هنر ومعماری
اگر بپذیریم که هنر در تعریفی ساده و از منظری اجتماعی، از آنجا آغاز می
شود که دغدغه های کاربردی در خلق یک شی یا ایجاد یک پدیده به انتها رسیده
باشد و بر اساس مرتبه، تخصص و استادی هنرمند در حوزه مورد نظر فناوری و
تکنیک در آن حوزه ارتقا پیدا می کند و بر اساس مرتبه معنوی ، دیدگاه و
جهان بینی وی ، آثارش رنگ و بوی معنوی یا انسانی پیدا می کند، می توانیم
ادعا کنیم که هنرمند در معرض هر نوع معرفتی که قرار بگیرد آن را در اثرش
متجلی خواهد کرد.
بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان و فلاسفه معتقدند که هنرمند هم خالق است و
هم راوی. او می تواند از ساحتی روایت کند که هر کسی قادر به درک آن نیست و
نیز قادر به خلق و آفرینش نیز هست.
ما بر اساس باورهای دینی خودمان معتقدیم هنرمند برای خلق ، از توانایی
ابداع و خلاقیتی که خالق هستی در وجودش به ودیعه نهاده بهره می گیرد.
در هر دوره ای بر اساس شرایط سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و محیطی اثر هنرمندان رنگ و بوی خاصی پیدا می کند.
تغییراتی که در تاریخ هنر شاهدیم تا حدودی به ابداع و خلاقیت هنرمندان
مربوط می شود و بخش قابل توجهی از آن الهامات و تاثیراتی است که هنرمندان
از محیط پیرامون خود می گیرند.
بدین جهت است که هنر غرب در دوره های حاکمیت دین مسیح ع ، پیش از رنسانس و
پس از آن تغییرات بسیار داشته است و در کشور ما نیز هنر در دوران تیموری ،
زند و افشار و قاجار و صفویه تفاوت های کاملا محسوس دارند.
حتی در یک دوره خاص مانند دوره صفویه، از ابتدا تا انتهای دوره می توان
تغییراتی را در ساختارها، رنگها، بافت ها، موتیف ها، ملودی ها و... دید و
اگر چه هنرمند به هیچ وجه منفعل نیست اما آثار هنرمندان هر دوره ای
نمایانگر تاثیرات بصری ، شنیداری و ادراک آنها از محیط پیرامون است.
آن گاه که هنرمندی به مرتبه اتصال به عالم بالا دست پیدا کند، قدرت و توان گزینش تحلیل و انتخاب را به دست می آورد.
معرفت هنری
نگاهی به هنر در قرون و اعصار گذشته خوب نشان می دهد که همیشه هنر صادقانه
ترین وجه زندگی بشری بوده است که در آن کمترین پنهان کاری صورت می گیرد.
بویژه آثار و قالبهای هنری خاصی که امکان تجلی روح انسان ، فردیت او و
وجوه انسانی زندگی بشری بیشتر میسر است. بنابراین هنر تجلیگاه درونیات و
باورهای اکتسابی ، غریزی و خلاقانه شخص هنرمند هم هست.
از همین روست که نگاه به معماری گرانسنگ و فاخر این سرزمین تنها نشان
دهنده توانمندی هنرمندان و معماران گذشته نیست و هر بنایی بی پرده از
مکنونات قلبی و ریاضت ها و معرفت های خالقش نیز سخن می گوید.
بی تردید هیچ هنرمند یا معماری با استادکاری و تسلط بر فناوری ، شناخت رنگ
و فرم و فضا و... نمی توانست و نمی تواند آثاری ماندگار چون مسجد حکیم ،
مسجد امام اصفهان و بسیاری بناهای ارزشمند و باشکوه دیگر را خلق کند. آنچه
از معماری گذشته داریم صرفا بناهایی با ارزش های تاریخی نیستند.
هر کدام از بناهای کهن و فاخر این سرزمین حکایتی دارند از ریاضت ها، پرورش
روح ، دیدگاه و معرفت معماران گذشته و طی طریق آنها تا رسیدن به معرفت
الهی.
مگر جز این است که هنرمند یا معمار به جز درباره رنگ و فرم و فضا بایستی
تجربه های دیگری آموخته باشد که جانی به کالبد آثارشان بیاورد؟
چه کسی می تواند بگوید که این همه آثار فاخر و ارزشمند تنها به مدد فناوری
و تسلط بر فنون و ابزار و امکانات هنری بوجود آمده اند؟ اگر چنین باشد پس
چگونه است امروز که در جایگاه بهتری به لحاظ فناوری هستیم نشانی از
ساختمان های زنده و پویا نیست!؟
نگاه به زندگی
جستجویی ساده در زندگی و احوال معماران و هنرمندان زنده و جاوید کشورمان
نشان می دهد که پیش از آن که علم و فناوری را آموخته باشند تحت تعالیم
نسبتا سخت و کاملا محاسبه شده و دقیق قرار گرفته اند تا با طی طریق به
معرفت لازم برای هنرمند شدن و خلق کردن دست پیدا کنند.
بینش و نگرش آنها به زندگی ، عقاید و دیدگاه ها و حتی ذکرهای خاص در جان بخشیدن به آثار چنین هنرمندانی نقش بسیار ویژه داشته است.
مطالعه تذکره ها نشان می دهد که بسیاری از هنرمندان و معماران بزرگ تحت
تعلیمات خاص و حتی تادیب حساب شده رشد می کردند و پرورش می یافتند و پس از
پرورش تحت آموزش قرار می گرفتند؛ آن هم به شکلی که ظرف وجودیشان آرام آرام
برای پذیرش مظروف آماده شود و تعادل این دو بر هم نریزد که تبدیل به غرور
و تکبر، دوری از توده های مردم و خودشیفتگی شود.
این نحوه پرورش و آموزش هنرمندان و معماران نه تنها از تذکره ها و شرح
احوالاتشان پیداست ، بلکه نشانه شناسی هنر و تحلیل کلیات و جزییات آثارشان
نیز دلیلی است بر این مدعا.
از همین رو بی تردید می توان گفت بسیاری از بناهای این دوره خالی از
معنویت هستند و گاه حتی دیده می شود به لحاظ ساختارهای بدیهی هنری و در
عرصه فرم نیز از دست رفته محسوب می شوند. در هم ریختگی فرم و فضا و ساختار
معماری امروز موید در هم ریختگی دریافت های بسیاری از معماران امروز و
فقدان معنویت در آنهاست و معماری امروز ما نمی تواند محملی برای ارتباط
معنوی هنرمند از طریق اثر با مخاطب باشد.
عوامل سقوط
بررسی تاریخ معاصر و آنچه در این دوره بر معماری و معماران رفته نشان می
دهد که به جز معماری معاصر بسیاری عوامل دیگر در سقوط معماری ایران نقش
داشته اند. عواملی که حتی هنری و برانگیخته از دنیای هنر و هنرمندان نیز
نبوده بلکه ریشه در مسائل اجتماعی ، سیاسی دارد و در اقتصاد هم نمود پیدا
کرده و بر معماری تاثیر منفی گذاشته است.
از اواخر دوره صفویه که پای مستشرقین ، غربی ها و هنرمندان هند و چین به
کشور باز شد، کسی تدبیری برای حفظ داشته های ارزشمند ملی اسلامی نیندیشید
و از همین رو هنرمندان و معماران نیز تحت تاثیر ورود هنر و معماری
بیگانگان و دیدگاه های آنها قرار گرفتند.
ورود عناصر و نمادها و نشانه های مدرنیته به کشور و مهمتر از آن بی تفاوتی
نسبت به این نفوذ در گذر زمان فاتحه هنر و معماری فاخر و هماهنگ با روح
ایرانیان را خواند و این اتفاق با ضعف و شدتهایش در نهایت تا زمان ما
ادامه پیدا کرد.
باوجود این که گمان می رفت پس از انقلاب اسلامی ایران این گسست از بین
برود، یتیم ماندن هنر و معماری ، شلوغی ، هیاهو و نبود متولی و متصدی برای
از بین بردن گسستها، گمانها به یقین بدل نشد.
اگر معماری امروز مملو است از بیگانگی ، در هم ریختگی ، تردید و بی ریشگی
و با هویت قومی ما قرابتی ندارد، نتیجه بی توجهی و بی رغبتی خیلی ها به
وجوه انسانی کسانی است که در این معماری زندگی می کنند، نه فقط هنرمندان و
معماران.
تنها انفصال معماران از معنویت و عرفان نیست که این شرایط را ایجاد کرده
است. مشکل اینجاست که در عصر ارتباطات و در مقوله جهانی شدن نه معماران و
نه مسوولان و نه حتی مردم ، نتوانسته اند به تعبیر درستی از آنچه در حال
وقوع است و آنچه مردم بدان نیاز دارند و آنچه جامعه را دگرگون می کند دست
پیدا کنند.
اگر سیاستمداران و آنها که کلید حل بسیاری مشکلات را به دست دارند در کنار
هنرمندان و معماران همت کنند و تعلق خاطری داشته باشند، اولا هر کسی به
عنوان معمار وارد این عرصه نمی شود و میدان برای جولان نمی یابد و ثانیا
بدون صرف هزینه های گزاف می توان خیلی کارها برای معماری امروز کرد
مطالب مشابه :
حکایت شهرزاد در شب یازدهم
از زندگی شما ساعتی بیش نمانده هر کدام طرفه حکایتی هر کدام از شهری هستیم و
دیدار امام زمان (عج) و حکایتی شیرین
این نواب چهار گانه هر کدام یکی پس از دیگری شاهد هستیم که خود این بزرگان می حکایتی, شیرین
الی متی احار فیک یا مولای . . .
یاوران و غیوران این سرزمین هر کدام به به هر حکایتی بی قید و در موضع ترس هستیم ، و
هنر ومعماری
هر کدام از بناهای کهن و فاخر این سرزمین حکایتی دارند از لحاظ فناوری هستیم نشانی
آقای حکایتی از برنامه محبوب بچههای دهه شصت میگوید/نقش ایرج طهماسب و مرضیه برومند در «زیر گنبد کبود
آقای حکایتی، چندی پیش در ما چشم انتظار حامی مالی برای ساخت هستیم و البته هر کدام
فـوت و فـن هایی برای مقابـله با خـواب صبـحگاهی
حکایتی خواندنی ها که امروز هر کدام سر خانه و زندگی مسیر هستیم، به مرور و
شانس زیادی شانس( نیمچه گزیده گویی)!
3- ما خالق بد شانسی و خوش شانسی ها هستیم. 5- حکایتی از ای که زیر هر کدام از مرقومههای
پادشاهی در میان دزدها
در دفتر ششم مثنوی حکایتی از سلطان دیدی که هر کدام از ما هنری ما دزد هستیم و
سرزمین جبهه ها یادش بخیر
حکایتی که سال هاست چون و آبادان هر کدام داستانی به ها و دلخوری ها هستیم.
برچسب :
هر کدام حکایتی هستیم