اختلافات خانوادگی

فصل اول : طرح تحقيق

مقدمه

   هر روز شاهد از هم پاشيدگي كانون خانوادگي جديدي هستيم در تمامي رسانه ها راجع به اين موضوع بحث مي شود و به عنوان يك معضل مهم اجتماعي به شمار مي آيدو هر ساله آمار و ارقامي تكان دهنده از سوي مراكز اعلام مي شود. در دنياي پرهياهو وجنجالي و متمدن حاضر بيش از ساير مواقع خانواده ها متلاشي مي شوند. هر روز بر تعداد اختلافات وناسازگاري خانواده افزوده و خانواده اي از هم مي پاشد زن و شوهر هر كدام به سوي سرنوشتي جداگانه و نامعلوم رهسپار مي شوند و با خود يك دنيا بدبيني و انتقام حمل مي كنند و گاهي بي توجه به سرنوشت فرزندان بي گناه خود مسئله ي طلاق را موضوعي بسيار طبيعي تلقي مي كنند؛ خانواده اي ويران مي شود و كودكان همچون پرندگان آواره به اين سو و آن سوي اين لانه­­­­­­­­­­­­­­­­­­ ي بي سرپرست مي روند.

چرا اين همه كانون خانواده كه در گذشته اغلب به صورت يك دژ محكم و كانون امن و گرمي بود  امروزه اين چنين سست است وزود نابود مي شود؟! يكي از عوامل مهم آن را مي توانيم عدم توجه به واقعيات زندگي و هدف اساسي آن بدانيم. جامعه هر زماني با مشكلاتي روبرو است كه هركدام از آن ها باعث ايجاد اختلال و بي نظمي مي شوند ؛‌ اختلافات خانوادگي نيز يكي از اين مشكلات است و همچنين مسئله ي مهم تر تاثير اين اختلافات در روحيه ي كودكان و نوجوانان مي باشد.

     با در نظر گرفتن علل اختلافات و رفتاري كه باعث به وجود آمدن اين مسائل مي شود بر آن شديم كه موضوع را به صورت همه جانبه بررسي وبه تحقيق در مورد عوامل ايجاد اين اختلافات و تاثيرآن بر شخصيت و رفتار نوجوان بپردازيم. بااميد اين كه كوشش هاي ما بتواند سهم كوچكي در ريشه يابي و از بين بردن اين اختلافات داشته باشد وروزي برسدكه هيچ كودك يا نوجواني را نيابيم كه در محيطي ناسالم و آلوده در زندگي پردرد و رنجي به سر برد. ان شاءا...

بيان مسئله

    همان طور كه در ابتداي بحث ملاحظه شد موضوع تحقيق " تاثير اختلافات خانوادگي بر روي نوجوانان " است . نوجواناني كه به تناسب سن خود داراي خصوصيات و ويژگي هاي مخصوص به خود مي باشند و در اين سنين است كه فرد از محيط خود متاثر مي شود و مانند يك شيشه ي بسيار ظريف و نازكي مي باشد كه اگر از آن درست مواظبت و مراقبت نشود زود مي شكند و از بين مي رود و به راه هايي كشيده مي شود كه پاياني خوش ندارد. بنابراين بايد از او مراقبت هاي لازم به عمل آيد تا از اين گردباد زندگي جان سالم به در برد. چون زندگي آينده ي فرد بيشتر از اين دوره ناشي مي شودو فرد نوجوان مابين كودكي ونوجواني قرار دارد. متغيرهاي موجود در اين زمينه عبارتند از : خانواده ، نوجواني و اختلافات كه در جاي خود به آن پرداخته مي شود.

اهميت و ضرورت پژوهش

   خانواده در پايه ريزي شخصيت ورشد عواطف نوجوانان نقش حساسي دارد وهمچنين اگر محيط آن از يك امنيت كامل برخوردار باشد نوجوانان در آن احساس آرامش وامنيت مي كنند . همچنين در سرنوشت ، آينده به خصوص موفقيت و سلامت اخلاقي آن ها نيز دخالت داردو شخصيت نوجوان در محيط خانواده تكوين مي يابد.با توجه به اين مقدمه و هدف هاي كلي تحقيق به ماهيت واهميت تحقيق پي مي بريم.

 

اهداف پژوهش

      هدف اصلي از تحقيق، تعيين اين مطالب است كه اختلافات بين والدين ناشي از چيست؟ و تاثير اين اختلافات از نظر روحي ، رواني ، تحصيلي وشخصيتي بر نوجوانان به چه نحوي است ؟ مسئوليت خانواده ها ( پدران و مادران ) در مواجهه با اين مسائل چيست ؟ چگونه مي توانند آن را برطرف نمايند وپي بردن به مسائل و مشكلاتي كه نوجوانان در خانواده با آن روبرو هستند.

 

سؤالات پژوهش

سؤالاتي كه در ارتباط با موضوع وجود دارند عبارتند از :

1-  علل اختلاف بين والدين عدم توافق اخلاقي و فكري ، عوامل مادي و دخالت هاي بي مورداطرافيان در زندگي آن ها مي باشد.

2-    اختلافات خانوادگي تاثير منفي در روحيه ي نوجوانان دارد.

3-    اختلافات خانوادگي در وضع تحصيلي نوجوانان تاثير بسياري دارد.

4-    نوجوانان علاقه مندند كه والدين شان نظرات آن ها را در حل مشكلات و اختلافات دخالت دهند.

5-    اختلافات خانوادگي باعث به وجود آمدن انحراف ، ترس و احساس عدم امنيت در نوجوان مي شود.

6-    نوجواناني كه در داخل خانواده با ناسازگاري روبرو هستند كمترين توجه را نسبت به والدين از خود نشان مي دهند.

7-    نوجواناني كه دائما" شاهد نزاع ها و پرخاشگري ها در خانه هستند نسبت به آينده ي خود نگران

    مي شوند.

 

پيشينه پژوهش

سابقه­ي موضوع تحقيق

          پژوهشي در مورد " شناخت عوامل افت و شكست تحصيلي دانش آموزان دوره ي راهنمايي تحصيلي در تهران "است. اين تحقيق در منطقه ي 9 آموزش وپرورش انجام شده كه260 نفر از دانش آموزان دختر وپسر و اولياء آن ها را در بر مي گيرد. هدف اين تحقيق شناخت عوامل شكست تحصيلي در اين دوره مي باشد. براي جمع آوري اطلاعات از پرسشنامه و به صورت حضوري استفاده شده است . يكي از موارد و سؤالات اين پرسشنامه كه به موضوع تحقيق ما مربوط مي شود علل حواس پرتي اين دانش آموزان است كه برطبق جداول تهيه شده مشكلات و اختلافات خانوادگي بيشترين درصد درهر گروه 9 مورد بوده و در مورد درصد سازگاري افراد مورد تحقيق با برادران و خواهران خود در خانواده دختران 60% و پسران 17% ذكر شده است. نتايجي كه از اين دو مورد به دست آمده نشان مي دهد كه يكي از علل افت تحصيلي دانش آموزان اختلافات خانوادگي است به عبارتي نحوه ي روابط والدين با هم اثر مستقيم روي دانش آموزان دارد اگر پدر و مادر بتوانند محيطي پر از صميميت در خانواده به وجود آورند و حقوق وحيثيت افراد در خانواده حفظ شود اين محيط براي رشد مناسب است وعكس قضيه هم اتفاق مي افتد يعني اگر محيط خانواده به كانون درگيري والدين تبديل شود فرزندان احساس عدم امنيت مي كنند و افت تحصيلي در آن ها به دنبالش مشاهده مي شود و واكنش آن ها نسبت به اين مسئله فرار از خانه و.... مي باشد. و ازطرفي مسئله ي سازگاري خواهران وبرادران در محيط خانواده خيلي مهم است كه يك قسمت آن مربوط به انجام تكاليف درسي مي شود. اگر سازگاري بين آن هانباشد ميان شان جدال ايجاد مي شود و آن ها از انجام تكاليف خود باز مي مانند و اين خود موجب افت تحصيلي آن ها مي شود.[1]"

       تحقيق ديگري كه به طور غير مستقيم به موضوع ما مربوط مي شود " اثر فقدان پدر بر پيشرفت  تحصيلي و سازگاري هاي اجتماعي كودك " است . آن چه كه در اين تحقيق مطرح شده نشان دادن عوامل مؤثر بر پيشرفت تحصيلي و سازگاري هاي اجتماعي كودكاني است كه مادران آن ها بيوه شده اند يكي از اين عوامل ميزان سازگاري مادر با وضع بغرنجي است كه بعد از مرگ شوهرش با آن روبرو مي شود. اين امر مي تواند در پيشرفت تحصيلي و سازگاري هاي اجتماعي فرد تاثير بگذارد همچنين طرز فكر او در مورد تاثير پدر در تربيت طفل در اين تحقيق مورد توجه قرار گرفته است. نتيجه ي اين تحقيق چنين است: فرضيه هادر مورد اثر ميزان ديدار پدر بوده ؛ نتيجه اي كه بدست آمده به اين ترتيب است كه فقدان پدر از ديد عاطفي بر نوجوان تاثير گذاشته ، كودك يا نوجواني كه با پدرش بيشتر ارتباط دارد فقدان او را شديدتر احساس مي كند و اين كمبود از جنبه هاي مختلف از جمله از نظر پيشرفت هاي تحصيلي و سازگاري هاي اجتماعي بر او اثر مي گذارد[2].

    در تحقيق ديگري كه در ارتباط با موضوع انجام گرفته چنين نتايجي به دست آمده است :

1-"اختلاف ميان افراد و طبقات بي سوادخيلي بيشتر از طبقات تحصيل كرده است. به طوري كه بر طبق اين تحقيق 81% اختلافات متعلق به افراد بي سواد يا كم سواد است در حالي كه 19% اختلافات متعلق به افراد تحصيل كرده مي باشد.

2-عدم توافق اخلاقي در ميان خانواده ها بيش از هر اختلاف ديگري به چشم مي خورد. آمار موجود رقم 33% را نشان مي دهد كه اين رقم بسيار بزرگي نسبت به ساير اختلافات مي باشد.

3-محيط نيز در ميزان اختلافات تاثير دارد يعني اختلافاتي كه در محل هاي دور افتاده وجود دارد با اختلافاتي كه در ميان خانواده هاي شهري وجود دارد فرق مي كند. اختلاف در شهر هاي بزرگ بيشتر به علل توافق اخلاقي ، ناهماهنگي عقايد و سليقه هاست در صورتي كه در روستاها علل اختلافات تعدد زوجات و نداشتن فرزند مي باشد.

4-اختلاف در سنين پايين تر به مراتب بيشتر از اين مسئله در سنين بالا است .

5-اختلاف در ميان خانواده هايي كه محروميت پدري يا مادري داشته اند بيشتر است تا خانواده هايي كه در يك محيط سالم وتحت شرايط مناسب پرورش يافته اند.[3]"

 

 روش پژوهش

     با توجه به انواع مختلف روش هاي تحقيق و با در نظر گرفتن هدف ، ماهيت موضوع پژوهش و امكانات اجرايي آن روش تحقيق توصيفي به كار رفته است .

 

تعريف واژه ها واصطلاحات

واژه ها واصطلاحاتي كه در رابطه با موضوع تعريف آن ها ضروري است عبارتند از :

نوجواني

  دوره ي نهايي رشد انساني است كه همواره با مرحله ي رسيدگي غايت يك رشد يا تحول اعضاي جنسي بوده و به حالت بزرگسالي منتهي مي شود (از لحاظ جسمي رشدش تمام شده و مي تواند مثل يك بزرگسال رفتار كند و حدودش در افراد مختلف به موجب عوامل جنسي ، محيط ها جغرافيايي و اجتماعي ، نژاد و ديگر علل تفاوت هاي فردي متغير است)[4].

خانواده

خانواده عبارت است از گروهي از افراد كه با هم زندگي مي كنندو ميانشان روابط خويشاوندي ويا وابستگي معين حكمفرما است.[5]

اختلاف

اختلاف در لغت به معني فاصله و تفاوت بين دو چيز است. منظور از اختلاف در اين تحقيق برخوردها و مشاجرات بين والدين ( پدر و مادر ) است.

 

فصل دوم:

    نگرش ها ورفتار والدين

   "نگرش ها و رفتار والدين مي تواند تسهيل كننده ويا مانع در جريان رشد تكامل كودك باشد. والدين سخت گير و خشن مانع مي شوند تا فرزندانشان از روابط مثبت و سازنده با همسالان خويش كه براي استقلال آن ها موثراست بهره بگيرند. در حالي كه والدين پذيرا وفهميده منبع امنيت براي نوجوانان نگران ومضطرب خويش خواهند بود. چنين والديني نه تنها در حل مشكلات نوجوان بااوهمراه و هميارند، بلكه نوجوان را به مستقل شدن وپذيرش مسئوليت تشويق مي كنند. ارزش هاي والدين در رشد نوجوان از اهميت خاصي برخورداراست والديني كه داراي معيارهاوارزش هاي والايي هستندودرزندگي به آن هاعمل مي كنند اغلب فرزندانشان نيز در مواجهه باضوابط ورفتارتعارض انگيزداراي همان ارزش هاي والا خواهند بود.برعكس والديني كه احساس مسئوليت نمي كنندوآن چنان مادي مي انديشندكه در زندگي براي مشكلات فرزندانشان به هيچ گونه پاسخ اخلاقي اعتقاد ندارند ارزش ها ومعيارها و بالاخره فلسفه ي خويش اززندگي را به فرزندانشان القاء مي كنند."[6]

 


انتظارات نوجوانان از والدين

  "انتظارات نوجوان از بزرگسالاني كه درنظر او و زندگيش اهميت دارند را مي توان به شرح زيربيان نمود:

1-    نوجوانان علاقه مندند كه والدينشان آن هارا درك كرده و محرم اسرارشان باشند.

2-  نوجوانان علاقه مندند مورد اعتماد والدين شان باشند. براي يك نوجوان دردمند هيچ چيزي آرامش بخش تر از وجود والديني كه بتواند آزادانه حرفش رابه آن ها بگويد نيست.

3-    آن ها دوست دارند مشكلاتشان را خود حل كنندوبراساس كمك هاي والدين يا معلمان درتصميم گيري آزاد باشند.

4-  نوجوانان دوست دارند كه مورد علاقه ي والدينشان باشندوهمچنين تمايل دارند كه والدين مسئولي داشته باشند اين مسئله به آن ها يك احساس اطمينان وامنيت مي بخشد.

5-  نوجوانان در حد متعادلي انتظار همخواني دررفتار والدين خويش رادارند. عدم توافق والدين موجب ناهمخواني دررفتار با كودك ونوجوان است. آن ها دوست ندارند دريك دنياي نامطمئن زندگي كنند دنيايي كه درآن به خاطر عملي يك روز مجازات شوند و روز ديگر همان عمل به كلي ناديده گرفته شود.

6-    نوجوانان به تشويق وتحسين دركاري كه شايستگي آن را دارند نيازمندند"[7].

اخلاق نوجوانان بازتابي از رفتار والدين است

كيفيت روابط انساني پدران ومادران با فرزندانشان در ساختن شخصيت كودك ونوجوان نقش حياتي داردوبه مقتضاي حديث"الوالداسرابيد" پدر ومادر نيكو سرمشقي براي جگرگوشه هاي خودهستند. خانه نخستين گام د رراه زندگي اجتماعي رادارد وبايد محيط آن را در هر سطح كه باشد ازآلودگي هاي اخلاقي به دور داشت وباصبرو شكيبايي آيين مردمي رابه كودكان ونوجوانان خود بياموزيم. و اين گونه روش ورفتارخردمندانه­ي والدين با كودكان ونوجوانان روح تعادل و آرامش رادرآن ها تقويت مي كند وهمين تعادل روحي است كه از انحرافات اخلاقي نوجوانان جلوگيري مي نمايد وبديهي است كه ايجادمحيط مساعد در خانواده براي پرورش وتربيت جوانان بايد قبل از هر چيزعوامل هم زيستي مسالمت آميزرادر روابط پدرومادربايكديگربه همراه داشته باشد. در حديث شريف آمده است كه دربرابركودكان ونوجوانان مسائلي رامطرح نكنيد كه هنوز آمادگي پذيرش آن رااثباتا" يانفيا" ندارند وازخشونت و درشتي حتي الامكان اجتناب كنيد مگر مواردي كه مصلحت كودك اقتضا كند. تشخيص اين مورد خودكاري بس دشوار است وپدران ومادران با تجربه مي توانند بابينش وتدبير توام بامهرو محبت، فرزندان عزيز خودرا توجيه و ارشاد نمايند واز لغزش هاي اخلاقي آن ها جلوگيري كنند. بايد دانست كه فساد جامعه ويا وجود دسته اي منحرف وتبهكارهرچند در سرنوشت اجتماعي جوانان بي تاثير نيست ولي مناصحت پدران ومادران در موقع خود به مثابه ي دارويي است كه روح جوان را ازهر گونه آلودگي هاي اخلاقي مصونيت مي بخشد. بنابراين نابساماني بعضي از جوانان را نبايد تنها مولود عوامل اجتماعي دانست بلكه در درجه ي اول كانون اين بيماري را بايد در كيفيت روابط خانوادگي پدران ومادران جستجو كرد. بارها اتفاق افتاده است كه مابا بي اعتنايي به شخصيت كودك وعدم توجه به مسايل رواني مطالبي رادر جمع خانواده مطرح مي كنيم كه تاثير غيرمستقيم آن ها در روحيه­­­ ي كودك بسيارنامطلوب است.

     رفتار رسول اكرم(ص) با فرزندانش رفتاري انساني منبعث از روح عظيم رباني آن حضرت بود كه همه ي صحابه را به شگفتي وامي داشت. گويند چون حضرت فاطمه (س) برپدر بزرگوارش وارد مي شدحضرت به احترام وي از جاي برمي خاستند ودست نوازش برشانه ي فاطمه(س) مي نهادندواورا نزديك خود مي نشاندند و بر گونه اش بوسه مي زدند وبارها مي فرمودند:" الابناء ودايع و امانات " فرزندان وديعه هاي آسماني هستند كه خداوند متعال آن ها را به پدران ومادران ارزاني بخشيده است.بايددر رعايت حقوق اين وديعه هاي الهي سعي وكوشش نماييم. بنابراين والدين نخستين مربيان كودكان هستند كه بايد در ايجاد روابط بين فرزندان از يكسو وروابط آن ها باسايرين از سوي ديگر اصول اخلاقي و ارزش هاي انساني را معمول دارند تا بتوانند سعادت و خوشبختي عزيزان خود را در زندگي اجتماعي فراهم آورند و براي تامين آتيه ي كودكان خود از برخي لذايذ زندگي چشم بپوشند و در راه فرزندان خود ايثار كنند.در جايي كه كيش مقدس اسلام مسلمانان را به فداكاري وايثار دعوت مي كند به طريق اولي پدران و مادران در ايثار و فداكاري نسبت به فرزندانشان در صف نخست قراردارند.

از حضرت زين العابدين (ع) در صحيفه سجاديه آمده است:"نيايش به درگاه حضرت حق در مقام تكريم والدين؛ الهي مرا آن گونه فرزندي قرار ده كه از پدر و مادر چون سلطان مقتدر بهراسند و طاعت و فرمانبرداري آنان را براي من از آبي كه بر لب تشنه رسد گواراتر ساز تا بتوانم خواسته ي آنان را بر ميل و خواسته ي خود مقدم دارم وخشنودي آن ها را برخشنودي خود ترجيح دهم هرچند ناچيز باشد و خوبي خود را در حق آنان خرد پندارم هر چند كه عظيم باشد. چه حقي اولاتر و چه احساني برتر و چه سنتي عظيم تر از آن كه من با آنان به عدل وداد رفتار كنم. پروردگارا! چه رنج ها كه در نگه داري من متحمل نشدند و چه ايام درازي كه به تربيت من نپرداختند و چه سختي ها كه در راه تامين رفاه و آسايش من بر خود روا نداشتند هيهات چگونه مي توان حق والدين را ادا كرد و من از اداي حقوق آنان اين گونه كه شايد و بايد فرومانده ام ومن نمي توانم وظيفه ي خود را در خدمت به آنان كه در خورمقام ابوين است انجام دهم"[8].

انواع اختلافات خانوادگي

          براي آشنايي با انواع اختلافات خانوادگي به ذكر چند نمونه مي پردازيم:

-    آزادي خواستن زوجين: چون مرد به همسرش در انجام بعضي از كارها آزادي واجازه نمي دهد و زن نيزحاضر نيست كه زير بار توصيه هاي همسرش برود اختلافاتي ايجادمي شود.

-    اختلاف سن: اختلاف سني زياد عامل مهم ديگري در بروز اختلافات مي باشد و با پديده­­­­­ي طلاق همبستگي زياد دارد. ازدواج سالمندان با دختران جوان يا بالعكس امكان همه نوع كار وهر طرز تفكري رابراي طرفين فراهم نمي كند واز نظر تمايلات طبيعي نيز سازگاري كمتري ميان افرادي كه اختلاف سني زياد دارند مشاهده مي شود. متاسفانه اغلب خودكشي ها وفرارها ناشي ازعدم توجه به اين مسئله است.

-    اعتياد: اعتياد يكي از طرفين ،موضوعاتي را پيش مي آورد از قبيل عدم توجه به وضع زندگي خانوادگي وپشت پازدن به اصول ومقررات.

-    ترك نفقه : عبارتنداز وقتي كه شوهر تمام درآمد خودرا صرف خود مي كند وبه خانه وامورآن رسيدگي نمي كند و از تامين وسايل ورفاه زندگي افراد خانواده سرباز مي زند.

-    تعدد زوجات : تعددزوجات خود از علل اختلافات خانوادگي است. البته اسلام اين مسئله را ترويج كرده ولي با شرايط خاص ودستور صريح قرآن مجيد اينست كه: "اگر بيم داشته باشيد كه نتوانيد عدالت رابين همسران خود اجرا كنيد وهمه­ي آن ها را به يك چشم بنگريد پس تنها به يك زوجه اكتفا كنيد." مسئله ي تعدد زوجات در اكثرجوامع منتفي شده است ودر صورت عدم رعايت شرايط و دستورات اسلام در اين مورد براي تثبيت وضع خانواده مضر مي باشد وبين اطفالي كه از مادران متعدد ويك پدر متولد مي شوند از ابتدا آتش نزاع و دشمني برپا مي شود.

-    توقعات بي مورد: اين مسئله باعث بروز اختلافات مي شود واغلب اين توقعات بي جا متعلق به شهرنشينان است. نفوذ تمدن جديد، سطح توقعات مردم را بالا مي بردواز آنجايي كه اكثريت مردان غيرازحقوق ماهيانه درآمد ديگري ندارند وازعهده ي خواسته هاي همسرانشان برنمي آينداين امرباعث بروز اختلافات مي شود. توقعات زيادتراز حد وبي مورد فقط مربوط به ماديات نيست بلكه درامورديگرمثل محبت،احترام،اطاعت وفرمانبرداري بيش ازحديكي ازطرفين ازديگر­ي نيزمي تواند باشد.

-    نداشتن فرزند: اين ناتواني چه ازطرف زن باشد يااز طرف مرد باعث ايجاد اختلاف مي شود اگر اين ناتواني از طرف زن باشد مرددائما" به بهانه جويي پرداخته واگرصراحتا" منظور خودرامشخص نكند به طور پنهاني مثل بي اعتنايي وخشونت ناراحتي خود را نشان مي دهد.»[9]

 

طلاق در سه طبقه اجتماعي ايران

      شايد بتوان در يك تقسيم بندي كلي زندگي انسان را به دو بخش اساسي تقسيم كرد. تقسيم بندي كه اتفاقاً خوش تعريف است؛ چرا كه صرف قرارداد با يك شخص و آغاز زندگي با او مرز اين تقسيم بندي را نشان مي دهد.اين دوبخش شامل دوران مجردي ودوران متأهلي است. متأهل كسي است كه ضمن تعهد به شخصي ديگر و پاي بندي به پيوند بين خود و او در قبال آن شخص وظايف و حقوقي را بر عهده دارد. ازدواج مرز جداكننده مجردي از متأهلي است.
    درهرحال چه ازدواج را پيوند ميان دوروح تلقي كنيم وچه آن راصرفاً قراردادي اجتماعي بدانيم، داراي تأثيرات اساسي درزندگي فرد واجتماع مي باشد.اساسي ترين وآشكارترين كاركردازدواج بقاي نسل مي باشد وعلاوه برآن كاركردهاي ديگري نيزبرآن مترتب است. اگر ازدواج راقراردادي بين دوشخص براي زندگي مشترك تعريف كنيم،اين قرارداداما همواره دايم نيست وگاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود.جريان فسخ قرارداد بين يك زوج رااصطلاحاً" طلاق"مي گويند. درباره طلاق نيز نگرش هاي مختلفي وجود دارد. گاهي طلاق انحراف دانسته مي شود وزماني همچون ازدواج يك پديده عادي است. درهرحال چه طلاق انحرافي اجتماعي باشد و چه پديده اي عادي، دلايل گوناگوني دارد.  اين دلايل هم متناسب با موقعيت ، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. اين گزارش حاصل نشستي درانجمن جامعه شناسي ايران است و طي آن دكتر آقاجاني به بررسي علل طلاق در ميان سه طبقه بالا، متوسط و پايين اجتماعي در جامعه ايران مي پردازد.
دكتر آقاجاني سخنان خود را با اين جمله آغاز مي كند:  طلاق به عنوان مسأله اجتماعي يكي ازمهم ترين پديده هاي حيات انساني است. مي توان گفت كمتر پديده اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. وي سپس ضمن اشاره به دشواري هاي مطالعه پديده طلاق به پژوهشي اشاره كرد كه چند سالي درباره آن كار كرده است.
دكتر آقاجاني با اين سؤال گزارش خود را مي دهد كه چه عواملي موجب مي شوند كه زندگي زناشويي سير طبيعي خود را طي نكند و در نيمه راه زندگي از هم بپاشد؟ او با اشاره به اين كه در تحقيق خود با ديدگاه جامعه شناختي به بررسي مسأله طلاق پرداخته است، گفت:اما براي من اين نكته مهم بود، كه اين پديده در جامعه ما در طبقات مختلف به چه شكلي خود را نشان مي دهد. طلاق درطبقه بالا، متوسط و در طبقه پايين چگونه است؟
وي درادامه با اشاره به اين كه علل وعوامل طلاق متفاوتند براين باوراست كه اين علل وعوامل درلايه هاي عميق تراجتماعي قراردارندوبهانه هادرلايه هاي ظاهري،درك وفهم وتفسيراين لايه هاي عمقي كارپيچيده اي است.
وي در ضمن اشاره به علل مختلف طلاق ادامه داد تحرك شديد طبقاتي، بحران هاي اقتصادي، تفاوت هاي فرهنگي دربين خانواده ها، بالارفتن نيازهاي مادي ومعنوي واقتصادي ، بيكاري وازهم گسيختگي ، موجب شده كه خانواده كاركردمناسب خود راانجام ندهد. نظم، تعادل و سازگاري و وفاق اجتماعي در نهاد خانواده در شهرهاي بزرگ رو به كاهش است و اين امر مشكلاتي را براي جامعه به وجودمي آورد.
دكتر آقاجاني در ادامه با خاطرنشان ساختن اين كه پديده هاي اجتماعي علل عيني وذهني دارند، بر اين باور است كه طلاق نيز، علل عيني و ذهني دارد. «محيط پرتنش چنين خانواده اي شرايطي به وجود مي آورد كه زن و شوهر و فرزندان را در شرايط ديگري قرار مي دهد و با مسائل جديد مواجه مي سازد.

بنابراين آنچه از ديد وي داراي اهميت است شرايط و منشأ طلاق است، نه آن لحظه اي كه طلاق به واقعيت مي پيوندد           .
 هيچ دختري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي كند كه ممكن است روزي مشكلات چنان براو غلبه كنند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشتركش پايان دهد.  عواملي كه باعث مي شود تا او به فكر طلاق بيفتد ازنظراين پژوهش مهم است، نه خودپديده طلاق.
وي با اشاره به اين كه درجامعه ما ديگر برچسب بدنامي به طلاق زده نمي شود، به اين مسأله اشاره مي كند كه درحال حاضرخانواده ها به راحتي پذيراي اين واقعيت مي شوند.حتي خانواده هايي وجود دارند كه بعد از ۴۰ سال از يكديگر جداشده اند.
او با اشاره به موردي در ميان جمعيت نمونه كه ساعت 5/11 شب عروس به خانه داماد رفته و 5/8 صبح به دادگاه آمده است، مي گويد: مردان و زنان به دلايل مختلف  ناسازگاري هاي زناشويي با توافق از هم جدا مي شوند اگر قوانين مدني و دادگاههاي خاص نبود تعداد طلاق ها بیش از این بود.
آقاجاني سپس با اشاره به حدود ۱۰هزار دادخواست طلاق ازسوي زنان درسال1۳۸۱ به دادگاه خانواده به زناني اشاره مي كند كه بدون اين كه دادخواستي نوشته باشند، تقاضاي طلاق دارند وبه جبربه زندگي ادامه مي دهند.
كاركردهاي نامناسب و مسائل و مشكلاتي كه طلاق براي جامعه به بار مي آورد مسأله اي است كه وي در ادامه به بررسي آن مي پردازد. افزايش طلاق علاوه بر مسائل و مشكلات خاص، موجب شده تا دختران به راحتي ازدواج ننمايند، هر خانواده اي كه درآن طلاق صورت مي گيرد،امكان ازدواج براي ديگران كاهش مي يابد. در واقع خانواده ناسازگار تأثير منفي بر ازدواج دختران دارد.
او با اشاره به تغيير زندگي در ساختار جامعه شهري و دگرگوني ساختارهاي جامعه وخانواده ، وجود وسايل ارتباط جمعي، افزايش آگاهي وشناخت زنان ، مشاركت زنان درزندگي اجتماعي و بالارفتن سطح تحصيلات درآنها، كم رنگ شدن قدرت پدران و مادران، كارمستقل درخارج ازخانه وانفرادي شدن درآمدها،معتقد است كه مباني اجتماعي و اقتصادي خانواده ها دگرگون شده است.
وي مي افزايد: آزادي مدني و تغيير وضعيت زنان شكل جديدي را در روابط خانواده به وجود آورده است، خانواده شهري ايراني در برابر الگوهاي فرهنگي جديدي قرارگرفته اند. آنها با مفاهيم جديدي چون موفقيت درزندگي شغلي، تساوي بين دوجنس،ارزش پول وپس انداز، مواجه گشته اند وهمه اينها باعث ايجاد تغييرات بنيادي درخانواده است.
بدون شك مي توان پديده طلاق را درجوامع شهري اززواياي مختلف مورد بررسي قرار داد. اما هدف عمده ما استفاده ازديدگاه ساخت يابي گيدنزبراي تبيين و تفسيراست.
اما مسأله اصلي پژوهش تفاوت علل طلاق ميان سه طبقه بالا، متوسط و پايين در جامعه بوده است.  در اين ميان نتيجه تحقيق حاكي ازآن است كه تفاوت هاي اساسي ميان دلايل طلاق دراين سه طبقه وجود دارد. در حالي كه درطبقه پايين جامعه ، مهمترين علت طلاق مشكلات مالي عنوان مي شود وبيكاري وندادن نفقه ، اعتياد ، خشونت و بداخلاقي و بدرفتاري از جمله ديگر علل طلاق است[10].

در 4 سال اول زندگی 84 درصد طلاق‌ها رخ می‌دهد

     نرخ رشد طلاق طی سال‌های 80 تا 85 به 2/9 درصد رسیده درحالی كه رشد ازدواج دركشور 96/3 درصد است و این امر نشان می‌دهد ، رشد طلاق طی این سال‌ها بیش از رشد ازدواج بوده است.

محمد اسحاقی معاون مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان ضمن اعلام این مطلب گفت: ازدواج جوانان در یك نظام اسلامی مسئله‌ای است كه نهادهای دولتی، غیردولتی، خانواده‌ها و جوانان هر كدام در ارتباط با آن وظیفه‌ای دارند و آنچه مسلم است دولت، نمی‌تواند این وظیفه را از دوش خود بردارد و  فقط به خانواده و جوان تحمیل كند.

وی به آمار ازدواج و طلاق ثبت شده در كشور طی سال‌های 80 تا 85 اشاره كرد و گفت: در سال 80، 640هزار و 710 واقعه ازدواج در كشور ثبت شده و این در حالی است كه این میزان در سال 85 به 778 هزار و 23 مورد رسیده است و به طور كلی نرخ رشد ازدواج طی این سال‌ها 96/3 درصد بوده است.

وی به تعداد ازدواج ثبت شده در سه ماهه اول سال 86 اشاره كرد و گفت: درسه ماهه اول سال  85 ، 201 هزار و 517 مورد ازدواج ثبت شده در حالی كه در سه ماهه اول86 این میزان به 224 هزار و 789 مورد رسیده كه نرخ رشدی معادل 55/11 درصد داشته است.

معاون مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان خاطر نشان كرد: در سه ماهه اول85 ، 22 هزار و 194 واقعه طلاق رخ داده كه این میزان در سه ماه اول سال 86 به 23هزار و 663 مورد رسیده است.

وی با بیان اینكه بیش از 33/48 درصد طلاق‌ها در 4سال اول زندگی رخ داده است گفت:

وقوع طلاق در سالهای ابتدایی زندگی نشان‌دهنده این است كه زوجین آشنایی با مهارت‌های زندگی ندارند و با كوچكترین اختلاف تصمیم به جدایی می‌گیرند.

وی تصریح كرد: بررسی‌ها نشان می‌دهد ، 16/3 درصد طلاق‌ها در یك‌ سال اول زندگی و 8/13 درصد نیز در فاصله یك تا دو سال طلاق گرفته‌اند.

اسحاقی به وقوع طلاق در میان زنان و مردان سنین بالا اشاره كرد و گفت: 86/24درصد طلاق‌ها طی سالهای 80 تا 85 پس از 10سال زندگی زناشویی رخ داده است[11].

مسئله ي طلاق و فرزندان

   « تعداد كودكاني كه به دور از خانواده­ي طبيعي و تحت سرپرستي يك والد زندگي مي كنند با بالا رفتن ميزان طلاق افزايش يافته است. اطفالي كه در سنين 6-3 سالگي هستند در مرحله ي اديبي و قبل از آن واكنش هاي شديدترناشي ازاين فقدان رابه صورت احساس رنج ،افسردگي واختلالات رفتاري پيدا مي كنندو مسئله ي طلاق برايشان غيرقابل درك است وفكرشان شديدا"به اين مسئله مشغول مي شودوگاهي فكرمي كنند شايد والدين آن ها ايشان راهم طلاق دهند واكثريت اين اطفال در يادگيري ها ومهارت هايي كه پيدا كرده اند تنزل مي كنند. نوجوانان درمرحله ي بلوغ مي توانند اين مسئله را درك كنند ولي ممكن است دل آزرده و خشمگين شوند يا خود را كنار كشيده و بي تفاوت باشند يا طرف يكي از والدين را بگيرند.»[12]

علل بوجود آمدن اختلافات خانوادگي

   براي پي بردن به علل به وجود آمدن اين مسئله به موارد زيراشاره مي شود:

-    عدم آشنايي به اصول زناشويي: دختر وپسر هركدام در يك محيط وتحت شرايط به خصوصي تربيت مي شوند والدين بايد متوجه باشند فرزندان خودرا براي زندگي اجتماعي تربيت كنند. دختران وپسران با اصول زناشويي كاملا" بيگانه بوده وبه همين دليل در هنگام تشكيل خانواده دچار اختلالات روحي وحالات هيجاني مي شوند. در مدارس هيچ گونه آموزشي درزمينه­­­­ ي زندگي زناشويي داده نمي شودو در محيط خانواده هم اين مسئله را به آينده موكول مي كنند. عدم اطلاع دختران از شوهرداري منجر به مشاجراتي مي شود و جوانان نيز بي تجربه هستند و نمي دانند چگونه بايد چرخ زندگي را بچرخانند. بنابراين هردو آمادگي كامل در اين زمينه ها ندارندويا ازدواج دختران در سنين خيلي پايين انجام مي گيرد در اينجا دو موضوع مطرح است يكي اين كه والدين بايد فرزندان خود را وادار كنند كه در امور زندگي نظارت داشته باشند وديگر اين كه خود افراد نيز علاقه مند به زندگي باشند.

-    عدم اعتماد واطمينان طرفين نسبت به يكديگر: اكثر اختلافات خانوادگي به دليل همين مسئله به وجود مي آيد به طوري كه زن شوهرش را متهم به ولگردي و خوش گذراني و بي علاقگي به زندگي مي كند و مرد نيز همسرش را به بهانه جويي متهم مي كند اگر طرفين نسبت به هم اعتماد كنند دنبال بهانه جويي هاي بي مورد نمي گردند. نكته اي كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه اگر اين قبيل مردان و زنان به زندگي خود پاي بند باشند اين مسائل به وجود نمي آيد و بسياري از اختلافات خود به خود حل مي شوند. عدم اطمينان و اعتماد طرفين نسبت به يكديگر نفرت هاي غيرقابل تحمل را درآن ها ايجاد مي كند.

-    عدم سازگاري: فرد سازگار كسي است كه در موارد مختلف و مواقع ايجاد مشكل خودرا نمي بازدو سعي در ايجاد سازش با موقعيت به وجود آمده مي كندافرادي نيز در مقابل اين دسته پيدا مي شوند كه به هيچ وجه باديگران سازگاري نمي كنندودر مقابل دشواري ها پرخاشگرمي شوندوبه انواع انحرافات كشيده مي شوند.

-    عدم گذشت و فداكاري: اگرهريك ازطرفين به نوبه ي خود ازايرادات وخرده گيري هاي بي جادست بردارند مسلما" اختلافات را كاهش مي دهند. اگردامنه ي اختلافات وسيع باشد به اين دليل است كه مردان وزنان در زندگي خانوادگي غرور منفي دارند و گذشت و فداكاري را نوعي حقارت و اهانت به خود مي دانند ودر اين فكرند كه اگر مطيع يكديگر باشند مغلوب شده اند اين طرز تفكر اشتباه است ودر بيشتر موارد هيچ يك از طرفين نمي خواهند بپذيرند كه در هر مورد بايد نظر ديگري را هم به دست آورند و خودراي و يك دنده نباشند. مسئله ي مشورت وهمفكري در امور و مشكلات زندگي مؤثراست[13].

تاثير اختلافات خانوادگي در نوجوان

       محيط تربيتي ونحوه­­ ي ارتباط كودك با پدرومادردرروحيه ي اوتاثيرمي گذاردواثرات آن بعدا" هنگام بلوغ ورشد دررفتار واخلاق نوجوان ظاهر و آشكار مي شود. طفلي كه از محبت پدر و مادر برخوردار نيست در اصطلاح به او «مترود» مي گويند. طفل مترود فردي است كه پدر ومادر اورا به مؤسسات شبانه روزي كودكان ونوجوانان مي سپارند تا از شر او خلاص شوند. اختلافات خانوادگي ومشاجرات موجب افسردگي و عقب ماندگي در كودك و نوجوان در تمام امور به خصوص تحصيلي و شغلي مي شود. كودك يا نوجواني كه به علت طلاق و جدايي والدين بي سرپرست شده در محيطي اضطراب آلود و بدون امنيت بزرگ شده و يادگيري هاي غلط به دست آورده است . بديهي است در صورت جدايي كودك يكي از دو موجود ضروري براي ادامه­­ ي زندگي يعني پدر ومادر راكم دارد و اين كمبودها به صورت عقده هايي در وجود او مي شود يكي از علل جرم در اطفال و نوجوانان نيز همين مسئله است . علل جرم ناشي از يك حالت روحي ، تربيتي يا اجتماعي نيست بلكه حالتي است كه از تاثيرات مختلف حالات گوناگون به هم آميخته ايجاد مي شود. نتيجه ي تحقيقات نشان مي دهد كه انحرافات در كودكان و نوجوانان رفته رفته درحال افزايش است كودكان مجرم اكثرا" ازميان محيط هاي نامساعد و ناسالم خانواده هايشان برخواسته اند . اختلافات خانوادگي ضربه­ي روحي شديدي است براي كودكان و نوجوانان به طوري كه سازمان رواني آن ها از هم پاشيده و مختل مي شود و از همه مهم تر اين كه والدين بعدازاتمام مشاجرات خود تمام ناراحتي هاي خود را روي فرزندان خودخالي مي كنندو چه بسا كه فرزندان را هم عامل منا­ز­­­­عه بين خود و همسرشان مي دانند و اين گونه فزرندان عقده­ي حقارت در درونشان ريشه دوانيده و به هر ترتيبي كه شده مي خواهند به جبران آن بپردازند.

تاثير طرد پدر ومادر بر اساس اين كه يك يا هردوي آن ها اورا طرد كنند در زندگي طفل تاثير عميقي دارد و در كودك يا نوجوان ايجاد يك حالت هيجاني و عدم تطابق با محيط و يا طغيان را آشكار مي كند و كودك را فردي ضد اجتماعي بار مي آورد اين مسئله موجب مي شود كه او رفتارهاي نا بهنجار مثل دروغ گويي يا سرقت از خود نشان دهد و همچنين شرايط بسيار نامطلوبي را براي زندگي ، رشد و تربيت نوجوان فراهم مي كند. اين مسئله باعث ايجاد بيماري هاي رواني در آن ها شده ؛ اين گونه بيماران با ملاحظه­ي كوچك ترين فشار و ناراحتي از زندگي بيزار شده و خود را تنها و بي كس احساس مي كنند. اين قبيل افراد با اين شرايط ميل عجيبي به خودنمايي دارند. تا زماني كه والدين درگير مشاجرات خود هستند فرصتي براي ارضاء احتياجات كودك از جمله احتياج به محبت ندارند. اين نوجوانان زود فريب مي خورند .همچنين از لحاظ ظاهري كودكان يا نوجواناني كه در پرورشگاه ها زندگي مي كنند داراي خصوصيات جسمي از قبيل:لاغري،رنگ پريدگي،بي اشتهايي وكم خوابي مي باشند وقتي نياز روحي كودك يا نوجوان به محبت برطرف نشود كودك و نوجوان يك احساس كينه و دشمني با هم رديفان خود كه اين نياز در وجودشان ارضاء شده مي يابد و آتش انتقام در دل او شعله ور مي شود ومي خواهدعقده هاي خودرابه هرصورت كه شده به ديگران خالي كند.اين قبيل افرادنمي توانند با همكلاسان خود سازگار باشند و اغلب يك حالت تهاجمي نسبت به آن ها دارند.

همانندسازي: طفل در حال رشد متوجه مي شود كه ارزش او از نظر مردم تا حدي وابسته به خانواده و ساير گروه هايي است كه به آن ها تعلق دارد. مقام پدر، وسعت خانه و شخصيت همگي در تعيين مقام و شخصيت او دخالت دارند. مبالغه در باره­ي قدرت يا ثروت پدر، وسيله­ي بالابردن شخصيت و اعتبار او مي شود. اين مكانيسم به نام "همانندسازي "خوانده و بعد شديدتر مي شود اين مكانيسم بيشتر مورد استفاده­ي مجرمان و بيماران رواني است. كودك در حين رشد حالات و روش هاي رفتار والدين يا اشخاص ديگري را كه با آن ها تماس دارد جزيي از خود مي كند. مكانيسم همانندسازي در رشد سوپراگو (يا من برتر‌) نقش مهمي دارد. گاهي كودك يا نوجوان رفتار غلط پدر يا اطرافيان را جزيي از خود مي كند مسئله اينجاست كه كودك و نوجوان هميشه والدين خود را نمونه­ي كامل مي داند و اعمال آن ها را كوركورانه تقليد مي كند حال پدرومادري كه روابط نامناسب داشته و درحال نزاع با يكديگر باشند رفتارشان به همان ترتيب و بر اساس مسئله­ي همانندسازي درساختن شخصيت و روحيات طفل مؤثراست.

تاثير روابط معيوب خانوادگي در پيدايش بيماري هاي رواني در نوجوانان

      كاتردوران كودكي افراد شيزوفرني در ضمن مطالعه­ي روابط والدين با فرزندان رامورد تحقيق قرارداده ومتوجه شده كه بسياري از پدران و مادران اين بيماران افرادي محترم بوده اند ولي نسبت به فرزندان خود محبت حقيقي را نشان نمي دهند. آمارگيري از بيماران اسكيزوفرني نشان دهنده­ي تاثيرات روابط معيوب خانوادگي است و دليل اصلي آن شكست هاي متعدد در موقعيت هاي بحراني مي باشد. هرنوع شكستي بيماررا به سختي پريشان و دراو احساس گناه ايجاد مي كند و احساس كفايت و اعتماد به نفس خود را تحت تاثير قرار مي دهد وغرور او در اين حالت در معرض تمسخر ديگران واقع مي شود و شخص براي دفاع ازخوددرمقابل اين موقعيت اجبارا" گناه شكست خود رابه عهده­ي ديگران مي گذارد روابط نامطلوب والدين با هم و اختلافات آن ها در رفتار ناپسندشان با فرزندان درايجاد اختلال و بيماري نقش حياتي دارد طفلي كه شخصيتش در يك محيط پريشان و متزلزل ريخته مي شود استعداد بيشتري براي بيماري هاي رواني دارد. در اثراين اختلافات تمام اعضاي خانواده به خصوص كودكان از يكديگرمتنفرمي شوند و ناامني مداوم محيط خانواده كودك و نوجوان رابراي ابتلاي به اين بيماري ها مستعدتر مي كند و به هر حال ازدواج مقرون به بدبختي زماني كه جوان دوران طفوليت خود را در محيط نامناسب گذرانده است مزيد برعلت مي شود و يا فشارروحي شخص را سنگين ترمي كند[14].


    فرزند در مواجهه با ناسازگاري ها

    « خانه و والدين به ويژه درسال هاي اول حيات ،دنياي كودكان به حساب مي آيند دنيايي كه همه­ي اميدهاوآرزوهاي آن ها به اين امرمتصل است.محيط آن با ديگرمحيط ها متفاوت است لذت هاوشادي ها براي كودك تجارب تازه اي به حساب مي آيند كه كودك بناي حيات آينده اش راروي آن ها مي گذارد.

اگر در اين محيط  ناسازگاري ، اختلاف و درگيري باشد موجب ترس و هراس كودك شده و جلوي رشد طبيعي اورامي گيرد چه بسيارند كودكاني كه قرباني درگيري ها واختلافات والدين وشاهد اوضاع آن ها هستند وازديدن آن برخوردها احساس رنج مي كنند.

خانه اي كه در آن سد حرمت ها شكسته و ارزش وحرمت والدين از بين رفته باشد محيط خوبي براي زندگي كودكان نيست . خاطر آن ها رنجيده ، ترس و اضطراب بر آنان غالب و مسلط خواهد شد. چه بسياري از همين كودكان كه بعدها تن به ناسازگاري داده به فساد و گمراهي كشيده مي شوند.

اين مايه ي تاسف است كه فرزندان ما بهترين ساعات عمر خود را در محيط وحشت و ترس بگرانند و در زير يك سقف به خاطر دعوا و درگيري ها بر خود بلرزند. آن ها چه گناهي مرتكب شده اند كه دائما" وحشت زده در باره ي امنيت خود نگران باشند.

بدآموزي براي كودكان

كودكان ازما درس مي آموزند حيات خانوادگي براي آن ها چون دوره­ي تحصيل وازنظرعلمي مهم ترين دوره است از آن بابت آموخته هاي اين دوران، زيربناي حيات فكري و رفتاري آن ها را تشكيل مي دهد و عمري از محل اين حساب ذخيره اي برداشت مي كنند. آن چه والدين در رابطه با احقاق حق ها ، ناسزاگويي ها ، توهين ها ، رفتار مؤدبانه از خود بروز مي دهندبراي آن ها درس است هنگامي كه بين والدين درگيري و برخورد پيش مي آيد كودكان كلمه به كلمه­ي آن را ضبط كرده و آن را براي موارد بعدي حيات خود ذخيره مي كنند. پدر و مادر در چنين وضعي مربيان فرزندانشان هستند و تعاليم شان براي كودك يا نوجوان درس هاي آموزنده اي مي باشد حاصل درگيري ها آن است كه فرزندان پديد آمده در اين محيط هر كدام عمل ديگري را تخطئه كرده و به راه دلخواه خود مي روند توجه به اصول و ضوابط حيات و حقوق ديگران را نداشته و يكه تازي مي كنند .در چنين صورتي والدين مسئولند و بايد پاسخگوي بدآموزي هاي موجود باشند.

درد نابساماني

      فرزنداني كه در محيط نابسامان و در نهايت ناسازگاري ها زندگي مي كنند دچار نوعي نارضايي هستند و از وضع موجود گله مندند و جدا" درد مي كشند. نگاه هاي معصومانه و تواٌم با وحشت و اظطراب آن ها و قطرات اشكشان در تنهايي و انزوا و گاهي صداي استغاثه و گريه شان به هنگام درگيري والدين نشان مي دهد كه آن ها تا چه اندازه از اين وضع رنج مي برند و چگونه بناي هستي خود را درمعرض خطرمي بينند.

اينان درمرحله و دوره اي هستند كه به محبت و صفا نياز دارند. پدر و مادري كه مي خواهند با هم صميمي بوده و از محبت و صفاي خود آن ها را سيراب كنند آن ها نمي توانند تشتت و پراكندگي ، درگيري و اختلاف را تحمل نمايند. ديدن نابساماني و نا استواري برايشان سخت و سنگين است. والدين مي توانند اين مسئله را از طريق مذاكره و درد دل هايشان با دوستان و همسالان خود دريابند. فرزندان در موارد بسياري از وضع نابسامان خانواده اظهار درد مي كنند. كودكاني كه دائما" شاهد نزاع ها و پرخاشگري ها هستند ودروضعي قراردارند كه گويي پيوسته جراحاتي برقلبشان وارد مي شود از وضعي كه دارند ناراحتند واميدي به سعادت وامنيت خود ندارند ، اين خود دردي ومصيبتي براي آنان است.»[15]

از هم گسيختگي خانواده و مسئله­ي فرزندان

      خانواده­ي ازهم گسيخته خانواده اي است كه دو جزء اصلي يعني پدر و مادر با هم زندگي مي كنند ولي روابط آن ها طوري است كه باعث گسيختگي مي شود. فرزندان چنين خانواده هايي هرچند كه داراي پدر و مادر هستند ولي خوشبخت نيستند چون اختلافات و برخوردهاي شديد بين والدين آسايش و خوشبختي را از آن ها مي گيرد.

طي سال 1955 در حدود 343 هزار كودك صغير گرفتار مسائلي چون طلاق و جدايي والدين بوده اند و در همان سال در حدود 350 هزار كودك يتيم شده اند، در حدود 3/3 ميليون كودك كمتر از 18 سال پدران و مادرانشان مطلقه بوده اند. مطالعات نشان مي دهد كه از نظررواني مشكلات ا فرادي كه در كودكي در چنين خانواده هايي زندگي مي كرده اند كه در آن افراد وظايف رسمي خود را در برابر يكديگر انجام مي دهند ولي محبت لازم را به اعضاي ديگر خانواده نمي كنند علاقه­ي چنداني به ايجاد رابطه با اعضاي ديگر خانواده ندارند. اين موارد نشان مي دهد كه بسياري از خانواده ها كه در ظاهر دست نخورده باقي مي مانند ممكن است تاثيري نامطبوع روي كودكان خود بگذارند درحالي كه بسياري از خانواده ها كه فقط يكي از والدين آن را اداره مي كنند در به وجود آوردن كودكان خوشبخت و سالم موفق ترند و مطالعات بيانگر آن است كه جرم جوانان به خانواده هاي متلاشي مربوط است . از هم گسيختگي درخانواده نيز باعث مي شود كه جريان اجتماعي شدن كودك به تاخير بيفتد و موفقيت آميز نباشد. كودكاني كه يكي از والدين خودرا از دست داده اند با مسائلي مثل اختلاف و زد و خورد و يا تعيين هويت يا عدم وفاداري روبرو شده باشند و عدم موفقيت در اجراي نقش توسط افراد درخانواده روي نوجوانان تاٌثير بدتري دارد. نتيجه­ي مطالعات نشان مي دهد جواناني كه مسائل شخصي درمورد سازگاري دارند بيشتر از خانواده هاي ناسازگار و پرازاختلاف و زد و خورد ايجادشده و مي شود.»[16]

 

 

تعدد زوجات و تاثير آن روي نوجوان

    «كودكان و نوجواناني كه روحي حساس واعصابي ضعيف دارند خيلي زود تحت تاثيرسرمشق هاي نارواي پدرومادرقرارمي گيرند. اگرهدف از ازدواج مجدد وتعدد زوجات مسئله­ي هوس راني وتنوع طلبي باشد اثررواني ناگواري در ذهن نوجوان ايجاد مي كند و موجبات سوٍءرفتار او را فراهم مي كند. نوجوانان در اين حالت انتقام جو مي شوند و از ديدن بي عدالتي ها و ناسازگاري ها دچار هيجانات و فشارهاي روحي شده و گرفتارسوءظن ، بي بندوباري و عصيان مي شوند. آن ها هميشه در ضمير خود پدرومادررامسئول بدبختي خود مي دانندو درزندگي اجتماعي احساس حقارت مي كنند. به خصوص در سنين بلوغ كه فشارهاي روحي و هيجانات در اوج است.آن ها در اين حالت نياز به آرامش دارندو در خانواده هايي كه پرازاختلاف ودرگيري باشند اين نيازشان برطرف نمي شود وزماني درآن هاعقده هايي ايجاد مي شود كه حاصل آن كشيده شدن به انحراف و سقوط است. جرم شناسان كمبودهاي عاطفي را از علل مهم ارتكاب جرم در نوجوانان مي شناسندو به گفته­ي بعضي از آن ها هرجرمي نتيجه­ي


مطالب مشابه :


فارسی ششم

هم خانواده صحيح را مشخص كنيد. هم خانواده كلمه ي(عظمت)چيست. الف) فداكاري ب)عظيم ج) مهتاب




«مثل ِ شهید» ۱۳۹۰/۰۴

هم خانواده‌هاى شهدا ى عزيزمان و هم خانواده‌هاى اسراى امروز، خانواده‌هاى عزيز و عظيم




جانباز

هم خانواده‌هاى شهداى عزيزمان و هم امروز، خانواده‌هاى عزيز و عظيم‌الشأن شهداى شما




جانباز ازدیدگاه امام خامنه ای

فرنیان وسیاست - جانباز ازدیدگاه امام خامنه ای - تازه ترین ا خبار سیاسی واجتماعی وفرهنگی




اختلافات خانوادگی

چه حقي اولاتر و چه احساني برتر و چه سنتي عظيم تر از آن كه من با از هم گسيختگي خانواده و




بيانات قصار رهبر معظم انقلاب در باب اهميت خانواده در اسلام

هم به زن و هم به مرد.' 'خانواده با 'كانون خانواده، سلول اصلي و هسته اصلي در بافت عظيم




انواع خانواده در تمدن موج سوم

رشد عظيم چنين در دنياي تكنولوژيك جديد را گروهي تشكيل مي‌دهد كه تافلر آنها را «خانواده هم




لزوم توجه جدي وزارت بهداشت به پيشگيري از بيماري ها

انجمن پزشکان خانواده يك صندوق آن هم به عنوان كار عظيم و چشم انداز بسيار




برچسب :