شرح زندگی مولانا

 شرح زندگی


جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال 604 هجری (قرن هفتم) در شهر بلخ دیده به جهان گشود، ایشان اجدادش همه اهل خراسان بوده‌اند. پدرش نیز محمد نام داشته سلطان العلماء خوانده می‌شد و به بهاءالدین ولدبن ولد مشهور، پدرش مردی سخنور بوده، مردم بلخ علاقه فراوانی بر او داشته که ظاهرا همان وابستگی مردم به بهاء ولد سبب ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه گردیده است. که در نتیجه آن، مهاجرت بهاءالدین ولد به قونیه گردید. اما از بدشناسی در آنجا نیز تحت مخالت امام فخررازی که فردی بانفوذ در دربار خوارزمشاه بود قرار گرفت.

مولانا با لقبهای خداوندگار، مولانا، مولوی، ملّای روم و گاهی با تخلص خاموش در میان فارس زبانان شهرت یافته است.

جلال الدین محمد در سفر زیارتی که پدرش از بلخ به آن عازم گردید پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت

در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء ولد،راه پدر را ادامه داده و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری نمود. 

مولوی در عین حالی که مردم را تربیت می‌نمود از خودش نیز غافل نبودهبه دیدار محقق ترمذی رفت و شاگرد او شد و از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ها را برد و به تشویق استادش برای تکمیل معلوماتش به حلب سفر کرد و در آنجا علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی به شهر دمشق رفت و از دیدار با محی الدین عربی،عارف و متفکر زمانش کمال استفاده را برد.

و از آنجا عازم شهر قونیه گردیده و بنابه درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت که بعد از مرگ محقق ترمذی مدت پنج سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه ی آن تربیت چهارصد شاگرد می باشد.

وی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد. مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کناری نهاده و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره می‌یابد.

مولانا هرچند در طول شصت و هشت سال زندگی با بزرگانی حشر و نشر داشته ولی هیچ کدام مانند شمس تبریزی بر او تأثیرگذار نبوده تا جایی که رابطه ی او از استاد و شاگردی بالاتر رفته و یک رابطه ی عاشقانه گردیده بود.

پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ، سبب حسادت عده‌ای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، حسام الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین، مثنوی معنوی گردید.

مولوی علاوه بر مثنوی آثار منظوم و منثور دیگر نیز دارد :

مثنوی معنوی که به زبان فارسی می باشد.براساس گفتارحسام الدین چلپی ابیات مثنوی مولانا به25/685 بیت رسیده است که تمام ابیات آن درشش دفترنوشته شده است.بین دفتراول ودوم ،دوسال فاصله افتاده است که علت آنرامرگ همسر حسام الدین چلپی دانسته اند.

غزلیاتشمس، غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.وتعدادابیات غزلیات آن براساس گفته های ذبیح اله صفابه 50000 بیت می رسد.

رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.

فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است

و زمانی خطاب به شخص تدوین کامل کتاب ونام گذاری آن به فیه مافیه والقابی چون اسرارجلالیه ومقامات بعدازوفات مولاناصورت گرفته است.این کتاب مانندسایرآثارمولانا دارای نظم ونسق منطقی نیست وفصل بندی روشنی ندارد.مسئله ای ازخودمولانا یاسخن بزرگانی چون برهان الدین محقق ترمذی ،سنایی ،مولانای بزرگ(پدرمولانا) ویاشخص مجهولی باعنوان (یکی گفت )درموضوعات بسیارمتنوع ازتفسیرقرآن تامسائل سیاسی روزطرح می گردد.وبحث به تدریج ازموضوع اصلی دورمی شود وده هابحث تازه برحسب تداعی معانب واحوال وخاطرات مولاناپیش می آیدوکلام آهنگ مناظره وگفتگوی دوستانه دارد وروی سخن بایاران ومریدان مولانا است.

مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست 

مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.

 

بالاخره روح ناآرام جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت. 

منبع : دانشنامه رشد www.daneshnameh.roshd.ir

تصحیح استاد بدیع الزمان فروزان فر


مطالب مشابه :


نگاهی به زندگی هوشنگ ابتهاج و نقد اشعارش

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد - نگاهی به زندگی هوشنگ ابتهاج و نقد اشعارش - - کارشناسی




سماع در تصوف

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد - سماع در تصوف - - کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد




تفاوت عرفان و تصوف و زهد

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد • وبلاگ مشاوران جوان دانشگاه فرهنگیان




وقتی نوشته ها آرا وگیرا می شوند !

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد - وقتی نوشته ها آرا وگیرا می شوند ! - - کارشناسی ادبیات 91




مقایسه ذیل سیر العباد و نی نامه

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد - مقایسه ذیل سیر العباد و نی نامه - - کارشناسی ادبیات 91




شعر عقاب

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد - شعر عقاب - • وبلاگ مشاوران جوان دانشگاه فرهنگیان




شرح زندگی مولانا

کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن مشهد - شرح زندگی مولانا - - کارشناسی ادبیات 91 ـ دانشگاه ثامن




آشنایی با آزمون های بین المللی تیمز پرلز وکانگرو

گروه علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان مشهد - آشنایی با آزمون های بین المللی تیمز پرلز وکانگرو




خدا!!!

گروه علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان مشهد - خدا!!! - شهید هاشمی نژاد ،کامیاب،بهشتی،ثامن الحجج




نقاشی با اشکال هندسی

گروه علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان مشهد - نقاشی با اشکال هندسی - شهید هاشمی نژاد ،کامیاب




برچسب :