اشعار اقبال لاهوری 3 (زبور عجم-قسمت سوم)
به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد
به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد
غم دل نگفته بهتر همه کس جگر ندارد
چه حرم چه دیر هر جا سخنی ز آشنائی
مگر اینکه کس ز راز من و تو خبر ندارد
چه ندیدنی است اینجا که شرر جهان ما را
نفسی نگاه دارد، نفسی دگر ندارد
تو ز راه دیدهٔ ما به ضمیر ما گذشتی
مگر آنچنان گذشتی که نگه خبر ندارد
کس ازین نگین شناسان نگذشت بر نگینم
بتو می سپارم او را که جهان نظر ندارد
قدح خرد فروزی که فرنگ داد ما را
همه آفتاب لیکن اثر سحر ندارد
’شاخ نهال سدره ئی خار و خس چمن مشو»
’شاخ نهال سدره ئی خار و خس چمن مشو»
«منکر او اگر شدی منکر خویشتن مشو»
دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم
دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم
کجا چشمی که بیند آن تماشائی که من دارم
دگر دیوانه ئی آید که در شهر افکند هوئی
دو صد هنگامهٔ خیزد ز سودائی که من دارم
مخور نادان غم از تاریکی شبها که میآید
که چون انجم درخشد داغ سیمائی که من دارم
ندیم خویش میسازی مرا لیکن از آن ترسم
نداری تاب آن آشوب و غوغائی که من دارم
بر خیز که آدم را هنگام نمود آمد
بر خیز که آدم را هنگام نمود آمد
این مشت غباری را انجم به سجود آمد
آن راز که پوشیده در سینهٔ هستی بود
از شوخی آب و گل در گفت و شنود آمد
درون لاله گذر چون صبا توانی کرد
درون لاله گذر چون صبا توانی کرد
بیک نفس گره غنچه وا توانی کرد
حیات چیست جهان را اسیر جان کردن
تو خود اسیر جهانی کجا توانی کرد
مقدر است که مسجود مهر و مه باشی
ولی هنوز ندانی چها توانی کرد
اگر ز میکدهٔ من پیاله ئی گیری
ز مشت خاک جهانی بپا توانی کرد
چسان به سینه چراغی فروختی اقبال
به خویش آنچه توانی به ما توانی کرد
اگر به بحر محبت کرانه می خواهی
اگر به بحر محبت کرانه می خواهی
هزار شعله دهی یک زبانه میخواهی
مرا ز لذت پرواز آشنا کردند
تو در فضای چمن آشیانه میخواهی
یکی به دامن مردان آشنا آویز
ز یار اگر نگه محرمانه می خواهی
جنون نداری و هوئی فکنده ئی در شهر
سبو شکستی و بزم شبانه می خواهی
تو هم به عشوه گری کوش و دلبری آموز
اگر ز ما غزل عاشقانه می خواهی
چو موج مست خودی باش و سر بطوفان کش
چو موج مست خودی باش و سر بطوفان کش
ترا که گفت که بنشین و پا بدامان کش
بقصد صید پلنگ از چمن سرا برخیز
بکوه رخت گشا خیمه در بیابان کش
به مهر و ماه کمند گلو فشار انداز
ستاره ر از فلک گیر و در گریبان کش
گرفتم اینکه شراب خودی بسی تلخ است
بدرد خویش نگر زهر ما بدرمان کش
با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن
با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن
چون پخته شوی خود را بر سلطنت جم زن
گفتند جهان ما آیا بتو می سازد
گفتم که نمی سازد گفتند که برهم زن
در میکده ها دیدم شایسته حریفی نیست
با رستم دستان زن با مغبچه ها کم زن
ای لاله صحرائی تنها نتوانی سوخت
این داغ جگر تابی بر سینه آدم زن
تو سوز درون او ، تو گرمی خون او
باور نکنی چاکی در پیکر عالم زن
عقل است چراغ تو در راهگذاری نه
عشق است ایاغ تو با بندهٔ محرم زن
لخت دل پر خونی از دیده فرو ریزم
لعلی ز بدخشانم بردار و بخاتم زن
http://ganjoor.net/iqbal/zaboor-ajam/
مطالب مشابه :
کتاب چشم طلایی و اسرار نشانه ها
دانلود کتاب میراث کتاب آثار عجم دارای 350 صفحه قیمت فروش 120000
کتابها بصورت فایل پی دی اف
دانلود کتاب میراث کتاب آثار عجم دارای 350 صفحه قیمت فروش 20000
کتاب «تاریخچه آرامگاه دحیه کلبی در دارابجرد» منتشر شد
«فرصت شیرازی»، صاحب کتاب "آثار عجم"، «دحیه کلبی» را متعلق به سرزمین یمن می میهن دانلود
عرب بر عجم فضيلت ندارد (1)
وبسایت شخصی سيدخليل شاکری (شاکر)سردرود - عرب بر عجم فضيلت ندارد (1)
اشعار اقبال لاهوری 3 (زبور عجم-قسمت سوم)
اقبال لاهوری » زبور عجم مهمترین سایتهای دانلود کتاب آثار سخنسرایان پارسیگو
اوستا...
علائم و آثارشناسی گنج ها، دانلود کتب و نرم افزارهای گنج کتاب ویژه آثار عجم
کتاب اخلاق هنر از نگاه فارابی
کتاب اخلاق براي دانلود سر جسم فارابی و عرب یا عجم خواندن وی، به معاشرت علمی
دانلود کتب فارسی
دانلود کتاب مطلع
عناوین مقالات پایگاه دریافت رایگان کتب فارسی سيماي مومن در قرآن و حديث -1-دانلود کتاب مطلع عشق مجموع
قرآن و حديث -1-دانلود کتاب مطلع عشق عجم / 1 مگابايت عناوین کتاب: آثار
برچسب :
دانلود کتاب آثار عجم