ترنج
سیب بگفت ای ترنج،از چه تو رنجیده ای /گفت من از چشم بد می نشوم خودنما
ترنج ،اترج ،بالنگ:
ترنج، ميوه اي از جنس مرکبات است، اين ميوه در سنسکريت «نارنگه» ناميده مي شود که با مفهوم «آگروهي» از لغت ايتاليايي Agro ـ که به معني ترش است ـ برابر است و جالب اين است که ترنج را به ترکي «تُرش» گويند.
نام دیگر آن اترج است.چون که اعراب به مرکبات پوست کلفت که در صنعت مرباسازى به کار مى رود، اترج مى گویند.
بادْرَنْگ نیز به علتی نامعلوم به میوة دو گیاه کاملاً متفاوت اطلاق شده است : 1) تُرَنج ، از خانوادة سَدابیان ، که این مقاله فقط به آن اختصاص دارد ؛ 2) خیار ، از خانوادة کدوییان .
اصطلاح دیگر عربی که در اصل از یونانی ترجمه شده و به برخی از کتابهای مفردات ادویه راه یافته «تُفّاح مائی » یا «تُفّاح ماهی » است ، ترجمة مِلُن مِدیکُن یونانی به معنی «سیب مادی » (منسوب به کشور مادِ باستان ؛ مای = ماه =ماد) که حکیم یونانی تئوفراستوس در وصف این میوه به کار برده است.
شرفنامه ٔ منیری:میوه ای است معروف به تازیش متکاء خوانند. .
المنجد:میوه ای است از جنس لیمو و آنرا اُترج هم نامند و عامه آنرا کباد خوانند.
در کتب طب سنتی با نام”اترج کبیر” آمده است. میوه آنرا به فارسی بالنگ گویند.و از نظر گیاه شناسی واریته از بادرنگ است. این درختچه دارای میوه های زشتی است که گاهی به وزن یک کیلو گرم نیز می رسد. نوع دیگری از بالنگ را به فارسی “بادرنگ” می نامند و در کتب طب سنتی با نام های بادرنج، باذرنج و اترج صغیر آمده است. بالنگ درختچه ای است به شکل غیرمنظم، برگ آن با کمی اختلاف شبیه سایر مرکبات ولی میوه آن به کلی متفاوت و نوع کبیر آن در ابعاد یک خربزه کوچک است.
تفاوت ترنج و بادرنگ:
چنین می نماید که در ایران نامهای ترنج و بادرنگ و بالنگ بتدریج به گونه های متفاوتی از این میوه اختصاص یافته است . بُسحاق اطعمة شیرازی در بیتی (ص 43) به تفاوتی میان «ترنج » و «بالنگ » اشاره می کند. مؤلف برهان قاطع (ذیل « بادرنگ » و « بالنگ ») می گوید که «بالنگ » نوعی از بادرنگ = ترنج بسیار شیرین و نازک است که پوست آن را مربّا می سازند. عقیلی علوی شیرازی (ص 100) توضیح دقیقتری دربارة تفاوت «ترنج » و «بالنگ » دارد: «اترج ... دو صنف است : یکی صغیر و پوست آن مستوی املس و دو طرف آن باریک و این را به فارسی ترنج می نامند؛ و صنف دویم کبیر و پوست آن غیر مستوی و دو طرف آن چندان باریک نیست بلکه طرف متصل شاخ درخت اندک پهنتر... و این را به فارسی بالنگ نامند. و رنگ پوست هر دو زرد و طلایی است و رایحة آن طیب ، خصوص صغیرآن ...».
معنی نام:
اغلب معتقدند که به علت داشتن چين و چروک و شکنج بسيار در پوست نسبتاً ضخيم خود به اين نام ناميده شده است، زيرا که ترنج به معني چين و شکنج است. اين مطلب به اين جهت گفته شده است که مصدر ترنجيدن، به معني «چين به هم رسانيدن و درشت گرديدن باشد.
_محل رويش اين درخت بيشتر در جاهاي گرم و مرطوب و در ايران اغلب در شمال ايران،گرگان و مازندران جاي مناسبي براي رويش و پرورش آن است.
_درخت ترنج داراي خارهاي گزنده اي در کنار هر برگ است و به همين جهت نظامي سروده است:
کسي کو با ترنجم کار دارد / ترنج آسا قدم بر خار دارد_از پوست اين ميوه، مربا درست مي کنند و ترکيب «بالنگ عسل پرورده» در شعر بسحق اطعمه اشاره به همين مطلب است: گر مرکب پرورش در سرکه يافت / همچو بالنگِ عسل پروردني است_و گاهي نيز از خود ميوه، شکلي زينتي مي سازند، بدين گونه:
که ميوة کوچک آن را پس از ريزش گلبرگهاي آن از دهانه باريک تنگ بلور ـ يا بطري هاي خوش ترکيب ـ عبور داده، تُنگ را به درخت مي بستند تا ترنج در آن رشد کند و برسد، آن گاه دُم ميوه را قطع کرده، تُنگ را به زير مي آوردند. گاهي اين تنگ را مي شکستند و ميوه را ـ که شکل آن تنگ يا بطري را به خود گرفته ـ در روي طاقچه براي زيبايي آن مي نهادند و يا مي خوارگان، بر روي آن ترنج داخل تنگ، باده مي ريختند . تا باده بوي خوش ترنج به خود بگيرد.
_به نظر میرسد درخت ترنج، اول ميوه میدهد و بعد شکوفه و برگ میآورد، حال آنکه در واقع ترنجها در زمستان ـ و پيش از رسيدن بهار و زمان شکوفه ـ بر سر درخت میمانند و چنين مینماید که درخت ترنج اول ميوه میدهد، بعد شکوفه و برگ:. رسم ترنج است که در روزگار / پيش دهد ميوه، پس آرد بهار
ترنج در ادبیات:
در ادب فارسي نيز ترنج، به صورتهاي گوناگون به کار رفته است، گاهي شکل ظاهري و پوست ترنجيده آن موردنظر قرار گرفته است:
بادا رخ حاسدت ترنجيده و زرد / همه بر طبقي نهاده پيشت چو ترنج :(سوزني سمرقندي)
يا:
از اشکشان چو سيب گذرها منقّطش / وز بوسه چون ترنج، حجرها مجدّرش(خاقاني)
و گاهي زردي آن پيش چشم شاعر مي آيد که مي سرايد:
تا که ترنج را خزان شکل جذام داد بَر/ در يَرقان شده است رز، همچو ترنج از اصفري(خاقاني)
گاهي به بوي خوش و مزه ترش آن اشارتي گذرا دارد:
ترشي کند از ترنج خويي /امّا نکند ترنج بويي(نظامي، ليلي و مجنون)
گاهي نيز غبغب و... را به ترنج مانند مي کند (برهان) که اين هم مربوط به تعبيرات و پسند زمانه است:
ترنج غبغب آن يوسفِ عزيز چو ديدم /چنان شدم که به جاي ترنج دست بريدم
گاهي اين ترنج ـ چه طبيعي و چه ساخته از زر ـ ميوة دست پادشاهان بوده است و پادشاهان حتي هنگام بر تخت نشستن، آن را در دست مي گرفته اند، چنان که درباره انوشيروان و خسروپرويز گفته اند:
کسري و ترنج زر، پرويز و بِه زرّين بر باد شده يکسر، با خاک شده يکسان (خاقاني)
در شاهنامه درخت ترنج و میوهی آن نماد پیروزی و شکوه و غرور و سربلندی است و به نشانهی پیروزی، میوهی آن را در دست میگیرند. در داستان «رستم و اسفندیار»- رستم، ترنج به دست بر کرسی زر مینشیند:«بیامد بر آن کرسی زر نشست/ پُر از خشم و بویا ترنجی به دست».
ترنج در کتب تاریخ:
آن چه از تواريخ برمي آيد، ترنج از آن گونه ميوه ها بوده است که اغلب،
اميران آن را به صورت هديه براي پادشاهان مي فرستادند، چنان که اميريوسف ـ
حاکم بلخ و قصدار ـ از جمله هدايا، ترنج را نيز به نزد سلطان غزنوي فرستاده
بود:
«... به چند دفعت مجمزّان رسيدند از قصدار، سه و چهار و پنج، و نامه هاي
يوسف آوردند و ترنج و انار و نيشکر نيکو، و بندگيها نموده و احوال مُکران و
قُصدار شرح کرده...»
از ترنج و نارنج، گاهي خيمه و خرگاه پادشاهان را تزيين مي کردند. در تاريخ بيهقي آمده است:
«... و وقت ترنج و نارنج بود و باغهاي اين بقعت ـ ستّارآباد ـ از آن بي
اندازه پيدا کرده بود و از اين بالا پديدار بود، فرمود تا از درختان، بسيار
ترنج و نارنج و شاخه هاي با بار باز کردند و بياوردند و گرد بر گرد خيمه،
بر آن بالا بردند و آن جاي را چون فردوس بياراستند و نديمان را بخواند و
مطربان نيز بيامدند و...» (بيهقي/586).
در ايران قدیم، مکان اصلي رشد درخت ترنج، گرگان و مازندران بوده است.
منصور ثعالبي نيز بهترين ترنج را طبرستاني مي داند و در ذيل وَردِ جور مي
نويسد:
«گور، از آباديهاي فارس است، به گل سرخ آن مَثَل زنند و در هيچ جا به
خوشبويي گل سرخ آن پيدا نمي شود و مانند بنفشة کوفه و شب بوي بغداد، و
زعفران قم و نيلوفر سيروان و نارنج صيمره و ترنج طبرستان و نرگس گرگان، جاي
نخستين دارد» (ثمارالقلوب/548).
«رسم پهلوانان قديم بوده است براي نشان دادن خونسردي خود نارنج به دست به ميدان مي آمده اند.» (ثروتيان/358).
ترنج درمیان کودکان و عوام:
چون ترنج، ميوه اي گردگونه و سخت است، مي توان با آن گوي بازي کرد و در شهرهايي که ترنج به دست مي آمده، کودکان اغلب، از آن چون گوي استفاده مي کردند و وسيله بازي آنان بوده است. گاهي هم براي تمرين تيراندازي، ترنج يا نارنجي را در فاصله اي به عنوان نشانه قرار میدادند و با تير، به آن نشانه میرفتند، اين ترنج يا نارنج را ترنج نشانه يا نارنج نشانه میگفتند.
در عروسيها نيز همان گونه که در بعضي جاها رسم بوده است که در هنگام نامزدي تا زمان عروسي، عروس و داماد به طرف يکديگر سيب پرتاب مي کردند، در جاهايي نيز رسم بوده است که به طرف هم ترنج مي زدند، بعدها اين ترنجها را از زر مي ساختند.
صاحب فرهنگ آنندراج مي گويد: «رسم است در ولايت ـ ايران ـ که چون داماد و عروس را به خانه خواهد که بياورد، و بر سر دروازه که مي رسد، داماد بر عروس و عروس بر داماد ترنج مي زند، چنان که از مردم ايران به تحقيق رسيده، و اين ترنج را از طلا مي سازند».
در هندوستان، زدن ثمرها مثل اين، روز چهارم بعد از عروسي است (محمد پادشاه، ذيل ترنج).
اين ترنج بازي در شعر فارسي نيز ديده مي شود:
ليلي ز سرِ ترنج بازي / کردي ز زنخ، ترنج سازي
ترنج و نجوم:
ترنج به جهت شکل و طعم و بوي، در نزد ستاره شناسان، به عطارد منسوب است، چنان که گفته اند:
«بدان که هر چيزي که خداي ـ تعالي ـ بيافريد، اگرچه به هر ستاره هر يَکَش را منسوب کنند، خالي نبود از آن که همه ستارگان را اندرو بهره اي است، چنان که ترنج:
زردي وي مشتري را بود، زيرا بدو منسوب کنند. و بويش زهره را، زيرا همه بويهاي خوش بدو نسبت کنند. و پوستش، آفتاب را، زيرا که طعمش تيز است، و همه تيزها را بدو منسوب کنند. و گوشتش ماه را، زيرا که تر است و طعمش خوب است و اين هر دو را منسوب بدو کنند. و تراشي اش بهرام را، زيرا که به طعم ترش است و ترشيها را منسوب بدو کنند. و تلخي اش زُحل را، زيرا که او تلخ است و همه تلخيها را بدو منسوب کنند. و عطارد، به اين چيزها که گفتيم موافق بود...» (شمس الدين دنيسري، 135/59).
خواص در کتب قدیم:
از برگ درخت ترنج، دخنه اي ترتيب مي دادند که اگر آن را در زير دراعّه و
دستار بسوزانند، پوشنده آن «خوابهاي خوش بيند و هر چه در آن سال از نيکي و
بدي بدو خواهد رسيدن، در خواب بيند» (همان/84) و «مقدار دو مثقال تخم
ترنج، ضدّ همه زهرهاست» (همان/132) و اگر اين دانه ترنج سوده بر زخم کژدهم
نهند سود کند (همان/251) و چون با گوگرد دود کنند، سپيد گرداند» (همان/302)
و ترنج پرورده را همچون شقاقلِ پرورده، مزاجهاي سرد را سود دارد
(همان/141) و چون پوست آن را ميان جامه ها نهند مانع کرمها باشد
(شاملو/286) و پوست خشکيده آن را بسوزانند و بسايند و در پارچة نازک کنند و
زني را دهند، اگر به سرفه افتد دوشيزه نيست وگرنه دوشيزگي اش بر جاي است
(فرخ نامه/139).
در پزشکي نيز پوست او را گرم و خشک مي دانستند به درجه دوم و تخم او را گرم
و خشک، به درجه دوم مي دانستند (شمس الدين دُنيسري/113) و معتقد بودند:
«پوست ترنج، دل را قوي کند و معده را قوت دهد و نشاط آرد و مغز هسته آن زهر
کشنده را سود دارد» (شاملو/287).
ترش آن مسکن شهوت زنان و جالی لون و دافع کلف و داشتن پوست آن در جامه ها مانع کرم است . (منتهی الارب )
پزشکان در دفع صفرا از ترنج ـ به جهت ترشي و صفرابريِ آن ـ استفاده مي کردند:
ترنجي کز تو اکنون بر کف ماست / پسِ صفرانيان، داروي صفراست( جامي، يوسف و زليخا)
ترنج در خواب:
خوابگزاران نيز ديدن ترنج را در خواب، به شيوه هاي گوناگون تعبير کرده اند و حتي رنگ زرد آن ـ که معمولاً در خواب نشاني از بيداري است ـ نيز نشان شادي و خرمي و نيک است.
در کتاب التّحبير آمده است: «و هر ميوه که لَونِ آن زرد باشد، آن دليل مرض بود، الّا ترنج و سيب و کُنار، که زردي آن گفته اند ضرري نباشد» (ص134) و از قول ابن سيرين نقل کرده اند که «دانيال (ع) مي گويد: ترنج، اگرچه رنگش زرد است ولي ميوة خوشبو و خوشمزه و خوشايندي است و مي گويند: از ميوه هاي بهشتي است و ديدن آن در خواب نيکوست» (کامل التعبير/210) و از قول کرماني آورده است: «ترنج در خواب مردي ثروتمند و آراسته و همدم با مردم است به طوري که همه او را دوست دارند. اگر بيند ترنجي دارد، يا کسي ترنجي به او داد، با چنين مردي همنشين مي شود، اگر ترنج در کنار خود ببيند فرزندي زيباروي پيدا مي کند و اگر ببيند ترنج خورد از مال خود يا مال شخص ديگري بهره مند مي شود...» (همان)
در مجموع، ترنج در خواب نشانه چهار وجه است: 1ـ زن خوب 2ـ کنيز با ديانت 3ـ دوست ثروتمند 4ـ فرزند شريف و درستکار (همان/211).
ترنج در احادیث:
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) ، که با اندکی اختلاف در الفاظ در جوامع حدیث اهل سنت نقل شده ، مؤمن (یا مؤمنی که قرآن بخواند) به «اُتْرُجَّة »تشبیه شده ، که مزه و بوی خوش دارد (مثلاً رجوع کنید به صحیح البخاری ، ج 6، ص 107). ابن قیم جوزیّة ، پس از نقل این حدیث ، برخی از خواص طبی اترج را، به تفکیک پوست و گوشت و حمّاض و دانة آن از ابن سینا و احمد غافقی و ابن ماسویه و دیگران نقل کرده سپس می افزاید که چیزی با این همه فایده ، شایستگی آن را دارد که «خلاصة وجود، یعنی مؤمنی که قرآن می خواند» را بدان تشبیه کنند.
در کتابهای احادیث شیعه ، روایاتی از ائمة اطهار(ع)، دربارة اترج و منافع آن نقل شده است (مثلاً رجوع کنید به بَرقی ، ص 555-556؛ مجلسی ، 1403، ج 63، ص 191-193). موضوع این روایات عمدتاً این است که آیا خوردن اترج پیش از غذا سودمندتر است یا پس از آن ؛ دیگر اینکه خوردن نان خشک به هضم اترج کمک می کند. مجلسی در حلیة المتقین از امام رضا (ع)، حدیثی نقل کرده که «حضرت رسول (ص) ، را نگاه کردن به سوی ترنج سبز و سیب سرخ خوش می آمد». سپس می افزاید: «بدان که عرب لیمو و نارنج را همه ترنج می گویند.» عقیلی علوی شیرازی (همانجا) هم حدیث دیگری نقل کرده که «داخل نمی شود شیطان در خانه ای که در آن اترج باشد».
الدعوات: روایت شده است که: «… میوه را در ایام دولتش بخور؛ و برترین میوه ها، انار و ترنج است. از سبزی ها نیز گل سرخ و بنفشه، برترین هستند.»
خواص ترنج
پیامبر خدا(ص): بر شما باد ترنج؛ چرا که دل را نورانی می سازد و بر توان مغز می افزاید.
خوردن ترنج پس از غذا
الکافی: - به نقل از عبدالله بن ابراهیم جعفری- امام صادق(ع) فرمودند: «پزشکان شما درباره ی ترنج چه دستور می دهند؟»
گفتم: که دستور می دهند آن را پیش از غذا بخویم.
فرمود:« اما من، شما را به خوردن آن پس از غذا دستور می دهم.»
الکافی: - به نقل از ابراهیم بن عمر یمانی- به امام صادق(ع) گفتم: آنان مدعی اند که بهترین وضعیت برای خوردن ترنج، حالت ناشتاست.
امام صادق(ع) فرمود: «اگر پیش از غذا خوب باشد، پس از غذا به مراتب بهتر و پسندیده تر است.»
امام صادق(ع): ترنج را پس از غذا بخورید؛ چرا که خاندان محمد(ص) چنین میکنند.
نخوردن ترنج در شب
امام رضا(ع): خوردن ترنج در شب، چشم را برمی گرداند و کژ چشمی به جای می گذارد.
آنچه ترنج را هضم می کند
امام باقر(ع): ترنج، سنگین است. چون خورده شود، نان خشک، ان را در معده هضم می کند.
امام رضا(ع): نان خشک، ترنج را هضم می کند.
الکافی: – به نقل از ابو بصیر- میهمانی داشتم که به ترنج همراه با عسل، اظهار تمایل کرد. آن را به او دادم و خود نیز با وی خوردم. سپس نزد امام صادق(ع) رفتیم و دیدیم که سفره ای نزد ایشان گشوده است. به من فرمود: «پیش آی و بخور.»
گفتم: پیش از آن که نزد شما بیایم، ترنج و عسل خورده ام و اکنون سنگینی آن را احساس می کنم؛ زیرا زیاد خورده ام.
ایشان[ به یکی از غلامان خود] فرمود: «ای غلام! نزد کنیز برو و به او بگو: “برایمان یک کناره نان خشک، از آن چه در تنور خشک می کنی، بفرست.”»
آن نان، آورده شد. پس به من فرمود: «از این نان خشک بخور؛ چرا که ترنج را هضم می کند.»
من آن را خوردم و سپس از جای برخاستم، گویا که هیچ چیز نخورده ام.
مربای ترنج
طب الأئمه(ع): به نقل از ابراهیم بن حسن جعفری- امام صادق(ع) به یاران خویش فرمود: «به من بگویید که پزشکانتان درباره ی ترنج به شما چه دستور میدهند؟»
[یکی] گفت: ای پسر پیامبر خدا! ما را به خوردن آن، پیش از غذا، سفارش می کنند.
فرمود: «هیچ چیز، از آن، در حالتی که پیش از غذا خورده شود، بدتر نیست و هیچ چیز، از آن، در حالتی که پس از غذا خورده شود، سودمندتر نیست. بر شما باد مربای آن، که در درون انسان، بویی چون بوی مشک دارد.»
نگاه کردن به ترنج
المعجم الکبیر: - به نقل از ابو کبشه ی انصاری- پیامبر(ص) نگریستن به ترنج را دوست داشت و به نگریستن به حمام احمر نیز علاقه مند بود.
امام رضا(ع): پیامبر خدا به نگریستن به ترنج و به نگریستن به سیب سرخ، علاقه داشت.
گونه های بادرنگ:
اعضای پرورشی خانوادة مرکبات استعدادی غیر عادی برای تنوع دارند و آمیزش انواع یا گونه های آنها به طور طبیعی یا با دستکاری آدمی به آسانی صورت می گیرد. احوال آب و هوا و خاک هم در پیدایش گونه های جدید مؤثر است . این دگرگونی پذیری تفاوتهایی کمابیش بزرگ در شکل ظاهر و حجم و وزن و رنگ و بو و مزة میوه هایِ مرکبات پدید آورده است.
*در کتاب الفلاحة النَبَطیّة دانشمند آسوری نژاد، ابن وحشیّة می یابیم که ، به ادّعای خود، محتویات آن را در 291 از مآخذ قدیم «کَسْدانی » (= آسوری ) ترجمه و تلخیص کرده است . مثلاً می گوید که می توان بسیاری از گیاهان را به درختچة اترج پیوند زد و از این پیوندها میوه های عجیبی پدید می آید ،خود او طریقة پیوند «خیار شنبر» = فلوس بر اترج و پیوند اترج بر درخت زیتون را شرح داده است. دربارة پیوند پذیری شگفت انگیز درختچة ترنج و امکان پیوند کردن «انواع میوه ها بر ترنج »: رجوع کنید به رشیدالدین فضل الله ، ص 49-51).
*یکی از قدیمترین اشارات به گونه های بادرنگ در مآخذ دورة اسلامی در الصیدنة ابوریحان بیرونی (ج 1، ص 39-40) است :
ترنجِ هند، بسیار ترش ؛ ترنج گرگانی ، دارای پوست صاف و سِفت («املس ملزَّز») و طبرستانی ، دارای پوست دان دان مانند آثار آبله («مُحبَّب مُجدَّر»)، هر دو به یک اندازه ترش ؛ اترجهای بسیار خوشبوی معروف به «پنج انگشت »، دارای پوست چروکیده در «شوشِ اَهواز»؛ اترجهای بزرگ مصری ، با راهراههای سبز مانند پوستِ «بطّیخ » (خربوزه ، هندوانه ).
*ابن العَوّام اِشبیلی در کتاب الفلاحة خود (تألیف در اواخر قرن ششم یانیمة اول قرن هفتم ) سه گونه بادرنگ را ذیل «اترج »ذکر کرده است : قُرطُبی (دارای میوه های درشت و نُک تیز)، قسطی (دارای میوه های درشت و صاف ) و صینی («چینی »)؛ برای دیگر گونه های بادرنگ که اعراب می شناخته اند.
ترنج دست اَنبوي: آن را ترنج شمامه نيز گويند، نوعي ترنج بوده است در شوش و بغداد، که آن را چون دست انبوي به دست مي گرفته و مي بوييده اند. مرحوم دهخدا آورده است:
«من در بغداد، ميوه اي از نوع مرکبات ديده ام چند نارنجي کلان، اندکي خفته و به شلغم ماننده، پوست املس، سخت خوشبوي، و مردم بغداد آن را چون عطري در جامه دانها نهادندي تا جامه ها بوي خوش گيرند و همه در بغل داشتندي بردن بوي عرق را، و آن را ترنج خواندندي مطلق، و گمان برم که ترنج دست انبوي و ترنج شمامه، همين ترنج است، والله اعلم»در کتاب حدودالعالم، در ذيل شهر شوش آمده است:
«شوش، شهري
است توانگر و جاي بازرگانان، بارکدة خوزستان است و از وي جامه و عمامه خز
خيزد و ترنج دستنبو
پوست زرد آن دارای طبیعت گرم و خشک و گوشت یا پیهی که در زیر آن است در
نوعی که مغزش شیرین است سردتر می باشد و برگ و شکوفه آن نیز گرم و خشک است.
پوست آن نیز مانند سایر مرکبات سرشار از ویتامین هاى مختلف است . مقوى قلب و معده بوده ، کبد را از سموم پاک مى نماید. اشتها را زیاد مى کند. فشار و رقت خون را از بین مى برم . به علت داشتن کلسیم زیاد، غم و غصه را زایل مى نماید.دم کرده پوست زرد خشک شده آن مسکن قی صفراوی و جویدن آن خوشبو کننده دهان است.اگر زالو در حلق کسی رفته باشد از آبی که بالنگ در آن جوشیده شده غرغره کند زالو کنده شده و اخراج می گردد.برگ و شکوفههای آن قابض است. شکوفه و برگ بالنگ برطرف کنندة التهاب و حرارت زیاد امعاء و احشاء میباشد. جهت درمان اسهال میتوان روزی ۳ نصف استکان از عرق بالنگ نوشید.اگر بالنگ خشک را در داخل لباس بگذارند از بید یا مورزدگی آن جلوگیری می کند. اگر بالنگ را در روغن کنجد حل کرده و بگذارند روغن مدتی بماند روغن حاصل برای سیاتیک و درد مفاصل و دردهای عصبی و کمر درد و درد مثانه مفید است که هم بصورت خوراکی و هم بصورت ضمادی مصرف میشود.
روغن شکوفه آن نیز همین اثر را دارد و روغن برگ آن قویتر است. خوردن قسمت گوشت سفید متصل به پوست زرد خارجی آن خیلی ثقیل است و دیرهضم می شود و مصرف آن باید به صورت مربا با شکر و یا با عسل باشد. آب قسمت مغز ترش مزه بالنگ اگر با غذا خورده شود برای مالیخولیا حاصل سودا نافع است و چون ترشی آن برای اشخاص سوداوی مضر است باید با شکر و قند شیرین شود و سپس خورده شود.
ضماد پخته تمام میوه بالنگ در سرکه برای درد مفاصل و نقرس و ورم های مختلفه نافع است.افرادیکه سردردهای مزمن ناشی از ناراحتی های گوارشی یا سرگیجه دارند اگر مقداری نان را در آبی که بالنگ در آن خیسانیده شده بگذارند و یا در عصاره بالنگ بخیسانند و بخورند ناراحتی آنان زایل میگردد.مقدار خوراک از پودر خشک شده آن تا ۲۰ گرم و از مربای آن پنج تا دوازده مثقال است.
هسته آن:
خانواده ى مرکبات ، مخصوصا هسته آنها به عنوان بهترین ضد سم گزش حشرات مخصوصا مار و عقرب شناخته شده و در میان آن ها انواع نارنج مقام والاترى دارند و در افسانه هاى مصرى در این مورد داستان جالبى وجود دارد.:
گویند در مصر قدیم محکومان را با نیش افعى مى کشتند، روزى دو نفر محکوم را از زندان بیرون آورده ، براى اعدام به سوى قفس افعى مى بردند. بین راه زنى به حال آنها دلش سوخت و به هر یک دو ترنج داد و آنها که گرسنه بودند، آنها را با پوست و هسته خوردند و در نتیجه نیش افعى در بدن آنها کارگر نشده ، و هر دو جان به سلامت بردند.
مربای بالنگ:
قسمت مورد استفاده پوست سفید رنگ اسفنجى است که در صنعت مرباسازى و تهیه خورش از آن استفاده مى نمایند. خورش بالنگ و ترنگ بسیار ثقیل و دیر هضم است ، ولى مرباى آن نه تنها دیر هضم نیست ، بلکه به هضم غذا کمک مى نماید. طعم گوشت پوست آن کمى تلخ است و به همین جهت سه بار آنرا در آب جوشانده و آب تلخ آنرا دور مى ریزند تا تلخى آن گرفته شود، و بعد آن را در آب آهک انداخته و پس از چندى آنرا شسته و بعد مربا مى نمایند. مرباى بالنگ سفید و مرباى ترنج زرد طلایى است .
در مقاله بعد یک نسخه طلایی از ترنج برای شما خواهم نوشت...
مطالب مشابه :
بانک اطلاعاتی دانش اموختگان عالی بوانات
-نسرین خالصی متخصص - شهدخت معتضدیان استادیار فلوشیپ و نازایی حجت الاسلام دکتر
واكنش 85 استاد دانشگاه علوم پزشكي شيراز به بداخلاقي عليه لنكرانی
3 دکتر افشین امینی متخصص جهرمی فلوشیپ نازایی- دانشیار 82 دکتر سید مردان بزرگ.
ترنج
دکتر کردی افشار متخصص عقیلی علوی شوشِ اَهواز»؛ اترجهای بزرگ مصری ، با
نتایج پذیرش مقالات سمینار پرستار ماما و پژوهش
پرستاران استان تهران بزرگ افراخته، دکتر حمید علوی در مورد نازایی سارا آتایی
خواص اسفند
گلهای نسبتاً بزرگ این گیاه پنج صرع، نازایی، دردهای دوم، دکتر محمدحسین
عدد ذکر و خواص اسماء الحسنی جل جلاله اسما حسنی: نام = ترجمه نام = عدد نام.........تعیین جنسیت فرزن
برای رفع مشکلات خطرناک و بزرگ یرقان و نازایی دکتر مهرداد کریمی متخصص
برچسب :
دکتر بزرگ علوی متخصص نازایی