پيراهن راه راه ازرا پاوند
پيراهن راه راه ازرا پاوند
وقتي او را به زندان مي بردند، سارتر و بسياري از روشنفكران اروپايي اعتراض كردند؛ فايده اي نداشت. آزادي بيان در امريكا ديگر مثل يك شماره پشت بليت باطل شده شرط بندي بي اهميت بود. او هم نبايد عليه صهيونيسم چيزي مي گفت. پس مجبور بود براي 13 سال پيراهن راه راه بپوشد، اما تلاش هنرمندان نتيجه داد. زندان را با تيمارستان عوض كردند. اگر موسيلني را ديده باشي، حتماً يا خائن و يا ديوانه اي. حالت سومي در كار نيست. به اين ترتيب «ازرا پاوند» بعد از 12 سال به تاريخ يك نوامبر 1963 با 87 سال سن در انزواي تيمارستان جان داد: كشتي هاي روشن تاتو را ترك گفتند / پاداش گرفتند از اين و آن / آرمان ها، شايعات كهن / تفاله ها / آه... تو بيماري / اينها ثروت هاي توست / ذخايري عظيم در اعماق / ذوميرنده همچون جنگل هاي شگفت / كه نيمه ناگهاني حقيقت اند / ياوه هاي نو، ياوه هاي روشن / نه/ آن حفره خالي است / و در آن چيزي نيست / و هست / آنقدر كه بتواند تو را ساكت نگه دارد / و هنوز اين تو هستي. «فوكو» در تاريخ تنيسه گفته بود اكنون نوك پيكان شكنجه ديگر به سمت جسم نيست، بلكه روح را نشانه رفته است. اين در واقع سرنوشت پاوند بود. شاعري كه شعر نو انگليسي را بنيان گذاشت. مكتب او به شعر تصويري يا ايماژي شهرت پيدا كرد. او را تربيت كننده كساني چون اليوت، جويس، همينگوي و ويليام كينزبرگ مي دانند. او خود تا حد زيادي تحت تاثير شعر چيني بود. هرچند بارها زبان به مدح دانته باز مي كرد، اما آشكارا به كنفسيوس عشق مي ورزيد. هرچند هيچ كدام از آنها باعث نمي شد محكوم شود. بله رسم روزگار چنين است: با اين كه وي را «شاعر شاعران» ناميدند به تيمارستان رفت و با اين كه در آسايشگاه برنده جايزه ادبي «بولينكن» شد، نتوانست از آنجا خارج شود. «ارنست همينگوي» در مورد او مي گويد: «هميشه دوست خوبي بود و هميشه در حق اين و آن لطف مي كرد. استوديوي محل اقامت ازرا و همسرش، دورتي، در خيابان نتردام دشان، محقر بود... ازرا مهربان تر و با مردم صميمي تر از من بود» هيچ كمكي نبود كه نتوان از او انتظار داشت. زنان ثروتمند را مجبور مي كرد تا هزينه زندگي هنرمندان را تقبل كنند، بلكه آنها به كار خويش بپردازند. براي بعضي از آنها كار جور مي كرد، تابلوها و مجسمه هايشان را مي فروخت. زماني تي. اس. الويت با تعدادي شعر سمبوليك به سراغ او رفت. ازرا پس از چند روز از آنها يك شعر بلند و يك تكه درآورد كه كمي موسيقايي بود و بيشتر اسم هاي سمبوليك و اسطوره اي را حذف كرد. ما امروز آن شعر را به نام اليوت مي شناسيم: سرزمين هرز. او تسلط زيادي بر زبان داشت، زبان هاي انگلوساكسن و رومي را در سال هاي اول پس از دانشگاه آموخته بود. هرچند انگلستان را «عجوزه بدكاره» مي خواند و به همين دليل علاقه داشت در فرانسه اقامت كند. او «ازرا لوميس پاوند» متولد 30 اكتبر 1885 در آيداهو بود. پدرش كه از اصلاح گرايان مالي و پولي امريكايي بود، برايش نفرت از رباخواري يهوديان، خلاقيت و احساس قيام براي آزادي را به ارث گذاشت. ثنا آليك روزنامه ايران، شماره 4380 به تاريخ 16/9/88، صفحه 17 (فرهنگ و هنر)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1998861
شاعريسیاسیکهبیمارروانیمعرفیشد
ازرا وستون لومیس پاوند شاعر آمریکایی قرن بیستم میلادی، متولد 1885 است. وی اهل آیداهو بود و در سال 1972 در ایتالیا درگذشت. از آثار او میتوان به عناوین زیر اشاره کرد: شخصیتها (1909 / شعر)، شادمانیها یا شادیها (1909 / شعر)، روح رومانس (1910 / مقاله)، لوسترا (1916 / شعر)، چگونه باید خواند (1933 / مقاله).
ازرا پاوند شاعری است که بیشترین سهم را در تعــریف و ترویج زیباشناسی مدرنیست شعر داراست. او از معدود شاعرانی است که در راه مبادله آثار و نظرات صاحبنظران، شاعران و نویسندگان تلاش کرد. او آثار معاصــران بزرگـی همچــون دبلیو.بییتس، رابرت فراست، ویلیام کارلوس ویلیامز، ماریان مور، جیمز جویس، اچ.دی و به ویژه تی.اس.الیوت را به جهان شناساند.
برای مثال ازرا پاوند که نزدیکترین دوست الیوت بود، در اثر سرزمین بیحاصل الیوت، به نام ویرایش تغییرات بسیاری انجام داد و آن را به جهان عرضه کرد. به واسطه همت پاوند بود که «سرزمین بیحاصل» سرانجام در اکتبر سال 1922 در مجله ادبی «کرایتریون» به چاپ رسید و از آنجا نیز به نشریات دیگر راه یافت و از همان آغاز انتشار موجی به وجود آورد.تصویرگرایی در شعر ارزا پاوند به جای قافیه سنتی قدیمی و وزن
ازرا پاوند شاعری تصویرگرا است و همین ویژگی نقش به سزایی در شهرت ادبی او ایفا کرد. او مبدع جنبشی تصویرگرایی در شعر است و او این تکنیک را از شعر کلاسیک چینی و ژاپنی وام گرفته بود. تصویرگرایی بر وضوح کلام، دقت در گفتار و کوتاهی کلام تاکید دارد و به بیان پوند: «سرایش به ترتیب عبارتهای آهنگین و موزون، نه بر اساس یک توالی زمانی ثابت» است.
علاقه پوند به شعر ژاپنی و پس از آن تصویرگرایی به حدی بود که آن را میتوان در یکی از نوشتههای ارنست همینگوی درباره خاطراتش با ازرا پوند سراغ گرفت: «ازرا پاوند همیشه دوست خوبی بود و همیشه در حق این و آن لطف میکرد. هر قدر استودیوی گرترود استاین پرزرق و برق بود، استودیوی محل اقامت ازرا و همسرش، دوروتی، در خیابان نتردام دِشان محقر بود. نور خوبی داشت و بخاری گرمش میکرد و نقاشیهایی داشت از هنرمندان ژاپنی که آشنای ازرا بودند. آنها همه اشرافزادههای سرزمین خودشان بودند و موهای بلندی داشتند. موهاشان از سیاهی برق میزد و وقتی تعظیم میکردند تاب میخورد و من پاک تحت تأثیرشان بودم.»
ازرا پاوند و زندگی سیاسی
ازرا پوند در سال 1914 با دورتی شکسپیر ازدواج کرد. در میانه عمر به سمت فاشیست گرایش پیدا کرد و در سیاستهای فاشیستی درگیر شد و تا سال 1954 به امریکا بازنگشت و در همان سال به اتهام خیانت به واسطه انتشار تبلیغات فاشیستی از رادیو در آمریکا، در طول جنگ جهانی دوم، دستگیر شد. وی پس از تبرئهشدن، به عنوان یک بیمار روانی در تیمارستان سنت الیزابت واشنگتن دیسی بستری شد.
در این مدت، هیات داوری جایزه ادبی کنگره ی کتابخانه ی بولینگن که شامل عدهای از نویسندگان برجسته بود، برای تجلیل از موفقیتهای شعری او، از خط مشی سیاسی پاوند چشمپوشی و به «قطعه پیسان» او جایزه دادند.
در سال 1958 او به همت دوستان نویسنده و شاعرش از آسایشگاه مرخص شد و به ایتالیا بازگشت. پاوند پس از آن در ونیز اقامت کرد و همان جا مانند یک منزوی چشم از جهان پوشید.
گفتنی است که زندگی "ازرا پاوند"، شاعر آمریکایی، به قلم دیوید مودی از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است. جلد اول این کتاب تصویری از زندگی ازرا پاوند را به عنوان جوانی نابغه و فعال به تصویر میکشد که در طول سالهای جنگ جهانی اول فعالیت میکند.
دیوید مودی در این کتاب ابتدا زندگی و عشقهای دوران جوانی پوند، تحصیلات او در آمریکا و تاثیرپذیری وی را از باتلر ییتس و فورد مادوکس هافمن بررسی میکند و سپس دوستی او را با تی.اس.الیوت و غیره شرح می دهد.
در زیر دو نمونه از آخرین اشعار ازرا پاوند را میخوانید:
حالت رقص
برای عروسی در قانای جلیل،
سیاه چشم!
آه زن رویاهای من!
میان رقصندگان کسی چون تو نیست،
هیچ کس با پاهای چابک.
تو را در خیمهها نیافتهام،
در تاریکی شکسته،
تو را درسرچشمه نیافتهام،
بین زنان کوزه به دوش.
بازوانت نهال جوانی است زیر پوست
چهرهات نهری از نورهاست.
سپید چون مغز باداماند شانههای تو
چون بادام تازه که از پوست در آمده باشد.
آنها از تو مراقبت میکنند نه با خواجهگان
نه با میلهای مسی،
فیروزه مطلا و نقره است استراحتگاه تو،
ردایی قهوهای، با ریسمانهای طلا که زیبنده بافته شده است،
پیچیده گرد خویش داری،
آه ناتات قانایی "درخت برلب نهر"
چون نهر کوچکی میان زنبقهاست دستهای تو گرد من
کنیزان تو چون در کوهی سپیدند،
موسیقیشان تویی!
میان رقصندگان کسی چون تو نیست
هیچ کس با پاهای چابک...
* * *
بخشش
باش در من به سان حالِ جاودانهای
از بادهای سرد و غمانگیز، و نه
چون چیزهای زودگذر که
شادی گلهایند.
مرا باش در تنهایی سخت
صخرههای بیآفتاب
بگذار خدایان به نرمی بگویند از ما
در روزهای پی از این
گلهای سایهدار ارکیده
تو را به یاد میآرند.
ترجمه از حسین مکیزاده
http://www.dadna.ir/fa/news/36468
مطالب مشابه :
خلاصه قسمت آخر سریال ترکی عشق
محکوم سرنوشت آزرا هازال کایا مربی تنیس شبنم ودوست پسر آزرا بنام کرم که با آزرا هم
عکس های هزل کایا بازیگر نقش آزرا سریال عشق
محکوم سرنوشت - عکس های هزل کایا بازیگر نقش آزرا سریال عشق - محکوم سرنوشت
پيراهن راه راه ازرا پاوند
كتابدوست - پيراهن راه راه ازرا پاوند - درباره كتاب و اين در واقع سرنوشت پاوند بود.
سلام بالاخره رسیدیم به فصل چهارم سر بزنید همه چی هس
ازرا به خاطر پسرش از ازدواج با کرم صرف نظر چنار می گه من عاشق لاله بودم و سرنوشت ما را جدا
«پژو508 » در راه ایران
خودرو کشور کرد و این در شرایطی است که هماکنون خبر خاصی در مورد سرنوشت این شرکت آزرا; 207
مشخصات کاپرا "گروه بهمن"
هیوندای آزرا بسیار با این خودرو تنها قیمت، نمای ظاهری و نحوه عرضه میتواند سرنوشت کاپرا
برچسب :
سرنوشت آزرا