متن ادبی روز جوان
متن ادبی ویژه روز جوان
کاروان محزون نور، در غروب غمگین با پاهای تاول بسته آهسته راه میپیماید، آسمان تیره است و با چشمان اندوه بار این کاروان خسته را نظاره میکند، خورشید تیره غمنامة یک زن قهرمان را مویه کنان مرور میکند، زمین سخت آشفته و اوضاع بههم ریخته است. هر یک از فرشتگان چندین نیستان ناله دارند زیرا یگانه حجت خدا در روی زمین با آه سوزناکی به سوی سرنوشت محتوم ـ که همان شهادت در سرزمین کربلا است ـ به پیش میرود، ابرها بس که دلگیرند بیقرار و با رنگ خونین از این سو به آن سو میدوند، زمین لرزان، و به قضای الهی تن در داده است. وگرنه تحمل چنین اندوه سنگین ناممکن است، و نزدیک است آسمان از جنایتی که به وقوع میپیوندد فروریزد. چگونه میتوان آن حادثه را به تصویر کشید که دست یارای نوشتن و قلم توان تحریر آن را ندارد. این کاروان پر از غصه میرود تا در پهنة هستی عشقی بیافریند که امام حسین7 خدای آن عشق و زینب پیامبر آن است. ایام حج و قربانی است دیگران رفتهاند تا سنگ و گل را ببوسند و گوسفندانی را در خانة خدا قربانی کنند اما این ناخدای کشتی عشق میرود تا در پای عشقبازی سر و عزیزانش را قربانی محبوب کند و حیات جامعة اسلامی را با خون تامین نماید، زیرا جامعة اسلامی در حال احتضار به سر میبرد و نیازش به خون است تا دو باره زندگیاش را بازیابد، چه کسی باید خون بدهد، اکنون که کسی برای این قربانی آماده نیست باید طبیب، و آفریدگار عشق، خود و عزیزانش را در راه هدف بزرگ تقدیم کند. دیگران رفتهاند تا خانة خدا را طواف نمایند اما امام حسین7 آمده است تا در کربلا خدا را ملاقات کند، دیگران رفته اند تا افتخار حاجی شدن را به دست آورند اما او آمده است تا دل را به دست آورد و حرکت امام حسین7 این پیام را دارد که با تکیه زدن شخصی همچون یزید بر مسند خلافت، حج فلسفهاش را از دست داده است. قربانگاه امام حسین7 سرزمین کربلا است، ابراهیم و اسماعیلهای دیگری به اینجا آمدهاند تا به ندای حق لبیک گویند، ابراهیم بدون قربانی، مدال افتخار «خلیل» بودن را دریافت، اما از دیدن چنین صحنه انگشت حیرت بر لب نهاده و احسنت گویان حسین7 را میستاید، چگونه خدای ابراهیم حسین7 را برتر از ابراهیم قرار ندهد درحالیکه کودک و جوانش را در قربانگاه آورده است. روز عاشورا میرسد و زمین و زمان بغض در گلو دارند، پیامبر و فاطمه و علی: آغوش گشودهاند تا از مهمانان در خون طپیده استقبال نمایند. آه چه دستی بود که حقیقت را سر برید و چه تیری که جرات کرد بر گلوی نازک و سپید علی اصغر بنشیند گرچه گلوی کوچک علی اصغر پاره شد اما رشتة خونش دامن تاریخ را گلدوزی کرده، زینت آن گشت و این نا جوان مردی تا ابد برای یزید و یزیدیان باقی ماند، گرچه حقیقت بر سر نی شد اما بلند تر از همیشه نمایان گشت. زینب از این پس تنهاست، با کوهی از مشکلات، هر گلی این همه جفای خار ببیند پژمرده میشود اما زینب ام المصائب و دست پروردة زهرا است و از مادر این صبر و رنج کشیدن را به ارث برده است که این فرمودة مادر زینب است: صبت علیّ مصائب لو انها صبت علی الایام عدن لیالیا آنقدر رنج دیدهام که اگر بر روزگار تحمیل میشد به شب تیره مبدل میگشت. از این پس پیام عاشورا بر دوش زینب است تا بیان کند که: عاشورا با رنگ خون توأم و با شهادت همزاد است که اگر شهید کربلا و خون پاکش نبود، چه کسی در دل سنگرها آلاله میکاشت، تا عطرش فضا را معطر سازد و اگر خون شهیدان نینوا نبود لالههای وحشی بیابان را چه کسی آبیاری میکرد و درخت خشکیدة عدالت را که سیراب مینمود، اگر خون گلوی اصغر نبود صحرای بیرونق انسان از چمن خالی بود و نسیم سحر با کدامین گل خوشبوی راز میگفت و لب به سخن میگشود؟ اگر خون شهیدان دشت حادثه نمیبود شمشیر بران ظالم را چه کسی میشکست؟ و بالاخره اگر خون نمیبود عاشورا از کجا پدید میآمد به راستی که شهید علم مقاومت و شهادت میراث دشنه بردوشان و ابر مردان تاریخ است. شهادت تولدی است زیبا و وصالی که کابین آن نقد جان است و شهید کبوتر سبکبال وصال است که شاخه گلی را برای محبوب به ارمغان میبرد، و سنگر شهید میعادگاهی است که عاشق از آنجا به سوی آسمان معرفت اوج میگیرد، و تا بدانجا میرسد که در وهم نمیگنجد. و خون مایة حیات است که هرگاه از جریان باز ایستد، باعث مرگ میشود در جویبار جامعهای که در راه ارزشها خون جاری نگردد راکد و فرو بسته خواهدماند از این روی خونی که در کربلا ریخت خون خدا نام گرفت تا ارزش آن را به اثبات رساند نمیدانم از کجا آغاز باید کرد؟ صحنة کوتاه کربلا یک مکتب پیام دارد پیامش همانند پیام نمایش عملیای کربلاست، کربلایی که تاسیسش: «نه فقط بهر ماتم» بلکه: «دانش سرای مکتب اولاد آدم است» کربلا سرزمینی است که حسین7 در آن «سپهسالار» عشق, و زینب قهرمان آن است, این تاتر مقدس و این نمایشنامة که هر سال یک بار به نمایش در میآید برای چیست؟ آیا برای این است که کربلا را در خاطرهها زنده کند؛ یا جنبة عاطفی آن را به نمایش بگذارد که چگونه بر اطفال بیگناه ظلم شد؟ قطعا نه! بلکه تکرار یک درس است, درس آزاد زیستن، حرفة آدم بودن, و پیامش این است که: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم» این نمایشنامهای که هر سال تجدید میشود، پیامش همان پیام عاشورای سال 61 هجری قمری است. پیامی که تا انسان هست خواهدبود, پیام آزادی, تجدید میثاق با آزاد مردان, تجدید عهد با پیام عشق, که میتوان در هر سرزمین کاشت و از جوانههای آن استفاده برد. پیام عاشورا این است که تا یزید، بیداد، طغیان و ظلم هست, حسین, ظلم ستیزی، دادگری، نیز خواهدبود, و هر روزی که ظالم و آزاده در افتد، آن روز عاشوراست. و در هر سرزمینی که آرمان حسینی با اهداف پست یزیدی برخورد, همانجا کربلاست و در هر ماهی که این پیام، عملی شود همان محرم است که: «همه جا خانة عشق است چه مسجد چه کنشت» در کربلا مرگ را به تمسخر و بازی گرفتند تا زیستن را به ارمغان آورند. و در آنجا مکتبی تأسیس کردند که انسانها را به سوی انسانی زیستن فرامیخواند, گرچه حسین7 را در کربلا به شهادت رساندند ولی از خونش لالههای عشق رویید؛ و گرچه پرچم ابالفضل را بر زمین افکندند ولی آزادی با رنگ خون ثبت شد و جهان را تحت پوشش قرارداد, یزید، امام حسین7 را نکشت، خود را نابود کرد، زیرا حسین7 زنده است, آرمانش بلند، نامش همپای آفتاب، نورانی و در اوج عظمت؛ و مانند آرمانش بلند است. از این رو یاد کربلا و زنده نگهداشتن عاشورا زنده نگهداشتن ارزشها و عشق است. عاشورا رنگ خون دارد، که رنگ عصیان، طغیان و پیروزی در برابر طغیان است عاشورا طغیان مقدس است در مقابل بیداد، در برابر طغیان خبیث, عاشورا تقابل دو طغیان است که منطق یکی خون و عشق و منطق آن دیگر، زر, زور, تزویر, فریب و نیرنگ و طغیان در برابر داد و عدل است, یکی از سلالة ابراهیم و طغیانش در برابر بت و بت گری و آن دیگر از سلالة نمرود و طغیانش بر ضد خدا، توحید, ارزشها و بالاخره هرچه خوبی است, و این دو جریان ادامه دارد که: «رگ رگ است این آب شیرین, آب شو در خلایق میرود تا نفخ صور» باز هم عاشورا رسید کربلاییان کجایید که درخت پربار ارزشها تشنه است تا با خون سیراب گردد و با شهادت آذین بندی شود؟مطالب مشابه :
متن مجری 13 آبان
متن ادبی مجری جشن آغاز امامت زمان شعر و متن مجری در مورد امام متن و شعر محری 13 آبان
متن ادبی در مورد امام زمان ( عج )
هفته چهارم آبان متن ادبی در مورد امام زمان ( عج ) 13:28 :: نويسنده :
متن ادبی جهت اجرا در همایشهای ازدواج و برنامه های احساسی.
متن ادبی جهت اجرا در همایشهای ازدواج و شعر و متن مجری در مورد متن و شعر محری 13 آبان
ستاره هایی با مزه ی پرتقال ولیموشیرین(متن ادبی عضو مرکز در مورد روز معلم)
(متن ادبی عضو مرکز در مورد روز معلم) [ 13:46 ] [ اعضای آبان ۱۳۹۳. مهر
متن ادبی روز جوان
متن ادبی ویژه روز هفته سوم آبان شعر و متن مجری در مورد امام
290- متن ادبی و مناجات کوتاه زیبا و دلنشین در مورد روز عرفه و عید قربان با خدا ؛ خدایا، ما را بپذیر
290- متن ادبی و مناجات کوتاه زیبا و دلنشین در مورد روز عرفه و عید آبان ۱۳۹۳ مهر متن ادبی
متن ادبی در مدح امام خمینی (ره)
متن ادبی در مدح امام خمینی هفته سوم آبان شعر و متن مجری در مورد امام
متن ادبی مجری مراسم سالروز آزاد سازی خرمشهر
متن ادبی مجری دشمن سرانجام در روز چهارم آبانماه سال متن مجری در مورد
برچسب :
متن ادبی در مورد 13 آبان