مولانا محتشم كاشاني

 

تذكره

مولانا محتشم كاشاني

حسان العجم مولانا كمال الدين علي متخلص به محتشم فرزند خواجه مير احمد كاشاني د رحدود سال 905 ه.ق در كاشان ديده به جهان گشود و نزديك به 91 سال در اين دنيا زندگي نمود و به سال 996 ه.ق در زادگاه خود كاشان به ديار باقي شتافت.

نويسان كه در ژرف ناي تحقيق و بررسي بوده اند در مورد وي هيچ كدام سخني تمام نگفته اند و احوال اين شاعر بزرگ دوره صفوي را به روشني بيان ننموده اند.

شاهزاده باذوق صفوي « سام ميرزا» فرزند شاه اسماعيل بزرگ و برادر شاه طهماسب د رتذكره « تحفه سامي » كه آنرا به سا ل975 ه.ق آغاز كرده است و ظاهرا سال 968 ه.ق در گيراگير گرفتاري خود به پايان آورده است قديمتر كسي است كه از محتشم سخن ساز كرده و چنين نگاشته:

خواجه محتشم به شغل بزازي مشغول بوده است و در شاعري بد نيست و چون جوان است اميد ترقي در آن مي توان يافت.

پس از سام ميرزا تقي الدين محمد حسيني كاشاني كه يكي از شاگردان مولانا بوده است و آثار مولانا را بنا به وصيت او تدوين و جمع آوري مي كند در وصف استاد خويش چنين ميگويد:

مولانا محتشم كاشاني در فصاحت بيانش چون عندليب خوش الحان و در ادامه توضيحات خود مي گويد الحق در فن شاعري از همه كس در پيش است و خاقاني زمان و سلمان عصر خويش است.

اگر چه مولانا بخاطر تمرين و ممارست بر جميع اصناف شعري قدرت تمام داشته است ليكن ميل طبعش به مثنويات كمتر است لهذا دايم الاوقات به نظم غزليات و قصايد و تواريخ و معميات پرداخته و ابيات عاشقانه و اشعار مداحانه برلوح روزگار به يادگار گذارده است.

سه ديوان غزل ترتيب داده است محتوي 7000 بيت ديوان اول شامل ابياتي است كه در دوران كودكي سروده است با نام صبائيه ديوان دوم را زماني كه اظهار عشق شاطر جلال در سبك نظم كشيده است به نام جلاليه و ديوان سوم كه در عنوفان جواني به نظم كشيده است شبابيه.

ديوان قصايد حضرات ائمه عليهم السلام و مدايح ملوك قريب به 8000 بيت نيز از اوست.

نيز احمد رازي صاحب تذكره هفت اقليم مولانا محتشم كاشاني را از شاعران زبده دوره خويش توصيف كرده و او را بر منبر شعر خطيبي جاري لسان و بر گلبن شاعري عندليبي خوش الحان بيان كرده است.

صادقي افشا رصاحب تذكره مجمع الخواص با همان لحن تند و هزل آلود گفته محتشم از كاشان بسيار شهرت داشته است مشخص صاحب سامان و اكابر نشان بوده است و گويا به علت عدم مسافرت درآداب معاشرت قدري بي تجربگي نشان داده است.

پدر و خاندان مولانا محتشم كاشاني

نام پدرش همچنانكه تذكره نويسان نوشته اند و در ديوانش ‎آورده است مير احمد بوده و چنانكه پيداست از اواسط الناس كاشان بوده است زيرا محتشم جز ماده مختصري كه براي درگذشت او سروده است در آثار خويش ياد ديگري از خاندان و نياكان خود نكرده است.

مصطفي فيض كاشاني مزار خواجه مير احمد پدر مولانا محتشم كاشاني را درايوان شرقي بقعه امام زاده عطا بخش در خيابان حبيب الله شريف درب اصفهان قديم كاشان ذكر كرده است و قبر وي در كنار قبر طاهر نقاش است. از خاندان محتشم كساني كه شناخته شده اند يكي برادرش عبدالغني و ديگري فرزند برادرش مي باشد.

تحصيلات و حرفه

پس از تحصيلات مقدماتي علوم روزگار براي به دست آوردن روزي و گذران زندگي به شعر بافي پرداخته و ظاهرا دستگاههاي متعددي داشته است و با داشتن حجره به فروختن آنها روزگار مي گذرانده است.

حرفه بيشتر مردم كاشان در آن روزگار حرفه نساجي بوده و بافنده هر نوع منسوج اعم از ابريشمي يا نخي در اين شهر بوده است با آنكه در پنجاه شصت سال اخير صنعت قالي بافي در كاشان رواج يافته است و كار شعر بافي در كاشان به علت روي كار آمدن ماشين آلات در حال زوال و نابودي است ولي هنوز صدها كارگاه شعر بافي ابريشم و پارچه نخي و مخمل در كاشان دائر است بنا بر اين شغل اوليه مولانا شعر بافي بوده است چنانكه از اين ابيات چنين بر مي آيد قطعه اي كه در شكايت از محصل ماليات به درگاه سلطان فرستاده:

مـشكـلي دارم ز دسـت چـرخ كـم فـرصـت ، ولــي                   مشكـلي آسـان گـشـا در دسـت شـاه كـامـگــار

پيش از اين كز شاعري حاصل نيم شد يك شعــير                  وز ضرورت كرده بودم « شعربافي » را شعـار

مـي گـذشـت از جـمـلـه اوقـاتـي ولـي پيوستـه بود                   مـردم تاجــر در مـيـان و حـال ديــوان بــر كـنـار

بعد از مدتي مولانا در شغل شعر بافي ورشكست مي شود و ليكن دوستان وي او را كمك و مساعدت مي كنند و قرضش را ادا كرده و به دستگاه او رونق و جاني دوباره مي بخشند.

مسافرتهاي او

مولانا محتشم روزگار درازاز زندگاني خود را مبتلي به درد پا بوده است و گاه آنچنان بيماري بر وي چيره مي شده كه از ديدار بعضي از امرا و حكام كه به كاشان مي آمده اند ناگزير نظما از آنها عذر خواسته و به لنگي پاي خود پوزش آورده است وبه همين علت از رفتن به مسافرت هاي خارج عاجز و ناتوان بوده است به طوري كه مدح و ستايش هاي خود را توسط پيك به ممدوحان و پادشاهان و حكام مي فرستاده است.

تنها سفر مولانا محتشم كاشاني مسافرت او به اصفهان بوده است آنهم به خاطر مرگ ضميري اصفهاني براي شركت در مراسم سوگ آن ليكن تايخ سفر مشخص نيست. در ديوان وي قصايدي آمده كه گفته شده در عتبات عاليه سروده شده ولي تاريخ آن مشخص نيست كه از آن جمله قصيده اي در مدح و منقبت حضرت امير مومنان علي (ع) در 53 بيت، ديگري در مرتبت امام حسين (ع) در 45 بيت كه به ترتيب چند بيتي از هر دو قصيده مي آوريم:

اي نـثـار شــام گـيـسـويـت خـراج مصر و شام                   هـنـدوي خــال تـرا صــد يـوسـف مـصــري غــلام

يـافـتـم اي رخـصـت طـرف ريـاض عـارضـــش                   زد صبـا زان گلـستـان بـوي بـهـشـتـم بـر مـشــام

روضـه يي ديـدم چـو جـنـت از وي برده فـيـض                   چشمه اي ديدم چو كوثر، كوثر از وي جسته كام

سويـت اين ابـيـات سـسـت آورده و شرمنده ام                    زانــكه معـلــوم اسـت نــزد جـوهــري قـدر خـام

قصيده دوم:

اي زمـيـن پـربـلا، نام دشـت كـربلاسـت                  اي دل بــي درد ، آه آسـمان سـوزت كجـاست؟

ايـن بـيـابان قـتلگاه سيد لب تشنه است                  اي زبان وقت فغان، وي ديده هنگام كجاست؟

مولانا اشعاري نيز در مدح علي ابن موسي الرضا(ع) در ديوان خود آورده است ولي از مسافرت اوبه مشهد چيزي ذكر نكرده اند و در اين مورد چيزي در تذكره ها نيامده است.

كساني كه در مورد مدح مولانا محتشم كاشاني قرار گرفته اند عبارتند از :

الف) شاه طهماسب صفوي، كه محتشم سه قصيده در ستايش شاه طهماسب سروده است.

ب) فرزندان شاه طهماسب: حيدر ميرزا، شاه اسماعيل ثاني، سلطان محمد خدابنده، حمزه ميرزا و پريخان خانم دختر شاه طهماسب كه خود مشوق بسياري از دانشمندان و شاعران زمان خود بوده است.

رباعيات شش گانه محتشم در جلوس شاه اسماعيل دوم از جهت نگارش تاريخي به سبك و طريقه ابجدي حائز اهميت است كه همه ابيات به تاريخ 984 ه.ق سال جلوس پادشاه ختم ميشود.

ج) شاه عباس بزرگ و معاريف رجال و اميران دربار صفوي از جمله ميرزا شاه ولي، سلطان خليل ولد شمخال خان و ا زعلماء شيخ عبد العال را ستايش كرده است.

روابط مولانا با دربار هند و بزرگان هندوستان

پيوستگي تاريخي ايران و هند ريشه اي بس كهن دارد و نژاد و زبان اساطير هند و ايران از قديم الايام يكي بوده است و مردم اين دو سرزمين از خيلي جهات يكي برآمده اند بخصوص ا زدوران سلطان محمد غزنوي. به طور كلي در بررسي وضع شعر وشاعري عهد صفويه كه مولانا در آن زندگي مي كرده مهاجرت زياد شاعران به هند و فرستادن شعر و ديوان بدان ديار بحث چشم گيري دارد بنا بر نوشته تذكره ها گروهي از شاعران براي تجارت وگروهي براي سياحت و بازرگاني و مدح گستري به هند سفر مي كردند و نام و ناني مي يافتند. ايام زندگاني مولانا محتشم كاشاني در سر آغاز عصري است كه هر يك از شاعران آرزوي رفتن به هند را داشتند اما محتشم ظاهرا بوسيله برادرش عبد الغني با سلاطين و امراي هند رابطه داشته و مدايح خود را بدين وسيله براي آنها مي فرستاده است و از صلات آنها بهره مند مي شده است . ممدوحاني چون جلال الدين اكبر پادشاه مرتضي نظام شاه بحري ولي آنچه را كه مسلم است محتشم قلبا نهايت آرزوي سفر به هند را داشته ولي بخاطر درد پا و ثروتي كه اندوخته بود راهي سفربه هند نگشت اما مدايح خود را همه ساله توسط برادرش عبد الغني به دربار هند مي فرستاده است.

برادر محتشم عبدالغني كه در هند متاهل شده بود در يكي از سفرها در اوان جواني به سال 905 ه.ق وفات يافت.

مولانا از مرگ برادر سخت غمگين شد و يازده بندي دلسوز و حسرت انگيز در غم فراق برادر سرود كه بند نخستين آنرا مي خوانيد:

ستيزه گر فـلكا، از جـفا و جـور تـو                   داد نفاق پيشه سپهر از كينه ات فرياد

مـرا ز ساغــر بـيـداد شـربـتي دادي                   كه تا قـيامتـم از مـرگ يـاد خـواهد داد

پس از مرگ برادر از وي فرزندي به جهان ماند و اموالي از وي در دكن مولانا در اين باره قصيده اي براي مرتضي نظام شاه بحري پادشاه دكن فرستاده و در ضمن تقاضاي اعزام برادر زاده اش را نموده است.

كوتاه سخن آنكه بر اثر تقاضاي مكرر مولانا برادر زاده او را از دكن به عزم و قصد ايران روانه مي كنند ولي معلوم نيست كه بر اثر چه حادثه اي در راه مكه گم شده و به دست اعراب مي افتد. واقعه گم شدن آن كودك در سال 961 ه.ق بوده پس از گير و دارهاي زياد برادر زاده محتشم به كاشان آورده مي شود ولي مولانا هرگز نمي تواند اموال برادر در دكن را وصول نمايد.

سال تولد و مرگ محتشم

روز و ماه و سال تولد مولانا قطعا به دست نيست ولي از آنجا كه مرگ او مسلما به سال 996 ه.ق با قرائني كه در دست بوده است سال تولد آنرا 905 ه.ق دانسته اند و كه از آن بر مي آيد مولانا در حدود 91 سال در اين جهان زندگي كرده است.

مدفن مولانا محتشم كاشاني

بقعه آرامگاهش در جنوب شرقي شهركاشان در محله اي بنام محله محتشم بدينگونه كه از محله اي بنام آب انبار مير شاهي كوچه پهن و درازي آغاز و به گذري مشهور به گذر سه سوك انجام مي يابد.

در اين كوي چندين كوچه بن بست است و بر سر هم اين كوي بزرگ و بن بست ها را محله محتشم خوانده اند. مقبره محتشم در نزديكي آب انبار مير شاهي و درجهت شرقي كوي واقع است و حسينيه اي كه متعلق به مقبره است و در برابر آن و در سمت غربي كوي بنا شده اين حسينيه بوسيله سقفي با مقبره متصل شده است و از اين اتصال بازارچه اي پديد آمده اكنون مدفن محتشم بشكل بقعتي مربع است كه درشمال آن نيز مقبره ديگري اطاق گونه قرار دارد و ظاهرا قهوه خانه بقعه بوده است و فعلا رهروان آن بقعه مي باشد.

بقعه محتشم گنبدي فيروزه فام دارد و در درون آن هيچ گونه اثري كه معرف صاحب بقعه باشد نمي توان يافت و هم آثار و اشعار و نقاشي هايي كه بر منقش بوده در تعميرات و سفيد كاريهاي مكرر از ميان رفته تنها چيزي كه نشانه صاحب آن مي تواند باشد رباعي سعيداي قصاب كاشاني شاعر شيرين گفتار اواسط قرن دوازدهم معاصر حزين لاهيجي كه بر قطعه سنگي حك شده و بر بالاي مدخل قديم و پنجره كنوني نصب آمده است.

اين منزل پرفيض كه جاي الم است                  بي فاتحه از درش گذشتن ستم است

بايد به ادب  گذشتن زين در قصاب                  اين جاي رفيع مدفن محتشم است

در كتاب فرهنگ شاعران زبان پارسي تاليف عبد الرفيع حقيقت چنين آمده است:

مولانا محتشم كاشاني از شاعران قرن دهم مشهور به شمس الشعرا از اعيان زادگان كاشان و در اصل از مردم نراق بوده است.

مولانا از اهل تشيع بوده و اوقات خود را به سروده مدايح و مراثي خاندان پيامبر (ص) صرف كرده.

پادشاهان صفوي بويژه شاه طهماسب صفوي براي وي احترام خاصي قائل بوده است بطوريكه براي محتشم مقرري قرار داده بود به همين خاطر مولانا داراي زندگي مجلل و راحتي بوده است.

شغل اوليه محتشم شعر بافي بوده است كه منسوجات خود را در مغازه بزازي بفروش ميرسانده و بدين گونه روزگار مي گذرانده است و 91 سال در اين دنيا زندگي نموده است.

شاعران معاصر او لقب ملك الشعرا به وي داده اند بهترين و معروف ترين اشعار مراثي تركيب بندي است كه در رثاء شهداء كربلا در 12 بند سروده است .

تذكره نويسان چنين ذكر كرده اند كه مقدمه كار مولانا با اشعار مراثي مرگ برادرش عبد الغني بود كه بعد از آن با تشويق شاعران معاصر خود همراه گشت و اشعار هميشه زنده را تقديم دنياي اسلام نمود.

در شاعري شاگرد مولانا صدقي استر آبادي بوده اما از استاد خود بيشتر رفته. آثار مولانا بنا به وصيتش تقي الدين محمد حسيني كاشاني كه از شاگردان مولانا بوده تدوين گشته است و مقدمه اي بر آن نوشته و مجموعه آنار در پنج كتاب شعر و دو كتاب نظم و نثر گرد آورده است و بدين گونه اشعار دوران پيري را شيبيه و اشعار دوارن جواني شبابيه اشعار دوران كودكي صبائيه و اشعار جلابيه به صورت نظم و نثر نقل عشاق به صورت نظم و نثر مدون گشته است.

در يك جمع بندي كوتاه:

در يك جمع بندي كوتاه و مختصر و مفيد درباره بيوگرافي، شيوه شاعري، اينكه چه واقعه اي حادث شد تا مولانا لقب خداوند مرثيه سرايان را در قرن دهم هجري به خود اختصاص دهد اينگونه بيان مي كنيم:

مولانا محتشم كاشاني همانطور كه در مطالب قبلي خوانديم شاعري را درابتداي جواني خود آغاز نمود و در كنار كار شعر بافي و بزازي خود از طريق مدح و ستايش روزگار مي گذرانده است.

مولانا اهل تشيع بوده و از اين جهت بيشتر مورد احترام شاهان صفوي بخصوص شاه طهماسب قرار گرفته كه در آن ميان شاه طهماسب حتي براي محتشم مقرري قرار داده بود و از اين جهت مولانا نسبت به شاعران معاصر خود روزگار خوب و خوشي داشته است.

محتشم در غالبهاي متفاوت شعري از قبيل سرودن قصايد ، غزل و مراثي در زمان خود مهارت خاصي داشته به طوري كه شاعران معاصر وي لقب كلك الشعار به او داده اند اما حادثه تلخي كه در زندگي مولانا روي مي دهد زمينه اي مي شود براي مرثيه سرايي به صورت حرفه اي.

بعد از مرگ عبدالغني برادر محتشم در هند مولانا در سوگ و فراق او مرثيه بسيار جانسوزي ارائه مي دهد كه مورد توجه همگان قرار مي گيرد و او را تشويق و ترغيب در زمينه مرثيه سرايي مي كنند.

مدح اهل بيت عليهم السلام از جمله حضرت علي (ع) ، امام رضا (ع)، تركيب بند معروف او درباره امام حسين (ع) باعث مي شود كه مولانا را از لحاظ شخصيتي در ميان مردم بالا برده و قابل احترام عام و خاص گردد بخصوص تركيب بند معروف او درباره واقعه كربلا كه داستانهاي زيادي از بزرگان شيعه بالاخص عالمان كاشان در جهت تاييد و تصديق اين تركيب بند در زمان حيات و بعد از فوت مولانا بر آمدند.

سخن كوتاه كه مولانا محتشم كاشاني بعد از 91 سال حيات در اين دنيا با خاطري آسوده رخت از اين جهان بربست و به ديار باقي شتافت روحش شاد و نامش در زمره صالحان باد.


مطالب مشابه :


چند شعر درباره ی مرگ

مرگ - چند شعر درباره ی مرگ «خواب را گفته‌ای برادر مرگ// چو بخسبی همی‌زنی درِ مرگ» اوحدی




مــــــــــــــرگ و یاد(شعر)

مــــــــــــــرگ و یاد(شعر) وقت دفــــن مـــرده، مردن را ببین تـــا ببـینی مــــرده ی




درباره برادر نیما

وبلاگ اختصاصی پدر شعر نو , نیما یوشیج - درباره برادر نیما دست نيست يا به مرگ طبيعي مرد يا




متن کامل شعر حیدر بابا شهریار(فارسی و ترکی)

رایانه امروز با سه برادر - متن کامل شعر حیدر بابا شهریار(فارسی و ترکی) - از ریز تا درشت دنیای




شعر و متن زیبا برای تسلیت مرگ و فوت

شعر و متن زیبا برای تسلیت مرگ و شعر و متن زیبا برای تسلیت مرگ و فوت برادر.




اشعار راجع به مرگ

اشعار راجع به مرگ «خواب را گفته‌ای برادر مرگ// چو «شعر من و مرگ فقرا، عیب بزرگان




و مذهب اگر پيش از مرگ به كار نيايد پس از مرگ به هيچ كار نخواهد آمد...

برادر خاطرت هست؟ - و مذهب اگر پيش از مرگ به كار نيايد پس از مرگ به هيچ كار نخواهد آمد




افسانه سه برادر

افسانه سه برادر - اینجا آسمونمونه و بدین ترتیب، مرگ برادر وسطی را نیز از آن خود شعر نو




مولانا محتشم كاشاني

به طور كلي در بررسي وضع شعر وشاعري عهد صفويه كه پس از مرگ برادر از وي فرزندي به جهان




برچسب :