خاطرات سفر به سرعين

سفرنامه ميرزا صالح شيرازي

 از دوستان عزیز بابت چهار روز وقفه و تعطیلی وبلاگم عذر خواهی می کنم. آخه بعد سالها با خانواده به مسافرت تفریحی از چالوس به انزلی, آستارا, اردبیل, سرعین, خلخال, اسالم, مجددا" انزلی و در نهایت چالوس داشتم و در این مدت دسترسی به نت نداشتم. اگه حوصله خواندن چرایی مسافرت و خاطراتش رو که بطور خلاصه نوشتم  دارید لطفا" به ادامه مطلب بروید...

تله کابین شهرک نمک آبرود:

 نمی دونم از کجا شروع کنم ولی مدت دو ماه بود که زانوی پای چپم درد می کرد طوری که در هنگام نشستن بر روی زمین پاهام درد می گرفت یا بعضی مواقع، هنگام بالا رفتن از پله ها هم همینطور!... وقتی یادم میاد فکر کنم مسئله از آنجا ناشی میشه که در تاریخ هشتم اردیبهشت  روز جمعه من و پسرم(آرشام) و دوست عزیزم دکتر پورعلی, عزممون رو جذم کردیم که از تله کابین چالوس بریم بالا. البته ناگفته نمونه در این مسیر اکثر شهروندان, کوهنوردان و ... معمولا" در روزهای جمعه توانایی خودشون رو نشون میدن باصطلاح می فهمن چند مرده حلاجند!... یازده دکل تله کابین رو باید با پای پیاده  آنهم نه بصورت مستقیم بلکه اریب و نیم دایره و زیگ زاگ طی کرد تا به مقصد مورد نظر در بالای تله کابین رسید ( فاصله دکل ها از همدیگه از 300 متر تا 600 متره ) من قبلا" در طول چند سال گذشته بارها از این مسیر صعب العبور بصورت گروهی و خانوادگی  آنهم در مدت چهار ساعت بالا رفته بودم ولی در این روز یادمه بصورت فشرده دو ساعته رفتیم بالا... 

Namakabrood-06.jpg

دشت زیبای دریاسر در منطقه کوهستانی دوهزار:

برای هفته بعدی نیز به تاریخ 15 اردیبهشت نیز باتفاق پسرم, برادرم, شوهرخواهر عزیزم که سرهنگ بازنشسته است و پسرش تصمیم گرفتیم به دریاسر در منطقه کوهستانی دوهزار شهرستان تنکابن برویم. این مسیرو نیز بارها با فاصله زمانی دو ساعت و نیم تا سه ساعت رفته بودیم ولی در اون روز بخصوص برای اینکه کم نیاره با همراهانم یک ساعته طی طریق کردیم بدون استراحتی!... 

Darya%20Sar-1.JPG

دریا سر، دشتی سرسبز با وسعت حدودا" 80 هکتار در دل کوهستانهای دوهزار شهرستان تنکابن که معمولا" در این فصل گلهای بهاری شکوفا شده و مردم بصورت خودجوش اعم از انفرادی, گروهی و خانوادگی یه روزی رو در کمال آزادی در دل کوهستان به تفرج می پردازند. معمولا" جمعیت در این روز بالای هزار نفره که از شهرستانها و استانهای همجوار و حتی از تهران و کرج نیز می آیند. کوهنوردان حرفه ای نیز از این مسیر به قله سیالان می روند که پشت آن منطقه ییلاقی طالقان در استان البرز یا همان کرج می باشد. پر از چشمه های خنک, جنگل و کوه...

6.jpg

 ناراحتی زانوهای پاهام:

چند ماهی بود که تنبل شده بودم و کمتر ورزش می کردم و باصطلاح بدنم آمادگی نداشت واسه همین  این دو تا کوهنوردی فشرده به زانوهام فشار آورده بود!... یکی از همکاران, دکتری رو معرفی کرد بنام ثناگوی فوق تخصص از دانشگاه کلن آلمان که معمولا" یک هفته در میان روزهای چهارشنبه به درمانگاه خصوصی مهر چالوس میامد. روزی که قرار بود به دکتر مراجعه کنم زانوی پای راستم هم درد گرفت... دکتر آزمایش MRI برای هر دو زانوهام نوشت. نتیجه آزمایش رو هفته بعد به دکتر نشون دادم . هم در عکسها و هم در برگه آزمایش مشخص بود که مایع بین مفصلی ( سروتونین ) بین مفصل های بالایی و پایینی زانوهام کم شده... این مایع عین روغن در چرخ دنده ها میمونه. که اکثرا" افراد مسن و یا خانم های میانسال به بالا که کمتر تحرک دارند به آن دچار میشن... البته کوهنوردان و دونده ها هم به همچنین... معمولا" بواسطه پاره شدن مویرگها و ... مقداری خون و چرک و ... به مایع بین مفصلی اضافه میشه که دکترها با سوزن مواد اضافی را خارج میکنن ولی برای بنده برعکس شده یعنی روغن بین استخوانها ته کشیده!... و این باعث میشد که در هنگام نشستن و یا بالا رفتن از پله استخوان بالایی ران و پایینی زانو به همدیگه برخورد کنند و درد زانو شروع بشه!... البته در اثر بی توجهی ممکنه به استخوانها آسیب برسه و حتی به مرحله عمل نیز برسه!... حالا چاره چیه؟!... آقای دکتر با اطمینان گفت چاره اش دست منه دو تا آمپول دارم که مبلغش 320 هزار تومنه!... آمادگی داری مبلغش رو در کارتخوان درمانگاه واریز کن و بیا چاره کنم که بعدش بتونی فوتبال و والیبال هم بازی کنی!...( قابل ذکره شرکت ما با درمانگاه قرارداد داره و مبلغ ویزیت که با دفترچه تامین اجتماعی 16 هزار تومنه برای ما 5 هزار تومن در اومد و MRI هم در بیمارستان طالقانی چالوس برای ما کارمندای نفت مجانی حساب شد ولی این مبلغه رو باید نقدا" واریز می کردم که کردم...حالا آیا شرکت چه مقدارش را برگرداند الله و اعلم...

یه ربعی دراز کشیدم و بدون بی حسی هر کدام از آمپولها رو در دوقسمت از زانوهای پای راست و چپم تزریق کرد یعنی روغنو ریخت بین مفصلهای زانو... البته در پای چپ یه بار آمپولو اشتباهی وارد کرد...  دو روز بعد کتف دست چپم درد شدید گرفت بمدت دو روز... چهار روز بعد درد کمر به سمت لگن چپ پام به سراغم اومد و سه روز در منزل دراز کش شدم... برای هفته بعد که به دکتر مراجعه کردم البته کمی بهتر شده بودم سئوالم از دکتر این بود که آیا این آمپولی که زدی عوارضی هم داره که به این بلایا دچار شدم؟!... دیدم ناراحت شد و گفت: نه!... این حرفا چیه... ناراحتی کمر مربوط به گرفتگی عضله است و من هم دچار میشم و ... آخه من یادمه 15 سال پیش یه بار درد کمر گرفتم و لذا بعد از درد زانوها و خصوصا" تزریق آمپول خیلی احتیاط می کردم که به پا و کمر فشار نیارم. بار سنگین بلند نکنم پس این گرفتگی عضله و کمر و کتف چی بود؟!...یادمه خیلی از دوستان, همکاران و همسایه ها وقتی شنیدند به پاهام آمپول زدم می گفتند نباید این کار رو می کردم!... البته من هم به دکتر و هم به نتایج MRI اعتماد کردم و می خواستم سریعتر خوب بشم... چون دیده بودم کسانی رو که سالها به این درد مبتلا شدند ولی به دکتر مراجعه نکردند!... ولی الآن که دارم اینها رو می نویسم خیلی بهتر شدم و فعلا" مشکل خاصی ندارم... فکر کنم برای مقدمه زیاد نوشتم ولی می خواستم تجربه خودمو به دوستان منتقل کنم چون هرچی نباشه بزرگترین استاد تجربه است و خوندن اون می تونه عین تاریخ برای دیگران مفید باشه...

Anzali-Wetland.jpg

بندر انزلی:

اما حکایت مسافرت رفتن ما اینه که اونقدر خودمان رو با اداره سرگرم کردیم که از زندگی غافل شدیم... وجدانا" چند ساله که مسافرت نرفتم... همسرم از طریق همکارانش بصورت گروهی به شهرهای ایران رفتند. پسرم هر سال با دوستان هم سن و سالش به اردویی که شرکت می گذاشت می رفت . حالا دیگر بزرگ شده و نمی تونه به اردو بره. آخه این اردوها از کلاس پنجم دبستان تا اول دبیرستانو شامل میشه. و حالا پسرم میره برای سوم دبیرستان... البته سال قبل تونستم با بچه های همکاران به اردو بفرستمش... اما فکر کنم آخرین مسافرت خانوادگی ما دوسال قبل بود که بواسطه خرید زانتیا با خانواده به مشهد رفته بودیم... ماه رمضان نزدیک و بعد از آن بچه ام باید به کلاسهای تابستانی هم بره و تصمیم گرفتیم تا فرصت باقیست یه سری به سرعین بزنیم چون آبگرم های معروفی داره و برای این ناراحتی پا و کمر و ... که قبلا" مفصلا" توضیح دادم خوبه... من و همکارم آقای رستمی که دو تا بچه 6 و 7 ساله داره ( دانیال و دل آرام ) و همسرش با همسر بنده نیز همکار و در دانشگاه در واحد مالی مشغول به کار هستند صبح روز دوشنبه ساعت 8  از چالوس راهی سفر شدیم... پس از عبور از شهرهای تنکابن و رامسر به استان گیلان رسیدیم. پس از گذر از شهرهای رودسر, لاهیجان, آستانه اشرفیه, بندر کیاشهر و زیبا کنار به منطقه آزاد بندر انزلی رسیدیم. ساعت 30/10 وارد شده قرار بود بعد از نیم ساعت حرکت کنیم ولی بازدید از مراکز تجاری اونجا دو ساعت طول کشید... چه کنیم خانمها وقتی بازار رو می بینند دست خودشان نیست و ما هم بالطبع باید تبعیت کنیم... مجتمع تجاری بزرگیه و پر از مغازه ها و غرفه هایی که توسط فروشندگان چینی و ایرانی اداره میشه... تازه خیلی از غرفه ها هم تعطیل بود مخصوصا" فروشندگان چینی که اکثر آنها هم خانم ها هستند احتمالا" خواب تشریف داشتند و تازه سر ظهر می خواستند مغازه ها را باز کنند... البته احساس می کنم شرایط تحریم کمی بازار رو بی رونق کرده بود... چند ماه قبل برای مراسم هفتم پدر یکی از همکاران که به انزلی آمده بودم هم سری به این منطقه آزاد زدم اون موقع عصر بود و رونق بیشتری داشت و فروشندگان مونث چینی اکثرا" شلوار جین و یک بلوز پوشیده بودن و یک روسری نیز تا نیمه بالای سرشان بود و کمی هم فارسی بلد بودند  که قیافه شان کمی مسخره شده بود و منو یاد فیلم های رزمی جکی چان و بروس لی میانداخت ولی این دفعه خانم های چینی بجای شلوار لی یک جوراب شلواری و دامن کوتاه و بلوز تنشان بود که خیلی بهشان میامد ... رفیقم زیاد اهل سفره و بارها با خانواده اش کل شهرهای ایران رو گشته بود و قبل از مسافرت جاهای دیدنی و گردشگری و باستانی شهرهای مسیرمان را در اینترنت سرچ کرده و همه رو یادداشت کرده بود...لذا ما رو ترغیب کرد که حتما" به تالاب انزلی نیز برویم... 50 هزار تومان دادیم و یک قایق موتوری ما رو از مسیر دریا, اسکله کشتیرانی به تالاب برد... وجدانا" قایقران جوان و پر حوصله ای بود و عین یک راهنمای گردشگری کلی برایمان توضیح می داد...  یک ساعتی گشتیم نمی دونم پول بنزین قایق موتوری اش در اومد یا نه!... 

Anzali%20Pist%20%288%29.jpg

شهر مرزی آستارا:

شب به آستارا رسیدیم. قبلش از طریق دانشگاه چالوس با دانشگاه آزاد آستارا هماهنگ شد که در استادسرای آنجا به ما اتاق بدهند!... ما نفتی بودیم و نمی تونستیم از میهمانسرای نفت استفاده کنیم آخه شرکت نفت اسمش نفته و در آستارا یک میهمانسرا یا مأمور سرا داره که ماشاءا... در این فصل اونقدر خاطرخواه داره که از ما بهتران که بیشترش در مرکز ایران هستند قبلا" رزرو کردند... استادسرا که خانه ای مجهز در بالای یک نانوایی بود را با هماهنگی انتظامات دانشگاه کلیدش را گرفتیم و رفتیم... یعنی چی... اینجا استاد سراست یعنی استادای دانشگاه به اینجا میایند!.... راه پله موکت کاری و کثیف, یک اتاق چهارتخته که پنجره هاشو قفل کرده بودند و یه هال با مبلمان فرسوده و کثیف و ... پنکه سقفی خراب و یک پنکه زمینی فقط داشت... آشپزخانه کثیف, ظروف نشسته , البته حمام و دستشویی مجزا نیز داشت. گرمای نانوایی بربری زده بود بالا و جهنمی شده بود... بی خیال استاد سرا شدیم و شب را در پارکینگ شماره یک شهرداری آستارا با چادر مسافرتی سر کردیم... واقعا" چه لذتی داشت...

بازار مرزی آستارا در آستانه عید نوروز رونق گرفته است

البته عصری رفتیم بازارچه ساحلی آستارا... چنگی به دل نمی زند یک سری مغازه های شبیه بهم فقط تعدادش زیاد است و با این حال خانم ها ماشاءا... خریدشان را می کنند. ظهر در بندر انزلی کته کباب خوردیم و گفتیم شب رو سبکتر غذا بخوریم. دیدیم پر از دکه های فروش فلافل در آستارا هست... حالا بماند یکی می گفت بهداشتی نیست و ... با این حال خرد جمعی حکم کرد و 10 تا فلافل گرفتیم با نوشابه برای هفت نفر بزرگ و کوچک و رفتیم لب ساحل و در یک آلاچیق نشستیم و خوردیم... تازه سه تا فلافل اضافه اومد و بادبادکی نیز هوا کردیم... ساحل آستارا در جایی که ما بودیم نیمه تاریک بود و داربستهای فلزی نیز نصب بود و دانیال بچه همکارم در حین بازی با سرعت هر چه تمامتر به این میله ها برخورد میکنه و داد و فغانش به آسمان میره... پیشانی, دماغ و صورتش زخمی شده و باد کرده بود... شانس آورد طفلک که به تیزی میله ها و یا پیچ ها برخورد نکرد....

نوشته های جلال گیلان گردنه ی حیران

ساعت 10 صبحانه را در گردنه حیران خوردیم.

 گردنه ی حیران = "حیران"، نام روستایی است در استان گیلان.

از مهمترین جاذبه‌ های گردشگری این روستا، "گردنه ی حیران" است که در مسیر راه ارتباطی "آستارا - اردبیل" قرار گرفته ‌است.

این گردنه که آخرین منطقه ی حفاظتی استان گیلان می ‌باشد،از یک طرف مشرف به کوه‌ هایی است که پوشیده از جنگل‌ های انبوه ‌است و از سویی مشرف به دره‌ ای نه چندان عمیق که از میان آن رود آستاراچای عبور می‌ کند.

 

این رود تعیین کننده ی مرز استان گیلان ایران و کشور آذربایجان است.

این گردنه در بیشتر زمانها در زیر پوششی از مه قرار دارد و از نظر طبیعی دره‌ ها و کوهپایه‌ های آن، پوشیده از گل‌ها و گیاهان جنگلی و مرتعی هستند.

با این وجود این گردنه چندان مرتفع نیست و ارتفاع  بلندترین نقطه ی آن از سطح آبهای آزاد تنها حدود ۱۵۰۰ متر است.

در واقع علت اصلی مه تقریباً دائمی گردنه ی حیران رطوبت دریای خزر است، نه ارتفاع زیاد این گردنه.

گردنه ی حیران از این نظر نیز اهمیت دارد که یکی از روستاهای تاریخی و ییلاق بزرگترین خوانین آستارا و قشلاقهای غربی و شمالی این شهرستان در گذشته بوده ‌است.

سقوط آزاد پژو پارس در دریاچه شورابیل با 6 سرنشین

اردبیل:

ظهر به اردبیل رسیدیم. اول به خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی رفتیم و ضمن بازدید از خانقاه و مقبره شیخ و شاه اسماعیل و دلاوران جنگ چالدران, خریدهای عسل و حلوا و ... را همانجا انجام داده و سپس به دریاچه شورابیل اردبیل رفته و در آن فضای روح انگیز ناهار خورده, بادبادک هوا کرده و در شهر بازی اش  همراه با بچه ها کودک درونمان را نیز شاد کردیم...

شیخ صفی الدین اردبیلی از اجداد خاندان سلسله ایرانی و شیعه مذهب صفوی بودکه درسال 650 هجری قمری متولد شده است. شیخ صفی به دین داری و پاک دامنیمعروف بوده به طوری که مخالفان خاندان صفی هم وی را با این ویژگی میشناختند. شیخ صفی الدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان؛ هشتمین نسل از تبارفیروزشاه زرینکلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که درمنطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفی الدین، تاتی بود و اشعارتاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبان های ایرانی و زبان بومیآذربایجان بوده است.

shikhsafi.jpg

شیخ صفی در سال 735 هجری قمری، فوت شده و آرامگاهش در نزدیکی خانقاه ومحل سکونت وی است. بناهای این مجموعه، از زیباترین آثار تاریخی اسلامیایران در عصر صفوی بوده و یکی از آثار باستانی مهم کشور به شمار می رود. این بنا در سال 735 هجری قمری توسط شیخ صدرالدین موسی فرزند شیخ صفی بناشده و در طول زمان و به ویژه در دوران حکومت صفوی مورد احترام شاهان صفویبوده است.

کلن مجموعه شامل بخش های اصلی زیر است؛ مقبره شیخ صفی (گنبد الله الله)،آرامگاه شاه اسماعیل اول، عمارت چینی خانه، مسجد جنت سرا، تالاردارالحفاظ، دارالحدیث، صحن اصلی، محوطه شهیدگاه، خانقاه یا چله خانه وحیاط باغ.

گنبد الله الله بنای استوانه ای شکل است که پس از مرگ شیخصفی بنا شد. این مقبره از داخل به شکل هشت گوش منظم است که داخل آن بانقاشی هایی از گیاهان مزین شده است. در این قسمت صندوق قبر نفیس چوبی قراردارد که با منبت کاری، خاتم کاری و کتیبه هایی از ثلث و رقاع آراستهگردیده است.

safi2.jpg

آرامگاه شاه اسماعیل اول از بناهای بقعه کوچک تر و بسیار زیباست. وجودگنبدهای تذهیب و کتیبه های گچ بری و صندوق قبر خاتم کاری و منبت کاری، آنرا به یکی از برجسته ترین دیدنی های این مکان تبدیل کرده است. از دیدآنوبانینی چینی خانه از بر جسته ترین شاهکارهای معماری در قرن 11 هجری درشهر اردبیل محسوب می شود. این بنا به شکل اتاق چهار گوش و به قطر 18 متراست که گوشه های آن خوابیده و دارای چند طاق نما است. در مقرنس های توخالیگچی ایوان ها، طاق نماها و شاه نشین ها تعداد زیادی محوطه و طاق هایتزئینی به شکل انواع گلدان ها، ابریق ها و ظروف رایج قرن 11 هجری تعبیهشده است. این محوطه جهت قرار دادن چینی های اهدایی به شاه عباس طراحی شدهاست.



 

دریاچه شورابیل اردبیل با اماکن و امکانات تفریحی جانبی خود به عنوان وسیع ترین مجموعه گردشگری شهری منطقه آذربایجان؛ مکانیست آشنا برای هر یک از شهروندان استان اردبیل و نامی آشناتر برای شهروندان سایر شهرهای ایران

دریاچهٔ شورابیل درحریم شهری اردبیل قرار دارد و شهرک‌های کوثر، مهر، نادری، راه و ترابری، دادگستری، ولیعصر، و دانشگاه‌های محقق اردبیلی، پیام نور، و علوم پزشکی، و نیز نمایشگاه بین‌المللی اردبیل در حاشیهٔ این دریاچه قرارگرفته‌اند.

اردبیل که به ییلاق شهر ایران مشهور است خنک ترین هوای بهار و تابستان ایران را داراست و یکی از ویژگی های بارز دریاچه شورابیل هم اینست که حتی نسبت به خود شهر اردبیل نیز در طول فصول گرم سال 5 الی 8 درجه خنک تر بوده و با هوای مطبوع و چشم انداز طبیعی بی نظیر خود در محدوده شهر اردبیل؛ مأمن و استراحت گاهی می شود برای مسافران و شهروندانی که برای چند ساعت هم که شده از هیاهوی زندگی ماشینی امروزی فاصله گرفته اند.

farabit_bc7531ba730500473df4775173143fb6

سرعین:
دودل بودیم که آیا به سرعین برویم با فاصله نیم ساعتی اردبیل یا به مشکین شهر برویم که دو ساعت با اردبیل فاصله داشت. آخه با دانشگاه مشکین شهر نیز از چالوس هماهنگ شده بود که شب در استادسرای آنجا اسکان کنیم و با توجه به اینکه همسرم تلفنی نیز با آنجا هماهنگ کرد که اتاق هایش خوب است یا نه و جواب مساعد داده بودند ولی با توجه به تجربه دانشگاه آستارا بی خیال مشکین شهر شده و مستقیم به سرعین رفته و در هتل آپارتمان دنیز سکنی گزیدیم.. وقتی به سرعین رسیدیم انگار در یکی از شهرهای غرب مازندران یا مشهد مقدس وارد شدیم... آدمای زیادی با یک کاغذ, پلاکارد و نوشته ای در دست با عنوان ویلا را مشاهده کردیم. در صورتی که در شهر سرعین هتل آپارتمان و سوئیت های زیادی برای اجاره وجود دارد آن هم با قیمت پایین و مناسب..

 سرعین در فرهنگ لغات فار سی به معنی سرچشمه می باشد. سرعین به جهت داشتن چشمه‌های آب گرم متعدد معروف است و همه ساله در فصل تابستان پذیرایی ایرانگردان و جهانگردان فراوانی است . در این شهرحدود ۲۵۰هتل - هتل آپارتمان و مهمانسرا وجود دارد . علاوه بر این مردم منطقه خانه‌های مسکونی و ویلاهای خود را به عنوان مهمانپذیر اجاره می دهند .لیست برخی آبگرم‌های معروف سرعین :

  • گاومیش گلی ( این مجتمع به صورت سنتی است و چشمه‌ها مستقیما در محل استخر وجود دارند)
  • بش باجیلا
  • مجتمع آب درمانی سبلان ( این مجتمع به صورت مکانیزه و مجزا برای خانم‌ها و آقایان در طول روز و تا ساعت ۱۱ شب سرویس دهی دارد)
  • آبگرم ژنرال
  • آبگرم پهنلو
  • قهوه سویی
  • ساری سو
  • آبدرمانی شفا
  • قره سو
  • ایرانیان(این مجتمع به صورت کاملا مجهز است)
  • چشمه ابگرم دالار

عصری توانستیم به مجتمع آب درمانی سبلان بریم که خیلی مجهز بود و بلیطش هم نفری 4000 تومان و برای روز بعد به آب گرم گاومیش گلی که محیطی سرباز بود و آب آنجا نیز بسیار داغ...

16040_199.jpg

خلخال :

ساعت 11 روز چهارشنبه مورخ 21 تیر ماه به سمت اردبیل حرکت کردیم . در این مسیر انواع و اقسام عسل  را در کنار جاده به معرض فروش گذاشته اند... در شهرهای شمالی انواع و اقسام صنایع دستی و لباسهای ترکمنی را می بینیم ولی اینجا مواد غذایی طبیعی... اون غذای روح است و این غذای جسم و تن... قبل از حرکت و در جلوی هتل آپارتمان دنیز, بچه های همکارم تا باباش خودشو آماده حرکت کنه در جلوی هتل با من و پسرم که داخل زانتیا نشسته بودیم شوخی می کردند و نگو به یکی از دکمه های داخل زانتیا دست زدند... وقتی حرکت کردیم متوجه شدم شیشه های عقب زانتیا بالا نمی آد یعنی قفل شده بود و من هم فکر می کردم دکمه های بالابر مرکزی و خود دربها خراب شده است. البته شیشه های جلو مشکلی نداشت...می خواست کولر روشن کنم که با باز بودن دوسوم شیشه های هردو درب عقب غیر ممکن بود. البته ظهر بود و هوا هم کاملا" آفتابی!.... در حرکت زیر 70 کیلومتر مشکلی نبود و خنک می شدیم مثلا" داخل شهر ولی در حرکت بالا خصوصا" اتوبان سرعین به اردبیل  یا باید شیشه جلو پایین باشد و یا کولر روشن کرد....بنزین خودروام هم به آخراش رسیده بود ولی هنوز چراغ خطر بنزین روشن نشده بود. البته  در شروع سفر در شهر نشتارود از شهرستان شهسوار ( تنکابن ) من مقدار 30 لیتر و همکارم 45 لیتر بنزین سوپر زده بودیم... قابل ذکره مصرف بنزین 206 و زانتیا در سفرهای برون شهری به علت سرعت بالا پایین است ولی در سفرهای درون شهری بالاست و حتی زانتیا بیشتر از 206 است... به همکارم گفتم من در اولین جایگاه بنزین باید بنزین بزنم ولی اون خاطرش جمع بود چون مقدار بیشتری بنزین در باک خودرو داشت... شانس ما تا اردبیل دو تا پمپ بنزین دیدیم که در سمت چپ بود و بایستی کیلومترها طی طریق بکنیم که به صرفه نبود... از آنجاییکه تعریف جاده اسالم به خلخال را شنیده بودیم تصمیم گرفتیم تجربه های تاریخی و خاطراتمان را بیشتر کنیم و از مسیر تکراری آستارا برنگردیم... در خروجی اردبیل به خلخال همکارم نگه داشت تا میوه بخرد و من هم دنبال برق کار اتومبیل می گشم که یافتم... با همکارم به سمت تعمیرکار رفتیم و ماجرای بالانیامدن شیشه های عقب خودرو را گفتیم. در جواب گفت سرم شلوغ است و غروب برایتان درست می کنم... جالب توجه اینکه مغازه اش خلوت بود و هیچ خودرویی هم در جلو و داخل تعمیرگاهش مشاهده نمی شد و خودش هم پشت میز نشسته بود!... البته همکارم زودتر رفته بود و برگشت به من گفت. من هم در جواب همکارم گفتم این مغازه اش خلوت است و بیکار و احتمال زیاد بلد نبود این جوری دکمون کرد... دو کیلومتر خروجی اردبیل پمپ بنزینی بود و همکارم بی تفاوت رد شد و من هم که دیدم اون رد شده دنبالش راه افتادم و پیش خودم گفتم  حالا که چراغ خطر بنزین روشن نشده و در این مسیر باز هم پمپ بنزین هست ...چون خودم نفتی هستم و در منطقه چالوس (غرب مازندران) به فاصله های نزدیک و حداکثر تا 10 دقیقه مسافت پمپ بنزین وجود داره و اینجا هم اگر در این فاصله هم نباشه تا نیم ساعت دیگر به پمپ می رسیم... ناگفته نماند زانتیا از زمانی که چراغ خطر کاهش سوخت روشن شود تا 70 کیلومتر بعدی هم بنزین دارد ولی تجربه عقلی ثابت کرده که قبل از اینکه چراغ خطر روشن شود بایستی بنزی زد... چون آخرای مخزن معمولا" بمرور لجن می گیرد و یا اگر بنزین ته بکشد هوا داخل موتور می رود و حالا خر بیار و باقالی بار کن!...

G02.jpg

مسیر بالای یک ساعته اردبیل به خلخال را در نوردیدیم به یک سوم راه که رسیدیم آژیر خطر روشن شد و از حتی یک پمپ بنزین دریغ, با سرعت بالا حرکت می کردم تا مصرف سوخت کاهش یابد بخاطر ترس از دلایل ذکر شده بالا!... جاده خطرناک و در بیشتر جاها دولاینه و عبور انواع خودروهای سنگین را در آنجا شاهد بودیم... در 15 کیلومتری خلخال به شهر کوچکی بنام کوثر رسیدیم که یک پمپ بنزین با صفهای طولانی داشت . بعد از 15 دقیقه تو صف ماندن نوبت ما شد. همکارم باز 45 لیتر زد و من 30 لیتر ( زانتیا باکش 65 لیتره ولی من در صف جلو بودم و نازل پمپ کند کار می کرد و خودروی عقبی بنزینش را زد و من به جهت مراعات هم اون و هم پشت سری هاش به 30 لیتر بسنده کردم.) و همکارم هم در سکوی موازی با خیال راحت بنزین زد و رفته بود بیرون جایگاه و منتظر ما بود...در شهر کوثر چشمه سنگی داشت یعنی یه بنای سنگی قنات مانن که بفاصله یک متری هم دو چشمه ولرم و خنک داشت... موقع خروج از شهر کوثر توقفی نیز برای خرید میوه داشتیم که پسرم گفت: بابا این بچه ها دکمه های ماشینو دستکاری کردند و این شیشه ها قفل شده , نگاه کردم روی داشبورد سمت چپ فرمان دیدم دکمه قفل شیشه ها که برای بچه ها تعبیه شده فرو رفتگی داره به جای اولش برگردوندم دیدم شیشه بالا و پایین میره!... وجدانا" دو ساله که زانتیا خریدم ولی چون با این دکمه ها سر و کار نداشتم یعنی نیازی نبود پس یاد نگرفتم... فکر کنم باید دوباره دفترچه راهنمای خودرو را یه مطالعه جدی بکنم....تا کمتر عذاب بکشم یا آبروم بره!...

16047_519.jpg

ساعت 16 ناهار رو در مزرعه ای بغل جوی آب و در نزدیکی خلخال جوجه کباب با برنج خوردیم خلخال شهر کوچکی است و کمی هم عقب مانده تر از بقیه شهرها ( از لحاظ توسعه اقتصادی ) ساعت 18 بود... به محل اسکان فرهنگیان رفتیم و در دبیرستان نمونه دولتی دختران که شبانه روزی اسکان گرفتیم...ما در خلخال یک هتل بیشتر ندیدیم و گفتم که مسافر خیز نیست. خودروها در اونجا اکثرآ نمره اردبیل و گیلانه و تک و توک نمره کرج و تهران که مشخص می کنه اونا اصالتا" خلخالی هستند که به موطن خویش میایند...ناحیه نفتی خلخال دارای انبار نفته. چون فاصله اش با انبار نفت اردبیل زیاده لذا ضرورت عملیاتی ایجاب می کرد که انبار نفت داشته باشه... آخه چند سال انبارهای نفت شهرستانها اکثرا" تعطیل شده و فقط بایستی در مراکز منطقه نفتی یا استانها انبار نفت باشه... یامه شهسوار و قائم شهر انبار نفتشون تعطیل شده و فقط در ساری و چالوس که مراکز مناطق نفتی شرق و غرب استانه انبار نفت دارند...در جایی که انبار نفت باشه خانه سازمانی هم دارند یعنی میهمانسرا یا مأمورسرا ...مستلزم این بود که با اموراداری چالوس هماهنگ کنیم و رئیس اموراداری با اموراداری پخش فرآورده های نفتی اردبیل و ... تا با ناحیه خلخال هماهنگ شود و ... دیدیم از وقت اداری گذشته و ارزششو هم نداره رو بیاندازیم لذا یک کارت برنده داشتیم یعنی کارت معلمان!...که متعلق به خواهرزن عزیزم که سه ساله بازنشسته شده و تا حالا از این کارت استفاده نکرده و در این سفر همراه خواهرش یعنی همسرم بوده است... گرچه مبلغ 18 هزار تومان گرفتند ولی خدا خیرشان بدهد از وزارت نفت و علوم که خیری ندیدیم ولی وزارت آموزش و پرورش هنوز ما را  دانش آموز خود دانسته است...( نکته ای رو فراموش کردم بگویم و آن اینکه در سرعین از تاریخ 17 تیر تا 21 تیر ماه یک خانواده نفتی از چالوس سهم داشت که برود و ما چون دو خانواده بودیم از خیرش گذشتیم و یکی دیگر از همکارانمان رفته بود... نفت اونقدر ها هم کم لطف نیست )

16048_979.jpg

غروب در شهر گشتیم چیزی برای تفرج نداشت در مسیر شمالی جاده ای بود که چشمه معروف و خنکی داشت. به ما گفتند پنج دقیقه راه است ولی ما 15 دقیقه رفتیم تا به چشمه رسیدیم هوا گرگ و میش شده بود و باد سردی میامد... آبی به صورت زده و چند تا بطری همراهمان را پر کردیم در برگشت ماهی غزل الا که از آب همان چشمه پرورش می یافت ما را وادار کرد تا پنج عدد خریداری نماییم. هوا دیگر تاریک شده بود و در حین برگشت همکارم خودرو را در جاده سر و ته کرد وقتی علت را جویا شدم گفت: خودرویی در فاصله 100 متری سمت راست جاده در داخل رودخانه افتاده و بروم و کمک کنم. 300 متر به عقب برگشتیم و از جاده خاکی جنب رودخانه و کوه به مسافت 100 به داخل رفتیم.من نور بالا انداختم و همکارم به جلوی پیکان وانت رفت و طناب بکسل را به عقب خودرو 206 و جلوی پیکان وانت متصل کرد... پیکان وانت که سه جوان خلخالی سوارش بودند و معلوم نبود اون موقع در اون قسمت چه غلطی می کردند و جفت چرخهای جلو و عقب به داخل رودخانه فرو رفته بود طوری که موتور کف خودرو به زمین چسبیده بود و روشن هم نمی شد....بعد از 10 دقیقه تقلا که نتیجه ای نداشت و حتی یک زنجیر کمکی پیکان وانت که به 206 متصل شده بود پاره شد در همین هنگام کامیون خاوری که نور خودروهای ما را دید ایستاد به یکی از بچه ها گفتم برو و از اون کمک بگیر. و به محض آمدن کامیون برای نجات ما دیگر اونجا را ترک کردیم... به همکارم گفتم نوع دوستی و کمک به همنوع خوب است نه در این شهر غریب و این موقع شب و با زن و بچه و ....

موقع برگشت همسرم سردرد گرفت و به محض رسیدن به خوابگاه خوابید. دل آرام هم خوابش برد. قزل آلای سرخ کرده برای شام را من و پسرم ( آرشام) و دانیال و همکارم ( جواد) و خانمش نوش جان کردیم...

GFB10071.jpg

منطقه آزاد بندر انزلی:

ساعت 9 صبح به سمت اسالم حرکت کردیم... واقعا" محشره... چه طبیعتی, چه هوای دلچسب و خنکی, در ساعت 11 به مناطق کوهستانی اسالم که جزو ارتفاعات گیلانه رسیدیم... انواع و اقسام لبنیات با قیمت مناسب. جاتون خالی جیگر خوردیم. کره محلی, پنیر, ماست چکیده و سیب خریداری کردیم. توقف هایی برای گرفتن عکس داشتیم. سپس وارد منطقه جنگلی اسالم شدیم که مثل جاده عباس آباد به کلاردشت میماند..به تالش و رضوان شهر رسیدیم و دوباره منطقه آزاد بندر انزلی و مجددا" خرید توسط همسران گرام و جیب ما رو خالی کردن... ساعت 17 پیتزا و ساندویچ خوردیم و رفتیم کنار دریای همان مجتمع, که جشن بادبادکها بود و بادبادکهای مجانی توزیع می کردند که همراهشون یک کارت ویژه مجانی برای سه  چیز شهر بازی رشت یهنی اژدهای دریایی و سورتمه و یکی دیگرم بود که بدرد ما نمی خورد ولی گفتم عجب بازاریابی خوبی مسئول فروش یا مدیر بازاریابی و روابط عمومی این شهر بازی انجام دادند. زن و مرد و پیر و جوان و بچه ها مشغول بادبادک هوا کردن بودن و پیانویی و پیانو زنی در کنار ساحل ترانه شادی می زدند... حرکت قشنگی بود... سر تون رو درد آورده یادمه ساعت 23 شب جمعه به چالوس رسیدیم.


مطالب مشابه :


روز ششم سفر (اردبیل - سرعین - تبریز)

روز اول و دوم (برازجان - اصفهان - تهران) فاصله اردبیل تا آستارا 70 کیلومتر است.




قطار سریع السیر اصفهان تهران

هر قطاربا فاصله زمانی یعنی فاصله زمانی بین اصفهان تا تهران با (اخبار اردبیل)




عیان شدن ماهیت اصلی راه سرچم، نوروز را به کام مسافران اردبیل تلخ کرد

اخبار و پروژه های عمرانی شهر اردبیل(نوید خرم) تهران و تا زمانی که فاصله هزار




خاطرات سفر به سرعين

این مسیرو نیز بارها با فاصله زمانی دو ساعت ساعت با اردبیل فاصله تا اردبیل دو تا




پروازهای صبح اردبیل به تهران تعطیل شد

اردبیل به تهران نظر زمانی تقریبا همه پروازها به فاصله اندکی حول و حوش ساعت 13 تا 16




برچسب :