دعا و آرامش روح
يكي از روانشناسان ميگويد: «امروزه يكي از علوم، يعني روانپزشكي، همان چيزهايي را تعليم ميدهد كه پيامبران تعليم ميدادند، چرا؟ به علت اينكه پزشكان رواني دريافتهاند كه دعا و نماز و داشتن يك ايمان محكم به دين، نگراني و تشويش و هيجان و ترس را، كه موجب نيمِ بيشتري از ناراحتيهاي ماست، برطرف ميسازد.»(5)
دعا به درگاه الهي منشأ آرامش روح و روان ميشود و درد و غم را از انسان زايل ميسازد و انسان احساس ميكند يك پناهگاه قوي و محكم دارد كه حامي و پشتيبان اوست. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «پدرم، امام باقر عليهالسلام هر وقت امري او را محزون ميكرد، زنان و كودكان را جمع مينمودند، پس دعا ميكردند.»(6)
هيچ انساني نيست كه گرفتاري و مشكلات در زندگي نداشته باشد. بلاهاي روحي همه انسانها را تهديد ميكنند. ارتباط با خدا و دعا به درگاه الهي دردها را زايل ميكند و باعث آرامش زندگي ميشود.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: «دعا كن كه شفاي همه دردها در دعاست.»(7)
يكي از فيلسوفان روانشناسي، دعا را براي معالجه بيماران، راهي مفيد دانسته، ميگويد: «دعا براي معالجات امراض روحي بسيار مؤثر بوده و در نتيجه، صحّت بدني و جسمي را در پي خواهد داشت.»(8)
دعا و نيايش ابعادي عاشقانه دارد. دعا ميتواند بيانگر عشق حقشناسي و لذت روحي سيراب شده باشد. از ديدگاه روانشناسي، هرگونه دعا و نيايش همچون آييني سحرآميز، تسكين دهنده است.(9)
الكسيس كارل ميگويد: «دعا، محكمترين و بالاترين حلّال مشكلات است. تأثير دعا واقعا شگفتانگيز است. قدرت دعا، نشانه آزاد شدن انرژي است؛ همانطور كه به كمك تكنيكهاي عملي، انرژي اتمي را آزاد ميكنند، با استفاده از قدرت دعا و از طريق شگردهاي عملي، ميتوان انرژي معنوي را آزاد ساخت. آثار اين قدرت انرژيزا بر بسياري از مردم آشكار است.»(10)
آقاي ديل كارنگي، روانشناس معروف امريكايي مينويسد: «هنگامي كه كارهاي سنگين قواي ما را از بين ميبرد و اندوهها هر نوع ارادهاي را از ما سلب ميكند و بيشتر اوقات، كه درهاي اميد به روي ما بسته ميشود، به سوي خدا روي ميآوريم، ولي اصلاً چرا بگذاريم روح يأس و نااميدي بر ما چيره شود؟ چرا همه روزه به وسيله خواندن نماز و دعا و بجا آوردن حمد الهي، قواي خود را تجديد نكنيم؟»(11)
ما براي ايجاد آرامش در زندگي بايد دعا كنيم و به خداوند متعال پناه ببريم؛ چه اينكه دعا اگر مستجاب شود يا مستجاب نشود، در روح انسان ايجاد آرامش ميكند؛ زيرا دعا و خواندن خدا دو اثر در آرامش روح و روان انسان دارد: يكي اينكه خود دعا ذاتا موجب آرامش است و كوههاي غم و نگراني را ذوب ميكند؛ چرا كه دعا يكي از مصاديق ياد خداست و ياد خدا قطعا موجب آرامش است. ديگر اينكه انسان اگر با تمام شرايط دعا كند و در نهايت، خداوند كريم هم مصلحت بداند، دعاي او در رفع غم و اندوه مستجاب خواهد شد؛ چنانكه خداوند متعال درباره داستان حضرت ايّوب عليهالسلام ميفرمايد: «و اَيّوبَ اِذ نادي ربَّهُ اَنّي مَسّنَي الضُرُّ و اَنتَ ارحَمُ الراحمينَ فَاستجبنا لَهُ فكَشفنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و آتيناه اَهلَهُ و مِثلَهم معهم» (انبياء: 82)؛ و ايّوب وقتي كه پروردگار خود را خواند كه مرا رنجي سخت رسيده است و تو بخشندهترين بخشندگاني، او را اجابت كرديم و آنچه را به او رسيده بود از رنج واندوه زايل ساختيم...
دعا و نيايش علاوه بر اينكه غم و اندوه را زايل ميكند، باعث اطمينان قلب و قدرت روحي ميشود؛ زيرا انسان در نهايت، بهويژه در وقت اضطراب، غالبا با حضور قلب و خلوص نيت رو به سوي خداي ميآورد و با او درد دل ميكند، عقدههاي خويش را بيرون ميريزد و اسرار خود را، كه در نهانگاهش محافظت ميشد، به زبان ميآورد و تنها از او راه چاره و گريزگاه طلب مينمايد و با آه و ناله تقاضاي كمك ميكند و اين خود طمأنينه و آرامش كاملي در پي خواهد داشت.
به ديگر سخن، وقتي نيايشگر از بن جان و ژرفاي دل، دست به دعا برميدارد نوعي شادابي و بهجت و انبساط در درون خود احساس ميكند كه حاضر نيست به هيچ بهايي آن را از دست بدهد. دعا در انسان حالت روشندلي و روشنبيني و آرامش ايجاد ميكند و در حكم چراغي ميگردد كه در درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادي كه با دعا و ياد خدا رابطه ندارند و هميشه خانه دلشان تاريك و ظلماني است و از درك و بينش و روشنايي بينصيبند و از دعا به عنوان نيروي بهجتزا و انبساط آفرين محرومند.
دكتر آلكسيس كارل درباره اثر تسكيني دعا ميگويد: «نيايش را نبايد با مُرفين همرديف دانست؛ زيرا نيايش در همين حال كه آرامش را پديد آورده است، بهطور كامل و صحيح، در فعاليتهاي مغزي انسان يك نوع شكفتگي و انبساط باطني و گاه قهرماني و دلاوري را تحريك ميكند. دعا در انسان نيروي مقاومت ميآفريند، تلخيها را شيرين ميگرداند و از اضطراب و ترديد رهايي يافته و با آن خود را به پايگاه عظيم قدرت روحي و معنوي متصل ميكند و هيچ حادثه و رويدادي آرامش و اطمينان او را برهم نميزند.
آدمي به واسطه دعا و نيايش به قدرت لايتناهي تكيه ميكند و در تمام امور از او مدد ميگيرد و مآلاً صدق و خلوص، آرامش و صفا تمام هستي او را احاطه ميكند.
اصولاً نيايش و دعا انسانها را آنچنان رشد ميدهد كه جامهاي كه وراثت و محيط به قامتشان دوخته است، برايشان كوتاه ميگردد، ملاقات پروردگار آنها را از صلح و آرامش درون لبريز ميسازد، بهطوري كه شعشعه پرتو اين صلح از چهره آنها نمودار است و آن را هرجا كه روند، با خود ميبرند.»(12)
نيايشگر، كه با تضرّع و ناله مضطربانه و از روي عشق و محبت، معبود خويش را صدا ميزند و پيوسته عظمت و جلال او را در ذهن خود مجسّم ميسازد، هر نوع بلا و گرفتاري را از خود دفع ميكند.
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهجالبلاغه ميفرمايند: «گرفتاريهاي پيدرپي را با دعا دور نماييد.»
و همچنين امام رضا عليهالسلام ميفرمايد:
«بر شما باد دعا كردن؛ زيرا دعا و درخواست از خداي عزّوجل بلا و غم را برطرف ميسازد.»(13)
آثار و بركات دعا
دعا به درگاه ايزد متعال آثار و بركات ويژهاي دارد كه به چند نمونه از آنها اشاره ميشود:
1. رهايي از غربت و بيگانگي: دعا انسان را از انزواي درون بيرون آورده، به جمع پيوند ميزند و آن در حقيقت، همدم شايستهاي است كه تنهايي و غربت وحشتناك را به انس و الفت مبدّل ميسازد؛ زيرا شخصي كه در حال نيايش است، نه تنها خود را تنها نميبيند، بلكه با چشم دل مييابد كه در آن حالات عرفاني، مجموعه كائنات با او همنوا هستند؛ چه آنكه به فرمايش قرآن كريم، هرموجودي تسبيح و حمد او ميگويد، ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد.(14)
عالم هستي يكپارچه در حال تسبيح و تحميد خداست. هر موجودي به نوعي، به حمد و ثناي حق مشغول است. منتها افراد غافل و لااُبالي نميتوانند آن را درك كنند. فقط اهل پرستش و دعا هستند كه از روي عشق و محبت و با سوز و گداز، او را ميخوانند و اين صدا را به گوش و جان ميشنوند. به قول مولوي:
گر تو را از غيب چشمي باز شد با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دِل
جمله ذرات عالم در نهانبا تو گريانند روزان و شبان
گر سميعيم و بصير و با هُشيمبا شما نامحرمان ما خامُشيم.
2. مايه آرامش دل: دعا و ذكر خدا باعث آرامش روح و روان ميگردد و دل انسان تنها با ياد خدا آرام ميگيرد.
مولاي متّقيان علي عليهالسلام فرمودند: «خداوند سبحان ذكر و ياد خود را صيقلدهنده و روشنايي دلها قرار داده است.»(15)
3. وسيله تقرّب انسان به خدا: بالاترين آرزوي انسان رسيدن و وصال به خداست و انسان فطرتا دوست دارد از محبوبيت او برخوردار گردد. همواره در تكاپوي اين معناست كه فرصتي پيش آيد تا با تمسّك به وسايل تقرّب به خدا، به مقصودش نايل گردد. دعا بهترين وسيلهاي است كه در رسيدن به اين مهم، كمك شاياني ميكند.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: «بر شما باد به دعا؛ زيرا چيزي مانند آن باعث نزديكي انسان به خدا نميگردد.»(16)
اين از آن روست كه انسان به واسطه دعا و نيايش، رو به سوي خدا ميآورد و فاصلهها را كم ميكند و حجابها را كنار زده، خويشتن را از قيد و بند بندگي شيطان و نفس امّاره ميرهاند و از هلاكت و سقوط حتمي نجات ميبخشد.
نيايش و دعاست كه خدامحوري را در زندگي انسان به عنوان يك اصل خدشهناپذير در آورده و همه خواستها و نيازها و خُلق و خويها را بر گرد محور او قرار ميدهد و از آنچه باعث اعراض و رويگرداني و قطع عنايت حضرت باري تعالي است، به شدت اجتناب ميدهد.
4. بهترين وسيله بازيابي خود: بدون ترديد، هنگامي كه انسان به ماديات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروتاندوزي و جاهطلبي و بيبندوباري گام بردارد، به تدريج خدا را، كه مبدأ آفرينش موجودات است، فراموش كرده و از تذكّر و يادآوري او غفلت ميورزد و بالمآل، خود واقعي خويش را فراموش ميكند.
با دعاست كه انسان خود واقعي خويش را، كه پرتوي از عالم ربوبي است، باز مييابد و هر چه توجه او به خدا بيشتر ميشود، به همان نسبت با خود آشنا ميگردد و او را از غفلت و بي توجهي نجات داده، جاني تازه و آرامشي ويژه به او ميبخشد.
در دعا و نيايش است كه انسان خود را آنگونه كه هست، ميبيند، به نقص و عيب خويش آگاه ميگردد و مانع اين ميشود كه در او «خودپنداري» جايگزين «خود حقيقي» شود و هرگز اين دو را با يكديگر خلط نكرده، پيوسته از هم تميز دهد.
ويليام جيمز درباره دعا و نيايش ميگويد: «انگيزه نيايش و دعا نتيجه ضروري اين امر است كه در عين اينكه درونيترين قسمت از خودهاي اختياري و عملي هر كس خودي از نوع اجتماعي است، با وجود اين، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه ميتواند پيدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پيوسته، خواه تصادفي، در دل خود به آن رجوع ميكنند. حقيرترين فرد در روي زمين با اين توجه عالي، خود را واقعي و با ارزش ميكند.»(17)
ا
سئل الرضا(ع) : عن حد التوكل؟ فقال(ع): ان لاتخاف احد ا الا الله.
نسخه آزمايشي
10/12/1387 امکانات وابسته به مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي CRCIS
دانشنامه حوزه | مقالات | اخبار و اطلاعات | مجلات | پرسش و پاسخ | مراکز اسلامي | پايان نامه ها | زندگينامه علما | متون ديني | معرفي محققان | ويژه نامه | نگارخانه | کتابخانه |
ارسال به دوستان
ارسال اشکال
برگزيدن
چاپ
فهرست موضوعي مجلات
فهرست الفبايي مجلات
جستجو در متن
# فهرست مطالب نتايج جستجو شناسنامه شماره
# امام خميني ثابت و استوار از آغاز تا پايان
# دانستنيهايي از قرآن
# نسبت حق و تکليف در آموزههاي اسلامي
# امامان(ع) اوصياء حق پيامبر(ص)
# دولت جديد و رويکرد عدالت محوري
# آموزههاي اخلاقي در دعاي حضرت مهدي(عج)
# روش تربيت مجرمان و گناه کاران
# درسي از شهيد رجايي
# حسين (ع)؛ الگويي در همه حال
# نمازهاي با حال و رکعات بسيار نمازش را در شبانه روز روايت کردهاند.
# بانوان از حقوق طبيعي اسلامي تا واقعيتهاي تلخ جوامع غربي
# رويکرد قرآن به مسأله آرامش در مقايسه با ساير اديان
# جستاري درباره کنيهها و لقبهاي حضرت عباس(ع)
# بيانيه حماس در خصوص عقب نشيني نظاميان صهيونيست از نوار غزه
# نگاهي به رويدادها
# رهنمودهاي مقام معظّم رهبري
پاسدار اسلام :: شهريور 1384 - شماره 285
رويکرد قرآن به مسأله آرامش در مقايسه با ساير اديان
12 1 40
بشر، به طور طبيعي در طول زندگي در اين جهان با نگرانيها و اضطرابهاي بسياري رو در رو بوده و همواره براي فايق آمدن بر آنها و از ميان بردن عوامل پيدايش آنها کوشيده است. يکي از اهداف پيداش مجموعه بزرگ اختراعات و اکتشافات بشر، خانواده، قبيله، دولت و ديگر سازمانهاي اجتماعي، دين، مذهب، هنر، آداب و رسوم و حتي گاه جنگها، دستيابي بشر به آرامش و آسايش در زندگي بوده است. انديشههاي بشري و مکاتب و آيينهاي گوناگوني نيز در اين جهت به ظهور رسيدهاند. در اين ميان، اديان جهاني و آيينهاي بومي نيز وصول به آرامش روح و روان را يکي از مهمترين اهداف خويش قرار دادهاند.
سفارشهاي اخلاقي زرتشت در قالب تصوير نزاع مستمر خير و شر در جهت وصول به آسايش و آرامش و بهروزي انسان و رهايي از رنج و زيان و ناخوشي قابل تفسير است.(1) کوشش نور براي رهايي از سرزمين تاري در انديشه ماني نيز در همين جهت قابل فهم است.(2) تلاش براي رسيدن به آرامش و آسايش از دردهاي جسمي و رواني بشر، مورد توجه بسياري از آيينهاي بومي هند بوده است.(3) آرامش در فلسفه بودا به حالت متمرکز و يک دل و آرام و نيالوده جان تفسير شده و «نيروانا» برترين و واپسين راه رهايي از چرخه تسلسلوار تولد دوباره و بيماري و مرگ بوده و رهايي وارستگي هر رنج و عذاب است.(4)
عهد عتيق و جديد، سراسر آکنده از کوششهاي فرستادگان خداوند براي رهايي بشر از درد و اندوه و نيل به آرامش و سعادت ابدي در هر دو جهان است. آموزه بشارت و نجات، همواره يکي از بخشهاي مهم آموزههاي انبياي بني اسرائيل بوده که رهايي از رنج و نگراني فردي و اجتماعي را در خود داشته است.(5) انسان امروز در اثر نگرانيها و ناآراميهاي دنياي جديد، بيش از پيش به احساس امنيت و آرامش نيازمند بوده، همچنان در پي يافتن راههاي جديد براي رسيدن به آرامش معنوي است.(6) مکاتب روان درماني، همگي هدف اصلي خود را رهايي از اضطراب و پديد آوردن احساس امنيت در انسان ميدانند. از ميان کوششهاي فراواني که براي پيشگيري از ابتلا به نگراني و در نتيجه آن، افسردگي و براي روان درماني افراد مضطرب به عمل آمده، برخي رويکردهاي جديد در ميان روانشناسان به تأثير دين و ايمان در سلامت روان اشاره دارند.(7) ايمان به خدا از نگاه اين گروه از روان شناسان در خود سرچشمهاي بيکران از آرامش و قدرت معنوي را داراست که هر گونه اضطراب و نگراني را از انسان زدوده، در برابر هر گونه فشار دروني و بيروني به انسان مصونيت ميبخشد. روانشناسان بزرگي از قبيل ويليام جيمز، کارل يونگ و هنري لينک تأثير شگرف ايمان در دين اسلام را در سطحي گستردهتر مورد توجه قرار دادهاند. بخش وسيعي از آموزههاي اين دين به ايمان اختصاص يافته و افزون بر ارائه تعريفي جامع از آن به راهکارهاي رواني و رفتاري فراواني براي دستيابي به اين نياز اصيل بشري پرداخته شده است. بر اين اساس، دانشمندان اسلامي به آرامش، نگاهي مقدس افکنده و آن را پديدهاي الهي شمردهاند که از سوي فرشتگان بر دلهاي مؤمنان فرود ميآيد و زمينهساز تقويت ايمانشان است؛ همان گونه که اضطراب و نگراني از جانب شيطان بر دلهاي آلوده به گناه چنگ انداخته و زمينهساز فسق و کفر است.(8)
ايمان در جايگاه جامعترين مفهوم ديني در اسلام، از ريشه «أمن» به معناي آرامش جان و رهايي از هرگونه هراس و اندوه است(9) که ارتباط ميان پذيرش گفتار خداوند و دستيابي به آرامش روح و روان را نشان ميدهد.(10) آنان که ايمان آورده، آفت ناپاکي را به حريم آن راه ندهند، آرامش از آنِ ايشان است و آنها همان هدايت يافتگانند: «کساني که ايمان آورده و ايمان خود را با هيچ ستمي نياميختهاند، اينانند که [از خشم خدا] در امانند و اينان هدايت يافتگاناند»(11) واژه اسلام نيز بياننگر تسليم محض انسان در برابر خداوند همه جهانيان است که احساس امنيت و آرامش از پيامدهاي آن به شمار ميرود: «چنين نيست، بلکه هر کس خود را تسليم خدا کند و نيکوکار باشد، اجرش را نزد پروردگارش خواهد داشت، و هيچ ترسي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد »(12)
قرآن رويکرد توحيدي را در زندگي، يگانه راه دستيابي به امنيت روح و روان ميشمرد: «و چگونه من از آنچه به وسيله آن شرک ميورزيد بترسم، در حاليکه شما از اين نميترسيد که چيزي را شريک خدا ساختهايد که درباره آن دليلي بر شما نازل نکرده است؟ پس اگر تشخيص ميدهيد، کدام يک از اين دو
41 گروه (موحّدان و مشرکان) به ايمني [از خشم خدا [سزاوارترند؟»(13) انسان يکتاپرستي که در زندگي فقط يک هدف و يک مقصد را دنبال ميکند، هرگز از اين جهت با انسان چندگانهگرايي که روح و روانش را در ميان اهداف و مقاصد گوناگون تقسيم کرده، يکسان نيست:«خدا مَثَلي زده است: مردي که چند مالک ناسازگار در مالکيّت او شريک باشند [و دستورات متضاد به او بدهند] و مردي که اختصاص به يک نفر داشته باشد [و فقط از او دستور بگيرد]، آيا اين دو در مثل يکسانند؟ ستايش از آنِ خداست، ولي بيشترشان نميدانند»(14) ارضاي نياز فطري آرامشخواهي و امنيتگرايي انسان در سطوح ديگر از مفاهيم ديني قرآن نيز مورد توجه قرار گرفته است. مفاهيم توکل، فلاح، تقوا، نجات، صبر، توبه، ولايت، رضا و... همگي به گونهاي با موضوع آرامش ارتباط دارند. افزون بر اين، واژگان «سکينه» و «اطمينان» به طور ويژه درباره آرامش بحث ميکنند.
انواع آرامش
آرامش از نگاه قرآن در يک طبقهبندي کلي به دو بخش دنيايي و آخرتي تقسيم ميشود که دو روي يک حقيقت هستند: «آگاه باشيد که دوستان خدا نه ترسي بر آنان است و نه غمگين ميشوند. همانان که ايمان آورده و تقوا پيشه کردهاند. در زندگي دنيا و در آخرت مژده براي آنان است. سخنان خدا تغييرپذير نيست. اين است آن کاميابي بزرگ» آرامش، خود ماهيتي روحي و رواني دارد؛ اما از آنجا که عوامل پديدآورنده آن و موانع به هم زننده آن ممکن است ماهيتي اعتقادي، رواني يا طبيعي داشته باشند ميتوان به تقسيم آن پرداخت.
1ـ آرامش اعتقادي
تقاضاي حضرت ابراهيم(ع) از خداوند براي مشاهده نمونهاي کوچک از رستاخيز، براي دستيابي به نوعي آرامش اعتقادي بوده است. او به اين وعده الهي، ايماني کامل و محکم داشت؛ اما ذهن انسان به طور طبيعي باورهاي غير محسوس را به سان باورهاي محسوس، پذيرا نگشته، همواره پرسشهايي درباره ماهيت و کيفيت آنها در پندار ميآفريند. اين پرسشها آرامش و ثبات اعتقادي انسان مؤمن را از او ميگيرد؛ از اينروي ابراهيم براي رهايي از اين حالت، خواهان مشاهده چگونگي تحقق آن فعل الهي ميشود.(15) حواريون عيسي نيز بنا به ديدگاه برخي تفاسير از عيسي مائدهاي آسماني طلبيدند تا به وسيله آن، پيامبري او و راستي ادعاهايش برايشان آشکار شود و يا با خوردن آن به آرامش اعتقادي دست يابند.(16)
2ـ آرامش رواني
جان انسان همواره طلب رسيدن به مراحل کمال وجودي خويش است؛ بدين سبب همواره از حالي به حالي ديگر در ميآيد؛ اما در هيچ مرحلهاي به نهايت مطلوب خويش دست نيافته، باز خواهان دستيابي به مرحلهاي ديگر است. قلب انسان در اثر اين حالت، همواره از نگراني و اضطراب آکنده است تا آن که در سير حرکت خويش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستي و جامعه همه کمالات وجودي توجه کند؛ آن گاه خود را در آرامشي بيکران مييابد: «همانان که ايمان آوردهاند و دلهايشان با ياد خدا آرام ميگيرد»(17) اين احساس آرامش مطلق فقط در اين حالت
42 پديد ميآيد: «آگاه باشيد که دلها فقط با ياد خدا آرامش مييابد»(18)
انسانهاي برخوردار از آرامش الهي، خود آرامشبخش ديگران نيز هستند؛ از اينرو خداوند به پيامبر خويش فرمان ميدهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدين وسيله، آنان را در راه ايمان، آرامش بخشد: «و براي آنان دعا کن، زيرا دعاي تو برايشان موجب آرامش است»(19)
آرامش رواني در نگاه برخي مفسران معاصر، در آرامش اعتقادي نيز تأثيرگذار است. آن که نور ايمان به اعماق وجودش راه يافته باشد، ديگر نه معجزه ميطلبد و نه در پي برهان و استدلال بر ميخيزد؛ بلکه همه هستي خويش را در برابر حقيقتي که با تمام وجود تجربه کرده است، تسليم ميکند. «و کساني که کفر ورزيدهاند ميگويند: چرا از جانب پروردگارش معجزهاي بر او نازل نشده است؟ بگو: بيترديد، خدا هر کس را بخواهد گمراه ميسازد و هر کس را که [به او] باز گردد، به سوي خود هدايت ميکند. همانان که ايمان آوردهاند و دلهايشان با ياد خدا آرام ميگيرد. آگاه باشيد که دلها فقط با ياد خدا آرامش مييابد. کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کردهاند، [در دنيا [زندگي خوش و [در آخرت] بازگشتگاه نيکو براي آنان خواهد بود»(20)
اهميت آرامش رواني در بحرانهاي روحي و اجتماعي دو چندان نمايان ميشود. به نمونههاي بارزي از اين موارد در قرآن اشاره شده است. مادر حضرت موسي(ع) در سختترين حالات رواني که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهوارهاي چوبي نهاده، به رود نيل سپرد، فقط ياد خدا آرامبخش او بود که به ياري آن توانست اين آزمايش را تا سرانجام با کاميابي به پايان رساند: «و دل مادر موسي واله و نگران شد، به طوري که اگر قلبش را استوار نساخته بوديم که از باوردارندگانِ [وعده ما [باشد، نزديک بود آن [ماجرا] را فاش سازد»(21) بنياسرائيل هنگام فراز از مصر در حالي که لشکريان فرعون را در پي خويش ميديدند، فقط با سخنان موسي که با اطمينان از ياري خدا سخن ميگفت، آرامش يافتند: «و چون آن دو گروه يکديگر را ديدند، اصحاب موسي گفتند: ما قطعاً به چنگ آنان خواهيم افتاد. [موسي] گفت: چنين
نيست. بيترديد پروردگارم با من است و به زودي مرا راهنمايي خواهد کرد.»(22) اصحاب کهف در ميان مردم مشرک و توحيدستيز شهرشان، در اثر برخورداري از آرامش الهي با شهامت تمام در برابر همه قدرتها و جاذبههاي زندگي مادي ايستاده، شعار توحيد سر دادند: «و دلهايشان را استوار ساختيم، آنگاه که قيام کردند و گفتند: پروردگار ما خداوندگار آسمانها و زمين است، و هرگز جز او معبودي را نميخوانيم ...»(23) در تاريخ صدر اسلام نيز ياري خداوند به مسلمانان در جريان هجرت پيامبر، جنگ بدر و حنين و صلح حديبيه ديگر موقعيتهاي سخت در قالب نزول آرامش خداوندي بر دلهاي مسلمانان تجلي کرد.
3ـ آرامش طبيعي
برخي پديدهها در اين جهان از طبيعتي آرامبخش برخوردارند. شب را سکونتبخش: «اوست آن که شب را براي شما قرار داد تا در آن بياراميد ...»(24) و خواب را مايه آسودگي و استراحت: «و اوست آن که شب را براي شما وسيله پوشش و خواب را مايه آرامش قرار داد»(25) قرار داده است.(26) آرامش حاصل از تاريکي شب به حالت ويژه نظام عصبي انسان نيز ارتباط داشته، واقعيتي علمي به شمار ميرود:(27) از ديگر مصاديق آرامش طبيعي آن است که خداوند براي انسان از نوع خويش همسراني آفريده: «اوست آن که شما را از يک تن آفريد، و جفتش را از جنس او قرار داد تا در کنارش آرامش بيايد»(28) و ميان آنها محبت و مودت پديد آورد و بدين وسيله هر يک را آرامشبخش ديگري قرار داد: «و از نشانههاي [قدرت] او اين است که براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در کنارشان آرام گيريد، و ميان شما محبت و شفقتي قرار داد»(29) خانه نيز محلي براي آسايش و آرامش جسم و روح آدمي است: «و خدا براي شما خانههايتان را مايه آرامش قرار داد»(30)
پينوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
1. اوستا، دفتر يکم، يسنه هات 30، بند 11 ؛ يسنه هات 46، بنده 2 ـ 8.
2. زبور، ماني، فرگرد نخست، مزبور 223.
3. تاريخ تمدن، 1 / 479 ـ 485 و 490.
4. بودا، ص 555 و 556 و 571.
5. معجم اللاهوت الکتابي، 321 ـ 325.
6. آرامش بيکران، ص 87 ـ 155.
7. دين و روان، ص 178.
8. الروح، ابن قيم، ج 1، ص 256 و 257.
9. العين، ص 55 ؛ مفردات، ص 90؛ لسان العرب، ج 1، ص 223، «لمن».
10. بيضاوي، ج 1، ص 211.
11. انعام/ 82.
12. بقره/ 112.
13. انعام/ 81.
14. زمر/ 29.
15. بقره/ 260 ؛ قرطبي، ج 3، ص 195 ؛ الميزان، ج 2، ص 373 ؛ نمونه، ج 2، ص 304 و 305.
16. مائده/ 112 ـ 114 ؛ قرطبي، ج 6، ص 236 ؛ الميزان، ج 6، ص 233 و 234.
17. رعد/ 28؛ التفسير الکبير، ج 19، ص 50.
18. رعد/ 28؛ روح المعاني، مج 8، ج 13، ص 214.
19. توبه/ 103 ؛ التحرير و التنوير، ج 11، ص 33؛ الدر المنثور، ج 4، ص 281.
20. رعد/ 27 ـ 29 ؛ في ظلال، ج 4، ص 2061.
21. قصص/ 10 ؛ قرطبي، ج 13، ص 169 و 170 ؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 229 ؛ فيظلال، ج 5، ص 2678 ـ 2680.
22. شعراء/ 61 ـ 62؛ مراغي، مج 17، ج 19، ص 67 ـ 68.
23. کهف/ 14؛ في ظلال، ج 4، ص 2336 ؛ قرطبي، ج 10، ص 238.
24. يونس/ 67.
25. فرقان/ 47 ؛ نبأ/ 9.
26. جامع البيان، مج 11، ج 19، ص 27.
27. نمونه، ج 8، ص 343 و 344 ج 15، ص 564.
28. اعراف/ 189.
29. روم/ 21؛ مجمع البيان، ج 8، ص 470 ؛ الکشاف، ج 3، ص 473 ؛ في ظلال، ج 5، ص 2763.
30. نحل/ 80.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن 1
کليه حقوق براي پايگاه حوزه نت محفوظ است
آدمي همان طور که در ناحيه تن و جسم خود ممکن است به يک رشته عوارض خوب و بد دچار شود، در ناحيه روح و روان خود نيز گاهي مبتلا به يک رشته عوارض و حوادث مشابه مي گردد؛ هر چند در بسياري از جهات، تن و روح با يکديگر تفاوت دارند.
مثلاً تن حجم و وزن دارد و روح حجم و وزن ندارد. اگر اندکي غذا وارد بدن بشود بر وزن بدن اضافه مي شود و اما اگر يک جهان دانش و معلومات پيدا کند ذره اي بر وزن و سنگيني او افزوده نمي شود. ظرفيت تن و جسم محدود است و ظرفيت روح نامحدود. هر يک لقمه اي که آدمي بخورد به همان اندازه معده اش پر مي شود تا تدريجاً به کلي سير مي گردد و از فرو بردن يک لقمه ديگر عاجز است و تا وقتي که آن غذا از معده نگذرد جايي براي غذاي جديد نيست
صفحه
برخلاف معده، ظرفيت غذايي معنوي روح، سير شدني و پر شدني نيست. هر اندازه بيشتر معلومات کسب کند براي کسب معلومات ديگر آماده تر و گرسنه تر مي شود و مي گويد خدايا بر علم من بيفزاي، چنين نيست که بايد معلومات اولي خود را فراموش کند و ظرف روح خود را از آنها خالي کند تا بتواند معلومات جديدي فرا گيرد.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
هر ظرفي به واسطه ريختن چيزي در آن از وسعتش کاسته مي شود مگر ظرف علم که هر اندازه بيشتر بريزند وسيع تر و با گنجايش تر مي گردد.
همچنين تن تدريجاً پير و فرسوده و ضعيف مي گردد ولي روح هرگز پير و فرتوت و فرسوده نمي گردد، تن مي ميرد و متلاشي مي گردد و هر ذره اش به جايي مي رود ولي روح مردني نيست، متلاشي شدني نيست، باقي ماندني است، بعد از رها کردن قشر بدن به عالمي ديگر منتقل مي شود.
همان گونه که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
''شما براي جاويد ماندن آفريده شده ايد نه براي فاني شدن و از بين رفتن.''
در عين اينکه اين تفاوتها بين روح و بدن هست يک مشابهت هايي هم بين آنها وجود دارد:
بدن براي اينکه شاداب و با نشاط بماند، به يک رشته غذاها و آشاميدنيها و تنوعها احتياج دارد، روح نيز به سهم خود غذا مي خواهد، غذاي روح علم است و حکمت و ايمان و يقين. همان طوري که بدن در اثر نرسيدن غذاي کافي پژمرده و افسرده مي گردد، روح نيز پژمردگي و افسردگي دارد، آنچه سبب پژمردگي و افسردگي روح مي گردد غير از آن چيزهايي است که بدن را پژمرده و افسرده مي سازد.
علي عليه السلام مي فرمايد:
''روحها مانند بدنها خستگي و افسردگي پيدا مي کنند، در اين حال که افسردگي روحي به شما دست مي دهد با سرگرم شدن به حکمتهاي بديع و فکرهاي نغز و دلپذير، خود را مشغول بداريد.''
و همچنين روح مانند بدن بيمار مي شود، احتياج به معالجه و دارو پيدا مي کند. علت اينکه بدن بيمار مي گردد اين است که تعادل مزاج به هم مي خورد يعني مجموع موادي که به نسبت معين لازم است در بدن باشد کم و زياد مي شود، فرمول لازم که خداوند، طبيعت انسان را روي آن فرمول ساخته به هم مي خورد، به قول سعدي:
چهار طبع مخالف سرکش *** چند روزي شوند با هم خوش
گر يکي زين چهار شد غالب *** جان شيرين بر آيد از قالب
همين طور است که وضع روحي و مزاج روحي بشر احتياج دارد به محبت ديدن و محبت کردن، احتياج دارد به نظم اخلاقي، به فهم و معرفت و دانش، احتياج دارد به ايمان و اعتقاد، احتياج دارد به تکيه گاه محکمي که در کارها به او توکل کند و به او اميدوار باشد که او را در کارها اعانت مي کند. اينها همه به منزله مواد لازمي است که براي مزاج روح لازم است و اگر تعادل و توازن به هم بخورد ديگر هيچ چيزي نمي تواند خوشي و آرامش به انسان بدهد.
بعضي از مردم در خودشان احساس ناراحتي مي کنند، همين قدر مي فهمند که خشنود نيستند و آب خوش از گلوي آنها پايين نمي رود، مي فهمند که قرار و آرام ندارند، پژمرده و افسرده مي باشند، اما علت اين بي قراري و پژمردگي چيست، نمي دانند، مي بينند همه چيز و همه وسايل زندگي را دارند و در عين حال از زندگي خشنود نيستند.
اين گونه اشخاص بايد بدانند که قطعاً احتياجاتي معنوي دارند که برآورده نشده، قطعاً کم و کسري در روح آنها وجود دارد، بالاخره بايد اعتراف کنند و تسليم شوند به اين حقيقت که ايمان هم يکي از حوائج فطري و تکويني ماست و بلکه بالاترين حاجت ماست و هر وقت به سرچشمه ايمان و معنا رسيديم و نور خدا را مشاهده کرديم و خدا را در روح خود و جان خود ديديم و مشاهده کرديم آنوقت است که معناي سعادت و لذت و بهجت را درک مي کنيم.
قرآن کريم مي فرمايد:
"بدان که تنها با ذکر خدا و ياد خداست که جان آرام مي گيرد و قلب احساس آسايش مي کند." (رعد/ 28)
علي عليه السلام مي فرمايد:
''خداوند ذکر خودش و ياد خودش را مايه جلا و روشني دلها قرار داده، به اين وسيله گوش، باز و چشم، بينا و دل، مطيع و آرام مي گردد.''
مطالب مشابه :
دعا به جهت آرامش قلب
گنجینه ی عظیم دعا - دعا به جهت آرامش قلب - این وبلاگ با استفاده از نرم افزار گنجینه ی عظیم دعا
دعا جهت شفا یافتن از بیماری, دعا درمانی,/دعا جهت آرامش قلب, دعا درمانی, انواع دعاها, دعاها
وبسایت شخصی سيدخليل شاکری (شاکر)سردرود - دعا جهت شفا یافتن از بیماری, دعا درمانی,/دعا جهت
دعا و بهداشت روان
به همين جهت نيروي عقل را باارزش معرفي کرده و آن را در راه خير و نيکي تأثير دعا بر آرامش
دعا و آرامش روح
مايه آرامش دل: دعا هنگامي كه انسان به ماديات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت
دعا منشا آرامش است
دعا منشا آرامش است . جهت برگزاری این دوره در ادارات و یا اجتماعات با شماره تلفنهای زیر
نگرشي بر دعا درماني و نقش آن در زندگي
سبکهای رسیدن به آرامش درون - نگرشي بر دعا درماني و نقش اين گونه دعا كردن را دعاي جهت دار مي
برچسب :
دعا جهت آرامش