انواع جنیان
مامایی و زایمان جن
به ازای هر کودک انسان هزار جن متولد میشوند؛ بنابراین به غیر از پیامبر و ۱۲ امام و حضرت فاطمه (س) دختر حضرت محمد (ص)، هر کودک انسان یک همتا از جنس جن دارد که به آن همزاد گویند. همزاد همانند موجودی است که اروپاییان میگویند که آن را به جای بچه میگذارند و بچه اصلی را میدزدند، همزاد کودک را حتی قبل تولدش میآزارد و فعالیتهای شوم خود را بعد از تولد هم انجام میدهد. برخی معتقد اند زمانی که کودکی در خواب حرکتی میکند همزادش به سراغش آمده و به او گفته مادر تو مرده و کودک در جوابش میخندد و به همزادش میگوید «چرند نگو؛ او فقط از من مراقبت میکند».
جنها نیاز به ماماهای انسان دارند و گفته میشود که هر ماما به ازای هر صد کودک انسانی که به دنیا میآورد به دنیا آمدن یک کودک جن باید کمک کند. قابله را با چشمان بسته نزد مادر جن میبرند، و بعد از پایان کارش یک مشت پوست پیاز به عنوان دستمزد به او میدهند. اگر آن پوست پیازها را زیر فرش بگذارد و از دیدن جنها و ارتباطش با آنها به کسی حرفی نزند هر روز صبح که زیر فرش را نگاه کند یک سکه طلا زیر فرش پیدا میکند و اگر به کسی بگوید پوستها همان پوست پیاز باقی میمانندمردآزما
مردآزما نام نوعی جن است که مردم بلوچ معتقداند که اگر کسی از وی نترسد با او دوست میشود و اگر از او بترسند با ترساندن قربانی اش را از پا در میآورد.
در این افسانهها گفته میشود مردآزما به صورت حیوانی اهلی بر مسافران مرد پدیدار میشود و ناگهانی سخن میگوید یا تغییر شکل میدهد و با این کار میزان دلاوری و مردانگی مسافر را میآزماید.
بر پایه افسانه، مردآزما بیشتر در جایهای تاریک و خلوت نمودار میشود ولی به کسی آسیبی نمیزند و به باور گروهی، در برابر افراد ترسو ظاهر نمیشود تا از آنها آسیبی نبیند. گفته میشود این داستان برای این ساخته شده تا به افراد کمجرأت قوت قلب بدهند که اگر به جای تاریک یا خلوتی رفتند کمتر بترسند زیرا به آنها گفته میشد مردآزما به افراد ترسو کاری ندارد.
در خراسان جنوبی مردآزما را «مردهآزما» هم مینامند و او را موجودی زشتروی میدانند که محل زندگیاش گورستانهای خوفناک و گاه آسیابهای کهنهٔ آبی و بادیست. او از نور گریزان است و تقلید صدای آدمی میکند. مردهآزما را بیشتر به قالب زنی زشتروی میدانند که صورتش دراز و چاک دهانش عمودیست و دندانهایش افقی و بُرّان است.
در داستانهایی دیگر مردآزما در کوچههای تاریک و خلوت از پشت دیوار ظاهر میشود و هر اندازه به او نگاه شود بزرگتر و بزرگتر میشود.
در کتاب کوچهٔ احمد شاملو نیز مردآزما به عنوان نام یکی از جنهایی است که به شکلهای گوناگونی در میآید. برخی دیگر آن را هیولا یا غولی تخیلی دانستهاند که بهصورتِ مویی ظاهر میشود و بزرگ و بزرگتر میگردد یا قدی بسیار بلند به بلندی کوه دارد، در مناطق کردنشین از این موجود به نام جوان ازما نام برده می شود .
بنا به افسانههای قدیمی محکم گرفتن بند شلوار یا کمربند موجب ناپدید شدن مردآزما میشود.
نسناس
نسناس گفته میشود نوعی جن است، که بدنش نیمی از اعضای انسان را دارد همانند یک پا یک دست و یک چشم. برخی معتقد اند که نسناس دو جنس نر و ماده دارد.
این نام گاهی در گذشته در متنهای زیستشناسی فارسی در برابر واژه میمون بکار میرفته که نام عمومی گروهی از آدمنمایان (گوریل، شمپانزه، اورانگوتان، گیبون) است.
در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق میشود.
نسناس در برخی فرهنگهای فارسی
- جانوری بود چهار چشم سرخروی درازبالا سبزموی، در حد هندوستان، چون گوسفند بود، او را صید کنند و خورند اهل هندوستان. (لغتنامهٔ اسدی) (اوبهی).
- جنسیاند از خلق که بر یک پای میجهند. (دهار).
- نوعی از حیوان که بر یک پای جهد. (غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات) (از آنندراج).
- صاحب حیوةالحیوان نوشته که: نِسْناس بالکسر، نوعی از حیوان است که به صورت نصف آدمی باشد چنانکه یک گوش و یک دست و یک پای دارد و به طور مردم در عربی کلام کند...
- و در تواریخ بهجت العالم نوشته که: نسناس در نواحی عدن و عمان بسیار است و آن جانوری است مانند نصف انسان که یک دست و یک پا و یک چشم دارد و دست او بر سینهٔ او باشد و به زبان عربی تکلم کند و مردم آنجا او را صید کرده میخورند. (از غیاث اللغات) (آنندراج).
- گویند جنسیاند از خلق که به یک پای میجهند. (از مهذب الاسماء) (از برهان قاطع).
- دیو مردم که بر یک پای جهند. (السامی).
- و به زبان عربی حرف میزنند. (برهان قاطع).
- دیو مردم یا نوعی از مردم که یک دست و پا دارد، و فی الحدیث: انّ حیاً من عادٍ عصوا رسولهم فمسخهم الله نسناساً، لکل واحد منهم ید و رجل من شق واحد ینقرون کما ینقر الطائر و یرعون کما ترعی البهائم. و گویند که قوم عاد که ممسوخ شده بود نیست گردید و قومی که بر این سرشت بالفعل موجود است خلق علیحده [است] یا آنها سه جنساند، ناس و نسناس و نسانس، یا نسانس زنان آنها، یا نسانس گرامیقدر از نسناس است، یا آنها یأجوج و مأجوج است، یا قومی از بنیآدم از نسل ارمبن سام، و زبان عربی دارند و به نامهای عربان مینامند و بر درخت برمیآیند و از آواز سگ میگریزند. یا خلقی بر صورت مردم، مگر در عوارض مخالف مردماند و آدمی نیستند، یا در بیشهها بر کرانهٔ دریای هند زندگانی میکنند و در قدیم عربان شکار میکردند و میخوردند آنها را. (از منتهی الارب) (آنندراج).
- حیوانی است که در بیابان ترکستان باشد منتصبالقامه، الفیالقد، عریضالاظفار، و آدمی را عظیم دوست دارد، هرکجا آدمی را بیند بر سر راه آید و در ایشان نظاره همی کند و چون یگانه از آدمی بیند ببرد، و از او گویند تخم گیرد، پس بعد انسان از حیوان او شریفتر است که به چندین چیز با آدمی تشبه کرد یکی به بالای راست و دوم به پهنای ناخن و سوم به موی سر. (از چهارمقالهٔ نظامی عروضی، معین صص۱۴-۱۵).
- خدای تعالی ذریهٔ او را [جدیس را] مسخ گردانید و ایشان را نسناس خوانند، نیم تن دارند و به یکی پای چنان [دوند] که هیچ اسبی درنیابدشان. (از مجمل التواریخ).
- آنکه بهشکل انسان بود ولی خوی و سرشت انسانی در وی نباشد. (ناظم الاطباء)
شیطان و ابلیس
کلمه شیْطان (به انگلیسی: Satan) از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمدهاست، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق میشود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمده است.
در اسلام «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) میباشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی میگویند، و نام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان، به معنای کسی که آدم را فریب دادهاست.
شیطان به موجود موذی و مضر گفته میشود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی میکند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.
شیطان معانی مختلفی دارد، که یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسانهای مفسد و منحرف کننده است.
براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جنها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد، اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد در این هنگام شیطان از خداوند برای انحراف انسان تقاضای مهلت کرد و خداوند نیز به او تا روز معین مهلت داد
ابلیس در آیین اسلام نام یکی از شیطان ها است.
در دیدگاه اسلام
خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده:
گونهٔ نخست، در آسمانها جای دارد و فرشته نام دارد. این موجود از نور آفریده شده و شهوت جنسی، خور و خواب و شهوات دیگر را ندارد. گناه از آنان سر نمیزند و همواره تسلیم پروردگار است. آفرینش فرشته پیش از جن و انسان بوده است.
گونهٔ دوم، انسان است که خداوند متعال او را پدید آورد و فرمان داد تا فرشتگان بر او سجده کنند. انسان از خاک و آب آفریده شده و دارای عقل و هم شهوت است.
گونهٔ سوم، نژاد جن است که خداوند آن را از آتش بی دود (و باد) پدید آورده است. جن مانند انسان عقل و شهوت دارد. آفرینش جن پیش از آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است. خداوند دربارهٔ خلقت آنان چنین فرموده:
والجان خلقناه من قبل من نار السمومما طایفهٔ جن را پیش از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم.ابلیس در قرآن
ابلیس در قرآن از نوع جن شناخته شده است. او از نزدیکان درگاه خداوند بود تا آنجا که در میان فرشتگان آمد و شد می کرد. پس از آفرینش آدم، خدا به همهٔ فرشتگان و همچنین به ابلیس دستور داد تا بر آدم سجده کنند. ابلیس به خاطر کبر از این کار سر باز زد. و خدا او را از خویش راند.
ابلیس از خدا درخواست مهلت تا روز قیامت کرد. و خدا به او تا روز مشخصی وقت داد.ابلیس به عزت خدا قسم یاد کرد که همه آدمیان مگر بندگان مخلصش را گمراه می کند. و خدا نیز وعده داد که جهنم را از او و همهٔ کسانی که از او پیروی می کنند پر خواهد کرد.
ابلیس، فرزندان و یارانش که شیطان نیز خوانده میشوند بارها در قرآن به عنوان دشمن آشکار آدمیان خطاب شدهاند.آنها میتوانند، از جایی که آدمیان آنها را نمیبینند، آنها را ببینند. و انسانها را به کارهای ناپسند وسوسه کنند، ولی با یاد خدا و پناه بردن به خدا آنها از انسانها دور میشوند.
ابلیس در احادیث مذهب شیعه
در حدیثی از جعفر بن محمد آمده است که روز وقت معلوم روزی است پس از ظهور مهدی که رسول خدا رجعت کرده وابلیس را بر روی صخره (واقع در زیر قبه الصخره فعلی) به قتل می رساند.
عفریت
عِفریت از موجودات فراطبیعی در فرهنگ اسلامی و نیز فرهنگ ایرانی و عربی است. عفریت نوعی جن است.
معنای لغوی
"عفریت" به معنی گردنکش و خبیث آمده است. در برخی منابع به قدرت و حیلهگری آنها اشاره شده ،عفریت از لحاظ لغوی برگرفته از عفرة است، و به معنای کسی است که پشت دیگران را به خاک میمالد؛ و این نشانه قدرت اوست. از معانی دیگر عفریت زبردست و هوشمند و زیرک است. پس خباثت و شرارت برگرفته از معنای لغوی آن نیست. عفریت به شکل "عفاریت" جمع بسته میشود.
عفریت در قرآن
عفریت در قرآن در داستان سلیمان پیامبر واقع در آیه ۳۹ سوره نمل آمدهاست:
[سلیمان] گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او(بلقیس) را برای من میآورد پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند؟» عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلسِ خود برخیزی، و من نسبت به این امر، توانا و امانتدارم.» [امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد...»جمله "إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ" که از جهات مختلفی توام با تاکید است (انّ- جمله اسمیه- لام) نشان میدهد که بیم خیانت در این عفریت میرفته، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفاداری دادهاست.
پری
پری در اوستا موجودی اهریمنی است و از آن به صورت زنی بسیار زیبا و فریبنده یاد شده که با پنهان و آشکار شدن پی در پی و تغییر شکلهای گوناگون، مردم را میفریبد و به بیراهه میکشاند یا موجب دیوانگی آنان میشود.در هفت خوانهای رستم و اسفندیار، زنی زیبا و آراسته در حالی که رود مینوازد به پهلوان نزدیک میشود و او را بهشادخواری و شادکامی دعوت میکند. اما هر دو پهلوان او را میشناسند و در نبرد او را میکشند.
پری از آتش میگریزد، بنابراین، برای شناختن یا فرار دادن پریان بدکار باید پیوسته آتش در خانه روشن بماند. همچنین فلزات و چیزهای نوک تیز موجب فرار پریان است.
پریان در فرهنگ ایرانیان پس از اسلام، موجوات خوب و دوست داشتنی هستند که مردم نیکوکار و خوش نیت را دوست دارند و آنها را به خوشبختی و کامروایی میرسانند. پادشاه پریان مردی نیک و آزاده است و دختر و پسر شاه پریان رمزی از کمال، زیبائی، ثروت و خوشبختی هستند که هر دختر و پسر جوان آرزوی همسری ایشان را دارد. داستان پری زیبائی که بخت را تقسیم میکرد در داستانهای مربوط به جمشید شاه آمده است.
در اساطیر ایرانی، پریها از نسل فرشتگان تبعیدی از بهشت هستند که در صورت توبه کردن به بهشت باز می گردند. در منابع قدیمی تر آنها عاملان شیاطین بودند ولی در منابع جدیدتر تبدیل به موجودات غیر شر شدند. پریها موجوداتی بالدار، بسیار دلنشین و با ظاهر فرشته آفریده شده اند. در طبقه بندی موجودات اسطوره ای، آنها آفریدههایی مابین فرشته و ارواح شیطانی هستند. پریها گاهی اوقات برای ملاقاتهایی به دنیای میرا (جهان ما) مسافرت میکنند. پریها هدف سطح پایین موجودات شروری به نام دیوسان بودند. دیوسانان با حبس پریها در قفسهای آهنین، اقدام به آزار آنها می کردند. این آزارها بعلاوه عدم اعتماد به نفس خود پریان، باعث می شد که آنها هم به صف مبارزان با خوبی بپیوندند.
نام سزرمین پریان در آثار اسطوره ای، پریستان و کوه قاف است.
در شعر پری و بهشت توماس مور شاعر ایرلندی، در قسمت لاله رخ، یک پری اجازه بازگشت به بهشت را بعد از سه بار تلاش در دادن هدیهای به فرشته محبوب خدا بدست می آورد.
اولین تلاش این است که آخرین شرابی که لیبرا با خون قلبی که برای او شکسته و از آن شرابی برای خدا درست کرده را پیدا کرده و هدیه دهد. این خون باید از متعلق به سرباز جوانی که برای حفظ جان محمود اورنگزیب (ششمین پادشاه مغول هند در سده ۱۷-۱۸ میلادی) کشته شده است باشد.
هدیه بعدی، یک نگاه پاک و ناب از یک عشق از خود گذشته (کسی که خود را در راه عشقش قربانی کرده باشد). آهی که باید ربوده شود باید از لبهای دختری باکره و در حال مرگ با عشقش در ریونذوری (کوهی در کنیا از رشته کوههای کلیمانجارو) بوسیله طاعون باشد نه اینکه ترجیح دهد در تبعید از عشقش با بیماری زنده بماند.
سومین و آخرین هدیه، اشک یک پیرمرد شیطانی در حال دیدن عبادت یک کودک در خرابهای معبد خورشید در بعلبک لبنان است. مداخله پریان در دنیای فناپذیر به صورت اپرایی فکاهی توسط گیلبرت و سالیوان در سال ۱۸۸۲ زیر عنوان "همزادها و پریها" ساخته شد.
آل
آل یا زائوترسان در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازهزا را تنها بگذارند، سراغش میآید و بدو آزار یا آسیب میرساند.
آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخشهایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست بهمین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان میدانند.
آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلا در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترکزبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.
در فرهنگ بختیاریها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم میخورد.
در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را میدزدند و سبب مرگ او میشوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین میشوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن میکنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.
اجزای بدن و صورت آلها
اجزای بدن و صورت آلها بدین سان توصیف شده است: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندانهایی آهنین با نیشهایی به جلو آمده مانند گراز وحشی و پستانهایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب میکنند. طلسمهای مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است. این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی و صورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برای شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شده است. در آسیای میانه، آلها چنین روایت شدهاند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستانهای آویزان به همراه سبدی پشمی که جگر و ششهای قربانیان را درون آن قرار میدهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آلها با حوا و همه دختران اوست.
بختک
بَختَک حالت اختناق و سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست میدهد، رؤیای وحشتناک توأم با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب میپراند. خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک و فرنجک و فدرنجک و برغفج و برخفج و خفج و فرهانج و کرنجو ، سکاچه و تپتپو هم گفته شده به عربی کابوس میگویند.
عوام احساس سنگینی را که گاه اوقات به شخصی که خوابیده دست میدهد به وسیله آن توجیه میکنند. پدیده پزشکی فلج خواب در واقع همان بختک است.
افسانهها و باور عامیانه
بَختَک در افسانهها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هممعنی دانستهاند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره میشود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل میکند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر میگیرد و انسان توان کوچکترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد. در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد مینشیند و تمام وجود انها را فلج میکند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس میکند ولی نمیتواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه میکند و بدن را در اختیار میگیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده است.
بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را دزید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او میجهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که میشناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده میشود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درختها و در جنگلها و باغها میگردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شبها از گیاهان متصاعد میشود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان میافکند ناشی شدهاست.برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، میتوان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
سازوکار علمی ایجاد پدیده
در طی خواب در مرحلهٔ حرکات سریع چشم (REM)، یعنی مرحلهای که فرد خواب (رویا) میبیند، مغز انتقال پیامهای عصبی به سوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضله دیافراگم و عضلات چشم) را متوقف میسازد، تا انسان رویاهای خود را برون ریزی نکند (یعنی مثلا وقتی در خواب میبیند میدوید، از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن نکنید).
هنگامی که شما قصد دارید از خواب بیدار شوید، مغز مجدداً کنترل عضلات را به دست میگیرد. اما گاهی اوقات، قبل از اینکه مغز کنترل عضلات اسکلتی را به دست گیرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، انسان هوشیاری خود را باز مییابید که نتیجهٔ آن احساس ترس آور فلج بودن بدن خواهد بود.
نقطهٔ مقابل این عارضه زمانی است که برخی افراد هنگام دیدن رویا، دستها و پاهای خود را تکان میدهند و یا در موارد شدید تر دچار خوابگردی (راه رفتن در حین خواب) میشوند.
مطالب مشابه :
انواع طلسم
علوم غریبه didehban - انواع طلسم - آموزش علوم غریبه بر اساس علوم اسلامی واعتقاد بر اصل ولایت
طلسم محبت ، دعای محبت
ذکر و دعا - طلسم محبت ، دعای محبت - وبلاگی که در آن می توانید اذکار و اوراد و طلسمهایی برای
انواع جنیان
پایگاه ماوراءالطبیعه11 - انواع جنیان - - " /> rss . پایگاه ماوراءالطبیعه11 . این طلسمها شامل
باطلالسحر
اعراب دوره جاهلی انواع سنگها و استخوانهای اسپونر طلسمها و تعویذهای مخصوص
برچسب :
انواع طلسمها