کتاب مزرعه حیوانات
به نام آن که جان را فکرت آموخت...
سلام
اگه از کاری که می خوایم اینجا انجام بدیم خبر ندارين، مي تونين پست قبلي رو بخونين.
اين وبلاگ، هفت خوان داره، البته هفت خوان کتابي خوردني!
خوان اول: مواد لازم
همون جور که گفته بودم کتابی که این ماه می خوام معرفی کنم کتاب «مزرعه حیوانات» اثر نویسنده معروف انگلیسی، «جورج اورول» هست. این کتاب کتابی است کم حجم و در عین حال پر محتوا.
تصوير روي جلد اولين چاپ کتاب در انگليس
تصوير روي جلد کتاب، ترجمه فارسي، انتشارات جامي
روش های تهیه کتاب:
اولین گزینه، که اصولا بهترين گزينه نيست!، خريدن اين کتاب هست که اگه از کتاب فروشي هاي معتبر سراغش رو بگيرين، حتما گيرتون مياد.
دومين گزينه، تهيه از کتابخانه هاي عمومي شهرها هستش که خيلي گزينه خوبي است به اين شرط که زحمت عضويت و رفتن تا کتابخونه رو به خودتون بدين...
سومين گزينه که براي افراد پايه اينترنت هست، دانلود نسخه الکترونيکي کتاب و خوندن از طريق کامپيوتر هست که اين گزينه هم پروا و حوصله خوندن کتاب از طريق کامپيوتر رو به شدت مي طلبه...البته ممکن هست که بعضي وقت ها کتابي که قرار است بخونيم، توي اينترنت پيدا نشه و يا به سبب حجم زيادش، امکان دانلود براي همه ميسر نباشه.
در مورد دو گزينه اول که کار زيادي از دست من بر نمياد، ولي من مي تونم لينک دانلود کتاب رو در صورت وجودبراتون بذارم.
دانلود نسخه الکترونيکي (همون پي.دي.اف. خودمون) کتاب:
حجم: حدود 980 کيلوبايت
دانلود از ديوشر - لينک غير مستقيم
دانلود از راپيدشر - لينک غير مستقيم
توضيح مکررات: اگه از لينک سومي مي خواين دانلود بکنين:
۱- اگه از برنامه هاي مديريت دانلود مثل اينترنت دانلود منيجر يا دانلود اکسلريتر استفاده مي کنين، کليک راست کنين و گزينه Copy Shortcut رو انتخاب کنين و بعد در قسمت Add Url يا چيزي شبيه به همين پيست کنين و بعد، ok رو بزنين. البته در اکثر اين نوع برنامه ها، بعد از انتخاب گزينه Copy Shortcut، برنامه مربوط اون لينک رو خود به خود پيست مي کنه.
2- خيلي راحت، کليک راست کنين و گزينه Save Target as رو انتخاب کنين. (البته من توصيه مي کنم از برنامه هاي مديريت دانلود استفاده کين، که ماشاالله اين روزها همه جا هم پيدا مي شه.)
يک توضيح نسبتا ضروري
برای هر ماه یه سری برنامه داریم که امیدوارم هم خوب باشه و هم خوب اجرا بشه. موارد زير خلاصه ایه از کارهایی که قراره انجام بدیم، البته با گفتن یه انشاالله و یه گوش شیطون کر...
اولین برنامه، معرفی کتابیه که قراره توی اون ماه خونده بشه. گذاشتن عکسی از کتاب و لینک دانلود کتاب در صورت وجود، از کارهاي اين بخش هستش.
دوم، ترجمه متن wikipedia که در مورد کتاب نوشته شده.
سوم، ترجمه متن wikipedia که در مورد نویسنده کتاب نوشته شده.
چهارم، معرفی کتاب برای کسانی که با یه کتاب در ماه سیر نمی شن.
پنجم، معرفی یه سری مجله خوب و به درد بخور، به عنوان دسر
ششم.اين برنامه مربوط می شه به اونايي که کتابی رو که برای خوندن انتخاب کردیم، خوندن که باید بیان و نظرشون رو در مورد جنبه های مختلف کتاب بدن. نوشتن جمله های زیبای کتاب به انتخاب خودم و شما، نمره دادن به کتاب و اینجور مسائل، همش به اينجا مربوط مي شه.
هفتم هم معرفی چند کتاب برای ماه بعد هست که از بین گزینه های انتخابی، يکی رو انتخاب می کنیم.
خوان دوم: ويکي نوشت قلعه حيوانات
ترجمه کامل متن ویکی پدیای انگلیسی، ترجمه شده توسط: خودم
برای خواندن متن انگلیسی به این صفحه بروید.
مزرعه حیوانات (animal farm) رمانی دستوپین* گونه است که توسط جورج اورول نوشته و اولین بار در تاریخ هفدهم آگوست 1945 در انگلیس منتشر شده است. این کتاب به نوعی بازتاب کننده حوادث و اتفاقاتی است که در دوره استالین، قبل از جنگ جهانی دوم، رخ می دهد. اورول، که یک سوسیالیست دموکرات بود و سال های زیادی در حزب مستقل کارگری انگلیس عضو داشت، یکی از منتقدان جوزف استالین به شمار می رفت و بعد از تجربیاتی که در خلال جنگ داخلی اسپانیا از ان.کی.وی.دی (پلیس مخفی روسیه) به دست آورده بود، شدیدا به "دخالت جهت دار مسکوی استالینی" بدگمان و ظنین شده بود. اورول، در نامه ای به یوآن دیویت اشاره می کند که مزرعه حیوانات نمونه ای از "عصر استالین" و روابط موجود در آن است.
عنوان اصلی این کتاب، "مزرعه حیوانات: یک داستان جن و پریانه" بود ولی "یک داستان جن و پریانه" توسط انتشارات یو.اس. در چاپ 1946 آن حذف شد. در تمام نسخه هایی که از این کتاب در زمان حیات اورول چاپ شد، تنها نسخه ای که عنوان اصلی را آورده بود، نسخه ای بود که به زبان تلوگویی –زبانی که در یکی از شهرهای هند رایج است- منتشر شد. دیگر تغییراتی که در بعضی از نسخه های این کتاب دیده شد، اضافه کردن ": یک هزل نامه" و در بعضی نسخه ها ": یک هزل نامه معاصر" به "مزرعه حیوانات" بود. اورول، برای ترجمه فرانسوی این کتاب عنوان " Union des républiques socialistes animales " یا "یو.آر.اس.اِی" را پیشنهاد کرد که در لاتین"bear"** معنی می دهد.
مجله "تایم" این کتاب را یکی از صد رمان برتر که به زبان انگلیسی نوشته شده معرفی کرد و در لیست بهترین رمان های قرن بیستم که توسط انجمن "Modern Library" معرفی شد، در رده سی و یکم قرار دارد.در سال 1996 جایزه ویکتور هوگو به این کتاب تعلق گرفت و همچنین در رده عالی ترین کتاب های جهان غرب به شمار می آید.
برای خواند متن کامل به صفحه مزرعه حیوانات در همین وبلاگ بروید...
خوان سوم: ويکي نوشت جورج اورول
اريک آرتور بلير (25 ژوئن 1903 – 21 ژانويه 1950)، که بيشتر با نام مستعارش، جورج اورول، شناخته مي شود، نويسنده اي انگليسي است. آثار او، به خاطر هوشياري عميقش نسبت به ظلم اجتماعي، مخالفت با حکومت هاي استبدادي، علاقه داشتن به بياني فصيح و اعتقاد به سوسياليسم دموکرات شاخص شده اند.
بر اساس اينکه او به اين جمله اعتقاد داشت که "شايد بهترين مورخ فرهنگ و تمدن انگليس، قرن بيستم است"، آثار خود را در زمينه هاي مختلفي مثل رمان، مقاله، بحث روزنامه نگاری، انتقاد ادبي و شعر تأليف کرد. شناخته شده ترين آثار او، يکي مزرعه حيوانات است که رماني است هزل گونه، و ديگري هزارونهصدوهشتادوچهار، که رماني دستوپين گونه است.
ترجمه کامل متن به زودي...
خوان چهارم: نون اضافه
کتاب چرم ساغری
نویسنده: اونوره دو بالزاک
مترجم: م.ا.به آذین (محمود اعتماد زاده)
ناشر: انتشارات جامی در سال 68 کتاب رو چاپ کرده و مطمئنا تجدید چاپ های دیگه یی هم وجود داره.
صفحات: نسخه ای که دست من بود 416 صفحه داشت.
این کتاب، کتابی است که دقیقا به سبک بالزاک نوشته شده. یعنی ماجرا به صورت پازل گونه د رکنار هم چیده می شه و در ادامه هم با این پازل سروکار داریم. حتی ممکنه اواخر کتاب چند قطعه پازل رو خودمون طراحی کنیم. در لابه لای متن هم توصیفات طبیعت و اندرزگویی و نقد جامعه وجود داره. من به این می گم سبک بالزاک، چون این کار رو درست توی دخترعمو بت و مادام دولاشانتری هم انجام داده.
خلاصه خیلی کوتاهی از کتاب: کتاب در مورد زندگی جوانی است که چندبار زندگی اش متحول شده و مهم ترین تحول توسط یک طلسم به نام چرم ساغری - که افسانه ای ایرانی داره - ایجاد می شه. در یه قسمت از داستان یه بک آپی وجود داره که جزء قسمت های مهم داستانه. چیز دیگه یی از کتاب رو نمی کنم تا سرد نشه و از دهن نیافته.
نقد کتاب: کتاب نسبت به زمان نوشته شدنش داستان خوب و محکمی داره و با خوندن این کتاب متوجه جلو بودن بالزاک از هم وطنان معاصرش می شید. فقط یه ایراد به کتاب وارده (که به تمام آثار خوب فرانسوی وارد هست) و اون نصیحت های زیاد بالزاک هست. سبک داستان هم نسبت به دختر عمو بت بالزاک روان تر هست.
در مورد ترجمه: باز هم یک ترجمه خوب از اعتمادزاده
نمونه هایی از قسمت های زیبای داستان:
دوچیز که انسان به طور غریزی انجام می دهد، او را از پا در می آورد و سرچشمه زندگی اش را می خشکاند: خواستن و توانستن. ولی میان این دو حد نهایی اعمال بشری، دستور دیگری هم هست که دانایان آن را به کار می گیرند...می توان به طور خلاصه گفت: خواستن ما را می سوزاند، توانستن نابودمان می کند، ولی دانستن وجود ناتوان ما را در یک حالت آرامش پیوسته نگه می دارد.
ما هرگز برای بلهوسی های خود پول کم نداریم، فقط سر قیمت چیزهای مفید و لازم چانه می زنیم. برای یک دختر رقاص سکه های طلا می ریزیم، اما با کارگری که خانواده گرسنه اش به انتظار پرداخت یک صورت حساب است بحث می کنیم –– هر قدر هم که ما برای لذات خودپسندی پول بدهیم، باز هرگز در نظر ما چندان گران نیست.
رافائل به راستینیاک: ترجیح می دهم در کشتی بنشینم و به برزیل بروم و با آن که از علم جبر چیزی نمی دانم آن را به سرخ پوستان آنجا درس بدهم، اما نام خانواده خود را به لجن نکشم.
راستینیاک به رافائل (در جایی دیگر): برویم به بوادوبولونی. کنتس تو را آن جا خواهیم دید و من هم آن بیوه قشنگ جوانی را به باید با آن ازدواج به تو نشان خواهم داد. زن دلفریبی است، از اهالی آزاس، کمی فربه که آثار کانت و شیلر و ژان پول و یک عده کتاب های اشک آور را می خواند و این عادت بد را هم دارد که همیشه عقیده من را می پرسد، و من باید وانمود کنم که این محصولات حساسیت زورکی آلمانی را می فهمم و مقدار زیادی شعر و سرود می دانم و حال آنکه پزشک مرا از همه این چیزها منع کرده است. من هنوز نتوانسته ام این شور و شوق ادبی را از سرش بیرون کنم؛ وقت خواندن آثار گوته مثل باران اشک می ریزد و من هم مجبورم برای خوشایند او کمی گریه کنم؛ چون عزیزم صحبت بر سر پنجاه هزار فرانک درآمد سالانه است. به علاوه زیباترین دست های کوچک و پاهای کوچکی که روی زمین می توان دید...آخ! اگر لهجه آلمانیش نبود، دیگر هیچ نقصی نداشت.
انکار نمی توان کرد که کلید همه دانش ها علامت استفهمام است؛ بیشتر اکتشافات بزرگ را مدیون کلمه "چگونه؟" می باشیم و خردمندی در زندگی شاید عبارت از این باشد که در هر مورد از خود بپرسیم "چرا؟". گرچه این دانایی ساختگی پندارهای خام ما را ویران می کند.
احساسی که مرد دشوارتر از هرچیز تحمل می کند ترحم است، خاصه وقتیکه شایسته آن باشد. کینه نیروبخش است، انسان را زنده نگه می دارد، حس انتقام را در ما برمی انگیزد؛ اما ترحم کشنده است و ضعف ما را باز هم ضعیف تر می سازد.
خوان پنجم: منوي دسر
به زودي...
خوان ششم: نظر سرآشپز
نظرات و انتقادات در مورد کتاب رو، هم می تونین توی قسمت نظرات بگین، هم می تونین به آدرس زیر میل کنید:
ابوالفضل ناظمي:
این هم نقد من. سعی کردم مختصر و مفید باشه:
از يك صاحب نظري شنيدم كه كتاب در زمان شوروي و در انتقاد به كمونيست و اين ها نوشته شده اما خب چون خودم اطلاعات چنداني در مورد آن دوران ندارم پس فقط نظر خودم را در مورد كتاب مي گويم.
شايد يك حس اشتباه باشد اما بعد از خواندن كتاب حس كردم هر كدام از ما بايد جايي توي آن قلعه داشته باشيم، هر كدام از ما به نوعي توي آن قلعه نقش يكي از حيوانات را بازي مي كنيم و يا بالعكس توي آن قلعه هر كدام از حيوانات نقش گروهي از ما را بازي مي كنند، چه گوسفند ها و شعارهايي كه طوطي وار حفظ كرده اند چه بنجامين كه در عين خريت بعضي وقت ها حرف هايي مي زند كه آدم شاخ در مي آورد! و فكر مي كنم اين نهايت آرزوي نويسنده بوده است و در اين مسير بسيار هم موفق بوده.
نمونه اين رفتارها را توي دنياي امروز فراوان مي توانيم ببينيم. من كاري به حكومت ها و سياست ها و اعتقادات شان ندارم و منظورم فقط و فقط جماعت انساني است، نگاهي به چند سالي كه پشت سر گذاشتيم نشان مي دهد كه خيلي از قوانين را درست مثل هفت اصل قلعه حيوانات با اينكه نشكسته ايم و از آن ها تخطي نكرده ايم اما هر جا امكان اين بوده كه متضررمان كند آن ها را خم كرده ايم! كشت و كشتارهايي كه با قانون انساني مخالفت دارد اما به دلايل مختلفي انجام مي شود يكي از نمونه هاي آن است.
حرف آخر اينكه من يا شما جزو كدام دسته از حيوانات قلعه مي شويم نياز به يك صداقت و روراستي هر كسي با خودش دارد چون مطمئنا هر كدام از ما (شايد هم فقط خود من اينطور بودم!) توي بعضي از صفحه ها وقتي جمله اي را از زبان يكي از حيوانات مي شنيديم يا رفتاري از اون مي ديديم خواه ناخواه لبخندي شيطنت آميز روي لب مان مي آمد كه همين لبخندها مي تواند كمك بزرگي بكند به اينكه ما چه كاره ايم.
و اما در مورد كل كتاب بايد بگويم جاي اين را داشت كه نويسنده كمي مفصل تر داستان را تعريف كند سعني به نظر من ميشد داستان خيلي پر ماجراتري باشد براي اينكه قلعه حيوانات در طول تاريخ ادبيات يك بار بيشتر خلق نمي شود براي همين هم با ايتنكه خيلي اين كتاب را دوست مي داشتم و هنوز كه هنوز است دارم به شخصيت هايش فكر مي كنم اما اگر قرار باشد به آن نمره اي بدهم 18 خواهم داد.
از بين جملات شاهكار كتاب هم بسنده مي كنم به همين يك جمله ي جناب بنجامين الاغ كه گفت: «خدا به من دم عطا كرده كه مگس ها را برانم ولي كاش نه دمي داشتم و نه مگسي آفريده شده بود.»
مهتا ارباب صادقی:
نویسنده داستان را به گونه ای طرح کرده بود که فکر می کنم هر خواننده ای را وادارمی کرد که نظام حاکم بر قلعه حیوانات را با نظامی که خود در آن زندگی می کند را با یکدیگر مقایسه کند . هر چند غرور انسانی اجازه این کار را نمی دهد اما هر چقدر که داستان را بیشتر می خوانی ناخودآگاه ذهنت باز هم دنبال مسائل جامعه ی خود می رود،گاهی اوقات شباهت های پیدا می کنی و گاهی اوقات تفاوت هایی ،که ممکن است شباهت ها اتفاقات ناخوشایندی باشد که درون قلعه وجود داشت ویا بر عکس،اما نویسنده چه هدفی از نوشتن این داستان داشته است ؟شاید اوضاع و شرایط جامعه ی خودرا نشان می دهد که همیشه این افراد جامعه هستند که اجازه ی قدرت گرفتن به افرادی نظیر ناپلئون را می دهند و یا در جامعه کسانی مثل مالی وجود دارد که تحت هیچ شرایطی حاضر به عوض کردن شرایط زندگی خود نیستند حتی اگر تحت سلطه ی دیگران باشند و شاید افرادی مثل بنجامین هستند که سعی می کنند نسبت به مسائل بی تفاوت باشند اما گاهی اوقات به کوچکترین مسائل هم توجه دارند،و افرادی هم هستند که مثل گوسفندان فقط یک پیام به مغز خود می رسانند و نظیر همان شعار های بود که می دادند "چهار پا خوب دو پا بد"و اصلا به مفهوم جمله نگاهی نداشتند
اما تغییر کردن آن قوانین هفت گانه سوء استفاده از سادگی افکار حیوانات بود که این اتفاق در جوامع انسانی به وفور در حال رخ دادن است حکومت های هستند که به دلیل پائین بود سطح فرهنگ مردم،دست به هر کاری می زنند ،حتی تغییر دادن قوانین کشور بدون اینکه مردم جامعه چیزی بفهمند و قسمت جالب این داستان حیواناتی بودند که از این تغییرات آگاهی داشتند اما جرات حرف زدن نداشتند چون می دانستند به وسیله سگ های آموزش داده ناپلئون تهدید می شوند .و از بین جملات کتاب فقط می توانم بگویم جمله بنجامین واقعا با مفهوم ترین جمله بود.
"تنها بنجامین مدعی بود که که جزئیات زندگی طولانیش را به خاطر دارد و می داند همه چیز همان است که همیشه بوده و بعد ها نیز به همان منوال خواهد ماند،زندگی نه بد تر می شود و نه بهتر،و می گفت گرسنگی و مشقت قوانین لایتغیر زندگی است" فاطيما: کتاب قلعه حیوانات که با شورش حیوانات مزرعه آغاز می گردد می تواند بهترین مصداق برای جامعه بی طبقه کمونیسم (مارکس) باشد. مارکس از جمله جامعه شناسانی است که از نابرابری های موجود در جامعه ناراضی بود و معتقد بود که جامعه به سمت بی طبقه شدن پیش می رود؛ یعنی شرایطی که در آن همه با هم برابر هستند.
در جریان شورش حیوانات هیچ نابرابری اجتماعی و تبعیض بین اعضای جامعه وجود ندارد، هیچ کس آقای دیگری نیست، همه در کمال رفاه و آرامش زندگی خوب و خوشی را دارند و طبقه به معنای واقعی آن را نداریم؛ اما ظاهرا اینطور است چرا که در روند داستان ما نه تنها به جامعه بی طبقه مارکس نمی رسیم (در جریان شورش و پس از آن) که حتی دچار تضاد طبقاتی شدیدی در جامعه می شویم، جامعه ای 2قطبی (طبقه بالا خوکها و طبقه پایین جامعه بقیه حیوانات). لذا داستانی که مارکس تحت عنوان رسیدن به جامعه کمونیسم بی طبقه مطرح کرده بود رویایی بیش نبود؛ زیرا عملا در واقعیت از بین بردن تفاوتها غیرممکن است.
درجامعه مورد نظر نویسنده نیز تفاوتهای شدید طبقاتی آن چنان زیاد بوده است که ذهن او را درگیر کرده و به خوبی در داستان منعکس شده است، جامعه اي 2 قطبی که دچار تضادهای زیادی می شود و سرانجام آن روشن و آشکارا براندازی طبقه اقلیت (مرفه بی درد) است.
به نظر من اورول به خوبی توانسته فقر، استبداد و عوام فریبی را در جامعه مورد نظر به خوبی نشان دهد. شرایطی که در آن هرکس به حداقل امکانات خود قانع است و اعتراضی صورت نمی گیرد (خفقان سیاسی). اگر از دید وسیع تری بخواهیم نگاه کنیم، این داستان به خوبی فضای حاکم بر جامعه مورد نظر نگارنده را به تصویر می کشد. بيان: خیلی جالب بود و پر از حرف برای کشورهای انقلابی. واقعا هر انقلابی همینقدر تلفات میده. خیلی جالب یک انقلاب رو توصیف کرده بود. با چه اهداف و آرمانهایی آغاز میشه و..... همه چی فکر میکنن و چی میشه و بعد دیگه هیچکس حاضر نیست فکر کنه...... م. رجبي(خودم) در پاسخ به نظر آقاي حسن جعفريان (پاسخ خطاب به همه مان است):
شايد اينجوري باشه، اما اگه ما بخوايم کتاب هاي 100 صفحه اي رو معرفي کنيم، تقريبا تمام رمان هاي عالي و شاهکار جهان رو از دست مي ديم، در ضمن به نظر من تا 400 صفحه براي يه کتاب خيلي خوبه و تازه رمان هاي عالي و درجه يک از اين تعداد خيلي بيشتر صفحه دارن، مثل آناکارنينا، جنايت و مکافات، ابله، ژان کريستف، دن آرام و خيلياي ديگه که لذت خوندن هرکدوم برابر با يه تجربه عالي هست که مي تونه کاملا برخلاف زندگي آروم و ساده واقعي باشه و من به همه توصيه خوندن اين جور کتاب ها و نترسيدن از تعدا صفحه رو داشتم و دارم. اصلا اين نگاه که توي جامعه ما درست شده و از کتاب هاي يه کم حجيم (300-400 صفحه اي) تا کتاب هاي خيلي حجيم (2000 صفحه اي) ترس داره اصلا خوب نيست، چون باعث مي شه ما فقط يه سري کتاب هاي سطح پايين ايراني و شايد خارجي رو بتونيم بخونيم. حتي کتابي مثل مزرعه حيوانات که اين ماه خونديم با اينکه کتابي عالي در سبک خودش بود، اما از لحاظ داستاني و شخصيت پردازي از خيلي از کتاب هاي ديگه (بعضا از خود اورول) ضعيف تر بود که از نظر من فقط به خاطر سعي نويسنده بر کم بودن حجم کتابش بوده.
خوان هفتم: ناخنک
توضيحاتي لازم:
کتاب ماه بعد، خرداد -که ماه امتحانات و التماس دعا هم هست- رمان هزارونهصدوهشتادوچهار همين جناب ارول هست. البته من با اين نظر که پشت سر هم از يه نويسنده بخونيم موافق نيستم، و همون جور که توي پست قبلي هم گفتم سعي مي کنيم کتاب ها رو با يه نظر سنجي انتخاب کنيم؛ اما بسياري از استادان ادبيات و غيراستادان ادبياتي(!) عقيده شون اينه که بعد از خوندن کتاب مزرعه حيوانات (قلعه حيوانات) بايد رفت سراغ کتاب هزارونهصدوهشتادوچهار (۱۹۸۴) و اون رو هم خوند. حجم اين کتاب کمي بيشتر از کتاب مزرعه حيوانات هست و هم نسخه ۳۷۰ صفحه اي اين کتاب ديده شده و هم نسخه ۲۷۰ صفحه ايش، اما از من به شما يه نصيحت، به تعداد صفحه ها کاري نداشته باشيد و کتاب هاي داستان رو حتي اگه مثل جنگ و صلح ۲۰۰۰ صفحه داشت بگيريد و بخونيد...
با عرض معذرت، به دليل کارهاي متعددي که براي من پيش اومد، قسمت ترجمه بيوگرافي ارول از سايت ويکي پديا کامل نشد و به اين ماه نرسيد، که سعي مي کنم تا ماه بعد آماده ش کنم. در مورد قسمت ترجمه هزارونهصدوهشتادوچهار از روي ويکي پديا هم فعلا قولي نمي دم ولي سعي مي کنم تا آخر ماه بعد آماده ش کنم.
قسمت ديگه يي که براي اين ماه آماده نشد قسمت منوي دسر بود که هرچند کار زيادي نداشت ولي به خاطر مشکلي که براي من پيش اومد، آماده نشد و ان شاالله از ماه هاي بعد اين قسمت ها رو هم داريم.
براي ماه بعد هم دو خوان ترجمه هاي کتاب و نويسنده يه بخش مي شن و يه خوان جديد به نام "نان بيات" اضافه مي شه که نقدهاي کساني که در مورد کتاب ماه پيش حرفي داشتن آورده مي شه، البته اين بهاون معنا نيست که خداي نکرده اين نقدها بيات شده، و اين بيات فقط اشاره اي است به اين که نقدها جديد نيست و براي ماه قبل هست.
پس لطفا بهانه هاي مختلف رو براي کتاب نخوندنتون بذارين کنار و ما رو همراهي کنين...
مطالب مشابه :
چرم ساغري/ بالزاک
دانلود کتاب های چرم ساغري
کتاب مزرعه حیوانات
اول که کار زيادي از دست من بر نمياد، ولي من مي تونم لينک دانلود کتاب رو کتاب چرم ساغری.
تاریخ چرم در ایران
حکاکی روی چرم و در دوره تیموری از چرم برای تجلید کتابها و ساخت ساغری در دوره
جلد ساغری
برای دیدن نمونه ای از این چرم ھا درتصویر نمونه ای از چرم ساغری را دانلود کتاب
زوربای یونانی
دانلود کتاب: چرم ساغری نوشته اونوره دو بالزاک . دیدار با فرشتگان نوشته پائولو کوئیلو .
کتاب های نایاب
کتاب نایاب,خرید کتاب,فروش کتاب انوره دو بالزاک، چرم دانلود كتاب کتاب های بهمن
رکود صنعت چرم در همدان شهر دباغ خانه ها
دکتر ربیعی در کتاب می شد و چرم مرغوب ساغری هم از پوست چرم را از
آشنايي با انوره دو بالزاک نویسنده نامدار فرانسوی
از عرصه چاپ و نشر که به بدهی سنگینی برای او انجامید، انتشار رمان چرم ساغری دانلود کتاب
زندگی نامه بالزاك
انتشار رمان «چرم ساغری» در سال ۱۸۳۱ شهرت را برای او به ارمغان آورد. دانلود کتاب
بابا گوریو اثر انوره دوبالزاک
بالزاک این راه و روش را منظماً به کار میبرد. وی به آثار پیشین خود چرم ساغری، اوژنی
برچسب :
دانلود کتاب چرم ساغری