مصاحبه ی مدیری در چشم انداز-قسمت سوم (پایانی)

سلام

اینم قسمت سوم چشم انداز

ببخشید دیر شد.

 

امیراحمدی: آقای مدیری شما یه محبتی کردین تو این سریال، عرض کنم خدمتتون که خیلی از دوستان بازیگر که حتی تو کارای گذشته با شما کار کرده بودن بعد فراموش شده بودن تو این سریال بودن, علاوه بر اون دوستان آقایون پرویز فلاحی، سرکار خانوم پرستو گلستانی، آقای پژمان بازغی یا آقای رسول نجفیان یا حتی سروش صحت، سرکار خانوم عجمیان دوباره به جمع شما پیوستن. چه تآکید و اصراری بود از این دوستان دوباره استفاده بشه؟ یعنی فکر میکنم که غیر از استاد علی نصیریان و جمشید مشایخی و پرویز پرستویی و عرض کنم خدمت شما خسرو شکیبایی، اکثر دوستان بودن در این سریال!

 

مدیری: البته این محبت من نبوده، این محبت این دوستان بود که لطف کردن و در این کار بازی کردن و خب ما فکر کردیم که یه کمی گروه بازیگرامون رو متفاوت تر و قوی تر عرضه بکنیم و خب به نظرم خیلی فیلم خوبی شد و هرکسی فکر میکنم به درستی در جای خودش قرار گرفت و خیلی خیلی، تقریبآ میتونم بگم 99 درصد بازی خوبی ارائه دادن.

 

امیراحمدی: خب خیلی...چه اتفاقی افتاد؟ حالا ما با همه ی دوستان که اینجا صحبت میکنیم میگن آقای مدیری محبت کردن، از ما این جوری بازی گرفتن، از شما که میپرسیم میگین نه، من کاری به کارشون نداشتم، خودشون زحمت کشیدن! حالا واقعآ این مسئله چه جوری بود؟

 

مدیری: نه ببینید، به هر حال...

 

امیر احمدی: آخه من میدونم به هر حال خیلی سخته حواستون به همه چی باشه، به کار باشه، به دوربین باشه، به بازیتون باشه، به حستون باشه، به دیالوگ باشه، به بوم باشه، به نور باشه، سایه نیفته، همه ی اینا، واقعآ چه اتفاقی میفته؟ چه جوری این تعامل و این وحدت رویه ...؟

 

مدیری: ببینید، به هر حال عرض کنم که هر بازیگری با خودش استعدادها و تجربیات و قدرت بازی خودش رو میاره، کاری که من میکنم فقط جنس بازیش رو به بازی کمدی و کار نزدیک میکنم و اینم شاید با 4 تاجمله صورت بگیره. چون به هر حال بازیگرانی که تو این کارن تجربه دارن و کار رو بلدن و مسلط بودن و من فقط در حد رد و بدل کردن چند جمله، که دوستان خودشون میدونن باید چی کار کنن. من هماهنگ کنندم بیشتر، هماهنگ کننده ی بازیگر و مجموعه، هماهنگ کننده ی جنس بازی و... ولی آن چیزی که میبینید به هر حال تجارب و یه سری قدرت های بازیگریه هر بازیگریه.

 

امیر احمدی: بله، خیلی ممنون.

 

محمد از انگلستان: ....

من از بچگی آرزو داشتم با آقای پرستویی، یکی با آقای مدیری، یکی هم با زیدان صحبت کنم. بعد یه سوال یه جورایی خصوصی میتونم از آقای مدیری بپرسم؟

 

امیراحمدی: اونو باید از خودشون بپرسید ولی قبلش محمد جان بگید سن بچگی یعنی دقیقآ از چه سنی؟ 20 سالگی؟ 25 سالگی؟

 

محمد: اونجوری که من هنوز زیر سن بچگیم. من 18 سالمه.

 

امیراحمدی: همسن پسر آقای مدیری.

 

محمد: بله. میتونم بپرسم؟

 

مدیری: چقدر خصوصی؟!

 

محمد: در رابطه با محیط کارتونه در واقع.

 

مدیری: بفرمایید.

 

محمد: میخواستم ببینم رابطه ی شما با آقای رضویان برقرار هست یا مشکل پیش اومده؟

 

امیراحمدی:... یا بینتون شکرآبه؟

 

مدیری: نه ، نه، مشکلی هیچ وقت پیش نیومده واقعآ، هیچوقت. اونایی که با هم کار میکنن بعد با هم کار نمیکنن اینجوری تفسیر میشه که حتمآ مشکلی پیش اومده ولی نه این کار...، یه زمانی دو تا آدم با هم کار میکنن...

 

محمد: یعنی ممکنه باهم کار کنید، امکانش هست؟

 

مدیری: بله، ممکنه. یه زمانی اون آدم میره سر یه کار دیگه، این یکی سر یه کار دیگه، الزامآ آدمایی که کار میکنن تو یه کار قرار نیست با هم کار کنن همیشه. به هر حال هر کسی شکل و روند و برنامه ریزی خودشو داره. نه واقعآ مشکلی نبوده.

 

محمد: خدا رو شکر. خیلی ممنون آقای مدیری.

 

مدیری: خواهش میکنم. مچکرم.

 

...

 

رامینا: سلام آقای مدیری، رامینا هستم.

 

مدیری: سلام. حالتون چطوره؟

 

رامینا: خسته نباشید، سال نوتون مبارک.

 

مدیری: خواهش میکنم. مرسی. بفرمایید؟

 

رامینا: واقعآ جای تشکر داره برای اینکه میتونیم بگیم شما رو واقعآ همه تیپ آدم دوست دارن، بلاخره هنرمندین همرو میخندونین. امیدوارم اونچیزی که خودتون میخواید خدا بهتون بده.

 

مدیری: مچکرم.

 

رامینا: واقعآ هنرمندیه که آدم بتونه همه تیپ آدمو خوشحال نگه داره. مزاحمتون نمیشم.

 

مدیری: خواهش میکنم. خیلی لطف کردین.

 

امیراحمدی: حالا من فکر میکنم 90 درصد یا حالا بیشتر اون چیزایی که میخواستن خدا بهشون داده. مورد احترامن, ...، هنرمند هستن و خیلی چیزای دیگه، هر آنچه از خداون میخوان خدا بهشون داده انشا الله.

... بریم سراغ سرکار خانوم عجمیان.

ضمن اینکه خانوم عجمیان باید به این سوال پاسخ بدن که طبق صحبت هایی که آقای مدیری داشتن، این هماهنگی بین بازیگرا و کارگردانی و... بوده؟ شما نظرتون رو بفرمایید.

 

عجمیان: خواهش میکنم وخیلی ممنون از این فرصتی که بهم دادید.

واقعآ همیشه بهترین بودن آقای مدیری و... ولی بله، این هماهنگیه که بود، این کارگردانی خیلی خوب ایشونم بود؛ کارگردانی که بود هیچ، مدیریت خیلی خوب و مهمتر از همه اخلاق خیلی خوب ایشون بود که واقعآ به ما روحیه میداد و ما واقعآ تو یه محیط بسیار خوب کار میکردیم و خوشبختانه این نظر همه ی اوناییه که با آقای مدیری کار میکنن.

این هست که انقدر محیط کارای ایشون خوبه... انقدر محیط آرامه و انقدر ایشون خودشون این آرامشو به محیط و بازیگرا و بقیه ی عوامل منتقل میکنن که آدم دلش میخواد همه ی کارا رو ول کنه و بره با ایشون کار کنه. ولی من که خیلی راضی بودم و هم ایشون رو خیلی دوست دارم و هم سبک کاریشون رو دوست دارم...

من تجربه ی دومم بود البته با ایشون بازی کردم، افتخار داشتم که دوباره کار کنم و این لطف بزرگ و...

و خوشحال هستم که ایشون وجود دارن، کار میکنن تو ایران و کارایی میسازن که شما بیننده های عزیز دوست دارین و ... میدونم براتون مهمه. ابراز شادی میکنم و خیلی هم برای من فرصت خوبی بود که در کنار ایشون کار کنم.

امیدوارم جوابتون رو داده باشم آقای امیر احمدی.

 

...

 

خانم محمدی: سلام عرض میکنم و سال نو رو به شما و آقای مدیری تبریک عرض میکنم.

میخواستم از آقای مدیری تشکر کنم به خاطر سریال قشنگشون و این که یه سوال از ایشون داشتم. میخواستم ببینم ایشون اراکی هستند یا اینکه من اشتباه کردم؟

 

مدیری: شما اراکی هستین؟

 

محمدی: بله، من اراکیم.

 

مدیری: نمیدونم چه جوری یه آدم اهل یه جایی میشه؟ یعنی خودش اونجا به دنیا اومده باشه یا نه...

 

امیر احمدی: بستگی به احتمال زیاد به خانومش داره...

 

مدیری: نه ...

 

محمدی: من اراکی هستم به همین خاطر میخواستم ببینم شما هم اراکی هستید یا نه؟

 

مدیری: بله، من پدر و مادرم...پدربزرگ و مادر بزرگم اهل اراک بودن. بله.

 

محمدی: باعث افتخاره. برای همین شنیدم اراکی ها همشون خیلی بانمکن.

 

مدیری: لطف دارین. خیلی ممنون.

 

محمدی: خیلی ممنون از سریالتون. بیشتر از این وقتتون رو نمیگیرم، میدونم خیلی ها دوست دارن با شما صحبت کنن.

 

مدیری: خیلی لطف کردین. خیلی مچکرم.

 

محمدی: قربان شما. خداحافظ.

 

مدیری: خدانگهدار

 

امیراحمدی (با تعجب): اراکی ها با نمکن؟! این اولین دفعس که میشنوم، آقای مدیری!

 

مدیری: شما کجایی هستین؟

 

امیراحمدی: من اصالتآ دامغانی هستم.

 

مدیری: دامغانی ها حسودن! ( خنده)

 

امیر احمدی قهقهه زد!

 

مدیری هم خندید و با یه حالتی مجری رو نگاه کرد که یعنی خوب شد حالا؟!

 

امیراحمدی: اصلآ حالا من یه چیزی بگم، استان مرکزی که مهد بزرگانی چون قائم مقام فراهانی و خیلی بزرگانی تو تاریخ هست...

 

مدیری: بله.

 

امیراحمدی: مال تفرش هست ولی جزو استان مرکزی و عرض کنم معاصر ها پرفسور محمود حسابی و خود شما آقای مدیری. ولی اینکه بانمک باشن اراکی ها در مجموع من...

 

مدیری: حالا به هر حال...

 

امیر احمدی: همکارایی که من دیدم در مجموع، تازه خود آقای مدیری هم حالا سوای بانمک بودنشون بعضی وقتا عبوسن ایشون. اونچیزی که جلوی دوربین میبینین با پشت دوربین خیلی فرق میکنه.

 

مدیری: تشکر.(خنده)

 

امیراحمدی: زنده باشین.(خنده)

آقای مدیری عرض کنم خدمت شما که شما میدونید که معمولآ طنزهای شما به سرعت و به فاصله ی کمی تو شبکه ی جام جم هم پخش میشه. توی جلساتی که با دوستانتون دارید آیا مسائل ایرانی های خارج از کشور، غربت، شغل، روابط خانوادگی، روابط اجتماعی، اینارم لحاظ میکنید که پرداخته بشه یا نه، صرفآ مسائلی که داخل کشور و در اطرافتون هست شما به نمایش میذارید؟

 

مدیری: عرض کنم که یه بار چند سال پیش، فکر میکنم سر کار پاورچین بود، من اومدم شبکه ی جام جم، باز این صحبت شد که ما یه سریالی بسازیم که راجع به اصلآ مسائل ایرانیان خارج از کشور. من خیلی دلم میخواست این اتفاق بیوفته ولی حالا به دلایلی نشد و خیلی دلم میخواد هنوز که یه سریال رو اصلآ با این موضوع بسازم، راجع به مسائل و معظلات ایرانی ها در خارج از ایران...و هر چیزی، حالا هم جنبه های مثبت و هم جنبه های منفی و امیدوارم که این اتفاق یه روزی بیفته، چون خیلی سوژه ی مفیدی خواهد بود به نظرم و سوژه ایست که خیلی خیلی جای کار داره.

 

امیراحمدی: عرض کنم خدمت شما که یکی از انتقادهایی که خیلی از بیننده ها دارن که سریال هایی که در جام جم پخش میشه متاسفانه، در اکثر سریال های ما آقایون 2 تا زن دارن و بعضی از خانوم ها میگفتن آیا واقعآ تو ایران اینجوریه؟ ما میگفتیم نه خانوم، حالا دستمایه ی یک سریال بوده دیگه. به هر حال چون اکثر بیننده های ما شبکه ای که بهش اعتماد دارن همین شبکه هست به هر حال هر چیزی پخش بشه یه بازتابی رو در جامعه ایجاد میکنه، میخوام به این نتیجه برسیم که شما وقتی دارید متن رو میخونید یا میخواید کارگردانی کنید یک آن به ذهنتون جرقه زده، با توجه به اینکه میاید اینجا و میبینید در واقع این استقبال رو، که ممکنه مثلآ خدایی نکرده ممکنه یه بدآموزی منفی یا یه ذهنیت منفی تو ذهن ایرانیان خارج از کشور نسبت به مسائل داخلی ایجاد بکنه؟

 

مدیری: خب به هر حال... کسایی که راجه به این موضوع میسازن، یا این موضوع در سریال هاشون مطرح میشه، نمیدونم، به خودشون مربوطه. اگر از من بپرسید من این کارو نمیکنم. یعنی من همچین موضوعی رو هیچ وقت مایه ی سریالم قرار نمیدم یا این موضوع رو در سریالم نمیگنجونم.

 

امیراحمدی: الان مشغول چه کاری هستین جناب آقای مدیری؟

 

مدیری: الان یه پیش تولید خیلی آرومی رو شروع کردیم برای ساخت یک فیلم سینمایی.

 

امیراحمدی: کارگردانش خود شما هستین؟

 

مدیری: بله.

 

امیراحمدی: نویسندش؟

 

مدیری: با پیمان قاسمخانی.

 

امیراحمدی: برای تلویزیون چی؟

 

مدیری: فعلآ خیر.

 

امیراحمدی: تجربه ثابت کرده معمولآ...

حالا بذارید اول این سوالو بکنم.

نظرتون در مورد کارهای طنز آقای محمدرضا هنرمند، مجموعه ی کاکتوسشون که پخش میشد، علل خصوص قسمت سومش چی هست؟ خیلی شبیه هست مرد هزار چهره با توجه به اون دیدگاهی که شما گفتید با کارهای آقای هنرمند. هردوشون هم طنزه، هم بلاخره یه واقعیتیو بیان میکنه که باید برای درمانش یه فکری بکنه آدم؟

 

مدیری: عرض کنم، من محمد رضا هنرمند از دوستان منه، خیلی ساله و ما فیلم دیدار رو با هم کار کردیم. نگاهش نگاه خاصیه، من خیلی دوست دارم، نگاهش هم به مسائل اجتماعی، هم به مسائل سیاسی به طنز و 2،3 مورد کار موفق هم داشت حالا در زمینه ی فیلم سینمایی و غیره و من دوست داشتم ولی به خاطر خاص بودنش... شاید... ارتباط خیلی خیلی خوبی با مخاطب عام برقرار نمیکنه، الزامآ هم نباید اینطوری باشه، هر کاری خصوصیات خودشو داره و این ضعف نیست. فقط این رو من به عنوان یه تفاوت گفتم که کاراشون خاصه و مخاطب خاص داره به نظر من.

 

امیراحمدی: و شما دوست دارید در واقع به خاطر اینکه تلویزیون فراگیرتر هست با مخاطب بیشتری...

 

مدیری: بله. این یه چیز سلیقه ایه و دلیل ضعف و قوت نیست.

 

امیراحمدی: آقای مدیری من میدونم شما تا روز 13 هم کار میکردید، عید امسالتون، در واقع یک نوع آرامش خودتون و خانوادتون فدای لذت بینندگان کردین. جای تقدیر و سپسگذاری داره.

 

مدیری: بله.

 

امیراحمدی: همه ی بینندگان ما آرزوهای خیلی قشنگ کردن براتون، حالا در رابطه با کارتون. حالا تو این 30 ثانیه شما هم هر آرزویی دوست دارید برای بیننده ها بکنید؟ دوستان خواننده و آقای عصار و اینا...

 

مدیری (با خنده): خواهش میکنم. من جمله ی همیشگیم رو میگم، همیشه وقتی این جا میشینم در آخر عرض میکنم که خیلی خیلی خوشحالم که برای ایرانیانی که دور از ما هستند با مسائل و مشکلاتی که دارن زندگی میکنن، من میتونم گوشه ای از ساعاتشون رو بسازم و خوشحالم که میتونم مفید باشم براشون. امیدوارم که همیشه سالم باشن و دوستون دارم. شب بخیر.

 

امیر احمدی: درود بر شما. شب شما بخیر و خداحافظ.

 


مطالب مشابه :


جوک و اس ام اس

شاید بهترین ها - جوک از اونجا که شتر در اگه از کنار خر رد شدی ار ار کرد بدون زوج مورد




چهره شناسی فک و فامیل

دســــت نوشتـــه های پــسر اراکــی زير شاخه ها: غذاي مورد علاقه:




اطلاعات کامل در مورد گوشی جدید نوکیا N78

اطلاعات کامل در مورد گوشی جدید انیمیشن ها در زمان مرور در تقدیم به همه ی اراکی ها




زندگی نامه ی برخی از والیبالیست ها

و به جای پسوند اراکی عراقی به او اطلاق صدتایی‌ها است. نادی در لیگ در مورد ایران. خولیو




مصاحبه ی مدیری در چشم انداز-قسمت سوم (پایانی)

برای همین شنیدم اراکی ها نظرتون در مورد کارهای قلم نو _سایت تازه ها یک دنیا جوک




برچسب :