور ميتوانند با شما تماس بگيرند و به عضويت انجمنتان دربيايند؟»
ـ «انجمن ما توسط سازمان ملي جوانان به ثبت رسيده و اعضايي كه بين 15 تا 29 سال داشته باشند در آن، حق راي دارند. دوقلوهاي ديگر، اعضاي افتخاري ما به حساب خواهند آمد. عزيزاني كه بيش از يك قلو هستند، ميتوانند از طريق ايميل [email protected] و شماره تلفنهاي 26315315 و 26316111 در تهران با ما تماس بگيرند.»
ـ «متشكرم. موفق باشيد.»
* منبع: http://darabad.blogfa.com/post-94.aspx
مطالب مشابه :
سیتی آنژیوگرافی
(که فرق میکند با جراح درگذشت دكتر زمان قابل پيش بيني دقيقي ندارد و ممكن است
قل قل قل... قل از همه رنگ...!
البته كمكهاي دكتر «واعظي ميبيني ازآنجا كه جراح زنان و زايمان
نخبگان تاریخ ایران
به آروزي اردبيلی / همراه باپيشرفت و اباداني سرزمين سبلان / دكتر محمد
برچسب :
جراح بيني دكتر خاتمي