انقلاب اسلامی دررامسر
به نام خداوندجان و خرد
(کمبود منابع و مستندات کتبی برای دانش آموزان و جوانان علاقمند به نحوه ی شکل گیری انقلاب اسلامی مرا برآن داشت تا به بازخوانی خاطرات انقلاب در رامسر بپردازم . چنانچه کاستیهایی در نوشته هایم دیده می شود مربوط به فراموشی زمانی است .کاستی های که می تواندتوسط خوانندگان غنی گردد. شاید این نوشته ها انگیزه ی شود تا سایر شهروندان به نوشتن خاطرات انقلاب همت گمارند. بدلیل بعضی از ملاحظات اخلاقی از ذکر اسامی خودداری گشته چنانچه افرادی این اجازه رابرای نویسنده وبلاگ می دهند پس از رعایت اصول اخلاقی و ... ثبت و اصلاح می گردد. )
وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم شنیدم برادرهمکلاسیمان بخاطر مخالفت با شاه زندانی شد.آقای ه- ش زندانی سیاسی بنظرم در سال 1352 بازداشت و زندانی شد. من و همکلاسیهایم درکی از سیاست و یا سیاسی بودن نداشتیم .همین قدر می فهمیدیم که می گفتند که او به شاه فحش داده است. با اینکه مفهوم زندانی باید چیزی بدی برای بچه های ابتدایی آن دوره باشدعملاً در این خصوص احترام به هم مدرسه ی و همکلاسی شان هیچ وقت کم نشد.
ازدیگرفرزندان زندانی سیاسی رامسری دوران شاه را می توان به آقایان م - ف، م- ک و ج – ونام برد
در اول راهنمایی عضو کتاب خانه معروف به کتابخانه شهرداری رامسر شدم و اولین کتابم به نام پسرک لبو فروش بود که کتابدار به دستم داد. تا زمانی که صمد به مانند ماهی سیاه کوچولو ش توسط لک لک پیر از ارس به سمت آسمان پرواز داد شد، و صمد به عمق ارس پیوست کتابهایش هم برای امانت گرفتن من نیز تمام شده بود.
تابستان 1357 ما به همراه چند محصل دیگر درارودگاه کشوری رامسر به عنوان کارگر فصلی مشغول به کارشدیم، گروههای مختلف دانش آموزی و دانشجوی اردویی کشوری در اردوگاه کشوری مشغول به فعالیت بودند. از مهمترین آن گروهها، گروه موسیقی، تئاتر و گروه فن بیان و روزنگاری بود. گروه اخر درایوان سالن غذاخوری اصلی تشکیل می شد. جمعی که توسط فردی بنام آقای خلیلی مدیریت می شد . خ- ز از بچه های چپ سیاسی رامسری مشتری دائمی آن محفل بود. کار تمیز کردن سالن غداخوری که تمام می شد فرصتی برای ما ایجاد می شد تا استراحتی بکنیم، وبرای سرویس دهی ناهار آماده بشویم، خ- ز پیشنهاد شرکت درجلسات گروه فن وبیان را به من کرد . من بعد من شدم یک پای ثابت جلسه، جلسه ی که آقای خلیلی تحت عنوان فن بیان، از بیان چیزی در خصوص مسایل و مشکلات کشور کوتاهی نمی کرد. تا اینکه یک روز سه مامور لباس شخصی آمدند اورا با خود بردند. مرحوم شیون فومنی را جایگزین او شد . ما هم صرفاً به جهت احترام به آقای خلیلی دیگر ادامه ندادیم.
از جریانهای فکری عقیدتی که در رامسر فعال بود انجمن منتسب به حجتیه بود که گه گداری تشکیل جلسات آنها را به صورت پراکنده از این ور و آنور شنیده بودم . ولی آنچه مسلم بود محل هماهنگی آن باید از طرف ر_ پ بوده باشد. ایشان مجله مکتب اسلام راکه منتسب آیت الله مکارم شیرازی درپشت بازار آخوندمحله همین جای که آقای و- ج بوتیک دارند می فروخت . از کسانی که دراین جمع نام برده می شد می توانم شهیدان جنگ تحمیلی آقایان م – س، ا- ع [1] ، ا – ع ، مرحوم شیخ م - ا ،ش – آ ، ؟ - ق و مرحوم ف- ف را بیاد بیارم . این گروه هر چند مدت جلساتی را با سخنرانی دکتر ضیایی نه صرفاٌ با موضوع بهائیت بلکه با موضوعات مذهبی برگزار می کردند. جریان مذهبی که بنده همیشه از کسانی که درآن بودند به احترام یاد می کنم. چون اگر این جریانهای فکری نبود مسلماً شهر رامسر دیرتر به بیداری انقلابی می رسید. ضمن که نباید جریان های مجاهدین و چپ کمونیستی را درشکل گیری انقلاب در رامسر نادیده انگاشت. از دبیران منتسب به چپ که که دربین دانش آموزان جزوه و کتابهایی کمونیستی پخش می کردند یکی از اهالی لاهیجان بنام آقای ( درو ی.. ) و دیگری از ساری آقای ( اسک... ) بودند
جریانهای فکری مذهبی جلساتی را در شهرهای اطراف هم داشتند/ ولی اوج آن جلسات درماه مبارک رمضان مردادماه پنجاه و هفت بود که منجر به درگیری و شهید شدن مسلمی[2] کربلایی بابایی[3] (ا ز جوانان سادات محله رامسر )که در شهسوار پیش آمد می توان نام برد. از دیگر فرزندانی رامسری که در جلسات مذهبی که در مسجد ولمرز با سخنرانی عبددوست شرکت می کردند می توان خانم ها م- ک و سیده ط- م و خانمی از سادات محله که در آن درگیری مجروح شده بود، نام برد . که معرف و نشان دهنده حضور زنان در انقلاب اسلامی بوده است. ..
خبرهای هفده شهریور تهران بادی بود که آتش انقلاب را شعله ور کرده بود . اعلامیه و پیام های انقلابی امام خمینی (ره ) دیگررایج ترین راه انتخاب مسیر راه انقلابیون بود[4]اعلامیه هایی که در چاپخانه ی درشهر رودسر گیلان تکثیر و در کارتونهای معروف به کارتونی بیسکویت گرجی 99 تایی برمی گشت به رامسر.
این اعلامیه ها در محله ی ما توسط شهیدم – س تحویل ف- ش می شد. او نوجوانان و جوانان محله را جمع می کرد و به آنها یاد می داد تا هرکدام به تنهایی یا دو تا دوتا روی کاغذ A4 با استفاده از کاربن بیانیه را دوباره بنویسند وبین سایر بچه ها یا جلوی درب خانه های محل شان پخش کنند[5].
هفته های اول مهر ماه مرحله سکوت و ارزیابی بود . دانش آموزان و دانشجویان و فرهنگیان منتظر عکس العمل از طرف مامورها بودند.
هفته دوم مهرما بود که شعار مرگ برشاه برروی سمت راست پل آلمانی در سه راه معروف به تگزاس ( سه راه فلسطین ) انتهای دیوار کارخانه چای صفا توسط خ- ز نقش بست . شعاری که تا کوچه سادات به سمت مدرسه راهنمایی پروین اعتصامی ادامه یافته بود.
ما که هنرجوی هنرستان فنی تنکابن بودیم توسط دونفر از هنرجویان رامسری م- ر- ک و ج- -ع- س هدایت می شدیم . آنها بودند که توی حیاط هنرستان هنرجوها را جمع می کردند وبحث شاه و امام و انقلاب راه می انداختند بقول معروف روشنگری انقلاب می کردند. در هنرستان همه چیز محور رفتار آنها شکل می گرفت. کسی از عوامل هنرستان هم نه به تحریک یا تشویق ، تنبیه کاری نمی کردند . این عمل باعث شده بود کلاس ها همه به نیمه برگزارگردد .
خبر داشتیم دانش آموزان دبیرستان اردی بهشت ( دبیرستان امام خمینی فعلی ) هم از این دست کار ها می کنند . بدین معنی تدریس دبیران را لنگ می گذاشتدو از دبیرستان خارج می شدند. تا اینکه اولین تجمعی دانش آموزی جلوی سرپرستی ( نمایندگی ) آموزش و پرورش رامسر[6] به مدیریت دانش آموزان دبیرستان اردی بهشت شکل گرفت. همین که از ماشین که پیاده شدم دیدم مامورشهربانی خیابان منتهی به سمت بیست متری را بستندو اجازه نمی دهند کسی به آن سمت برود. شهید م- س که میدان دار و هماهنگ کننده جریان بود به من گفت از طرف حیاط شهرداری و از راه پله کتابخانه خودم را به آنها برسانم . وقتی به تجمع کنندگان پیوستم تعدادشان به 60 الی 70 نفری بودند . جلوی راه پله مسئول اداری آموزش و پرورش مرحوم ( س ) ایستاده بود و نظارگر رفتار سخنران و تجمع کنندگان بود . سخنران جوانی بوداز اهالی کشباغ آخوندمحله به نام ( ا- ال) که بعدها من ایشان را به طور اتفاقی که به عنوان دبیر ادبیات فارسی در طارم علیا زنجان مشغول به تدریس شده بود دیدم .
صحبتهای سخنران که تمام شد. جمع حاضر برای اینکه اثر کار خودشان را کامل کند به سمت میدان مرکزی شهر ( بازار آخوندمحله ) به راه افتادند . انتخاب زمانی با بازار هفتگی مزید برعلت شدتا مردم سریع از نظاره گرعادی به فعال در راهپیمایی تغییر جهت دهند. ظاهراً این هدف اصلی برگزارکنندگان بود. بعدها ثابت شد که بدان دست یافته بودند.
جمع 60 الی 70 نفره اولیه تظاهرات کنندگان که توسط یک مینی بوس پراز مامور شهربانیهای رامسر و شهسوار اسکورت می شدندبه سمت بازار حرکت کردند که در مسیر تعداد دیگری از مردم به آن پیوستند. وقتی به روبروی مسافرخانه رامش جلوی کوچه خانوادگی و جنب حمام آذرهوش رسیدیم تنها یک روحانی رو دیدم اگر اشتباه نکنم وقتی از یکی سوال کردم این روحانی کیه ؟ به من گفت آقای تسخیری است[7] که به جمع ما پیوست، نرسیده به کفش بلا از گروه راهپیمایی جدا شد و وارد بازار هفتگی شد .
گروه راهپیمایی با ترس از اینکه ماموران به سمت شان تیراندازی کنند شعارهایشان زیاد تند نبود. این ترس از شایعه حضورماموران ضارب شهیدان مسلمی و کربلابابایی ( مامور شهربانی شهسوار( ش ) و( ح - دی) و ( ؟ ) از شهربانی رامسر در جمع مامورین داخل مینی بوس بودندناشی می شد . جمع راهپیمایان که به پاسگاه ژاندارمری رامسر که جنب بانک سپه و بانک ملی شعبه بازار رامسر بود رسیدند، این ترس شدت بیشتری گرفت که نکند که تیراندازی از درون ژاندارمری اتفاق بیفتد ولی دیدیم ماموران ژاندارمری روی ایوان ایستاده و فقط نظاره گر راهپیمایان هستند.[8]
وقتی به میدان اصلی رسیدیم مردم که داخل بازار بودند خرید و فروش بازار هفتگی شان را فراموش کرده بودند و هجوم آورده بودند به سمت میدان تا ببینندچه اتفاقی افتاده است؟ چه کسانی توی راهپیمایی هستند؟
راهپیمایان وقتی بین دو پل رسیدند . آن زمان هنوز مغازه های دو طرف پل ساخته نشده بود. کل محوطه جنوبی خیابان توسط شهرداری به شکل پارک طراحی شده بود که در آن زمان پارک زیبا و گل کاری شده بود.دو نفر از کارگران شهرداری به آنها رسیدگی می کردند. یکدفعه دیدم تقی ذبیحی[9] که امروز کاسب دربازار هفتگی است چند شاخه گل کنده و بدو به سمت مینی بوس رفت و آن را پرتاب کرد به داخل مینی بوس. من اولش خیلی ترسیدم که نکند مامورها فکر کنند که او دارد کوکتل مولوتفی به داخل ماشین پرت می کند و تیزاندازی کنند. ولی مامورها هیچ عکس العملی نشان ندادند و نفر بعدی اح_ ف بود دست یه این کار زد و دیگران نیز به تابعیت از آنها شروع کردندبه پرت کردن گل به سمت مینی بوس، و با شعار بردار مسلمان چرا مسلمان کشی .. ما به شما گل می دیم شما به ما گلوله ... و باچند شعار آرام دیگر تظاهر کنندگان متفرق شدند.
همان شب چند نفر از جوانانی که توی شهر زندگی می کردند ، که توسط نیروهای شهربانی شناسایی شده بودند دستگیرشده و به شهربانی شهسوار فرستاده شدند. ولی مدت بازداشت آن زیاد طول نکشید ، صبح فردا همه آنها را آزاد کردند.
شیوه کسب خبرانقلاب از تهران وسایر مناطق کشور از طریق روزنامه های اطلاعات و کیهان دو روزنامه سراسری بود که بدلیل تعطیلی و اعتصاب کارکنانش به صورت چند برگ چاپ و توسط اتوبوس ایران پیما به رامسر می آمد و در مطبوعاتی الهیان پخش و توزیع می شد. که در مدت زمانی کمتراز نیم ساعت به اتمام می رسید.
از دیگر راههای کسب خبر رادیو دویچه وله آلمان ، رادیو مسکو ؛ رادیو بی بی سی و صدای آمریکا بود که خبر تظاهرات و درگیری های کشور ، صدالیته پیام امام و دیگران را اعلام می کردند.
کم کم جو جامعه به سمت انقلاب اسلامی گرایش پیدا کرد. درایام محرم سخنرانان ، فرصت را برای بیان نظرات انقلابی مهیا دیدن و از جمله در مساجد میر عبدالباقی آخوندمحله و کتالم و سادات محله بود که با سخنرانی روحانیونی همچون گرامی ، محدثی ، عبددوست و یوسفی اشکوری[10] برگزار می شد . این سخنران آخری جلساتش صبح ها در مسجد صفا لات محله بود. که توسط جوانانی همچون ( ح – ذ) ، ( ط- ح ) و ( ر- م ) تشکیل می شد.
اواخر آذر ماه مصادف شده با ایام محرم و به تبع شور انقلابی مردم نیز بالا گرفت و در روزهای تاسوعا و عاشورا حسینی دیگری کسی در خانه نمانده بود همه از خانه هایشان زده بودن بیرون ، وشهراز انسانهای سیا پوش پر شده بود . دیگرکسی نمی توانست پیام مرجع دینی و رهبرانقلاب را نشنیده بگیرند . پیامی که در آن حضرت امام از همه مردم خواسته بود آن سال در تاسوعا و عاشورا به خیابانها بیایند و پیام حسین ( ع ) را لبیک گویند. جمعیتی برابر با کل جمعیت رامسر در خیابانها بودند[11] . جوانان بادیدن پیرمردان و پیرزنانی در راهپیمایی دیگر همه چیز را به نفع انقلاب تمام شده فرض می کردند ، آن روز جهان فهمید که سقوط حکومت شاه دیگرقطعی است.
بعداز آن روز دیگری ترس از مامورین بی معنای شده بود. خیابان ها پر بود از شهروندانی رامسری که پیروزی انقلاب را سر می دادند و سخنران تجمعات در بیشترمواقع یک نفر بود در حالی که دو جوان بنام های ب – ش وک – ح همیشه و همه جا در کنارش بودند.
خیابانهای شهرهر روز در تصرف راهپیمایان بود . میدانهای شهر محل تجمع مردم، سخنرانان و طرفداران امام و انقلاب بود .
برای اولین بار مجسمه شاه شبانه از اردوگاه کشوری توسط جوانانی از کرکت محله و زکی محله و آخوند محله و لات محله از جا کنده می شود ودر فردای روزی که بازار هفتگی بود(روز شنیه یا سه شنبه بود )در سه راه فلسطین[12] به نمایش عمومی در آمد.
بعدها درمسیر راهپیمایی ها تغییراتی ایجاد شد. یکی از این مسیرها در میدان و فضای روبروی رستوران فعلی خلج بود. که سخنران روی یک تنه درخت قطور بریده شده وا می ایستاد و سخنرانی می کرد.
از دیگر مسیرهای راهپیمایی مسیر تنگدره ، توبن ، طالش محله و شاهمنصورمحله بود که سخنران آن برای اولین بار تغییر کرد. مرحوم شیخ ( ع – ال) و ( م- س ) با مردم ازانقلاب صحبت کرد.
در مسیر رضی محله و در جلوی مسجد رضی محله آقای ( ب – ش ) سخنرانی کرد و در جلوی مسجد آقا بسمل سادات محله به یاد ندارم سخنران که بود .
اما از آنطرف دو راهپیمایی هم رامسری ها در روستاهای سیاهکلرود ( چایخانسر ) کلاچای و دیگری در روستای لشتو شهسوارداشتند.
موضوع لشتو این گونه بود که یکی از اهلی هنوز به شدت ساز مخالفت انقلاب می زد بدین خاطر از سادات محله و کتالم و جاده هریس مردم حرکت می کنند به سمت لشتو . از قضا خود طرف می بیند که جعمیت به روستا آمدند جلوی تظاهرات کنندگان می آید و اعلام وفاداری به انقلاب می کند. آنجا بود که ظریفی این شعارمی داد .
لشتو را چپ کردیم لزربن فتح کردیم
موضوع سیاهکلرود بدین شکل بود که توی راهپیمایی صبح سخنران اعلام می کند که طرفداران امام و انقلاب توسط طرفداران شاه مورد اذیت و آزار قرا ر می گیرند . سخنران اعلام می کند بعدازظهر ساعت دو همه از سه راه معروف به فلسطین به سمت سیاهکلرود (چایخانسر) حرکت می کنیم و از علاقمندان خواست خود را برای رفتن به سیاهکلرود آماده کنند. مردم با وانت ،سواری و مینی بوس خودشان به چایخانسر رساندند . از رودسر هم مردم به رهبری فردی بنام آقای شعبانی هم آمده بودند. جلوی مسجد چایخانسر جمع شده ،آقایان شعبانی و سخنران رامسری برای جمع حاضرین سخنرانی کردند ( درمسیر تظاهر کنندگان توسط اهالی روستا با شیرینی و مرکبات پذیرایی شدند)
از درگیر های بین مردم و نیروهای شهربانی دومورد در شهر اتفاق افتاده بود.یکی از آنها مربوط غروب روزیی بود که بعضی از جوانان لات محله، آخوندمحله، زکی محله،تنگدره،شاهمنصور محله،طالش محله،توبن،لپاسر،نارنج بن، کرکت محله و رضی محله یک جورهایی بچه های آنور میدان شهر حمله کرده بودند به بانک صادرات و بانک معروف به بانک تهران واقع در میدان امام فعلی[13] و آنجارا تا حدودی تخریب کرده بودند. که با حمله نیروهای نظامی (به نظرم از پادگان مرزن آباد – ژاندارمری ) به سمت سه راه معروف به سه راه تگزاس ( سه راه فلسطین فعلی ) عقب نشینی می کنند ومامورها هم با استفاده از گاز اشگ آور که به سمت تظاهرات کنندگان می انداختند جورا متشنج کرده بودند از طرفی هم جوانان با آتش زدن لاستیک ها و سٌردادن آنها به سمت مامورین از آنها استقبال می کردند . انقلابیون جهت راه بندان کردن خیابان نیز از نرده های پارک بین دو پل استفاده کرده بودند.
در زمان انقلاب رئیس شهربانی رامسر فردی بود به نام سروان محبی که الحق و انصاف انسانی شریفی بود . از دلایل اصلی جلوی گیری از خشونت در زمان انقلاب در رامسر رامی توان وجود ایشان را ذکر کرد. همشیه تک وتنها در هر تظاهراتی که در سطح شهر پیش می آمد به فاصله کمی از مردم و در مسیر پیاده رو شخصاً حرکت می کردند . ایشان با قرار گرفتن در کنار تظاهرات کنندگان درگیری مامورین با مردم را با حضور خود منتفی می ساختند.
به نظرم 23 بهمن 1357 بود که منجر به دومین درگیری و حمله به ژاندارمری و خلع سلاح پاسگاه شد. دوواقعه عامل حمله به ژاندارمری شده بودند . شاید از واقع جالب توجه حضور تکنولوژی جدید بود. آن موقع یک نوع رادیو و ضبط های دوباندی درازی بود که به نظرم بهش دک می گفتند. یکی از جوانان کوچه بانک ملی صدای بیسیم رئیس پاسگاه را شنیده بود که هماهنگ کرده بود که اسحله شبانه از پاسگاه خارج کنند . او این خبر به سران انقلابی شهر رسانده بود. که چند نفر بصورت عادی وارد پاسگاه می شوند، وقتی رئیس پاسگاه توی راهرو آمد یکی از جوانان دستهاش قلاب کرد دور دودست او و بقیه هم اسلحه هارو ورداشتند و سربازها هم دیگر هیچ مقاومتی نکردند.[14]
یکی از جوانان نقل دیگری داشت به این شکل که : این خبر که رئیس ژندارمری قصد دارد که اسحله پاسگاه را به مرکز استان بفرستد، دوتن از سربازهای پاسگاه موقع اذان مغرب جلوی مسجد بازار خبر انتقال اسلحه از پاسگاه به چند نفر از جوانان رسانده بودند . آنها همزمان با گروهی که از قبل آماده بودند هماهنگ می شوند . چندنفر از جوانان جلوی درب پاسگاه یک دعوای به اصطلاح زرگری بین خودشان راه می اندازند. مامورها که سرگرم اینها می شوند و از آن طرف جوانان حمله می کنند پاسگاه را خلع سلاح می کنند.
در 24 بهمن ماه مردم جلوی شهربانی رامسر جمع شده و روحانیون آقایان ( اس ، ن ،س و ال ) و مهندس ( م ) ، ( م – س ) ، ( ع – ع ) به نظرم آقای ( ا - ع ) که این سه نفر آخرشهید شدند به نمایندگی از مردم و انقلاب شهربانی رامسر را با صورت جلسه رسمی در اختیار گرفتند.
از خاطرات جالب آن دوره می توان هوای مساعد زمستان آن سال را نام برد. با توجه به این که اعتصاب در پالایشگاه نفت باعث کمبود نفت در شهرهای کشور شده بود . ولی به دلیل هوای کاملاً بهاری آن سال سختی و کمبود نفت حس نمی شد و آن هوای بهاری در زمستان منشاء شعار معروف شد تحت عنوان: به کوری چشم شاه زمستونم بهاره
ما هم به مدت چند هفته با هماهنگی مدیران جدید انقلاب شهر، نگهبان مراکز دولتی و کاخها و هتل های شهربودیم . که به نظرم هفتم یا هشتم اسفندماه بود که با پیام امام خمینی که دستور داده بودند که دانش آموزان و دانشجویان به مدارس و دانشگاهها برگردند و فعالیتهای آموزشی به روال عادی برگردد. ما هم به سرکلاسهای درسمان برگشتیم.
اما شعارهایی که بیاد دارم :
استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی - خمینی خمینی ـ تو وارث حسینی - نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، «اللهاکبر، خمینی رهبر»
این است شعار ملت دانشـجـو شهـادتت مبارک
مرگ بر این سلطنت پهلوی -
توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد- شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد
مـهــدی بـیـا شـاه مـسـلـمـان شــده - آب وضــوش خــون جـوانـان شــده
مسجد کرمان را،"سینمارکس" آبادان را- ژالـه تهران را، شاه به آتش کشید
ازهـاری بیـچـاره ای- ای سگ چهار ستاره - بازم بـگـو نـواره - نـوار که پا نـداره – چادر به سر نداره-چشمای تو خماره
کابینه بختیار یک حیله جدید است - برنامه خمینی، برچیدن یزید است
کابیـنـه بختـیـار نابـود بایـد گردد - جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد
مرگ بر این سلطنت پر فریب مردم ما بیدارند، از سلطنت بیزارند
توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد- حکومت نظامی دیگر ثمر ندارد
وای اگر خمینی حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد
ایـن رژیـم پـلـیــد اســت - بــدتــر از یــزیــد اســت
سکوت هـر مسلمـان، خیانت اسـت به قرآن
فتح اسلام در جهاد است - فتح مسلمان در اتحاد است
تا خون دررگ ماست، خمینی رهبر ماست - "نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه"
لحظه به لحظه گوییم–زیر شکنجه گوییم– به زیر چکمه گوییم یا مرگ یا خمینی
ما میگم شاه نمی خوام نخست وزیر عوض میشه -ما میگم خرنمی خوام پالان خر عوض میشه
[1] حضور انجمن مذهبی حجتیه تنها راه ارتباط علاقمند به مذهب و دین به شکل علنی، سوای از جریانهای مذهبی معتقد به جنگ های مسلحانه در دوره پهلوی بود. شهید و اعظم آنان در زمان شکل گیری انقلاب اسلامی از جریان فوق جدا شده و از افراداصلی در سازماندهی انقلاب اسلامی در رامسر بودند.
[2] هنرجوی فارغ التحصیل از هنرستان شهسوار که بعداز پیروزی انقلاب اسلامی هنرستان به نام این شهید نامگذاری شد.
[3] اولین شهدای انقلاب اسلامی شهرهای شهسوارو رامسر
[4] ابتدابعضی از این پیام ها توسط پسر مرحوم آیت الله مشکینی به رامسر آورده می شد.
[5] بعدها این شیوه سازماندهی شد و به صورت پارچه مخصوصی که بوسیله 4 تیکه چوب مهار می شد.با یک شوط یا چوب وردله زنی نانوایی رنگ را روی آن می کشیدن و نوشته روی کاغذ استنسل با فشارروی کاغذ انعکاس می یافت استفاده می کردند.
[6] آموزش و پرورش رامسر به سان فرمانداری رامسر توسط آموزش و پرورش و فرمانداری و سایر ادارات دیگر توسط مجموعه ادارات تنکابن مدیریت می شدند . (در خیابان بست متری ، همین مدرسه ی که چند سالی به نام مدرسه دانش آموزان فرهنگیان به نام نماز بود ( دارا القرآن فعلی )
[7] این تسخیری آن تسخیری مجلس خبرگان فعلی نبودونیست.
[8]امروزه زمین پاسگاه ژاندارمری آن توسط شورای شهر به یکی از موسسات مالی اعتباری فروخته شد.
[9] با کسب اجازه از ایشان نام ایشان نوشته شد .
[10] - اولین نماینده مجلس شورای اسلامی از رامسر و تنکابن
[11] =وقتی تظاهر کنندگان سادات محله و کتالم و جاده هریس به راهپیمایان درجلوی کتابخانه فعلی احمدی نژاد به یکدیگررسیدند. یک گروه انسانی بزرگی شکل گرفت که من دیگر بعداز آن همچنین جمعیتی را بیاد ندارم .
[12] - درجریان و بعداز پیروزی انقلاب سه راه معروف به تگزاس به سه راه فلسطین تغییر نام یافت.
[13] - بانک تهران بانکی بود که امروزه پشت پست کیوسک راهنما و رانندگی دوره میدان امام است. بعدا از انقلاب یک مدت به نام بانک ملت فعالیت داشت و الان تعطیل شده است
[14] - به نطرم این ترفند خود رئیس پاسگاه بود تاچنانچه شرایط به نفع حکومت پهلوی پیش رفت ،مورد اتهام قرار نگیرد
مطالب مشابه :
سایت نفت و گاز " سردارجنگل " ( رودسر ) در آینه اخبار و رسانه ها
رودام نیوز - سایت نفت و گاز " سردارجنگل " ( رودسر ) در آینه اخبار و رسانه ها - پایگاه اطلاع رسانی
سایت نفتی خزر(رودسر) گام بلند اشتغال زایی در شرق گیلان
رودام نیوز - سایت نفتی خزر(رودسر) گام بلند اشتغال زایی در شرق گیلان - پایگاه اطلاع رسانی
خدمات ویژه بیمه در انتظار کارکنان شرکت نفت
وبلاگ نفت و نبش خیابان رودسر نیروی انسانی نفت و پالایشگاه و پتروشیمی اراک
مخالفت شدید ۷ نماینده گیلان با طرح احتمالی الحاق رودسر و املش به استان جدید ساحلی
نماینده شهرستان رودسر و املش در هم طمع به نفت نفتی و پالایشگاه را داریم که
خبرنامه جغرافیا (خبرهای حوزه جغرافیا در پایگاههای اینترنتی)
باید شهرستان رودسر از استان گیلان نفت و انرژی از نفت مصرفی این پالایشگاه از میدان
شدیدترین زلزله تاریخ ژاپن؛ 8.9 ریشتر
شبکه اینترنتی رودسر پالایشگاه به تاسیسات شهری و از جمله یک پالایشگاه نفت در نزدیکی
مقاله روشهای تولید بنزین ٫ کیفیت و قیمت و استانداردها
شیمی آزمایشگاهی - مقاله روشهای تولید بنزین ٫ کیفیت و قیمت و استانداردها - دروس شیمی
انقلاب اسلامی دررامسر
از رودسر هم مردم به رهبری فردی با توجه به این که اعتصاب در پالایشگاه نفت باعث کمبود نفت
روز شمار دفاع مقدس 20 مرداد ماه
درگیری بین نیروهای سپاه و اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در اطراف رودسر. پالایشگاه نفت
مفهوم رنگها در کمربند تکواندو
اینجانب زهره رضایی مربی تکواندو بانوان ساکنین پالایشگاه شهرکهای مسکونی نفت وگاز
برچسب :
پالایشگاه نفت رودسر