تأثیر مواد و مصالح بر فرم معماری

تأثیر مواد و مصالح بر فرم معماریefdwea.jpg

 

تأثیر مواد و مصالح بر فرم معماری

ویژگی¬های ذاتی مواد و مصالح و نیز شیوه بکارگیری آنها، نقش تعیین¬کننده¬ای در تعریف فرم و فضای معماری دارند، چنان¬که می¬توان گفت: در شکل¬گیری مکان، فرم¬ها بوسیله مواد و مصالح نقش خود را ایفا می¬کنند. سابقاً تا زمانی كه تكنیك مدرن همه چیز را ممكن نساخته بود، این مصالح و مواد بودند كه فرم را مشخص می‌كردند و به فضای معماری شكل می‌دادند. در همین زمینه اگوست پره چنین گفته است: با جلال و شکوه راستی است که بنا زیبایی را بدست می¬آورد. در اینجا منظور وی از راستی یا صداقت، تعریف فرم بر پایه مواد و مصالح و استفاده مناسب از آنها در امر ساخت¬وساز است.
هر ماده دربردارنده توان بالقوه ساختاری خاص خود است و از نظر فرم¬پذیری خواص ویژه‌ای دارد. این بدان معنی است كه هر ماده‌ای فرم خاص خود را می‌طلبد و برخی فرم¬های حجمی و فضایی خاص را مطرح می¬سازد و بدین ترتیب صورت فضای معماری را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال، فرم یك گشودگی در یك دیوار تابع مصالح دیوار نیز می‌باشد: گشودگی در یك دیوار آجری احتیاج به قوس دارد، در حالی كه در دیواری از فولاد و شیشه، گشودگی زاویه‌دار مناسب‌تر به نظر می‌رسد. به دلیل همین تأثیر مصالح بر فرم است كه مشكل می‌توان برج ایفل را از آجر و یا كلیسای رونشان را از فولاد و شیشه تصور كرد.
ساختمان‌های آجری انستیتوی مدیریت هندوستان در احمدآباد كه توسط لویی كان ساخته شده است، از بهترین نمونه‌های تأثیرپذیری فرم از مصالح در معماری می‌باشد. در این بنا، قوس به صورت فرم و عنصر غالب در تمام فضاها به چشم می‌خورد، چون قوس فرمی است كه بیشترین همخوانی را با این نوع مصالح دارد.



به عنوان یك نمونه دیگر از تأثیر مصالح بر فرم فضا، می‌توان به علت شكل‌گیری انواع بسیاری از طاق‌های قوسی¬شكل و گنبد كه دو عنصر بسیار مهم در فضاهای معماری ایرانی محسوب می‌شوند، اشاره كرد. این فرم‌ها در اصل به سبب نوع ماده و جنس مصالح ساختمانی در دسترس ابداع شدند، زیرا در نواحی مركزی ایران كه چوب و سنگ به اندازه كافی برای ساختن بنا وجود نداشت، به ناچار از خشت و آجر استفاده می‌كردند و از آنجا كه با این مصالح نمی‌توانستند درگاه‌ها و سقف‌ها را بصورت مسطح بسازند، ناچار شدند دهانه درگاه‌ها و سقف فضاها را با طاق‌های قوسی شكل بپوشانند. برای فضاهای بسیار وسیع نیز از پوشش‌های گنبدی شكل استفاده كردند تا بتوانند فضایی وسیع را بدون ستون بپوشانند. نكته جالب اینكه انواع طاق‌های قوسی شكل و گنبدها در نواحی واقع در حاشیه دریای خزر كه در گذشته در آنجا چوب به فراوانی در دسترس بود، مورد استفاده قرار نگرفتند. این امر خود دلیلی بر این مدعاست كه ابداع این فرم‌ها وابسته به جنس مصالح خاك، خشت و آجر بوده است.

 

مصالح و معماری 

مصالح و معماری 

 

علائمی كه از خانه­های اولیه انسان به دست ما رسیده‌اند و نیز طرح­هایی كه برای ساختن فضای پذیرای انسان فعال در زمینه‌های گوناگون (از کارخانه تا بیمارستان، از کتابخانه تا تماشاخانه و ...) به دست ما می‌رسند، نشان­دهنده آن‌اند كه انسان برای تحقق بخشیدن به فضایی كه بدان نیاز دارد، ناچار به تغییر شكل، تغییر مكان و تركیب كردن ماده است. در ساده­ترین شکل خانه­سازی، انسان نیازمند به سرپناه، حجم بزرگ و بی­شکل زمین را به تناسب اندازه­های خویش می­کاود و مواد زاید کاویده­شده را دور می­ریزد؛ و برعکس هنگامی که می­خواهد روی زمین مسطح سرپناهی را بنا کند، ناچار است با استفاده از مصالح برکنده از جاهای مختلف، سکونت­گاه خود را شکل دهد. به بیان بهتر، تركیب مواد و مصالح ساختمانی عملی است به منظور آفریدن حجمی پایدار كه بتوان در درونش زیست.

موضوع اصلی کار معماران، در راه تولید معماری، شکل دادن به ماده­ای است که از ویژگی­های فیزیکی و شیمیایی خاصی برخوردار می­باشد. ماده همراه با اندیشه­ای که به آن شکل می­دهد، سنگ پایه برای آفرینش فضای معماری محسوب می­شود و نخستین وسیله شکل­دهنده یا عینیت بخشیدن به ایده­ای است که به قلمرو هنر تعلق دارد. مصالح گوشت و پوست و استخوان معماری به شمار می­آیند و در میان عناصر مختلفی که به معماری موجودیت می­دهند، از اهمیت خاصی برخوردار هستند.

اگرچه در میان بسیاری از آموزگاران معماری، گرایشی گسترده و شایع وجود دارد که مصالح و جزئیات را در فرایند ایده­پردازی معماری عاملی اساسی نمی­پندارند و با اینکه حتی برخی از معماران سرشناس همچون رودلف شیندلر و لوکوربوزیه که بواسطه آثار برجسته خود به اشتهار رسیدند، در پرداختن به مصالح و جزئیات معماری بسیار ضعیف بودند، اما با این حال حقیقت این است که کاربرد شایسته مصالح وجه تمایز پروژه بادوام و ماندگار از پروژه بی­دوام و کم­عمر می­باشد. تدبیر و اهتمام به انتخاب مصالح و کاربرد مناسب آنها موضوعاتی هستند که در موفقیت پروژه اهمیت فراوانی دارند. کاربرد مصالح مناسب، یک ساختمان واقعی را از یک طرح نمایشی متمایز می­کند. از این­رو کاربرد و انتخاب مناسب مصالح در طول اعصار دل­مشغولی معماران بوده و نحوه کاربرد و نسبت تأکید بر آنها، معماران و معماری­های مختلف را از هم متمایز کرده است. فرانک لویدرایت و آلوار آلتو نمونه­های خوبی از معمارانی هستند که کیفیت کاربرد مصالح در پروژه را تقریباً به حد کمال خود می­رساندند.

برای پیمانکاران، آشنایی با ظرفیت فیزیکی و اقتصادی مواد و مصالح در امر ساخت­وساز کافی است، ولی چنین عملکردی برای معماران رضایت­بخش نیست. معماران برای اینکه در انتخاب مواد و مصالح دست به گزینشی مدبرانه بزنند، باید آنها را با حساسیت و دقت زیاد مدنظر قرار دهند. آنان نخست باید از خود بپرسند، این مواد قرار است چه بشوند. برای این کار شخص باید ویژگی­های ذاتی مواد و مصالح از قبیل طرح ساختاری و فرم و بافت آنها را فرا گیرد و بشناسد. این ویژگی­ها هم به معمار تحمیل می­شوند و هم در عین حال معیار و نظم دهنده­ای برای طراحی فضا، نور و مکان محسوب می­گردند.

وقتی با دستان خود فضا را لمس می­کنیم و یا با چشمانمان به آن می­نگریم، فضا خود را شکننده یا مقاوم، نرم یا سخت و سرد یا معتدل نشان می­دهد. بنابراین تصور اینکه مواد و مصالح کم­وبیش خنثی بوده یا کالبدهایی بی­جنبش­اند که منتظر تخیل و بکارگیری ما می­باشند، تصور چندان درستی نیست. مواد نیز گرایش یا به عبارتی روح خاص خود را دارند. به عبارت دیگر مواد و مصالح دارای بار معانی نمادین نیز هستند. آنها می­توانند ثروت را القاء کنند یا تنگدستی را، زودگذر بودن را یا طولانی بودن را و خصوصی یا عمومی و سرانجام صنعتی یا پیشه­ورانه بودن را. بدین ترتیب مصالح ساختمانی بالقوه در بردارنده مفهوم­اند. بررسی نمودهای ذهنی یا فردی ناشی از مصالحی چون سنگ، سیمان، چوب، آهن یا پارچه نشان از آن دارد که این دلالت­های مفهومی با فرهنگ و فناوری تکامل یافته­اند.

چهل­پنجاه سال پیش دامنه انتخاب مصالح معماران در کشورهای پیشرفته به بیش از یک­صد نوع نمی­رسید، در حالی که در زمان حاضر معماران باید مصالح مورد نظر خود را از میان یک میلیون ماده مختلف انتخاب کنند. همین امر انتخاب و کاربرد مناسب مصالح را با دشواری­های زیادی روبه­رو می­کند، زیرا هرچه تعداد مصالح بیشتر باشد، فرایند انتخاب آنها پیچیده­تر و بالطبع هزینه اولیه گزاف­تر خواهد بود.

در کاربرد مصالح، همیشه باید کشوری را که در آن معمار به تجربه می­پردازد، فناوری ساختمانی آن کشور و معیارهایی را که مردم آنجا به کار می بندند، در نظر داشت. این واقعیت که معماران در کشورهای جهان سوم یا در کشورهای کمتر توسعه یافته به مصالح بسیار معدودی دسترسی دارند، تفاوت­های زیاد میان این دو دسته را مبرهن می­سازد. با چنین نگرشی تنها در صورتی می­توان از معماری در مقیاسی جهانی سخن به میان آورد که تمام گونه­ها، اجزاء و تعداد و شیوه­های کاربرد مصالح مدنظر قرار گیرند. بنابراین شاید در تصمیم­گیری درباره قیاس، تمایز و استنتاج­های عمومی در مورد معماری­های مختلف ـ ورای کیفیت­های عام فضایی و موضوعات کلی سازه و ریتم ـ فناوری ساختمان و مصالح عاملی اساسی به حساب می­آیند.

ویژگی­های ذاتی مواد و مصالح و نیز شیوه بکارگیری آنها، نقش تعیین­کننده­ای در تعریف فرم و فضای معماری دارند، چنان­که می­توان گفت: در شکل­گیری مکان، فرم­ها بوسیله مواد و مصالح نقش خود را ایفا می­کنند. سابقاً تا زمانی كه تكنیك مدرن همه چیز را ممكن نساخته بود، این مصالح و مواد بودند كه فرم را مشخص می‌كردند و به فضای معماری شكل می‌دادند. در همین زمینه اگوست پره چنین گفته است: با جلال و شکوه راستی است که بنا زیبایی را بدست می­آورد. در اینجا منظور وی از راستی یا صداقت، تعریف فرم بر پایه مواد و مصالح و استفاده مناسب از آنها در امر ساخت­وساز است.

هر ماده دربردارنده توان بالقوه ساختاری خاص خود است و از نظر فرم­پذیری خواص ویژه‌ای دارد. این بدان معنی است كه هر ماده‌ای فرم خاص خود را می‌طلبد و برخی فرم­های حجمی و فضایی خاص را مطرح می­سازد و بدین ترتیب صورت فضای معماری را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال، فرم یك گشودگی در یك دیوار تابع مصالح دیوار نیز می‌باشد: گشودگی در یك دیوار آجری احتیاج به قوس دارد، در حالی كه در دیواری از فولاد و شیشه، گشودگی زاویه‌دار مناسب‌تر به نظر می‌رسد. به دلیل همین تأثیر مصالح بر فرم است كه مشكل می‌توان برج ایفل را از آجر و یا كلیسای رونشان را از فولاد و شیشه تصور كرد.

ساختمان‌های آجری انستیتوی مدیریت هندوستان در احمدآباد كه توسط لویی كان ساخته شده است، از بهترین نمونه‌های تأثیرپذیری فرم از مصالح در معماری می‌باشد. در این بنا، قوس به صورت فرم و عنصر غالب در تمام فضاها به چشم می‌خورد، چون قوس فرمی است كه بیشترین همخوانی را با این نوع مصالح دارد.

به عنوان یك نمونه دیگر از تأثیر مصالح بر فرم فضا، می‌توان به علت شكل‌گیری انواع بسیاری از طاق‌های قوسی­شكل و گنبد كه دو عنصر بسیار مهم در فضاهای معماری ایرانی محسوب می‌شوند، اشاره كرد. این فرم‌ها در اصل به سبب نوع ماده و جنس مصالح ساختمانی در دسترس ابداع شدند، زیرا در نواحی مركزی ایران كه چوب و سنگ به اندازه كافی برای ساختن بنا وجود نداشت، به ناچار از خشت و آجر استفاده می‌كردند و از آنجا كه با این مصالح نمی‌توانستند درگاه‌ها و سقف‌ها را بصورت مسطح بسازند، ناچار شدند دهانه درگاه‌ها و سقف فضاها را با طاق‌های قوسی شكل بپوشانند. برای فضاهای بسیار وسیع نیز از پوشش‌های گنبدی شكل استفاده كردند تا بتوانند فضایی وسیع را بدون ستون بپوشانند. نكته جالب اینكه انواع طاق‌های قوسی شكل و گنبدها در نواحی واقع در حاشیه دریای خزر كه در گذشته در آنجا چوب به فراوانی در دسترس بود، مورد استفاده قرار نگرفتند. این امر خود دلیلی بر این مدعاست كه ابداع این فرم‌ها وابسته به جنس مصالح خاك، خشت و آجر بوده است.

بطور کلی انواع مختلف مواد و مصالح مورد استفاده در معماری را از نظر مقیاس و نحوه کاربرد در ساختمان، می­توان به دو دسته تقسیم نمود:

1. مصالح مورد استفاده در مقیاس کلان (بزرگ) معماری که ممکن است بر نظام سازه­ای و سامان­دهی عملکردی بنا تأثیرگذار باشند.

2. مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد (کوچک) معماری که ممکن است بر جزئیات معماری و بافت­های داخلی و خارجی تأثیر بگذارند.

این دو دسته که به ترتیب ابعاد ساختاری و زیبایی­شناختی کاربرد مصالح در معماری را تشکیل می­دهند، پیامدهایی را برای موضوعات عام معماری به دنبال دارند: مصالح دسته اول در شخصیت عمومی ساختمان تأثیر می­گذارند و سازمان­دهی سازه­ای، تناسبات، کیفیت موزون ساختمان (فضاهای پر در برابر خالی) و نیز وزن ساختمان را تحت تأثیر قرار می­دهند، در حالی که مصالح دسته دوم از نظر نوع و میزان کاربرد، تأثیری فوق­العاده بر هزینه کلی ساختمان دارند و از این­رو شاید از شاخصه­های بی­نظیر معماری کم­هرینه یا بالعکس پرهزینه به شمار آیند.

عموماً در انتخاب دسته اول مصالح مشکلی پیش نمی­آید. برخورداری از تجربه پایه­ای و تجربه کار در زمینه­ای مشخص و نیز پژوهش بنیادی درباره گونه­های مشخص ساختمانی می­تواند زمینه­هایی را برای انتخاب بهینه مصالح فراهم کند. البته در این مورد مشاوران سازه­ای نیز می­توانند کمک شایان توجهی برای معمار باشند. اما در مقابل، کاربرد مصالح در مقیاس خرد، مشکلات متعددی را در مورد انتخاب بوجود می­آورد، زیرا این نوع مصالح بر بافت عمومی ساختمان و لطایف بصری آن ـ چه در خارج و چه در داخل بنا ـ تأثیر می­گذارند. همچنین کیفیت مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد، سازگاری میان آنها و نیز سازگاری با مصالح سخت­تر بکاررفته در سازه بنا، بر کیفیت بصری ساختمان در طول زمان، در قالب فرسایش و مقابله با وضعیت­های جوی نیز تأثیر خواهد گذاشت. این موضوع به کاهش هزینه­های انرژی در درازمدت کمک می­کند و یا برعکس باعث افزایش آن می­شود.

بدین­ترتیب معمار بایستی در انتخاب مصالحی که در یک ساختمان مورد استفاده قرار می­گیرند، خصوصاً مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد معماری، توجه و دقت فراوانی از خود نشان دهد تا بتواند به نتایجی مقبول در عرصه معماری، از جنبه­های مختلف زیبایی­شناختی و کاربردی، دست یابد.

در بررسی رویکردهای معماران به کاربرد مصالح، با دو دسته از معماران روبرو می­شویم: معمار/ هنرمندان و معمار/ مهندسان. معمار/ هنرمندان اساساً به جنبه­های هنری معماری و اهداف کلان و فضایی توجه نشان می­دهند و چندان اعتنایی به ناکارآیی­های مصالح و ساخت ندارند. در مقابل معمار/ مهندسان مصالح و شیوه­های ساخت را تنها از دریچه اجرای بسیار دقیق آنها و عدم توجه به چارچوب اهداف کلان و زیبایی­شناسانه معماری مورد توجه قرار می­دهند.

با اندکی تأمل می­توان دریافت که رویکردهای اتخاذ شده توسط هر دو دسته یادشده از معماران، دربردارنده اشکالات متعدد و آثار بعضاً غیرقابل جبرانی است، بخصوص رویکردهای معمار/ مهندسان که بیشتر زیان­بار بوده و باعث سترونی معماری گردیده­اند. اما بایستی توجه داشت که ارزیابی دقیق هر پروژه از نظر کیفیت کاربرد مصالح، در بستر موضوعات فنی ـ راهبردی طراحی همچون تلاش معمار برای پاسخ دادن به مسائل بودجه­ای و نیز با در نظر گرفتن میزان حساسیت کارفرماها نسبت به کیفیت ساخت­وساز، امکان­پذیر است. از این­رو در بررسی رویکردهای معماران به کاربرد مصالح، بایستی حقایق و واقعیت­های موجود در جامعه حرفه­ای معماری را نیز مورد توجه قرار داد. متأسفانه در حال حاضر نادیده گرفتن تلاش­های اولیه فرایند طراحی، برای پاسخ دادن به مسائل بودجه­ای، به صورت نوعی روال درآمده است و در صورت بروز مشکل یا عدم موفقیت جزئیاتی مشخص یا شیوه­ای از ساخت، نظر نخست معمار دچار تغییر می­گردد. این امر نیز واقعیت دارد که برای پایین آوردن هزینه ساخت یا برآوردن خواست کارفرما (اغلب در محل ساخت)، بدون اندیشه و دقت لازم، جایگزینی­های زیادی در طرح­های ارائه­شده صورت می­گیرد. واقعیتی دیگر این است که اشتیاق معماران به خشنود کردن کارفرما ممکن است به نتایجی تأسف­بار بیانجامد که با فرارسیدن اولین زمستان و گذشت زمان مشکلات خود را در ساختمان نمایان کند.

با توجه به آنچه گفته شد، این سؤال مطرح می­گردد که واقعیت­های یادشده در جامعه حرفه­ای معماری معلول چه عواملی است و با در نظر گرفتن این حقایق، معماران چه شیوه­ای را باید در کاربرد مصالح در پیش بگیرند تا ضمن متقاعد نمودن کارفرما و برآوردن نیازهای او، بتوانند در روند پیشرفت معماری نیز سهیم و تأثیرگذار باشند؟

 

فرم در معماری


حواسپنجگانه
براساس تقسیم بندی ادواردتی هال در کتاب بعد پنهان :
حواس انسان در دوگروه قرار می گیرد که به طور اجمال می توان بصورت زیر آنرا طبقه بندی نمود .
۱- گیرنده های فاصله :که در ارتباط با درک اشیاء دور می باشند .چمشها ،گوشها ،بینی.
۲- گیرندهای بلا فاصله: که در ارتباط درک جهانهای نزدیک- جهان لامسه به کار می رود ، تا ثیراتی که ما از طریق پوست ، غشای خارجی اعضا و ماهیچه ها دریافت می کنیم.
مشخصه بارز روند تکاملی انسان ،توسعه ونمو ((گیرنده های فاصله )) یعنی بینایی وشنوایی بوده است بدین ترتیب بشر توانایی آنرا یافته تادرهنرهایی که این دو حس را بکار می گیرند به قدری ترقی بکند که باعث تحریم واقعی سایر فنون وهنرها شود .
دیداری وشنیداری
درروند زندگی روزمره ،مساحتی که یک گوش غیر مسلح می تواند بطور موثر تحت پوشش خود قرار دهد کاملاً محدود می باشد .گوش تا فاصله بیست پائی کارآیی بسیار زیادی دارد . در حدود یکصد پائی تنها امکان ارتباط صوتی یک طرفه ،آن هم با قدرت صوتی نسبتاً آرامتری در مقایسه با فاصله محاوره ای ، وجود دارد ،درعین حال که محاوره اوطرف هم به طور بسیارقابل توجه ای تغییرپیدا می کند .فرا تراز فاصله مذکوره علایم شنیداری که انسان از آنها تأثیر می پذیرد به سرعت کاهش می یابد .از طرف دیگر چشم غیر مسلح قادر است مقادیر مشابهی از اطلاعات را ازشعاع یکصد یاردی جمع آوری بکند وحتی یک فاصله یک مایلی هم برای ایجاد عکس العمل در انسان کارایی کافی دارد .
محرک هایی که باعث تحریک گوش وچشم می شود همان طور که از لحاظ کیفیت تفاوت دارند از لحاظ سرعت اثر نیز متفاوتند . نه تنها تفاوت عمده ای در میزان ونوع اطلاعاتی که این دوسیستم گیرنده حسی توان تبدیل آنهارا دارند،وجود دارد ،بلکه تفاوتهائی نیز ازلحاظ مقدار فضایی که می تواند بطور موثر توسط دو سیستم حس شود، مشاهده گردد . بنابراین فضای بصری ویژگیهای کاملاً متفاوتی نسبت به فضای شنیداری دارد .از طریق چشمها اطلاعات بسیار بیشتری به سیستم عصبی فرستاده می شود ومیزان آن نسبت به اطلاعاتی که از طریق شنوایی ولامسه دریافت می شود بسیار بالاتر است .اطلاعات تصویری نسبت به اطلاعات شنیداری ابهام کمتری ایجاد کرده است ووضوح بیشتری دارند .بینایی در جریان تکامل آخرین حسی است که تکامل یافته وبمراتب پیچیده ترین حس می باشد .
لامسه
دریافتهای فضایی مربوط به حواس بینایی ولامسه چنان باهم گره خورده اند که نمی توان آن دورا از هم سوا کرد .در تفسیر درک فضا هنرمندی به نام براک (Braque )تمایز بین فضای بینایی ولامسه را چنین بیان می کنند : فضای ((لامسه )) ناظررااز اشیاء جدا می کند در حالی که فضای (( بینایی )) اشیاء را از یکدیگر جدا می کند .با تأکید وتفاوت بین این دو نوع فضا وارتباط آنها با دریافت فضائی اظهار می کند که از دیدگاه ((علمی )) پرسپکتیو چیزی وگول زدن چشم نیست - یک تدبیر بد - به هنرمند این امکان را نمی دهد تا تجربه کامل از فضا را انتقال دهد .
جمیز گیبسون (James gibson ) روانشناس هم ،بینایی را با لامسه مرتبط می داند .او اظهار می دارد که اگر مااین دو رابه عنوان کانالهای ارتباطی در نظر بگیریم در این حالت اشیاء با استفاده از هردو حس ،بصورت جدی مقطع برداری می شود وجریان تأثیرات حسی تقویت می شود .گیبسون بین لامسه فعال (لمس کردن ) تمایز قایل می شوند .او بیان می کند که لامسه فعال افراد را قادر می سازد تا اشیاء انتزاعی و مطلق که قبلاً از نظر گذشته بودند با ۹۵ درصد دقت دو مرتبه به خاطر آورده شوند . در مورد لامسه غیر فعال این امکان تنها با ۴۵ درصد دقت می رسد مایکل با لینت(michael balint ) نویسنده نشریه بین المللی روانکاری در جهان ادراکی متفاوت را که یکی مر تبط با بینائی که فضا در آن مساعد بوده اما پر از موجودات غیر قابل پیشگوئی و خطر ناکی مانند ((انسان)) است ، می داند.
بافت حتی موقعی که به صورت معرفی می شود ، بطور عمده بوسیله حس لامسه ارزیابی واحساس می گردد. خاطره های حاصله از حس لامسه است که ما را قادر به درک وارزیابی بافت می کند . تا کنون ، تنها تعداد بسیار قلیلی از طراحان نسبت به اهمیت بافت ، توجه بیشتری را نشان داده اند ، واز استفاده از آن در معماری عمدتاً بر حسب تصادف و بدون قاعده می باشد .
ارتباط انسان با محیط اطراف او تابعی است از مجموعه سیستم خواص چند گانه اش . احساس بشر از فضا ارتباط نزدیکی با دریافت و درک او از حواس خویش دارد ، که آن هم در عکس العمل بسیار نزدیک با محیط اطراف او می باشد بشر می تواند به عنوان موجودی در نظر گرفته شود که دارای جنبهای بصری ، حرکتی، دمائی و ملموسی از نفس خویش باشد که ممکن است توسط محیط اطرافش مهار شده ویا تقویت گردد.
” بنابراین موضوع زیبائی شناسی لذتی است که از برداشت دیداری ، شنیداری ، بویائی ، لامسه ای محیط حاصل می شود.” (لنگ، ۱۳۸۳).
احساس درونی از فرم: در این نوع ادراک فرم ساختمایه های ذهنی بسیار مو ثرند هر فرد ادراکاتش بسته به محیطی که در آن رشد کرده و غالب های ذهنی اش بسته شده با افراد دیگر متفاوت است.برای نمونه احساسی که یک ژاپنی از اتاق چائ دارد بسیار با ادراک ما از محیط متفاوت است. سا ختمانه های ذهنی وی درکی وسیع تر از آن محیط ایجاد می کند که در ورای فرم مادی محیط قابل بحث است ولی یک غربی از فضای اتاق چائی جز ابعاد و فرم ظاهری چیز دیگری را احساس نمی کند نمونه قوی تر این مساله در مقایسه ادراک یک ایرانی از مسجد شیخ لطف الله و یک خارجی وجود دارد ما وقتی به فضائی مسجد نزدیک می شوید علاوه بر جنبه ظاهری فرمها که بر احساس ما تاثیر می گذارند ، نوعی حس تقدس نیز بر برداشت ما از آنها تأثیر می گذارند. این حس تقدس در ساختمایه های ذهنی ما از کودکی شکل گرفته است ، ولی احساس یک غربی از همان فرم نمی تواند این حس تقدس را اگر نگوییم کاملاً ولی با همین شدت برایش بوجود آورد.
فرم
” در زیباشناختی فرم یا صورت تظاهر حسی وواضح یک شئ است واین بیانی است که خود را در معرض قضاوت قرار می دهد .فرم یاصورت در طبیعت مستند هستند یعنی متأثر از محتوای خود هستند. پس از صورت از پیش داده شده است ونمی توان به میل خود آن را تغییر داد.” (گروتر ،۱۳۸۳ )
آدورنو می گوید : ” صورت چنانچه از خود لفظ پیدا ست فرم یک ((چیز )) است وخود آن (( چیز)) اجازه ندارد به تکراربی مورد خود منجر شود .”
” شکل دادن یعنی پردازش اشکال واین بدان معنی است که فرم به گونه ای انتخاب شود که با محتوا وایده طرح تطابق داشته باشد . براین اساس شکل پردازی صوری با توجه به فرم ، وابسته به عوامل گوناگون است. به عنوان مثال فرم یک گشودگی در یک دیوار بایستی تابع جنس وساخت دیوار نیز باشد :گشودگی در یک دیوار آجری احتیاج به قوس دارد .در حالی که در دیواری از فولاد وشیشه گشودگی زاویه دارد مناسب تر به نظر می رسد .فرم یا صورت متأثر از محتوا است .” ( گروتر ،۱۳۸۳ )
به قول آدورنو : ” میزان موفقیت زیباشناختی تابعی است از میزان موفقیت فرم در انتقال محتوا .”
” فضا به وسیله عناصری که آن را محدود کرده اند مشخص یا اصطلاحاً تعریف می شود. این عناصر وارتباطشان با یکدیگر هستند که شخصیت یک فضا را می سازند وبه فضا فرم می دهند. اگر بخواهیم نظم در دنیای بی نهایت وسیع فرم ها بوجودآوریم به ناچار اولین قدم تقسیم فرم ها به دو دسته فرم های باقاعده وفرم های بی قاعده است .
فرم های باقاعده تابع قوانین هندسی هستند .پیام این فرم ها دارای حشوزیاد است .چراکه قابلیت پیش بینی در آنها زیاد است .ذهن می تواند با اطلاعات بسیار کمی این فرم ها راتکمیل وبازسازی کند .
فرم های باقاعده دارای استخوان بندی یاساختار هستند ،قواعد فرم ها رابطه بین تک تک اجزاء هر فرم را مشخص کرده اند .ادرات شکل یا جستجوی ساختار- که می تواند مثلاً یک محور تقارن یا طول های متشابه اضلاع یا زوایا یا کانون ها وغیره باشد - آغاز می شود .ساختار به ندرت برخطوط تشکیل دهنده شکل منطبق است واغلب بالا فاصله قابل تشخیص نیست چراکه اغلب فاقد نقاط وخطوط است .معهذا در فرایند ادراک شکل ساختار می تواند از تمامی خطوط تشکیل دهنده شکل مهمتر باشد
فرم های بی قاعده فاقد ساختار است .این فرم قابل پیش بینی نیست وبه این دلیل بدیع است .اما به دلیل اینکه هر پیام بدیعی نیز بایستی در ارتباط با پیام های قبلی باشد واگر اینطور نباشد برای ما قابل درک نیست، ما فرم های بی قاعده را بر اساس قانون تجربه در ارتباط با فرم های نظیرش که برای ما شناخته شده هستند می بینیم یا به عبارت دیگر تصویری را در ذهن ما تداعی می کنند .فرم های بی قاعده بیننده را وادار به خیال پردازی می کند هرچه فرم عرضه شده به بیننده غیر عادی تر باشد ،بیننده بیش تر در دنیای خاطراتش به دنبال چیزی می گردد که با این فرم غیر عادی قابل قیاس باشد .
فرم های با قاعده به ما مجال ساده کردن می دهند ولی فرم های آزاد قابل ساده کردن نیستند بلکه محتاج تداعی هستند .فرم های باقاعده دارای اطلاعات معنایی بیشتری بوده ولی فرم های بی قاعده دارای اطلاعات زیبا شناختی بیشتر. ” (گروتر، ۱۳۸۳ )
فرم مفهومی است ذهنی وبرای اینکه بتواند وجود داشته باشد احتیاج به چیزی است که بتواند ان فرم را نشان دهد .وقتی صحبت از انواع فرم می کنیم بایستی از خود بپرسیم فرم چگونه قابل شناسایی است . فضا چیزی سه بعدی وطبیعتاًٌ شکل آن نیز سه بعدی است . عناصر تعیین کننده فضا لااقل از نظر احساسی معمولاً سطوح ۲بعدی هستند که به نوبه خود عناصرتعیین کننده آنها خطوط هستند .


طراحان سه بعدی جهان نما

******** لطفا   حتما

**************** مشاهده کنید .

طراحی اجــــرا  نـــــما  و دکـــــوراسیون

http://tarahan3d.blogfa.com/category/14

متحرک سازی معماری (انیمیشن معماری) 

 http://tarahan3d.blogfa.com/category/7

آزمایشــــگاه بتــــــن  و آجــــر

http://tarahan3d.blogfa.com/category/16

*** فروش - بــــلوک شـــیـــــشه ای ***

http://tarahan3d.blogfa.com/category/12


مطالب مشابه :


نمونه فرم پیشرفت فیزیکی پروژه های ساختمانی

نمونه فرم پیشرفت فیزیکی پروژه های مهندسی عمران راه و ساختمان نقشه سازه فضا کار.




ارائه گزارش پیشرفت فیزیکی در زمان اتمام مدت اعتبار پروانه ساختمانی

نظام فنی ساختمان نرسیده ، فرم های گزارش پیشرفت فیزیکی کار) فرم گزارش پیشرفت




فرم های مورد نیاز مهندسین عمران و فرمهای طراحی و نظارت ساختمان

عمران و فرمهای طراحی و نظارت ساختمان فرم ارائه کار مهندسین فرم پیشرفت




قابل توجه دانشجویانی که قصد دفاع دارند-- دکتر وفائی پور

تمامی مدارک و فرمهای مربوط شامل فرم گزارش پیشرفت کار و فرم گزارش شرکت ( ساختمان




فرم های کمکی برای کنترل و نظارت بر مراحل اجرای ساختمان

فرم ارائه کار مهندسین فرم پیشرفت عملیات اجرایی ساختمان فرم پیشرفت فیزیکی




نحوه کار بانرم افزار ناظرین نظام فنی روستائی شهرستان میاندرود

نظام فنی ساختمان (لازم به ذکر است پس از واردکردن مراحل پیشرفت کار توسط ناظر فرم تماس




انواع قرار داد------------روش قرارداد بر اساس فهرست بها

در چنین شرایطی ، قرارداد بر اساس پیشرفت کار وسایل داخل ساختمان مشکل فرم خام




دانلود رایگان متن کامل قرارداد اجرای ساختمان ( پیمان مدیریت )

دانلود رایگان متن کامل قرارداد اجرای ساختمان پیشرفت کار ساختمان به صاحب کار




تأثیر مواد و مصالح بر فرم معماری

طـراح و مجـــری نــــــما ساختمان تأثیر مواد و مصالح بر فرم برای این کار شخص باید




برچسب :