طرح نمایش خیابانی عروسکی با موضوع صلح و وفا و دوستی
طرح نمایش عروسکی خیابانی:
عروسک های باوفا
نوشته
محمدجواد صرامی
اشخاص
پیرزن
عروسک خوردنی
عروسک ها:
سیاه............میله ای لوک خوش شانس....میله ای خر..............میله ای
شیوه اجرایی:
موزیکال تئاتر با قالب فانتزی
تماشاچی ها گردا گرد محیط اجرا ایستاده و منتظر آغاز نمایش هستند. موسیقی نمایش می نوازد. ما شنونده موسیقی ریتمیکی هستیم که از ابتدای نمایش تا انتهای آن بنا به وقایع داخل نمایش تغییر می کند و می نوازد.
عروسک خر که چهره زشت و گوشهای درازی دارد دوان دوان به میان مردم می آید و با برقراری ارتباط جسمی و کلامی آنها را به دور خود جمع می کند. او ادعا می کند که می تواند داستانهای ذهنش را به تصویر بکشد و خود را یک عروسک منحصر به فرد می داند. حتی از تماشاچی ها دراین مورد سؤال می کند که آیا ادعایش را می پذیرند؟! بالاخره پس از شنیدن جوابها وردی جادوئی می خواند. سپس شروع به معرفی آدمهای قصه اش می کند که همزمان آدمها در قالب عروسک و به گونه ای که انگار در فضا معلق اند به محیط اجرا وارد می شوند. خر با دیدن آنها باز از تماشاچی ها می پرسد که آیا آنها را می بینند؟!
بالاخره پس از جواب تأییدیه ی تماشاگران تصمیم به خروج از محیط اجرا می گیرد و با خواندن وردی جادوئی قصه اش شروع به روایت خود به خودی می کند
**************************************
قصه: پیرزنی با چهره ای فانتزی که لباسی از رنگهای جورواجور به تن دارد وارد محیط اجرا می شود.گاری ای را حمل می کند که در آن یک تنگ ماهی، یک چادر مسافرتی، دو عروسک میله ای (سیاه و لوک خوش شانس) و کیسه ای از خوردنی ها(هندوانه،سیب،هویج،کرفس و نان ساندویجی استوانه ای) وجود دارد.در گوشه ای از محیط اجرا اتراق می کند. وسایلش را از گاری بیرون می آورد. برای برپایی چادرش از چند تماشاگر کمک می گیرد. دقایقی به همین منوال می گذرد. به سراغ کیسه خوردنی هایش می رود وبا استفاده از خوردنی های نامبرده یک آدمک عروسکی(عروسک خوردنی) می سازد. در طول ساخت این عروسک نیز از تماشگران یاری می طلبد. قصد می کند که سیب را بخورد اما ترجیح می دهد آن را بجای قلب به عروسک خوردنی اش متصل کند. برای تماشاگران بصورت فانتزی توضیح می دهد که او یک عروسک ساز پیر است
*************************************
به طرف تنگ ماهی می رود و کمی با ماهی اش بازی می کند.سپس به سمت عروسکهایش سیاه و لوک می رود و کمی نیز با آنان بازی می کند. این بازی ها کاملا ریتمیک و شاداب است.سپس کتاب شعرش را از کیفش بیرون می آورد و با نشستن به روی صندلی دستی اش شروع می کند با صدای بلند آن را بخواند.با لحن های مختلف و طنز گونه برای تماشاگران شعر می خواند.
*************************************
عروسک ساختگی اش(عروسک خوردنی) که گویی جان گرفته است از بیرون محیط اجرا در قالب عروسکی که شمشیری در دست دارد در خفا به محیط اجرا وارد می شود. پیرزن همچنان شعر می خواند و متوجه ورود عروسک نشده است. عروسک خوردنی به سمت کیف دستی پیرزن می رود و کتاب و دفترهای اش را نابود می کند.ناگهان با حمله ای به سمت پیرزن می دود و آنرا اسیر می کند و با طناب دست و پاهایش را می بندد.پیرزن فریاد کمک خواهی می کشد و عروسک خوردنی نیز با قهقهه زدن به طرف تنگ ماهی می رود و آنرا به زمین می کوبد(حال باید ببینیم از تماشاگران کسی به کمک ماهی می شتابد.) عروسک به آشوبش ادامه می دهد و به سمت چادر می رود و آن را نیز آتش می زند.
*************************************
پیرزن که با دیدن این تصاویر شوکه شده است با فریادی بلند وردی جادوئی می خواند تا عروسک هایش سیاه و لوک به یاریش بشتابند. ناگهان سیاه و لوک با عروسک گردانی عروسک گردانان از بی جان بودن خارج می شوند و جان دار می شوند و آنان که خود را سرباز پیرزن می دانند با دیدن اسارت پیرزن تصمیم به جنگ با عروسک خوردنی می گیرند اما مشکل اینجاست که سیاه و لوک با هم مدتهاست قهرند و نمی خواهند باهم همکاری کنند. پس از لحظاتی بالاخره به خاطر نجات صاحبشان تصمیم به همکاری می گیرند و پس از مبارزه ی چند دقیقه ای عروسک خوردنی را شکست می دهند و اسیرش می کنند. سپس پیرزن را از بند رها می کنند. پیرزن بسرعت به سمت چادرش می رود تا آنرا خاموش کند. سپس از روی نفرت با تبرش به سمت عروسکی که ابتدای نمایش ساخته بود می رود و آن را تکه تکه می کند.سیبی که بجای قلب برای عروسک گذاشته بود را شروع به گاز زدن می کند. همزمان عروسک خوردنی که جان گرفته بود و اسیر سیاه و لوک شده بود با هر گاز زدن سیب کم کم جان خود را از دست می دهد و می میرد. سیاه و لوک که سرنوشت آن عروسک زنده شده را می بینند و با توجه به نگاه ملتمسانه ی پیرزن بالاخره با هم آشتی می کنند و همزمان با ورد جادوئی پیرزن به حالت بی جان خود باز می گردند
************************************
در پایان پیرزن عروسک هایش سیاه و لوک خوش شانس که به حالت بی جان خود بازگشته اند در آغوش می کشد وآنان را سوار گاری اش می کند که ناگهان خر دوان دوان دوباره به محیط اجرا می آید و دوباره آدمهای قصه به خود فیزیکی می گیرند که انگار در فضا معلق اند. خر که قصه اش را روایت شده می بیند پیامهای نمایشش (صلح ، وفاداری، قدرشناسی، سرنوشت عصیان) است را باز گو می کند و همزمان آدمهای قصه از فضا محو می شوند. خر که خود را هنوز موجودی منحصر به فرد می داند با خداحافظی از تماشاگران خارج می گردد.
پایان...
مطالب مشابه :
نمایشنامه طنز
نمایشنامه - نمایشنامه طنز - نمایشنامه های مخطلف - **نمایشنامه طنز به لهجه ی مازندرانی**
نمایشنامه طنز دادگاه
نمایشنامه طنز دادگاه. عرب (در حالی که جزوه ای در دست دارد با استرس در صحنه راه می رود)یا خدا
نمایشنامه طنز
هنر نزد ایرانیان است و بس - نمایشنامه طنز - هر مطلبی در مورد هنر بخوای هست. - هنر نزد ایرانیان
نمایشنامه طنز خیابانی : حامد بابا نامزد می شود
دانلود نمایشنامه های حامد مربوط صادق - نمایشنامه طنز خیابانی : حامد بابا نامزد می شود
"نمایشنامه و انواع آن"
نمایشنامه های طنز یا هجوی كه بصورت بی بند وبار مسائل خانوادگی و غیر اخلاقی را مطرح نمایند
شب شعر
نمایشنامه - شب شعر - نمایشنامه های مخطلف - نمایشنامه ی طنز شب
انواع نمایشنامه
۵- نمایشنامه طنز : گاهی نمایشنامه های كمدی حاوی پیام نیز می باشند كه ممكن است تلخ و گزنده
طرح نمایش خیابانی عروسکی با موضوع صلح و وفا و دوستی
نمایشنامه با صدای بلند آن را بخواند.با لحن های مختلف و طنز گونه برای تماشاگران شعر می
نمایشنامه ای در دو پرده
سرای طنز ایران - نمایشنامه ای در دو پرده - ارائه مطالب طنز در زمینه های مختلف
برچسب :
نمایشنامه های طنز