بی مهر رخت روز مرا نور نماندست 38 - تفسیر فال بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
تفسیر فال بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
فال حافظ بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست |
|
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم |
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست |
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت |
هیهات از این گوشه که معمور نماندست |
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت |
از دولت هجر تو کنون دور نماندست |
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید |
دور از رخت این خسته رنجور نماندست |
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن |
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست |
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است |
گو خون جگر ریز که معذور نماندست |
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده |
ماتم زده را داعیه سور نماندست |
اشعار حافظ با صدای دلنشین موسوی گرمارودی
تعبیر فال حافظ :
زندگی بدون او برایت میسر نیست. غم دوری و هجران را نمی توان تحمل کنی ولی فعلا" چاره ای جز این نداریو با گریه و زاری کردن کاری درست نمی شود. شاید در آینده وصال یار میسر شود. با امید رسیدن به مقصود با مرگ دست و پنجه نرم کن.
تفسیر فال حافظ 2:
از دوری عزیزی در رنج و عذابی. با کمی صبر و تحمل دوباره او را خواهی دید. به اطرافیان خود بیشتر توجه کن و گاهی به یاد آنان باش. هیچ غم و اندوهی نیست که عاقبت به شادی و سرور مبدل نشود.
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست تعبیر
فال حافظ بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
اختصاصی برگزیده ها
,