سئوالات درس دانش خانواده و جمعیت

 

یا حق

با سلام خدمت دانشجویان عزیز درس دانش خانواده و جمعیت.

چکیده مطالب کلاس را در قالب 12 موضوع به نگارش در آورده ام که هر کدام می تواند سئوال امتحانی باشد. در آزمون پایان ترم یک سئوال کلی مطرح می شود در این قالب که:

- در ارتباط با موضوعات ذیل هر چه می دانید بنویسید."

پس از این جمله چند نمونه از موضوعات زیر به عنوان سئوال مطرح می شود که باید سعی کنید هر چه دقیق تر پاسخ آن را بنویسید. در پناه حق باشید.

 

 

1)تفاوت چشم انداز جامعه شناختی و چشم انداز دینی نسبت به مقولات اجتماعی.

یک جامعه شناس با واقعیت ها( هست ها) در گیر می شود. یعنی چیزهایی که عملا در دنیا و در سطح جامعه پیاده شده است. بنابراین جامعه شناس با ایده آلها( بایدها) سرو کار ندارد. دلیل این موضوع تجربه ای است که غرب از دخالت آرمانهای دینی در قرون وسطی داشت. در نتیجه برای اینکه عقب ماندگی های آن دوران تکرار نشود از تمرکز بر ایده ال ها دست برداشت و فقط موضوع کار خود را وقایعی قرار داد که در جامعه به وجود آمده است.اما یک دین دار چون در جستجوی بهترین ها از هر چیز می باشد بنابراین با ایده آلها سرو  کار داشته  وتنها به واقعیت ها(هست ها) اکتفا نمی کند.

از طرف دیگر جامعه شناس برای تحلیل واقعیت ها تنها بر استفاده از حواس پنجگانه خود تمرکز می کند و هر آنچه با یکی از این حواس قابل درک نباشد از دایره موضوعات علمی کنار می گذارد اما یک دیندار چون در جستجوی رساندن انسان به بالاترین سطح است علاوه بر حواس پنجگانه از روشهای عقلی و همچنین شهودی استفاده می کند. واقعیت آن است که بیشتر مقولات دینی چون خدا، ملائک، معاد و ... از جنسی هستند که با حواس پنجگانه و حتی عقل قابل درک نیستند و بنابراین استفاده از شهود در هر دینی از واجبات است.

 

2)مقایسه "آرمان خانواده" در چشم انداز جامعه شناختی و چشم انداز دینی.

جامعه شناسی، " خانواده " را به عنوان یک نهاد اجتماعی مورد برسی قرار می دهد.این نهاد حتما باید بتواند نیازهایی را از اعضای خود رفع نماید. رفع این نیازها به معنای رسیدن خانوده به آرمان خود است. به عبارت دیگر اگر خانواده بتواند کارکردهایی را که از آن توقع داشته اند را رفع کند به آرمان خود رسیده است. می توان گفت که از دید جامعه شناختی خانواده آرمانی ،خانواده ای است که در آن هر کدام از اعضاء نقش خود را به خوبی ایفا کرده و در نتیجه خانواده به عنوان یک گروه منسجم به حیات خود ادامه می دهد.

اما از دیدگاه دینی خانواده آرمانی تنها نباید انسجام ساختاری و آرامش درونی داشته باشد. این شروط تنها جزو شروط ابتدایی یک خانواده خوب است. علاوه بر موارد گفته شده یک خانوده آرمانی باید به طور مستمر در جهت اعتلای اخلاقی و الهی اعضای خود حرکت کند.

 

3)مقصود از "تناسب"به عنوان یکی از معیارهای همسرگزینی.

زوجین باید با یکدیگر تناسب داشته باشند. به این معنا که در حوزه های مختلف شخصیتی و فرهنگی بین آنها مشابهت وجود داشته باشد. عدم مشابهت در این دو حوزه باعث ایجاد فاصله دنیای زوجین و در نتیجه باعث دشواری درک متقابل می شود:

 الف)تناسب شخصیتی: فارغ از فرهنگی که دو نفر در آن زندگی می کنند هر کدام از آنها شخصیتی دارد که محصول تربیت و به خصوص وراثت می باشد. به طوری که هنگام رسیدن به سن ازدواج هر کدام از زوجین علائق شخصی متفاوتی داشته، احساسات متفاوتی از وقایع واحد داشته و گرایش های متفاوتی را دارا خواهند بود. به عنوان مثال علاقه افراد به مطالعه یا گردش در بیرون، علاقه افراد به رنگها، گرایش افراد به انزوا یا ارتباط اجتماعی از این دست مقولات است. تناسب در این زمینه می تواند کمک بزرگی به فهم بیشتر دو نفر داشته باشد.

ب)تناسب فرهنگی: همه افراد در محیط فرهنگی به خصوصی بزرگ می شوند که آن محیط هنجارها و ارزش های به خصوصی را به اعضای خود القاء می کند. افراد، همه عناصر فرهنگ خود را نمی پذیرند اما می توان گفت که درصد بالایی از آنها را درونی می کنند.از این جهت ازدواج با فرهنگ های دیگر که هنجارها، ارزشها  وعادات متفاوتی را به اعضای خود القاء کرده اند می تواند باعث ایجاد فاصله در دنیای ذهنی زوجین شده و تفاهم را با مشکل مواجه کند.

 

 

4)معیارهای مهم در همسر گزینی.

می توان گفت که دو معیار اساسی در اتخاب همسر وجود دارد. یکی معیار حسی و دیگری معیار عقلی.

الف)معیار حسی: قبل از هر چیز باید بین دو نفر که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند ارتباط حسی خوبی وجود داشته باشند. به این معنا که دو نفر به دل هم بنشینند. برای رسیدن به این حس، نیاز به زمان زیادی نیست و معمولا در همان نگاه اول وجود یا عدم وجود این حس قابل درک است. در صورت عدم وجود این معیار، ازدواج کردن می تواند یک ریسک بزرگ باشد. چرا که چه بسا هیچ گاه این حس مثبت در شخص ایجاد نشده و زندگی در فراز و نشیب ها بدون داشتن یک حس عاشقانه غیر ممکن است.

ب)معیار عقلی: پس از آنکه دو نفر حس مثبتی نسبت به هم داشتند می توانند با صحبت و تحقیقات مختلف از میزان تناسب شخصیتی و فرهنگی طرف مقابل با خود پرده بردارند. تناسب در این دو حوزه باعث می شود که دو نفر، در زندگی مشترک دغدغه های یکسان و عادات و رفتارهای نزدیک به هم داشته  واین مشابهت در بسیاری از مواقع جلوی سوء تفاهم ها را در زندگی می گیرد.

 

5)عامل استحکام خانواده ها در جامعه سنتی.

در یک جامعه سنتی خانواده دارای انسجام درونی زیادی است.دلیل این امر، حاکمیت سنتها در این جامعه است. سنتها اعتقادات و رفتارهایی است که دارای حمایت قرن ها بوده و پس از تکرار نسل ها از بعد خود آگاهی آن به شدت کاسته شده است. سنت ها از انسجام بالایی بر خوردار هستند .به دو دلیل:

1)     سنتها از پشتوانه عظیم قرنها حمایت انسانها برخوردار هستند.

2)     ) سنتها از پشتوانه عظیم انسانها در زمان حال برخوردارند.

    این دو عامل باعث می شود که افراد در هر زمان، کمترین شکی را در ارتباط با درستی سنتها به خود راه ندهند. چرا که معمولا یکی از معیارهای جدی حقانیت یک چیز از نظر انسانها این است که آن چیز چقدر مورد حمایت مردم می باشد.

خانوده در جامعه سنتی به این سنتها ایمان داشته و کمترین تردیدی نسبت به آن روا نمی دارد. و از همین جهت است که در چنین جامعه ای کمتر شاهد پدیده طلاق هستیم چرا که افراد جامعه از خود خواهی خود گذشته اند و معیار رفتارشان چیزی غیر از خودشان است(سنتها)

 

6)نقش عامل اقتصادی در کاهش ازدواج ها و افزایش طلاق ها.

امروزه در کشورمان شاهد کاهش شدید ازدواجها و افزایش طلاق ها هستیم. بدون شک تاثیر منفی برخی از ساختارهای بیمار- مثل اقتصاد- را نمی توان نادیده گرفت. اوضاع اقتصادی نامناسب بدون شک می تواند بر نرخ ازدواج ها و طلاق ها تاثیر بگذارد. اما باید توجه داشت که تاثیرات عمیق فرهنگی همواره با تغییر عناصر معنایی فرهنگ پدید می آیند. به این معنا که اگر اقتصاد را به عنوان یک عامل در تغییرات ازدواج و طلاق محسوب کنیم اما اگر این عامل نتواند باعث تغییراتی در شیوه فکر ونظام ارزشهای یک جامعه شود آنگاه تاثیرات اقتصاد، تغییراتی کوتاه مدت و سطحی خواهد بود. بنابراین در تغییرات عمیق فرهنگی حتما باید رد پای یک عامل ذهنی( از نوع تغییر باورها و  تفکر افراد جامعه)را جستجو کرد و یک عامل عینی(مثل اقتصاد) تنها نقشی واسط برای تغییرات است.

 

7)عامل اصلی در کاهش ازدواج ها و افزایش طلاق ها.

عامل اصلی در این پدیده عاملی ذهنی است. به این معنا که ازدواج ها و طلاق ها دچار تغییرات اساسی شده اند به این دلیل که باور مردم نسبت به ازدواج و طلاق تغییر اساسی کرده است. در جوامع سنتی افراد با تمسک به یک سری سنتها در بسیاری ازمواقع از علائق شخصی خود گذشته و امر سنتها را پیشه خود می ساختند اما در جامعه امروز به واسطه نفوذ فرهنگ غرب، عقلانیت ابزاری(عمل بر اساس سود مادی شخصی) جایگزین تفکر سنتی شده است. بدیهی است که وقتی معیار رفتارها شخصی باشد آنگاه جامعه ای خواهیم داشت که افراد آن خیلی راحت جهت دور شدن از سختی ، به سرعت طلاق می گیرند و یا برای اینکه گرفتار پذیرش مسئولیت نشوند اصلا به ازدواج تن نمی دهند.

 

8)نظریه "ماکس وبر" در مورد انواع کنش ها و مهم ترین عامل کاهش انسجام خانواده ها در جامعه غرب.

از نظر او جوامع مختلف دارای کنش های غالب زیر در روابط خود هستند:

1)     برخی از ملت ها معیار رفتارهایشان عاطفه بوده و خیلی زود به خاطر بر انگیخته شدن احساساتشان به عملی دست می زنند.

2)     برخی دیگر از ملت ها بر اساس سنتها عمل می کنند. سنتها می توانند خانواده های منسجمی ایجاد کنند اما در جوامعی که در آن سنتها به شدت تضعیف شده به خاطر غلبه تفکر عقلانی بازگردادن مردم به مرحله تفکر سنتی تقریبا غیر ممکن است.

3)     برخی دیگر برای رسیدن به سود معنوی شخصی به عمل دست می زنند.در واقع در این دسته، افراد به اصولی معتقدند و باور دارند که عمل به باورهایشان همراه با سودی برای خودشان است.

4)     و در آخر عده ای دیگر معیار رفتارهایشان سود مادی شخصی است. مردم با خود سبک و سنگین می کنند و در آخر کاری را می کنند که سود مادی بیشتری برایشان داشته باشد.

ماکس وبر معتقد است که در غرب معیار رفتارها از نوع آخری است و از همین جهت، خانواده ها در این جامعه بسیار متزلزل هستند. چرا که افراد به محض ایجاد کوچک ترین مشکل در روابط خود با یکدیگر و برای رهایی از سختی چنین شرایطی از هم جدا می شوند. او معتقد است که بهترین نسخه برای چنینی جوامعی جانشینی شکل سوم رفتار(رسیدن به سود معنوی شخصی) به جای شکل چهارم می باشد.

 

9)مفهوم کارکرد و انواع آن.

کارکرد به معنای خدمتی است که یک جزء برای کل یک سیستم انجام می دهد. به عنوان مثال پدر در یک خانواده جزئی از سیستم خانواده است. پدر وظایفی دارد که عمل به آن وظایف به معنای ایفای کارکردهای اوست. از نظر جامعه شناسی کارکرد 4 شکل متفاوت دارد:

1)     کارکرد مثبت: به معنای اینکه یک جزء وظایف خود را به طریقی انجام دهد که سیستم را در رسیدن به هدف خود یاری کند.

2)     کارکرد منفی: به این معنا که یک جزء در انجام شایسته وظایف خود کوتاهی کرده و عملا سیستم را از تحقق شایسته اهداف خود دور نماید.

3)     کارکرد آشکار: در ابتدا که یک سیستم طراحی می شود اهدافی برای آن در نظر گرفته شده است. به این اهداف(نتایج طراحی شده یا قابل انتظار) کارکرد آشکار گویند.

4)     کاکرد پنهان: پس از اینکه سیستمی کار خود را شروع می کند نقش هایی را ایفا می کند که در طراحی ابتدایی ،پیش بینی نشده . به این نتایج ،کارکرد پنهان گویند. تحلیل کارکردهای پنهان در جامعه شناسی مهم ترین بخش تحلیل کارکردها محسوب می شود.

 

10)عوامل اصلی کاهش تمایل به فرزند آوری با وجود کارکرد های مثبت  آن.

برای فرزند آوری کارکردهای مثبت بسیار زیادی می توان بر شمرد. به عنوان مثال:

- حفظ و ازدیاد نسل

- افزایش سرمایه ارتباطی در تربیت فرزند.

- حفظ سنت ها

- ایجاد تنوع در زندگی

- ایجاد موجودی که می توان آرزوهای نرسیده خود را در او جستجو کرد

- افزایش نیروی فعال جامعه

اما در حال حاضر نرخ رشد جمعیت در کشور ما رو به کاهش می باشد.این کاهش با توجه به کارکردهای مثبتی که فرزند آوری به همراه دارد می تواند جالب باشد. می توان سه عامل را در این ارتباط مهم تر دانست:

1)ترس از عدم کفایت در امرار معاش شایسته فرزندان به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده.

2)ترس از عدم موفقیت در تربیت صحیح کودک به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده.

3)کاهش احساس مسئولیت در ارتباط با بهره مندی جامعه از کارکردهای مثبت فرزند آوری.

 

 

11)مفهوم " محرمیت نسبی" و نقش آن در کاهش نرخ موالید.

محرومیت نسبی مفهومی در حوزه روان شناسی اجتماعی و به معنای وضعیتی از زندگی است که امکانات اقتصادی شخص کفایت رفع نیازهای اساسی زندگی او را می کند اما با این وجود، آن شخص  احساس بدبختی و فقر شدید می کند. چرا که همواره خود را با افراد نزدیک به خود مقایسه می کند. نتیجه این مقایسه این است که آن شخص برای رسیدن به احساس خوشبختی، خود را به زحمت انداخته و هر طور که باشد امکانات بیشتری را برای خود فراهم می کند.

امروز این پدیده در جامعه ما باعث شده که نقش عامل اقتصادی در بچه دار نشدن خانواده ها به شدت افزایش یابد.از آنجا که افراد درگیر در محرومیت نسبی همواره خود را با افراد دیگر مقایسه می کنند سبک زندگی خود را نه آنچنان که می توانند باشند بلکه آنچنان که باید باشند انتخاب کرده و چون با این نگاه نمی توانند فرزندان زیادی را در وضعیت رفاه اقتصادی بزرگ کنند بنابراین ترجیح می دهند که به فرزند اندک اکتفا کنند.

این موضوع در تربیت فرزند نیز صادق است. افراد در گیر در محرومیت نسبی نقش عامل اقتصادی را در تربیت فرزندان خیلی بیشتر از آنچه هست تصور می کنند. به عنوان مثال فکر می کنند که برای تربیت صحیح، باید اسباب بازی های زیادی را برای فرزند خود فراهم کنند،نام فرزند خود را در کلاسهای مختلفی بنویسند و... و چون احساس می کنند که از عهده تامین این امکانات بر نمی آیند در نتیجه تصمیم می گیرند که از آوردن فرزند بیشتر به دلیل عدم موفقیت در تربیت صحیح او امتناع کنند.

بنابراین هر چند وضعیت اقتصادی خانوده تا حدی که توانا بر رفع نیازهای اساسی فرزند باشد، بسیار مهم است اما به نظر می رسد که در صورت عدم وجود احساس محرومیت نسبی در بین افراد، اهمیت این عامل در عمل کاهش می یابد.

 

 

12)مهم ترین عامل کاهش نرخ موالید در جامعه و تحلیل آن.

کاهش احساس مسئولیت در ارتباط با بهره مندی جامعه از کارکردهای مثبت فرزند آوری:هر چند عامل اقتصادی در برخی از خانواده ها مهم ترین عامل در کاهش تعداد فرزند می باشد اما می توان گفت که به طور کلی کاهش متوسط تعداد فرزندان در خانواده ها بیشتر از اینکه تحت تاثیر یک عامل عینی(مثل عامل اقتصادی)باشد تحت تاثیر یک عامل ذهنی(تغییر الگوی تفکر مردم در مورد فرزند) می باشد. می توان گفت که کاهش نرخ موالید در کشور بیشتر به این دلیل است که به دلیل جایگزینی تفکر عقلانی از نوع ابزاری( که سود مادی شخصی را جستجو می کند)به جای تفکر سنتی(که در جستجوی حفظ سنتها و نه "خود" می باشد)میل به افزایش فرزند کاهش یافته. چرا که در این وضعیت فرزند به معنای: مسئولیت بیشتر،دغدغه یشتر،دوری از علائق فردی و چه بسا پیشرفت های فردی می باشد و بنابراین شخص تصمیم می گیرد که مانع از آمدن کسی شود که او را از منافع مادی اش دور می سازد.

بنابراین به نظر می رسد که عامل اقتصادی در وضعیت نابسامان کنونی در حکم عاملی شده که بر عامل اصلی(تغییر نگرش افراد نسبت به فرزند آوری)سرپوش نهاده و شاید بتوان گفت که بسیاری برای اینکه به این تغییرنگرش اعتراف نکنند عامل اقتصادی را عامل اساسی اعلام می کنند چرا که اعتراف به تغییر نگرش نسبت به مقوله فرزند آوری می تواند انگ بی مسئولیتی،خودخواهی و .. را متوجه آنها کند.


مطالب مشابه :


در مورد جمعیت ‌شناسی (Demography)

جمعیت شناسی این وبلاگ تلاش کوچکی است برای معرفی دانش جمعیت شناسی که به همت و قلم جمعی از




دانش خانواده و جمعیت

مقالات ایرانیان - دانش خانواده و جمعیت - علمی ، پژوهشی - مقالات ایرانیان




ارائه درس “دانش خانواده و جمعیت” به جای درس تنظیم خانواده به تمام دانشگاهها

نمونه سوالات ارشد فراگیر پیام نور باجواب - ارائه درس “دانش خانواده و جمعیت” به جای درس




سئوالات درس دانش خانواده و جمعیت

مالیات هستی - سئوالات درس دانش خانواده و جمعیت - رد پای تو بر زمین،نقش بال تو بر آسمان است!




ابلاغ ارائه درس “دانش خانواده و جمعیت” به تمام دانشگاهها

- ابلاغ ارائه درس “دانش خانواده و جمعیت” به تمام دانشگاهها -




کتاب دانش خانواده و جمعیت . جایگزین درس تنظیم خانواده .+ قیمت

گزمیده gazmideh - کتاب دانش خانواده و جمعیت . جایگزین درس تنظیم خانواده .+ قیمت - فرهنگ، تاریخ




کاهش جمعیت دانش‌آموزی و نوسان شدید تعداد کارکنان آموزش وپرورش

اخبارآموزش وپرورش وفرهنگ معلمان - کاهش جمعیت دانش‌آموزی و نوسان شدید تعداد کارکنان آموزش




تکلیف درس دانش خانواده و جمعیت ظاهرا روشن گردید!!

اخلــــــاق دانــــــش خانواده ;) - تکلیف درس دانش خانواده و جمعیت ظاهرا روشن گردید!! - دانش




تحولات جمعيت‌شناختي آموزش ابتدايي

جمعیت دانش‌آموزی آن تا اوایل دهه‌ی 1370 به طور مداوم رشد داشته اما بعد از آن روند کاهشی را




برچسب :