پنجمین سالگرد عروسی

نمیدونم چرا تاریخ عروسیمون هیچ وقت یادم نمیمونه. نه تنها این مشکل برای من وجود داره بلکه آقای شوشو هم همین مشکل را داره. جالب اینه که مامان و بابا ها هم همیشه این روز را قاطی میکنن. خلاصه دلیلش چیه نمیدونم. همیشه بین بیستم تا بیست و سوم دی ماه شک داریم که کدام روز تاریخ عروسیمون هست. هیچ وقت هم تصمیم نگرفتیم که کاملاْ به خاطر بسپاریم که تاریخ عروسیمون چه تاریخیه. البته دلیل داره که هیچ وقت به خودمون زحمت ندادیم تاریش را به خاطر بسپاریم. دلیلش را الان عرض میکنم. اولین ماشینی که من و آقای شوشو داشتیم یک سمند بود از اینهایی که باید از قبل پیش خرید میکردی و چند ماه بعد تحویل میدادن. و ما خیلی اصرار داشتیم ماشین خودمان را ماشین عروس کنیم. خلاصه که یک روز قبل از روز عروسی ماشین را تحویل دادند. بگذریم که روز قبل از عروسی من باید میرفتم آرایشگاه و یکسری قرتی بازی های قبل از عروسی را مثل مانیکور و پدیکور و ماسک و ماساژ صورت و .... را انجام میدادم و از آنجایی که شوشو جان ماشین را به نام من ثبت نام کرده بود از این رو بودن من موقع تحویل ماشین ضروری بود. چشمتان روز بد نبینه یک سرمایی هم خورده بودم که یک هفته هر شب یک آمپول پنیسیلین میزدم و باز هم خوب نشده بودم. یادمه برای تحویل ماشین رفته بودیم کیلومتر نمیدونم چند جاده کرج و توی یک صفی که توی محیط باز بود باید می ایستادیم و کارهای اداری را انجام میدادیم. یک برفی هم میآمد آن روز که نگو و نپرس. خلاصه با هر مشقتی بود ماشین را تحویل گرفتیم و از همان جا شوشو من را رساند آرایشگاه. حالا چی شد که این داستان را تعریف کردم؟؟؟؟ بله هر وقت ما تاریخ عروسی را فراموش میکردیم مراجعه میکردیم به سند خودروی سمند. و چون تاریخ صدور سند ماشین ۲۲ دی بود پس ما می فهمیدیم که تاریخ عروسیمون ۲۳ دی هست. و اینجوری شد که ما هیچ وقت به خودمان زحمت به خاطر سپردن تاریخ عروسی را ندادیم. و مشکلات ما از سالی شروع شد که رسیدیم به تاریخ ۲۰ دی و باز شک کردیم که کدام روز بود اون روز کذایی. آن سال سالی بود که ماشین سمند را فروخته بودیم و دیگه سندی نبود که بهش مراجعه کنیم. آن سال وقتی مادر شوشو زنگ زد به ما سالگرد عروسیمون را تبریک بگه تازه فهمیدیم که ای دل غافل امروز سالگرد ازدواجمان بوده. از آن سال به بعد مراجعه میکنیم به کارت عروسیمون که یکیش را توی آلبوم عروسیمون نگه داشتم. امسال هم تا ظهر اصلاْ یادم نبود و ظهر یکدفعه یادم افتاد که امسال پنجمین سالگرد عروسیمونه. سریع زنگ زدم به شوشو و دست پیش گرفتم و گفتم: اصلاْ میدونی امروز چه روزیه . اونم سریع دوزاریش افتاد و گفت : مبارک باشه و تا اومدم پررو بازی در بیارم که تو چرا یادت رفته بود. گفت: روت را زیاد نکن ها خودت هم همین الان یادت افتاده. دیدم دستم رو شده شوخی شوخی ردش کردم. یک کم که گذشت یه جورایی غصم گرفت که چرا اینقدر نسبت به این روز بی تفاوت شدم و تصمیم گرفتم یک سورپرایزی برای شوشو ترتیب بدم. تصمیم گرفتم یک کم خونه را تزیین کنم و چند تا بادکنک و شرشره بزنم به در و دیوار و نمیدونید که چه کار احمقانه ای کردم و خودم کلی بهش خندیدم. بعدش هم یک کیک بروانی با نارگیل درست کردم و کلی هم به خودم رسیدم. الان هم که مشغول نوشتن این پستم بوی قهوه وانیلا و کیکی که پختم کل خانه را برداشته و همه چیز حاضر و آماده است تا شوشو بیاد خانه و سورپرایز بشه.

امروز که به این پنج سال گذشته فکر میکردم دیدم خدا را شکر خیلی از زندگیم راضیم و لحظه لحظه اش برام پر از خاطرات خوب بوده. با اینکه من و شوشو ۱۸۰ درجه با هم متفاوتیم ولی همیشه از بودن در کنارش احساس خوبی داشتم و فکر میکنم شاید همین تفاوت هامون باعث شده مکمل هم باشیم. راستش را بخواید خوبی های شوشو خیلی بیشتر از منه. هم مهربان تره هم صبور تره هم انعطاف پذیرتره هم با گذشت تره ....... خلاصه خیلی از من بهتره و من عاااااااااااااااااااااااشقشم. خدا جان شکرت که این شوشو را دادی به من هر کی دیگه را جز اون داده بودی تا حالا ۱۰۰ بار طلاقم داده بود.

با این که شوشو میدونه من این وبلاگ را دارم ولی تا حالا یکبار هم نخواندتش. خودم چند بار به زور چند تا پستم را براش خوندم. ولی اگه یک روزی آمد و اینجا را خوند. میخوام بهش بگم: شوشو جونم مرسی به خاطر تمام مهربانی ها و گذشتهایی که داشتی. مرسی به خاطر لحظه لحظه هایی که کنارم بودی و اینهمه خاطرات شیرینی که برام بوجود آوردی. مرسی به خاطر تمام خوبی هایی که داری. دوست دارم عزیزم.

پنجمین سالگرد عروسی

مطالب مشابه :

ست کامل مانیکور و پدیکور

نحوه پدیکور ناخن پا

آموزش مانیکور و پدیکور ناخن درخانه

20 نکته درباره مانیکور، اپیلاسیون و تاتو (تتو)

دانلود نقشه های کتابخانه

مانیکور خوب و عالی

پنجمین سالگرد عروسی