برنامه ریزی استراتژیک
فرآیند برنامه ریزی استراتیک<?xml version="1.0" encoding="utf-16"?>
اشارهآن چه را که در ادامه میخوانید، به بحث ضروری برنامه ریزی استراتژیک میپردازد، امری که امروزه در حوزه سازمانی، بسیار کلیدی به نظر میرسد. این اثر در شماره 121 تدبیر به چاپ رسیده است که ویراست و گزیدهای از آن را میخوانیم. چکیدهتاثیر برنامه ریزی استراتژیک در سازمانهای امروزی بر کسی پوشیده نیست. برنامه ریزی استراتژیک را کوششی نظام یافته برای اجرای استراتژیهای اصلی سازمان و به کارگیری آن برای تحقق مقاصد سازمان میدانند. برنامه ریزی استراتژیک اهداف سازمان را با توجه به رسالت آن تعیین و از طریق مطالعات محیطی، فرصتها و تهدیدها، نقاط قوت و ضعف سازمان را شناسایی میکند تا از این طریق هدفهای واقع بینانهتری را تعیین و به اجرا درآورد. بهکارگیری برنامه ریزی استراتژیک توسط مدیران میتواند در دراز مدت ثمرات مثبتی برای سازمانها به بار آورد. در این مقاله به اختصار فرآیند برنامه ریزی استراتژیک شرح داده شده است. مقدمهپیشرفت و توسعه سریع در جهان امروز و تغییرات پرشتاب محیطی، آگاهی از تحولات را ضروری ساخته است. ضرورت امر برنامهریزی بر کسی پوشیده نیست. عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی و کسب سود بیشتر برنامه ریزی را به صورت یک ضرورت انکارناپذیر درآورده است. برنامه ریزی استراتژیک عوامل اساسی خطر آفرین محیطی را تحلیل کرده و راه حلهایی که با احتمال بیشتر برای رسیدن به هدف مناسبتر است ارائه میدهد. به عبارتی، برنامهریزی استراتژیک فرایند تعیین اهداف سازمان و اتخاذ تصمیم درباره طرحهای جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آنها است. با وجود اهمیت برنامه ریزی استراتژیک، هنوز در بسیاری از سازمانها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده و حتی در بعضی از مواقع مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه میدانند. به عقیده بعضی از اندیشمندان برنامه ریزی استراتژیک بیانگر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است. به عبارتی، مدیران از طریق برنامه ریزی استراتژیک به امر آینده سازی میپردازند. کاربرد برنامه ریزی استراتژیک، همراهی سایر بخشها نظیر R&D.Mt5 و توسعه منابع انسانی را میطلبد که خود به عنوان یک تحول در بهبود و توسعه سازمان باید آن را برشمرد. پیش از آشنایی با فرایند برنامه ریزی استراتژیک لازم است که عناصر آن را شناخت که این عناصر عبارتند از تعریف، رسالت و اهداف و... در ادامه به بیان این عناصر میپردازیم. تعریف برنامه ریزی استراتژیک:برنامه ریزی استراتژیک در بخش دولتی، تاریخی طولانی دارد. واژه استراتژی از کلمه یونانی (STRATEGO) مرکب از (STRATOS) به معنای ارتش و (EGO) به معنای رهبر گرفته شده است. باوجود این، برنامه ریزی استراتژیک اساسا در بخش خصوصی توسعه یافته است. هر چند که رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک در بخش خصوصی تدوین شدهاند ولی میتوانند به سازماندهی دولتی و غیرانتفاعی و همچنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند. برنامه ریزی استرتژیک را میتوان تلاشی منظم و سازمان یافته برای اتخاذ تصمیم و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آنها، این که یک سازمان چیست، چه میکند، و چه اموری را انجام میدهد، مشخص خواهد شد. (تعریف OLSEN AND EADIE) در تعریف دیگری برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای نیل به اهداف و رسالت بلند مدت با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی. در تعریفی دیگر برنامه ریزی استراتژیک به معنای فرایند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده سازمان با جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازهگیری نتایج است. (تعریف OSBORNE & GAEBLER) و تعریف دیگر که برنامه ریزی استراتژیک را برنامه ریزی در مورد هدفهای بلند مدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آنها بیان میدارد. اکنون جا دارد تفاوتهای بین برنامه ریزی استراتژیک (STRATEGIC PLANNING) و برنامه ریزی تاکتیکی (TACTICAL PLANNING) بیان شود. اگر چه میان برنامه ریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوت گذاشته میشود، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آنچه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تفاوت یا تشخیص بین آنها یک امر نسبی است نه مطلق. با وجود این، بعضی از تفاوتها را به شرح زیر میتوان برشمرد: برنامه ریزی تاکتیکی اصولاً در سطوح میانی و پایه سازمان انجام میگیرد در حالی که برنامه ریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل میگیرد. در برنامه ریزی تاکتیکی بیشتر بر منافع فعلی سازمان تاکید میشود، در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک به منافع آتی توجه میشود. به عبارتی دید برنامه ریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامه ریزی استراتژیک بلندمدت است. در برنامه ریزی تاکتیکی روشهای کار غالبا تجزیه شده و متکی به دستاوردهای گذشته است در حالی که در برنامه ریزی جامع روشهای نو و تجربه نشده نیز پا به عرصه مینهند. برنامه ریزی تاکتیکی نسبت به برنامه ریزی استراتژیکی مخاطره کمتری دارد. تاکید برنامه ریزی تاکتیکی بر کارایی است در حالی که برنامه ریزی استراتژیک به اثر بخشی نظر دارد. ویژگیهای برنامه ریزی استراتژیک«راسل اکاف» در مورد برنامه ریزی سه ویژگی را برمیشمرد: 1. برنامه ریزی چیزی است که ما پیش از هر کاری انجام میدهیم، یعنی تصمیمگیری مبتنی بر پیشبینی است. 2. برنامه ریزی هنگامی لازم است که موقعیتی که ما میل داریم در آینده به آن دست یابیم، متضمن مجموعهای از تصمیماتی باشد که متکی به یکدیگرند، یعنی با یک نظام تصمیمگیری مواجهیم. 3. برنامه ریزی، فرایندی است که در جهت ایجاد یک یا چند موقعیت آتی سوق داده میشود که دلخواهانه هستند و به نظر میرسد اتفاق نمیافتند مگر کاری صورت گیرد. با توجه به موارد ذکر شده که در برنامه ریزی استراتژیک نیز صدق میکند ویژگیهای دیگری که میتوان برای برنامهریزی استراتژیک برشمرد به شرح زیر است. ● منعکس کننده ارزشهای حاکم بر جامعه ● توجه به سوال اصلی و اساسی سازمان ● تعیین چارچوبی برای برنامه ریزی و تصمیمگیری مدیریت ● دید دراز مدت و توجه به افقهای دورتر سازمان ● ایجاد پیوستگی و انسجام در عملیات و اقدامهای سازمان در دورههای زمانی طولانی ● فراگیری برنامه ریزی عملیاتی سازمان و جهت بخشی به آنان دو پرسش مهمی که سازمان در اجرای برنامه ریزی استراتژیک با آنها مواجه است عبارتند از: 1. فعالیت موسسه چیست؟ 2. چرا این فعالیت را دارد؟ برای پاسخ به سوال اول باید رسالت موسسه تعریف شود و پرسش دوم به انتخاب و تعیین اهداف موسسه مربوط میشود. رسالت تعریف رسالت میتواند آن قدر کلی و مبهم باشد که حاوی و حامل معنای مشخصی نباشد و یا تنها جنبه تبلیغاتی عمومی داشته باشد و از ایدهآل سخن بگوید که مطمئنا هرگز به آنها نخواهد رسید. به عقیده «پیتر دراکر» نبود یک فلسفه وجودی مهمترین علت شکستهای بازرگانی است. رسالت یا ماموریت شامل تعریف روشنی از دامنه فعلی و مورد انتظار کسب و کار در چند سال آینده است. رسالت یا ماموریت نشان دهنده نوع کسب و کاری است که سازمان در آن فعالیت میکند. اعضای سازمان بدون داشتن چشم انداز موفقیت، از چگونگی تحقق رسالت سازمان آگاهی نخواهند داشت. به بیان دیگر رسالت هدف سازمان و یا این که چرا سازمان وظایفی را انجام میدهد، مشخص میسازد. اهدافاهداف، خواستههای مشخصتری هستند که از ماموریت و بررسی محیطی ناشی میشوند، عناصر استراتژی مدیریت رده بالاتر به اهداف پایینتر تبدیل میشوند. در مورد اهداف، ذکر این نکته ضروری است که چون زمان و منابع محدود است اولویت بعدی اهداف اهمیت بسیاری مییابد. به طور خلاصه، عواملی که در تدوین اهداف موثرند در شکل زیر نشان داده شده است. رویکرد برنامه ریزی استراتژیکبرای طرح یک برنامه ریزی استراتژیک میتوان سه گام اساسی را در نظر گرفت و بر اساس آن طرح استراتژیک را برنامه ریزی و اجرا کرد این سه گام عبارتند از: گام اول: جایگاه خود را به عنوان یک سازمان مشخص کنیم (کجا هستیم؟) گام دوم: در آینده در نظر داریم چه موضعی داشته باشیم (به کجا میرویم) گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم. ویژگیهای گام اول: در این مرحله 5 تا 10 درصد وقت، صرف برنامه ریزی میشود. به عبارتی در این گام، برنامه ریزی نقش عمدهای ندارد فقط جایگاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین میشود و در حقیقت مشخص میگردد که در ابتدای کار کجا هستیم. ویژگیهای گام دوم: برنامه ریزی در این گام نقش مهمی را ایفا میکند و برنامه ریزی 40 تا 60 درصد وقت گروه را به خود اختصاص میدهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامه ریزی استراتژیک تاثیر به سزایی دارد. ویژگیهای گام سوم: در این مرحله نیز 40 تا 60 درصد وقت گروه صرف برنامه ریزی میشود. در خلال این گام گروه استراتژیها را برای تحقق چشم انداز تدوین میکند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز میکند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد. فرایند برنامه ریزی استراتژیکالگوی برنامه ریزی استراتژیک که فرآیند آن مورد بررسی قرار میگیرد، دارای 8 مرحله است و این الگو نسبت به الگوهای دیگر فهرست مناسب از مواردی را تهیه کرده است که ارائه یک برنامه ریزی استراتژیک را ممکن میسازد (الگوی BRYSON). مراحل فرایند مورد نظر برایسون عبارت است از: 1. آغاز فرایند برنامه ریزی استراتژیک و حصول توافق درباره آن 2. تعیین و شناسایی دستور سازمانی 3. روشن ساختن رسالت و ارزشهای سازمانی 4. ارزیابی محیط خارجی، فرصتها و تهدیدها 5. ارزیابی محیط داخلی نقاط ضعف و قوت 6. شناسایی مسائل استراتژیکی که سازمان با آنها مواجه است 7. تنظیم استراتژیها برای مدیریت مسائل استراتژیک 8. برقراری دیدگاه سازمانی کارساز برای آینده این هشت مرحله باید به اجرا، نتیجهگیری و ارزیابی منتهی گردد. باید توجه داشت که نتیجهگیری و ارزشیابی در هر مرحله از فرایند انجام پذیرد. مرحله اول: آغاز فرایند برنامه ریزی استراتژیک و حصول توافق بر سر آن. هدف از این مرحله گفتگو و جلب حمایت تصمیم گیرندگان کلیدی و رهبران فکری به منظور موفقیت برنامه ریزی از سازمان هستند. توافق به دست آمده باید کوششها، مراحل مرجع در طول فرایند، شکل و زمانبندی گزارشها و نقش و وظایف اعضا را دربرگیرد. مرحله دوم: تعیین و شناسایی دستور سازمانی. دستورهای رسمی و غیررسمی که بر عهده سازمان گذارشت میشود بایدهایی هستند که سازمان با آنها روبروست، سازمانهای معمولی دقیقا میدانند که موظف و مکلفند که چه کارهایی را انجام دهند و چه کارهایی را انجام ندهند. مرحله سوم: روشن ساختن رسالت و ارزشهای سازمان. در این مرحله تعیین ماموریت سازمان و یا به عبارت دیگر علت وجودی سازمان مشخص میشود؛ یعنی به طور کلی چرا سازمان به وجود آمده و برای تحقق چه چیزی تلاش میکند. تعیین هدف میتواند مقدار قابل توجهی از تضادهای غیرضروری در سازمان را از بین ببرد و به آسان ساختن مذاکرات و بهرهوری فعالیتها کمک کند. موافقت بر سر اهداف، زمینههایی را معین میکند که سازمان در آنها با رقابت مواجه خواهد شد. همچنین سازمان پیش از تدوین شرح رسالت خود باید تجزیه و تحلیلی از ذی علاقگان به عمل بیاورد. ذی علاقه، فرد، گروه یا سازمانی است که میتواند بر منابع و یا برونداد سازمان تاثیر گذارد. به عنوان مثال از ذی علاقگان دولت باید به شهروندان، مالیات دهندگان، اتحادیهها، گروههای ذی نفوذ و احزاب و از ذی علاقگان سازمان غیرانتفاعی به ارباب رجوع، کارکنان و تامین کنندگان منابع مالی اشاره کرد. مرحله چهارم: ارزیابی محیط خارجی. تیم برنامه ریزی باید بتواند فرصتها و تهدیدها را به خوبی شناسایی و تعیین کند. مطالعه محیط خارجی و ارزیابی آن به این دلیل انجام میپذیرد که ما از قضایی آگاهی یابیم که میخواهیم در آن تلاش کنیم. یقینا اگر محیط ثابت میبود موضوع تاثیرات محیطی چندان مهم نمیبود اما امروزه تغییر به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر تلقی میشود و به همین دلیل شناخت عوامل تاثیرگذار خارجی مهم است. هدف اصلی در این مرحله شناخت فرصتها و تهدیدهاست. هر موقعیتی که به حرکت و پیشرفت سازمان کمک کند فرصت نامیده میشود و اگر مانع ایجاد کند باید آن را تهدید نام نهاد. مرحله پنجم: ارزیابی محیط داخلی. اکثر سازمانها اطلاعات بسیاری در مورد دروندادهای خود دارند اما در مورد استراتژی جاری خود چه به صورت کلی و چه بر مبنای کارکرد، نظر مشخصی ندارند. برای شناخت محیط داخلی سازمان باید از مزیت استراتژیک آن آگاه بود. تحلیل و تشخیص مزیت استراتژیک فرایندی است که توسط آن بازاریابی، تحقیق و توسعه، منابع و کارکنان و سیستمهای اطلاعاتی مدیریت سازمان آزمایش میگردد تا نقاط قوت و ضعف سازمان شناسایی شود. مرحله ششم: شناسایی مسائل استراتژیک سازمان. مسائل و موضوعهای استراتژیک باید در نتیجه فعالیت بررسی محیطی ظاهر شوند. این موضوعها باید با نقاط ضعف داخل سازمان، تهدیدات خارج سازمان و با فرصتهای آینده سازمان مد نظر قرار گیرند. سازمان ممکن است خدمات و رویکردهای جدیدی در ارائه خدمات پیشنهاد کند. موضوعهای استراتژیک باید به نوعی از موضوعهای روزمره جدا شوند و فهرست آنها به عنوان تشکیل دهنده مبانی استراتژیهایی به کار گرفته شود که باید تنظیم و اجرا گردند. همچنین باید توجه داشت مسائل استراتژیک متضمن تعارضهای گوناگونی است. این تعارضها در رابطه با اهداف (چه)، ابزار (چگونه)، فلسفه (چرا)، موقعیت (کجا)، زمان (چه وقت) و گروههایی مطرح میشوند که به دلیل استفاده از راههای مختلف زیان دیده یا سود میبرند (چه کسی)، در جهت شناسایی و حل مسائل به شکل کارساز، سازمان باید برای برخورد با اختلاف نظرهای اجتنابناپذیر آماده باشد. یک مساله استراتژیک باید شامل سه عامل باشد. نخست مساله مورد نظر باید به اختصار بیان شود، دوم عواملی که مساله مورد نظر را به یک موضوع خط مشی بنیادی تبدیل میکنند باید فهرست شوند، سرانجام، تیم برنامه ریزی باید پیامهای ناشی از نارسایی برخورد با مسائل استراتژیک را مشخص سازد. مرحله هفتم: تدوین استراتژیها؛ برای مدیریت مسائل، تنظیم و تدوین استراتژی که گاهی طرح اجرایی نامیده میشود، مرحلهای است که در آن موضوع استراتژیک استنتاج شده از مراحل قبلی به صورت اجرایی درمیآیند. در این مرحله استراتژیهایی برای تحقیق اهداف عینی منتخب تنظیم میشوند و میتوان در عمل آنها را طرحهای اجرایی که ناشن دهنده مراحل اصلی، پاسخگوییها، ضرب الاجلها و منابع مورد نیاز جهت تحقق اهداف عینی هستند دانست. یک استراتژی کارساز باید با چند معیار مطابقت داشته باشد، باید از نظر فنی قابل اجرا و از نظر سیاسی مورد قبول ذی علاقگان کلیدی بوده، با فلسفه و ارزشهای محوری سازمان هماهنگ باشد، افزون بر این، استراتژی کارساز باید مسائل اخلاقی، معنوی و قانونی را نیز رعایت کند. مزایای برنامه ریزی استراتژیک1. یکی از مزایای برنامه ریزی استراتژیک هادی بودن آن است. این نوع برنامه ریزی جهت و مسیر فعالیتها و عملیات سازمان را مشخص ساخته و به عنوان راهنمای سازمان عمل میکند. 2. جهتگیری آینده اولویتها را مشخص میکند و تصمیمهای امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ میکند. 3. برنامه ریزی استراتژیک نقش هماهنگ کننده بین برنامههای عملیاتی سازمان را انجام میدهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر جهت میبخشد 4. با اوضاع و شرایطی که به سرعت دستخوش تغییر میشوند به روش کارساز برخورد کرده و کار تیمی و تخصصی کارشناسی ایجاد میکند. 5. برنامه ریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیشبینی آینده میپردازد و از این رو اطلاعاتی را در خود دارد که برای اقدامات دراز مدت مدیران مفید است. 6. برنامه ریزی ومدیریت استراتژیک خواهان بینش استراتژیک در سراسر واحدهای سازمانی و از جمله همه سیستمهای اداری است و به جای این که عملی مکانیکی باشد نقش محوری افراد، گروهها و نفوذ فرهنگ سازمان را به رسمیت میشناسد. محدودیتهابا وجود مزایای برشمرده شده، بسیاری از صاحبنظران نیز برنامه ریزی استراتژیک را ناکارا و گاهی اوقات زائد میدانند و محدودیتهایی را در جهت کاربرد آن بیان میدارند که عبارت است از: 1. بالا بودن هزینههایی که جهت امر برنامه ریزی نیاز است و اغلب سازمانهای کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمیکنند. 2. از نظر زمانی این نوع برنامه ریزی نیاز به زمانی طولانی دارد، سازمانها برای برنامه ریزی باید مدت زمان زیادی وقت صرف کرده و مراحل مختلف این فرایند را پشت سر نهند تا سیستم برنامه ریزی استراتژیک بتواند شروع به کار کند. 3. فرایند برنامه ریزی استراتژیک بیش از آن چه هست یا میتواند باشد منطقی و تحلیلی ارائه شده است. طرح آن بیش از اندازه ذهنی است و نمیتواند پویاییهای اجتماعی ـ سیاسی کار در هر سازمانی را ملحوظ دارد. 4. تصمیمگیری در مورد ماموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممکن است معنایی نداشته باشد. 5. برنامه ریزی استراتژیکی از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص دارد که در دسترس همه سازمانها نیست؛ 6. عدم دسترسی سازمانها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در مورد محیط، تحولات و رویدادهای کلان محیطی. 7. عدم آشنایی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک و عدم اعتماد آنها به برنامه ریزی استراتژیک. نتیجه گیریهر چند که برنامه ریزی استراتژیک دارای محدودیتها و بعضی تنگناها است، ولی کاربرد صحیح آن توسط مدیران متفکر میتواند نتایج مثبتی به بار آورد. به عقیده آلفرد مارشال، اقتصاددان مشهور انگلیسی اگر تمامی سرمایهها و ابزار تکنیکی و مسائل موجود فنی در جهان به یکباره دستخوش تباهی شود، ولی دانایی مدیران در رده استراتژیک باشد، در مدت کوتاهی جامعه پویا و شکوفا میگردد. بنابراین، در راه اجرای برنامه ریزی استراتژیک کاربرد آموزشهای لازم در این زمینه برای مدیران ضروری است، برنامه ریزی استراتژیک دیدگاه استراتژیک را در سازمان تقویت میکند و سبب میشود که اعضا در محدوده زمان حال باقی نمانند و به افقهای دور دست توجه کنند. به کارگیری برنامه ریزی استراتژیک سبب میشود که بینش مشترکی در بین اعضا و سازمان به وجود آید. در اجرای برنامه ریزی استراتژیک باید به فرهنگ سازمان و شرایط فرهنگی محیط نیز توجه کافی مبذول داشت. به طور مثال، در جامعهای که تقدیر گرایی بینش غالب مردم است، استفاده از فرایند برنامه ریزی استراتژیک مشکلات و معضلاتی را برای جامعه و سازمانها به وجود میآورد. مدیریت، برنامه ریزی استراتژیک را به عنوان یک وسیله میبیند و نه یک هدف، بنابراین سازمانها باید برنامه ریزی استراتژیک را گامی در جهت رسیدن به اهداف خود تلقی کنند. |
مطالب مشابه :
برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی آموزشی - برنامه ریزی استراتژیک - تعيين برنامهها : اگر فرض كنيم كه استراتژيها
مدیریت استراتژیک
۴- برنامه ریزی استراتژیک متمرکز بر بلند مدت و برنامهریزی متمرکز بر کوتاه مدت است.
برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ برنامه ریزی استراتژیک یک ابزار مدیریتی است، و فقط یک هدف
تعریف برنامه ریزی استراتژیک
آباداک - تعریف برنامه ریزی استراتژیک - آباداک آبادی کوچکی یست در ذهن من
برنامه ریزی استراتژیک
دنیای صنعت نوین - برنامه ریزی استراتژیک - هر نوع اطلاعات از صنعت و مدیریت و موفقیت را در این
برنامه ریزی استراتژیک
وبلاگ شخصی علی رحیمیان پور - برنامه ریزی استراتژیک - کارشناسی ارشد
برنامه ریزی استراتژیک
مدیریت استراتژیک مدیریت استراتژیک تمرکز تازه سازمان بر دورنمای اجتناب ناپذیرآینده است.
مقاله برنامه ريزي استراتژيك و مهندسي مجدد
مدیریت برنامه ريزي استراتژيك آینده پژوهی - مقاله برنامه ريزي استراتژيك و مهندسي مجدد
طرح ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک: فرایندی است برای تشخیص سیاستهایی که ( اگربه موارد اجرا گذاشته شوند)
برنامه ریزی استراتژیک
manangement / MBA / marketing - برنامه ریزی استراتژیک - information اشاره. آن چه را که در ادامه میخوانید، به
برچسب :
برنامه ریزی استراتژیک