هفته سیزدهم بارداری(پایان سه ماه اول)

یک سوم راه طی شد!

امروز سه ماهم تمام شد. خدا رو شکر. این سه ماه که مثل برق و باد گذشت .

همه مادرها می گن که سه ماهه دوم خیلی خوبه و زود هم می گذره خیلی خوشحالم که به این دوره رسیدم  از خدا می خوام که همه کساییکه در آرزوی رسیدن به این لحظات هستن را به آرزوشون برسونه  انشاا.........................

پروردگارا باقی راه مونده را هم همینطور که این ٣ ماه یاریمون کردی  فراموشمون نکن همیشه نیازمندتم.

                                                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

همسرخوبم :

 ازاینکه این ٣ ماهه اول را با صبوری و مهربونی های همیشگیت منو و کوچولوت را همراهی کردی خیلی ازت تشکر می کنم و شرمنده محبت هات هستم

 خیلی عاشقتم عزیزم و از خدا می خوام که همیشه سایت بالای سر منو و نی نی مون باشه.

                    ای خالق هفت آسمون            آهای خدای مهربون

                    به خاطر بابا حسن جون           که هستش خیلی مهربون

                    از شما هستم ممنون             دوست دارم فراوون

                                                                                           از طرف جرقه

                                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کوچولوی من  مواظب خودت باش که من وبابایی خیلی دوستت داریم و بیقرار برای اومدنت بغلماچ

دیروز مامانم رفته بود هایپرمارکت. وقتی برگشت بهم زنگ زد و گفت واسه نوه نازم اولین خرید رو کردم. بعد با آب و تاب شروع کرد به تعریف کردن. انگار ذوق و شوق مامانم از خودم بیشتره!

آخه اولین نوه شه. خب معلومه که عزیزه!

خوش به حالت هنوز نیومده کلی خاطر خواه داری عزیزم...

برای نی نی یه دست لباس و شورت و یسره و شلوار خریده بود. انقدر فینگیلی بودن که نگو. دلم ضعف رفت واسه اون دست و پا و بدن کوچولوش که قراره توی این لباسها جا بشه.

الهی مامان قربونت بره.                                                                      

                                       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

یه کم اطلاعات در مورد نی نی سیزده هفته ای:

اندازه كودك شما از سر تا پا در حدود 8.9 سانتي متر و تقريبا به اندازه يك ليمو است و حدود 60 گرم وزن دارد. بدن او سريعتر از سر او رشد مي كند و سر او اكنون بر روي يك گردن خوش تركيب تر قرار گرفته است! در آخر اين هفته، دستهاي او درازتر شده اند و اندازه آنها با كل بدن او متناسب است. با اين حال پاهاي او بايد كمي بزرگتر شوند تا با بقيه اندامهاي او متناسب شوند. همچنين به تدريج پوششي از موهاي كرك مانند و بسيار نرم (كه لانوگو يا كرك جنيني ناميده شده و نازك، بي رنگ و فاقد مغز هستند) تمام بدن او را خواهد پوشاند. كبد او توليد صفرا را در اين هفته آغاز مي كند، كه اين امر نشان مي دهد كه كبد فعاليت مناسبي دارد؛ طحال نيز همكاري خود را در توليد گلبولهاي قرمز خون آغاز مي كند. او ادرار نيز توليد مي كند و آن را به داخل مايع آمنيوتيك مي ريزد؛ اين كار، يك فرآيند طبيعي است كه تا زمان تولد او ادامه خواهد داشت. شما هنوز هم قادر نخواهيد بود حركتهاي كودك خود را احساس كنيد، اما دستها و پاهاي او كه اكنون حدود 1.25 سانتي متر طول دارند فعالتر و انعطاف پذيرتر شده اند. از آنجايي كه مغز او ارسال پالسهاي عصبي را آغاز كرده است، گاهي اوقات ماهيچه هاي صورت او تغييراتي را نشان مي دهند كه به صورت نگاه با چشمهاي نيمه باز، اخم كردن و شكلك درآوردن ديده مي شود. اكنون كودك شما مي تواند چنگ بيندازد و همچنين مي تواند انگشت شست خود را بمكد!

          هفته چهاردهم بارداری                                     

                              تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 خاطره ای بد با عاقبتی شیرین

پنجشنبه دوم دی ماه بود که اون اتفاق وحشتناک افتاد اون اتفاقی که هیچ وقت فراموشش نمی کنم روز مرگ من اون لحظه بود اون لحظه که حس کردم داری از من جدا می شی  دیوانه شده بودم ساعت 8 شب بود پا شدم برم دستشویی که یهو خون دیدم شوکه شدم.همینطور گریه می کردم شانس اوردم اون شب حسن خونه بود. از توی دستشویی داد زدم خونریزی کردم. خاک بر سرم چی کار کنیم حسن گفت بریم بیمارستان . تا به حال اینقدر حس بد و وحشتناک نداشتم .زنگ زدم به مامانم. اومد و با هم رفتیم بیمارستان ، هی گریه میکردم. تمام بدنم مثل بید می لرزید. الهی بمیرم .چقدر حسن ترسیده بود. خودمم همینطور. ولی مامانم آروممون می کرد و می گفت مطمئنم چیزی نیست.خلاصه رفتیم بخش زنان  بیمارستان عرفان.

روی  تخت دراز کشیدم  ماما اومد و معاینم کرد ،نبض و فشارم رو هم گرفت .فشارم که همیشه یازده بود شده بود چهارده! زنگ زد به دکترم  دکتر گفت بهش قرصی که می گم رو بدین و بگین شنبه باید سونو بشه. الانم میتونه بره خونه. چون خونریزی قطع شده جای نگرانی نیست. خیالم راحت شد.

 وقتی اومدم بیرون مامانم با حسن تکیه داده بودن به دیوار و منتظرم بودن. همونطوری منو نگاه میکردن که من لبخند زدم  اونا هم یه نفس راحت کشیدن .

مامانم بیچاره چقدر دعا کرد . حسن هم خیلی نگران بود ولی همه چیز رو سپرده بود به خدا . بیشتر  نگران من بود .  خلاصه شنبه عصر رفتیم واسه سونو.  خیلی استرس داشتم .رفتم تو . خیلی اون لحظه واسم سخت بود.  

به دکتر گفتم پنجشنبه خونریزی شدیدی داشتم. تو رو خدا بگو بچه ام سالمه؟ که دکتر دستگاه رو گذاشت روی شکمم  و بعد از چند لحظه گفت ضربان قلبش خوبه و هیچ لکه خونی توی رحمت نیست.

خدایا شکرت. یعنی نی نی من سالمه؟!

باورم نمیشد. اومدم بیرون. حسن طفلک نشسته بود بیرون روی صندلی تا من بیام. نشستم کنارش و گفتم نی نی مون سالمه!

باورش نمی شد. چشماش گرد شد و گفت راست می گی؟!

گفتم  آره خدا رو شکر.....

اون  روز ما رو کشتی مامانی  قربونت برم

همیشه سالم باش

خدای مهربون محافظته

                                تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد     

شب یلدا ۳۰/۰۹/۸۹

امشب بلندترین شب ساله. یعنی یلدا

 کوچولوی مامان امشب ده هفتش تمام شد. امسال  برای یلدا بابا حسن اراک سر کار بود. من و ونوس جون رفتیم بازار میوه و آجیل گرفتیم. یه کیک هم خریدیم شکل هندوانه. که یه قاچ هم کنارش گذاشته بودن. خیلی باحال بود.رفتیم خونه و زنگ زدیم به مامان جون شهین و سپیده که بیان و دور هم باشیم. منم میز رو تزئین کردم تا مهمونا بیان. شمع و میوه و آجیل و فال حافظ و کیک هندوانه ایمون

جای کوچولوی مامان هم خالی بود! ولی فکر کنم از اون تو همه چیزو شنیدی ایشالله سال  دیگه با بابایی یلدا رو دور هم سه تایی جشن می گیریم عزیز دلم.

                                         تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

جنین در هفته یازدهم بارداری

كودك شما اكنون به اندازه يك انجير است و بدن او كاملا شكل گرفته است؛ حدود 3.8 سانتي متر طول و حدود هشت گرم وزن دارد. پوست او هنوز شفاف است و به همين خاطر مي توان اكثر رگهاي خوني او را به وضوح ديد. بعضي از استخوانهاي او در حال تشكيل شدن بوده و ريشه دندانهاي كوچك او به تدريج در زير لثه اش ظاهر مي شوند. انگشتان دست و پاي او كاملا از يكديگر جدا شده اند و او به زودي قادر خواهد بود كه مچش را باز و بسته كند. او لگدهاي آرامي مي زند و كش و قوس مي آيد؛ حركات ريز او به قدري نرم و روان است كه بيشتر شبيه به رقص در آب مي ماند. با رشد بدن او، اين حركتها نيز بيشتر شده و رشد يافته تر و كاربردي تر خواهند شد. با رشد پرده ديافراگم، كوچولوي شما ممكن است سكسكه هم بكند. از آنجا كه او هنوز خيلي كوچك است، تنها بين هفته هاي شانزدهم تا بيستم قادر خواهيد بود براي اولين بار اين حركات او را احساس كنيد.


مطالب مشابه :


ادامه خريد سيسموني

رفتيم مركز خريد خليج فارس فروشگاه مادرلند . تخت رو اونجا سفارش داديم . اين تختي كه سفارش داديم .




بررسی فروشگاه های سیسمونی

این روزها - بررسی فروشگاه های سیسمونی - برای فرشته ای که در راه است - این روزها




سیسمونی پارسا جون

فرشته ای در راه - سیسمونی پارسا جون - نه ماه انتظار تا تولد کودک دلبندم




اولین خریدهای سیسمونی

اولین خریدهای سیسمونی. مخصوصا فروشگاه مادرلند قرار شد بریم نی نی سالن و یاسمین و ارژن




انتخاب اسم برای نی نی

فروشگاه مک بی بی صنایع چوب یاسمین فروشگاه بی بی ترند استیکر آدرس فروشگاههای سیسمونی




بلاخره فهمیدم نی نی گلم چیه!

فروشگاه مک بی بی صنایع چوب یاسمین فروشگاه بی بی ترند استیکر آدرس فروشگاههای سیسمونی




مهمونی پارسا جون در 15 روزگی

فروشگاه مک بی بی صنایع چوب یاسمین فروشگاه بی بی ترند استیکر آدرس فروشگاههای سیسمونی




هفته سی و دوم

فروشگاه مک بی بی صنایع چوب یاسمین فروشگاه بی بی ترند استیکر آدرس فروشگاههای سیسمونی




هفته سیزدهم بارداری(پایان سه ماه اول)

فروشگاه مک بی بی صنایع چوب یاسمین فروشگاه بی بی ترند استیکر آدرس فروشگاههای سیسمونی




هفته هشتم بارداری

فروشگاه مک بی بی صنایع چوب یاسمین فروشگاه بی بی ترند استیکر آدرس فروشگاههای سیسمونی




برچسب :