لویزان من

آه ... لویزان من ، چقدر امروز دلم برات تنگ شده . الان ۷ سالی هست که از هم دوریم .

امروز حال نداشتم با اتوبوس برم سر کار ، رفتم ماشینُ از پارکینگ برداشتم و طبق معمول هر صبحی که با ماشین میرم سر کار آلبوم سکوت سرد کاوه رو گذاشتم ، آخه خیلی بهم انرژی میده اونموقع صبح . راستي روال كار صبح همون بودا ! ساعت 6 بيدار شدم و همون كت شلوار قهوه ايه و پيرهن ياسيه و جوراب سفيده رو پوشيدمو  كفش مشكيه رو پام كردمو راهي شدم .

هوا چه حالت عجیبی داشت . ابری بودُ سرد و ساکت ، هیچ خبری از خورشید نبود . پائیز توی اول آبان حسابی داشت خود نمائی می کرد و انگار که می خواست بگه امسال هم مثل پارسال زمستون سردیو برات دارم به ارمغان میارم ! همینطور که از خونه دور می شدمو به اداره نزدیک ، آهنگ جاده شروع شده بود ، توی جاده تک و تنها .... یه مسافر توی شبها ...  ساعت ۱۰ دقیقه به ۷ بود یه لحظه رفتم تو سالهای پیش ، خودمو تو خیابون پاسداران دیدم ، چهار راه پاسداران رو رد کردم و... آها ... پادگان ۰۶ و حالا گلستان دهم ! به به ، پیش دانشگاهی ! یادش بخیر صبحها با چه سختی تو اون سرمای لویزان خودمو می رسوندم تا اینجا . البته لذت خودشو داشت . با بچه ها ، یادش بخیر ، شیطنت هامون سر کلاس و تو حیاط . زنگای تفریح توچال برامون خودنمائی میکرد و صلابتشو به رخمون می کشید . ظهرها که می رفتیم تو فروشگاه ۰۶ یه دوری با بچه می زدیم چقدر خوش ميگذشت .

آهااااای رامین کجائی ؟ هنوز خونتون اختیاریه ست ؟ زبان رو چی کار کردی ؟ هی ... بسکتبال چی ، ادامه دادی ؟ قدت از من بلند تر بودا ! احمد تو کجائی ؟ یادته بعضی وقتا میزد به سرمون از چهار راه پاسداران تا میدون نوبنیاد پیاده میرفتیم تا بعد بریم لویزان ؟ واااای اونروز که گفتن نتایح ترم اول یک هفته دیگه اعلام میشه از خوشحالی تو برف پیاده چه کیفی کردیم ولی چقدر طول کشید تا رسیدیم نوبنیاد ؟ ولی دیگه از هیچ کدومتون خبری ندارم ! اسم بعضیاتونم یادم رفته ... آه ...

اختیاریه ، فرمانیه ، اراج ، ازگل ، اقدسیه ، نیاوران ، اوه ... پارک نیاوران ... ولی خدائیش هیچجا برام لویزان نمی شد ! بالاخره محله خودم بود ، روش تعصب داشتم ! پارک جنگلی ، چه کیفی میکردم وقتی به همه می گفتم ما بزرگ ترین پارک تهران رو داریم ! فیافه هاشون دیدنی بود . یاد ده لویزان بخیر ، کوچه های شیان ۱ - ۲ - ۳ و .. ، مبارک آباد ، حسین آباد ، شمس آباد  . اوه ... پادگان لویزان ، خونه سازمانی ها : لویزان ۱ - لویزان ۲ - لویزان ۳ - شرق لویزان - شهید فلاحی ... دانشگاههاش : شهید رجائی - استراتژیک ـ دافوس - فارابی و ... ، مینی سیتی تو چطوری ؟ چه لذتی داشت وقتی میومديم شهر بازیت ، عچب چرخ و فلکی داشتی .

اوه ... رفتم عقب تر ، خيلي عقب تر ! سالها ازت دور بودم ، سالها بعد از كلي جابجائي تو شهرهاي اين كشور بزرگ ، حالا شده پائيز 78 و من برگشتم پيشت !! وااااي چقدر عوض شدي ! چطوري اين همه ماشين رو توي اتوبانهائي كه رو تنت ساختن تحمل ميكني ؟!!! اتوبان بابائي ، اتوبان هنگام ، اتوبان نياوران ، اتوبان دارآباد ، اتوبان ارتش ، اتوبان لشگرك و ... . شهرداري منطقه به پارك جنگليت خوب رسيده ها ! خيلي قشنگ تر از زمان بچگيم شده . اين اداره حفاظت از محيط زيست شميرانات رو بگو چه جاي با حالي تو جنگلات اداره ساخته ! ده لويزان خيلي تغيير نكرده ، خدايا ... مسجد جامع ، امامزاده پنج تن و آرامگاههاش ، خيابون لويزان ، بقاليهاي قديمي و ... اِاِ يه ميدون تره بار شهرداري اضافه كرده . پادگان لويران هم كه همونه با اون آپارتمانهاي سازماني سر به فلك كشيدش . ولي وااااااي ميني سيتي تو چرا اينقده عوض شدي ؟!!!! اينهمه شهرك چي ميخوان دور و برت ؟!! يادمه اونجا فقط ستاد نيروي زميني بود و  خونه سازماني هاي لويزان 3 و شهر بازيت ! ولي حالا تو اين همه خونه و شهرك گم شدي  !  

لويزانم ، منم .. بهزاد لويزوني ! يادته بچه هاي محل بمن ميگفتن بهزاد لويزوني از بس كه سر تو با بچه هاي محله هاي ديگه شهر كل كل ميكردم ! وقتی آسمون دلش میگرفت و بارون میومد ، چقدر لطیف می شدی عین یه برگ چنار نارنجی تو پائیز به همون زیبائی . وقتی برف میومد می شدی مثل یه عروس با لباس سفید ، چقدر زیبا و ناز می شدی . فردا شبِ بعدِ برف که ماه در میومد وقتی توچال رو نگاه میکردم چه لذتی میبردم ، یه آسمون سیاه بود و یه کوه زیبای سفید که می درخشید ولی توچال رو هم وقتی از روی تنِ تو نگاه میکردم یه جور دیگه بود برام ، اونهم از طبقه ی نهم یکی از زیباترین آپارتمانهای لویزان ! اوه اوه چه سرمائي داشتي ! يخ ميزديم بخصوص وقتي شوفاژامون خراب مي شد ، ولي خب همونشم برام لذت بخش بود ! چون پيشت بودم .  بهارا چقدر خوشگل مي شدي ، درختاي ياس با اون گلهاي قشنگشون . 13 بدر پارك جنگليت چقدر شلوغ مي شد ! انگار همه تهران اونجا بودن . پائيز و تابستونات ، شاديهام و غمهام ، دلم كه ميگرفت ميومدم يه سري تو امامزاده پنج تنت ، چه حال خوبي پيدا ميكردم ، چه منظره ي قشنگي داشت توچال از اونجا . بعضي وقتا يادته ، خانوادگي ميومديم رستوارن شيان ؟ اوه اوه چقدر گرون بود ! حق همسايگي رو بجا نمي اوردن !! ولي باشه همونشم برام لذت بخش بود و ....

حالا ....

از آخرين ديدارمون 7 ساله كه ميگذره و منِ بچه شمرون ، كيلومترها ازت دورم ! و هيچ وقت فكرشم نميكردم كه قسمتم اينطوري رقم بخوره كه الان تو اين شهر باشم . الان محله ي جديد دارم با دوستان جديد و زندگي جديد ولي هميشه دوستت دارم ، محله ي عزيزم ، لويزان .

همه ي اينها در عرض 10 دقيقه از ذهنم گذشت . ساعت 7 شده بود ، رسيده بودم و ماشين رو توي كوچه پارك كردم و رفتم تو اداره و همه ي اين خاطرات توي هياهوي كارا يواش يواش از ذهنم محو شدن ....

شمال و شمال شرق تهران از زاويه ديد ده لويزان در شب

پارك جنگلي لويران - رستوران شيان

پارك جنگلي لويزان در زمستان

امامزاده پنج تن لويزان از زاويه ديد پارك جنگلي لويزان


مطالب مشابه :


آب و روغن در پادگان لویزان

گل سرخ - آب و روغن در پادگان لویزان - حروف که دیگر سربی نیستند در همه رشته های اعصابم وول




لویزان من

سیب نقره ای - لویزان من پادگان لویزان ، خونه سازمانی ها : لویزان ۱ - لویزان ۲ - لویزان ۳




شهید ناصرالدین امیدی عابد

محل شهادت: پادگان لویزان. تاریخ شهادت: 20/09/1357. نحوه شهادت: درگیری مسلحانه با عوامل رژیم




وصیتنامه یکی از شهدای حمله به پادگان لویزان در عاشورای سال 1357

۩ لبيك یا حسین - عليه السلام ۩ - وصیتنامه یکی از شهدای حمله به پادگان لویزان در عاشورای سال 1357




شهید ناصرالدین امیدی عابد

محل شهادت: پادگان لویزان. تاریخ شهادت: 20/09/1357. نحوه شهادت: درگیری مسلحانه با عوامل رژیم




عملیات لویزان یادآور حماسه شهید سلامت بخش دلاوری از خطه خوی

شمس نیوز - عملیات لویزان یادآور حماسه شهید سلامت بخش دلاوری از خطه خوی - جهان ، ایران




پارک جنگلی های اطراف تهران

از شمال به قوچک ، از جنوب به شمس آباد ، از غرب به ده لویزان و از شرق به پادگان پارک لویزان




برچسب :