میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام)
میلاد امام حسن (علیه السلام)
زندگانی کریم اهل بیت (ع)
ولادت امام حسن (ع)
در پانزدهمین شب از ماه مبارک رمضان ، خانه ی رسالت پس از انتظار طولانی به استقبال مولود محبوب خود می شتافت ، درست همان گونه که گلی با طراوت و شاداب ، پس از مدتی تشنگی از یک قطره ی زلال و گوارای شبنم استقبال می کند .
نوزاد به نیای خویش ، یعنی رسول بزرگ اسلام ، بسیار شباهت داشت ، اما وی
به هنگام تولد این نوزاد حضور نداشت تا مژده ولادت را به آن حضرت
برسانند .
پیامبر (ص) به سفری رفته بود و به زودی به مدینه مراجعت می کرد .
خانواده با اشتیاقی وافر چشم به راه بازگشت پیامبر (ص) بود و هیچ یک از
آداب و رسوم تولد را برگزار نکرده بودند تا آنکه پیامبر (ص) از مسافرت
بازگشت و بنابر عادت همیشگی خویش ، نخست به سوی خانه فاطمه (س) رهسپار شد
.چون مژده تولد کودک را به پیامبر رساندند ، سروری زاید الوصف آن حضرت را
فرا گرفت و خواستار دیدن کودک شد . چون کودک مرا در آغوش گرفت ، بویید و
بوسید و در گوش هایش اقامه و اذان گفت و پس از آنکه از پوشاندن جامه زرد به
کودک نهی کرد دستور داد تا خرقه ای سپید بیاورند و کودک را در آن بپیچند .
پیامبر (ص)منتظر بود تا ببیند آیا از آسمان خبر تازه ای درباره ی این کودک
فرود می آید یا نه ؟ وحی نازل شد و خطاب به آن حضرت گفته شد : نام فرزند
هارون ، جانشین موسی (ع)، شبّر بوده و علی نیز نسبت به تو به منزله ی هارون
است نسبت به موسی ، پس این کودک را «حسن » نامگذاری کن که حسن در عربی
مترادف شبّر است .
در شخصیت امام حسن (ع) نشانه های مادرش هویدا بود و بدین ترتیب خود منعکس
کننده ی صفات پدر بزرگوار آن حضرت یعنی پیامبر (ص) بود . از این رو امام
حسن (ع) بیشتر از آنکه شبیه امام علی (ع) باشد به پیامبر (ص) شباهت بسیار
داشت و بدین خاطر بارها پیامبر (ص) خود نیز فرموده بود :«حسن از من و حسین
از علی است » (۱)
فضایل حسنین در قرآن :
در قرآن کریم آیات بسیاری است که طبق روایات عدیده ای که در کتب تفسیر
نقل شده در شأن خاندان رسول خدا (ص) و حسنین (ع) نازل گشته است .در اینجا
داستان مباهله را به اجمال از نظر شما می گذرانیم .
مدینه ی طیبه در سال نهم ، هر روز شاهد ورود هیئت یا هیئتهای جدیدی بود .
از جمله ی این هیئتها ، یکی هم هیئت نصارای نجران بود . به دنبال نامه ای
که رسول خدا (ص) برای کشیش بزرگ ایشان نوشت و او را به اسلام دعوت فرمود
.آنها به مدینه آمدند تا از نزدیک آن حضرت را دیده و درباره ی وی تحقیق
کنند . اینان پس از ورود به مدینه ، گفتگویی با رسول خدا (ص) کرده و محاجه
ای با آن حضرت انجام دادند . اما حاضر به پذیرش اسلام ویا پرداخت جزیه نشده
و به گفتار خود اصرار می ورزیدند . رسول خدا (ص) که چنان دید ،طبق دستور
خدای تعالی که درسوره ی آل عمران ( ضمن آیه ی ۱۶ ) آمده است ، آنها را به
«مباهله » دعوت کرد که ترجمه ی آیه چنین است :«و هر که با وجود این علم و
دانشی که به تو داده شده (درباره ی عیسی ) با تو محاجه کند ، بگو بیایید تا
بخوانیم ، پسرانمان را و شما پسرانتان را ، ما زنانمان را و شما نیز
زنانتان را ، و ما خود را و شما نیز خودتان را ، سپس مباهله کنیم و لعنت و
نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ».
اخطب خوارزم در مناقب خود از ابن عباس و حسن و شعبی و سّدی روایت کرده که گفته اند :
رسول خدا (ص)درحالی که علی (ع)درپیش روی او و حسن در طرف راست آن حضرت و
دستش در دست رسول خدا (ص) بود ، و حسین در طرف چپ ، و فاطمه (س)پشت سر آن
حضرت بودند بیرون آمد ، سپس فرمود :
«بیایید که اینان پسران ما ، یعنی حسن و حسین ، اینان اند نفوس ما یعنی علی
(ع) و خود آن حضرت ، و اینان اند زنان ما یعنی فاطمه (س) . گویند این
گفتار را که شنیدند ، خود راپشت ستونها و برخی پشت سر همدیگر مخفی کردند ،
از ترس آنکه آنها را به مباهله دعوت کند . سپس پیش آمده و در برابر آن حضرت
زانو زده گفتند : از ما در گذر اباالقاسم .رسول خدا (ص) نیز از آنها
درگذشت و با پرداخت سالی دو هزار حله با آنها مصالحه کرد .
و از این نمونه آیات می توان به آیه ی تطهیر آیه ی مودت ، آیات سوره ی « هل أتی » اشاره کرد .
و به روایاتی چون :از رسول اکرم : «جبرئیل به نزد من آمد و مرا مژده داد که
حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان برتر از آنهاست »و در
بعضی این گونه است که فرمود :«هر که دوست دارد آقای جوانان اهل بهشت را
بنگرد ، به حسن و حسین بنگرد » (۲)
پیغمبر کُنیه ی او را « ابامحمد » گذاشته و القابش را السبط السید ـ الزکی ـ
المجتبی ـ التقی مقرر فرمودند . ولی ، امیر ، طیب نیز نوشته اند .
نشانه های پیغمبر و علی و فاطمه در امام حسن (ع) کاملاً محسوس و هویدا بود .
صورت او چون جدش و سیرت او چون پدرش و در عصمت و عفت چون مادرش بود .
امام حسن (ع) در رحلت جدش رسول الله (ص) :
بزرگترین ضربه ای که بر امام حسن وارد شد . درگذشت جدش رسول خدا (ص) بود
. زیرا بنابر آن که تولدش در سال دوم باشد امام حسن ۹ ساله بود که جدش
رسول اکرم (ص) رحلت کرد و اگر سال سوم باشد هشت ساله بود .
موضوع پیدایش سقیفه و انحراف اصحاب از وصایای پیغمبر و عقب گذاشتن علی (ع) و
خلافت را به دست گرفتن و دست به دست دادن برای امام حسن بسیار ناگوار آمد .
از این گذشته چیزی که بیشتر روحیه ی امام حسن (ع) را رنجه می ساخت این بود
که خلافت اسلامی به دست کسانی افتاد که از علم و دانش تهی بودند و در هر
مرحله از پرسش مسائل غامض وار دین درمانده و ناگزیرند باید به ابوالحسن
مراجعه کنند . قهراً آدمی ناراحت می شود که اشخاص مصدر امر باشند و نتوانند
پاسخ مسائل و درخواستهای مردم را بدهند و آن کسی که عالم و دانشمند است در
خارج از اجتماع بنشیند و به بی سوادی و گمراهی زعما نظاره کند .
بیست و پنج سال این جریان سبب کدورت خاطر امام حسن (ع) بود که حق را در خارج از جای حق مشاهده می کرد .
در گذشت مادرش و نارضایتی او از شیخین و تأثیرات دامنه دار او از غضب حقش و
اینکه مادر از رنج جملات بد اندیشان تومار عمرش چون گل گوتاه به هم پیچیده
شد سخت امام حسن (ع) را از محیط اجتماع متأثر نمود . (۳)
دوران امامت :
دسیسه ی پر نیرنگ ترور امام علی (ع) در ۱۹ ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری به انجام رسید .
پس از شهادت امام و فارغ شدن از کفن و دفن ، عبدالله بن عباس به مسجد رفت و
به مردم کوفه که در آنجا مجتمع بودند روی کرد و با صدای رسای خود گفت :
«همه می دانید که امیرالمومنین از جهان رخت بر برست و به جوار خدای خود رفت
، من به شما اطلاع می دهم که پس از خود پسرش امام حسن (ع) را به جانشینی
خود برگزیده است ، حال اگر مایل باشید نزد شما آید و اگر اکراه داشته باشید
دیگر خود دانید » .
مردم برخاستند و بیعت کردند ، به جز خوارج که گفتند به شرط جنگ با معاویه با تو بیعت می کنیم .
امام حسن (ع) نپذیرفت و گفت با من بیعت کنید به شرط آن که با هرکس آشتی کنم شما هم آشتی کنید و با هر کس در جنگ باشم شما نیز در جنگ
باشید .
آنها نپذیرفتند و نزد امام حسین (ع) رفتند که با او بیعت کنند . ولی او
نپذیرفت و گفت : محال است تا برادرم امام حسن (ع) در قید حیات است بگذارم
کسی با من بیعت کند . اینها چون از طرف امام حسین (ع) مأیوس شدند ناچار با
امام حسن (ع) بیعت کردند . (۴)
هنگام شهادت علی (ع)سه گروه در عراق به سر می بردند :
۱ ـ عثمانیان با طرفداران بنی امیه
۲ ـ شیعیان یا پیروان علی (ع) و دوستداران خاندان پیغمبر
۳ ـ خوارج عثمانیان ، طرفداران حکومت خاندان اموی بودند و اگر بعضی به ظاهر
این دلبستگی را آشکار نمی کردند ، اما به زمامداری خانواده ی پیغمبر نیز
گردن نمی نهادند .
دسته ای که خلافت پیغمبر را حق مسلم علی (ع) می دانست . شیعه علی می
نامیدند .و چون علی (ع) به ناچار و برای مصلحت عمومی مسلمانان با سه خلیفه
پس از پیغمبر بیعت کرد ، شیعیان او نیز از اوپیروی کردند و خاموش نشستند .
روزی که حضرت علی (ع) در کوفه به شهادت رسید ، از نو صف شیعه و غیر شیعه
مشخص شد . شیعیان گرد امام حسن (ع) فرزند ارشد حضرت علی (ع)را گرفتند و با
وی بیعت کردند . در حالی که عثمانیان از تیره ی هاشم دلی خوش نداشتند و
مسلم بود که بیعت خلیفه ی تازه را نخواهند پذیرفت .
نخستین کسی که با امام حسن (ع)بیعت کرد قیس بن ملعد بن عباده بود که گفت :
دست خود را پیش بیاور تا با کتاب خدا و سنت پیغمبر و کشتار بدعت آوران تو
بیعت کنم .
امام حسن (ع)از نخستین روز خلافت با دشواریهایی رو به رو بود او باید نخست
کوفه را آرام کند .سپس ، جز برای ایالت شام ، که معاویه بر آن حکومت می کرد
، برای ایالتهای مصر و حجاز و منطقه ی شرقی (خراسان ، آذربایجان ،و دیگر
نقاط ایران )حاکمانی بگزیند . از همه مهمتر باید کار شام را یکسره کند و
معاویه را بردارد و یا دست او را از عراق کوتاه کند . کار شام در زمان حضرت
علی (ع) دشوار شده بود تا چه رسد به این روزها که معاویه خود را حاکم رسمی
سازمان می دانست . مشکل دقیق مشکلی نبود که به آسانی حل شود . امام حسن
(ع) با چه نیرویی می توانست با معاویه بجنگد ؟ او دید پدرش در واپسین
روزهای زندگانی هر چه بیشتر مردم عراق را برای رویارویی با معاویه می خواند
کمتر به ندای وی پاسخ می دادند . از شام که بگذریم آن مأموریت های بزرگ را
در آن ایالتهای پهناور و دور دست چه کسانی عهده دار شدند ؟
برای تصدی این شغلها مسلمانان با ایمان ، کاردان ، دلیر و از این سه مهم تر بی طمع لازم است .
بیشتر مردمی که گرد او را گرفته بودند از ایمان درست بهره نداشتند . بخشش
های بی حساب معاویه به اطرافیان دیده های آنها را خیره کرده بود . اینان
همان مردم بودند که پدرش ، علی (ع) را آنچنان خون دل دادند . در این مدت
کوتاه دسته بندی ها مشخص تر شده بود . از بصره و عثمانیان هم نباید انتظار
داشته باشد ، زیرا آنان معاویه را رها نخواهند کرد . خوارج نیز روی موافق
بدو نشان نخواهند داد، چه اگر سال پیش سخنی ساده می گفتند و به گمان خود
زدودن منکری را می خواستند ، اکنون خواهان حکومت و خلافت بودند . تنها
پشتیبان وی کسانی هستند که دعوی شیعه گری دارند . اما بیشتر آنان هم شیعه
نمایانند ؛ همانها که پدرش ، علی ، را از حجاز به عراق خواندند و سرانجام
یا اورا ترک گفتند و یا زود در روی او ایستادند و یا با او به دورویی رفتار
کردند .(۵)
صلح در اسلام :
هر چند در قرآن و دیگر منابع اسلامی فرمان جهاد و صلح هر دو دیده می شود
؛ اما اسلام ، نه صلح و نه جنگ را اصلی همیشگی می داند . زیر بنای تفکر
اسلامی که بر بازشناسی شخصیت انسانی انسان و گرامی شمردن تکامل ، آزادی و
اختیار وی استوار است ، نشان می دهد که صلح ، اصل اولی و قانون ثابت
دراسلام است ؛ به طوری که ورود به جنگ و درگیری ، حتی در زمان معصوم (ع)،
خلاف قاعده است و بر اساس ضرورت تحقق می یابد ، به قول شهید مطهری ای بسا
جنگها که مقدمه ی صلح کامل تر است و ای بسا صلح ها که زمینه را برای یک جنگ
پیروزمندانه ، بهتر تهیه می کند . تأکید اسلام بر جهاد دفاعی و مشروط
ساختن جهاد ابتدایی و حتی آزادی بخش به موقعیت و شروطی خاص ، تأییدی بر اصل
نبودن جنگ در اسلام است .
وقتی می توان با صلح ، مسالمت ، اندیشه ، اندرز و منطق به هدف والای
رستگاری آدمیان دست یافت ، هیچ خردمندی حتی از نفس افتادن یک انسان را درست
نمی شمارد (۶) .
زمینه های آتش بس :
در تحلیل و بررسی عملکرد زندگی امام مجتبی (ع) باید گفت : اوضاع نامساعد
و عوامل گوناگون ، موقعیتی پدید آورد که صلح ، به عنوان یک مسأله ی ضروری ،
بر امام (ع) تحمیل شود ، به گونه ای که هر خردمندی در آن موقعیت قرار می
گرفت ، چاره ای جز مسالمت نداشت .
از نظر سیاست خارجی ،ترکیب جبهه ی مسلمانان چنان بود که فرو رفتن در جنگ
داخلی دستاوردی جز زیان نداشت ، زیرا امپراتوری روم شرقی که شکست هایی سخت
از اسلام خورده بود ، همواره در پی فرصت می گشت تا ضربه ای براسلام وارد
سازد و شکست های پیشین خود را جبران کند . صف آرایی سپاه امام حسن و معاویه
در مقابل هم می توانست فرصت انتقام را در اختیار رومیان قرار دهد .
از نظر سیاست داخلی ، فقدان جبهه ی نیرومند و هماهنگ و دارای روحیه ، جنگ
را بسیارناموفق و جبران ناپذیر می نمایاند . با آنکه بعد از شهادت امام علی
(ع)بسیاری از مردم کوفه با امام حسن (ع) بیعت کرده ، پیمان وفاداری و
سربازی بسته بودند ، اما واقعیت کوفه چیزی جز گوناگونی گرایش ها ،تشتت آرا و
آشکار شدن کینه ها میان مردم نبود .
بر اهل فن پوشیده نیست که هرگاه به اراده ی الهی نبوت و به تبع آن امامت در
زمین پدیده آمده ، جز به کمک یاورانی با اخلاص استقرار نیافته است . بر
اساس اسناد تاریخی ، هر چند امام حسن (ع) باسامان دادن سپاه و اندیشیدن
سیاست های لازم برای جنگ با معاویه آماده شد ؛ ولی به سبب عدم هماهنگی ،
اختلاف سپاهیان و توطئه های معاویه ، موقعیت را برای چیرگی بر جبهه ی باطل
مناسب نمی دید . بنابراین ، کوشید تا خردمندانه از وضعیت تحمیلی برای حفظ
حق ، بهره برداری کند . در حقیقت امام حسن (ع) بدون کمترین تغییر در جهت
حرکت ، سنگر مبارزه را تغییر داد ؛ معاویه را که مانع نشر حق و عدالت می
دانست ، هدف قرار داده بود ؛ گاه از زاویه ی تجهیزسپاه و زمانی از زاویه ی
تدبر و نرمش . (۷)
موضع گیری های تابناک :
امام حسن (ع)فرزند حماسه های فراموش نشدنی بود و هرگز از کشته شدن در راه
خدا نمی هراسید ،آنچه وی را بیمناک ساخته بود ، آینده ی سپاه کوفیان سست
عنصر بود ، بی تردید اگر با لشگری چنین شکننده پای به میدان رزم می نهاد
،معاویه او را به اسارت در می آورد تا ننگ شکست خانداش به دست سپاه حضرت
محمد (ص) را جبران کند . بدون تردید اغلب اطرافیان امام حسن (ع) افرادی
سیاسی بودند نه آنان که امام حسن (ع) را به مثابه ی امام از جانب خداوند
پذیرفته باشند . لذا سرانجام در مرز انتخاب ، ماندن را با حکومت معاویه گر
چه با اکراه پذیرفتند ، سستی رأی آنها تا بدان جا بر امام واضح بود که
فرمود : به خدا سوگند اگر با معاویه درگیر شوم ، اینان گردن مرا گرفته به
صورت اسیر به او تحویل دهند . (۸)
امام حسن (ع) در «مدائن » یعنی آخرین نقطه ای که سپاه امام تا آنجا پیشروی
کرد ، سخنرانی کرد و طی آن فرمود : هیچ تردیدی ما را از مقابله با اهل شام
باز نمی دارد . ما در گذشته به نیروی استقامت ، وحدت و تفاهم داخلی شما ،
با اهل شام می جنگیدیم ، ولی امروز اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بربسته
…وقتی که به جنگ صفین روانه می شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می
داشتید ، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می دارید ، ما همان گونه
هستیم که در گذشته بودیم ، ولی شما نسبت به ما آن گونه که بودید وفادار
نیستید . اکنون معاویه به ما پیشنهادی کرده که بر خلاف عزت و سرافرازی ماست
. اگر آماده نبرد و کشته شدن در راه خدا هستید ، صلح او را رد کرده ، با
تکیه بر شمشیرمان کار او را به خدا می گذاریم ، اما اگر طالب عافیت و ماندن
هستید باید صلح را بپذیریم … در این وقت جمعیت از هرسو با فریاد «ترجیح
زندگی » خواهان صلح شدند . (۹)
افزودن بر این شهادتی سازنده است که در راه زنده کردن سنتی نیک یا میراندن
رسمی زشت ، بعد از اندیشیدن تدابیر لازم و نومیدی از وجود راه های
شرافتمندانه ی دیگر ،در پیکاری سرخ تحقق یابد . کشته شدن امام حسن (ع) در
آن وضعیت به معنای کشته شدن خلیفه ی مسلمانان ، شکست مرکز خلافت و نابودی
بسیاری از شیعیان مخلص ، حتی امام حسین (ع) بود ؛ زیرا معاویه با به خدمت
گرفتن سه عنصر زر و زور و تزویر می توانست در بسیاری از بدیهیات و باورهای
دینی و عادات مردم تردید پدید آورد و نظرهایش را دست کم به عامه ی مردم
بقبولاند .از سوی دیگر ، او برای به دست آوردن سلطنت دنیوی حاضر بود هر
گونه امتیاز بدهد .به طوری که ورقه ی سفید امضاء شده ای برای امام (ع)
فرستاد و نوشت هر چه در آن ورقه بنویسد ، پذیرفته شده است . در این موقعیت ،
امام وظیفه داشت تا آخرین حد ممکن از آمادگی دشمن بهره برداری کند و موضوع
های مهم ، حساس و مطابق با مصالح مسلمانان را به عنوان شرط های آتش بس ،
در قرار داد صلح بگنجاند .در چنین وضعیتی ، این کار بهترین شاخص قدرت
دیپلماسی و سیاست شایسته ی آن حضرت است . دقت در شروط صلح نامه زوایای
بیشتری از راز کردار امام حسن (ع) را آشکار ساخته ، سیمای صلح را روشن و
انگیزه تن ندادن حضرت (ع) به شهادت را تحلیل می کند . (۱۰)
در برخی از موارد این صلح نامه آمده است :
۱ ـ معاویه باید به کتاب خدا و سنت پیامبرش و روش جانشینان صالح آن حضرت حکومت کند .
۲ ـ معاویه بن ابی سفیان نباید کسی را پس از خود به عنوان جانشین معرفی و
تعیین کند ، بلکه تعیین خلیفه پس از وی بر عهده ی شورای مسلمانان است .
۳ ـ مردم در هر کجا که باشند یا درشام و یا در عراق یا در حجاز و یا در یمن باید در امن و امان به سر می برند .
۴-یاران و پیروان علی و اموال و زنان و فرزندانشان باید از هر گونه تعرض مصون باشند .
۵ ـ معاویه نباید علیه حسن بن علی و برادرش حسین و نیز دیگر افراد خاندان
رسول خدا (ص)در نهان و آشکار دست به توطئه بزند و یا آنها را در هر کجا
باشند به هراس اندازد . (۱۱)
نگاهی گذرا به این شرطها ما را بدین نکته رهنمون می کند که این صلح نامه در
برگیرنده ی مهمترین قانونهای حکومتی اسلام اعم از قانونی بودن حکومت بر
طبق کتاب و سنت و شورایی بودن حکومت می باشد . بنابراین شرطها ، معاویه
مسئول برقراری امنیت برای مردم و به ویژه رهبری مخالفان یعنی خاندان
پیامبر(ص) است .(۱۲)
باری پس از امضاء قرارداد صلح ، معاویه به تخلیه یا بنا به قول بعضی به
کوفه آمده و در آنجا نطقی ایراد کرد که در آن به مردم گوفه گفته هر شرطی را
که با امام حسن (ع) کرده ام زیر پای می گذارم ، در همان مجلس شرط اساسی
پیمان صلح را نقص کرد و به علی (ع) دشنام و ناسزا گفت .
امام حسن (ع) همه دوستداران و شیعیان اهل بیت را به صبر دعوت نمود و از فتنه و آشوب بر حذر ساخت .
امام حسن (ع) پس از ورود به مدینه بی طرفی کامل راشیوه خود قرار داد و از مداخله در امور خودداری نمود .
اوقات خود را به عبادت و ارشاد مردم و رسیدگی به مستمندان و دستگیری از آنان می گذراند . (۱۳)
جعده امام را مسموم کرد :
امام حسن (ع) به تمام معانی مظلوم اجتماعی بود زیرا او برای حفظ دیانت
اسلام تمام مصائب را بر خود تحمل کرد ودوست و دشمن حضوراً و غیاباً به او
شماتت می کردند و آزار و اذیت نمودند و همه را با بردباری و شکیبایی تحمل و
تلقی فرمود .
هیچ کس نزدیکتر از زن انسان نیست ، ببینید این جانیه ی خائن نسبت به شوهر
وفادار خود چه کرد . جعده پول و هدیه ی معاویه را گرفت و زهر را به امام
حسن (ع)نوشانید . (۱۴)
حضرت امام حسن (ع) در حالی که همه برادران و خواهران و خویشان اطراف او را
داشتند از جهان برفت و وصیت فرمود اگر بگذارند مرا در جوار قبر جدم دفن
کنید و گرنه راضی نیستم به قدر شاخ حجامتی خون ریخته
شود .در این صورت مرا ببرید در بقیع به خاک بسپارید . (۱۵)
چون جنازه ی امام حسن (ع) را با احترام شایانی بلند کردند عایشه به تحریک
همان کسانی که او را به جنگ جمل قیام دادند سوار استری شد و گفت این حجره ی
من است و نمی گذارم ، چون نزدیک بود که جنازه را فرود آرند و دفن کند
امرکرد جنازه ی حضرت مجتبی را تیر باران کردند .
محمد حنیفه پیش رفت خطاب به عایشه گفت :
یک روز سوار شتری می شوی جنگ جمل را به پا می کنی ،امروز سوار قاطر شدی
برای خونریزی . اگر روزی دیگربمانی سوار فیل خواهی شد ، آن گاه امام حسین
(ع) فرمود : جنازه امام حسن (ع)را به بقیع بردند و دفن کردند .(۱۶)
سبط اکبر رسول خدا (ص) این چنین پاک و مظلوم زیست و این چنین حق او را پایمال کردند و این چنین مظلومانه به شهادت رسید .
درود خدا بر او باد تا زمانی که شب و روز پاینده است .
پی نوشت :
۱-زندگانی کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع)،آیت الله سید محمد تقی مدرسی ،نشر بقیع،تهران ،۱۳۸۰٫
۲-زندگانی امام حسن مجتبی (ع)،سید هاشم رسولی محلاتی ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،تهران ،۱۳۸۱٫
۳-زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام ،عمارزاده ،نشر محمد ،تهران ،۱۳۷۸٫
۴-زندگانی پنج تن آل کسا،محمد علی خلیلی ،انتشارات اقبال ،تهران ،۱۳۷۲٫
۵-تاریخ تحلیلی اسلام ،سید جعفر شهیدی ،مرکز نشر دانشگاهی ،تهران ،۱۳۸۱٫
۶-سیری در سیره ی ائمه اطهار (ع)،آیت الله مرتضی مطهری ،انتشارات صدرا ،تهران ،۱۳۸۲٫
۷-تاریخ تحلیلی اسلام ،محمد نصیری (رضی)،دفتر نشر معارف ،قم،۱۳۸۳٫
۸-بحار الانوار ،آیت الله مجلسی ،انتشارات کتابفروشی اسلامیه ،۱۳۶۱٫
۹-همان منبع.
۱۰-تاریخ تحلیلی اسلام ،محمد نصیری (رضی)،دفتر نشر معارف ،قم،۱۳۸۳٫
۱۱-زندگانی اهل بیت ،حضرت امام حسن مجتبی (ع)،آیت الله سید محمد تقی مدرسی ،نشر بقیع،تهران ،۱۳۸۰٫
۱۲-همان منبع.
۱۳-زندگانی پنج تن آل کسا،محمد علی خلیلی ،انتشارات اقبال ،تهران ،۱۳۷۲٫
۱۴-زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام ،عمارزاده ،نشر محمد ،تهران ،۱۳۷۸٫
۱۵-همان منبع.
۱۶-همان منبع.
منابع :
ـ بحار الانوار ، آیت الله مجلسی ، انتشارات کتابفروشی اسلامیه ، ۱۳۶۱٫
ـ تاریخ تحلیلی اسلام ، سید جعفر شهیدی ، مرکز نشر دانشگاهی ، تهران ، ۱۳۸۱٫
ـ تاریخ تحلیلی اسلام ، محمد نصیری (رضی ) ؛ دفتر نشر معارف ، قم ، ۱۳۸۳ .
ـ زندگانی امام حسن مجتبی (ع) ، سید هاشم رسولی محلاق ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، ۱۳۸۱ .
ـ زندگانی امام حسن مجتبی (ع) ، عمادزاده ، نشر محمد ، تهران ، ۱۳۷۸٫
ـ زندگانی پنج تن آل کسا ، محمد علی خلیلی ، انتشارات اقبال ، تهران ، ۱۳۷۲٫
ـ زندگانی کریم اهل بیت ، حضرت امام حسن مجتبی ، آیت الله سید محمد تقی مدرسی ، نشر بقیع ، تهران ، ۱۳۸۰٫
ـ سیری در سیره ی ائمه ی اطهار (ع) ، آیت الله مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا ، تهران ، ۱۳۸۲ .
امام حسن (ع) ؛ اسوه حسن و کرامت
امام حسن مجتبی (علیه السّلام) نخستین مظهر و نشانه
کوثر، پانزدهم رمضان سال سوم هجری در دامان پاک فاطمه اطهر (سلام الله
علیها) پا به عرصه گیتی نهاد و پرورش یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند
متعال به خانواده علی (علیه السّلام) و فاطمه (سلام الله علیها)عنایت کرد.
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بلا فاصله پس از ولادتش، او را در
آغوش گرفت و در گوش چپش اقامه گفت. این نوزاد را برخلاف آنکه در جاهلیت
سابقه نداشت «حسن» و کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست القاب
ایشان سبط، سید، زکی، و از همه معروفتر «مجتبی» است.
امام حسن (علیه السّلام) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد
بزرگوار خود بود. چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد، بدنش به لرزه می
افتاد و رنگش زرد می شد. سه نوبت دارایی اش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت
از تمام مال خود برای خدا گذشت. هر که او را می دید، به دیده اش بزرگ می
آمد و هر که با او آمیزش داشت، بدو محبت می ورزید و هر دوست یا دشمنی که
سخن یا خطبه او را می شنید، به آسانی درنگ می کرد تا او سخن خود را تمام
کند و خطبه اش را به پایان برد.
امام حسن (علیه السّلام)، به شهادت تاریخ در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه
جانبازی دریغ نمی ورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. ایشان در
جنگ جمل در رکاب پدر خود امیر مومنان (علیه السّلام) در خط مقدم جبهه می
جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی (علیه السّلام) سبقت می گرفت و بر قلب
سپاه دشمن حملات سختی می کرد. در جنگ صفین نیزدر بسیج عمومی نیروها و گسیل
داشتن ارتش امیر مومنان (علیه السّلام) برای جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمی
بر عهده داشت.
ایشان هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی داد و علناً از
اعمال ضد اسلامی معاویه انتقاد می کرد و سوابق زشت و ننگین او را بی پروا
فاش می ساخت. مناظرات و احتجاجهای مهیج و کوبنده حضرت مجتبی (علیه السّلام)
با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابی سفیان،
ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معناست.
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) حتی پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت
معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، پس از ورود معاویه به
کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه های صلح خود و امتیازهای خاندان علی (علیه
السّلام) را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه، با اشاره به نقاط ضعف
معاویه، با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.
هنگامی که واقعه ضربت خوردن مولای متقیان علی (علیه السّلام) در مسجد کوفه
پیش آمد،علی (علیه السّلام) امام حسن (علیه السّلام) را با این سخنان
اینگونه وصی خود قرار داد: «پسرم!پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منی» و
حسین و محمد و دیگر فرزندانش و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و
کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: «پسرم!رسول خدا دستور
داده است که تو را وصی خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم.
همچنانکه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و
مرا مأمور کرده که به تو فرمان دهم در آخرین لحظات زندگی ات، آنها را به
برادرت حسین بدهی». امام حسن (علیه السّلام) به جمع مسلمانان درآمد و بر
فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش، علی (علیه
السّلام) با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثنای بر خداوند متعال و
رسول مکرم (ص) چنین گفت: «همانا دراین شب آن چنان کسی وفات یافت که گذشتگان
بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان بدو نخواهند رسید» و آن گاه درباره شجاعت
و جهاد و کوششهایی که علی (علیه السّلام) در راه اسلام انجام داد و
پیروزیهایی که در جنگها نصیب وی شد، سخن گفت و اشاره کرد که از مال دنیا
درهنگام مرگ تنها هفتصد درهم داشت از سهمیه اش از بیت المال، که می خواست
با آن خدمتکاری برای اهل و عیال خود تهیه کند. در این موقع، در مسجد جامع
که مالامال از جمعیت بود، عبیدا… بن عباس به پاخاست و مردم را به بیعت با
حسن بن علی تشویق کرد. مردم با شوق و رغبت با امام بیعت کردند، و این روز،
همان روز وفات پدرش، یعنی روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. مردم
کوفه و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه با میل با حسن بن علی بیعت کردند جز
معاویه که خواست از راهی دیگر برود و با او همان رفتاری پیش گیرد که با
پدرش پیش گرفته بود. پس از بیعت مردم، به ایراد خطبه ای پرداخت و مردم را
به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص) که یکی از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن
کریم هستند تشویق فرمود، و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر
داشت.
پیشوای دوم شیعیان، نه تنها از نظر علم، تقوا، زهد و عبادت، مقامی برگزیده و
ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان و درماندگان
نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامی آن حضرت آرام بخش دلهای
دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ
فقیری از در خانه آن حضرت دست خالی برنمی گشت. هیچ آزرده دلی شرح پریشانی
خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی کرد، جز آنکه مرهمی بر دل آزرده او نهاده
می شد. گاه پیش از آنکه مستمندی اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج
او را برطرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار
سازد!
مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود از امام صادق (علیه السّلام)روایت
کرده که آن حضرت فرمود: حسن بن علی (علیه السّلام)عابدترین مردم زمان خود و
زاهدترین آنها و برترین آنها بود، و چنان بود که وقتی حج به جای می آورد،
پیاده به حج می رفت و گاهی نیز پای برهنه راه می رفت.
و چنان بود که وقتی یاد مرگ می کرد می گریست، و چون یاد قبر می کرد می
گریست، و چون از قیامت و بعث و نشور یاد می کرد می گریست، و چون متذکر عبور
و گذشت از صراط در قیامت می شد می گریست. و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه
خدای تعالی در محشر می افتاد، فریادی می زد و روی زمین می افتاد… و چون به
نماز می ایستاد، بندهای بدنش می لرزید، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده
می شد مضطرب و نگران می شد و از خدای تعالی رسیدن به بهشت و دوری از جهنم
را درخواست می کرد و هر گاه در وقت خواندن قرآن به جمله «یا ایها الذین
آمنوا» می رسید می گفت: «لبیک اللهم لبیک…»
و پیوسته در هر حالی که کسی آن حضرت را می دید به ذکر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر، و در نطق و بیان از همه کس فصیحتر بود.
«سیوطی» در تاریخ خود می نویسد: «حسن بن علی» دارای امتیازهای اخلاقی و
فضایل انسانی فراوان بود، او شخصیتی بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخی و
بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.
در تاریخ ابن عساکر از شخصی به نام مدرک بن زیاد روایت شده است که می گوید:
ما در باغهای ابن عباس بودیم که امام حسن و امام حسین (علیه السّلام)و
پسران عباس وارد شدند و مقداری در آن باغها گردش کردند، سپس در کنار یکی از
جوی های آن نشستند، آنگاه امام حسن (علیه السّلام)فرمود: ای مدرک آیا
غذایی داری؟عرض کردم: آری، و به دنبال آن قرص نانی با قدری نمک و دو شاخه
سبزی نزد آن حضرت بردم، و امام (علیه السّلام)آن را خورده و فرمود: ای مدرک
چه غذای خوبی!
پس از آن غذایی در نهایت خوبی آوردند، و امام (علیه السّلام)متوجه مدرک شده
و به او دستور داد غلامان را جمع کند و آن غذا را نزد آنها بگذارد. مدرک
غلامان را جمع آوری کرد و آنها از آن غذا خوردند، ولی امام (علیه
السّلام)چیزی از آن نخورد. مدرک عرض کرد: چرا از غذا نمی خورید؟ امام (علیه
السّلام)فرمود: «من همان غذا را بیشتر دوست دارم.»
امام (علیه السّلام) تمامی توان خویش را در راه انجام امور نیک و
خداپسندانه به کار می گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می بخشید. مورخان و
دانشمندان در شرح زندگانی پرافتخار آن حضرت، بخشش بی سابقه و انفاق بسیار
بزرگ و بی نظیر ثبت کرده اند که در تاریخچه زندگانی هیچ کدام از بزرگان به
چشم نمی خورد و نشانه دیگری از عظمت نفس و بی اعتنایی آن حضرت به مظاهر
فریبنده دنیاست. چنانچه نوشته اند: «حضرت مجتبی (علیه السّلام) در طول عمر
خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت
خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را
در راه خدا بخشید.»
امام حسن (علیه السّلام) هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او
«نه» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ گاه سائلی را رد نمی
کنید؟ پاسخ داد: من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم، و من شرم دارم
که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم، و خداوند مرا به عادتی
وابسته کرده، که نعمتهای خود را بر من فرو ریزد، و من نیز نعمتش را به مردم
بدهم، و ترس آن را دارم که اگر عادتم را ترک کنم اصل آن نعمت را از من
دریغ دارد.
ابن کثیر از علمای اهل سنت نیز در «البدایة و النهایة» روایت می کند که
امام (علیه السّلام)غلام سیاهی را دید که گرده نانی پیش خود نهاده و خودش
لقمه ای از آن می خورد و لقمه دیگری را به سگی که آنجا بود، می دهد. امام
(علیه السّلام)که آن منظره را دید بدو فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟
پاسخ داد: «من از او شرم دارم که خود بخورم و به او نخورانم!»
امام (علیه السّلام) به وی فرمود: از جای خود برنخیز تا من بیایم!سپس به
نزد مولای آن غلام رفت و او را با آن باغی که در آن زندگی می کرد از وی
خریداری کرد، آنگاه آن غلام را آزاد کرد و آن باغ را نیز به او بخشید!
ابراهیم بیهقی، یکی دیگر از دانشمندان اهل سنت، در کتاب «المحاسن و
المساوی» روایت کرده که مردی نزد امام حسن (علیه السّلام) آمده و اظهار
نیازی کرد. امام (علیه السّلام) به وی فرمود: برو و حاجت خود را در نامه ای
بنویس و برای ما بفرست. ما حاجتت را برمی آوریم!. آن مرد رفت و حاجت خود
را در نامه ای نوشته برای امام (علیه السّلام)ارسال داشت، و آن حضرت دو
برابر آنچه را خواسته بود به او عنایت فرمود. شخصی که در آنجا نشسته بود،
عرض کرد: «به راستی چه پربرکت بود این نامه برای این مرد ای پسر رسول خدا!»
امام (علیه السّلام) فرمود: «برکت او زیادتر بود که ما را شایسته این کار
خیر و بذل و بخشش قرار داد. مگر ندانسته ای که بخشش و خیر واقعی آن است که
بدون سؤال و درخواست باشد، و اما آنچه را پس از درخواست بدهی که آن را در
برابر آبرویش پرداخته ای!
شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی به سندش از امام رضا (علیه السّلام)روایت کرده
که فرمود: چون هنگام وفات امام حسن (علیه السّلام) رسید، گریست!به آن حضرت
عرض شد: چگونه می گریی با اینکه مقام شما نسبت به رسول خدا (ص) آن گونه
است؟ و رسول خدا (ص)درباره شما آن سخنان را فرمود؟ و بیست مرتبه پیاده حج
به جای آورده ای؟ و سه بار مال خود را با خدا تقسیم کرده ای؟
امام (علیه السّلام) درپاسخ فرمود: «من به دو جهت می گریم؛ یکی برای دهشت
از روز قیامت و دیگری برای فراق دوستان!» و در روایت دیگری از طریق اهل سنت
آمده که چون برادرش حسین (علیه السّلام)سبب گریه آن حضرت را پرسید، در
پاسخ فرمود: برادر جان بی تابی من نیست جز برای آنکه در چیزی درآیم که
همانندش را ندیده و داخل نشده ام، و خلقی از خلقهای خدا را می بینم که
همانندشان را ندیده ام.
این اشعار را نیز ابن آشوب و دیگران در بی اعتباری دنیا و زهد در آن از آن حضرت روایت کرده اند:
بگو بدانکه رحل اقامت به سرای ناپایدار افکنده، زمان کوچ نزدیک شد، با دوستان وداع کن.
آنها که دیدار کردی و همدمشان بودی همگی در گورها به خاک تبدیل شدند.
ای لذت طلبان دنیای ناپایدار، به راستی که جای گزیدن در سایه ناپایدار حماقت است.
به راستی که یک تکه نان عادی مرا سیر کند، و یک شربت آب معمولی مرا کفایت کند.
و یک قطعه از پارچه نازک در زمان حیات مرا بپوشاند و اگر مردم نیز برای کفنم کفایت کند.
منابع :
-۱زندگانی امام حسن مجتبی علیه السّلام، سیدهاشم رسولی محلاتی
۲- بحار الانوار، ج ۴۳
۳- خصال صدوق،” باب الثلاثة. “
افسانه ازدواج ها و طلاق های امام حسن (ع)
یکی از موضوعات ساختگی، که برخی از مورّخان
اسلامی، آگاهانه یا نا آگاهانه به نقل آن پرداختهاند، موضوع ازدواجها و
طلاقهای متعدد حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام است. بسیار جای تأسف است که
اینان بدون بررسی صحّت و یا عدم صحّت این گونه قضایا، آنها را در کتابهای
خود آوردهاند.
همین کوتاهیها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بیت علیهمالسلام برای انتقام
گرفتن از اسلام، روی همین موضوع ساختگی، سخت پافشاری نموده و توهین و
جسارتها را از حد بگذرانند. وظیفه خود دیدیم در برابر هتّاکیهای نویسندگان
مغرض، مانند «اکرم البستانی»، به بررسی این موضوع از جنبه تاریخی بپردازیم.
امام حسن علیهالسلام و تهمت طلاق
برخی از مورّخان نوشتهاند که امام حسن
مجتبی علیهالسلام پی در پی ازدواج میکرد و طلاق میداد. و این کار آن قدر
تکرار شد که امیرمؤمنان علیهالسلام به مردم کوفه فرمود: ای اهل کوفه!
دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا که او فردی طلاق دهنده است. مردی
از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر میدهیم؛ اگر خواست، نگه دارد و اگر
مایل نبود، طلاق دهد. ۱
این سخن، تهمتی بیش نیست و از واقعیت به دور است؛ چرا که اوّلاً: این
روایات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبی علیهالسلام سازگار
نیست. ثانیاً: بیشتر این نقلهای تاریخی از سه مورّخ نقل شده است که آن سه
نیز کتابهای خود را زیر سایه دولتهای غاصب بنیعباس به رشته تحریر
درآوردهاند. ثالثاً: این تهمت از سوی منصور عباسی برای خنثی سازی شورش
حسنیها طرح ریزی شده است.
ما نخست به نقل روایات و نقلهای تاریخی پیرامون این مسئله میپردازیم و سپس پاسخ آنها را میآوریم.
روایات پیرامون ازدواجهای مکرّر امام حسن مجتبی علیهالسلام سه دسته هستند:
دسته اوّل
در این دسته از روایات فقط به نهی از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
۱٫ برقی در کتاب محاسن از حضرت صادق علیهالسلام روایت کرده که مردی خدمت
امیرمؤمنان علیهالسلام آمد و عرض کرد: آمدهام با تو درباره دخترم مشورت
کنم؛ چرا که فرزندانت: حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به خواستگاری او
آمدهاند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان که حسن، همسران خویش را طلاق
میدهد، دخترت را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.”۲
۲٫ کلینی به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل کرده: امام صادق علیهالسلام
فرمود: روزی امیرمؤمنان علیهالسلام بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار
داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید که او مردی است طلاق دهنده. پس مردی
از طایفه هَمْدان گفت: آری! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او
درمیآوریم؛ چرا که او فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و
امیرمؤمنان علیهالسلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، آنها
را طلاق دهد. ۳
دسته دوم
در این دسته از روایتها امیرمؤمنان علیهالسلام از ازدواجها و طلاقهای مکرّر امام حسن مجتبی علیهالسلام سخت اظهار نگرانی کرده است.
۱٫ بلاذری از ابی صالح نقل کرده که امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: آن قدر
حسن علیهالسلام زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنی دیگران را در پیداشته
باشد. ۴
۲٫ سیوطی از علی علیهالسلام نقل کرده: حسن علیهالسلام ازدواج میکرد و
طلاق میداد، به طوری که بیم داشتم از قبایل و طوایف عداوت و دشمنی به ما
برسد. ۵
۳٫ ابوطالب مکّی مینویسد: علی علیهالسلام از ازدواجهای امام حسن
علیهالسلام دلتنگ میشد و در سخنرانی خود میفرمود: فرزندم حسن، زنان خویش
را طلاق میدهد؛ به او زن ندهید. ۶
۴٫ مجلسی از محمد بن عطیه نقل میکند: امیرمؤمنان علیهالسلام از طلاق زنان
توسط امام حسن علیهالسلام دلتنگ میشد و از خانوادههای آنها شرم و حیا
میکرد و میفرمود: حسن بسیار طلاق میدهد؛ به او زن ندهید. ۷
دسته سوم
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و
ابن حجر، ابوطالب مکی، ابوالحسن مدائنی، کلینی، کفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب
به نقل آن پرداختهاند و تعداد زنان امام حسن علیهالسلام را چنین
گفتهاند:
۱٫ کفعمی: شصت و چهار. ۸
۲٫ ابوالحسن مدائنی: هفتاد. ۹
۳٫ ابن حجر: نود. ۱۰
۴٫ کلینی: پنجاه. ۱۱
۵٫ بلخی: دویست. ۱۲
۶٫ ابوطالب مکی: دویست و پنجاه. ۱۳
۷٫ برخی نیز آوردهاند که وی سیصد زن داشته است. ۱۴
۸٫ همچنین نقل شده که تعداد زنهای امام به چهار صد زن رسیده است. ۱۵
پاسخ ما
الف ـ تنافی این روایات با شخصیت امام
چنانچه گفته شد، این کار با شأن و مقام امام
حسن مجتبی علیهالسلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهرهای که قرآن و سنت و
سایر معصومین علیهمالسلام از امام حسن علیهالسلام ترسیم کردهاند، با
روایاتی که نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن
علیهالسلام و سایر اهلبیت علیهمالسلام آیه «تطهیر»۱۶ و آیه «مودّت»۱۷ را
نازل فرموده است.
پیامبر درباره امام حسن علیهالسلام میفرماید: «حسن و حسین سرور جوانان
اهل بهشت هستند.”۱۸ همچنین رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مورد
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: «هرکس این دو را دوست داشته
باشد، من دوستش دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد
داشت و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشتهای پر نعمت وارد خواهد
کرد.”۱۹
ابن کثیر دمشقی مینویسد: امیرمؤمنان علیهالسلام فرزند خود امام حسن علیهالسلام را بسیار احترام و تعظیم میکرد. ۲۰
امام حسین علیهالسلام به خاطر احترام و عظمتی که برای برادرش، امام حسن
علیهالسلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمیگفت. ۲۱ در حین طواف، مردم
برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام آن چنان به یکدیگر
فشار میآوردند که گاه ممکن بود به زیر دست و پا بروند. ۲۲
گاهی امام حسن علیهالسلام بر در خانه مینشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی که او داشت، قطع میشد. ۲۳
در حالات معنوی امام حسن علیهالسلام آوردهاند: به هنگام وضو، رخسارش
دگرگون میشد و در پاسخ پرسش کنندگان میفرمود: «حقّ علی کلّ من وقف بین
یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه۲۴؛ شایسته است کسی که در برابر
پروردگار میایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.”
حال سؤال ما این است:
۱٫ آن امام معصومی که برای حضور در برابر خالق یکتا، آن چنان لرزه بر
اندامش میافتد، چگونه حاضر میشود خدا را به وسیله چهار صد مرتبه طلاق
دادن ـ که مبغوضترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده میشود ـ از خود
برنجاند؟
۲٫ روایات بر فرض صحّت، در زمانی صادر شده است که امیرمؤمنان علیهالسلام
در کوفه بودهاند، که اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت را در کوفه با حذف
روزهای جنگ جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن حساب کنیم، به یقین دروغ بودن
این اتهام آشکار خواهد شد؛ چرا که آن فرصت بسیار کم و پردردسر گنجایش چنین
مدعایی را نداشته است. اگر زمان هریک از ازدواجها تا طلاق را در نظر
بگیرید و اینکه بیشتر از چهار زن دائم، جایز نبوده و نیز لحاظ شرایط فقهی
طلاق دادن، خود به دروغ بودن این روایات گواهی خواهید داد.
۳٫ آیا نهی امام علی علیه
مطالب مشابه :
نوضیحاتی در مورد دو مدرسه ی هوشمند برتر ایران
نوضیحاتی در مورد دو مدرسه ی هوشمند ما ایمان قدرتی و امیر یزدانی دانش مدرسه هوشمند
فواید مدرسه هوشمند
فواید مدرسه هوشمند - ما ایمان قدرتی و امیر 2- گسترش فناوری اطلاعات در بین جامعه ی
آمادگی و دبستان غیردولتی ستایش
و استعدادها است و ما سعی خود را در ایجاد هر چه بهتر ایجاد مدرسه ی هوشمند امیر سپهبد علی
بیوگرافی اردلان طعمه...واقهی..
ღمنو مدرسه ی اردلان هوشمند ملقب به طعمه چون یک از ۱۵ سالگی با امیر تتلو اشنا شده
انقلاب آموزش ديجيتالي در کره جنوبی
ما ایمان قدرتی و امیر هوشمند بوسیله ی اثر برای هوشمند شدن یک مدرسه است
میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام)
مدرسه هوشمند در پانزدهمین شب از ماه مبارک رمضان ، خانه ی رسالت پس از ولی ، امیر
مدرسه 22 بهمن هوشمند سازی شد.
امکانات ابزاری مورد نیاز مدرسه هوشمند امکانات بر پیکره ی توسط امیر
مدرسه ي هوشمند
مدرسه هوشمند، مدرسه چندرسانه اي دانلود نرم افزار و تصاویر به روز شده ی (امیر فلاح
مرآت درس هفتم
نوشتن مرآت درس هفت بر عهده ی محمد امین ناصح جو،امیر همگام با هوشمند شدن مدرسه
برچسب :
مدرسه ی هوشمند امیر