اهدای عضو ، اهدای زندگی
در حالي كه بيش از هزار بيمار نيازمند اهداي عضو در فهرست انتظار هستند تا بتوانند از طريق پيوند عضو از فرد اهداكننده با مشكلات ناشي از اختلال ايجاد شده در عملكرد اعضا و اندامهاي بدن خود براي هميشه خداحافظي كنند، پزشكان در مورد اين كه چه زماني ميتوان فرد اهداكننده را مرده اعلام كرد تا بتوان عمل پيوند را انجام داد با هم اختلاف نظر دارند. آيا اين اخلاقي است كه با پايان بخشيدن به زندگي انساني، انساني ديگر را از خطر مرگ نجات دهيم؟ اين سوالي است كه شايد بسياري از افرادي كه بايد براي اهداي عضو يكي از اعضاي خانواده يا اقوامشان تصميمگيري كنند با آن مواجه ميشوند؟
در گذشته با متوقف شدن ضربان قلب فرد، زندگي او براي هميشه به پايان ميرسيد، اما پيشرفتهاي چشمگير در زمينه فناوريهاي پزشكي به بيماران مبتلا به نارساسيهاي قلبي كمك ميكند تا بتوانند با استفاده از اين فناوريها براي مدت زمان طولاني به حيات خود ادامه دهند. اگر چه در دهههاي گذشته تلاشهاي بسياري در زمينه انجام مطالعاتي به منظور بررسي عملكرد اعضا و اندامهاي مختلف در بيماراني كه به علت نارسايي قلبي با استفاده از دستگاههايي كه به نوعي قلب مصنوعي به شمار ميآيند به حيات خود ادامه ميدهند، انجام شده است. اما هنوز هم اما و اگرهاي بسياري درباره تعيين زمان مناسب براي جدا كردن دستگاههاي ضربانساز قلبي يا لولههايي كه مواد غذايي را به طور مستقيم به بدن فرد بيمار ميرسانند، وجود دارد و به اين ترتيب هنوز نميتوان به طور قطعي درباره تعيين زمان مناسب براي اهداي قلب فرد بيماري كه واپسين لحظات زندگي را ميگذراند به فرد نيازمند پيوند قلب، تصميمگيري كرد. بيشك اتخاذ چنين تصميماتي موضوعي نيست كه از طريق استدلال علمي بتوان پاسخ مناسبي براي آن يافت. در اين گروه از بيماران، استفاده از سيستمهاي كمكدرماني براي ادامه زندگي مستلزم صرف هزينههاي قابلتوجهي است كه در نتيجه لزوم اختصاص چنين امكانات و تجهيزاتي براي افزايش موقتي طول عمر بيماري كه در آيندهاي نهچندان دور به ناچار جان خود را از دست خواهد داد را زير سوال ميبرد.
اما موضوعي كه در حال حاضر بيش از پيش ضرورت تعيين زمان مناسب براي متوقف ساختن مراقبتهاي پزشكي در بيماران را مورد تاكيد قرار ميدهد اين است كه اگر اين كار در زمان مناسبي انجام گيرد پايان زندگي اين بيمار، ميتواند نجاتبخش جان گروهي ديگر از بيماران نيازمند پيوند عضو باشد.
در حال حاضر در همه كشورها تعداد زيادي از بيماران در انتظار پيوند اعضا هستند تا بتوانند به حيات خود ادامه دهند و اين در حالي است كه همه ساله بيش از 5 هزار بيمار نيازمند به پيوند عضو پيش از اين كه تحت عمل پيوند قرار گيرند جان خواهند باخت. هرچه عضو اهدا شده از بيمار مرگ مغزي زودتر از بدن او خارج شود مدت زماني كه دچار كمبود اكسيژن ميشود كمتر بوده و در نتيجه احتمال اين كه عمل پيوند با موفقيت انجام شود به مراتب بيشتر خواهد بود و به همين علت پزشكان اغلب در تلاش هستند تا در كوتاهترين زمان ممكن پس از معرفي يك بيمار به عنوان بيمار مرگ مغزي عمل پيوند انجام شود.
در سال 2008 ميلادي يك پزشك جراح به علت تسريع در روند مرگ يك بيمار مرگ مغزي و اهداي كبد او به يك بيمار نيازمند محكوم شد كه خوشبختانه پس از مدتي تبرئه شد. چند ماه بعد گروهي از پزشكان جراح، قلب 3 نوزاد مبتلا به اختلالات مغزي را 2 دقيقه پس از متوقف شدن ضربان قلب آنها به 3 بيمار مبتلا به نارساييهاي قلبي پيوند زدند و اين در حالي بود كه پس از آن يكي از پزشكان اعلام كرد كه لازم است مدت زمان بيشتري عمل پيوند را به تاخير بيندازيم تا مطمئن باشيم قلب بيمار دوباره شروع به تپيدن نخواهد كرد. به همين علت است كه همچنان در بسياري از كشورها اين تفكر اشتباه وجود دارد كه نبايد پيوند عضو از يك فرد زنده انجام شود. اين موضوع، موضوعي است كه در دهههاي گذشته محدوديتهايي را در زمينه پيوند اعضا ايجاد كرده بود، اما در 40 سال گذشته تلاشهاي بسيار زيادي براي از ميان برداشتن محدوديتها و موانع موجود در زمينه انجام شده است و بنابراين زماني كه اهداي عضو از فرد بيماري كه واپسين ساعات زندگي خود را سپري ميكند امكانپذير خواهد بود به عنوان زمان مناسب براي تعيين زمان مرگ بيمار شناخته شده است و به عبارت ديگر از اين زمان به بعد، پزشكان اين فرد را يك بيمار مرده در نظر ميگيرند كه ديگر هيچ فرصتي براي نجات او وجود نخواهد داشت. در حقيقت يك بيمار مرگ مغزي، جسدي است كه تنها نشانه حيات آن ضربان قلب اوست كه آن هم به زودي متوقف خواهد شد و علائم حياتي ديگري در او يافت نميشود.همچنين در رويكرد جديدي كه به تازگي به عنوان يكي از علل مرگ و مير انسانها در سطح بسياري از جوامع پذيرفته شده است با اهداي عضو از فرد بيمار زندهاي كه بشدت آسيبديده، زندگي فرد پايان خواهد يافت كه پزشكان از آن به عنوان مرگ ناشي از پيوند عضو نام ميبرند.
مرگ مغزي يا بيهوشي بازگشتناپذير
پس از اين كه در دهه 1960 ميلادي عمل پيوند عضو براي نجات جان بيماران پذيرفته شد و مورد تاييد قرار گرفت، پزشكان تصميم گرفتند با تعيين استانداردهايي، محدوديتهايي را در اين زمينه ايجاد كنند تا مبادا با عمل پيوند عضو، امكان حيات از فرد اهداكنندهاي كه ميتواند به زندگي خود ادامه دهد، گرفته شود. براساس قانوني كه تحت عنوان قانون اهداي عضو از جسد از آن نام برده ميشود، اهداي عضو تنها از فردي كه به عنوان يك فرد مرده شناخته ميشود مجاز خواهد بود، اما به نظر شما چه زماني يك فرد، به عنوان يك فرد مرده شناخته ميشود؟ برخلاف آنچه به نظر ميرسد تنفس و ضربان قلب را نبايد الزاما از نشانهها و علائم حيات به شمار آورد چراكه تجهيزات پزشكي پيشرفتهاي كه امروزه در بيمارستانها از آنها استفاده ميشود، امكان تنفس و ضربان قلب را براي هر فرد بيماري فراهم خواهند كرد. بنابراين اگر وجود چنين علائمي نظير تنفس، نشانه حيات بيمار باشد، فردي كه به كمك دستگاههاي ضربانساز يا سيستمهاي تنفس مصنوعي به حيات خود ادامه دهد در چه گروهي قرار ميگيرد؟ سال 1968 دانشكده پزشكي هاروارد براي نخستين بار محدودهاي را براي تعيين زمان مرگ افراد بدون در نظر گرفتن علائم حياتي نظير تنفس و ضربان قلب تعيين كرد كه به آن بيهوشي يا كماي برگشتناپذير گفته ميشود. اين همان مفهومي است كه امروزه تحت عنوان مرگ مغزي شناخته شده است.
در چنين حالتي، قشر رويي مغز كه محل استقرار مجموعهاي از حواس يادگيري، زبان، حس همدلي، ترس و بسياري از ديگر تواناييهاي ذهني است كه به عنوان ويژگيها و خصايص انساني از آنها نام برده ميشود به گونهاي كه غيرقابل برگشت است، آسيب ميبيند. علاوه بر اين در فردي كه به عنوان مرگ مغزي شناخته ميشود. ساقه مغز كه وظيفه هماهنگي بين اعمال فيزيولوژيكي نظير تنفس، ضربان قلب و تعادل حياتي را بر عهده دارد نيز بشدت آسيب ميبيند. اگرچه ممكن است تجهيزات پزشكي و مراقبتهاي ويژه وظيفه اكسيژنرساني به اعضا و اندامهاي بدن را عهده دارد شوند، اما حقيقت اين است كه اين فرد ديگر حيات واقعي ندارد و به همين علت مرگ مغزي كه در ميان پزشكان از آن به عنوان استانداري براي تعيين مرگ از ديدگاه عصبشناختي صحبت ميشود در قالب يك قانون پزشكي مصوب شده است. براساس اين قانون در صورتي كه قشر رويي مغز و ساقه مغز در فردي آسيبديده باشد به رغم گرم بودن بدن فرد، اين بيمار يك فرد مرده محسوب ميشود. پزشكي كه وضعيت چنين بيماري را براي پيوند عضو مورد بررسي قرار ميدهد اين عوامل را در نظر ميگيرد. پس از توقف ضربان قلب، اعضا و اندامهاي بدن به علت عدم اكسيژنرساني تخريب ميشوند و به محض اين كه فرد به لحظات پاياني زندگي و مرگ نزديك ميشود بايد اقدامات لازم براي انجام عمل پيوند انجام گيرد.
همزمان با رسيدن تيم جراحي پزشكي براي خارج كردن عضو اهدا شده از بيمار مرگ مغزي، سيستم تنفس مصنوعي از بيمار جدا ميشود. در حقيقت اين افراد كه دچار مرگ مغزي ميشوند مسووليت تامين 85 درصد اعضا و اندامهاي پيوندي را بر عهده دارند، اما در گروهي از بيماران كه مغز آنها دچار آسيب دائمي شده است ساقه مغز همچنان فعال است و در واقع در اين گروه از افراد، مرگ مغزي اتفاق نيفتاده است و قطع تنفس و ضربان قلب به منزله مرگ است و برخلاف آنچه به نظر ميرسد حتي با استفاده از فناوريهاي مدرن پزشكي نيز امكان تعيين دقيق لحظه مرگ اين بيماران وجود نخواهد داشت.
از مرگ تا زندگي
زماني كه بيمار كانديد شده براي اهداي عضو دچار سكته مغزي ميشود و به موجب آن با اختلالات بيشتري در عملكرد قسمتهاي مختلف مغز مواجه ميشود، مراحلي كه بايد براي اهداي عضو انجام شوند تسريع خواهد شد يا اين كه وقتي نوزادي، با آسيب مغزي مادرزادي متولد ميشود كه ناشي از ابتلا به آنسفالي است، اين نارسايي، اكسيژنرساني به مغز را در نخستين لحظات تولد مختل ميكند و در چنين شرايطي با قطع تجهيزات پزشكي كه به حيات بيمار كمك ميكنند، مرگ فرد قطعي خواهد بود، اما اگر اين گروه از بيماران در شرايطي بميرند كه قلب، ريه و كبد آسيب نديده باشد ميتوانند بسياري از بيماران نيازمند پيوند عضو را از خطر مرگ نجات دهند.
اما تا زماني كه اين فرد عليرغم آسيبديدگي شديد مغزي زنده باشد، امكان پيوند اين اعضا وجود نخواهد شد و به همين علت اگر بيمار دچار مرگ تدريجي شود، اين اعضا نيز به مرور تخريب خواهد شد و ديگر امكان پيوند آنها وجود نخواهد داشت.
در نخستين مرحله از آمادهسازي فرد بيمار مرگ مغزي براي پيوند عضو، پزشك، ارتباط بيمار را با سيستمها و تجهيزات پزشكي كه انجام وظايف قلب و ريه را بر عهده داشتند جدا ميكند و سرانجام ضربان قلب بيمار متوقف خواهد شد، اما قطع ضربان بلافاصله پس از قطع ارتباط بيمار با دستگاه ضربانساز و سيستم تنفس مصنوعي اتفاق نخواهد افتاد. اگر قطع ضربان قلب بيش از يك ساعت به طول انجامد، عمل پيوند انجام نخواهد شد، چراكه در اين حالت اعضا و اندامهايي كه با كاهش اكسيژن مواجه شدهاند بشدت آسيب ديده و ديگر قابل پيوند نخواهند بود، اما اگر اين فرآيند كمتر از يك ساعت طول بكشد مرحله دوم آغاز خواهد شد. در اين مرحله از فرايند پيوند چند دقيقه پس از توقف كامل ضربان قلب كه از عدم راهاندازي مجدد ضربان قلب اطمينان حاصل شد، مرگ بيمار ثبت خواهد شد.
در هيچ فردي امكان اين كه پس از گذشت بيش از 2 دقيقه از قطع ضربان قلب، قلب بتواند احيا شود و دوباره شروع به تپيدن كند، وجود نداشته است. بنابراين براساس يك توافق نظر عمومي كه در پروتكلهاي پزشكي به ثبت رسيده است، پس از قطع سيستمهاي مراقبت ويژه، پزشك جراح پيش از خارج ساختن اعضا و اندامهايي كه ميتواند جان بيماران نيازمند پيوند عضو را نجات دهد، 120 ثانيه پس از آخرين ضربان قلب بيمار منتظر ميشود، اما به نظر شما در اين 120 ثانيه چه موضوعي بيش از همه ذهن پزشك جراح را به خود مشغول خواهد كرد؟
با گذشت اين ثانيهها، اعضا و اندامها به سرعت در حال از بين رفتن هستند كه اين فرآيند احتمال موفقيت عمل پيوند را كاهش داده و در نتيجه امكان اين كه بتوانيم جان انساني را از خطر مرگ نجات دهيم نيز با محدوديت مواجه خواهد شد. دو پزشك از پزشكان جراح پيوند عضو در بيمارستان كودكان دنور در فاصله زماني بين سالهاي 2004 تا 2007 ميلادي درخصوص سه بيمار با چنين موقعيتهايي مواجه شدند كه در هريك از اين سه مورد قرار بود يك نوزاد مبتلا به نارسايي قلبي شديد مادرزادي تحت عمل پيوند قلب قرار گيرد. اگرچه پيش از اين پزشكان اقدامات درماني را براي درمان اين گروه از بيماران انجام داده بودند، اما متاسفانه اين اقدامات موفقيتآميز نبود و بديهي بود كه بدون انجام عمل پيوند قلب اين كودكان نميتوانند براي طولاني مدت به حيات خود ادامه دهند.
پزشك جراح، نوزادان مبتلا به آسيبهاي شديد مغزي ناشي از آپنه مادرزادي را كه قلب سالمي داشتند، بهترين اهداكنندگان قلب به اين گروه از بيماران ميدانست، چراكه به طور حتم اين گروه از نوزادان پس از گذشت مدتي جان خود را از دست ميدادند.
اما تنها سوالي كه در اينجا مطرح بود، اين بود كه آيا اين نوزادان ميتوانستند جان گروهي ديگر از نوزادان را از خطر مرگ و نابودي نجات دهند. اما از آنجا كه اين پزشكان پس از قطع دستگاههاي مراقبت ويژه تنها 75 ثانيه منتظر شدند و سپس اقدام به خارج ساختن قلب از افراد اهداكننده كردند، اين موضوع بحث و جدلهاي بسياري را در حوزه پزشكي به راه انداخت كه به موجب آن قوانيني به عنوان استانداردهايي براي انجام عمل پيوند مصوب شد و از اين پس هم پزشكان ملزم شدند كه 120 ثانيه پس از قطع ضربان قلب از فرد اهداكننده منتظر شوند تا از عدم وجود امكان احياي قلب در اين گروه از بيماران اطمينان لازم را به دست آورند.
پس از آن بسياري از پزشكان نظراتي را براي تسريع در فرآيند پيوند عضو ارائه كردند. چراكه بسياري از پزشكان بر اين باور بودند كه حتي گذشت اين چند ثانيه نيز ميتواند به حدي به اعضا و اندامهايي كه براي پيوند مناسب هستند، آسيب برساند كه انجام عمل پيوند را غيرممكن سازد. اما اين تازه اول راه است، چراكه حتي اگر بخواهيم در اين قانون اصلاحاتي را به وجود آوريم هم باز با 2 مشكل اساسي مواجه خواهد شد. نخست اين كه آيا فرد بيمار به حدي آسيبديده است كه امكان بهبودي او وجود ندارد؟ و دوم اين كه آيا خانواده فرد آسيبديده با اهداي اعضاي او موافق هستند يا خير؟ اگر پاسخ به اين دو سوال مثبت باشد در اين صورت از نظر اخلاقي هيچ تفاوتي بين مرگ ناشي از قطع تجهيزات و سيستمهاي بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستاني يا مرگ ناشي از پيوند عضو وجود نخواهد داشت.
بسياري از منتقدان بر اين باورند كه تسريع در روند پيوند عضو موجب نگراني بسياري از افراد خواهد شد. چرا كه در اين صورت اين افراد تصور خواهند كرد كه اگر روزي با شرايطي مشابه شرايط بيماران مرگ مغزي مواجه شوند هيچ تضميني براي تلاش پزشكان با هدف بازگشت دوباره آنها به زندگي وجود نخواهد داشت.
بايدها و نبايدها در اهداي عضو
بيش از 100 سال از انجام نخستين عمل پيوند كه در سال 1902 ميلادي بر روي حيوانات انجام شد، ميگذرد. در اين سالها پزشكان به موفقيتهاي چشمگير و قابل توجهي در اين زمينه دست يافتهاند. 3 سال پس از موفقيت به دست آمده براي عمل جراحي پيو ند كليه در حيوانات، نخستين عمل پيوند عضو انساني بر روي قرنيه انجام شد. تا اينكه در سال 2010 ميلادي پزشكان اسپانيايي موفق شدند نخستين عمل پيوند كامل صورت را نيز انجام دهند. همچنان بايدها و نبايدهاي بسياري براي انجام عمل پيوند وجود دارد. از يك سو شمار زيادي از بيماراني كه نام آنها در فهرست اسامي افراد نيازمند عمل پيوند به ثبت رسيده است. پيش از اين كه تحت عمل پيوند قرار گيرند به علت نارسايي عضوي كه قرار است تحت پيوند قرار گيرد جان خود را از دست ميدهند و از يك سو اگر خارج ساختن عضو پيوندي از بدن فرد بيمار مرگ مغزي در كوتاهترين زمان ممكن انجام شود، احتمال نجات جان اين گروه از افراد به ميزان قابلتوجهي افزايش خواهد يافت. نداشتن كارت اهداي عضو يكي از ديگر محدوديتهايي است كه انجام مراحل پيوند را به تاخير مياندازد. اغلب افراد از ترس اين كه مبادا پيش از اطمينان از مرگ قطعي آنها، با قطع ارتباط بين دستگاه تنفس مصنوعي و فرد بيمار روند مرگ فرد بيمار تسريع پيدا كند از عضويت در سامانههاي اطلاعاتي براي گرفتن كارت پيوند عضو واهمه دارند و در نتيجه پس از اعلام مرگ مغزي به خانواده فرد بيمار مدت زيادي به طول خواهد انجاميد تا بتوان رضايت خانواده فرد اهداكننده را به دست آورد تا جايي كه گاهي اين فرآيند به قدري به طول خواهد انجاميد كه امكان انجام عمل پيوند را از بين خواهد برد و همه اينها از جمله مشكلات و محدوديتهايي است كه پزشكان براي انجام عمل پيوند با آن مواجه هستند.
1 ـ كسب رضايت خانواده بيمار مرگ مغزي
2 ـ تصميمگيري نهايي پزشكان براي انجام عمل پيوند
3 ـ قطع ارتباط بيمار با سيستمهاي مراقبت پزشكي
4 ـ اگر پس از قطع ارتباط سيستمهاي مراقبت پزشكي قلب بيش از يك ساعت ضربان داشته باشد امكان عمل پيوند وجود ندارد.
5 ـ پس از قطع ضربان قلب 120 ثانيه زمان بايد سپري شود تا امكان خارج ساختن عضو از بدن فرد اهداكننده فراهم شود. در صورت احياي مجدد قلب مرحله چهارم تكرار ميشود.
6 ـ خارج شدن عضو اهدايي از بدن فرد بيمار.
باورهاي غلط درباره پيوند اعضا
در همه كشورهاي جهان، تعداد اعضاي پيوندي اهدا شده بيشتر از تعداد بيماراني است كه نام آنها در فهرست انتظار براي دريافت پيوند ثبت ميشود و به نظر ميرسد كه در اين ميان رواج باورهاي غلط در بين مردم نقش بسيار مهمي داشته باشد. يكي از اين باورها اين است كه افراد تصور ميكنند وقتي با اهداي عضو بيمار مرگ مغزي كه از افراد خانواده و بستگان آنهاست، موافقت ميكنند. پزشكان تلاش چنداني براي نجات او انجام نميدهند و اين در حالي است كه همانطور كه گفته شد انجام عمل پيوند نيازمند عبور از مراحل متعددي است كه در نتيجه پزشك بتواند اطمينان لازم را براي عدم بازگشت مجدد بيمار به زندگي به دست آورد و برخلاف آنچه تصور ميشود برداشت اعضا از بدن بيمار مرگ مغزي مستلزم انجام آزمايشات كاملي براي اثبات مرگ او خواهد بود. گاهي تصور ميشود كه بيماران سالمند مرگ مغزي نميتوانند اعضا و اندامهاي خود را اهدا كنند. اما حقيقت اين است كه سن معيني براي اهداي عضو وجود ندارد و همه افراد ميتوانند در هر سني براساس معيارهاي پزشكي اعضاي خود را اهدا كنند. تصميم به اهداي اندامها براساس معيارهاي دقيق پزشكي انجام ميشود و تنها بيماريهاي معدودي هستند كه موجب ميشوند بيمار مرگ مغزي براي پيوند اعضا با محدوديت مواجه شود. بنابراين بايد همواره اين نكته را مورد توجه قرار دارد كه پيوند از جسد يا بيمار مرگ مغزي تنها راه درمان و ادامه حيات بيماران مبتلا به نارساييهاي پيشرفته است و با اهداي اعضا يا نسوج ميتوان شمار زيادي از بيماران را از رنج معلوليت نجات داد.
مطالب مشابه :
مراکز طرف قرارداد با بیمه طلایی
اســـامي : نوع تخصص دره شهر- كوچه پزشكان 5223492-0842. قلب و ريه . سرابله- بيمارستان امام علي .
آمبولي ريه
مرجع اطلاعات پزشكي و بهداشت - آمبولي ريه - مطالب علمي و بهداشتي-پزشكي - مرجع اطلاعات پزشكي و
گمنامی را از رزمندگان دیروز و جانبازان امروز و شهدای فردا به ارث ببریم.
ريه اش تحريك شده و در حالي با يكي از پزشكان هم در كتابش اسامي سيصد شركت كمك
اهدای عضو ، اهدای زندگی
خواهد بود، اما اگر اين گروه از بيماران در شرايطي بميرند كه قلب، ريه پزشكان پس از قطع
اسامي و مشخصات كانديداهاي هئيت مديره نظام پرستاري اصفهان
اسامي و مشخصات سرپرستار بخش ريه عضو هئيت مديره شركت تعاوني بيمارستان امين ويژه پزشكان
گزارشي از مرکزدندانپزشکی خيريه وردآورد کرج
opg، دستگاه عكسبرداري از تك دندان، دستگاه عكسبرداري از قفسه سينه ريه اسامي پزشكان
اثرات مواد شوينده
مرجع اطلاعات پزشكي و بهداشت - اثرات مواد شوينده - مطالب علمي و بهداشتي-پزشكي - مرجع اطلاعات
برچسب :
اسامي پزشكان ريه