چگونه نویسنده هایی خلاق، موفق و نوآور باشیم.

مقاله : چگونه نویسنده هایی خلاق، موفق و نوآور باشیم.

 

زندگی در صدف خویش گهر ساختن است      در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است    

 مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست        از همین خاک جهان دگری ساختن است

                                                                                         علامه اقبال لاهوری

 جهان هستی و زندگی انسانی به نحوی خلاق، همواره در حال جنب و جوش و تغییر و دگرگونی  و نوبه نوشدن است. در مسیر زندگی هیچ چیزی قابل بازگشت به گذشته نیست. همه چیز همگام با این تغییرات پیش می رود و از ایستایی به پویایی می رسد. دگرگونی های جدید تمام زوایای زندگی بشر را دربرمی گیرد و به نوعی در روابط میان انسان ها نیز تأثیر می گذارد. در جهانی که هر لحظه اش با لحظه ی پیشین تفاوت دارد و منشأ موجودیت وپیدایش، زندگی نوین و دگرگونی های همه جانبه است، تحول نپذیرفتن روح بشر، ازعجایب به شمار می رود. بشری که از دیرگاه برای بیان ادراکات عینی و صور ذهنی خود نیازمند تحول و نوآوری بوده است و برای بهره جویی از این نعمت خدادادی و بالفطره  دست به هر ابتکارعملی زده و نظرگاه های متفاوتی ارائه داده است حال بیش از گذشته خواهان دنیایی نو با تفکری نو است وشاید به همین دلیل،

 

 "كایزو" نیز خلاقیت  را عبارت  از به كارگیری  توانایی های  ذهنی  برای ایجاد  یك  فكر  یا  مفهوم  جدید می  داند(رضائیان-1379) .

روزانه مسائل یا رخدادهای فراوانی در پیرامون ما اتفاق می افتد که هر کدام می تواند منجر به نوآوری شود. گاه از موضوعات یا مسائل پیش پا افتاده می توان به موفقیت هایی رسید که غیرقابل تصور به نظر می رسیدند.

بسیاری از مردم در زندگی روزمره، ایده های کوچکی به ذهنشان می رسد، اگرچه این ایده ها نمی توانند تاثیرات بزرگی در زندگی بر جای  بگذارند  اما  قادرند تاثیرات مثبتی در پی داشته  و تغییرات زیادی در زندگی ایجاد کنند. این ایده های کوچک ممکن است در زمینه های مختلف، در ذهن ما ایجاد شوند.

برای مثال: شیوه برقراری ارتباط موثر با همکاران، همسایه ها وفرزندان، نحوه ی تدریس در مدارس، برنامه ریزی مالی برای یک زندگی موفق، مدیریت امور خانه داری، اعم از آشپزی، همسرداری و تربیت صحیح فرزندان، استفاده بهینه از کالاها و چگونگی خرید آن ها، راهکارهایی درخصوص درست زندگی کردن و استفاده بهینه از زمان وهزاران ایده کوچک که ممکن است روزانه به فکر یا عمل برسند.

در میان نویسندگان نیز ممکن است ایده ای به ذهن تعداد بی شماری خطور کند اما کسی می تواند ازاین ایده استفاده بهینه کند که از خلاقیت بیشتری برخوردار بوده و از ایده های نو وکارآمدتری بهره ببرد.

 در نویسندگی، نوع پردازش ونگاه نویسنده است که منجر به نوآوری می شود. نویسنده ای ممکن است از موضوعی ساده و پیش پا افتاده، سوژه ای به یادماندنی و کارا خلق کند و در عوض نویسنده ای از یک موضوع مهم و مطرح روز، داستانی ضعیف خلق نماید.

پس نوآوری در صورتی ثمربخش است که متناسب با نیاز جامعه، به دور از هرگونه ساختارشکنی، حرف و بیانی نو برای گفتن داشته باشد و مسائل نه چندان مهم روزمره را مهم وجذاب جلوه دهد. این که نویسنده ای به تکرار مکررات بپردازد وگاه به نظرگاه های ستیزه جویانه و سنت شکنانه روآورد، حسن نیست. آن چه موفقیت به شمار می آید، نگاه و بازدید تازه به مسئله ای به ظاهر پیش پا افتاده است.

در واقع نوآوری نوعی بازتاب فرهنگی تجارب نسل ها هم به شمار رفته و استحکام بخش دستاوردهای هنرمندان نیز محسوب می شود. هنرمندانی که هنری ماندگار داشته اند، به نحو بارزی در هنر نوآورانه ی خویش نشانه هایی از فرهنگ وسنت کشورشان نیز وجود داشته است. بدعتی که از دیگر فرهنگ ها به عاریه گرفته شود، نوعی تقلید کورکورانه است ونمی توان نام چنین هنرمندی را در زمره ی نوآوران ثبت کرد. به زبانی ساده تر می توان هنری را بدیع نامید که باعث پیوستگی فرهنگ یک جامعه شده و پلی محکم بین هنر قدیم وجدید ایجاد کرده و طیف عظیمی از مردم را به هم نزدیک کند وعلاوه بر همگانگی بین قشر عظیمی، روش هایی را نیز به منظور برانگیختن تفکر بشری ارائه نماید.

بنابراین نوآوری می تواند به دو صورت بروز کند.

 نخست اینکه در دایره فرهنگ همان کشور باقی مانده و برقشری خاص تأثیر بگذارد یا اینکه فراملی شده وگستره ی آن تا آن سوی مرزها هم کشیده شود. البته این نوع از نوآوری با آن چه در غرب وکشورهای قاره ی آمریکا مرسوم شده است، تفاوت دارد. اخیراً به نام نوآوری و با تبلیغات کاذب و ترفندهایی هنرمندانه آثاری وارد بازار ادبیات جهان شده اند که ماهیتی ضدفرهنگی داشته و با خروج از سنت ها وگاه فراتر رفتن از آن، بسیاری از سنت ها و مذاهب را طبق خواست خود تغییر داده اند و بسیاری از هنرمندنماها نیز با تقلید و پیروی از این سبک ها آثاری را نوشته اند که هر چند تا مدت ها از اقبال خوبی برخوردار بوده اما بعد از مدتی از گردونه ی ادبیات خارج شده و دوران کمون خود را می گذرانند.

درست است که نوآوری و بدعت، باعث خلق اثری متفاوت می شود و البته گاه ماندگار، اما همیشه باید به این نکته نیز آگاه باشیم که هرنوآوری ای قابل پذیرش نیست. این نپذیرفتن ممکن است گاه از سوی جامعه صورت گرفته باشد، گاه از سوی جمع کثیری از هنرمندان، گاه نیز با اصل دین یا اصول یک جامعه منافات داشته باشد. بگذارید مثالی ساده بزنم.

در ساختمان سازی اصول خاصی رعایت می شود، در مسیر ساخت، مصالح،  نقطه شکستی مشخص به نام نقطه بی بازگشت دارند و آن نقطه ای است که فشار و تنش بیشتر باعث شکستن آن ها می شود و از آن به بعد دیگر برگشتن به حالت قبل امکان پذیر نیست. چیزی شبیه ستون ساختمان که ضعیف است و دیگر طاقت نگهداری وزن ساختمان را ندارد.

 در نوآوری هم می توان چنینی مثالی را ملاک قرار داد. هنرمندی دست به ابتکارعمل می زند وگاه در نگارش اثر یا حتی کشیدن یک اثر نقاشی نوآوری به خرج می دهد و برای ماندگاری یا اثبات هنرش از مصالح یا ابزاری استفاده می کند که در آینده باعث مشکلاتی می شود. یعنی به نقاط بی بازگشتی می رسد که اثرش را تبدیل به ویرانه های  جبران ناپذیر یک ساختمان می کند. اگر هر هنرمندی به بهانه نوآوری  از ابزار غیراستاندارد استفاده کند به همان مشکلی برخورد می کند که یک ساختمان ساز غیرحرفه ای انجام داده است و از مصالح ارزان یا غیراستاندارد استفاده کرده است. پس باید منتظر فروپاشی اصالت هنرش نیز باشد.

هنرمند اصیل و واقعی، بدون رجوع به بدعت های صورت گرفته در جوامعی که به لحاظ فرهنگی با ما منافات دارند، می تواند با توجه به اصالت هنر کشورش، بهترین نتایج را به دست آورد  و توازنی دقیق و سنجیده بین هنر مساوی با فرهنگ و هنر ادغامی یا بدتر از آن هنر فرمایشی و فرسایشی برقرار کند.

 تجربه ثابت کرده است که هنر فرمایشی از فرهنگ دیگر جوامع به عاریه گرفته می شود یا به نوعی به خواست و فرمایش کسانی که تلاش می کنند هنرمندان دیگر جوامع را تحت سیطره خود درآورند، خلق  می شود. نویسندگان یا دیگر هنرمندانی که تحت تاثیر هنر غرب قرار گرفته و پیشرو آن ها بوده اند به جهت این تقلید کورکورانه همیشه دچار نوعی ساختارشکنی در سنت و دین شده اند. این هنر که خاص غرب زده ها یا کسانی است که ادعا دارند هنر غرب برتر از هنر ایرانی است، همیشه برای جامعه ما خطرساز بوده است. هرچند، گاه به شکست نیز ختم شده است.

 

نمونه اش رواج  پست مدرن بود که بیشتر هنرمندان نویسنده در دهه اخیر تلاش داشتند تا با ورود به آن، اصالت قلم ایرانی را شکسته و وارد مرزهایی شوند که برای خواننده ایرانی تازگی داشت. خوشبختانه با گذشت زمان شاهد افول و شکست این بدعت های نافرجام بوده ایم و مشاهده کردیم که بازتاب چندان درخشانی هم، نداشته اند. چه بسا در خود غرب هم این به اصطلاح نوآوری با شکست روبرو شد و هنرشناسان غربی هم استقبال چندانی از آن نکردند.

برای رهایی از بند چنین سبک های بی سرانجام، راهکارهایی وجود دارد که اگر هنرمند امروزی به آنها توجه نماید هرگز در گرداب این تبلیغات غرق نخواهد شد.

از آمیزش یا ترکیب دو نسل از ادبیات می توان به دستاوردی جدید رسید. آمیزه ای از ادبیات غنی قدیم که برگرفته از فرهنگ وتمدن ایرانی است و ادبیات امروزی که الگو گرفته از همان سنت پیشین است، منتها با نگاهی نو و امروزی، که ره آوردی نو و آموزنده دارد و ادبیات را به سوی تکامل و رشد ونوآوری پیش می برد ومتجلی اش می کند.

"اوجیلوی"  خلاقیت  را عبارت  از  قرار دادن  چیزهای قدیم  در تركیب  جدید  و  قرار دادن  چیزهای  جدید  در تركیب  قدیم  می  داند.(اوجیلو1998)

گذشته از تمام این مسائل  نویسنده رقیب سرسخت دیگری دارد که باید با اتخاذ روش های جدید خلاقیت، ابتدا بر آن غالب شود.

 هیچ گاه به این فکر کرده اید که چرا از نویسندگانی مانند ویکتورهوگو، تولستوی یا آنتوان چخوف که نویسندگانی سرشناس در جهان به شمار می آیند فقط نام و شهرتی باقی مانده است و بیشتر دانش آموزان مدارس غرب ترجیح می دهند به جای مطالعه ی کتاب این نویسندگان پای  تماشای فیلم های اقتباس شده از آثار آنان بنشینند و گاه به اجبار در مدارس، آثار آنها را مطالعه کنند؟ این البته نشانگر ضعف این آثار نیست.

از زمانی که جهان وارد دنیای ماشینی شد یا بهتر بگویم دنیای رایانه پا به خانه انسان ها گذاشت، کمتر کسی حوصله و رغبت خواندن رمان های طویل را داشت. مردم ترجیح می دادند ساعت ها پای جعبه جادویی بنشینند و همراه با شخصیت های خیالی شان زندگی کنند واز آن ها لذت ببرند. آن ها نه تمایلی به خواندن کتاب های داستان بلند داشتند و نه حوصله همذات پنداری با شخصیت هایی که باید پا به پایشان پیش می رفتند و از سرنوشت آن ها مطلع می شدند. به زبان ساده تر، تلویزیون یا سینما با تسلط بر حس دیداری وشنیداری مخاطب بر جنبه های دیگرحس ها پوشش گذاشت وانسان را برده ی خویش کرد و به زبانی دیگر نسل انسان را تنبل بار آورد. وقتی فیلمسازی بود که به جای خواننده تخیل می کرد واین تخیل چنان قوی بود که او را وارد دنیای واقعیت ها هم می کرد، چه لزومی داشت خواننده راه پر مشقت را طی کند. او فقط می دید والبته از این تماشا لذت هم می برد. گاهی کسانی که اهل رمان و داستان هم بودند با تماشای فیلم می توانستند روح سیری ناپذیر خود را سیراب کنند وتمایلی برای غرق شدن در رویاهای تلخ وشیرین شخصیت های داستانی، نداشته باشند. (توجه داشته باشید منظورم نویسندگان وکتاب خوان های حرفه ای نیست.)

برای همین است، اگر شما از عوام، یا کسانی که تفریحی داستان می خوانند، بپرسید: شما چند نویسنده معاصر در جهان را می شناسید؟ به طور حتم خواهند گفت: یک یا دونفر یا شاید هم هیچ کس. اما می توانند لیستی از فیلم های سینمایی مطرح در جهان را برایتان بشمارند شاید حتی با نام سازنده آن! واگر هم از کتاب یک فیلمی استقبال کنند به جهت معروفیت فیلم آن در جهان است.

این همان دردی است که دامنگیر بیشتر نویسندگان شده است. درد حضور یک رقیب قوی و سرسخت. آن هم برای نویسندگانی که به زحمت چاپ شمارگان آثارشان به چند هزار می رسد وآن تعداد هم فقط  داخل کشور و در بعضی از شهرها توزیع می شود.

ازاین دسته فقط نویسندگانی مطرح می شوند که تبلیغات وسیعی درمورد کتاب های شان صورت گرفته  و یا کتاب های شان به صورت فیلم درآمده و فروش نسبتاً خوبی داشته اند که آن هم در مقایسه با فیلمسازان مطرح روز ناچیز است. ناگفته نماند، گروهی از نویسندگان برای آن دسته از خوانندگانی که هنوز طالب داستان های خیالی یا واقعی بودند، به سمت نوشتن داستان های کوتاه یا مینی مال روآوردند، که این نیز تاب رقابت با چنین رقیب سرسختی را نداشته و ندارد.

در دنیایی که چنین رقیب قدرتمندی وجود دارد جای گلایه برای نویسنده باقی نمی ماند چرا که مردم فقط نام همان نویسنده هایی را می شناسند که بر حسب اتفاق شنیده اند یا به اجبار کتاب های شان را خوانده و یا فیلم های اقتباس شده از کتاب شان را دیده اند.

 در جامعه نویسندگان، تعداد انسان هایی که مثل هم فکر و عمل می کنند، زیاد است. اما این که کلیات خصوصیات اخلاقی شان نیز  همانند هم باشد، غیر ممکن است.

تجربه ثابت کرده است ، مردم هنرمندانی را دوست دارند که درصدد تحت تأثیر قرار دادن دیگران هستند اما برای رسیدن به این هدف از ابزار غیراستاندارد استفاده نمی کنند و به اجبار هنرشان را به مخاطب تحمیل نمی کنند. آن ها تلاش نمی کنند تا به اجبار فلسفه ای را به مخاطب تحمیل کنند.

ناگفته نماند کار اصلی نویسنده یا هر هنرمند دیگری، این است که با هنرش مخاطب را تحت تاثیر قراردهد اما این بدان معنا نیست، برای دست یابی به این هدف، به هر ترفندی متوسل شود. بیان واقعیت ها با زبانی ساده و قابل فهم می تواند هنرمند را در انتقال هنرش یاری کند. هنری که  به جای القای عشق و محبت ، تخم یاس و ناامیدی را دردل خواننده می کارد، نمی تواند یک هنر متعهد و تاثیرگذار باشد  چه رسد به این که نام نوآوری را هم یدک بکشد.

برهمین اساس طایفه هنرمندان را می توان به چند گروه تقسیم کرد:

1ـ  کسانی که معمولاً ماجراجو هستند، از خطر وکشف واقعیات هراسی ندارند و غالباً آنها را تحت عنوان اشخاص خودرأی و افراطی می شناسند. این اشخاص هرگز از مکاشفه و پژوهش در موضوعات جدید دست نمی کشند.

2ـ  افرادی که علاقه ای به کنجکاوی های افراطی ندارند اما ایده پردازهای موفقی هستند و توان رهبری گروهی را دارا می باشند و رمز موفقیت را منوط به مطالعه وکسب تجربه می دانند.

3ـ  اشخاصی که در تصمیم گیری نیاز به زمان بیشتری دارند و از ابتکار عمل کمتری برخوردار هستند. به تجربیات شخصی خود اکتفا می کنند واز پرداختن به موضوعاتی که اطلاعات کمتری در مورد آن دارند، خودداری می کنند.

4ـ کسانی که به نوآوری با بدبینی نگاه می کنند و تحولات در ادبیات را فقط در صورتی می پذیرند که برای خودشان جذابیت داشته باشد و هم چنان پیشرو راه گذشتگان هستند.

5ـ  گروهی هم هستند که روش محافظه کارانه را برگزیده وکلاً با هرگونه نوآوری مخالف اند. که البته این گروه در تعریف ما نمی گنجند.

مسلم است هر تغییری نوآوری محسوب نمی شود. باعث پویایی و پرجنب و جوشی وعامل اتصال و ایجاد رابطه با مخاطب هم نمی شود. هر تحولی در دنیای هنر، مخاطب را به سوی ابتکار یا فعالیت ترغیب نمی کند. چه بسا عکس آن نیز عمل کند.

هنرمند باید بداند در فرآیند خلق یک اثر، هدفی بزرگ و شگفت انگیز پنهان شده است. اگر در خلق یک اثر ارزش های بزرگی چون؛ تفسیر، توکل، تعهد، تخصص، تعلق، تداوم، تحول و تکامل وجود داشته باشد، کلید موفقیت نیز به دست آمده است. این موفقیت ها در صورتی می توانند ثمربخش بوده و دامنه گسترده ای به خود بگیرند که متناسب با خواست جامعه باشند.

بگذارید کمی شفاف تر صحبت کنم. یكی از مهمترین آرزوهای انسان، موفقیت در تمام مراحل زندگی است. اما حصول به این مهم، مستلزم شناخت قوانین حاكم بر زندگی و بنیانگذاری یك انقلاب فكری است. لازمه ی رسیدن به موفقیت، داشتن آرامش، اعتماد به نفس، ارتباط الهی، شادی و نشاط ، تجسم خلاقانه  و مهمتر از همه داشتن علم وآگاهی نسبت به آن چیز است.

هنرمندی می تواند خلاقانه برخورد کند که ذهنی آرام داشته باشد. ذهن درگیر با روزمرگی ها، ذهن مشوش و پرآشوب باعث انحراف ذهن از مسیر زندگی و ضعف سیستم فکری خواهد شد.  افرادی که دچار غصه و سرگردانی هستند، انسان های ناامیدی هستند که هرگز نمی توانند افکار نو و اندیشه های مثبت در سر بپرورانند و توانایی هم آفرینی و بدایع بی نظیر را داشته و خالق صحنه های ماندگار باشند. حال در نظر بگیرید این اشخاص بخواهند دست به خلق یک اثر ماندگار بزنند. مسلماً نتیجه مطلوبی عایدشان نخواهد شد. آرامش درون فقط با توکل به خدا و تلقین مثبت به دست می آید .بی جهت گفته نشده است که « الا بذکرالله تطمئن القلوب» .

عامل دیگری که باعث می شود هنرمندی بتواند در نوآوری و خلق آثار بدیع موفق باشد، اتمام کارهای ناتمام است. نویسنده ای را در نظر بگیرید که چندین پروژه ی کاری در دست دارد و متعهد شده است که در زمانی مشخص و البته کوتاه، آثاری را خلق و تحویل بدهد. چنین شخصی باید تمام انرژی و فکرش را مشغول به پایان بردن این چند کار کند و چون دغدغه اش تمام کردن سریع کارهاست به طور حتم، به کیفیت کارش کمتر اهمیت می دهد. آثاری که چنین هنرمندی تحویل می دهد اثری است بدون صرف فکر و اندیشه ای تاثیر گذار. یکی از دلایل پسرفت هنرمندان درسال های پایان زندگی هنری شان همین است. مشغله زیاد و پاسخگو بودن در زمان های تعیین شده، ابتکار عمل و اندیشه را از آنها می گیرد و گذشته از این که هیچ نوآوری در آثارشان به چشم نمی خورد بلکه کیفیت آن را نیز کاهش می دهد. کسانی که افکارشان را غنی و پربار می کنند وهمیشه به چیزهای مهم می اندیشند، سطحی نگری را کنار می زنند و به خودباوری می رسند، افرادی هستند که  می دانند سطحی نگری آفت موفقیت و نوآوری است.

برای رهایی از این آفت باید نوع نگاه شان به اطراف را تغییر بدهند. آگاهی هنرمند با علوم روانشناسی می تواند او را در رسیدن به این مهم یاری کند. هنرمند یا به نوعی نویسنده باید برای خود اصولی را مقرر کند. اصولی که او را در طول سال های پرمشغله نویسندگی یاری خواهد کرد. نویسنده ای  که از این قواعد، که در برقراری نظم کاری بسیار مفیدند، پیروی می کند، می تواند شاهد ابتکار و نوآوری در آثارش باشد.

لازم نیست این برنامه ها را روزانه اجرا کند یا روی برگه ای نوشته و به دیوار بچسباند. روند کار نویسندگی به شکلی است که چنین نظمی را نمی طلبد، بلکه به مرور زمان می تواند بر بخشی از جنبه های زندگی او تأثیر بگذارد.

نویسنده، گاه برای رسیدن به یک ایده ی مفید باید به الهامات قلبی اش توجه کند. ایمان به الهام وتوجه ودقت در آن می تواند گره گشای بسیاری از طرح های ناقص باشد. یک نویسنده احتمالاً در طول عمر نویسندگی اش با الهام های جادویی بی نظیری مواجه شده است. کسی موفق تر خواهد بود که به این سرمایه ی باارزش درونی بیش از همه چیز اهمیت بدهد. دیده شده، گاه یک الهام ساده، جای خالی بسیاری از نگرش های عمیق را پر کرده است.

برای دست یابی به این هدف، نویسنده، باید تمرکز حواس داشته باشد  پس ابتدا باید خود را تقویت کند. اگر به ورزش علاقمند است، ورزش کند یا حرکاتی را که باعث آرامش روح و روانش می شود، تکرار کند. بعضی با عبادت به آرامش می رسند و برخی با مطالعه یا حتی گوش دادن به موسیقی آرام. داشتن چنین برنامه ای به هنرمند کمک می کند تا به افکارش نظم ببخشد و همین می تواند الهام بخش باشد.

هنرمندی می تواند نوآوری داشته باشد که افکار منفی را ازخود دور کند و افکار مثبت را جایگزینش کند. البته در زندگی بیشتر افراد، ناخواسته افکار منفی ممکن است به سوی هنرمند هجوم بیاورد. هنرمند خلاق می تواند با روش های خاص خودش، راه های خنثی کردن این افکار را فرا بگیرد و بدون ایجاد مشکل این انرژی ها را دفع کند. برای رسیدن به این هدف نیز باید چند تمرین را انجام بدهد.

یکم این که در مواجه با چنین مشکلی با تلقینات مثبت، اثر آن را ازبین ببرد. دوم این که با اشخاصی که احساس می کند ممکن است باعث چنین حالتی بشوند، کمتر ارتباط داشته باشد و یا اگر نمی تواند ارتباطش را کم  یا قطع کند، تلاش کند وجودشان را نادیده یا کمرنگ بگیرد.

نویسنده ای که ادعا دارد می خواهد اثری جدید و جذاب خلق کند، باید تحمل رنج و سختی را هم  داشته باشد. باید انتقادپذیر باشد و نظراتی را که درباره آثارش می خواند یا می شنود، با گوش جان بپذیرد و سعی کند در آثار بعدی این کاستی ها را برطرف کند. هنرمندی که از طبع ظریفی برخوردار است و با کوچکترین مشکلات می شکند و دچار نقصان و کمبود می شود چگونه می تواند اثری تأثیرگذار خلق کند یا جامعه ای را به سوی نوآوری دعوت کند!

در این که هنرمندان بیش از دیگران درگیر مشکلات و نابسامانی های جامعه هستند، شکی نیست. اما این قشر باید خود را بیش از دیگران آماده مقابله با غول مشکلات کنند.

مهم تر از همه داشتن اعتماد به نفس است. هنرمندی که تمام  ویژگی های پیش گفته را داشته باشد اما از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردار باشد هرگز در کارش موفق نخواهد بود. داشتن اعتماد به نفس بالا یکی از رموز موفقیت درهر کاری است. تجربه ثابت کرده است هنرمندانی که با شجاعت و جسارت در راه اهداف شان گام برداشته اند سریع تر به نتیجه رسیده اند.  

از آن جایی که بیشتر هنرمندان از روحیه ای ظریف وشکننده برخوردار هستند ممکن است رسیدن به اعتماد به نفس بالا تاحدودی برای شان سخت باشد. البته لازم به ذکر است، غیراز هنرپیشه ها که ظاهراً در بین هنرمندان از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار هستند، نویسندگان نیزبه جهت آشنایی با دایره لغات وسیع و داشتن استعداد در سخنرانی و تسلط بر آن، در ردیف دوم قرار دارند و چون لازمه خوب حرف زدن تسلط بر آن است پس نویسندگان بهتر و سریع تر می توانند در ارتباط گیری با اقشار مختلف موفق باشند.

  نویسنده ای که اعتماد به نفس کمتری دارد می تواند برای تقویت آن چند کار مفید انجام بدهد. نخست این که با شخصی امین به صحبت بنشیند. برای مشکلاتش راه حل بیابد واگر کسی را ندارد تا با او مشورت کند با خود ساعت ها خلوت کرده و برای مشکلاتش راه حل بیابد یا تلاش کند برای تقویت اراده اش راهکارهایی ارائه بدهد والبته تلاش کند تا این خلوت منجر به دلسوزی برای خودش نشود. کسانی که ساعت ها با خود خلوت می کنند و شکست ها و ناداشته ها و کمبودهای کاری را مرور می کنند، سرانجام در نتیجه گیری های خود به بن بست می رسند و به جای تقویت قوه ی تخیل شان، در واقع سمی مهلک به روحشان تزریق می کنند و راه موفقیت خود و در پی آن خلاقیت و نوآوری را می بندند. پس همیشه نه، باید زیاد به خود سخت گرفت و نه، زیاد آسان.

 تمرینات بی شماری برای تقویت اعتماد به نفس وجود دارد اما مهم ترین آن ها این است که هر روزش را قدرتمندتراز دیروز آغاز کند. داشتن قدرت کلام، قدرت فکر، و قدرت بیان خواسته ها و سریع الانتقال بودن مهم ترین ویژگی یک شخص قوی به لحاظ فکری است.

کسی که قدرت گفتن نه؛ حتی به فرزند یا همسرش را ندارد هرگز نمی تواند از پس مشکلات احتمالی ای که در طول روز در جامعه با آن ها برخورد خواهد داشت، برآید و البته لازمه رسیدن به این قدرت ارتباط قوی داشتن با خداست. کسانی که ارتباط شان را با خدا محکم کرده اند، می توانند در استحکام ارتباط با بنده خدا هم موفق باشند.

و دیگری دور کردن ترس و تردید از خود است. ترس از استقبال نشدن از طرف خوانندگان وگاه دیگر نویسندگان، وحشت از طرد شدن توسط جامعه نویسندگان یا تفاوت داشتن در خط فکری با گروهی از آن ها، بدترین دشمن نویسنده است. کسانی که از شکست هراس دارند هرگز درپی تجربیات جدید نمی روند  تا زمانی هم که، اقدام به این کار نکنند دچار واپسزدگی شده و هرگز نوآوری نخواهند داشت.

ناگفته روشن است که سرعت تغییر وتحول در زندگی بشر امروز، بیشتر از هر زمانی است؛ نو به نو شدن و دگرگونی‌های همه‌جانبه در تمام مراحل حیات، نمود آشکاری یافته که البته محیط هم نقش تعیین کننده ای در این بحث  داشته است. کسی که در محیطی خلاقانه زندگی می کند وامکانات بیشتری در اختیار دارد، به طور حتم زمینه مناسب تری برای ایجاد خلاقیت خواهد داشت. اما چنین شخصی ابتدا باید واجد روحیات خلاقانه باشد. البته خلاقیت، خاص افرادی با ویژگی های خاص نیست. گاه کسانی در اطراف ما زندگی می کنند که واجد خلاقیت هایی هستند. این اشخاص ناخواسته وارث نعمت خلاقانه ای هستند که خود نیز آن را باور ندارند. آنها بدون اطلاع در جهانی پویا وسراسر خلاق زندگی می کنند اما اصولاً قادر به نگارش حتی یک مطلب ادبی نیز نیستند. حال، اگر نویسنده ای در این شرایط قرار بگیرد اما هیچ استفاده ای از آن نکند، باید او را فاقد نیروی خلاقانه بدانیم.

بگذارید مثالی واضح تر بزنم. در زندگی شهری به جهت دسترسی به امکانات پیشرفته از قبیل اینترنت و نشریات متعدد، دایره فکری اشخاص نیز گسترده تر خواهد بود، پس برآیند ادراکاتشان نیز بیشتر از یک فرد روستایی است. بنابراین ایده های بی شماری برای پرداخت خواهند داشت. در واقع خالق دنیایی خیالی خواهند بود که حسی واقعی به دیگران می بخشد و برای بسیاری راهگشا خواهد بود.

همان طور که می دانید، اصول خلاقیت برگرفته از خالق است. یعنی کسانی که مدام در پی خلقت چیزی نو هستند و ایده و افکاری نو در ذهن می پرورانند. پس دور از ذهن نیست که این افراد همواره در رأس امور باشند. بشر به همان اندازه که در خلقت از خالقش در مرتبه ی پایین تری قراردارد در خلاقیت نیز نمی تواند همپای خالق باشد اما به همان نسبت، در مقایسه با دیگر مخلوقات در مرتبه بالاتری قرار می گیرد. شاید برای همین است که افراد خلاق بیش از افراد غیر خلاق در رأس امور قرار دارند و می توانند در پیشرفت جامعه مفیدتر از دیگران باشند.

افراد خلاق نیز سلسله مراتبی دارند که با در نظر گرفتن میزان خلاقیت شان شناخته می شوند. یعنی ممکن است فردی نسبت به دیگری از خلاقیت بالاتری برخوردار باشد. اما آنچه برای هر خالقی مهم است کاوش فطرت درونی و ذهنی است. فطرتی که به عنوان یک گنجینه ممکن است در ذهن یک فرد خلاق پنهان شده ودر انتظار پویایی وشکوفایی باشد.

اغلب هنرمندان از دارا بودن این فطرت ناخودآگاه آگاه هستند  اما درصدد شکوفایی آن برنمی آیند. کشف و جهت دهی به این فطرت لازمه ی پویایی وماندگاری آن هاست. کسانی که از تخیلات قوی ای برخوردارند وهمواره ایده های نویی به ذهن شان راه می یابد، کسانی هستند که می توانند در ردیف این افراد قرار بگیرند.

الیور وندل هلمز گفته است, «حیف از افرادی كه آواز نمی‌خوانند ولی با همه‌ی موسیقی درون خود می‌میرند. پرورش ندادن این زمینه به معنی از دست دادن بخش عظیمی از خودهای عمیق ماست»

واقعیت این است كه شعر, عشق, تخیل,  موسیقی, داستان، فیلم ، سفر، نقاشی و حتی سیر وسیاحت  وکاووش در دنیای مجازی (اینترنت)می تواند قدرتمندترین ابزار برای رسیدن به دنیای خلاقیت باشد.

همیشه از بازدارنده ها وغیرممکن ها می توان به ممکن ها دست یافت. هنرمندانی که آثاری ماندگار خلق کرده اند، کسانی بودند که دست به ابتکار زدند و دنیای غیرممکن را تبدیل به دنیایی ممکن  نمودند. باوراندن یک چیز غیرواقعی و تبدیل آن به واقعیت ها، هنری است که یک هنرمند خلاق از خود نشان می دهد. لازمه حصول آن هم، گام نهادن در مسیر خودشناسی است. کسی که به این مرحله دست یابد در ایجاد و باوراندن ذهنیات خلاق خود به دیگران نیز موفق خواهد بود ومنبع بسیاری از دستاوردهای خلاقانه خواهد بود.

روبرت جی استرنبرگ  و  لیندا ای  اوهارا  در بررسی  های  خود  شش عامل  را  در خلاقیت  افراد  موثر دانسته اند:

دانش - داشتن  دانش  به  پایه ای  در  زمینه ای  محدود و  كسب  تجربه  و تخصص  در  سالیان متمادی

توانایی  عقلانی (intellectual  ability ) - توانایی  ارائه  ایده  خلاق  از  طریق تعریف  مجدد  و برقراری  ارتباطات  جدید در مسایل.

سبك  فكری - افراد  خلاق عموما در مقابل  روش ارائه  شده  از طرف  سازمان  و مدیریت  ارشد ، سبك فكری  ابداعی  را  برمی گزینند.

انگیزش - افراد خلاق عموما برای  به  فعل  درآوردن  ایده های  خود برانگیخته می  شوند.

شخصیت -  افراد خلاق  عموما دارای  ویژگی های  شخصیتی  مانند مصر بودن ، مقاوم  بودن  در مقابل  فشارهای  بیرونی  و  داخلی و نیز مقاوم  بودن  در  مقابل  وسوسه  همرنگ جماعت  شدن هستند.  (۱)

تخیلات قوی دارای امكانات خفته‌ی زیادی هستند. آنها می توانند به شما کمک کنند تا به سهولت و زیبایی دنیای هنرمندانه ای خلق کنید. به چالش کشاندن تخیلاتی ظاهراً غیرمفید می تواند سرآغاز شکوفایی ایده های نو باشد. پس اگر طرحی ناموفق دارید آن را در بخشی از مغزتان به شکل فعال نگهداری کنید. بدون شک در جایی که گمان نمی کنید به یاری تان خواهد آمد.

باور داشتن این تخیلات نخستین گام به سوی خلق آثار هنرمندانه است. هیچ گاه دقت کرده اید کسانی که قصه سازان خوبی هستند می توانند در آینده سازندگان خوبی در زمینه های دیگر هم باشند. بیشتر این اشخاص با تقویت قوه ی تخیل خود در آینده می توانند به رویاهایشان جامه ی عمل پوشانده و آن را به واقعیت تبدیل کنند. لازمه ی خلاقیت خطر کردن ودست وپنجه نرم کردن با شکست است. کسانی که از خطر وشکست نمی هراسند، همواره پیشروترین افراد در رسیدن به راه های خلاقانه هستند. داستان نویسی که بارها از مسیرهای متفاوت به پایانی خوش یا ناخوش رسیده است. در آثار بعدی خود شجاعانه تر با صحنه ها گلاویز می شود. این بار از شخصیت های متعددی استفاده می کند و همواره در پی راهی است که او را به پایانی مخاطب پسند و غیر قابل پیش بینی سوق دهد.

راه دیگر موفقیت، چالش با تمام رخدادهای پیرامونمان است. نویسنده ای که در مورد کوچک ترین اتفاقات اطرافش کنجکاوی به خرج نمی دهد، چگونه می تواند داستان هایی با مضامین جدید خلق کند! نویسنده ای که رغبتی نسبت به مسائل سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی جامعه ی خود نشان نمی دهد، یا حوصله رودررو شدن با کوچک ترین مسائل ساده جامعه را ندارد، چه طور می تواند اثری مخاطب پسند خلق کند! او همواره باید نسبت به تمام رخدادها واکنش نشان بدهد. آنها راتحلیل کند وحتی گاهی خود را جای شخصیت های سیاسی مطرح روز قرار بدهد و به جای آنها اظهارنظر کند.

شاید گروهی کنجکاوی هنرمند را به منزله دخالت یا اصطلاح عامیانه ی آن فضولی قلمداد کنند اما یک نویسنده باید خود را برای شنیدن تمام این اتهام ها آماده کند. او باید همچون یک خبرنگار از هیچ حادثه ی ناچیزی عبور نکند وهمواره کوچک ترین مشکلات را نیز با نگاهی تیزبینانه بنگرد.

هنرمند خلاق به کسی اطلاق می شود که علاوه بر نوآوری در سبک نگارش، در نوع جذب مخاطب نیز ابتکارات جدیدی داشته باشد. نوآوری بدون جذب مخاطب را نمی توان خلاقیت نامید. این دگرگونی نباید منحصراً خیره کننده ترین شگفتی ها را به همراه داشته باشد. گاه ابداعات بسیار ساده می توانند کاراتر از چندین نظرگاههای مختلف اما بی ثمر باشند.

پس ایفای نقش یک هنرمند آنقدرها هم مشکل نیست. فقط کافیست به علائق و دنیای درون خود رجوع کنید و خود را کشف کنید. نویسنده ای که خود را دریابد، به طور حتم دیگران را نیز در خواهد یافت. کشف درون خود نخستین گام برای کشف دیگران خواهد بود. آن گاه شما به عنوان یک خالق زمینی قادر خواهید بود تمام شخصیت های اطرافتان را ازدریچه ی دیگری ببینید. انسان ها را با تمام ویژگی های خاص شان خواهید شناخت و رابطه تمام رفتارها وکنش و واکنش آنها را نسبت به هر عملی درک خواهید کرد. شناخت و درک آدم ها و استفاده به جا از آنها شما را راضی تر وشادتر از همیشه خواهد کرد، چرا که دیگر راه مقابله با هر شخصیت داستانی را می شناسید و می دانید او را باید در چه جایگاهی قرار بدهید وهمین رمز موفقیت شما خواهد بود. موفقیتی که شاید سال ها بعد به چشم بیاید و عاملی خلاقانه محسوب شود.

نوشته شده توسط منیژه جانقلی

در تاریخ: 23/2/90

_________________________________

 (۱) مقاله "خلاقیت  عامل  سكون در  سازمان  "-  نویسند گان :دكتر  اصغر مشبكی ،فرهاد وفائی-- ماهنامه  توسعه مدیریت -شماره 50 - خرداد و  تیر 1382


مطالب مشابه :


نوآوری باصدف

کار و فناوری - نوآوری باصدف همچنین میشه با طرح روی صدف پارچه های مختلف رو رنگ آمیزی کرد.




اعطای نمایندگی کافی شاپ های زنجیره ای صدف با شرایط ویژه در مراکز استانها و مناطق آزاد .

کافی شاپ coffee shop - اعطای نمایندگی کافی شاپ های زنجیره ای صدف با شرایط ویژه در مراکز استانها و




چگونه نویسنده هایی خلاق، موفق و نوآور باشیم.

زندگی در صدف خویش گهر ساختن چه بسا در خود غرب هم این به اصطلاح نوآوری با شکست روبرو شد و




کاردستی

شاید شما هم دوست داشته باشید در کمترین زمان ممکن یک قاب زیبا با صدف ها را به صورت نوآوری




آموزش کافی شاپ با استاندارد بین المللی توسط بنیانگذار کافی شاپ حرفه ای در ایران با مدرک معتبر

با استاندارد بین المللی توسط بنیانگذار کافی شاپ حرفه ای در ایران با صدف / بانک نوآوری




coffee shop کافی شاپ صدف

coffee shop / كافي شاپ صدف كام / كافي شاپ صدف/ بانک اطلاعات کافی شاپ ها . رستوران.هتل.فست فود




نرم تنان

با این حال، همچنین نوآوری ، ارزش بیولوژیکی وبقای میگوهای تغذیه شده با جیره ی آرد صدف




coffee shop / كافي شاپ صدف.كام / كافي شاپ / بانک اطلاعات کافی شاپ ها و رستوران.هتل

coffee shop / كافي شاپ صدف كام / كافي شاپ صدف/ بانک اطلاعات کافی شاپ ها . رستوران.هتل.فست فود




برچسب :