یک مطلب ورزشی!
سلام رفقا،حالتون چطوره؟
برای این پست یک مطلب ورزشیم رو انتخاب کردم که توی روزنامه گل هم چاپ شده.اگرچه تا به حال توی این وبلاگ مطلب ورزشی کار نکرده بودیم،اما چون فضای امروز فوتبال ملی ما بسیار متشنج و قاراشمیشه(مثل بقیه چیزهامون!)بد ندیدم که این بار سنت شکنی کنیم!
3 نكته از استعفاي حاجي مايلي؛
مديران جو زده، مديريت شفاهي!
اول:
آنچه كه تحت عنوان استعفانامه محمد مايليكهن، سرمربي معزول تيم ملي فوتبال كشورمان در سايتها و مطبوعات ورزشي منتشر شد، بيشتر به رنجنامه مردي شباهت داشت كه از هجوم همه جانبه اهالي جامعه فوتبال ايران به خودش، به تنگ آمده و در پي آن است كه با استفاده از يك متن احساسي، مهاجمان را به آنچه كه ناخودآگاه و تحت تاثير جو حاكم بر «فوتبال فارسي» انجام ميدهند، آگاه كند و به آنها بفهماند كه در حال كوبيدن مردي هستند كه قرار است سرمربي تيم ملي خودشان باشد!
در لابهلاي سطور اين رنجنامه، هيچ كلمه يا جملهاي كه به كنارهگيري يا استعفاي وي دلالت كند ديده نميشد. اما بهرغم آن، خبرگزاريهايي كه اولين منتشركنندگان اين بيانيه بودند، آن را تحت عنوان استعفانامه حاجي مايلي منتشر كردند! براي مثال خبرگزاري فارس در تيتر خبري كه حاوي متن بيانيه دوم مايليكهن بود، از قول وي نوشت: «من شايسته و لايق هدايت تيم ملي نيستم!» و خبرگزاري دانشجويان (ايسنا) هم اين بيانيه را با تيتر «متن كامل استعفانامه مايليكهن» مخابره كرد.
در واقع ابتدا بايد از اولين مخابره كنندگان اين خبر پرسيد كه شما چگونه بيانيه دوم مايليكهن را به استعفاي وي تعبير كرديد و با زدن تيترهايي در همين راستا، جامعه خبري فوتبال ايران را به گمراهي كشانديد؟! در حقيقت كساني كه قاعدتا بايد امين اخبار باشند و خبرها را بدون تعبير و تفسير، به همان صورتي كه هستند به اطلاع مردم برسانند، با اين كار، آگاهانه يا ناخودآگاه جوي را به راه انداختند كه به استعفاي اجباري مايليكهن منجر شد! آنها ذهن مردم را براي كنارهگيري مايليكهن آماده كردند و او را در يك عمل انجام شده قرار دادند و جالب است كه مديران فوتبال ما هم، همسو با اين موج و بدون توجه به قراردادي كه (حداقل به صورت شفاهي و عرفي) با وي دارند، بنا را بر استعفاي او گذاشته و جالبتر آنكه با اين استعفا موافقت هم كردند!
آري! اين است نقش مهمي كه رسانهها ميتوانند در فوتبال ايران ايفا كنند.
دوم:
در آخرين ساعات همان روزي كه بيانيه دوم حاجي مايلي منتشر شد و بعد از آن كه سرمربي قانوني تيم ملي ديد كه رسانهها و بدتر از همه مسوولان، بيانيه وي را به استعفا تعبير كردند، به حرف آمد و صراحتا گفت: «كدام استعفا؟ من استعفا نكردهام!» اما چه سود كه كفاشيان برخلاف ساير مديران فدراسيون، از اين فرصت استفاده (يا سوءاستفاده؟) نموده و فيالفور با استعفاي وي (كدام استعفا؟) موافقت كرده بود.
اين اتفاق در حالي رخ داد كه شفق، عضو هيات رييسه فدراسيون، از تشكيل جلسه مديران اين فدراسيون در روز پنجشنبه براي هماهنگي با مايليكهن حرف زده و ادعا ميكرد كه كاري ميكند تا وي استعفايش را پس گرفته و به كار خودش در تيم ملي ادامه دهد! اما كفاشيان حتي اجازه نداد كه كار به پنجشنبه برسد و همان شب با استعفاي مايليكهن (كدام استعفا؟!) موافقت كرد!
سوم:
آن زمان كه فدراسيون فوتبال علي دايي را از سمت سرمربيگري تيم ملي عزل كرد، تمام رسانهها به نمايندگي اهالي جامعه فوتبال ايران، فدراسيون را تحت فشار گذاشتند تا هر چه سريعتر نام سرمربي آينده تيم ملي را اعلام كند. آن هم در حالي كه تا اولين بازي تيم ملي ايران در ادامه مسابقات مقدماتي جامجهاني 2010، چيزي در حدود دو ماه باقي مانده و بازيكنان مليپوش در اختيار باشگاههاي خودشان قرار داشته و ليگ حرفهاي در جريان بود. يعني تيم ملي هيچ برنامه خاصي در پيش نداشت. به بيان ديگر فدراسيون فوتبال در حالي در سريعترين زمان ممكن (حالا خودتان ببينيد كه اين سريعترين زمان ممكن براي فدراسيون كفاشيان چند روز طول كشيده است؟) نام محمد مايليكهن را به عنوان سرمربي بعدي تيم ملي اعلام كرد كه هيچ قرارداد كتبي و رسمي بين حاجي مايلي و فدراسيون امضا نشده بود.
مايليكهن از ابتدا هم گفته بود براي مربيگري در تيم ملي پولي نميگيرد چون فقط به عنوان يك ايراني وظيفهاش را انجام ميدهد. از آن سو فدراسيون هم هميشه دنبال يك بهانه بوده تا كارها را شفاهي و ثبت نشده انجام بدهد! اين دو عامل دست به دست هم دادند تا مايليكهن با حكمي شفاهي، سكان هدايت تيم ملي را در دست بگيرد.
موضوع زماني جالبتر به نظر ميرسد كه كفاشيان مدعي ميشود، محمد مايليكهن پس از انتشار بيانيه دومش (همان بيانيهاي كه به استعفانامه حاجي تعبير شده بود!) به صورت تلفني استعفايش را به وي اعلام كرده و او هم با اين استعفا موافقت كرده است! اين يعني حاجي به صورت شفاهي سرمربي تيم ملي شد و به همان صورت هم استعفا كرد.
اين آمد و رفت شفاهي براي اثبات بيساماني فوتبال ايران و صد البته فدراسيوني كه اداره آن را برعهده دارد، كافي نيست؟!
شاهين تهراني
مطالب مشابه :
متن یك استعفانامه تكان دهنده
كار و كارگر - متن یك استعفانامه تكان دهنده - قوانين و مقررات كار
متن استعفانامه سرمربی مقاومت رمنت
باشگاه فرهنگی ورزشی مقاومت بسیج رمنت - متن استعفانامه سرمربی مقاومت رمنت - تاسیس1388
نقدی بر استعفانامه کاظم فریدیان
همطناب من - وبلاگی برای بیان افکارم,گزارش فعالیتهایم و انتقال تجربیاتم در حیطه کوهنوردی
فقط به متن این استعفانامه دقت کنید :))
دانشجویان پزشکی 89 بیرجند - فقط به متن این استعفانامه دقت کنید :)) -
شهردار قصرشیرین استعفا داد- متن کامل استعفانامه
آوای اعتدال - شهردار قصرشیرین استعفا داد- متن کامل استعفانامه - سیاسی،اجتماعی،فرهنگی
دو استعفا روی میز وکیلی
صبح روز ۳شنبه ۲۶/مرداد/۱۳۸۹ آقایان امینی و درودی استعفانامه های خود را به مدیریت دبیرستان
شهردار قصرشیرین استعفا داد- متن کامل استعفانامه
شهردار قصرشیرین استعفا داد- متن کامل استعفانامه
یک مطلب ورزشی!
آنچه كه تحت عنوان استعفانامه محمد مايليكهن، سرمربي معزول تيم ملي فوتبال كشورمان در سايت
برچسب :
استعفانامه