ترجمه دروس عربی دوم راهنمایی
ترجمه دروس عربی دوم راهنمایی
ترجمه درس اول پايه دوم راهنمايي (الصدق والمكر )
الدرس الاول : درس اول
الصدق والمكر : راستي و حيله
كان الرجلان في مدينة . دومرد در شهري بودند .
مكار و ساذج حيله گر و ساده لوح
ذهب هذان الرجلان الي خارج المدينة . اين دومردبه بيرون از شهر رفتند .
وبعد مدة كسبا اموالا كثيرة . وبعد از مدتي پول هاي بسياري به دست آوردند .
قال الساذج : ساده لوح گفت :
نأخذ قسما من الاموال و ندفن الباقي تحت هذه الشجرة .
بخشي از پول ها را برميداريم و بقيه را زير اين درخت پنهان مي كنيم .
فقبل صديقه . پس دوستش پذيرفت .
بعد ايام چند روز بعد
ذهب المكار و اخذ الاموال حيله گر رفت و پول ها را برداشت .
وبعد مدة وبعد از مدتي
جاء صديقه وقال : انا محتاج الي مال .. نذهب ونأخذ الاموال .
دوستش آمد و گفت : منبه پول نياز دارم . برويم و پول ها را برداريم .
فذهبا معا . پس باهم رفتند .
وعندما وصلا الي تلك الشجرة ما وجدا الاموال .
وهنگامي كه به آن درخت رسيدند پول ها را نيافتند .
عجيب .. ها .. انتَ سرقتَ الاموال عجيب است هان ! تو پول ها را دزديدي .
كلا .. والله .... لا هرگز .. به خدا سوگند .. نه
نعم ... السارقون هكذا . بله .. دزدان اين چنينند .
فذهبا عند القاضي . پس نزد قاضي رفتند .
من سرق الاموال ؟ چه كسي پول ها را دزديد ؟
والله .. إنّ هذا الرجل سرق الاموال . به خدا سوگند . قطعا اين مرد پول ها را دزديد .
هل عندك شاهد ؟ آيا شاهدي داري ؟
نعم ... الشجرة ... بله .. درخت ..
تعجبّ القاضي . قاضي تعجب كرد ..
بعديوم : ذهب القاضي عند الشجرة . روز بعد قاضي نزد درخت رفت
ايتها الشجرة ! من سرق الاموال ؟ اي درخت ! چه كسي پول ها را دزديد؟
فسمع صوتا . پس صدايي شنيد .
ذلك الرجل سرق الاموال . آن مرد پول ها را دزديد .
تعجب ّ القاضي كثيرا . قاضي بسيار تعجب كرد .
وعلم أنّ شخصا داخل الشجرة . فأمر بجمع الحطب وأشعل النار حول الشجرة .
ودانست كه شخصي درون درخت است و پس دستور به جمع آوري هيزم داد و آتشي
را پيرامون درخت برافروخت .
فخاف ذلك الشخص وخرج منها . پس آن شخص ترسيد و از آن خارج شد .
فظهر المكر و افتضح المكار . پس حيله آشكار شد و حيله گر رسوا شد .
ترجمه الدرس الثاني . درس دوم پايه دوم راهنمايي
الدرس الثاني : درس دوم
هل جزاء الاحسان الا الاحسان ؟ آيا پاداش نيكي به جز نيكي است ؟
ذهبت غزالة الي بركة ماء وشربت منها . آهويي به سوي آبگيرآبي رفت و از آن نوشيد .
ثمّ وقفت قليلا تحت الشجرة . سپس كمي زير درخت ايستاد
في هذاالوقت دراين وقت
نظرت الي البركة.... هذا شيء عجيب به آبگير نگاه كرد ... اين چيزي شگفت انگيز است
من هو ؟ من هي ؟ او كيست ؟ اوكيست؟(مونث)
هل هو غراب ؟ هل هي حمامة ؟ آيا او كلاغ است ؟ آيا او كبوتر است ؟
لماذا وقعت في الماء ؟ چرا در آب افتاد؟
لا..لا..ليس في البركة شيء . نه .. نه .. در آبگير چيزي نيست
بعد لحظات بعد از چند لحظه
سمعت صوتا صدايي شنيد
النجدة ... النجدة كمك ... كمك
فقربت من البركة پس نزديك آبگير شد
عجيب ... ايها الغراب! عجيب است .. اي كلاغ !
ماذا حدث ؟ چه اتفاقي افتاد ؟
آه .. النجدة .. النجدة آه .. كمك ... كمك
فخرج الغراب من البركة بمساعدة الغزالة پس كلاغ به كمك آهو از آبگير خارج شد
عندما خرج الغراب ، شكر الغزالة . ثمّ ذهب. هنگامي كه كلاغ خارج شد از آهو تشكر كرد .سپس رفت
في يوم من الايام درروزي از روزها
جاء الصياد الي الغابة . فوقع نظره الي الغزالة .
يك شكارچي به جنگل آمد . پس نگاهش به آهو افتاد
حسناً . حسناً . هذا طعام لذيذ خوب است . بسيارخوب . اين غذايي خوشمزه است
فقصد صيدها پس تصميم به شكارش گرفت
علم الغراب كلاغ دانست
فحمل حجارة من سجيل .. پس سنگ هايي از گلوله اي گلي برداشت
وقذف الحجارة علي رأسه وسنگ ها را روي سرش انداخت (پرتاب كرد)
فصرخ الصياد و هربت الغزالة پس شكارچي فرياد زد و آهو گريخت (فرار كرد)
حالا مي رسيم به اون بچه خوبه
اوني كه ميگه :
چي ياد گرفته از اين درس ؟
درعبارت فوقع نطره ..... كلمه نظراسم است يا فعل ؟
درعبارت شكر الغزالة ... كه ترجمه شده : از آهو تشكر شد . چرا كلمه از درجمله نيامده ؟
ترجمه درس سوم پایه دوم راهنمایی (نتیجة العمل)
الدرس الثالث : درس سوم
نتیجة العمل : نتیجه کار
فی ایام الشتاء در روزهای زمستان
ایها الاصدقاء .... یا اهل الغابة ... یا ایتها الحیوانات
ای دوستان ... ای اهل جنگل .... ای حیوانات
الیوم ضیافة فی بیت الاسد ... امروز در خانه شیر مهمانی است ..
فی الطریق در راه
الحمامة و البومة قد ذهبتا . کبوتر و جغد رفته اند .
بعد دقائق ... بعد از چند دقیقه
الزرافة و الغزالة وصلتا الی بیت الاسد . زرافه و آهو به خانه شیر رسیدند .
وفی الطریق کان الحمار و الثعلب و الذئب . و الاغ و روباه وگرگ در راه بودند .
هم عجبوا و قالوا : آنها تعجب کردند و گفتند :
عجیب .. عجیب ... هذه ضیافة عظیمة . جمیع الحیوانات فی هذه الضیافة .
عجیب است .. عجیب است .. این یک مهمانی بزرگ است . همه حیوانات در این مهمانی اند .
عندما وصلوا الی بیت الاسد جاء الاسد لاستقبال الحیوانات
هنگامی که به خانه شیر رسیدند شیر به استقبال حیوانات آمد .
الحمار و الثعلب جلسا قرب الاسد و اکلا من الفواکه و الاطعمة والاسد اکل معهما ایضاً .
الاغ و روباه نزدیک شیر نشستند و از میوه ها و غذاها خوردند و شیر هم همراه آن دو خورد .
ثم نهض الثعلب و قال : سپس روباه برخاست و گفت :
مرحبا بالاسد علی هذه الضیافة فی هذا الفصل
آفرین به (بر) شیر برای این مهمانی در این فصل
وفی بیت الاسد و درخانه شیر
عجب الذئب کثیرا من هذه الضیافة . گرگ از این مهمانی بسیار تعجب کرد .
کیف جمع الاسد هذه الاطعمة ؟ چگونه شیر این غذاها را جمع کرد ؟
إنه قوی و هو سلطان الغابة ... به درستی که او نیرومند است و او سلطان جنگل است .
فهم الثعلب و نظر الی الذئب : روباه فهمید و به گرگ نگاه کرد :
لا ... لا .. هذا الامر نتیجة جهده . نه .. نه .. این امر نتیجه تلاش او است .
فی بیت النملة و النحلة و الفارة ایضاً طعام کثیر .
در خانه مورچه و زنبور و موش هم غذای زیادی است .
هنّ جهدن کثیرا . آنها بسیار تلاش کردند .
و جمعن الطعام لهذا الفصل . و غذا را برای این فصل جمع کردند .
هذا الامر نتیجة الجهد و العمل . این امر نتیجه تلاش و کار است .
حالا میرسیم به بچه خوبه :
به من بگو ببینم :
الاغ و روباه و گرگ ۳نفرند ولی فعلشون یک نفره . چرا؟ به نظرتون جمله غلط است ؟
عبارت إنّه قوی ، اگر بخواد جمع بسته بشه چی میشه ؟
کلمه جهد تو عبارت هذا الامر نتیجة جهده ، چه نوع کلمه ای است و چرا ؟
تو عبارت عندما وصلوا الی .. چه کس یا کسانی انجام دهنده کار هستند ؟ از کجا می فهمیم ؟
به همین ها جواب بده مابقی پیشکشت .
این هم هدیه اونی که جواب درست بده . البته از کجا می فهمی درست است ؟ میتونی جوابش رو برام بفرستی .
ترجمه درس چهارم پایه دوم راهنمایی
الدرس الرابع : درس چهارم
الحریق .... آتش سوزی
خرجت الام من البیت . مادر ازخانه خارج شد .
وطلبت من سلمان و سمیة قراءة درسهما .
و از سلمان و سمیه خواست درسشان را بخوانند .
قرأ سلمان درسه حول احتراق الکحول و الملح .
سلمان درسش را درباره (پیرامون) آتش گرفتن الکل و نمک خواند .
فقصد اختبار الدرس بمساعدة سمیه .
پس تصمیم گرفت درس را با کمک سمیه آزمایش کند .
سلمان سمیه اختبار الکحول الملح الکبریت الحریق
سلمان / سمیه / آزمایش / الکل / نمک / کبریت / آتش سوزی
عندما رجعت الام ، حزنت کثیرا .
هنگامی که مادر بازگشت بسیار ناراحت شد...
و بعد ساعة و بعد از یک ساعت
وصل الاب أیضاً و نظر الی البیت المحروق ...
پدر هم رسید و به خانه سوخته نگاه کرد ..
فحزن کثیراً . پس بسیار ناراحت شد .
ثمّ نظر الی سلمان و سمیه .... نظر الیهما .... فقط .
سپس به سلمان و سمیه نگاه کرد ... به آن دو فقط نگاه کرد . (بچه ها این نگاه کردن ها بعضی وقت ها از صدتا حرف زشت بدتره . مگه نه؟
فی منتصف اللیل ... در نیمه شب ..
سلمان نائم . سلمان خوابیده است .
انتَ جاهل . انتَ غافل . تو نادانی . تو بی خبری .
لماذا لعبتَ بالکبریت ؟ چرا با کبریت بازی کردی ؟
هل ندمتَ ؟ آیا پشیمان شدی ؟
لماذا غفلتَ ؟ هل انتَ نادم ؟ چرا غفلت کردی ؟ آیا پشیمان هستی ؟
و سمیة نائمة . و سمیه خوابیده است <
انتِ غافلة . انتِ جاهلة . تو بی خبری . تو نادانی .
لماذا لعبتِ بالکبریت ؟ چرا با کبریت بازی کردی ؟
هل ندمتّ ؟ آیا پشیمان شدی ؟
لماذا غفلتِ ؟ هل انتِ نادمة ؟ چرا غفلت کردی ؟ آیا تو پشیمانی ؟
لماذا انتِ مضطربة ؟ چرا تو سرگردان و پریشانی ؟
هل انتِ .... ؟ آیا تو ...... ؟
لماذا انتَ مضطرب ؟ چرا تو سرگردان و پریشانی ؟
هل انتَ .... ؟ آیا تو ... ؟
فتح الاب عینه و نظر الیهما بحسرة .
پدر چشمش را باز کرد و با حسرت به آن دو نگاه کرد .
فتحت الام عینها و نظرت الیهما بحسرة .
مادر چشمش را باز کرد و با حسرت به آن دو نگاه کرد .
ندم سلمان ..... ندمت سمیة ...
سلمان پشیمان شد .... سمیة پشیمان شد ..
ولکن و اما
هل للندامة فائدة ؟ آیا پشیمانی فایده ای دارد ؟
خوب . رسیدیم به بخش شاگرد زرنگه : جواب بده :
نادم و ندم چه فرقی با هم دارند ؟
جاهل و جاهلة چی ؟
کلمه قراءة کدوم نوع از انواع کلمه است ؟ چی گفتی ؟ انواع کلمه یعنی چی ؟ به به ! عجب دانش آموزی ! برو درس آخر کلاس اول رو بخون می فهمی انواع کلمه به چی میگند .
کلمه اختباربه شکل فعل ترجمه شده است در حالی که ... به نظرت چی کاملش میکنه؟
مخاطب به چه کسی یا کسانی گفته میشود ؟
یک سری سوال هم اگر خودت در بیاری ، سلول های خاکستریت آپدیت میشوند .
ترجمه درس پنچم پایه دوم راهنمایی . این الرسالة
الدرس الخامس : درس پنچم
أین الرّسالة : نامه کجاست؟
السید الجلیلی موظف . هو رجل غیر منظم .
آقای جلیلی کارمند است . اومردی نامرتب است .
فی یوم من الایام فقد رسالة مهمة للرئیس .
در روزی از روزها نامه مهم رئیس را گم کرد (نامه ای مهم برای رئیس)
این ... این الرسالة ...؟ کجاست .... نامه کجاست ...؟
فی المحفظة ....؟ در کیف ....؟
علی المنضدة ..... ؟ روی میز ....؟
فی غرفة السید الرحیمی و السید الابراهیمی
در اتاق آقای رحیمی و آقای ابراهیمی
هل رأیتما رسالة الرئیس ؟
آیا (شمادونفر) نامه رئیس را دیدید ؟
لا.... لا .... نه ..... نه ...
امس انتما اخذتما تلک الرسالة . .... حتما فی غرفتکما .
دیروز شما دونفر آن نامه را گرفتید ... حتما در اتاقتان است .
عند باب الغرفة نزدیک درب اتاق
هل رایتما رسالة الرئیس ؟
آیا (شما دونفر) نامه رئیس را دیدید ؟
لا .. لا ... انتَ نسیتَ .
نه ... نه ... تو فراموش کردی . (از یاد بردی )
ولکن انتما اخذتما تلک الرسالة .
ولی شما دونفر آن نامه را گرفتید . (برداشتید)
فی الغرفة الکبیرة
در اتاق بزرگ
أیها الاصدقاء ! هل رایتم رسالة الرئیس ؟
ای دوستان ! آیا نامه رئیس را دیدید ؟
لا .... لا ... نه .. نه
هل رایتنّ رسالة الرئیس ایتها السیدات ؟
ای خانم ها ! آیا نامه رئیس را دیدید ؟
هل نسیتَ مرة اخری ؟ آیادوباره فراموش کردی ؟ (یک بار دیگر فراموش کردی )
الهی ! این الرسالة ؟ خدای من ! نامه کجاست ؟
تعب کثیرا ثم رجع الی غرفته و جلس علی الکرسی .
بسیار خسته شد و به اتاقش بازگشت و روی صندلی نشست .
این .. این الرسالة ؟ کجاست ؟ نامه کجاست ؟
فجأة ناگهان
نظر ... فنظر .... نگاه کرد ... پس نگاه کرد ..
و صرخ متعجبا و با تعجب فریاد زد
ها! هذه هی الرسالظ . آهان . این همان نامه است .
بچه خوبه میتونه بگه :
مخاطب عبارت (تعب کثیرا ثم رجع الی غرفته چی میشه )؟
دقت کنید و بگید تو این جمله بالا که انجام دهنده کار موظف بوده ، اگر موظف جمع بسته بشه و بشه موظفون ، جمله تون به چه شکلی میاد ؟
اگر عبارت هو رجل غیر منظم رو جمع ببندید چی میشه؟
عبارت ایها الاصدقاء ! هل رایتم رسالة الرئیس رو مونثش کنید . چی شد ؟
عبارت هل رایتن رسالة الرئیس ایتها السیدات ، مذکرش چی میشه ؟
اگر میخواهید از جواب هاتون مطمئن بشید اون ها رو برام ایمیل کنید با اسمتون تا ببینم چی نوشتید .
خوب دیگر خسته نباشید . سوالات رو یادتون نره .
ترجمه الدرس السادس (درس ششم) پایه دوم راهنمایی
الدرس السادس ( درس ششم )
المهمة السریة ( مأموریت مخفیانه / محرمانه)
باسمه تعالی
من : قائد الجیش
الی : الاخ محمد
الموضوع : مهمة سریة
التعرّف علی : 1- قوّات العدو / 2- اسلحة العدو
به نام خدا . از فرمانده سپاه به برادر محمد
موضوع : ماموریت محرمانه / آگاهی بر : 1- نیروهای دشمن . 2- سلاح های دشمن
حان اللیل شب فرا رسید .
انا ذهبتُ الی منطقه العدو من به سوی منطقه دشمن رفتم
وصلتُ الی خنادقهم به سنگرهایشان رسیدم
سترتُ نفسی بین الاشجار خودم را بین درختان مخفی کردم (پوشاندم)
شربتُ قلیلا من الماء کمی از آب نوشیدم
فجأة ناگهان
سمعتُ صوتاً صدایی شنیدم
ورأیت ظلاً بین الاشجار و سایه ای را بین درختان دیدم
نظرتُ بدقة . نعم ..... هناک شیء با دقت نگاه کردم . بله . آنجا چیزی است
هتفتُ : الله اکبر .... هجمتُ علیه و أسرتُهُ
فریاد زدم : الله اکبر .... بر او حمله کردم و اورا اسیر کردم (اسیرش کردم)
فضحک الاسیر و قال : أخی ! انا ایرانی
پس اسیر خندید و گفت : برادرم . من ایرانیم
فذهبنا معاً وعبرنا من الطرق و جلسنا علی صخرة
پس با هم رفتیم و از راه ها عبور کردیم و روی تخته سنگی نشستیم .
نعم! عدد قوات العدو کثیر . بله . تعداد نیروهای دشمن زیاد است
بعد الاطلاع علی اسرار العدو قصدنا الرجوع
بعد از آگاهی یافتن بر رازهای دشمن تصمیم به بازگشت گرفتیم
فی هذه اللحظة در این لحظه
هجم علینا کلب سگی بر ما حمله کرد
شعر العدو بوجودنا دشمن وجود ما را احساس کرد
نحن هربنا فی ظلمة اللیل ما در تاریکی شب فرار کردیم
و بین الطریق أسرنا جندیا من العدو و بین راه سربازی از دشمن را اسیر کردیم
وصلنا الی مقرّنا به پایگاهمان رسیدیم
ففرح القائد کثیراً بسلامتنا و نجاحنا . و شکرنا ربّنا علی هذا النجاح
پس فرمانده از سلامتی و موفقیت ما بسیار خوشحال شد . و پروردگارمان را برای این موفقیت شکر کردیم .
خوب ! بعد از یک گذر اجمالی بر خاطرات دفاع مقدس ، حالا بریم سراغ مطالب آموزشی این درس
اول اینکه به من بگید چرا در کلمات ظل / کثیر / صوت به آخرشون یک الف اضافه شده .
برای اینکه اگر کلمه ای آخرش به ة یا ء ختم نشه ، هر وقت بخواد تنوین نصب (فتحه) بگیره باید اول یک الف اضافه کنید و بعد تنوین رو روی اون الف بذارید . گذاردن حرکت ها هم برای هر کلمه بستگی به نقش اون کلمه داره که به امید خدا در کلاس سوم راهنمایی یاد می گیرید . مثال :
صوتاً / شجرةً / ماءً / اسیراً / کتاباً / حمامةً / تلمیذةً / باکیاً / وعاءً/ إناءً
سوال بعدی :
میدونید تفاوت عَبَرنا با عَبَرَنا در چی هست ؟ این سوال رو خودتون جواب بدید .
سوال سوم:
شما با فعل متکلم اشنا شدید . یعنی اینکه یاد گرفتید از جانب خودتون حرف بزنید . حالا اگر یکی ازتون سوال کنه که مثلاً :
متی قرأتَ درسکَ ؟ چه جوابی به اون می دید ؟
یا اگر بپرسیم : هل أکلتِ العشاء ؟
راستی . تو این درس با فعل شعر ب آشنا شدید . همین جا بدونید که بعضی از فعل ها با معانی خاص خودشون همیشه همراه یک حرف به کار میروند . مثلا
شعر ب : احساس کرد
بدأب : شروع کرد به
ذهب الی : رفت به
قرب من : نزدیک ِ .... شد
حصل علی : به دست آورد
و.................
ترجمه الدرس السابع(درس هفتم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس السابع : درس هفتم
السمکة السعیدة : ماهی خوشبخت
نجحَ سعید فی الامتحان سعید در امتحان موفق شد .
منَحَهُ والده هدیة ... سمکة صغیرة حمراء
پدرش هدیه ای به او بخشید (داد) ... ماهی قرمز کوچکی را
تلعبُ فی وعاء زجاجی . در ظرف شیشه ای بازی می کند
تسبحُ بسرعة ... تفتح فمها .. تذهب من جانب الی جانب و تلعب فی الماء
به سرعت شنا می کند ... دهانش را باز می کند . از سویی به سویی می رود و در آب بازی می کند .
ینظر سعید الی السمکة و تنظر السمکة الیه
سعید به ماهی نگاه می کند و ماهی به او
یجلس سعید قرب السمکة و یسأل نفسه
سعید نزدیک ماهی می نشیند و از خودش می پرسد
این أمّ هذه السمکة ؟ مادر این ماهی کجاست ؟
هل لهذه السمکة اخوات مثلها ؟ آیا این ماهی خواهرانی مثل خودش دارد؟ (برای این ماهی خواهرانی مثل خودش است)
هل لها صدیقات ؟ آیا دوستانی دارد؟
لماذا أخذها الصیادون ؟ چرا شکارچیان(ماهیگیران) او را گرفتند؟
و لماذا حبسوا السمکة فی هذا الوعاء ؟
وبرای چه ماهی را در این ظرف زندانی کردند ؟ (حبس کردند)
ذکر سعید یوماً . سعید روزی را به یاد آورد
منعته امّه من الخروج و اللعب مع اصدقائه
مادرش اورا از خارج شدن (بیرون رفتن) و بازی کردن با دوستانش منع کرد
فبقی وحده فی الغرفة و حزن کثیرا
پس به تنهایی در اتاق ماند و بسیار ناراحت شد
إنّ سمکتی حزینة قطعا ماهی من اندوهگین است
هی وحیدة فی هذا الوعاء او در این ظرف تنهاست
آه... نعم .... مکان السمکة فی النهر آه ... بله .. جای ماهی در رودخانه است
یأخذ سعید الوعاء و یذهب الی النهر سعید ظرف را برمیدارد و به سوی رودخانه میرود
و یترک السمکة فی النهر وماهیرا در رودخانه رها می کند
فتسبح السمکة فی الماء بسرعة پس ماهی به سرعت در اب شنا میکند
و تفرح بحریّتها و ترجع عند اخواتها
و برای آزادیش خوشحال میشود و نزد خواهرانش بازمیگردد .
و یفرح سعید ایضاً و یرجع الی البیت
و سعید هم خوشحال میشود و به خانه برمیگردد .
دیگر باید دقتتون رو بیشتر کنید و. با یاد گرفتن فعل مضارع اون ها رو با ماضی قاطی می کنید . پس مواظب باشید.
مورد دیگه ای که اکثر بچه ها اشکال دارند این است که فعل مضارع رو به جای اینکه به زمان حال ترجمه اش بکنند به شکل ماضی استمراری ترجمه می کنند . مثلا در فعل ینهض : به جای اینکه بگن " بر می خیزد ، میگویند : بر می خاست
اما سوالات :
اخوات جمع چه کلمه ای است ؟ میدونید متضادش چی میشه و جمع اون چی هست ؟
عبارت منحه والده هدیه رو یک بار با کلمه ام به جای والد و یک بار هم با کلمه ها به جای ه ، تغییر بدید و اتفاقات رو ببینید . البته من جوابش رو نمیارم براتون. اما اگر تمایل داشتید که بدونید درست گفتید یانه میتونید جوابتون رو برام ارسال کنید .
سوال بعد : در عبارت لماذا اخذها الصیادون ؟ چرا الصیاون با ( ون) اومده نه با (ین)
سوال سوم : عبارت منعته امه من الخروج رو به مضارع تبدیل کنید و بعد هم به جای ام کلمه والد رو بذارید و یک بار به شکل ماضی و بار دوم به شکل مضارع بیارید .
و مورد آخر اینکه : فعل سبَح : یعنی شنا کرد و فعل سبّحَ : یعنی تسبیح کرد
ترجمه الدرس الثامن (درس هشتم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس الثامن : درس هشتم
الربیع و الاطفال : بهار و بچه ها
فی الربیع در بهار
هؤلاء الاولاد یذهبون الی الحدیقة و یلعبون فیها
این فرزندان (پسرها) به باغ می روند و در آن بازی می کنند .
و البنات الصغیرات یذهبن الی الحدیقة ویلعبن فیها
و دختران کوچک به باغ می روند و در آن بازی می کنند .
فی بعض الاحیان گاهی اوقات
علی و امیر یذهبان عند شجرة السرو .
علی و امیر نزد( نزدیک ) درخت سرو می روند .
هما یجلسان تحت ظلها آن دو زیر سایه اش می نشینند .
و ینظران الی الفراشات و به پروانه ها نگاه می کنند
فی جانب آخر من الحدیقة در طرف دیگر باغ
سعیدة و مریم تذهبان عند الازهار سعیده و مریم نزدیک شکوغه ها می روند
هما تجلسان تحت ظلّ الاشجار آن دو زیر سایه درختان می نشینند
و تنظران الی ثمراتها و به میوه هایش نگاه می کنند .
و فی یوم عبوس و درروزی شوم
دخل الاطفال الحدیقة . فصرخ صاحب الحدیقة
بچه ها وارد باغ شدند . پس صاحب باغ فریاد زد
هذه حدیقتی . لماذا دخلتم فیها این باغ من است . چرا وارد آن شدید؟
فخاف الاطفال کثیراً پس بچه ها بسیار ترسیدند .
و حزنت الحدیقة و الاشجار و الازهار و الفراشات
و باغ و درختان و شکوفه ها و پروانه ها ناراحت شدند .
ترک الربیع الحدیقة بهار باغ را ترک کرد
جاء الصیف .. ثمّ الخریف .... ثمٍّ الشتاء .....
تابستان آمد ... سپس پائیز .... سپس زمستان
و الاطفال محزونون َ و بچه ها ناراحت هستند
والاشجار و الازهار کذلک و درختان و شکوفه ها همچنین
جاء الربیع مرة اخری و لکن بهار بار دیگر آمد ولی
بقیت الحدیقة باردة حزینة باغ سرد غمگین باقی ماند
یا عجبا ! جاء الربیع ... ولکن ... عجب ! بهار آمد .. ولی ...
فی احد الایام در یکی از روزها
سمع الرجل اصواتا جمیلة مرد صداهای زیبایی را شنید
لبست الحدیقة اللباس الاخضر و فرحت باغ لباس سبز پوشید و خوشحال شد
الاولاد یدخلون الحدیقة و هم یلعبون پسرها وارد باغ میشوند ودر ان بازی میکنند
و البنات الصغیرات یجلسن تحت ظلّ الاشجار و هنّ ینظرن الی ثمرات الاشجار
و دختران کوچک زیر سایه درختان می نشینند و آنها به میوه های درختان نگاه می کنند .
علی و امیر یذهبان الی شجرة السرو علی و امیر به سوی درخت سرو می روند
و سعیدة و مریم تذهبان عند الازهار و سعیده و مریم به سوی شکوفه ها میروند
فعرف صاحب الحدیقة السر پس صاحب باغ راز را دانست
إنّ الربیع صدیق الاطفال قطعا بهار دوست بچه هااست .
لقد دخل الربیع الحدیقة بعد دخول الاطفال فیها
همانا بهار وارد باغ شد بعد از داخل شدن بچه ها در آن
سوال .. سوال .. سوال لللللللللللللللللللل
اول اینکه :
جمله الاطفال محزونون رو به مونث برش گردونید .
حالا یک بار با فعل ماضی و یک بار هم با فعل مضارع بیاریدش . خدا وکیلی بهم بگید اول ، کلمه محزونون چه نوعی از کلمه است ؟
نگید فعل مضارع است که مغزم متلاشی میشه .
دوم اینکه :
بگید مترادف کلمه خاف رو کجا داشتید و چی میشه
سوم اینکه :
تو درس قبلی دیدید که : سمکة حمراء و تو این درس میگه : اللباس الاخضر
فکرمیکنید چرا ؟ هردوتای اینا که رنگ هستند پس چرا یکیش به شکل حمراء اومده نه احمر و اون یکی به شکل اخضر اومده نه خضراء
سوال بعدی اینکه :
اگر بخواهید هؤلاء رو برای البنات الصغیرات بیارید چطوری میاریدش ؟ و اگر بخواهید مثناش کنید چی میشه ؟ هاتان ؟ هاتین؟ هذان؟ هذین؟ اصلا چطوره بعد از اینکه کلمه هؤلاءرو برای عبارت البنات الصغیرات .... آوردید بعدش اون رو به مثنی تبدیل کنید .
ترجمه الدرس التاسع ( درس نهم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد
باز هم بخش سوالات
اول اینکه :
آیا در عبارت ألاتعلم ...... میتونستیم به جای کلمه أبه معنی آیا از هل استفاده کنیم
دوم : در عبارت وقع نظرُهُ علی ... کلمه نظر اسم است یا فعل . چرا ؟
سوم : کلمه تذهب رو از کجا می فهمید که للغائبة است (مفرد مونث غایب ) یا للمخاطب است (مفرد مذکر مخاطب)
یک مثال براش میزنم خودتون بگید "
مریم تذهب الی البیت / یا زکریا ! تذهب الی البیت .
هی ترجع / انتَ ترجع
و همینطور در فعل های تذهبان که در سه صیغه مشترک لفظی هستند .
سوال بعد :
مفرد کلمات الفواکه / الاطعمة / عباد چی میشه
در عبارت ولدت عیسی ، چرا در ترجمه میگیم عیسی را به دنیا آورد و نمیگیم : عیسی به دنیا آمد
توجه داشته باشید همونطوری که تو درس قرانتون هم خوندید کلمه ل + ضمیر متصیل معنی داشتن رو میده . همینطور کلمه عند+ ضمیرمتصل
مثل : لنا : داریم / له : دارد / لی : دارم / لک : داری / عندی : دارم / عندهما : دارند / عندها : دارد
و یک مرود دیگر ، یادتون باشد که فعل های مضارع در مخاطب حرف مضارعشون (ت ) است . و اگر یادتون رفت که مفرد مونث مخاطب تقدرین است یا تقدرن ، یادتون بیفته که خانمه چون تنهاست و زورش نمیرسه میگه ای ای ای ای ( ادا در میاره و دهنش رو کج میکنه ) ولی وقتی با همدیگه هستند زورشون زیاد میشه و همش میگن : نَ
ترجمه الدرس العاشر (درس دهم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس العاشر: درس دهم
مؤمنة آل فرعون : زن باایمان خاندان فرعون
إنذار .... إنذار ... أیها الناس ..... أیها الناس هشدار ... هشدار ... ای مردم ... ای مردم ...
ایها الناس ... یا بنی اسرائیل ای مردم .... ای بنی اسرائیل
علیکم بإخبار المسئولین عن وجود الاطفال
خبردادن به مسئولین از وجود کودکان بر شما لازم است ( واجب است که مسئولین را از وجود کودکان باخبر نمایید )
فزع الجمیع : همگی ترسیدند .
علم فرعون أنّ حکومته فی خطر فرعون دانست که حکومتش در خطر است
أمر بقتل کل مولود دستور به کشتن هر نوزادی داد .
فی بیت موسی در خانه موسی
آه.... ولدی العزیز آه .... فرزند عزیزم
هم یقتلون الاطفال آنها کودکان را میکشند
هم ... ماهی الحیلة آنها ..... چاره چیست ؟
انتما تجعلان الطفل فی السلة .... لا ... ثمّ
شما دونفر کودک را در سبد می گذارید ... نه ... سپس ....
لا... الطفل یموت ... نه ... کودک می میرد ...
لا.. لا ... فالله خیر الحافظین نه ... نه ... پس خدا بهترین نگهدارنده (حفظ کنندگان ) است
خارج البیت بیرون خانه
من انتما ؟ ماذا تفعلان ؟ شما کیستید ؟ چکار می کنید ؟
لاشیء ... هذه فاکهة هیچ چیز ..... این میوه است
صحیح .... لابأس صحیح ... اشکالی ندارد
فذهبا و جعلا السلة فی الیم پس رفتند و سبد را در دریا (دریاچه) گذاشتند .
صباح الیوم الآتی صبح روز بعد
فرعون و زوجته فرعون و همسرش
کأنّ علی الماء شیء مثل اینکه (گویا) روی آب چیزی است
نعم ... نعم ... شیء عجیب بله ... بله ... چیز عجیبی است
بعد لحظات بعد از چند لحظه
عجیب ... هذا طفل عجیب است ... این یک کودک است
فلابدّ من قتله پس چاره ای جز کشتنش نیست
کیف تقتلون هذا الطفل؟ هذا الطفل قرظ عیننا .
چگونه این کودک را می کشید ؟ این کودک نور چشم مااست .
لا... لا ... انتم تحفظون هذا الطفل . لا... هدا خلاف امرنا
نه .. نه ... شما این کودک را نگه می دارید (حفظ می کنید ) . نه . این برخلاف دستور ما است
سیدی ! ولکن ... هذا طفل جمیل و انا
سرورم ! ولی .... این بچه ای زیبا است و من ...
فی القصر در کاخ
ایتها السیدات ! انتنّ مسئولات عن سلامة هذا المولود
ای خانم ها ! شما مسئول سلامتی این نوزاد هستید .
اما .. یا مولاتی اما ... ای سرورم
هذا مولود ... یطلب امّه این یک نوزاد است ..... مادرش را میخواهد
هو جائع ... او گرسنه است
ما هی الحیلة ؟ چاره چیست ؟
هل تطلبن المساعدة ؟ ایا کمک می خواهید ؟
نعم بله
انتنّ تقدرن علی مراجعة اسرة طیبة قرب هذا القصر
شما میتوانید به خانواده ای خوب نزدیک این قصر مراجعه کنید
جید جدا ... حسنا ..... بسیار خوب است ... خوب است
و بهذا الحیلة رجع المولود الی حضن امّه .
و با این چاره نوزاد به آغوش مادرش باز گشت .
فوقع ما وقع پس شد انچه شد .
اما نکته ای رو که باید بدونید این است که :
شما کلمه مسئولات رو اینجا داشتید و کلمه مسئولون رو هم در درس های قبل
از همین جا باید متوجه بشید که این کلمه اسم است نه فعل . چون ( ات ) علامت اسم جمع مونث است و زمانی که (ات) رو از آخرش بردارید کلمه مسئول میمونه . همینطور اگر از آخر مسئولون (ون ) رو که علامت اسم جمع مذکر سالم هست رو بردارید که باز هم کلمه مسئول باقی میمونه .
ولی هیچ کدوم از بچه ها یا حداقل ، تعداد زیادی از اونها تووجه نمی کنند . چرا که فقط نمره گرفتن براشون مهم شده نه یاد گرفتن . الان دیگه نمره بیست ها خیلی زاد شدن اما اینکه نمره بیست واقعی چه کسی است رو نمیدونم . همین میشه که یک دفعه بچه ها به سوم دبیرستان که میرسند سوالات درست درست رو با اعتراض خودشون خدشه دارش میکنند .
و بهم بگید که چرا عبارت امر بقتل کل مولود رو به شکل هر نوزادی ترجمه کردیم . و نگفتیم همه نوزادان
برای راهنمایی خوب است که بدونید :
اگر بعد از کلمه کل اسمی بیاد که نوین داشته باشد کل به معنی هر ، میباشد .
اگر بعد از کلمه کل اسمی بیاد که ال داشته باشد ، کل به معنی همه ، میباشد .
و اگر کل در جمله منفی بیاد به معنی هیچ ، میباشد .
اوه اوه ! یک مورد دیگه
اگر بعد از حرف لا ، اسمی بیا د که منصوب باشد یعنی فتحه داشته باشد ___َ___ حتما باید در معنا کلمه هیچ رو بیارید .
مثال : لاشیءَ »»»» هیچ چیز / لا الهَ »»» هیچ خدایی /
ترجمه الدرس الحادی عشر (درس یازدهم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس الحادی عشر : درس یازدهم
مَن یحفظ یوسف ؟ چه کس از یوسف محافظت میکند ؟
یعقوب یحبب یوسف کثیرا یعقوب ، یوسف را بسیار دوست دارد .
وجد فی یوسف صفات حسنة ... در یوسف خصوصیات نیکویی یافت
اما اخوة یوسف اما برادران یوسف
فیحسدون پس حسودی می کنند (حسادت می ورزند )
لماذا ابونا یحب یوسف کثیرا چرا پدرمان یوسف را بسیار دوست دارد ؟
لاأقدر . تحمّل هذا الامر صعب نمیتوانم . تحمل کردن این کار(امر) سخت است .
أنا اقتل یوسف من یوسف را میکشم .
لا.. نحن اولاد النبی .... لا نقتل نه ... ما فرزندان پیامبریم ... نمیکشیم ..
بل نترک یوسف علی طریق القوافل بلکه یوسف را بر سر راه کاروان ها رها می کنیم .
الذئب یأکل الطفل گرگ بچه را می خورد
فنجعل یوسف فی البئر ... و الناس یأخذونه
پس یوسف را درچاه میگذاریم و مردم اورا برمیدارند .
طیب ... طیب .. نحن موافقون خوب است .. خوب است... ما موافقیم
فی بیت یعقوب در خانه یعقوب
یا ابانا.... یوسف طفل یحبّ اللعب ....
ای پدر ما .. یوسف یک کودک است که بازی کردن را دوست دارد ..
نحن نذهب الی الصحراء دائما و هو وحید فی البیت
ما همواره به صحراء میرویم و او در خانه تنها است
یا یوسف ! هل تحبّ اللعب فی الصحراء ؟
ای یوسف! آیا بازی در صحرا را دوست داری ؟
نعم ... نعم ... بله ... بله ..
أنا قلق .. فی الصحراء ذئاب ... أنا ... من نگرانم .. گرگ هایی در صحرا هستند .... من ...
یاابانا... نحن نحفظ یوسف .... نحن اشدّاء
ای پدر ما ... ما از یوسف محافظت می کنیم .. ما نیرومندیم ..
لا بأس اشکالی ندارد
فذهبوا الی الصحراء پس به صحرا رفتند
قرب البئر نزدیک چاه
علم یوسف نیة إخوته فبدأ بالبکاء
یوسف نیت و قصد برادرانش را دانست پس شروع به گریه کرد
لماذا تفعلون هکذا ؟ ماذا فعلتُ ؟
چرا اینچنین می کنید ؟ چکار کردم ؟
یا اخوتی ! ما هو ذنبی ؟ یا اخی ! اخی
ای برادرانم ! گناه من چیست ؟ ای برادرم ... برادرم
لا فائدة ... قد دخل الشیطان فی قلوب اخوة یوسف
هیچ فایده ای ندارد .. شیطان در قلب های برادران یوسف وارد شده است
فجعلوا یوسف فی البئر و ذهبوا
پس یوسف را در چاه گذاشتند و رفتند
ها .. الخلاص... من شرّ یوسف هان ... رهایی ... از شر یوسف
الیوم نحن فی الراحة ما امروز در آسایش و راحتی هستیم
اما التقدیر الالهی فقد جعل یوسف بعد سنوات حاکم مصر
اما قضا و قدر و سرنوشت خدایی یوسف را بعد از جند سال فرمانروای مصر قرارداد
فوقع ما وقع پس شد آنچه شد .
خوب با این درس ، کتاب شما در حقیقت به اتمام رسیده و درس لعدی یک چند تایی تمرین دوره ای است .
امسال شما فعل ها رو با ضمایرشون یادگرفتید . البته افعال ماضی و مضارع .
والبته که اصل هم همین است چون شما هر فعل دیگه ای رو که بخواهید بسازید باید با اینها آشنا باشید .
سال قبل هم اسم ها رو یاد گرفته بودید . حالا خدا وکیلی بگید ببینم با اسم ها و فعل هایی که یاد گرفتید چند تا جمله میتونید بسازید ؟
این درس هم راجع به افعال متکلم بود اما در مضارع .
نکته مهم در مخاطب و متکلم این است که بتونند با هم پرسش و پاسخ داشته باشند . اون چیزی که متاسفانه در مبحث اموزش زبان عربی یا انگلیسی مورد بی مهری واقع شده است .
اما سوالات :
چرا تو ترجمه لافائدة ، آوردیم هیچ فایده ای
چرا تو عبارت یوسف طفل یحب اللعب ، معنای که رو اوردیم . این معنا از کجا اومد ؟
مفرد ک
مطالب مشابه :
ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی
پایه سوم راهنمایی . الدرس السادس : ترجمه الدرس السابع پایه سوم راهنمایی . آه بنیتی .
ترجمه دروس 9-6 عربي سوم راهنمايي
ترجمه الدرس السابع پایه سوم راهنمایی . آه بنیتی . الدرس السابع : درس هفتم آه
آموزش عربي سوم راهنمايي- الدرس السّابع( درس هفتم)+ دانلود
حرفه وفن مقطع راهنمایی سوم راهنمايي- الدرس السّابع عربي سوم راهنمايي- الدرس
الدرس السابع : درس هفتم
سوالات تست قرآن سوم راهنمایی. سوالات عربی دوم الدرس السابع : درس هفتم
ترجمه دروس عربی دوم راهنمایی
اون کلمه داره که به امید خدا در کلاس سوم راهنمایی یاد می الدرس السابع :
ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی
نکات مهم - ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی - دروس ریاضی ، فارسی ، علوم و
بودجه بندي پیشنهادی درس عربي سوم راهنمایی
بودجه بندي پیشنهادی درس عربي سوم راهنمایی الدرس السابع آه
برچسب :
الدرس السابع سوم راهنمایی