گرگان
فصل اول: پيشينه گرگان
گرگان به اطلاق عام شامل سرزميني است بين خراسان و طبرستان و به اطلاق خاص شهري قديمي است كه ويرانههايش در 3 كيلومتري گنبدقابوس كنوني ديده ميشود. اين شهر در عهد مغول قتل عام شد و در لشكركشيهاي تيمور يكسره ويران گرديد.
استرآباد « گرگان فعلي» يكي از شهرهاي مهم سرزمين گرگان و گويا در زمان هخامنشيان كرسي آن بوده است. پس از قتل عام و ويراني شهر گرگان به دست مغول و تيمور اين شهر رونق بيشتري گرفت و اين خطه را استرآباد ناميدهاند.
گرگان در «اوستا» به صورت «وهركانه» و در كتيبهي داريوش كبير در بيستون «ورگانه» و دركتب پهلوي «وركان» و «گورگان» ضبط شده است و يونانيان آن را «هيركاني» ميگفتهاند. معرب آن «جرجان» است. جغرافي نويسان قديم سرزمين گرگان را شهري به نام «زادراكرت» نام بردهاند كه جمعي از محققان آن را استرآباد تطبيق كردهاند.
استرآباد در بعضي از متون فارسي به صورتهاي «استرآباد» ، «استرباد» « «ستارآباد» و «استاروا» آمده است. (1) مردم گرگان پيش از حمله اعراب به ايران گبر بودند، يعني پيرو آيين زرتشت و نام گرگان را «گبرمكان» يعني محل گبرها ميگفتند كه به تدريج اين نام به گرگان تغيير يافته است. اين نكته نيز ميتواند تأييد ديگري بر اين باشد كه گرگان مركز گبرها بوده و بنابراين بايد آبادي بزرگي يا شهري بوده باشد كه مورد توجه زردتشتيها بوده و مركز اين نواحي را تشكيل ميداده است.(2)
گرگان در طول تاريخ
دشت گرگان قدمتي شش هزار ساله در اين منطقه در قرن اول ميلادي، سرزميني مستقل بود و دربار امپراطوري روم سفير داشت. از جمله: هرات، استرآباد، طبرستان، جرجان، گرگان، اين شهر تا اواخر دوره قاجاريه با نام استرآباد مشهور بوده است. به جز شهرهاي گرگان و گنبد، بيشتر شهرهاي استان، از توسعه و بزرگ شدن روستاها به وجود آمده و فاقد اهميت تاريخياند. شهر تاريخي استان، استرآباد، همان گرگان فعلي، است ه بنايش به قهرمان ايراني، گرگين ميلاد، منسوب است. در سال 164 ه.ق مهدي خليفه عباسي، فرستادگاني را نزد فرمانروايان گرگان فرستاد و از آنها قول وفاداري گرفت. در سال بعد پادشاه آنجا شوش كرد كه پس از جنگ طولاني، شورشيان شكست خوردند و گرگان تسليم گشت. نسيم روحبخش اسلام در منطقه گرگان وزيدن گرفت و مردم گروه گروه به دين اسلام درآمدند. پس از قيام زيد و سركوب آن توسط خليفه وقت عده زيادي از همراهان زيد راهي منطقه گرگان شدند. عده ساداتي كه تا قرن پنجم به اين سرزمين عزيمت نمودند به 32 نفر رسيد و از اين نظر حائز رتبه چهارم گرديد. سادات مهاجر هر يك سهم عمدهاي در ترويج افكار شيعهاي در منطقه ايفا نمودند. در سال 253 ه.ق. حسن بن زيد گرگان را تصرف كرد و آن را در قلمروت حكومت علويان قرار داد. در سال 260 ه.ق يعقوب ليث گرگان را از سلطه علويان خارج نمود. پس از گذشت 23 سال، حسن بن زيد توانست دوباره گرگان را به تصرف خود در آورد. در پرتو حكومت علويان، تشيع در منطقه گسترش يافت. در روايتي، امام حسن عسگري (ع) خواسته شيعيان گرگاني را ارج نهاد و سفري كوتاه به آنجا نمود. به گفته قاضي نورالله شوشتري اين كرامتي بود كه جا دارد اهالي گرگان براي آن بر اهالي قم، مشهد، كاشان و سبزوار بر خود ببالند. چرا كه تا آن روز و پس از آن نيز، هيچ يك از امامان داوطلبانه وارد ايران نگشتند. اين روايت از طرفي گوياي نفوذ و گسترش شيعه امامي در منطقه گرگان در عصر امام حسن عسگري (ع) است. با سقوط علويان در گرگان و ساير مناطق، اين شهر به تصرف ساسانيان درآمد. با ظهور آل بويه در بحبوحه جنگهاي خانمان سوزي كه بين آل بويه و سامانيان در برميگرفت.
گرگان در دوره اول سلجوقي، به تصرف طغرل در آمد. سپس خوارزمشاهيان آنجا را تصرف كردند. با شكست محمد خوارزمشاه و هجوم مغولان به ايران، گرگان هم مانند ساير شهرهاي ايران آن روز، آماج حمله وحشيانه مغولان قرار گرفت. گرگان در ين هجوم چنان آسيب ديد ه تا قرنها آثار شوم آن را با خود داشت. با ظهور سربداران دامنه قيامشان گرگان را فرا گرفته است. و گرگاني هايي كه از ظلم مغولان به ستوه آمده بودند، شادمانه خود را آماده قيام و استقبال از سربداران نمودند. محمد هندو، حاكم مغولي، كه پس از شكست سپاهش در نبرد با جوانان باشتيني به سوي گرگان گريخته بود، در نبردي نزديك شهر گرگان كشته شد. با شكست مغولان لشكريان پيروز سربدار در ميان استقبالي گرم و كمنظير وارد شهر گرگان شدند.
بدين سان گرگان در آسمان تشيع اوج گرفت و دومين مركز حكومت شيعيان گرديد و پلي شد براي نشر افكار شيعي در ديگر شهرهاي مجاور، در قيام مرعشيان در مازندران نيز گرگانيان با اين سادات همكاري كردند. مرعشيان كه با تبليغ آرمانهاي سربداران، مازندران را به تصرف خود در آورده و با سرزمين گرگان هم مرز شده بودند، پس از تجاوزهاي حاكم گرگان به سرحداتشان با لشكري عظيمرهسپار گرگان گشتند پس از شكست و فرار حاكم گرگان، با سلام و صلوات اهالي شهر كه دل خوشي از حاكم فراري خود نداشتند وارد آنجا شدند. در سال 780 ه.ق تيمورخان با شكست حاكم گرگان، بر اين شهر استيلا يافت. تيمور با رفتاري خشنتر از مغولان به تخريب مساجد، بناهاي تاريخي و منازل مردم پرداخت و شمار بسياري را هم كشت. سپس تركمنان قره قويو نلو و مدتي نيز ازبكان در گرگان حكومت راندند. آنها جنايات بسياري را بر اهالي گرگان روا داشتند و در طول حكومتشان هم هيچگاه مردم احساس امنيت نكردند. در عصر صفويه، شاه عباس به گرگان آمد و قلعهي مبارك آباد را در آن بنيان نهاد. در عصر صفويه كه از لحاظ رشد افكار مذهبي، يكي از مهمترين دورههاي تاريخ ايران است. علماي استرآباد، گرگان امروز، در قرنهاي دهم و يازدهم نقش مهمي در اجراي اهداف حكومت صفوي ايفا نمودند. پس از صفويه نيز مدتي گرگان در تصرف نادرشاه و جانشينان وي بود. گرگان را بايد مهد قاجار دانست، چرا كه آقا محمدخان قاجار، موسس سلسهي قاجاريه، در خانهاي در اين شهر كه هم اكنون به مولودخانه معروف است، تولد يافت. هنوز هم بازماندگان قاجار در اين شهر به چشم ميخورند. گرگانيان در قيام مشروطه خواهي مردم ايران، با رهبري روحاني آزاديخواه خود، شيخ محمدحسين استرآبادي، شركت نمودند.
در دورهي پهلوي، دشت زيباي گرگان در معرض غارت قرار گرفت كه در اين ميان، نام سرلشكر مزين نمايندهي دربار در گرگان، بسيار خودنمايي ميكرد. از آغاز انقلاب اسلامي شهر گرگان شاهد تظاهرات و اعتصابات بزرگي بود. گرگانيان با تقديم شهداي بسيار همراهي صادقانه ي خود را با حضرت امام خميني (ره) نشان دادند. كشتار بيرحمانه مردم شهرهاي گرگان و گنبد در روزهاي 19 و 20 بهمن، اعتراضات رهبر انقلاب را در پي داشت. سرانجام در 23 بهمن تلاشها به ثمر نشست و گرگان حيات جديدي را در پرتو حاكميت جمهوري اسلامي آغاز كرد. با هجوم ارتش عراق به ايران، دليرمردان گرگاني، با تقديم 1500 شهيد و هزاران مجروح و جانباز، استقامتي ستودني را از خود به نمايش گذاشتند.(3)
اين شهر در بيش از سال 1316 خورشيدي استرآباد ناميده ميشد. درباره زمان ساخت آن در منابع اسلاميآمده است كه فرمانده عرب يزيدبن المهلب، زماني كه از آنجا گذر ميكرد در محوطه داخل ديوارهاي دهكدهاي به نام Astarak گنجينهاي از چهل طرف سفالي بدست آورد كه آن را با زنجير بهم متصل نموده و داخل آنها پر از طلا و نقره بود و اين گنيجنه را در ساختمان شهر استرآباد بكار برد.
سياقي نظام در فتوحات همايون تحرير 1007 هجري از احداث شهر استرآباد در زمان خسرو انوشيروان ياد ميكند و اتمام آن سد در عهده اصطخريون كرده و اصطخريون هر روز هفته خروار خرج نموده به اتمام رسانيدند. بعد از اتمام عمارت سد به جرجان آمده و گزارش بر ان زمين كه حالا استرآباد ناميده ميشود. افتاد و محلي قابل عمارت و طرح بيشه و دريا و كوه را بر كاغذي كشيده و به نظر نوشيروان رسانيده و گفت: عمارت سد تمام شده و همچنان مبلغي باقي است و چنين محلي كه قابل عمارت است يافتهام، اگر اشارت فرماييد شهري بنا كنم، نوشيروان قبول فرموده او را به معموري استرآباد مامور ساخت و اصطريخون به عمارت مشغول شده بعد از اتمام آن به اصطخرآباد موسوم ساخت و به مرور به استرآباد مشهور گشت. شواهد ديگري در دست است كه شهر يا شهرك استرآباد به همين نام در دوران ساماني وجود داشته و جزو شهرهاي استان ساساني گرگان بوده است.
در دوران اسلامي مقدسي گويد كه استرآباد شهري است كه بيشتر مرمان آن ابريشم باف و در اين كار ماهرند. در آن ويران و خندقش پر شده و جامع آن در بازار است. در نتيجه شهري با جامع و بازار كه عناصر اصلي يك شهر اسلامي است. استخري از آن نام برده و مولف حدود العالم گويند كه مردمان اين شهر داراي دو زبان هستند. حمدالله مستوفي شهري دانسته كه هوايش معتدل و محصولاتش را غلات و انگور و ابريشم مي داند. در هر حال استرآباد بعد از حمله مغول جاي گرگان با جرجان اسلامي را گرفته و مهمترين شهر منطقه گشت. آثاري از قرن 9 و 10 هجري در اين شهر وجود دارد و در اين دوران شهر صحنه برخورد آخرين سلاطين ايلخاني، تيموري و حكام ترك محلي است و در همين دوران كه اولين گامهاي قدرتگيري خانواده قاجار برداشته ميشود. آثار ساختماني بسياري از دوران صفوي، نادرشاه و حكومت قاجار كه استرآباد به عنوان پايتخت خانوادگي آنها بود در اين شهر ساخته شد كه بعضي نيز باقي هستند.
آقا محمدخان در اين شهر بدنيا آمد. مساجد و مقابر بسياري در آن وجود دارد و سادات زيادي در آن زندگي ميكردند و به نام دارالمومنين معروف بودهه كه در روي سكههاي بعد از صفوي ضرب اين شهر مشاهده ميشود. شهر داراي حصاري محكم بوده و جنگل تا پشت ديوارهاي شهر ميآمده است و بهقول جيمز موريه در 1331 هجري به يك فرسنگ ميرسيده است. او در دنبال مي نويسد كه خانهها به هم فشرده و كوچهها به هم ارتباط دارند. مصالح خانه خشت و آجر و چوب و سقف آن سفال پوش است. خانهها بسيار مستحكم و درختان بسياري در منازل وجود دارند. چند سال بعد فريزر اشاره دارد كه محيط شهر 5/3 ميل بوده و حصاري از گل دارد كه داراي برجهاي زيادي است و خندقي عميق آن را محصور نموده ليكن بارو فرو ريخته است. جالب اين است كه باروي كهنه شهر، قلعه خندان را نيز در برميگرفته است. اغلب خانهها داراي بادگيري برج مانند است. كوچهها سنگ فرش و فاضلاب در ميان كوچهها جاري است. ديوار باروي شهر را نادرشاه خراب كرد و آقا محمدخانه بعد از آن بازسازي چهار برج و چهار دروازه داشته كه تردد ميكردند و باز بود. شرقي دروازه بسطام، جنوبي دروازه چهل دختر، غربي دروازه مازندران و شمالي دروازه سبزه مشهد است و بزرگي قلعه ا سترآباد از شهر ساري بزرگتر است و سبزي كاري و باغ و بوستان همه در ميان شهر است و يك هزار و سيصد و پنجاه خانوارند. در نخبه سيفيه ميايد كه دو رشته قنات در خارج شهر است كه آبش داخل شهر شده و مردم مشروب مي شوند. يكي «سرخاجه» كه معروف به «چهل دختر» است و ديگري رشته قناتي است كه از وسط شهر ميآيد و از طرف دروازه بسطام داخل شهر ميشود و اين آب موقوفه شرب اهالي استرآباد است. باز در همين جا گويد كه شهر چهار دروازه خراب دارد. دروازه پشت بسطام، دروازه فوجرد، دروازه مازندران، دروازه چهل دختر، شهر استرآباد مقسم به سه محله است. محله نعلبندان، محله ميدان، محله سبزه مشهد و هر محله مركب از چندين گذر است. از دوران صفويه تا قاجاريه كاخ ها و بناهاي بسياري در اين شهر ساخته شدهاند. (4)
گرگان امروز
شهر گرگان در 36 كيلومتري دريا و 36 درجه و 40 درجه عرض شمالي و 54 درجه طول شرقي واقع و ارتفاع آن از سطح دريا 116 متر است.(5)
گرگان داراي آب و هواي معتدل و مرطوب است ولي باران آن از گيلان و مازندران كمتر ميباشد.(6) شهرستان گرگان مركز استان گلستان شهري زيبا و نگيني در طبيعت چشمنوار ايران با وسعت 81/1615 كيلومترمربع و جمعيتي بالغ بر 418775 نفر با جاذبههاي فراوان طبيعي و تاريخي يكي از شهرهاي سياحتي و ميعادگاه عاشقان طبيعت و دوستداران تاريخ است. (7)
شهرستان گرگان در جنوب شرقي درياي مازندران قرار دارد و از شمال به آق قلا، از غرب به كردكوي، از شرق به علي آباد و از جنوب به استان سمنان منتهي و محدود ميشود. اين شهرستان براساس آخرين تقسيمات كشوري داراي دو بخش مركزي و 98 روستا ميباشد.
شهرستان گرگان داراي مردمي خونگرم و مهماننواز و متشكل از اقوام گوناگون ميباشد. آثاري كه متعلق به دوران قبل از تاريخ از نقاط مختلف اين شهرستان از جمله تورنگ تپه و شاه تپه و ... به دست آمده نمايانگر حضور ديرينه انسانها در اين منطقه و نشان دهنده تمدن آن در هزاره ششم پيش از ميلاد است.
جاذبههاي زيباي گردشگري مشتمل بر كوهسارها، درهها، رودخانهها، آبشارها، چشمهسارها و جنگلهاي سرسبز ميباشد. از جمله پاركهاي جنگلي (ناهارخوران- النگ دره- قرن آباد- شصت كلاته- فرق- گرمابدشت) پارك شهر، سدنومل، آب گرم و آبشار دوقلوي زيارت، هزارپيچ، بازار نعلبندان و دهكدههاي توريستي زيارت شاهكوه.
بلندترين ارتفاعات شهرستان با 3500 متر و از نقاط ديدني و باستاني و مذهبي آن، كاخ آقامحمدخان، كاخ موزه و خانه تقوي، كبير، شيرنگي و باقري و تكاياي محلات قديمي، كاروانسراهاي سنگي و حمامهاي قديمي، تورنگ تپه، شاه تپه، خرگوش تپه، قلعه خندان، نرگس تپه، امامزادههاي اسحق دنور، عبدالله، نه تن، مرادبخش، محسن، بي بي هور، بي بي نورف طيب و قرن آباد. (8)
فصل دوم : « آثار تاريخي »
در جنوب شرقي گرگان حفاريهاي پراكندهاي شده است و در آنجا آثار تاريخي زيادي به دست آوردهاند كه اغلب به تاراج رفته است. در روستاهاي اطراف گرگان نيز آثار تاريخي بسياري را يافتهاند.
پيدا شدن سر نيزههايي در دامنهي جنوبي كوه كلاهه- در محلي كه اكنون باغ و مزرعهاي به نام كريم آباد در آن احداث شده است- نشان دهندهي جنگهايي ميباشد كه در آنجا اتفاق افتاده است. در محل اخير آثار جوش كورهي آجرپزي و آثار پي ديواري آجري را هنگام حفر قنات مزرعهي نامبرده يافتهاند و هنوز اين آثار وجود دارد.
در ناحيهي هموارهبان كه در قسمت مرتفع كوه كلاهه قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دريا تقريباً 2800 متر است و چمنزار و مرتع دامهاي گرگان است، كورههايي وجود دارد كه به اين كورهها اهالي گرگان «گل گلشاه» ميگويند و طبق روايات محلي، محل جنگهايي بوده كه ميان سرداران ايراني و اقوام مهاجم در گرفته است و به هنگام عقب نشيني عدهاي از آنها كشته شده و در آنجا دفن شدهاند.
ديوار بزرگ گرگان
از قديميترين بناها و آثار تاريخي گرگان ديوار بزرگ گرگان يا ديوار سرخ ميباشد. ديواري تاريخي است كه از كنار درياي خزر در ناحيهي گميشان آغاز شده و تا كوههاي گبداغ در شمال شرقي كلاله ادامه يافته است، هم اكنون تقريباً تمام اين ديوار از ميان رفته است و تنها بخشهاي كوچكي از آن كه در زير خاك مدفون مانده باقي است. ديوار تاريخي گرگان پس از ديوار چين بزرگترين ديوار دفاعي جهان است. (9)
بيشتر تاريخ نگاران بر اين باورند كه انوشيروان ساساني اين ديوار را بنا نهاده، اما گرديزي در زينه الاخبار آغاز بناي آن را به يزدگرد اول و اتمام آن را به انوشيروان نسبت ميدهد. (10)
سعيد نفيسي هم در تاريخ تمدن ايران ساساني از تعمير آن توسط مازيار فرمانروايي طبرستان خبر ميدهد. (11)
بسياري از كارشناسان بر اين باورند ديوار تاريخي گرگان همزمان با ديوار چين ساخته شده و هر دوي اين بناها براي مقابله با گروهي از مهاجمان به نام هپتالها كه از شمال وارد ميشدهاند ساخته شده است.
در مورد جنس ديوار گفتار گوناگوني وجود دارد، بلاذري آن را از سنگ و سرب، اين فقيه از آجر و آهك، ابن فردادبه از آجر و گچ، فردوسي از سنگ و گچ و ثعالبي از سنگ مرمر و نجيب بكران از خشت پخته مينويسند. بخشي از ديوار كه در روستاي گوگبه (شمال كلاله) از زيرخاك بيرون آمده، از آجرهاي بزرگ ساخته شده است.
بررسي ملي گروه باستان شناسان ايراني و باستان شناسان دانشگاههاي ادينبورگ و دورهام، نشان ميدهد در ساخت اين ديوار عظيم دهها ميليون قالب آجر به كار رفته است. آنان شواهدي از تعداد زيادي كوره و كارگاه ساخت آجر براي احداث اين ديوار است.
طبق برآوردها 30 هزار سرباز ميتوانستند در طول ديوار مستقر شوند، باستان شناسان با نمونهبرداري و آزمايش خاكسترها و زغالهاي برجاي مانده در كورههاي آجرپزي، نشان دادند كه قدمت ديوار به قرنهاي پنج و شش ميلادي ميرسد.
مدرسه عمادّيه
يكي از قديميترين مدارسي كه با همان سبك و معماري زيبا و قديمي در گرگان باقي مانده مدرسه عماديه است. اين مدرسه متعلق به دوره شاه سليمان صفوي ميباشد.
به استناد وقفنامهاي كه متعلق به شخصي بنام آقا روح الله حسيني استرآبادي است، به سال 952 ه.ق يك خانه و اتاق سفال پوش و دو باغچه بزرگ در محله پاسرو استرآباد و 5 دانگ از قريه مير محله و 6 دانگ قريه چوپلاني و 4 دانگ لسركان را بر اولاد ذكور وقف كرد كه پس از آنها به طلبه علوم دينيه و علما و فضلا و صلحاي شهر استرآباد بدهند. آن چه از اين وققنامه متعلق به دوران حكومت شاه تهماسب صفوي مستناد ميگردد، مدرسه عماديه متعلق به دوران قبل از عصر صفويان است و اين گمانه زني تاريخ يكه مدرسه را متعلق به اواخر قرن 8 و اواسط قرن 9 ه. ق ميداند تقويت مينمايد.
معماري مدرسه عماديه بسيار زيبا و حياط آن حدود 1000 مترمربع و با سنگهاي رودخانهاي مفروش گرديده است. در حاشيه و چهار ضلع آن حجرههاي دانش پژوهان واقع گرديده است و بر سر در بزرگ ورودي اين مدرسه گل دسته و تعليم آن تا دوران قاجار سبك و شيوه معمول و رايج قرون گذشته ايران بود.
كاخ موزه گرگان
كاخ اختصاصي گرگان در مركز شهر گرگان در محوطه پارك شهر واقع شده و در اوايل دوران پهلوي اول در اين شهر احداث گرديد. از بناهاي همزمان با اين كاخ ميتوان به ساختمان شهرداري، شهرباني، اداره ثبت احوال، اداره پست، دادگستري، دارايي، مدرسه ايرانشهر و سر درب پادگان اشاره كرده كه غير از بناي دادگستري بقيه ساختمانها از نظر پلان شبيه يكديگرند. اين بنا كه بر روي بقاياي ساختماني متعلق به دوره صفوي احداث شده و زيربناي هر طبقه آن 530 مترمربع است كه مجموعاً در دو طبقه داراي 1060 مترمربع است. اين بنا به سبك اروپايي با سقف شيرواني است. (12)
اين كاخ به منظور استراحتگاه خانواده پهلوي در موقع سفر به گرگان احداث شده و تا پيش از اشغال ايران توسط متفقين، دوازده بار در طي سالهاي 1305 تا 1317 شمسي مورد استفاده قرار گرفته است.
در سال 1139 شمسي در برپايي نمايشگاهي از آثار عتيقه حاصل از كاوشهاي باستان شناسي از گرگان و دشت در اين بنا تلاشهايي انجام گرفت. افتتاح رسمي موزه گرگان در فروردين ماه 1343 شمسي انجام گرفت.
اين موزه شامل سه بخش اداري، معرفي مشاهير و اشياي سلطنتي است.
بخش مشاهير: اين قسمت در طبقه همكف و شامل سه سالن است كه در آن تنديس علما، دانشمندان و فرهيختگان اين ناحيه از جمله، فخرالدين اسعد گرگاني، ميرداماد، ميرفندرسكي، استاد محمدرضا لطفي، استاد حجت الله شكيبا و...... به همگان معرفي شده است.
بخش اشياي سلطنتي: اين بخش شامل يك سالن بزرگ، يك سالن نشيمن و سه اتاق است كه شامل اشياء و لوازم تخت خواب، مبلمان و ..... كه متعلق به كاخ بوده است. در سالنهاي بزرگ اين بخش ويترينهايي جهت نمايش لوازم، ظروف كريستال و چيني، مجسمهها و.... مربوط به كاخ به نمايش در آمده و در سالن نشيمن مبلمان و كمدهاي ديواري و آينيهها قرار دارند. همچنين در اتاق ضلع شمال شرقي كاخ، تخت خواب، ميز كنسول، آباژور و .... به نمايش گذاشته شده، و در دو اتاق ضلع جنوب شرقي نيز مبلمان، ميز و ..... قرار گرفتهاند.
مسجد جامعه گرگان
مسجد جامع در جنب بازار اصلي شهر (نعلبندان) واقع شده است. بناي آن را صاحب گرگان نامه از قول نويسنده مرات البلدان 804 ه.ق ذكر ميكند و باني آن را از قول سالخوردگان استرآبادي از اهل تسنن و از تركمن هاي طايفه ايمر معرفي كردهاند. از اين مسجد كه در عصر درخشان معماري ايران، يعني دوره سلجوقيان احداث شده، فقط مناري آجري آن كه داراي كتيبهاي به خط كوفي است باقي ماند. منبر چوبي مسجد هشت پله دارد كه در آن منبت كاري شده و با قاب شيشهاي پوشانده شده است. اين منبر داراي دو كتيبه ميباشد كه تاريخهاي 1157 و 1018 ه.ق بر آن نوشته شده است. طبق كتيبهاي كه تاريخ 15 شعبان 1018 ه.ق دارد، ساختمان مسجد در دوره سلطنت معين الدين ابوالقاسم بابريها در بوسيله بابا حسين نامي شروع و در عهد شاه عباس توسط قطب الدين احمدبن ملاعلي استرآبادي به اتمام رسيده است.
از كتيبه ديگر كه به تاريخ 1157 ه.ق است دانسته ميشود كه در زمان نادرشاه و به دستور حاكم استرآباد (محمدحسين خان قاجار) به سرپرستي حاجي قربان آقا مرمت شده است. مسجد جامع داراي صحن بزرگ با ايواني بلند است. محراب شبستان اصلي كه گنبد بلندي نيز در بالاي آن ديده ميشود برخلاف سنت شيعه رو به سوي شرق است كه خود گواه بر اين بوده كه مسجد ابتدا براي اهل سنت ساخته شده است، درب ورودي مسجد در ميان انبوهي از وسايل قرار دادر. در چهارچوب درب كتيبههايي به خط كوفي ديده ميشود. مناره مسجد جامع كم ارتفاع و اين هم به سبب رطوبت هواي اين منطقه است كه منارهها را در اين نواحي كم ارتفاع ميساختند.
اين مسجد در دورههاي تيموري، صفوي از جمله شاه عباس اول و دوم و نيز در دوره نادرشاه تعمير شد. قسمتي از بناي مسجد در زلزله شديد 1303 شمسي خراب و سپس تعمير شد. در سالهاي پيشتر كه پايه يكي از شبستانهاي مسجد را براي تعمير ميكندند كوزه محتوي سكههاي نقره بدست آمد. مسجد جامع گرگان در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد. (13)
فصل سوم : « وضعيت فرهنگي »
در گرگان و نواحي مجاور آن از قديم مردماني علاقهمند به فرهنگ و دانش و ادب زندگاني ميكردند و از اينرو است كه ميرزاهاي گرگان و تفرش در ايران مشهور و معروفند و در گذشته و امروز نيز در بسياري از مؤسسات دولتي و غيردولتي عدهي قابل ملاحظهاي از گرگانيها مشغول به كار بوده و ميباشند.
مكتب
از زمانهاي بسيار قديم براي باسواد شدن پسران و دختران در گرگان مكتبهايي دائر بوده است، در حدود 100 سال پيش در گرگان مكتبها به قرار زير بودند:
مكتب ميرزا كريم و مكتب ميرزا شورش از قديميترين مكتبهاي گرگان بوده است. ميرزا شورش طبع شعري داشته است.
مكتبهاي ديگر عبارت بودند از مكتب ميرزا احمد، برادر ميرزا ربيع خان، نامبرده از پا فلج بود و خطي بسيار خوب داشت. در تذهيب كاري و صحافي و شيرازه بندي كتابها تخصصي بسزا داشت.
در گرگان دو مكتب دخترانه نيز وجود داشت. يكي از آنها را مشهدي فاطمه خانم و ديگري را رقيه خانم اداره ميكردند. كساني هم كه خود داراي فضل و دانش بودند، فرزندان خود را خودشان آموزش و تعليم ميدادند. (14)
دبستان و دبيرستان
در سال 1306 شمسي دبستان دولتي و در سال 1353 شمسي دورهي راهنمايي در گرگان دائر گرديد و پس از فوت استاد عبدالعظيم قريب آقاي دكتر عباس قريب فرزند ايشان از طرف خود و وكالتاً از طرف وراث ديگر خانه و باغچهي پدري خود در گرگان را در اختيار وزارت آموزش و پرورش، براي ساختن يك دبستان و دبيرستان قرار داد. در محل مزبور يك دبستان شش كلاسه به نام «دبستان استاد عبدالعظيم قريب» و يك مدرسه راهنمايي به نام «راهنمايي استاد عبدالعظيم قريب» ساخته شد كه هم اكنون نيز دائر است. (15)
اولين نهاد آموزش عالي در گرگان
«آموزشگاه عالي جنگل و مراتع» اولين دانشكده منطقه گرگان بودكه اولين مؤسسه آموزش عالي استان گلستان نيز محسوب ميشد. اين نهاد فرهنگي در سال 1336 ش با يك دانشكده و يك آموزشگاه پيريزي شد و از سال 1354 توسعه و گسترش فراواني يافت و به نام «مدرسه عالي منابع طبيعي» با رشته تحصيلي جنگل، مرتع و حفاظت خاك از اهميت بسزائي برخوردار گرديد. در سال 1360 بار ديگر تغيير نام يافت و با عنوان «دانشكده منابع طبيعي» تحت پوشش دانشگاه مازندران قرار گرفت. به سال 1367 براساس مصوبه شوراي گسترش دانشگاهها و مؤسسان آموزش عالي اين دانشگاه به انضمام آموزشكده گنبد قابوس كه در سال 1366 آغاز به فعاليت نموده بود، از زير پوشش دانشگاه مازندران خارج و از اين تاريخ با نام «مجتمع دانشگاهي علوم كشاورزي و منابع طبيعي» به فعاليت ادامه داد. (16)
تاريخچه نشريات، جرايد و روزنامهنگاري در گرگان
در منطقه گرگان (استرآباد) فعاليتهاي نشريات بعد از دورهي قاجار همچون ساير شهرهاي ايران از جمله: تبريز، شيراز، رشت، تهران و .... سابقهاي غني و پربار ندارد. فقط در برخي از مقاطع تاريخي و آن هم به دلايلي همچون عوامل اجتماعي، سياسي و گاه فرهنگي اشخاصي اقدام به انتشار روزنامه نمودهاند كه آن هم عمر بسيار كوتاهي داشتهاند. در اينجا به ذكر تاريخ كوتاه اين نوع جرايد از اواخر دوره رضاشاه (1320 ش) تاكنون ميپردازم:
«آسمان گرگان» سيد حسين حسيني، محل انتشار تهران
«اصناف گرگان» محمدابراهيم برادران
«اتحاد تراكمه» شماره يك آن در سال 1322 منتشر شد.
«شهريار» فاطمه طوبي گرگاني و حسنعلي گرگاني، هفته نامه سياسي و اجتماعي، يك بار متوقف شد و به جاي آن «نداي آزادي» را در دو دوره بين سالهاي 1325 تا 1328 ش منتشر كردند.
«آذر گرگان»: علي اصغر كشاورز، هفته نامه سياسي- خبري كه در گرگان بين سالهاي 13-1325 ش منتشر ميشد.
«برجان»: به مديريت و مسئوليت ابراهيم مفيدي منتشر ميشد.
«پيام گرگان»: عباس مهرآئين، هفته نامه اجتماعي- انتقادي كه سالهاي نشر آن متعلق به 1331-1330 بود.
«رستاخيز گرگان»: صادق ميرشهيدي، هفته نامه اجتماعي- انتقادي كه حدود سالهاي 1330 نشر مييافت. چند شماره از اين هفته نامه هم اكنون در كتابخانه ملي ايران محفوظ است.
«شمال ايران»: عبدالله شرفشاهي و منوچهر نوازش، هفته نامه خبري و اجتماعي يكبار متوقف گرديد، مدتي بعد به نام «خجسته» مجدداً نشر يافت. هر دو دوره انتشار اين هفته نامه بين سالهاي 1327 تا 1335 در ساري و گرگان بود.
«قيام شمال»: عبدالله شرفيها دو دوره در سالهاي 1-1330 در گرگان و تهرانت منتشر شد.
«نامه قابوس»: محمدعلي استرآبادي هفته نامه خبري- اجتماعي كه در سالهاي 1314 ش در چاپخانه گرگان چاپ ميگردد.
«نداي گرگان»: احمد قاسمي، هفته نامه سياسي- خبري كه ارگان حزب توده ايران در اين منطقه و بخشي از مطالب به زبان تركمني بود. اين هفته نامه در سالهاي 5-1324 در گرگان انتشار مييافت.
«براي شمال»: عزيز الله وحيدصفت، محل انتشار آن گرگان بود.
«رهبر ما»: توسط حسن خليلي گرگاني منتشر ميشد.
«صداي گرگان»: توسط علي اكبر رهبر در حدود سالهاي 1330 نشر مييافت.
«گرگان»: توسط جعفر طاهري در سالهاي بين 1330-1340 انتشار مييافت.
« گرگان ما»: بوسيله حسين فلسفي در سالهاي بين 1330-1340 منتشر ميشد.
«شمال ايران»: منوچهر نوازش، هفته نامهاي كه بين سالهاي 1342 تا 1349 در گرگان منتشر ميشد.
«پيام مستضعفين»: محمدعلي روحاني فرد، هفته نامه اي كه در سال 1358 در گرگان نشر مييافت.
«ايل كويجي»: قدرت خلق، مجله فرهنگي- سياسي در سال 1358 به طور ماهانه در تركمن صحرا و دشت گرگان به زبان تركمني منتشر ميشد. اين ماهنامه وابسته به كانون فرهنگي و سياسي خلق تركمن بود.
«پيام منابع طبيعي»: بولتن علمي- خبري كه به صورت گاهنامه در سال 1363 در گرگان منتشر ميشد. اين بولتن وابسته به دانشكده منابع طبيعي بود.
«خبر»: نشريهاي سياسي وابسته به اتحاديه دهقاني تركمن صحرا كه در سال 1358 منتشر ميشد.
«خبرنامه تركمن صحرا»: جريدهاي سياسي كه در سال 1358 هر دو هفته يك بار منتشر ميشد و وابسته به اتحاديه سراسري روستايي تركمن صحرا بود.
« گرگان نامه»: مجله ادبي، اجتماعي، علمي وابسته به كانون نويسندگان و شاعران گرگان هر سه ماه يك بار از سالهاي 1358 به بعد در گرگان انتشار مييافت.
«نداي تركمن»: جريدهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي با مديريت حليم بردي عادل و ابراهيم حسن بيگي كه هر دو هفته يكبار در سال 1358 در گرگان نشر مييافت.
«ويژه نامه گرگان و دشت»: با هماهنگي دفتر شرق مازرندران و هفته نامه اقتصادخراسان در 4 صفحه انتشار مييافت.
«پيك خزر»: نشريه هفتگي گرگان و مازندران كه نشر اولين شماره آن از آبان 1374 در 8 صفحه آغاز گرديد.
«خبرنامه»: نشريه ماهانه روابط عمومي دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان- اولين شماره آن فروردين ماه 1374 در 4 صفحه منتشر گرديد. (17)
راديو و تلويزيون و نقش آن در فرهنگ مردم گرگان
راديو در سالهاي جنگ جهاني اول و ورود روس به منطقه گرگان (1325 ش) شديداًمورد توجه عامه مردم بود، ولي چون هنوز رسانهاي فراگير نشده بود، در زماني كه اخبار جنگ از راديو پخش ميشد آنهايي كه راديو در اختيار داشتند آن را با صداي بلند روي طاق و پشت پنجره مشرف به كوچه ميگذاشتند و صداي آن را بلند مينمودند تا مشتاقان شنيدن خبرهاي جنگ از بيرون زير پنجره تجمع نمايند و به گوش بايستند.
اولين تلويزيون در اواخر سالهاي 1340 ش در گرگان مورد بهرهبرداري قرار گرفت.(18)
ورود تلويزيون و راديو به زندگي مردم به ويژه رشد كمي و تعداد زياد راديو در بين اقشار متوسط جامعه شهري گرگان موجب تحول شديد در بينش و ديدگاههاي مردم نسبت به زندگي خود شد.
فصل چهارم : «شخصيتهاي معروف گرگان »
از ميان گرگانيها افراد با استعداد و درستكار بسياري برخاستهاند كه در دورههاي مختلف و به ويژه در دورهي قاجار و پس از آن به مقامهاي دولتي مانند سررشته داري، لشكرنويسي، استيفاء و حتي وزارت رسيدهاند و برخي نيز به مقامهاي علمي و فرهنگي دست يافتهاند.
شخصيتهاي ديواني
حاجي ميرزا نصرالله مستوفي: ميرزا نصرالله مستوفي در سال 1298 قمري از طرف ميرزا يوسف مستوفي الممالك جانشين ميرزا هدايت الله وزير دفتر شد. وي در سال 1224 قمري كه مقارن سالن سيزدهم سلطنت فتحعلي شاه قاجار است متولد شده است. وي مستوفي اول ديوان اعلي كه گذشته از استيفاي چندين ولايت سمت استيفاي خزانه و منابطي اسناد خرج و به اصطلاح امروزي سمت مديري كل منحصر بلاعزل وزارت ماليه را هم داشته است. نامبرده در سن 84 سالگي، و در سال 1307 قمري در تهران فوت كرده و در صحن حضرت عبدالعظيم مدفون است. (19)
از ديگر شخصيتهاي ديواني گرگان عبارتند از: ميرزامحمد وزير- ميرزا مصطفي خان مستوفي- ميرزا عبدالكريم خان احتشام سلطان (احتشام لشكر)- ميرزا محمدعلي خان ناصر لشكر- ميرزا حبيب الله مستوفي و پسرش ميرزا عبدالله سررشته دار امور آذربايجان- ميرزا آقاي مستوفي و برادر كوچكترش ميرزا ابوالحسن خان مستوفي.
شخصيتهاي فرهنگي گرگان
شمس العلما: حاج ميرزا محمدحسين ملقب به شمس العلما و متخلص به رباني از اساتيد فقه و اصول و حديث و تفسير بود. وي در سال 1262 قمري در گرگان متولد گرديد. تحصيلات اوليهي خود را در قم به انجام رساند و مدت 3 سال در عتبات در محضر درس مرحوم ميرزا محمدحسن شيرازي و ديگر علماي عصر به تحصيل فقه و اصول پرداخت. در سال 1293 به عضويت ديوان كشور منصوب شد و در 14 شعبان 1345 قمري مطابق 27 بهمن ماه 1305 ه.ش در سن 83 سالگي در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله شهر ري به خاك سپرده شد. وي به فارسي و عربي شعر سروده است.
تأليفات او عبارت است از: 1- دورهي اول علم بديع موسوم به قطوف الربيع في صنوف البديع 2- كتاب معاني، مخصوص كلاسهاي متوسطه و عالي 3- ابدع البدايع در صنايع بديع 4- معاني و بيان 5- منظومهاي در فقه و اصول 6- ديوان غزليات 7- تاريخ يا ساز و آهنگ باستان. (20)
فخرالدين اسعد گرگاني: از داستانسرايان نامداري است كه در نيمهي اول قرن پنجم هجري ميزيسته. و علاوه بر شعر در فلسفه و علوم نيز دستي داشته است. در زمان حكومت طغرل سلجوقي به شهرت رسيد و در اواخر حكومت همين سلطان يعني سال 446 ه.ق چشم از دنيا بست. از جمله منظومههايش: شيرين و فرهاد- ليلي و مجنون- وامق و عذرا- ويس ورامين.
قابوس بن وشمگير: ابوالحسن قابوس بن وشمگير بن زيار ملقب به شمس المعالي ميباشد، وي از اميران سلسلهي زياري بود كه به شاعري و خوشنويسي معروف بود. در سال 367 ه.ق بعد از برادرش بيستون در جرجان به تخت نشست.
از وي آثار زيادي به جا نمانده است ولي نامههاي او را ابوالحسن علي بن محمد يزدادي در كتابي به نام كمال البلاغه جمعآوري كرد.
مختومقلي فراغي: شاعر ايراني و از مهمترين شخصيتهاي تركمن است. در سال 1112 ه.ش در روستاي حاجي قوشان در شمال شرق گنبد كاووس به دنيا آمد. وي متعلق به طايفهي گوكلان ميباشد. در سال 1162 ه.ش در دامنهي كوه سونگي داغ وفات يافت و او را در روستاي آق توقاي واقع در 40 كيلومتري غرب مراوه تپه دفن كردند.
بياض استرآبادي: شهرت: شاعر وفات: قرن 3 هجري
ميرزا مهدي خان استرآبادي: شهرت: از مشاوران نزديك نادرشاه افشار
تولد: پيش از 110 ه.ق مهمترين اثر: ذرهي نادري وفات: 1175 ه.ق
لامعي گرگاني: توليد: 414 ه.ق شهرت: شاعر وفات: قرن 5 ه.ق
معروفترين اثر: ديوان اشعار
ابوسليك گرگاني: تولد: 445 ه.ق وفات: 449 ه.ق وي از اولين شعراي زبان فارسي بود.
حسين واعظ استرآبادي: تولد؟ مهمترين اثر: تحفة المومنين وفات: 1080 ه.ق
نظام الدين استرآبادي: تولد: قرن 9 شهرت: شاعر وفات: 921 ه.ق
مهمترين اثر: ديوان اشعار
ميرداماد: تولد، 969 ه.ق شهرت: فيلسوف و عارف توانا وفات: 1040 ه.ق
سيدابوالقاسم ميرفندرسكي: تولد 970 ه.ق شهرت: حكيم، فيلسوف، فقيه
وفات: 1050 ه.ق
ابوبكر عبدالقاهر جرجاني: شهرت: شاعر وفات: قرن 5 ه.ق
شكيبا: تولد: 1328 ه.ش شهرت: مجموعهي آثار نقاشيهاي شكيبا
محمدرضا لطفي: شهرت: نوازنده و استاد موسيقي تولد: 1325 ه.ش (21)
فصل پنجم : «آداب و رسوم »
مردم گرگان همچون مردم اقوام ديگر براي خود رسومي داشتند كه متأسفانه امروزه خيلي از آن آداب و رسوم رو به ورطهي فراموشي نهاده شدهاند. در اينجا به توضيح چندي از آداب و رسوم گرگانيها در ايام نوروز ميپردازم كه امروزه نيز تا حدودي پايدار ماندهاند.
آداب تحويل سال:
1- قبل از تحويل سال نو هيچ كس نبايد با كسي قهر باشد، چون بدشگون محسوب ميشود. بنابراين «كاسه هماده كردن» يعني پختن مثل آش، خوراكي و يا چند شيريني خانگي و فرستادن به خانه طرف مقابل، پيام آشتي مي دادند. اگر آن خوراكي پلو بود به آن «آشتي چلو» ميگفتند.
2- قبل از تحويل سال نو، به اندازه يك مشت بزرگ خمير درست ميكردند و لاي پارچهاي ميپيچيدند تا تبديل به خمير ترش براي پخت نان در سال نو بشود زيرا بدين گونه نر بركت خانه براي سال جديد ميافزودند.
3- داخل يك سيني مسي را با آب زعفران دعاي «يا مقلب القلوب.....» نوشته و سر سفره هفت سين ميگذاشتند تا پلو اولين نهار (روز اول عيد) را روي آن ريخته و صرف كنند اين كار علاوه بر افزايش بركت، سلامتي هم براي افراد خانه در سال نو ميآورد.
4- اندكي قبل از تحويل سال، خانمها سعي مي كردند در مطبخ دهانه ظرف يا كيسه برنج، آرد و چند خوراكي پرمصرف خانه را باز بگذارند، چون باور داشتند كه بدين گونه «رزي و روزي» را در سال نو زياد كرده و وارد خانه ميكنند. (22)
شگون عيد
مردم استرآباد و روستاهاي اطراف آن، شخص مورد شگون را از ميان يكي از بچههاي فاميل، همسايه و مخصوصاً يكي از فرزندان خود انتخاب ميكردند و وي را پيامآور سلامتي و بركت ميدانند. شگون پس از ورود به خانه بر سر سفره مينشيند و با شيريني دهان خود را شيرين ميكند. تعدادي از خانواده پارچه شلواري يا جوراب به او هديه ميدهند. گاهي به همراه شيريني سر سفره هفت سين، يك ليوان شير نيز به او هديه ميشد.
فصل ششم : «زبان »
زبان يكي از پايههاي قوميت و استقلال يك كشور است. هنگامي كه كشوري مورد تاخت و تاز اجانب قرار ميگيرد، قوم فاتح در مرحلهي نخست سلطهي خود را بر بخشهايي كه دسترسي به آنها آسانتر و موانع طبيعي در سر راه رسيدن به آنها كمتر است، گسترش ميدهد. در حالي كه در مناطق كوهستاني و دور از راههاي اصلي و عمومي ديرتر و كندتر نفوذ پيدا ميكند. در نتيجهي ايان امر ساكنان نواحي كوهستاني، عقايد و آداب و سنن باستاني و از آن جمله گويشها و زبان محلي و واژهها و اصطلاحات و اشعار عاميانه خودرا به نسبتي كه دورتر از مركز اصلي باشند بيشتر و بهتر محفوظ ميدارند. مردمان ساكن گرگان نيز از اين قاعده مستثني نبودند.
زبان و گويش معروف به «بوربشه» يا «بوربستي» گويش اصلي مردم گرگان ميباشد. اين گويش، دستور و قواعد ويژهاي داشته است كه امروز در حال فراموشي است.
مردم گرگان حتي بيسوادها داراي يك نوع فرهنگ و ادب ويژهاي بودهاند كه آنها را از مردم ساير نواحي متمايز ميساخته است علت اين امر يكي معاشرت و مجالست طبقات مختلف با يكديگر و ديگري بازگشت كساني كه مشاغل دولتي داشتند، پس از بازنشستگي به گرگان بوده است طبقهي تحصيل كردهآي آن زمان اغلب در تهران و تبريز و اصفهان و شيراز و ساير شهرهاي بزرگ ايران مدتها به كار اشتغال داشتند، پس از بازنشستگي به ولايت ميآمدند و در نتيجهي آداب معاشرت شهرنشينان و زبان قلمي را كه خود فرا گرفته بودند به روستاييان و ساكنان محلي منتقل ميكردند و موجب ميشدند كه اهالي گرگان در سطح بالاتري از سواد و فرهنگ، نسبت به اهالي نواحي ديگر قرار گيرند.
واژههاي مصطلح در گرگان
در اينجا تعداد كمي از واژههايي به گويش گرگاني را براي نمونه ذكر ميكنم. اين واژهها عبارتند از:
آبگرمه: اشكنه ادبار: ناتوان، لاغر اسپار كردن: بيل زدن
آيزنه: شوهر خواهر باد دمه« بادي كه با ريزش برف بوزد آلماته: فك، آرواره
پاتنه: سيني گرد چوبي براي پاك كردن غلات پشام: برآمدي، ورم
ترسوك: ترسو جانخاني: جوال بزرگ چل: زمين بيگياه
خلمه: بزغالهي كمتر از يكسال دائول: داربست رزق: روغن غذا
زج: قره قورت سخ: چرا؟ شنه: ماسه فيزار: زمين باتلاقي
كامبار: كاه انبار گليدن: غلتيدن ليلاج: آدم تنومند و قوي يارمه: بلغور
ميلانه: مطابق ميل نوا: تقليد ور: پهنا هولي: كره خر يكساله
ضرب المثلها:
- آب، آب را ميجويد و چاله گنداب را.
- آدم بايد تا زنده است از دهنش و پس از مرگ از گورش آتش ببارد.
- آدمي آه است و دم.
- از نخورده بگير و بده به خورده كه خورده، خورده دانش درد ميكند.
- سير نخورده و دهن بو داده.
- به هواي بچه، ننه ميخوره كلوچه.
- نان گندم، شكم فولادي ميخواد.
- پنج سير گوشت، پنجاه نفر، كاسه بيار شوربا ببر.
- يك دانهي گندم يك پشت ناخن نان دارد و يك دقيقه جان.
- دندانش به پشم خودش گير كرده است (كنايه از اين است كه تقصير را متوجه خودش كرده است).
- نه خيلي دريده و نه شيرهاي ريخته است.
پينوشت:
1- مسيح ذبيحي، گرگان نامه، زير نظر ايرج افشار، انتشارات فرهنگ ايران زمين، تهران، چ اول، 1363، ص 29.
2- عبدالكريم قريب، گرگان، نشر سهروردي، چ اول، تابستان 1363، ص 26.
4- www.gorganma.persianblog.ir
5- كتاب اسامي دهات كشور، ج اول، ادارهي آمار و سرشماري، چ اول، 1329، ص311.
6- راهنماي شهرستانهاي ايران (براي مهندسين مشاور، دفاتر دولتي و شركتهاي ساختماني)، انتشارات سازمان فار، تهران، اسفند 1345، ص 172.
7- كتابچه راهنماي گردشگري استان گلستان، اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان گلستان، گرگان، اسفند 1389، ص 22.
8- همان.
10- گرديزي، زين الانبار، به كوشش عبدالحي حبيبي، بنياد فرهنگي، ص 31.
11- سعيد نفيسي، تاريخ تمدن ايران ساماني، ص 153.
12- بروشور كاخ موزه گرگان، اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان گلستان.
14- عبدالكريم قريب، گرگان، ص 45.
15- همان، 45.
16- اسدالله معطوفي، تاريخ فرهنگ و ادب گرگان و استرآباد، مؤسسه فرهنگي و انتشاراتي پديده گرگان، گرگان، چ اول، 1376، ص 228.
17- همان، ص 231.
18- همان، ص 232.
19- عبدالكريم قريب، گرگان، ص 60.
20- همان، ص 66.
21- بازديد از كاخ موزه گرگان، 7/1/90، ساعت 9 صبح.
22- مصاحبه با خانم فروزان كوهكن، نسبت مادر، 2/1/90، ساعت 20.
23- عبدالكريم قريب، گرگان، ص 98.
24- همان، ص 120.
مطالب مشابه :
گرگان
استرآباد « گرگان فعلي» يكي از شهرهاي مهم سرزمين گرگان و گويا پایگاه خبری و تحلیلی استرآباد.
جنبش مشروطیت در استرآباد و سرخنکلا
وبلاگ خبری-تحلیلی از وقایع ولی انجمن استراباد به همت اعضای خود و به حمایت حاج
آسمان فرهنگ و ادب گلستان مفاخر و مشاهیرگرگان زمین
از مردم استرآباد بود از زادگاهش به مراغه رفت، نزد خوجه پایگاه خبری و تحلیلی استرآباد.
حواشی مراسم استقبال از رئیس جمهور در مهر آباد
پایگاه خبری و تحلیلی استرآباد. عصر ایران . پایگاه خبری الف. سایت خبری تحلیلی پارس
افزایش پروازهای فرودگاه گرگان در سال 93
پایگاه خبری و تحلیلی استرآباد. عصر ایران . پایگاه خبری الف. سایت خبری تحلیلی پارس
تفاوتهای اجتماعی زندگی روستایی با زندگی شهری
گرگان یا استرآباد - تفاوتهای اجتماعی زندگی روستایی با زندگی شهری - به وب سایت اجتماعی
گلستان دارای یکی از شگفت انگیز ترین اقلیم های طبیعی جهان است
پایگاه خبری و تحلیلی استرآباد. عصر ایران . پایگاه خبری الف. سایت خبری تحلیلی پارس
برچسب :
تحلیلی استرآباد