فقط شش ماه ...

با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید
رباب ، با آب هم قافیه باشد

گاه روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند
حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود
هدف های روشنی داشت
چشم عباس ، گلوی تو ، سینه حسین...


تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت

شش ماه علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد

حالا پدرت یک قدم سوی خیمه  می رود ، بر می گردد
می رود ، بر می گردد
می رود...
میرود پشت خیمه ها
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای می سازد
تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند

رباب می رسد از راه
با نگاه
بایک جملهء کوتاه
آقا خودتان که سالمید انشاالله...
اصغرم فدای سر...

حمیدرضا برقعه ای


بشنوید : اجرای این شعر توسط حاج مهدی سلحشور


مطالب مشابه :


گرانترین اسباب بازی های دنیا

اسب گهواره ای طلایی شاهزاده هیساهیتو ،‌ یک میلیون و «جنیزاتاناکا» اسب گهواره از طلا




دختر انار

پسر پادشاه می‌رود لباس بیاورد و تو بشنو از دسته‌ای غربتی فرزندش گهوارهای اسب را آورد




فقط شش ماه ...

با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای می سازد تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت




گهواره گربه/ کورت ونه گات جونیور/ترجمه مهتاب کلانتری و منصوره وفایی/ نشر ثالث

"گهواره گربه" اثر دیگری از این تنها واژه ای که می توانم در باره این اسب های آسمان




برچسب :