سیف کتی - جشن ها و آیین ها در مازندران

جشن ها و آیین ها


جشن ها و آيين ها يكي از مهم ترين و جالب توجه ترين جاذبه هاي اجتماعي هر منطقه به شمار     مي آيند. جشن ها و آيين هاي استان مازندران به سه دسته‌ي مذهبي، محلي و ملي تقسيم می شوند. نخستين جشن ايرانی به نام نوروز از زمان پادشاهی جمشيد مرسوم شد و در زمان های بعد، جشن‌ها و آيين‌های ديگری چون تيرگان، مهرگان، سده و غيره در فرهنگ ايران پديد آمدند؛ ليكن امروزه در مازندران منسجم ترين جشن ملی همان آيين های نوروزی است كه پاس داشته می شود. ايرانی ها، نوروز را در آغاز سال و آغاز گردش طبيعت، جشن می ‌گيرند و معتقدند كه سالی ديگر گذشته و بايستی كهنگی ‌ها را به سال كهنه واگذار كرد.


مهم ترين جشن های مذهبي استان مازندران نيز به پيروی از آيين های مذهبی كل ايران‏‎؛ عيدقربان،عيدفطر، عيدغديرخم، جشن مبعث حضرت محمد(ص)، عيدميلاد حضرت مهدی(عج) و عيدميلاد ديگر ائمه اطهار(ع) است.
جشن عيد نوروز: آيين هاي ويژه جشن نوروز در استان مازندران با شكوه هر چه تمام تر اجرا مي شود. مقدمات آماده شدن براي جشن نوروز خانه تكاني و تميز كردن خانه براي سال نو است. پس از آن سبزه روياندن وگرفتن مراسم چهارشنبه سوري است. براي تحويل سال نو سفره‌ي هفت سين تدارك مي بينند. سفره ي هفت سين هم زينت بخش سفره ي مفصل عيد نوروز در مازندران است. سمنو قدمت چنداني ندارد و عموما توسط زنان مازندراني طبخ نمي شود. اما در كنار شيشه ماهي قرمز، آينه، قرآن، سبزه، سكه، سركه، سنجد، سير، سيب، سماق و يك كاسه آب به چشم مي خورد، در آب پرتقالي قرار مي دهند و معتقد هستند كه درست لحظه تحويل سال پرتقال شروع به چرخيدن مي كند و نشان دهنده ي چرخش زمين است.


بسياري از مردم معتقدند كه در پنج روز اول عيد (5 روز پتك) نبايد لباس هاي نو را شست، زيرا شرايط آب و هوايي طوري است كه لباس را زود از بين مي برد و تار و پود آن فرسوده مي شود.


آن ها معتقدند در شب تحويل سال نبايد ناراحت و عصباني شوند، زيرا تمام سال را با ناراحتي و عصبانيت سپري مي كنند. كدبانوي خانه بايد سعي كند كه ظرفي را در شب عيد نشكند، زيرا ممكن است در سال جديد دچار مشكل شوند. مازندراني ها معتقدند لباس كهنه و مندرس در شب عيد و ايام نوروز سبب فقر و تنگدستي در آن سال مي شود. هم چنين آينه يا شيشه شكسته بايد قبل از تحويل سال دور ريخته شود، زيرا معتقدند موجب بدبختي مي شود. مازندراني ها اعتقاد دارند‎؛ هيچكس نبايد شب عيد را بيرون از خانه به سر ببرد، بلكه بايد در كنار خانواده اش باشد. تمام روزهاي عيد نوروز به ديد و بازديد، خوشحالي و گردش طي مي شود.


در روز سيزدهم فروردين اهالي شهر و روستا اعم از پير و جوان و كودكان با برداشتن ناهار، شيريني، آجيل، سبزه سفره هفت سين، پياده يا باهر وسيله اي كه در دسترس باشد راهي بيرون شهر مي شوند. در ميان جنگل ها و دامنه ي كوه ها روح و جان خود را به دست طبيعت مي سپارند تا آخرين روز از جشن هاي نوروز خود را همنشين بنفشه و بچابچا و گل هاي زرد وحشي باشند. سبزه را يا در آب روان رها مي كنند و يا بر بلندي تپه ها مي اندازند. از جمله تفريحات اين روز بستن تاب است است. تاب را با ممينه (شاخه تاك جنگلي) يا بربند(نوعي طناب بافته شده از پشم) مي بستند. امروز « ممينه» و «باربند» جاي خود را به طناب هاي رنگارنگ پلاستيكي و پنبه اي داده است. در قديم گروهي به سيزده به در مي رفتند، يعني پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمه، عمو، خاله، دايي و ديگران به اتفاق اعضاي خانواده خود گروه بزرگي را تشكيل مي دادند و روز خود را با هم سپري مي كردند. وقتي جواني تاب مي خورد، يك نفر تركه اي به دستش مي گرفت و به پاي او مي زد و به او مي گفت: «نوم نومزه»، يعني نام نامزدت را بگو. منظور سوال كننده اين بود كه جوان نام دختري را - ترجيحا از بين فاميل- بگويد. آن قدر با تركه به پاي جوان مي زدند كه مقاومت ممكن نبود و طرف مجبور به اعلام نام همسر آينده خود مي شد(اين مراسم با خنده و شوخي بسيار همراه بود). بسياري از نامزدي ها وازدواج ها از همان تاب خوردن روز سيزده به در سرچشمه مي گرفت. امروزه اين رسم از رونق افتاده و آرزومندان فقط به گره زدن سبزه ها براي رسيدن به آرزوهايشان اكتفا مي كنند.


جشن هاي مربوط به ازدواج: در گذشته هاي دور به ندرت پسران حق انتخاب همسر آينده ي خود را داشتند و پدر و مادرها بودند كه در اين مورد تصميم مي گرفتند البته آنان ابتدا تصميم خود را در مورد دختر مورد نظر با پسرشان در ميان مي گذاشتند. اگر پدر و مادري به پسر پيشنهاد انتخاب همسر مي دادند (البته نه خودشان بلكه با فرستادن پيغام براي پسرشان) باز هم اتفاق مي افتاد كه پسر همه ي اختيارات و انتخاب همسر را به پدر و مادرش واگذار مي كرد. گاهي هم اتفاق مي افتاد كه پسري از سربازي مي آمد و مي ديد كه دختري را برايش نامزد كرده اند او هم با كمال ميل مي پذيرفت. گاهي هم پسران به خاطر اهميت موضوع ترجيح مي دادند كه بزرگ ترهايشان مسؤوليت اين امر خطير به عهده بگيرند. مراسم هاي مختلفي براي ازدواج در اين استان مرسوم است كه برخي از آن ها عبارت اند از: كيجا اش يا دختر ديدن: پس از اين كه دختر مورد نظر انتخاب شد مادر پسر يا يكي از زنان اقوام كه تردست هم بود به بهانه اي به منزل دختر مي رفت و چند ساعتي آن جا مي ماند


او حركات دختر را زير نظر مي گرفت و بعد برمي گشت در صورت قطعي شدن تصميم زني را به عنوان «رافع» و راه باز كن به نزد مادر دختر مي فرستادند. مادر دختر هم مي گفت:«اختيار دختر دست پدرش است چند روز مهلت بدهيد تا با پدر دختر در ميان بگذارم». بعد از چند روز رافع مراجعت مي كرد. اگر خانوده ي دختر مخالفت مي كردند مادر دختر اظهار مي داشت: «اين آب از اين جوي نمي رود» و يا مي گفت: «اين حرف را همين جا بگذاريد زير فرش» معني اش اين بود كه ما به شما دختر نمي دهيم. بزرگان قوم را به جان پدر دختر مي انداختند تا بالاخره جواب «بله» بگيرند و اگر مصر نبودند با اندكي دلتنگي و كدورت از خانواده دختر پي كار خود مي رفتند.


خازندي يا خواستگاري: بعد از انجام كارهاي اوليه و موافقت خانواده ي دختر از طرف خانواده ي پسر شبي براي خازندي تعيين مي شد و اين موضوع از قبل به اطلاع پدر دختر مي رسيد. در شب خواستگاري پدر پسر چند نفر ار بزرگان فاميل و يا ريش سفيدان محل را دعوت مي نمود. معمولا شام را در خانه پسر مي خوردند و بعد از شام به اتفاق هم به منزل دختر مي رفتند. پدر دختر هم به همين نسبت از بزرگان فاميل دعوت به عمل مي آورد و در خانه منتظر مهمانان بود. بعد از ورود مهمانان و تعارفات معمول صرف چاي و ميوه بزرگ ترين فرد فاميل داماد به طور رسمي مساله خواستگاري را مطرح مي نمود. معمولا جمله را بسيار خاضعانه ادا مي نمود و مي گفت: پسر فلاني را به غلامي خود قبول كنيد و يا آقاي فلاني (پدر داماد)از شما «دس مره و يا قليون اوكر» مي خواهد. فاميل دختر براي گفتن بله به يك ديگر تعارف مي كردند و بالاخره پدر دختر «بله» را مي گفت و همه ي حضار صلوات مي فرستادند و مادر دختر از همه با چاي و شيريني پذيرايي مي نمود.


اره سري يا قند شكني : يكي دو شب بعد از خواستگاري مراسم اره سري برگزار مي شد كه در نقاط مختلف مازندران متفاوت بود.در بعضي نقاط اگر داماد سيد بود شال سبزي از طرف خانواده ي داماد پهن مي شد و يك انگشتري نقره هم روي آن قرار مي دادند. اگر داماد سيد نبود باز هم يك قواره پارچه از جنس شال غير سبز رنگ پهن مي كردند. در نقاطي هم يك قواره پارچه به عنوان نشانه در مجمه اي قرار مي دادند و به خانه‌ي عروس مي بردند. كله قند پاي تقريبا ثابت همه ي«اره سري»ها بود. در شب اره سري از طرف خانواده داماد يك نفر شيخ يا پا منبري خوان براي جاري كردن صيغه ي محرميت دعوت مي شد و پس از خواندن دعاي مخصوص با چكش كله قند را مي شكست.


مادر عروس در سيني اي كه معمولا با يك بقچه ي زيبا تزيين شده بود يك قواره پارچه پيراهني و يا دستمال و جوراب مردانه مي گذاشت و به مجلس مي برد كه اين هديه سهم كسي بود كه كله قند را شكست. تكه هاي كله قند را به مادر عروس مي دادند تا عروس خانم آن را با خود به خانه بخت ببرد و با داماد نوش جان كند. در مراسم «اره سري» معمولا مهريه و شيربها و مدت نامزدي و چند و چون مراسم شربت خوري و يا عقد كنان مطرح مي شد.اگر خانواده عروس براي تهيه جهيزيه پول و يا لوازم زندگي مطالبه مي كردند؛ معمولا از اصل مهريه كم مي شد. در دوران نامزدي اگر اعياد و يا روزهاي خاصي وجود داشت خانواده ي داماد وظايفي داشتند كه بايد به فراخور وضع مالي خود به آن عمل مي كردند. مثلا قبل از عيدنوروز شير و بره و نان خانگي و حلوا و يك قواره پارچه براي عروس خانم مي فرستادند. شير و بره شامل سه من (9 كيلو) شير و يك بره بود كه بره را خانواده ي عروس شب عيد مي كشتند و ته چين درست مي كردند. مادر عروس هم يك سبد تخم مرغ رنگ شده براي خانواده داماد مي فرستاد. قبل از عيد قربان هم گوسفندي براي قرباني به خانه عروس فرستاده مي شد. از مشخصه هاي ديگر دوران نامزدي اين بود كه عروس و داماد كم تر يك ديگر را ملاقات مي كردند. اگر ملاقاتي صورت مي گرفت پنهاني و دور از چشم بزرگ ترها بود به خاطر اين كه حجاب كردن در مقابل ديگران خصوصا بزرگ تر ها حرمت نگه داشتن محسوب مي شد. هنگامي كه موعود عروسي نزديك مي شد؛ خانواده ي داماد نزد پدر عروس مي رفتند تا با كسب اطلاع از آمادگي آن ها و موافقت شان در مورد چگونگي برگزاري مراسم ازدواج به گفت و گو بپردازند. خانواده ي عروس مخير بودند كه به هر دليل روز عروسي را عقب بيندازند. وقتي كه قرار انجام مراسم عروسي گذاشته شد؛ پدر داماد بايد هزينه ي عروسي را تامين مي كرد و به فكر انجام اين مهم مي شد.


خرج بار: وسايلي بود كه از طرف خانواده داماد براي پذيرايي از مهمانان عروس به خانه آنان فرستاده مي شد. خرج بار شامل برنج و گوسفند و كره و زعفران و كشمش و نمك و زرد چوبه و فلفل تا برف و صابون و حنا براي شب حنا بندان مي شد.


خمير او دينگوئن: در بعضي از نقاط مازندران، رسم بر اين بود كه چند روز قبل از عروسي، مادر عروس روزي را به خمير درست كردن و نان پختن براي عروس اختصاص مي داد . همسايه ها و اقوام به آن جا رفته؛ پولي به عنوان هديه به عروس مي دادند.


مجمه وري: در بسياري از نقاط مازندران به خصوص در روستاها مراسم مجمه وري مرسوم است، يك روز قبل از عروسي،اقوام دور و نزديك و همسايه هاي داماد طبق قرار قبلي و ساعتي معين سيني بزرگي كه محتويات آن به قرار زير است را بر سر مي گذارند و پشت سر هم از هر كوچه و برزني به طرف خانه دامادبه راه مي افتند و چشم اندازي زيبا به وجود مي آورند . محتويات مجمعه عبارت است از كله قند، يك بسته چاي ، يك جعبه شيريني ،3 تا 4 كيلو ميوه ،يك جعبه دستمال كاغذي و يك پاكت كه داخل آن امروزه حدود پنج هزار تومان پول به عنوان هديه مي گذارند. كساني كه مجمعه آوردند بعد از صرف چاي و شيريني و حلوا به خانه خود باز مي گردند.اين مراسم در روستاهايي كه از قديم مرسوم بوده، امروزه پر رونق تر از پيش بر گزار مي شود.


چتر سري: زماني بود كه آرايشگر در منزل عروس خانم حضور پيدا مي كرد، اولين كاري كه مي كرد اين بود كه در جمع فاميل هاي نزديك، موهاي جلوي سر عروس را با قيچي كوتاه مي كرد. حاضرين پولي داخل پيش بند عروس مي گذاشتند كه به آن چتر سري مي گفتند. چتر سري به عروس و يا آرايشگر مي رسيد، بعضي مواقع هم بين آن دو تقسيم مي شد.


لباس عروس شامل يك كت مخمل يا ترمه، يك پيراهن حرير رنگارنگ، يك روسري بزرگ گل دار به نام گل شفتالو، يك چادر سفيد و يك كله پوش بود. روي چادر سفيد را با پول و سكه هاي مخصوص تزيين مي كردند. كله پوش كه شبيه روسري بود را از پارچه عالي و گران قيمت تهيه مي كردند و روي چادر بر سر عروس مي گذاشتند. كله پوش سر و صورت را تا حدود كمر مي پوشاند. وسايلي كه از طرف خانواده ي عروس براي داماد فرستاده مي شد . يك يا دو روز قبل از عروسي، از طرف خانواده ي عروس بقچه يا چمداني براي داماد برده مي شد كه در آن وسايل استحمام داماد، پيش بند سفيد اصلاح و لوازم سلماني به اضافه ي كمربند، جوراب و كيف پول بسته به وضع مالي خانواده عروس به عنوان تبرك اسكناس مي گذاشتند.


حنابندان: حنابندان هم در مازندران سابقه ي ديريني دارد و همانند امروزه در شب عروسي برگزار مي شد، اما به شكلي ساده. عروس در جمع دوستان جوان خود و داماد هم در منزل خود و در بين جوانان محل جشن حنا بندان را بر پا مي كرد. بر كف دست داماد حنا مي گذاشتند و پسران دم بخت با انگشت از كف دست او حنا بر مي داشتند و معتقد بودند كه با اين كار بخت شان زودتر باز مي شود. همين مراسم در خانه ي عروس هم اجرا مي شد و تا پاسي از شب گذشته به جشن و پاي كوبي مي پرداختند.


عروس حمام و داماد حمام: در صبح روز عروسي ،داماد و دوستانش با جشن و پاي كوبي از خانه داماد به طرف حمام به راه مي افتادند. يكي دو نفر از دوستان نزديك داماد همراه وي وارد گرمابه مي شدند و بقيه جلوي حمام به جشن و شادي و رقص و آواز ادامه مي دادند. بعد از استحمام داماد، برايش گلپر دود مي كردند و بر سرش نقل و پول خرد مي ريختند و او را به خانه بر مي گرداندند. همين كار براي عروس هم اجرا مي شد. زنان و دختران همراه عروس به حمام مي رفتند و در آن جا آن قدر پاي كوبي مي كردند تا عروس از حمام خارج شود، سپس او را با سلام و صلوات به منزل مي آوردند. اين مراسم امروزه تقريبا منسوخ شده شده است. در آخرين روز عروسي يعني روزي كه عروس را به خانه داماد مي برند، در خانه داماد مهماني مفصلي داده مي شد و مهمانان پس از صرف ناهار و چاي و ميوه تقاضاي مجمع مي كردند. اول ريش سفيدان و بعد به ترتيب بقيه حاضرين پولي را به عنوان هديه در آن مجمع مي گذاشتند كه در واقع زير بناي اقتصادي خانواده را محكم مي كرد. به فردي كه اول هديه مي كرد و به مقدار پول او «سر هديه»مي گفتند.


بركت بني : مادر عروس به همراه عروس يك ظرف مسي بزرگ برنج مي فرستاد كه عروس خانم بايد هنگام ورود به خانه داماد لگدي به آن بزند و آن را داخل خانه بريزد. يك نفر برنج را جمع كرده ، به عنوان صدقه به نيازمندي مي دهند. معتقدند كه اين كار بركت خانه را زياد مي كند.


طريقه بردن عروس به خانه داماد: براي بردن عروس داماد به خانه آن ها نمي آمد در روز عروسي بعد از صرف ناهار عروس را لباس پوشانده چادر و كله پوش بر سرش مي گذاشتند، پدر و مادر عروس او را سوار اسب مي نمودند. برادر عروس و يا يكي از محارم افسار اسب را در دست مي گرفت كه به آن فرد جلودار مي گفتند. يك نفر هم به عنوان همراه در كنار اسب عروس حركت مي كرد و بقيه فاميل پشت سر آن ها حركت مي كردند و با هلهله و شادي به طرف خانه داماد مي رفتند. در نيمه راه به يك منطقه سرسبز يا دشت وسيع كه مي رسيدند داماد و چند تن از دوستانش سوار بر اسب از راه مي رسيدند و داماد جلوي عروس خانم مانوري مي داد و يك مشت نقل و نبات بر سر عروس مي ريخت و يا شيش مي زد.


بعد از ورود عروس خانم به منزل؛ قبل از آن كه داماد كله پوش را از روي عروس بردارد بايد پولي را به عنوان «رو نما» به عروس خانم مي داد تا صورتش را به او نشان دهد عروس آن قدر سر پا مي ايستاد تا مادر شوهر براي نشاندن او بيايد و معمولا مادر شوهر به عروس خانم مي گفت «پسر مار بوي». عروس بايد صبح زود فرداي عروسي از خواب برمي خواست و صبحانه آماده مي كرد و پاي سماور مي نشست و از خانواده داماد و مهمان ها پذيرايي مي كرد آنان هم پولي به عنوان هديه به عروس خانم مي دادند.


خلعت عروس : خلعت هدايايي است كه مادر عروس براي اقوام نزديك داماد تهيه مي كند و در چمداني قرار داده و همراه عروس به خانه داماد مي فرستد.


به سلام رفتن عروس و داماد: سه روز پس از عروسي عروس و داماد به خانه پدر عروس رفته و عرض ادب مي كردند و رو نما مي گرفتند كه پول يا كادو بود و بعد به خانه اقوام نزديك عروس و داماد مي رفتند و همه پول يا انگشتر يا كادو مي دادند.


دس كله رفتن عروس: بعد از اتمام مراسم سلام؛ عروس خانم وارد مرحله جدي زندگي خود مي شود و بايد تدارك شام مفصلي را ببيند و از نزديكان خود و داماد پذيرايي به عمل آورد در واقع بايد هنر آشپزي خود را به نمايش بگذارد.اگر آشپزي او خوب بودمادرش راضي و خوشحال مي شود وگرنه موجب سرشكستگي و شرمندگي اش مي شود.


از آن جا كه اساس معيشت و كشاورزي بر پايه آب است، بنابراين كم و يا زياد بودن باران و آب مشكلاتي را ايجاد مي كند. اگر باران كم ببارد و دچار كمبود آب بشوند مراسم خاصي را به جاي مي آورندتا خداوند دعاي آن ها را مستجاب كرده وباران بفرستد. مراسمي كه براي تمناي باران دارند به اين شرح است: اهالي روستا همگي به امام زاده مسجد يا ميدان بزرگ روستا و يا خارج از روستا مي روند؛ دعا مي كنند و «ملا» يا «سيد» گوشه اي از جلد قرآن را خيس مي كند يا منبر را به اين نيت كه باران بيايد، با گلاب مي شويد. علاوه بر اين مرسوم است كه همه مردم شير و برنج جمع مي كنند و با آن شير برنج درست كرده مي خورند و مقداري از آن را با اين باور كه باران ببارد روي پشت بام مي ريزند.






آيين ويژه جشن مردگان



مردم سرزمين کهن مازندران 26 عيدماه طبري همزمان با 28 تيرماه خورشيدي در آئيني که به جشن مردگان معروف است با تهيه انواع غذا و خوراکي ها محلي برمزار اهل قبور به شادماني و سرور مي پردازند. بر اساس سنت رايج و باورهاي مردم در زمان‌هاي قديم فريدون پادشاه پيشدادي به خونخواهي پدرش جمشيد شاه ضحاک پادشاه را در سرزمين مازندران و در دماوند کوه به بند مي کشد، مردم خبر اين پيروزي را در شب با آتش زدن بوته‌ها به يک‌ديگر اطلاع مي‌‌دهند. و فرداي آن روز با برپايي جشن و مسابقه کشتي اين پيروزي را گرامي مي‌‌دارند.

در حين برگزاري اين جشن مسابقات کشتي سنتي ، لوچو براي شناسايي چهره پهلوان ترين فرد منطقه اجرا مي شود که از ديرباز جوايزي به پهلوانان اهدا شده که در قديم بيش‌تر اين هدايا قوچ و ديگر دام هاي بومي بوده است، هم‌چنين باورهاي مذهبي و اعتقادات باستاني مازندراني‌ها به هم گره خورده و در حاشيه اين جشن نمايش هاي مذهبي نظير تعزيه نيز در صحن امامزاده ها برگزار مي گردد.



برپايي بازارهاي سنتي از گذشته هاي دور در جشن مردگان مرسوم بوده و مردم بومي محصولات و ابزارآلات کشاورزي و مصنوعات سنتي و انواع دست بافته ها، توليدات محلي از جمله دام و طيور و ماکيان و… را در معرض فروش قرار مي دهند. امروزه نيز اهالي روستاهاي اطراف همگي به امامزاده حسن مي‌‌آيند و علاوه بر خيرات کردن براي اموات خود و روشن کردن شمع روي مزارها، تماشاگر مسابقه کشتي سنتي لوچر مي‌شوند. در اين روز کشتي گيران سوادکوه در اين محوطه گرد مي‌‌آيند و به مصاف هم مي‌‌روند.در مناطق جلگه‌اي جشن مردگان در آرامگاه‌ها برگزار مي‌شود.



مراسم باران خواهي: يكي از مراسم رايج به هنگام خشك سالي مراسم باران خواهي است. به زبان محلي اين مراسم را «شيلون» يا «شيلان» مي نامند. به اين منظور ابتدا از اهالي محل مواد اوليه براي پخت شير و برنج و يا آش مورد نظر آن ها جمع آوري مي شود در روز معين اهالي در مكان مقدسي مانند: مسجد، تكيه، امام زاده و يا در اطراف درخت مقدس جمع مي شوند و پس از پخت آش به وسيله زن هاي محل، مراسم دعا وروضه خواني انجام مي شود و از خداوند طلب باران مي كنند. پس از صرف آش مراسم به پايان مي رسد. مراسم آفتاب خواهي: اگر بارندگي زياد باشد براي اين باران بند بيايد؛ نام هفت يا چهل كچل را بر كاغذ مي نويسند و آن به بندي آويزان مي كنند تا باد بخورد و باران قطع شود يا با خواند دعا و نذورات مختلف از خداوند طلب آفتاب و در آمدن خورشيد مي كنند.


در روستاي «كرات كياسر» شهرستان ساري، اگر باران ببارد و مانع فعاليت كشاورزي شود، زن هاي روستا به طور جمعي شعر زير را مي خوانند: باران كو، باران بي پايان كو، گندم كه زير خاكه، از تشنگي هلاكه، يا حضرت سليمان، روز افتاب و شب باران» در روستا «ولويه كياسر» ساري هنگامي كه باران به مدت چند روز ادامه داشته باشد براي بند آمدن آن بچه هاي روستا قوطي هاي حلبي را به نخي مي بندند و دو سر نخ را مي گيرند و در كوچه هاي محل راه مي روند و دسته جمعي شعر زير را مي خوانند«قوطي قوطي افتاب كن، يك مشت برنج تو ابا كن، ما بچه هاي گرگيم، از سرمايي بمرديم، يا قرا، يا كتاب فردا بشه آفتاب».


در روستاي «كليج كلادودانگه» درهنگام بارش زياد باران، بچه هاي محل لباس كهنه مي پوشند و با جارو و گل و لاي كوچه ها را به هم مي زنند و ميخ وانند «بابروم – بابروم، امروز آفتاب فردا آفتاب پيرا پس فردا آفتاب» آن گاه افراد هر خانواده به بچه ها مواد غذايي و يا شيريني مي دهند. در روستاي «علي آباد دودانگه» منطقه سوادكوه، وقت بارش زياد باران اهالي محل پارچه اي را از امام زاده شاه زاده حسين مي ربايند پس از آفتابي شدن هوا آن پارچه را به اضافه پارچه ديگر به امام زاده پس مي دهند. در استان مازندران، در فصل زمستان بسيار به ندرت پيش مي آيد كه برف ببارد و اگر مي بارد در ارتفاعات است. اما اين سرزمين همواره با باران هاي تند و فصلي و چند روزه همراه بوده است. باران هاي فصلي اگر چندين روز به طور مداوم و به شدت ادامه يابد، در هر فصلي به ضرر روستاييان كشاورز است. زيرا مسبب سيل مي شود و به راه ها، مزرعه ها و شاليزارها آسيب مي رساند. در قديم، در روستاهاي مازندران كه چون ديگر روستاهاي ايران امكانات بسيار كم بود، خساراتي كه سيل به محصولات و زمين كشاورزي شان وارد مي كرد، به سختي قابل جبران بود و ممكن بود كه يك سيل در زمستان يا بهار تمام محصولات برنج آنان را نابود كند و در نتيجه قحطي بيايد.


از همين رو مردم مناطق مختلف مازندران، از ديرباز تاكنون آداب و آيين هايي براي قطع باران دارند. از جمله اين آيين ها در استان مازندران، آيين قطع باران «واوارون» در نواحي كوهستاني سوادكوه است. سوادكوه منطقه اي نيمه كوهستاني _ جنگلي است كه شامل: زيرآب، شيرگاه، پل سفيد و روستاهاي توابع آن هاست. مردم روستاهاي سوادكوه كه هنوز زندگي روزانه شان ارتباط بسيار تنگاتنگي از طريق كشاورزي و دام داري با طبيعت دارد،‌ آيين «واوارون» را براي قطع باران اجرا مي كنند. فريده يوسفي در كتاب تحقيقي خود تحت عنوان «فرهنگ و آداب و رسوم سوادكوه» نوشته است كه آخرين باري كه خود شاهد اجراي اين آيين قطع باران بوده است در سال 1377 شمسي در روستاي «انند» بوده است. اين آيين اين گونه اجرا مي شود: پس از اين كه چندين و چند روز كه باران سيل آسا مي بارد و قطع نمي شود، مادران و پدران، دخترها و پسرهاي خود را وا مي دارند كه به رديف زير باران بايستند و با دست پشت پيراهن يك ديگر را بگيرند و به درب خانه ها بروند. نفر جلويي كه اول صف ايستاده است به درب خانه اي كه مي رسد، يك جارو را طوري به دست مي گيرد كه سر آن تا به گردنش برسد و سپس اين شعر را مي خواند:


وارون وا، وارون وا


هر كي اما ره دونه ندا


وشون خنه ره وا له بدا


يعني: باد بارون باد بارون


هر كسي كه به ما برنج نداد


خانه اش را باد خراب مي كند


وقتي بچه اين شعر را مي خواند، صاحب خانه يك پيمانه برنج در كيسه او مي ريزد. اين برنج ها آن قدر جمع مي شود تا بالاخره بزرگ ترها در زير بارش سيل آساي باران، كيسه هاي برنج جمع شده را بردارند و در تكيه محل جمع كنند. مردم سوادكوه معتقدند كه پس از خواندن اين شعر، باران پس از چند روز بند مي آيد. با نخستين اشعه آفتاب كه پس از چندين روز باران سيل آسا، به طبيعت مي تابد، همان بچه ها دوباره جمع مي شوند و نزد چوپانان ده مي روند و از آن ها شير مي گيرند و در همان روز همه اهل محل در تكيه ده جمع مي شوند و با برنج و شير گردآوري شده، در ظرف هاي بزرگ شيربرنج درست مي كنند و بين اهالي تقسيم مي كنند. اين مضمون شعر در روستاهاي مختلف، متفاوت است و آيين اجراي آن هم در برخي روستاها با اندكي تفاوت اجرا مي شود. مثلا در روستاهاي لفور، يك دختر بچه، جارو به دست مي گيرد و در زير بارش يك بند باران، به طور سمبليك حياط گل آلود را جارو مي كند و اين آواز را         مي خواند:


ململ شو آفتاب دكفه / تيل و پشو آفتاب دكفه پير زنا بنسي بمرده / پير مردي كِلسي بمرده


يعني: روشنايي آفتاب بر شب مهتاب بتابد / بر گل و لاي آفتاب بتابد پير زن در پايين دست اتاق مرد از سرما / پير مرد در بالادست اتاق مرد از سرما.
در استان مازندران، در فصل زمستان بسيار به ندرت پيش مي آيد كه برف ببارد و اگر مي بارد در ارتفاعات است. اما اين سرزمين همواره با باران هاي تند و فصلي و چند روزه همراه بوده است. باران هاي فصلي اگر چندين روز به طور مداوم و به شدت ادامه يابد، در هر فصلي به ضرر روستاييان كشاورز است زيرا مسبب سيل مي شود و به راه ها، مزرعه ها و شاليزارها آسيب مي رساند.  


مطالب مشابه :


انواع جشن ها و فستيوال هاي عجيب در دنيا

انواع جشن ها و یکی از این فستیوال ها مسابقات فوتبال در لجن است که هر ساله در این




جشن های تولد کودکان

همچنین می توانید با رزرو جا و شرکت در جشن و مسابقات و ها شامل انواع




وندالیسم، آشوب اجتماعی خاموش!

ایجاد این زمینه‌ها در انواع مسابقات محلي كه در روستاهاي ما انجام مي‌شده، انواع جشنها




مسابقات جام جهانی و جشن تبلیغات در تلویزیون

مسابقات جام جهانی و جشن تبلیغات در انواع میوه‌ها مسابقات جام جهانی و جشن




خلاصه برنامه های انجام شده ی بزرگداشت دهه فجرمدرسه

جشن ها با قرائت ی تنظیم شده به اجرای انواع مسابقات ومقاله در 17 بهمن در جشن ایرانیان در




سیف کتی - جشن ها و آیین ها در مازندران

جشن ها و آیین ها در در حين برگزاري اين جشن مسابقات کشتي سنتي و انواع دست بافته ها




آیا در مورد عید نوروز می دانید؟

اویقی آشار، در بخارا؛ انواع مسابقات و بالش دانه ها در دوازده روز جشن نوروز از




آیین نوروز در ترکمنستان

ترکمن‌ها در این ایام ترکمن نیز در روزهای جشن، بازی‌ها و سرگرمی با انواع




برچسب :