فرایند آموزشی پژوهشمحورِ مهارتآفرینِ اشتغالزا ؛رویکرد بالندهی مدرسین و الگوی سرآمدیِ دانشگاه فنی
فرایند آموزشی پژوهشمحورِ مهارتآفرینِ اشتغالزا ؛
رویکرد بالندهی مدرسین و الگوی سرآمدیِ دانشگاه فنی و حرفهای
* علیرضا ولیپور
مدرسو مدیرگروهرشته صنایع شیمیائی آموزشکده فنی شهید بهشتی ارومیه
چکیده: دانشگاه فنی و حرفهای طلایهدار آموزشهای رسمی فنی و حرفهای دانشگاهی کشور محسوب میگردد و در جهتبخشی و به منصه ظهور رساندن گستره وسیع استعدادهای دانشآموختگان فنی و حرفهای، نقش کلیدی دارد و در مراحل طراحی نظام آموزشی و تدوین راهبردهای مطلوب این دانشگاه، نیاز است به گامهای بلند همراه با همت وتلاش مضاعف، رویش،خیزش و انگیزش پایدار نثار کرد.
اجرای رسمی آموزشهای عالی فنی و حرفهای با ارائه دروس نظری در کنار آموزههای عملی خاص طیف وسیع خروجیهای هنرستان، فرصت انحصاری برای این دانشگاه فراهم نموده که در صورت جهتبخشی و اتخاذ رویکردهای مناسب آموزشی، میتواند تحولی ریشهای در نظام آموزشهای فنی و حرفهای کشور ایفاء نماید.
بنا به ماهیت فنی و تخصصی بودن رشتههای موجود در دانشگاه و عدم آشنائی عموم مدرسین با فرایندها و رویکردها و دیگر مفاهیم علوم تربیتی در شیوههای آموزش دروس فنی، باعث عدم بهرهوری از پتانسیلها و فرصتهای گسترده آموزشی - پژوهشی گردیده و اصولا برای مدرس این دانشگاه، شفاف نیست که در شیوه تدریس خود، چه رویکردهائی موجود است، کدام اهداف آموزشی را باید دنبال کند، مطالبات مشخص مجریان آموزش دانشگاه، کدام است تا بر اساس آن فعالیتهای حرفهای خود را بهبود بخشد.
تدوین رویکردهای مطلوب آموزشهای فنی و حرفهای برای عموم مدرسین دانشگاه در سطح کلان، ضمن آنکه میتواند ابهامات از جنس فوق را مرتفع سازد بلکه با کاربست شیوههای مدیریت اصولی، شاخصهای لازم جهت طی مراحل بالندگی مدرسین استقرار یافته و بسترهای لازم برای ورود به مسیرهای سرآمدی دانشگاه فنی و حرفهای میتواند مساعد گردد.
با عنایت به نقش محوری مدرسین در هدایت و جهتدهی به روند فعالیتهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه، در این مقاله ضمن بررسی فرصتها، تهدیدها، نقاط قوت و ضعف و بایستههای آموزش فنی و حرفهای دانشگاهی و تحلیل محتوای سرفصلها و شیوهی جاری فعالیتهای آموزشی در سطح کلان، با طراحی رویکردهای مطلوب و تدوین راهبردهای متناسب با رسالت و مقتضیات دانشگاه، تلاش گردیده اهداف همایش در سطح مناسبی پوشش داده شود.
کلمات کلیدی: سرفصلها و رویکردها در آموزشهای فنی و حرفهای دانشگاهی، اشتغالزائی، مدرسین
بیان مسئله: نظر بهنقش محوری مدرسین دانشگاه فنی و حرفهای در جهتدهی و هدایت فرایندهای آموزشی دانشگاه و با عنایت به تعدد مشکلات گستردهای چون تراکم بالای داوطلبین تدریس و عدم طی دورههای تربیت مدرس ویژه آموزشهای فنی و حرفهای، اتخاذ تدابیر مقتضی جهت بهرهوری از فرصتها و امکانات موجود مراکز تابعه ضرورتی است اجتناب ناپذیر.
فرایندآشنائی مدرسین با رویکردها و مفاهیم کاربردی علوم تربیتی جهت تربیت مطلوب نیروی فنی کارآمد، مستلزم نیازسنجی و اجرای دورههای آموزشی است.
در شرائط کنونی دانشگاه، تدوین مطالبی که ایدهها و عناوین لازم جهت تهیه برنامه و ملزومات دورههای آموزشی از بطن آن قابل استخراج باشد دارای اهمیت محوری است که در این مقاله تلاش گردیده ضمن پردازش به سوالات زیر، به این نیاز اساسی نیز پاسخهای راهبردی دادهشود.
سوالهای پژوهش:
- کار ویژه 1 دانشگاه فنی و حرفهای چیست؟
- نقاط ضعف عمدهی آموزشهای فنی و حرفهای دانشگاهی کدامند؟
- مدرسین دانشگاه، عملا در چه جایگاهی هستند و رسالت اصلی آنان کدامست؟
- عوامل کم رنگ شدن نقش و اثرگذاری مدرسین شامل چه مواردی است؟
- پتانسیلها و صلاحیتهای حرفهای مدرسین کدامند و سطح انتظارات مجریان مراکز آموزشی از آنان تا چه حدودی میتواند باشد؟
- بایستههای آموزشهای فنی و حرفهای دانشگاهی چیست؟
- اجرای سرفصلهای مصوب در هر زمان و مکان بر کدام محور استوار باشد و محتوای مفاهیم و اهداف رفتاری تعریف شده در سرفصلها بر چه اساسی ارائه گردد ؟
- خطوط محوری در طراحی رویکردهای مطلوب آموزشی ویژه دانشگاه فنیو حرفهای کدامند؟
- جهت تحقق اهداف دانشگاه در حوزه آموزشهای فنی و حرفهای، چه رویکردهائی مطرح است و الگوهای مورد استفاده در هر رویکرد شامل چه مواردی است ؟
روش و یافتهها :
رسالت اصلی دانشگاه فنی و حرفهای، تدارک زمینه کارآفرینی، تربیت تکنسین کاردان و کارآمد (دکتررضائی، 1390، سایت)، توليد دانشِ مهارتآفرین در راستای اشتغالزائی دانشآموختگان آن میباشد. در سایهسار فعالیت اعضاء طیف مدرسین و آموزشگران، فرایندهای شامل پژوهشهای کارآفرین، میتواند راهبردی گردد.
نظر به نقش بیبدیل اساتیدو آموزشگران اعم از مدرسین، اعضاء هیئت علمی، اساتید راهنما، مشاورین تحصیلی، مدیرگروهها، سرزیرگروهها و مربیان کارگاهها و ممتحنین و طراحان سوالها و آزمونها بواسطه درگیری تنگاتنگ با مخاطبین فراگیر، وظائف علمآموزی، مهارتورزی، معرفتافزائی، ایدهپروری، هدایت و باروری؛ در کارویژه1 اعضاء این طیف قرار دارد.
پرواضح است غنیترین فرایندهای آموزشی- پژوهشی اعم از محتوای منابع علمی و سرفصلها و موثرترین راهبردها و رویکردها بدون همراهی، تصدیق و بکارگیری توسط اعضاء طیف مدرسین، محکوم به زائل و ضایع شدن است. از طریق هدایتگریها و تلاشهای این طیف است که فرایند تعلیم و تربیت در پهنهای به گسترهی فرصتهای شغلی دانشجویان، امکان نضج، نموّ و شکوفائی لازمه را پیدا میکند.
با عنایت به ضرورت تغییر رویکرد عمومی این دانشگاه به سمت کارآفرینی و نظر به پراکندگی کشوری و گسترده این دانشگاه و چالشها و آسیبهای مطرح و با توجه به انتظاراتی که از این مجموعه عظیم که از آن به عنوان متعالیترین دستگاه آموزش عالی فنی و حرفهای رسمی کشور یاد میشود، اتخاذ تدابیر حکیمانه جهت دستیابی به سرآمدی و بالندگی پایدار، راهکاری است اجتناب ناپذیر.
نهادینهسازی فرهنگ کارآفرینی با اجرای فرایندهای آموزش توام با پژوهش میسر است و توانمندی منابع انسانی در سایهسار مدیریت اصولی چنین فرایندهائی میتواند به منصهی ظهور برسد.
با توجه به اهمیت محوری موارد فوق، در این مقاله، تلاش گردیده با تلفیق تجارب آموزشی و تحلیل نقطه نظرات گسترده و طولانیمدت همکاران آموزشی و تطبیق موارد حاصله با مفاهیم مطرح در عرصههای علمی و تربیتی آموزش دروس فنی و حرفهای، پیشنهادات، رویکردها و راهبردهای عملی جهت بهرهمندی عموم مدرسین رشتههای مختلف دانشگاه، ارائه شود.
نظر به سطح پتانسیلهای بالای مالی و انسانی متمرکز در دانشگاه، ملاحظه میشود میزان کارآئی و سطح خروجی دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای، متناسب با هزینههای سرانه دانشجوئی مصروف شده برای آنان نیست و شکاف غیرقابل قبولِ این حوزه، مورد نارضایتی دائمی و گستردهی عموم همکاران اداری و آموزشی شاغل در دانشگاه است. در بررسی و ریشهیابی عوامل این موضوع، میتوان به موارد و پیشنهادات زیر اشاره نمود :
· علل عدم کارایی برخی دانشآموختگان فنی حرفهای :
- مدیران مراکز تولیدی معتقدند که کیفیت آموزشهای فنیو حرفهای در سطحی نیست که دانشآموختگان بتوانند در این مراکز اشتغال یابند.
- از نظر کارفرمایان تفاوت کیفی بین فارغ التحصیلان فنی و غیر فنی وجود ندارد و حتی غالباً دانشآموختگان غیر فنی را مساعدتر دانستهاند.
- از دیگر عوامل ناکامی، عدم کسب منزلت اجتماعی است. در حال حاضر، ورود به هنرستانهای فنی ـ حرفهای یا کاردانش عموما از میان کسانی صورت میپذیرد که در رشتههای نظری پذیرفته نمیشوند. اکثریت این عده نیز به امید ورود به دانشگاهها پس از اتمام تحصیلات وارد آموزش حرفهای میشوند و اگر هم پس از فراغت از تحصیل بتوانند ادامه تحصیل دهند بر سر تصاحب مشاغل غیر حرفهای، با دانش آموختگان رشتههای نظری رقابت میکنند ( نفیسی، 1379، ص39) .
· عوامل کم فروغی انگیزه حرفهای مدرسین و راهبردهای پیشنهادی :
امروزه عوامل حاشیهای متعدد باعث گردیده رسالت اصلی مدرسین در هالهای از ابهام فرو رفته و با نامساعد شدن بسترهای لازم، انگیزهها کمفروغ گردد.
در بررسی علل عدم اقبال عموم مدرسین جهت اتخاذ رویکردهای راهبردی مطلوب، عوامل زیر مد نظر هستند(ریحانی بزرگ، 1390، وبلاگ) :
1. چالشها، آسیبها و آفات گسترده بجا مانده از ساختار قبلی دانشگاه: مخصوصا در حوزههای ستادی و مدیریتی که نظر به اهمیت محوری موضوع، در مقاله دیگر همایش با همین مضمون بصورت مبسوط تشریح گردیدهاست.
2. اشباع آموزشکدهها و دانشکدههای تابعه دانشگاه از داوطلبان تدریس: نظر به آمار بالای فارغ التحصیلان جویای کار با مدارک کارشناسی ارشد و بالاتر در رشتههای مختلف، ارجح ترین مکان برای فعالیت این دسته از فارغ التحصیلان، مراکز آموزشی دانشگاهی است و روند معمول در جهتبخشی و هدایت آنان نه تنها فاقد مولفههای انگیزشزاست بلکه عملا مراحل فرسایشی را طی کرده و در جهت معکوس، نتیجه میدهد.
3. مطرح نبودن مسائل اصلی آموزشی به عنوان اولویت اول مراکز تابعه دانشگاه: با عنایت به مشکلات مطرح، فعالیتها و دغدغههای مدرسین به حاشیه راندهشده است و این در حالیست که روحیه واقعی فعالیت آموزشی – پژوهشی در سایهسار منزلت بخشی واقعی به آنان بدست میآید.
4. امتیاز زدگی، جزوه محوری و دیدگاه صِرف اقتصادی برخی مدرسین: دستهای از مدرسین، اساسا ( و در شرائطی ناچارا ) متاثر از ارزشهای کاذب حاکم بر جامعه ، نگرش صِرف اقتصادی به حرفه اصلی خود داشته و بیشتر در پی کسب درآمد شخصی هستند و دنبال اهداف و منافع فردی. اصولا از منظر و دیدگاه این دسته از مدرسین ، هدایت یا سرنوشت دانشجویان جایگاه مهمی ندارد؛ تعدادی هم با هدف کسب قدرت و جایگاه پستی بالاتر به تصدیگری امور و در اختیار گرفتن مدیریتها و فعالیت در تشکلهای مختلف اقدام مینمایند و اندکی انگشتشمار هم به نیت اصلاح امور و خدمترسانی وارد عرصهها شده، از فعالیتهای اصیل علمی و پژوهشی باز مانده و نتیجتا محتوای مطالب منحصرا با محوریت جزوات چند دهسال پیش ارائه میگردد که تطابق چندانی با روحیه، توانمندي و نيازهاي اساسی دانشجويان ندارند.
5. ضعف نظام آموزشی طی شده: عدم آشنائی عموم اساتید با فرایندها و نحوه انجام امور در واحدهای صنعتی، تولیدی و خدماتی و مولفههای اصلی محیط کار ، در فرایند چندساله دوران تحصیل آنان به علت فقدان تعامل فی مابین صنعت و دانشگاه، زمینهی آشنائی دانشجویان با مهارتهای فنی و عملی، فراهم نمیشود.
6. رها شدگی اساتید و آموزشگران و عدم آشنائی اصولی آنان با مفاهیم کاربردی علوم تربیتی در آموزشهای فنیو حرفهای دانشگاهی : دنياي امروز با پيشرفت شتابان در علوم و فنون و اطلاعات به پیش میتازد. در سنوات اخیر در حوزههای آموزشی - پژوهشی کشورمان تب بالا و عطش فراوان برای همراهی با این پيشرفتها فزونییافته است. ورود مفاهیم علمي و تكنولوژيكي به مراکز دانشگاهی، ملزومات خاص خود را میطلبد. فرهنگ مناسب، ادبیات و ظرفیت پذیرش، لازم دارد.
یکی از معضلات اساسی رشتههای فنی و حرفهای و علوم پایه کشور، اثرناپذیری مفاهیم آموزشی- تربیتی با موضوعات اصلی آن رشته در ساختار نظام آموزشی است. یعنی شکاف موجود میان موضوعات تربیتی با پیشرفت تکنولوژیک بعمل آمده ، مانع از آن میشود که اساتید فنی، بتوانند از رویکردهای لازم در فرایند آموزش بهرهمند شوند. به دیگر عبارت ؛
برخی از مدرسین فنی دانشگاه، در قالب مفاهیم حرفهای رشته و گرایش تحصیلی خود، آموزش میدهند و دستیابی صِرف به قلههای هنری و فنی کعبهی آمالشان محسوب میشود، به مسائل تربیتی و آموزشی نگاه محقرانه دارند. استاد ادبیات، علوم تربیتی، کارآفرینی، اخلاق و معارف در دیدهی غرورآمیز آنان، ارج و قربی ندارد، پایه تحصیلات و پژوهشهای بعمل آمده آنان بر پروژههایِ تخصصی فاقد مولفههای تربیتی-آموزشی استوار بوده است. مثلا متخصص صنایع شیمیائی، در مهندسی شیمی و اصول و قوانین حاکم بر فرایندهای شیمیائی تسلط و تبحر لازمه را دارد و در حوزه آموزش، با سوالات صِرف فنی مانوس است، نه با شیوههای تربیتی و رویکردهای مناسب جهت آموزش کاربردی مفاهیم آن رشته در راستای کارآفرینی.
همانطور که هر چه علوم روانشناسی پیشرفت کند، جای علوم اجتماعی را نمیتواند پر کند، مفاهیم علوم تربیتی هم در شتاب بالای پیشرفت علم و فنآوری، اهمیت خاص و لازم خود را دارد و در محیطهای آموزشی، اتخاذ رویکردهای مناسب جهت بهرهمندی از آموزههای کاربردی آن ضرورتی است اساسی چرا که خروجی دانشگاه، نه برجهای عمرانی و راکتورهای شیمیائی و غذائی، نه آفرینشهای هنری، افزارهای رایانهای، قطعات الکترونیکی، خودرو، ریختهگری و تاسیسات است بلکه یک خروجی اصلی دانشگاه، یک " انسان" است.
7. عدم رعایت استانداردهای آموزشی و تراکم بیش از حد دانشجو در کلاسها: عدم تناسب آمار ورودیهای مراکز آموزشی با نیازها و امکانات و بطور کلی عدم رعایت طرح آمایش سرزمین، مشکلات و تبعات گستردهای را گریبانگیر مراکز آموزشی دانشگاه نموده که نظر به فراز و نشیبهای طی شده در سنوات اخیر در خصوص احراز موقعیت جدید برای دانشگاه فنی و حرفهای، در شرائط کنونی کلاسهای آموزشی مراکز دارای زاویه انحراف زیاد از الگوهای پذیرفتهشده استانداردهای آموزشی است.
8. عدم تناسب محتواهای درسی با نیازهای واقعی و الزامات شغلی: تمرکز بر دانش نظری به جای دانش عملی و نامتناسب بودن محتوای برنامههای درسی، طراحی سرفصلها بر اساس ساختار دانش و نه نیازهای جامعه، عدم جدیت در ارائه مناسب واحدهای عملی، از نقاط ضعف اساسی دانشگاه محسوب میشود. فاصلهی محیطهای کارگاهی و آزمایشگاهی با نیازهای واقعی صنعت و همچنین نامساعد بودن زمینه لازم در صنایع و واحدهای تولیدی و خدماتی برای پذیرش کارآموز، کارورز و پژوهشگر، باعث گردیده در دانشگاهی که فلسفه وجود؛ مایهی حیات و شکوفائی آن؛ عملیات دانشجوئی است، عملا چنین واحدهای مهمی به " حیات خلوت برنامههای رسمی! " تبدیل شود و ماحصل اینهمه برنامهها جز تولید انبوهی از گزارشهای صوری و اتلاف وقت گسترده و کاغذبازیهای بیثمر، نتیجه دیگری دربرنداشته باشد.
9. کم توفیقی در ارتقاء روحيه علمي و انگيزهمندی در حوزههای آموزشی- پژوهشی: مدرسین دانشگاه، بواسطه نفوذ معنوی و درگیری تنگاتنگ با فراگیران میتوانند در عرصهی علم و مهارتآموزی، معرفت افزائی، ایدهپروری، هدایت و باروری، موثرترین یاری لازمه را به دانشجویان برسانند.
تعلیم و تربیت دانشآموختگانی که واجد روحيه علمي لازم؛ توفیق در فرصتهای پژوهشی و كسب مدارج علمي بالاتر و داشتن توان لازم برای كارآفريني؛ در کار ویژه مدرسین میگنجد و تدریس قالبی بر اساس الگو، مدل و یا استاندارد مشخصی نمیتواند برونیافت مناسب برای رهائی از مشکلات کنونی و در راستای اهداف دانشگاه باشد. نیاز است متناسب با جو پذیرشی مخاطبین و موضوع مورد بحث، رویکردهای بهینه آموزشی تشخیص داده شده و طرح درسی متناسب با نیازمندیهای فراگیران بکار بست.
چنانچه بسترهائی فراهم شود که در فرصتهای مناسب، مدرسین بتوانند ضمن مهارت، علم و ایدهآموزی، در ابعاد مختلف فكري، احساسي، اخلاقي، معنوي، اجتماعي و حتي سياسي؛ عموم دانشجويان را هدايت كنند ( مخصوصا در شرائط رسانه و اینترنت سالاری که نسل جدید را از نسلهای قبلی کاملا منفک کرده، لزوم ارائه دلسوزیهای پدرانه مدرسین، بارزتر گردیده)، دستیابی به ایدهها و مهارتهای شغلی توام با اهداف آموزشی- تربیتی برای دانشجویان در دستورِکارِ برنامهها و تصمیمها و اقدامات، جایگاه شایستهای خواهد داشت.
10. ضعف استعداد، نمره زدگی و مدرکگرائی دانشجویان : از آنجائیکه ورودیهای دیگر دانشگاههای عمدتا صنعتی را محصلین مبرز رشتههای ریاضی تشکیل میدهند که بطور میانگین میزان استعداد آنها، قابل مقایسه با توانائی فراگیران هنرستانی و کاردانش نیست، هنر بالای دانشگاه فنی و حرفهای این میتواند باشد که : از ورودیهائی که همگیشان، خروجی رشتههای هنرستانی و کاردانش بوده، فارغ التحصیلانی در چه سطح از توانائیها و شایستگیها بسازد و تحویل جامعه دهد.
پردازش در منطق عمل و عرصهی اجراء، اعتقاد راسخ به شعار ایده و مهارتپروری بجای نمره و مدرکزدگی؛ استقرار شاخصهای راهبردیتری چون ارتقاء توانائی و شایستهمندی معدل آماری دانشآموختگان؛ بکارگیری رویکردهای آموزشی مطلوب و ارزیابیهای مستمر همراه با اعمال فرایندهای اصلاحی را میطلبد این مهم نیاز به مشوقهای پایدار و تعامل اصولی و جایگاه بخشی واقعی دارد.
جهت پرکردن مناسب ساعات درسی، نیاز است محتوائی ارائه شود كه دانشجو ناگزير به حفظ مطالب جهت اخذ نمره نگردد و مدرکگرائی به تدریج جای خود را به درگیری فراگیران به حل معضلات و مسائل کارآفرینی بدهد بدین منظور برای بهرهگیری از فرصتهای لازم به انحاء مختلف به دانشجویان تاکیدشود که هدف از تحصیل، کارآفرینی و معرفت افزائی است و در هر فرصت، " کف و سقف" شایستگیهای مورد انتظار از آنان، تفهیم شود:
- کف قابل قبول: خروجی دانشگاه فنیوحرفهای باید بتواند ضمن آنکه آسیبی به خود، محیط و جامعه وارد نساخته برای خود و اطرافیانش تا آنجا که میتواند، حداقل کار مفیدی انجام دهد؛
- سقف مورد انتظار : خروجی دانشگاه فنیوحرفهای بتواند به یاری آموزههای مهارتی- دانشی و ایدهای دوران تحصیل و دادهکاوی از منابع روز؛ ضمن فراهم نمودن الزامات محیط زندگی و شغلی خود؛ ابزار شکوفائی و بالندگی خود را در طریق سرآمدی دنیا و آخرتش بکار بندد.
11. نخبهپروریهای تبلیغاتی: یکی دیگر از معضلات اساسی و گسترده کل نظام آموزشی کشور، نخبه پروریهای تبلیغاتی است. یعنی مستعدان مراکز را نخبه میکنیم تا محتوای گزارشها، شاخص باشد. برای این منظور تربیت نمیکنیم که در فرصتهای ضروری از توان نخبگیاش آنان بهره لازمه را بگیریم و عملا نخبگان در مراحل بعدی وارد فضاهائی وارد میشوند که بستر مساعدی برای پذیرش و پیشرفت واقعی آنها در کشور اصولا فراهم نیست و این تبعات، در دراز مدت باعث دلسردی ریشهای گردیده و انگیزههای پایدار آنان را از بین برده و در برخی موارد راه بجائی میرسد که سودای ورای مرزها را به سر میپرورانند.
12. مشخص نبودن حداقل قابليتهای لازم براي فارغ التحصيل شدن : در مراکز آموزشی، گرفتن حداقل نمره قبولي پيش شرطي براي اخذ مدرك فارغ التحصيلي است. شرايط نامساعد اشتغال از يك طرف و تميیز قائل نشدن بين فارغ التحصيلان از نظر توانمنديهای علمي و عملي در زمان جذب از طرف ديگر و همچنین رویه نادرست برخی عناصر اجرائی در حمایت چشمبسته از فراگیرانِ حتی چند بار اخراجی و رایزنیهای مُصرّانه برای دانشجویان مورد دار؛ سبب بيانگيزه شدن عموم دانشجويان و روحیه زدائیِ اساتید و آموزشگران دانشگاه گردیده است. اين شرايط نه تنها سبب پرورش و توليد فارغ التحصيلانی میشود که دارای ویژگیهائی چون:
· فقدان روحيه علمي حداقلی؛
· ناتوان در كسب مدارج علمي بالاتر؛
· فقدان روحيه كارآفريني و يافتن كسب و كار مناسب ؛
میباشند؛ بلکه باعث دلسردی و بیانگیزگی عمومی گردیده، لاجرم توانمندیها و ظرفیتهای تربیتی – آموزشی- پژوهشی عظیم دانشگاه، به سمت فرصتهای نتیجهبخشترِ دیگر سوق پیدا میکند.
بحث :
بایستههای آموزشهای فنی و حرفهای دانشگاهی
جداسازی فن از اندیشه و نادیده انگاری تقدم و تاخر آن، سرمایهگذاری گسترده جهت وارد کردن ابزارها و فنون فرایندی پیشرفته، شتاب فراوان جهت بدست آوردن ایدههای پایلوتی و صنعتی؛ بدون تفحص در عقل و اندیشه و مناسبات پیچیدهی آن، بدون توجه به دانش تجربی، فرایندها، ریشهها، ارزشها و سرمایههای اجتماعی؛ نتایج رضایتبخشی ببار نخواهد آورد.
تحقق فرایندهای تراز اول اهداف آموزشهای رسمی فنی و حرفهای؛ تدارک زمینههای دستیابی به ابزارها و فنآوری پیشرفته و جدید نیست. آموزش مهارتهای فنی و حرفهای در سطوح بالا، ملزومات در شان و جایگاه خود را میطلبد. فرایند تمامی آموزشها، مستلزم زمینههای فرهنگی مساعد ویژه نوع آموزش مربوطه است. بنابراین موقعیتهای فرهنگی مناسب در کنار عوامل اختصاصی، قادر است کیفیت و غنای لازم برای آموزشهای فنی و حرفهای را فراهم نماید.
اصولا فرایند تمامی انواع یادگیری، در ذهن پردازش میشود و ریشهی آن در بستر فرهنگی است که نوع آموزش از آن نشات میگیرد. در واقع این زمینههای فرهنگی یادگیری است که امکان ایجاد ارتباط بین عوامل گوناگون فرایند آموزش را فراهم میسازد. شناخت بستر فرهنگی هر نوع آموزش، از اساسیترین ملزومات مدیریت و برنامهریزی آموزشی محسوب میشود.
پرورش مهارتهای فنی و حرفهای با برقراری تعادل موزون دست، ذهن و قلب انسان، بواسطه تدارک قابلیت پذیرش لایههای پیچیدهی تربیت پنهان درکنار الزامات و بایستههای دیگرِ آموزههای فنی چون محتوا، رویکرد و امکانات سختافزاری میسر است ( سرکار آرانی، 1389، سایت) .
اهمیت آموزش محتوای سرفصلها بر اساس الگوی پژوهشی مهارتآفرینِ اشتغالزا
ضرورت اساسی آنست که محتوای سرفصلها به نحوی اجراء شود که تا حد امکان توان لازم جهت تامین الزامات شغلی و تحصیلی دانشآموختگان آن رشته فراهم شود و اتخاذ چنین روند یکپارچه، فرایند عملی است که در هرحال ، امکان اجرای آن وجود دارد.
در شرایطی که تغییرات و ظهور شیوههای نوین تولید مبتنی بر دانش و به کار بستن آن و ارائه اطلاعات از ویژگیهای آن است، روابط آموزش عالی، جهان کار و سایر تشکیلات جامعه بایستی سر لوحهی برنامهها قرار گیرد تا کارآئی دانشآموختگان افزایش یابد و این افراد باید نظرشان بیش از پیش به این مساله جلب گردد که نه تنها متقاضی کار نباشد بلکه خود خالق آن شوند(بینقی وسعیدی ،1387 ،سایت). .
در ادبیات برنامهریزی آموزشی و درسی، طراحی محتوای سرفصل مناسب با الزامات شغلی و حرفهای، مستلزم کار کارشناسی مدونی میباشد که با عنایت به فرصت محدود برای تحقق چنین کار محوری، شایسته است همگام با طی فرایند اصولی بازنگری در سرفصلها، تلاشهای گستردهای جهت تبیین و ترویج رویکردها و راهبردهای مناسب آموزشی بر اساس نیازهای اساسی دانشجویان مبذول داشت.
سرفصلهای فعلی اغلب دروس اصلی رشتههای دانشگاه فنی و حرفهای عمدتا از واحدهای درسی همنام رشتههای مرتبط دیگر دانشگاهها، اقتباس گردیده و فضای کنونی مراکز آموزشی دانشگاه در راستائی نیست که با روندهای معمول کنونی چون برگزاری جلسات منطقهای و یا حتی کشوری بتواند به سمت بهینهسازی فرصتهای آموزشی به پیش رود و عملا هر مدرسی به تبع توانائیهای مکتسبه و انگیزههای موردی، محور فعالیتش عمدتا در جهت جلب رضایت مسئولین گروه و آموزشکده تا سطح حفظ و ارتقاء موقعیت فردی معطوف است و در نهایت امر، دروس بصورت جزیرهای ارائه و آزمونها کمافی السابق برگزار و رونق عرصههای نمرهجوئی و مدرکگرائی روز افزون است.
با عنایت به اهمیت اتخاذ روند مدیریت آموزشی اصولی، جهت بهرهوری از فرصتهای موجود در راستای اهداف اساسی رشتهها، ضروری است تمهیدات و بسترهای مساعد یکپارچه و هماهنگ فراهم گردد.
در چنین بستری، محتوای سرفصلها به نحوی میتواند اجراء شود که تا حد امکان انگیزهی لازم جهت تامین الزامات شغلی و تحصیلی دانشآموختگان آن رشته فراهم شود و اتخاذ چنین روند یکپارچه، رویکردی عملی است و این فرایند حتی در زمانهائی که سرفصلها واجد نقاط ضعف ساختاری و محتوائی است، امکان اجرای آن وجود دارد.
در حال حاضر در متون ذیل مقدمه مجموعه سرفصلهای موجود، مطالب مفیدی در مورد " اهداف رشته، ضرورت و اهمیت دوره، نقش و توانائی دانشآموختگان آن، مشاغل قابل احراز" تاکید گردیده و چنانچه رویکردهای فعلی به شیوهای اجراء گردد که تا حد امکان چنین اهدافی، مدنظر باشد، خود گام اولیه و اساسی بلندی است.
از دیگر سو، طراحی سرفصلهای مطلوب منطبق با اهداف رشته، فرایندی است مستلزم پژوهشها و برنامهریزیهای کارشناسی دقیق و زمانبَر که بعنوان مثال مجموعهای به گستردگی دستگاهی چون سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی وزارت آموزش و پرورش علیرغم تجارب و پتانسیل بالای خود تاکنون نتایج تلاشهایش در حوزهی برنامهریزی آموزشی و طراحی سرفصول متناسب با نیازمندیهای روز مورد تایید و تصدیق صاحبنظران نیست.
اما دانشگاه فنی و حرفهای با بهرهمندی از پتانسیلهای غنی خود در راستای تحقق رسالت اصلیاش میتواند با دقت کافی در نقطه نظرات اساتید مبرز ، خطوط راهبردی معینی تعریف کند به نحوی که اولویتهای لازم برای تدوین و ترویج رویکردهای آموزشی پژوهشمحور اشتغالزا برای هر درس مشخص شده و بعد از استقرار شاخصهای معین، شیوههای اجرا و آزمون و مسابقات علمی بهینه همان درس ابلاغ گردد، در بطن چنین فرایندهائی، تعاملات موثر و مستمر با اساتید صاحب نظر هر گروه به نحوی صورت گیرد که در ابتدای برنامه هدفهای کلی جدید و نمونه هدفهای رفتاری هر درس بررسی و تدوین گردد سپس نظرات جمیع صاحبنظران لحاظ گردیده و پس از طی چرخههای اصلاحی هدفمند، در نهایت توفیقات مناسبی در بازنگری سرفصلها در راستای ارائه محتوای مورد نیاز دانشجویان عاید خواهد گردید.
پیشنهادات :
محورهای راهبردی مورد انتظار موکد از مسئولین دانشگاه :
1. برنامهها، جلسات، مصوبات، تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای دانشگاه بر اساس بسترسازی فرهنگی مناسب در جهت شایستهسالاری و پرورش نیروی کارآمد، مودبِ ماهر برای آفرینش فرصتهای جدید تنظیم گردد به گونهای که طیفهای اجرائی، آموزشی و مدرسین دانشگاه، درزمینهی فراهمی با پشتیبانی و ثبات موقعیتِ پستی، جسارت، شور و انگیزهی لازم جهت هدایت دانشجویان به کف و سقف تعریف شده( در متون فوق) را داشته باشند. بسیج منابع انسانی، مالی و بالفعل درآوردن پتانسیلهای بالقوهی گسترده دانشگاه در چنین مسیر پیشتاز و مدیریت قاطع برای رفع موانع و عوامل سد راه چنین فرایند اساسی، مطالبهی برحقّ مسلم چنین راهبرد مقدسی است.
2. با توجه به ویژگی انعطافپذیری، ترکیبپذیریِ سلیقهای و اقتضائی رویکردهای مطرح و قابلیت فراگیری زمانی و مکانی آنها ( که در چارچوب رسالت و در راستای تحقق اهداف دانشگاه فنی و حرفهای طراحی گردیده)، انتظار میرود خرد وکلان اقدامات و برنامهریزیهای آموزشی دانشگاه در جهت اجرای صحیح فرایند تنظیم گردد.
3. فرایند آموزش پژوهشمحور مهارتآفرین اشتغالزا با توجه به شرایط زمان، مکان و ویژگیهای مخاطبین دارای قابلیت انعطافپذیری لازمه است. لذا در برنامهریزی، جهتدهی، هدایت و توانمندسازی ابزارهای مدیریت آموزشی راهبردهای زیر میتواند رهگشا باشد:
· کلیه فعالیتهای ستادی اعم از طرح آمایش سرزمین، برنامهریزی، تدوین عناوین همایشها، جلسات، دورههای آموزشی، طراحی و اجرای محتوای سرفصلها در راستای بسترسازی جهت تحقق چنین فرایندهائی تنظیم گردد. برای مثال، محتوای سرفصلها، در جهت پاسخگویی به نیازهای اساسی فرصتهای بعد از فارغالتحصیلی بازنگری شود.
· در کلیه مراکز صف ( محیطهای آموزشی آموزشکدهها و دانشکدههای تابعه دانشگاه فنی و حرفهای)، امتیازدهیها، ارزیابیهای مختلف، تشویقات و ملاکهای لازم برای ارتقاء پستی کارکنان و رتبههای کارگزینی مدرسین بر اساس میزان همکاری و تلاش آنان در راستای اهداف سازمانی دانشگاه باشد.
طی عملیات تطبیقی، با تلفیق موارد مطرح در حوزههای برنامهریزی آموزشی( نفیسی، 1379، ص39) و شرائط جاری دانشگاه فنی و حرفهای ، میتوان رویکردهای زیر را تنظیم نمود:
1. رویکرد حرفه آموزی؛
2. رویکرد یکپارچهسازی آموزش عملی و نظری؛
3. رویکرد پرورش صلاحیتها و مهارتهای پایه؛
4. رویکرد تلفیق دروس همسو .
1- رویکرد حرفهآموزی
این رویکرد مستلزم ارائه دروس حرفهای بصورت محض است(بینقی و سعیدی،1380). در این رویکرد وظیفه اصلی مراکز، آمادهسازی فراگیران برای کسب وکار است و این هدف از طریق تنوع بخشیدن به رشتههای فنی و حرفهای محقق میشود. در قالب چنین رویکردی، الگوهای زیر قابل استفاده است:
الف) الگوی آموزشکده محور :
در این الگو، حرفهآموزی در محیط آموزشکده صورت میگیرد، اگرچه مرکز آموزشی مسئولیت آمادهسازی دانشجویان برای دنیای کار را برعهده دارد، در کنار آن از همکاری صنعت نیز برای پربارسازی آموزشهای مهارتی استفاده میشود.
ب) الگوی کار محور
این الگو ناظر به نقش و اهمیت محیط واقعی کار در تربیتِ اثر بخشِ صلاحیتهای شغلی است و نقش مؤسسات صنعتی در آموزشهای مهارتی بسیار برجسته است و در برخی موارد آشنایی با محیط واقعی کار از طریق کارآموزی صورت میگیرد. با کارآموزی، پای دانشجو به صنعت باز میشود و در ضمن، ارتباط نزدیکتری بین مربیان آموزشی و صاحبان صنایع برقرار میشود.
با توجه به مزایای الگوی کار محور توجه به اهمیت یادگیری در محیط کار به مراکز آموزشی نیز کشیده شده و خوشبختانه بعد از تاسیس دانشگاه فنی و حرفهای، اقدامات ستادی در این حوزهها صورت پذیرفته است .
بسترهای راهبردی پیشنهادی جهت تحقق اهداف اقدامات ارتباط با صنعت:
1- قراردادن آموزش در موقعیت دنیای واقعی؛
2- ایجاد آموزشی که دنیای صنعت و هنر و خدمات را به کلاس درس بیاورد؛
3- ایجاد فرصتهای یادگیری ورای محتوای مطالب ارائه شده در دانشگاه؛
4- رسیدن به تسلط لازم تحت شرایط مشابه دنیای حرفهای.
ج) الگوی آموزشکده/ کار محور
در این الگو بخشی از فرایند آموزش دانش و مهارتهای شغلی بر عهده آموزشکده و بخشی بر عهده کارفرمایان و صاحبان صنایع است.
وجه مشترک کلیه الگوهای حرفه آموزشی، متاثر بودن برنامههای درسی از مشاغل موجود جامعه است. نظام برنامهریزی در این الگوها، نظام مهارت محور میباشد که بر اساس آن ابتدا مشاغل به وظایف اصلی آن تحلیل میشود و سپس دانشها و مهارتهای مورد نیاز برای انجام وظایف شغلی تعیین میگردد.
2- رویکرد یکپارچه سازی آموزش عملی و نظری
بنا به ماهیت فنیو حرفهای دانشگاه و اهمیت آموزشهای عملی همراه با پشتوانه نظری، در حال حاضر هم تبعیت از چنین رویکردی بصورت جسته گریخته مرسوم است اما جهت اتخاذ روند اجرائی یکپارچهی مدون و طراحی محیط و ابزار مناسب، بازنگری آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. تاکید به در همتنیدگی آموزشهای نظری با آموزشهای حرفهای و کاهش فاصله بین آموزشهای حرفهای و علمی به طریق درک توام جنبههای دانشی و مهارتی شغل یا حرفه مورد نظر از ویژگیهای این روش است.
ارتقاء کیفیت آموزش حرفهای، دستیابی به تکنیکهای فنآوری، صنایع، خدمات با اهمیت دادن به آموزش مبانی علمی رشته و دستیابی به استانداردهای مهارتی میسر است.
برای تطابق با تقاضاهای در حال تغییر بازار کار، باید دانش عمومی افراد برای تکمیل دانش فنی آنها ارتقاء یابد و آموزش مشاغل به صورت چند جانبه و میان رشتهای باشد. برنامههای آموزشی فنی و حرفهای نمیتواند طوری طراحی شوند که با دقت به نیازهای یک شغل معین یا مجموعهای از وظایف پس از اشتغال به کار پاسخگو باشند. پویایی و تغییرات سریع تقاضاهای دنیای کار پیش از پیش ایجاب میکند که مهارتهای یدی جای خود را به مهارتهای ذهنی بدهد. در این نظام آموزشی، نیروی انسانی به گونهای تربیت میشود که به چند مهارت شغلی دست یابد. یعنی فرد تحت آموزش، علاوه بر تواناییهای اجرایی، دانش، مهارت و توانایی حل مسائل مرتبط با شغل را کسب نماید(شریعتزاده، 1380، ص12).
طراحی و اجرای آزمایشهای مناسب در کناردستیابی به نتایج و اهداف درسی، روند انجام آن، ایجاد مهارتهای ذهنی و عملیاتی در فراگیران است. تدریس به روش عملیاتی، میتواند در راستای تدریس به روش پژوهشگری همسو گردد و هدف آن بیشتر درگیر کردن فراگیران بطور مستقیم در جریان تفکر و ایدهسازی است و به افزایش درک، بهره وری تفکر خلاق، و مهارتهائی برای دریافت و تحلیل اطلاعات میانجامد . "کاربست مهارتهای فرایندی" از مفاهیمی است که در چنین رویکردی نقش محوری دارد. مهارتهای فرایندی آن دسته از مهارتهای ذهنی و عملیاتی هستند که فراگیران با استفاده از آنها، در راستای تولید ایده، میتوانند بیندیشند و چارهسازی کنند، یعنی مهارتها در نقش عوامل اندیشهساز و خلاق بکار آیند( رستگار اسکوئی، 1385، ص10).
چنین رویکردی تنها به گذراندن عملیات محدود نمیشود بلکه یکی از مراحل آن و در واقع ابزاری برای دستیابی به اطلاعات است و این امکان را برای فراگیران فراهم میکند که در گامهای بعدی اطلاعات و دادههای مرتبط در منابع را استخراج و پردازش کرده و از میان دادههایخام، یک قاعده و ایده مفید و کاربردی استخراج نماید(صبا، 1390، ص45). آمادهسازی فراگیران از جلسات قبل از عملیات کارگاهی-آزمایشگاهی و توانمندسازی آنان جهت درگیری نزدیک با دادهها و اطلاعات لازم و بهروز ، از اهمیت محوری برخوردار است.
چنانچه مشاهده و تجربههای حاصل از فعالیتهای عملی به گونهای هماهنگ و هدفدار سازمان یابند در رویاروئی با شرائط واقعی، کارائی بیشتری خواهند داشت. با پیادهسازی هر عملیات کارگاهی-آزمایشگاهی مجموعهای پراکنده از دادههای کمی یا کیفی بدست میآید که به کمک روشهای تحلیلی و تفسیری مناسب همچون تلفیق روشهای منطق فکری و استدلالی، آماری و ریاضی ساده و رایانهای و دادههای استخراج شده از منابع کتابخانهای و وبگاهها، میتوان از آنها در جهت رسیدن به نتایج سودمند بهره گرفت (صبا، 1390،ص45).
استخراج اطلاعات از منابع و بهرهمندی از آنها در تولید دادههای قابل استفاده در راستای توسعه تا سطوح صنعتی، جلوگیری از پراکندگی ذهنی در جریان اجرای برنامههای کارگاهی-آزمایشگاهی و فراهم نمودن بستر فکری هدفمند و اغناء فرایندهای عملیاتی در جهت کیفیتبخشی به نگرشها و مهارتهای لازم در محیطهای واقعی کار، از سودمندترین شیوههای این رویکرد در عرصه آموزشهای فنی و حرفهای است.
3- رویکرد پرورش صلاحیتها و مهارتهای پایه
برخی از صاحبنظران ضمن قبول ضرورت آموزش حرفهای این ایده را مطرح کردهاند که موفقیت شغلی علاوه بر چیرگی در مهارتهای علمی و عملی مستلزم وجود یک سری مهارتها و عادات فردی نیز هست که ورای یک شغل خاص است. مثل ارزشگذاری برای کسب کار، مسئولیت پذیری، مخاطره پذیری، انعطاف پذیری و ... . لذا عدم موفقیت افراد در کار را بیش از پیش به ضعف آنان در انطباق با محیط کار نسبت دادهاند تا ندانستن مهارتهای کارکردی. به همین دلیل امروزه جنبه های مربوط به انگیزش افراد نسبت به کار و روابط متقابلشان در زندگی کاری، حتی مهمتر از کسب صلاحیتها در مهارتهای کارکردی تلقی میشود ( لوز گرت 1373 ص 15).
آموزش قابلیتهای شغلی، باید از همان اوایل که کودکی شروع شده، در پایههای تحصیلی بالاتر تعمیق یابد.
در چهارچوب رویکرد برنامهریزی درسی برای ایجاد مهارتهای عمومی و پایه مورد نیاز اشتغال روشهای آموزش صلاحیتهای متعدی ذکر شده است. آیزنر (1997) در مقاله« تربیت متناسب با شرایط شغلی و مهارتهای فردی » معتقد است آموزش اصول هنرها میتواند فراگیران را برای کار و شغل و زندگی آماده کنند وی صلاحیت هایی نظیر درک روابط، توجه به ظرایف و توانایی تصمیمگیری در غیاب قواعد از قبل تعیین شده را برای آمادگی شغلی لازم میداند و معتقد است این صلاحیتها از طریق تربیت هنری ـ و نه تربیت حرفهای به مفهوم متعارف ـ حاصل می شود ( مهر محمدی ،1381) برخی متخصصان نقش عادات در تربیت شغلی را مطرح کردهاند مثلا" در کتاب هفت مهارت مورد توجه در تربیت شغلی(2002) عادات مفید برای پرورش مهارتهای فردی موثر در بازار کار و اشتغال به قرار زیر معرفی شده است:
- بالا بردن اعتماد به نفس
- ارتقای ارتباط و تعامل مثبت با دیگران
- ایجاد حس مسئولیت در برابر تصمیمات اتخاذ شده فرد در ارتباط با خانه ، مدرسه و اجتماع
- بالا بردن احساس مسؤولیت یادگیری مادام العمر
- بالا بردن مهارت حل مساله مؤثر
- ارتقاء مهارت تصمیم گیری برای مقاصد فردی و آموزشی
- ارتقاء دانش راجع به اهمیت رشد فردی
لوئیس(1996) از صاحبنظران آموزشهای فنی و حرفهای نیز معتقد است که آموزشهای فنی و حرفهای باید در زمینههایی از قبیل توسعه نگرشها و مهارتهای شخصی، مهارتهای ارتباطی و رایانهای و مهارتهای اشتغالزایی عمل کند .این صلاحیتها درتحقیقات داخلی نیز مشخص و معین شده است. مثلا" محمود شارعپور (1380) پژوهشی در مورد ارتباط آموزشهای دانشگاهی با نیازهای جامعه انجام داد.این پژوهش با تاکید بر شناسایی توانمندیها و شایستگیهای کانونی دانشآموختگان آموزش عالی، موارد زیر را به عنوان عوامل موثر در به اشتغال مفید دانش آموختگان معرفی می کند.
1- قابلیت جمعآوری، سازماندهی و تجزیه و تحلیل اطلاعات
2- توانایی بهرهگیری از زبان خارجی
3- آشنایی با ابزارهای تولید و اشاعه دانش
4- قابلیت استفاده از تکنولوژی
5- توانایی برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات
6- قابلیت بررسی و پذیرش عقاید مخالف
7- فهم فرهنگی
8- توانایی حل مساله
9- توانایی محلی اندیشی
10- شناخت و عمل به عناصر رفتار سازمانی
11- درک و جهتگیری مثبت نسبت به رشتة تحصیلی
12- داشتن انتظارات شغلی معقول
13- تعهد و اخلاق کار و قابلیت تفکر انتقادی
14- قابلیت کار گروهی
روندهای جاری و جهانی اشتغال نیز موید رویکرد آموزش مهارتهای پایه و اساسی است؛ کاهش اشتغال در بخش دولتی و شرکتهای بزرگ خصوصی، افزایش اشتغال در بخشهای غیر متشکل اقتصادی، سرعت گرفتن ایجاد مشاغل جدید، کم شدن ثبات و امنیت شغلی، نیاز فزاینده به رایانه و مهارتهای ظریف ارتباطی و اطلاعاتی، کاهش مشاغل یدی و ... نشان میدهد که راهبردهای «دانش نظری» و «دانش عملی » به نهایی در آماده کردن فرد برای رویارویی با تحولات شغلی ناتوان است و لازم است راهبردهای جدید آموزش مهارتهای شغلی اتخاذ شود.
عامل دیگری که در دنیای کنونی ضرورت و جایگاه آموزشهای مهارتهای عمومی و پایه مورد نیاز اشتغال را قوت بخشیده است، توجه به نقش افراد کارآفرین درتوسعه اقتصادی کشور است. به طور کلی کارآفرینی به عنوان عامل تغییر، به خلق کسب و کار جدید توسط فرد یا ردههای کوچک اطلاق میشود.
درمطالعات مربوط به پیشرفت شرکتها و سازمانهای بزرگ مشخص شدهاست که مهمترین عامل تضمین و تداوم حیات آنان نوآوری، ابداع و خلق محصولات، به فرایندها و روشهای جدید بوده است که بیش از همه مدیون وجود مدیران و کارکنان کارآفرین است. در تحقیقاتی که در مورد ویژگیهای افراد کار آفرین صورت گرفته است ویژگیهای متعددی مشخص شده است که پرورش آنها مستلزم وجود برنامه آموزشی از اولین سالهای کودکی است .
محققانی که در زمینة آموزش کارآفرینی مطالعه کردهاند معتقدند مدارس باید با ارتقاء کارآفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی، کار خود را آغاز کنند. آنان انتقاد میکنند که معلمان دارای روح کارآفرینی نیستند چرا که معمولا"در یک نظام بسیار سازمان یافته مشغول فعالیت هستند. نتیجه این که فراگیران نیز مایلند خود را به عنوان کارکنان بالقوه بنگرند و نه به عنوان کارآفرین (احمد پور داریانی ، 1380 ص 182).
4- رویکرد تلفیق دروس همسو : تنگناها و مشکلات سازوکاری فرایند کارآموزی، در کلیه مراکز آموزشی دانشگاه، یکی از ریشهدارترین معضلات نظام آموزشی فعلی است و بنا به اختلاف فاحش فرهنگ گفتمان محیطهای صنعتی با سطوح آموزشی، نیاز است بسترسازیها و هماهنگیهای گستردهای جهت پویائی تعامل سازنده در سطوح خرد وکلان معمول گردد. برای نمونه :
دروس انتخابی : کارآفرینی و پروژه ، کارآموزی ؛ نام پیشنهادی جایگزین: پایاننامه دورهی تحصیلی
تلفیق درسهای انتخابی در یک عنوان درسی چند واحدی تحت مضامینی چون پایاننامه دورهی تحصیلی که طی آن دانشجو تحت نظارت مرجع ذی صلاحی چون کمیته پژوهش آموزشکده یا دانشکده و رهنمودهای موثر اساتید راهنما، ملزم به حضور در کلاسهای با محتوای منطبق با سرفصول دروس مزبور به نحوی که در روند پیشرفت کلاسها فرایندهائی مانند مراحل زیر توسط دانشجو طی شود:
1. تعیین و تصدیق موضوع یا ایده مناسب با اهداف رشته؛
2. جمع آوری دادهها و اطلاعات اولیه ؛
3. طراحی فرمهای مناسب؛
4. طراحی فرایندی لازم جهت تبدیل ایده به محصول یا فرایند یا رویکرد جدید؛
5. کار عملی و اجرائی در واحدهای تولیدی- صنعتی و خدماتی ذیربط که درگیری نزدیک با مولفههای اصلی محیط کار را در بطن خود داشته باشد(در قالب درس کارآموزی با رفع تنگناها و نقاط ضعف فعلی آن)؛
6. محرز شدن حصول نتایج مطلوب ؛
7. در نهایت دفاع از کل اقدامات و نتایج بعمل آمده طی برنامههائی چون جلسات دفاع پایاننامهای.
نتیجهگیری :
1. جایگاه، کارویژه و اهداف دانشگاه فنی و حرفهای، تکلیف میدارد سرلوحهی فرایند آموزشی پژوهشمحور اشتغالزا، در اولویت اول برنامهها واقع گردد. با بسیج کلیه منابع و امکا
مطالب مشابه :
شیوه آموزش محور چیست؟ انتخاب آموزش محور یا پژوهش محور در ارشد
ساعیان - شیوه آموزش محور چیست؟ انتخاب آموزش محور یا پژوهش محور در ارشد - اجتماعی.فرهنگی
دستور العمل مدارس پژوهش محور
کارشناسی پژوهش و تحقیق آموزش و پرورش آمل - دستور العمل مدارس پژوهش محور - - کارشناسی پژوهش و
هفتهی پژوهش و آموزش و پرورش
آموزش و پرورش دانایی محور - هفتهی پژوهش و آموزش و پرورش - در این وبلاگ آموزش و پرورش از نگاه
فرایند آموزشی پژوهشمحورِ مهارتآفرینِ اشتغالزا ؛رویکرد بالندهی مدرسین و الگوی سرآمدیِ دانشگاه فنی
ارتباط اثربخش - فرایند آموزشی پژوهشمحورِ مهارتآفرینِ اشتغالزا ؛رویکرد بالندهی مدرسین
تدریس پژوهش محور
شمع - تدریس پژوهش محور - آموزشی:تربیتی:علمی: گام های آموزش پژوهش محور: 1-مرحله اتصال:
تدریس پژوهش محور
آموزش پژوهش محور یکی از مهیج ترین و اثر گذار ترین روشهای تدریس در حوزه یاد دهی- یادگیری در
برچسب :
آموزش پژوهش محور