دعا و آرامش روح

يكي از روان‏شناسان مي‏گويد: «امروزه يكي از علوم، يعني روان‏پزشكي، همان چيزهايي را تعليم مي‏دهد كه پيامبران تعليم مي‏دادند، چرا؟ به علت اينكه پزشكان رواني دريافته‏اند كه دعا و نماز و داشتن يك ايمان محكم به دين، نگراني و تشويش و هيجان و ترس را، كه موجب نيمِ بيشتري از ناراحتي‏هاي ماست، برطرف مي‏سازد.»(5)
دعا به درگاه الهي منشأ آرامش روح و روان مي‏شود و درد و غم را از انسان زايل مي‏سازد و انسان احساس مي‏كند يك پناهگاه قوي و محكم دارد كه حامي و پشتيبان اوست. امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: «پدرم، امام باقر عليه‏السلام هر وقت امري او را محزون مي‏كرد، زنان و كودكان را جمع مي‏نمودند، پس دعا مي‏كردند.»(6)
هيچ انساني نيست كه گرفتاري و مشكلات در زندگي نداشته باشد. بلاهاي روحي همه انسان‏ها را تهديد مي‏كنند. ارتباط با خدا و دعا به درگاه الهي دردها را زايل مي‏كند و باعث آرامش زندگي مي‏شود.
امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايند: «دعا كن كه شفاي همه دردها در دعاست.»(7)
يكي از فيلسوفان روان‏شناسي، دعا را براي معالجه بيماران، راهي مفيد دانسته، مي‏گويد: «دعا براي معالجات امراض روحي بسيار مؤثر بوده و در نتيجه، صحّت بدني و جسمي را در پي خواهد داشت.»(8)
دعا و نيايش ابعادي عاشقانه دارد. دعا مي‏تواند بيانگر عشق حق‏شناسي و لذت روحي سيراب شده باشد. از ديدگاه روان‏شناسي، هرگونه دعا و نيايش همچون آييني سحرآميز، تسكين دهنده است.(9)
الكسيس كارل مي‏گويد: «دعا، محكم‏ترين و بالاترين حلّال مشكلات است. تأثير دعا واقعا شگفت‏انگيز است. قدرت دعا، نشانه آزاد شدن انرژي است؛ همان‏طور كه به كمك تكنيك‏هاي عملي، انرژي اتمي را آزاد مي‏كنند، با استفاده از قدرت دعا و از طريق شگردهاي عملي، مي‏توان انرژي معنوي را آزاد ساخت. آثار اين قدرت انرژي‏زا بر بسياري از مردم آشكار است.»(10)
آقاي ديل كارنگي، روان‏شناس معروف امريكايي مي‏نويسد: «هنگامي كه كارهاي سنگين قواي ما را از بين مي‏برد و اندوه‏ها هر نوع اراده‏اي را از ما سلب مي‏كند و بيشتر اوقات، كه درهاي اميد به روي ما بسته مي‏شود، به سوي خدا روي مي‏آوريم، ولي اصلاً چرا بگذاريم روح يأس و نااميدي بر ما چيره شود؟ چرا همه روزه به وسيله خواندن نماز و دعا و بجا آوردن حمد الهي، قواي خود را تجديد نكنيم؟»(11)
ما براي ايجاد آرامش در زندگي بايد دعا كنيم و به خداوند متعال پناه ببريم؛ چه اين‏كه دعا اگر مستجاب شود يا مستجاب نشود، در روح انسان ايجاد آرامش مي‏كند؛ زيرا دعا و خواندن خدا دو اثر در آرامش روح و روان انسان دارد: يكي اينكه خود دعا ذاتا موجب آرامش است و كوه‏هاي غم و نگراني را ذوب مي‏كند؛ چرا كه دعا يكي از مصاديق ياد خداست و ياد خدا قطعا موجب آرامش است. ديگر اينكه انسان اگر با تمام شرايط دعا كند و در نهايت، خداوند كريم هم مصلحت بداند، دعاي او در رفع غم و اندوه مستجاب خواهد شد؛ چنان‏كه خداوند متعال درباره داستان حضرت ايّوب عليه‏السلام مي‏فرمايد: «و اَيّوبَ اِذ نادي ربَّهُ اَنّي مَسّنَي الضُرُّ و اَنتَ ارحَمُ الراحمينَ فَاستجبنا لَهُ فكَشفنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و آتيناه اَهلَهُ و مِثلَهم معهم» (انبياء: 82)؛ و ايّوب وقتي كه پروردگار خود را خواند كه مرا رنجي سخت رسيده است و تو بخشنده‏ترين بخشندگاني، او را اجابت كرديم و آنچه را به او رسيده بود از رنج واندوه زايل ساختيم...
دعا و نيايش علاوه بر اينكه غم و اندوه را زايل مي‏كند، باعث اطمينان قلب و قدرت روحي مي‏شود؛ زيرا انسان در نهايت، به‏ويژه در وقت اضطراب، غالبا با حضور قلب و خلوص نيت رو به سوي خداي مي‏آورد و با او درد دل مي‏كند، عقده‏هاي خويش را بيرون مي‏ريزد و اسرار خود را، كه در نهان‏گاهش محافظت مي‏شد، به زبان مي‏آورد و تنها از او راه چاره و گريزگاه طلب مي‏نمايد و با آه و ناله تقاضاي كمك مي‏كند و اين خود طمأنينه و آرامش كاملي در پي خواهد داشت.
به ديگر سخن، وقتي نيايشگر از بن جان و ژرفاي دل، دست به دعا برمي‏دارد نوعي شادابي و بهجت و انبساط در درون خود احساس مي‏كند كه حاضر نيست به هيچ بهايي آن را از دست بدهد. دعا در انسان حالت روشن‏دلي و روشن‏بيني و آرامش ايجاد مي‏كند و در حكم چراغي مي‏گردد كه در درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادي كه با دعا و ياد خدا رابطه ندارند و هميشه خانه دلشان تاريك و ظلماني است و از درك و بينش و روشنايي بي‏نصيبند و از دعا به عنوان نيروي بهجت‏زا و انبساط آفرين محرومند.
دكتر آلكسيس كارل درباره اثر تسكيني دعا مي‏گويد: «نيايش را نبايد با مُرفين هم‏رديف دانست؛ زيرا نيايش در همين حال كه آرامش را پديد آورده است، به‏طور كامل و صحيح، در فعاليت‏هاي مغزي انسان يك نوع شكفتگي و انبساط باطني و گاه قهرماني و دلاوري را تحريك مي‏كند. دعا در انسان نيروي مقاومت مي‏آفريند، تلخي‏ها را شيرين مي‏گرداند و از اضطراب و ترديد رهايي يافته و با آن خود را به پايگاه عظيم قدرت روحي و معنوي متصل مي‏كند و هيچ حادثه و رويدادي آرامش و اطمينان او را برهم نمي‏زند.
آدمي به واسطه دعا و نيايش به قدرت لايتناهي تكيه مي‏كند و در تمام امور از او مدد مي‏گيرد و مآلاً صدق و خلوص، آرامش و صفا تمام هستي او را احاطه مي‏كند.
اصولاً نيايش و دعا انسان‏ها را آن‏چنان رشد مي‏دهد كه جامه‏اي كه وراثت و محيط به قامتشان دوخته است، برايشان كوتاه مي‏گردد، ملاقات پروردگار آن‏ها را از صلح و آرامش درون لبريز مي‏سازد، به‏طوري كه شعشعه پرتو اين صلح از چهره آن‏ها نمودار است و آن را هرجا كه روند، با خود مي‏برند.»(12)
نيايشگر، كه با تضرّع و ناله مضطربانه و از روي عشق و محبت، معبود خويش را صدا مي‏زند و پيوسته عظمت و جلال او را در ذهن خود مجسّم مي‏سازد، هر نوع بلا و گرفتاري را از خود دفع مي‏كند.
حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام در نهج‏البلاغه مي‏فرمايند: «گرفتاري‏هاي پي‏درپي را با دعا دور نماييد.»
و همچنين امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد:
«بر شما باد دعا كردن؛ زيرا دعا و درخواست از خداي عزّوجل بلا و غم را برطرف مي‏سازد.»(13)
آثار و بركات دعا
دعا به درگاه ايزد متعال آثار و بركات ويژه‏اي دارد كه به چند نمونه از آن‏ها اشاره مي‏شود:
1. رهايي از غربت و بيگانگي: دعا انسان را از انزواي درون بيرون آورده، به جمع پيوند مي‏زند و آن در حقيقت، همدم شايسته‏اي است كه تنهايي و غربت وحشتناك را به انس و الفت مبدّل مي‏سازد؛ زيرا شخصي كه در حال نيايش است، نه تنها خود را تنها نمي‏بيند، بلكه با چشم دل مي‏يابد كه در آن حالات عرفاني، مجموعه كائنات با او هم‏نوا هستند؛ چه آن‏كه به فرمايش قرآن كريم، هرموجودي تسبيح و حمد او مي‏گويد، ولي شما تسبيح آن‏ها را نمي‏فهميد.(14)
عالم هستي يكپارچه در حال تسبيح و تحميد خداست. هر موجودي به نوعي، به حمد و ثناي حق مشغول است. منتها افراد غافل و لااُبالي نمي‏توانند آن را درك كنند. فقط اهل پرستش و دعا هستند كه از روي عشق و محبت و با سوز و گداز، او را مي‏خوانند و اين صدا را به گوش و جان مي‏شنوند. به قول مولوي:
گر تو را از غيب چشمي باز شد با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دِل
جمله ذرات عالم در نهانبا تو گريانند روزان و شبان
گر سميعيم و بصير و با هُشيمبا شما نامحرمان ما خامُشيم.
2. مايه آرامش دل: دعا و ذكر خدا باعث آرامش روح و روان مي‏گردد و دل انسان تنها با ياد خدا آرام مي‏گيرد.
مولاي متّقيان علي عليه‏السلام فرمودند: «خداوند سبحان ذكر و ياد خود را صيقل‏دهنده و روشنايي دل‏ها قرار داده است.»(15)
3. وسيله تقرّب انسان به خدا: بالاترين آرزوي انسان رسيدن و وصال به خداست و انسان فطرتا دوست دارد از محبوبيت او برخوردار گردد. همواره در تكاپوي اين معناست كه فرصتي پيش آيد تا با تمسّك به وسايل تقرّب به خدا، به مقصودش نايل گردد. دعا بهترين وسيله‏اي است كه در رسيدن به اين مهم، كمك شاياني مي‏كند.
امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايند: «بر شما باد به دعا؛ زيرا چيزي مانند آن باعث نزديكي انسان به خدا نمي‏گردد.»(16)
اين از آن روست كه انسان به واسطه دعا و نيايش، رو به سوي خدا مي‏آورد و فاصله‏ها را كم مي‏كند و حجاب‏ها را كنار زده، خويشتن را از قيد و بند بندگي شيطان و نفس امّاره مي‏رهاند و از هلاكت و سقوط حتمي نجات مي‏بخشد.
نيايش و دعاست كه خدامحوري را در زندگي انسان به عنوان يك اصل خدشه‏ناپذير در آورده و همه خواست‏ها و نيازها و خُلق و خوي‏ها را بر گرد محور او قرار مي‏دهد و از آنچه باعث اعراض و رويگرداني و قطع عنايت حضرت باري تعالي است، به شدت اجتناب مي‏دهد.
4. بهترين وسيله بازيابي خود: بدون ترديد، هنگامي كه انسان به ماديات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروت‏اندوزي و جاه‏طلبي و بي‏بندوباري گام بردارد، به تدريج خدا را، كه مبدأ آفرينش موجودات است، فراموش كرده و از تذكّر و يادآوري او غفلت مي‏ورزد و بالمآل، خود واقعي خويش را فراموش مي‏كند.
با دعاست كه انسان خود واقعي خويش را، كه پرتوي از عالم ربوبي است، باز مي‏يابد و هر چه توجه او به خدا بيشتر مي‏شود، به همان نسبت با خود آشنا مي‏گردد و او را از غفلت و بي توجهي نجات داده، جاني تازه و آرامشي ويژه به او مي‏بخشد.
در دعا و نيايش است كه انسان خود را آن‏گونه كه هست، مي‏بيند، به نقص و عيب خويش آگاه مي‏گردد و مانع اين مي‏شود كه در او «خودپنداري» جايگزين «خود حقيقي» شود و هرگز اين دو را با يكديگر خلط نكرده، پيوسته از هم تميز دهد.
ويليام جيمز درباره دعا و نيايش مي‏گويد: «انگيزه نيايش و دعا نتيجه ضروري اين امر است كه در عين اينكه دروني‏ترين قسمت از خودهاي اختياري و عملي هر كس خودي از نوع اجتماعي است، با وجود اين، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه مي‏تواند پيدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پيوسته، خواه تصادفي، در دل خود به آن رجوع مي‏كنند. حقيرترين فرد در روي زمين با اين توجه عالي، خود را واقعي و با ارزش مي‏كند.»(17)

 


 ا


سئل الرضا(ع) : عن حد التوكل؟ فقال(ع): ان لاتخاف احد ا الا الله.
 
نسخه آزمايشي
10/12/1387  امکانات   وابسته به مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي CRCIS  
دانشنامه حوزه | مقالات | اخبار و اطلاعات | مجلات | پرسش و پاسخ | مراکز اسلامي | پايان نامه ها | زندگينامه علما | متون ديني | معرفي محققان | ويژه نامه | نگارخانه | کتابخانه |
ارسال به دوستان
ارسال اشکال
برگزيدن
چاپ
فهرست موضوعي مجلات
فهرست الفبايي مجلات

جستجو در متن

# فهرست مطالب نتايج جستجو شناسنامه شماره
# امام خميني ثابت و استوار از آغاز تا پايان
# دانستنيهايي از قرآن
# نسبت حق و تکليف در آموزه‏هاي اسلامي
# امامان(ع) اوصياء حق پيامبر(ص)
# دولت جديد و رويکرد عدالت محوري
# آموزه‏هاي اخلاقي در دعاي حضرت مهدي(عج)
# روش تربيت مجرمان و گناه کاران
# درسي از شهيد رجايي
# حسين (ع)؛ الگويي در همه حال
# نمازهاي با حال و رکعات بسيار نمازش را در شبانه روز روايت کرده‏اند.
# بانوان از حقوق طبيعي اسلامي تا واقعيت‏هاي تلخ جوامع غربي
# رويکرد قرآن به مسأله آرامش در مقايسه با ساير اديان
# جستاري درباره کنيه‏ها و لقب‏هاي حضرت عباس(ع)
# بيانيه حماس در خصوص عقب نشيني نظاميان صهيونيست از نوار غزه
# نگاهي به رويدادها
# رهنمودهاي مقام معظّم رهبري
 
 
 
پاسدار اسلام :: شهريور 1384 - شماره 285
رويکرد قرآن به مسأله آرامش در مقايسه با ساير اديان
12 1 40

بشر، به طور طبيعي در طول زندگي در اين جهان با نگراني‏ها و اضطراب‏هاي بسياري رو در رو بوده و همواره براي فايق آمدن بر آن‏ها و از ميان بردن عوامل پيدايش آن‏ها کوشيده است. يکي از اهداف پيداش مجموعه بزرگ اختراعات و اکتشافات بشر، خانواده، قبيله، دولت و ديگر سازمان‏هاي اجتماعي، دين، مذهب، هنر، آداب و رسوم و حتي گاه جنگ‏ها، دست‏يابي بشر به آرامش و آسايش در زندگي بوده است. انديشه‏هاي بشري و مکاتب و آيين‏هاي گوناگوني نيز در اين جهت به ظهور رسيده‏اند. در اين ميان، اديان جهاني و آيين‏هاي بومي نيز وصول به آرامش روح و روان را يکي از مهم‏ترين اهداف خويش قرار داده‏اند.

سفارش‏هاي اخلاقي زرتشت در قالب تصوير نزاع مستمر خير و شر در جهت وصول به آسايش و آرامش و بهروزي انسان و رهايي از رنج و زيان و ناخوشي قابل تفسير است.(1) کوشش نور براي رهايي از سرزمين تاري در انديشه ماني نيز در همين جهت قابل فهم است.(2) تلاش براي رسيدن به آرامش و آسايش از دردهاي جسمي و رواني بشر، مورد توجه بسياري از آيين‏هاي بومي هند بوده است.(3) آرامش در فلسفه بودا به حالت متمرکز و يک دل و آرام و نيالوده جان تفسير شده و «نيروانا» برترين و واپسين راه رهايي از چرخه تسلسل‏وار تولد دوباره و بيماري و مرگ بوده و رهايي وارستگي هر رنج و عذاب است.(4)

عهد عتيق و جديد، سراسر آکنده از کوشش‏هاي فرستادگان خداوند براي رهايي بشر از درد و اندوه و نيل به آرامش و سعادت ابدي در هر دو جهان است. آموزه بشارت و نجات، همواره يکي از بخش‏هاي مهم آموزه‏هاي انبياي بني اسرائيل بوده که رهايي از رنج و نگراني فردي و اجتماعي را در خود داشته است.(5) انسان امروز در اثر نگراني‏ها و ناآرامي‏هاي دنياي جديد، بيش از پيش به احساس امنيت و آرامش نيازمند بوده، هم‏چنان در پي يافتن راه‏هاي جديد براي رسيدن به آرامش معنوي است.(6) مکاتب روان درماني، همگي هدف اصلي خود را رهايي از اضطراب و پديد آوردن احساس امنيت در انسان مي‏دانند. از ميان کوشش‏هاي فراواني که براي پيش‏گيري از ابتلا به نگراني و در نتيجه آن، افسردگي و براي روان درماني افراد مضطرب به عمل آمده، برخي روي‏کردهاي جديد در ميان روان‏شناسان به تأثير دين و ايمان در سلامت روان اشاره دارند.(7) ايمان به خدا از نگاه اين گروه از روان شناسان در خود سرچشمه‏اي بي‏کران از آرامش و قدرت معنوي را داراست که هر گونه اضطراب و نگراني را از انسان زدوده، در برابر هر گونه فشار دروني و بيروني به انسان مصونيت مي‏بخشد. روان‏شناسان بزرگي از قبيل ويليام جيمز، کارل يونگ و هنري لينک تأثير شگرف ايمان در دين اسلام را در سطحي گسترده‏تر مورد توجه قرار داده‏اند. بخش وسيعي از آموزه‏هاي اين دين به ايمان اختصاص يافته و افزون بر ارائه تعريفي جامع از آن به راه‏کارهاي رواني و رفتاري فراواني براي دست‏يابي به اين نياز اصيل بشري پرداخته شده است. بر اين اساس، دانشمندان اسلامي به آرامش، نگاهي مقدس افکنده و آن را پديده‏اي الهي شمرده‏اند که از سوي فرشتگان بر دل‏هاي مؤمنان فرود مي‏آيد و زمينه‏ساز تقويت ايمانشان است؛ همان گونه که اضطراب و نگراني از جانب شيطان بر دل‏هاي آلوده به گناه چنگ انداخته و زمينه‏ساز فسق و کفر است.(8)

ايمان در جايگاه جامع‏ترين مفهوم ديني در اسلام، از ريشه «أمن» به معناي آرامش جان و رهايي از هرگونه هراس و اندوه است(9) که ارتباط ميان پذيرش گفتار خداوند و دست‏يابي به آرامش روح و روان را نشان مي‏دهد.(10) آنان که ايمان آورده، آفت ناپاکي را به حريم آن راه ندهند، آرامش از آنِ ايشان است و آن‏ها همان هدايت يافتگانند: «کساني که ايمان آورده و ايمان خود را با هيچ ستمي نياميخته‏اند، اينانند که [از خشم خدا] در امانند و اينان هدايت يافتگان‏اند»(11) واژه اسلام نيز بيان‏نگر تسليم محض انسان در برابر خداوند همه جهانيان است که احساس امنيت و آرامش از پيامدهاي آن به شمار مي‏رود: «چنين نيست، بلکه هر کس خود را تسليم خدا کند و نيکوکار باشد، اجرش را نزد پروردگارش خواهد داشت، و هيچ ترسي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد »(12)

قرآن رويکرد توحيدي را در زندگي، يگانه راه دست‏يابي به امنيت روح و روان مي‏شمرد: «و چگونه من از آنچه به وسيله آن شرک مي‏ورزيد بترسم، در حالي‏که شما از اين نمي‏ترسيد که چيزي را شريک خدا ساخته‏ايد که درباره آن دليلي بر شما نازل نکرده است؟ پس اگر تشخيص مي‏دهيد، کدام يک از اين دو
41 گروه (موحّدان و مشرکان) به ايمني [از خشم خدا [سزاوارترند؟»(13) انسان يکتاپرستي که در زندگي فقط يک هدف و يک مقصد را دنبال مي‏کند، هرگز از اين جهت با انسان چندگانه‏گرايي که روح و روانش را در ميان اهداف و مقاصد گوناگون تقسيم کرده، يکسان نيست:«خدا مَثَلي زده است: مردي که چند مالک ناسازگار در مالکيّت او شريک باشند [و دستورات متضاد به او بدهند] و مردي که اختصاص به يک نفر داشته باشد [و فقط از او دستور بگيرد]، آيا اين دو در مثل يکسانند؟ ستايش از آنِ خداست، ولي بيشترشان نمي‏دانند»(14) ارضاي نياز فطري آرامش‏خواهي و امنيت‏گرايي انسان در سطوح ديگر از مفاهيم ديني قرآن نيز مورد توجه قرار گرفته است. مفاهيم توکل، فلاح، تقوا، نجات، صبر، توبه، ولايت، رضا و... همگي به گونه‏اي با موضوع آرامش ارتباط دارند. افزون بر اين، واژگان «سکينه» و «اطمينان» به طور ويژه درباره آرامش بحث مي‏کنند.
انواع آرامش

آرامش از نگاه قرآن در يک طبقه‏بندي کلي به دو بخش دنيايي و آخرتي تقسيم مي‏شود که دو روي يک حقيقت هستند: «آگاه باشيد که دوستان خدا نه ترسي بر آنان است و نه غمگين مي‏شوند. همانان که ايمان آورده و تقوا پيشه کرده‏اند. در زندگي دنيا و در آخرت مژده براي آنان است. سخنان خدا تغييرپذير نيست. اين است آن کاميابي بزرگ» آرامش، خود ماهيتي روحي و رواني دارد؛ اما از آن‏جا که عوامل پديدآورنده آن و موانع به هم زننده آن ممکن است ماهيتي اعتقادي، رواني يا طبيعي داشته باشند مي‏توان به تقسيم آن پرداخت.

1ـ آرامش اعتقادي

تقاضاي حضرت ابراهيم(ع) از خداوند براي مشاهده نمونه‏اي کوچک از رستاخيز، براي دست‏يابي به نوعي آرامش اعتقادي بوده است. او به اين وعده الهي، ايماني کامل و محکم داشت؛ اما ذهن انسان به طور طبيعي باورهاي غير محسوس را به سان باورهاي محسوس، پذيرا نگشته، همواره پرسش‏هايي درباره ماهيت و کيفيت آن‏ها در پندار مي‏آفريند. اين پرسش‏ها آرامش و ثبات اعتقادي انسان مؤمن را از او مي‏گيرد؛ از اين‏روي ابراهيم براي رهايي از اين حالت، خواهان مشاهده چگونگي تحقق آن فعل الهي مي‏شود.(15) حواريون عيسي نيز بنا به ديدگاه برخي تفاسير از عيسي مائده‏اي آسماني طلبيدند تا به وسيله آن، پيامبري او و راستي ادعاهايش برايشان آشکار شود و يا با خوردن آن به آرامش اعتقادي دست يابند.(16)

2ـ آرامش رواني

جان انسان همواره طلب رسيدن به مراحل کمال وجودي خويش است؛ بدين سبب همواره از حالي به حالي ديگر در مي‏آيد؛ اما در هيچ مرحله‏اي به نهايت مطلوب خويش دست نيافته، باز خواهان دست‏يابي به مرحله‏اي ديگر است. قلب انسان در اثر اين حالت، همواره از نگراني و اضطراب آکنده است تا آن که در سير حرکت خويش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستي و جامعه همه کمالات وجودي توجه کند؛ آن گاه خود را در آرامشي بي‏کران مي‏يابد: «همانان که ايمان آورده‏اند و دل‏هايشان با ياد خدا آرام مي‏گيرد»(17) اين احساس آرامش مطلق فقط در اين حالت
42 پديد مي‏آيد: «آگاه باشيد که دل‏ها فقط با ياد خدا آرامش مي‏يابد»(18)

انسان‏هاي برخوردار از آرامش الهي، خود آرامش‏بخش ديگران نيز هستند؛ از اين‏رو خداوند به پيامبر خويش فرمان مي‏دهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدين وسيله، آنان را در راه ايمان، آرامش بخشد: «و براي آنان دعا کن، زيرا دعاي تو برايشان موجب آرامش است»(19)

آرامش رواني در نگاه برخي مفسران معاصر، در آرامش اعتقادي نيز تأثيرگذار است. آن که نور ايمان به اعماق وجودش راه يافته باشد، ديگر نه معجزه مي‏طلبد و نه در پي برهان و استدلال بر مي‏خيزد؛ بلکه همه هستي خويش را در برابر حقيقتي که با تمام وجود تجربه کرده است، تسليم مي‏کند. «و کساني که کفر ورزيده‏اند مي‏گويند: چرا از جانب پروردگارش معجزه‏اي بر او نازل نشده است؟ بگو: بي‏ترديد، خدا هر کس را بخواهد گمراه مي‏سازد و هر کس را که [به او] باز گردد، به سوي خود هدايت مي‏کند. همانان که ايمان آورده‏اند و دل‏هايشان با ياد خدا آرام مي‏گيرد. آگاه باشيد که دل‏ها فقط با ياد خدا آرامش مي‏يابد. کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، [در دنيا [زندگي خوش و [در آخرت] بازگشتگاه نيکو براي آنان خواهد بود»(20)

اهميت آرامش رواني در بحران‏هاي روحي و اجتماعي دو چندان نمايان مي‏شود. به نمونه‏هاي بارزي از اين موارد در قرآن اشاره شده است. مادر حضرت موسي(ع) در سخت‏ترين حالات رواني که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهواره‏اي چوبي نهاده، به رود نيل سپرد، فقط ياد خدا آرام‏بخش او بود که به ياري آن توانست اين آزمايش را تا سرانجام با کام‏يابي به پايان رساند: «و دل مادر موسي واله و نگران شد، به طوري که اگر قلبش را استوار نساخته بوديم که از باوردارندگانِ [وعده ما [باشد، نزديک بود آن [ماجرا] را فاش سازد»(21) بني‏اسرائيل هنگام فراز از مصر در حالي که لشکريان فرعون را در پي خويش مي‏ديدند، فقط با سخنان موسي که با اطمينان از ياري خدا سخن مي‏گفت، آرامش يافتند: «و چون آن دو گروه يکديگر را ديدند، اصحاب موسي گفتند: ما قطعاً به چنگ آنان خواهيم افتاد. [موسي] گفت: چنين

نيست. بي‏ترديد پروردگارم با من است و به زودي مرا راهنمايي خواهد کرد.»(22) اصحاب کهف در ميان مردم مشرک و توحيدستيز شهرشان، در اثر برخورداري از آرامش الهي با شهامت تمام در برابر همه قدرت‏ها و جاذبه‏هاي زندگي مادي ايستاده، شعار توحيد سر دادند: «و دل‏هايشان را استوار ساختيم، آن‏گاه که قيام کردند و گفتند: پروردگار ما خداوندگار آسمان‏ها و زمين است، و هرگز جز او معبودي را نمي‏خوانيم ...»(23) در تاريخ صدر اسلام نيز ياري خداوند به مسلمانان در جريان هجرت پيامبر، جنگ بدر و حنين و صلح حديبيه ديگر موقعيت‏هاي سخت در قالب نزول آرامش خداوندي بر دل‏هاي مسلمانان تجلي کرد.

3ـ آرامش طبيعي

برخي پديده‏ها در اين جهان از طبيعتي آرام‏بخش برخوردارند. شب را سکونت‏بخش: «اوست آن که شب را براي شما قرار داد تا در آن بياراميد ...»(24) و خواب را مايه آسودگي و استراحت: «و اوست آن که شب را براي شما وسيله پوشش و خواب را مايه آرامش قرار داد»(25) قرار داده است.(26) آرامش حاصل از تاريکي شب به حالت ويژه نظام عصبي انسان نيز ارتباط داشته، واقعيتي علمي به شمار مي‏رود:(27) از ديگر مصاديق آرامش طبيعي آن است که خداوند براي انسان از نوع خويش همسراني آفريده: «اوست آن که شما را از يک تن آفريد، و جفتش را از جنس او قرار داد تا در کنارش آرامش بيايد»(28) و ميان آن‏ها محبت و مودت پديد آورد و بدين وسيله هر يک را آرامش‏بخش ديگري قرار داد: «و از نشانه‏هاي [قدرت] او اين است که براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در کنارشان آرام گيريد، و ميان شما محبت و شفقتي قرار داد»(29) خانه نيز محلي براي آسايش و آرامش جسم و روح آدمي است: «و خدا براي شما خانه‏هايتان را مايه آرامش قرار داد»(30)

پي‏نوشت‏ها:ـــــــــــــــــــــــ

1. اوستا، دفتر يکم، يسنه هات 30، بند 11 ؛ يسنه هات 46، بنده 2 ـ 8.

2. زبور، ماني، فرگرد نخست، مزبور 223.

3. تاريخ تمدن، 1 / 479 ـ 485 و 490.

4. بودا، ص 555 و 556 و 571.

5. معجم اللاهوت الکتابي، 321 ـ 325.

6. آرامش بيکران، ص 87 ـ 155.

7. دين و روان، ص 178.

8. الروح، ابن قيم، ج 1، ص 256 و 257.

9. العين، ص 55 ؛ مفردات، ص 90؛ لسان العرب، ج 1، ص 223، «لمن».

10. بيضاوي، ج 1، ص 211.

11. انعام/ 82.

12. بقره/ 112.

13. انعام/ 81.

14. زمر/ 29.

15. بقره/ 260 ؛ قرطبي، ج 3، ص 195 ؛ الميزان، ج 2، ص 373 ؛ نمونه، ج 2، ص 304 و 305.

16. مائده/ 112 ـ 114 ؛ قرطبي، ج 6، ص 236 ؛ الميزان، ج 6، ص 233 و 234.

17. رعد/ 28؛ التفسير الکبير، ج 19، ص 50.

18. رعد/ 28؛ روح المعاني، مج 8، ج 13، ص 214.

19. توبه/ 103 ؛ التحرير و التنوير، ج 11، ص 33؛ الدر المنثور، ج 4، ص 281.

20. رعد/ 27 ـ 29 ؛ في ظلال، ج 4، ص 2061.

21. قصص/ 10 ؛ قرطبي، ج 13، ص 169 و 170 ؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 229 ؛ في‏ظلال، ج 5، ص 2678 ـ 2680.

22. شعراء/ 61 ـ 62؛ مراغي، مج 17، ج 19، ص 67 ـ 68.

23. کهف/ 14؛ في ظلال، ج 4، ص 2336 ؛ قرطبي، ج 10، ص 238.

24. يونس/ 67.

25. فرقان/ 47 ؛ نبأ/ 9.

26. جامع البيان، مج 11، ج 19، ص 27.

27. نمونه، ج 8، ص 343 و 344 ج 15، ص 564.

28. اعراف/ 189.

29. روم/ 21؛ مجمع البيان، ج 8، ص 470 ؛ الکشاف، ج 3، ص 473 ؛ في ظلال، ج 5، ص 2763.

30. نحل/ 80.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن 1
  
کليه حقوق براي پايگاه حوزه نت محفوظ است
 

آدمي همان طور که در ناحيه تن و جسم خود ممکن است به يک رشته عوارض خوب و بد دچار شود، در ناحيه روح و روان خود نيز گاهي مبتلا به يک رشته عوارض و حوادث مشابه مي گردد؛ هر چند در بسياري از جهات، تن و روح با يکديگر تفاوت دارند.
مثلاً تن حجم و وزن دارد و روح حجم و وزن ندارد. اگر اندکي غذا وارد بدن بشود بر وزن بدن اضافه مي شود و اما اگر يک جهان دانش و معلومات پيدا کند ذره اي بر وزن و سنگيني او افزوده نمي شود. ظرفيت تن و جسم محدود است و ظرفيت روح نامحدود. هر يک لقمه اي که آدمي بخورد به همان اندازه معده اش پر مي شود تا تدريجاً به کلي سير مي گردد و از فرو بردن يک لقمه ديگر عاجز است و تا وقتي که آن غذا از معده نگذرد جايي براي غذاي جديد نيست
صفحه
برخلاف معده، ظرفيت غذايي معنوي روح، سير شدني و پر شدني نيست. هر اندازه بيشتر معلومات کسب کند براي کسب معلومات ديگر آماده تر و گرسنه تر مي شود و مي گويد خدايا بر علم من بيفزاي، چنين نيست که بايد معلومات اولي خود را فراموش کند و ظرف روح خود را از آنها خالي کند تا بتواند معلومات جديدي فرا گيرد.

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
هر ظرفي به واسطه ريختن چيزي در آن از وسعتش کاسته مي شود مگر ظرف علم که هر اندازه بيشتر بريزند وسيع تر و با گنجايش تر مي گردد.
همچنين تن تدريجاً پير و فرسوده و ضعيف مي گردد ولي روح هرگز پير و فرتوت و فرسوده نمي گردد، تن مي ميرد و متلاشي مي گردد و هر ذره اش به جايي مي رود ولي روح مردني نيست، متلاشي شدني نيست، باقي ماندني است، بعد از رها کردن قشر بدن به عالمي ديگر منتقل مي شود.
همان گونه که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
''شما براي جاويد ماندن آفريده شده ايد نه براي فاني شدن و از بين رفتن.''

در عين اينکه اين تفاوتها بين روح و بدن هست يک مشابهت هايي هم بين آنها وجود دارد:
بدن براي اينکه شاداب و با نشاط بماند، به يک رشته غذاها و آشاميدنيها و تنوعها احتياج دارد، روح نيز به سهم خود غذا مي خواهد، غذاي روح علم است و حکمت و ايمان و يقين. همان طوري که بدن در اثر نرسيدن غذاي کافي پژمرده و افسرده مي گردد، روح نيز پژمردگي و افسردگي دارد، آنچه سبب پژمردگي و افسردگي روح مي گردد غير از آن چيزهايي است که بدن را پژمرده و افسرده مي سازد.
علي عليه السلام مي فرمايد:
''روحها مانند بدنها خستگي و افسردگي پيدا مي کنند، در اين حال که افسردگي روحي به شما دست مي دهد با سرگرم شدن به حکمتهاي بديع و فکرهاي نغز و دلپذير، خود را مشغول بداريد.''
و همچنين روح مانند بدن بيمار مي شود، احتياج به معالجه و دارو پيدا مي کند. علت اينکه بدن بيمار مي گردد اين است که تعادل مزاج به هم مي خورد يعني مجموع موادي که به نسبت معين لازم است در بدن باشد کم و زياد مي شود، فرمول لازم که خداوند، طبيعت انسان را روي آن فرمول ساخته به هم مي خورد، به قول سعدي:

چهار طبع مخالف سرکش *** چند روزي شوند با هم خوش
گر يکي زين چهار شد غالب *** جان شيرين بر آيد از قالب

همين طور است که وضع روحي و مزاج روحي بشر احتياج دارد به محبت ديدن و محبت کردن، احتياج دارد به نظم اخلاقي، به فهم و معرفت و دانش، احتياج دارد به ايمان و اعتقاد، احتياج دارد به تکيه گاه محکمي که در کارها به او توکل کند و به او اميدوار باشد که او را در کارها اعانت مي کند. اينها همه به منزله مواد لازمي است که براي مزاج روح لازم است و اگر تعادل و توازن به هم بخورد ديگر هيچ چيزي نمي تواند خوشي و آرامش به انسان بدهد.

بعضي از مردم در خودشان احساس ناراحتي مي کنند، همين قدر مي فهمند که خشنود نيستند و آب خوش از گلوي آنها پايين نمي رود، مي فهمند که قرار و آرام ندارند، پژمرده و افسرده مي باشند، اما علت اين بي قراري و پژمردگي چيست، نمي دانند، مي بينند همه چيز و همه وسايل زندگي را دارند و در عين حال از زندگي خشنود نيستند.
اين گونه اشخاص بايد بدانند که قطعاً احتياجاتي معنوي دارند که برآورده نشده، قطعاً کم و کسري در روح آنها وجود دارد، بالاخره بايد اعتراف کنند و تسليم شوند به اين حقيقت که ايمان هم يکي از حوائج فطري و تکويني ماست و بلکه بالاترين حاجت ماست و هر وقت به سرچشمه ايمان و معنا رسيديم و نور خدا را مشاهده کرديم و خدا را در روح خود و جان خود ديديم و مشاهده کرديم آنوقت است که معناي سعادت و لذت و بهجت را درک مي کنيم.

قرآن کريم مي فرمايد:
"بدان که تنها با ذکر خدا و ياد خداست که جان آرام مي گيرد و قلب احساس آسايش مي کند." (رعد/ 28)
علي عليه السلام مي فرمايد:
''خداوند ذکر خودش و ياد خودش را مايه جلا و روشني دلها قرار داده، به اين وسيله گوش، باز و چشم، بينا و دل، مطيع و آرام مي گردد.''


مطالب مشابه :


دعا به جهت آرامش قلب

گنجینه ی عظیم دعا - دعا به جهت آرامش قلب - این وبلاگ با استفاده از نرم افزار گنجینه ی عظیم دعا




دعا جهت شفا یافتن از بیماری, دعا درمانی,/دعا جهت آرامش قلب, دعا درمانی, انواع دعاها, دعاها

وبسایت شخصی سيدخليل شاکری (شاکر)سردرود - دعا جهت شفا یافتن از بیماری, دعا درمانی,/دعا جهت




دعا و بهداشت روان

به همين جهت نيروي عقل را باارزش معرفي کرده و آن را در راه خير و نيکي تأثير دعا بر آرامش




دعا و آرامش روح

مايه آرامش دل: دعا هنگامي كه انسان به ماديات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت




دعا منشا آرامش است

دعا منشا آرامش است . جهت برگزاری این دوره در ادارات و یا اجتماعات با شماره تلفنهای زیر




نگرشي بر دعا درماني و نقش آن در زندگي

سبکهای رسیدن به آرامش درون - نگرشي بر دعا درماني و نقش اين گونه دعا كردن را دعاي جهت دار مي




برچسب :