ترانه لری سیت بیارم برای دووات یا عروسی
ترانه لری سیت بیارمبرای دووات یا عروسی
استاد حمید ایزدپناه
درادبیات وهنر و در بخش چامه وسروده های پارسی ویا بومی ما، بخشی مهم و کهن ازآن ، پشتوانه های فرهنگی وبرگی برای شناسایی قومی و ایرانی بودن ما است که خود سهم ایرانیان در تمدن وفرهنگ جهانی و میراث پربار و رنگین بشری است. از آن جا که چامه وچکامه یا شعر و سرود ، زبان و قالبی ویژه برای دریافت حال وبیان احساس شادیانه و یا نوای غمبار مویه در آیین سوگواری ویا قصه حماسی بوده است. شاید ریشه وپیشینه این سروده ها وجلوه تاریخی آنها را بتوان از سروده های گوسانی « گوسانان » زمان اشکانیان تا اکنون، جستجو کرد. این شیوه کهن، تا سده های پس ازهجوم تازیان ودرادبیات دین باوران ایرانی واسلامی نیزبه همان نام ادامه داشت و سپس تازیانه و تعریب شده آن « فهلویات » نامیده شد. گرچه هنوزهم نمونه هایی از آنان مانند «عاشیق» های آدربایجانی و «سرو» های لکی ویا گروه نوایان لر ویا دیگر قومهای ایرانی، به شیوه های گوناگون بیانی و اجرایی، وجود دارد.در بیشتر فرهنگها، از جمله در کشور وسرزمین ما ایران این سرود ها وترانه هستتند. که هنوز ّبا وجود همه دگرگونیهای رسانه، بر ذهن وزبان ها مانده اند. زیرا ضرباهنگ وموسیقی چامه وسرود وترانه ها ی بومی ، بیشترخاطر نواز و دلنشین وماندنی بوده اند به ویژه اگردرونمایهء داستانی هم داشته باشند.
از چامه های هزاره های پیشین نمونه های کمی در دست است، ولی از سده های پیشین ، آثار بیشتری به صورت مدون ویا روایی و سینه به سینه، و یا در جنگها برجای مانده که اینک در بستر تاریخی خود هم سندی از گذشته وهم هر از گاهی رونق بخش فضای فرهنگی و هنری ما ست. چامه ها وچکامه های زبان پارسی و یا سرودهای بومی نیز،با تصویرسازی و تعبیرها ی زیبا , وایهامهای تودار ودوپهلو و یا تعقید ، در بیانی ساده شکل گرفته اند، که این گنجینه از میراث سروده ها را ،اگر چه کم واندکند، ولی نمونه ونشانه هایی از دستمایه های فرهنگی و اندیشه ای ما است که جاودانه شده اند. گرچه ایرانیان تازی مآب وسپس تازیان، آن ها را فهلویات نام داده اند. نام و واژهء این سروده ها ،خود نشانی از هویت پهلویانه آنها ست. مانند این چامه ها در زبان لکی. در بیان و وصف شب چشم به راه بودن :
نه من خو کردم ، نه تافه آویان na men xow kerdem na tafey owyân
خووم مرگم بو تا بکم خووان xowem margem bu tâ bekam xowân
نه من خواب کردم ،نه صدای آبشار ونه ناله آب خوابم مرگم با شد تا بخوابم
تنیا داری بیم ، کییه نی وپام بی گل گل تازارا ، نیشتییه و سام بی
Tan yâ dârie bim keyani va pâm bi Gal gal nâzârânniŠteie va sâm bi
تنها درختی بودم ،چشمه آبی در پایم بود گروه گروه ناز آران « دختران » در سایه من بودند.
تلیفه ی تیژاو تاف در ونان میل بستیه چی مله میناد گردنان
Teli fey Tei z how tâfe dar vanân mil bastei či meile mina gar danân
شرابه های آبشار ، در آبشار در بندان یخ بسته ، مانند مینا
« شعر بالفهلویه » و یا سروده ای به پهلوی ، این چامه است با همان ضرباهنگ و وزن هجایی یک دوبیتی ازسراینده وشاعری به نام فخرالدین لر از سال ۷۱۰ هجری قمری ،در کتابی به نام الاسئله والاجوبه رشیدیه، یا تقریظات رشید الدین فضل الله همدانی، به جای مانده وبه شماره عکسی ۲۸۷ در کتابخانه دانشگاه تهران موجود است به نام «شعر بالفهلویه» نزدیک به این مضمون آمده :
کان و اویان ، دوتا نین ذانی زانک اویان وکان اژ همرو دانی
کا نی و اویا ن هم واو منشانی ذانم کا نی لا اویان کانی
توضیح: کانی به معنای چشمه ، هنوز در زبان لکی چشمه را « کیه نی - keyani » می گویند.
« چشمه ها و آب ها دوتا نیستند میدانم، چشمه ها وآب ها همرو و همراه هستد ، میدانی »
« چشمه و آب ها باهم می نشینند دانم که چشمه با آب چشمه می شود. »
باری از سال ۱۳۳۹ خورشیدی که کار گردآوری آهنگ ها و ترانه های لری را آغاز کردم، یکی از آنها همین ترانه بوده وهست که از زمان کودکیم در آیین جشن های عروسی در شهر و یا بعضی روستاها دیدم و شنیدم. واز آن زمان برای من جالب بود. همه زنان ودختران چامه ها وترانه های آن را به خاطر داشتند. اما راویان آغازین ویا سرایندگان نخستین این ترانه ها را نیافتم. چه ، هریک از تک چامه های این سرود و ترانه ، شاید به یک دوره وزمان مربوط نبوده بلکه در هر بیت وچامه، نشانه هایی از جمله از دوره نادر شاهی ویا کریم خان زند دیده می شود که به آن اشاره خواهد شد. در نتیجه، می توان نوا و آهنگ ترانه « سیت بیارم » را ، یکی از مقام های موسیقایی ویکی از ترانه های کهن وبه یاد مانده از سده های پیشین دانست. فضای ذهنی چامه های این ترانه، زندگی ساده و بی پیرایه در گذشته را بیان می کند که هم برای هرکسی بار عاطفی آن پرمعنا و خاطره انگیز است و هم گویای شادیها ویا تنگناهای گذشتگان است. حتی گاه شرح اندازه ودوخت پیراهنهای عروس وداماد، و دیگر پوشش های زنانه است که برابر و روش ها و کنش های اجتماعی دوخته می شده است. در برخی از این واژه ها می توان مفاهیم دیگری که ازگذشتگان به جای مانده است درکالبد شکافی چامه های این ترانه بن شناسی کرد. در لرستان بیشتر زنان و گاه مردان سروده های آن را می دانند و به دلیل تکرار، در حافظه وذهن وزبان خود داشته و به آیندگان منتقل نموده که هنو ز هم این کار دارد.
ماهییت آهنگ در مقام ماهور لری و شش ضربی است.که برگشت آهنگ ، پاسخ بیت ها و چامه های آن است که گاه دوباره خوانی شده و به نام « سر بیت » تکرار می شود.
( سیت بیارم).سی، یعنی برای ، (ت ) ضمیر مفرد دوم شخص یعنی برایت بیارم . چون این جمله در بسیاری از بیت های آن آمده است وتکرار شده است ، از این رو به ( سیت بیارم ) مشهور وماندنی شده است. برای مردم لرستان ، مانند دیگرمردمان، یکی از نخستین آرزوها به خانه بخت فرستادن فرزندان است به ویژه در روستاها در جهت پیوند با دیگر خانواده ها وزایش وگسترش روابط است ونیز لذت بردن و در پیوند دو همراه وهمسر در کام بخشی وکام گیری، پیوند زنا شویی است .
مانند این مقام موسیقایی در میان ایل پاپی ، با تغییر در کشش های آزاد آن ، تکرار می شود که به علت هم مرزی با لرهای بختیاری، و تحت تاثیر همسایگی، در نوای موسیقایی آن نیز تغییر کمی حاصل شده است و به نام هی وله heyvela مشهور است . در میان طایفه های بختیاری ای گل می گویند. درنهاوند نیزهمین ترانه عروسی را مانند دیگر جاهای لرستان باتغییر کمی نیزمی خوانند .در دزفول نیز به دلیل همسایگی و آمیزش با لرهای هر دو سوی شوشتر و دزفول، متن ترانه ها به زبان بومی وبا کمی دگر گونی آوایی است ولی از نظر ایقایی ، تفاوتی ندارند.
زمینه و ترکیب جمله ها و واژه ها، که به دلیل همگانی بودن آرزوهای بیان شده در بندهای این ترانه و شادیانه ها و دل سپاریهای به انجام آنها و بسیاری دیگر از این دست،همسانند. وا ژه ها نیز گاه نام ونشان مکان و یا شخص و رفتار و منش هایی است ، که تا این زمان مانده و نگهداری شده اند.
در نخستین تک چامه که همیشه سرآغاز ترانه خوانی وبرگردان « ترجیع » ترانه نیز هست، نوید آوردن یک چارک ویا یک چهارم از یک من یا ده سیرگوشت بره یا یک چهارم لاشه یک بره به نام پیشکشی عنوان گردیده و به عروس نوید آن داده شده است. در برابر این ره آورد، خواسته شده است که به دوش داماد، تفنگی با بستهای نقره ای بیاندازند. واژه تفنگ در این چامه، نشان از زمانی نزدیک به سالهایی است که بعضی ازکسانی که دولتمند بودند تفنگ سر پرهم داشته اند. البته تفنگی که هر بار درلوله آن باروت وساچمه می ریختند. اما یک چهار یک از یک من گوشت ، نشان از نوعی تهیدستی است یا ؟..ولی محتوای آن ها نیز از هر دری و موضوعی است.در این چامه ها نباید به دنبال پیوستگی موضوعی و معنایی بود. اما نام ونشان هایی را بیان می کنند که در خور دقت وتوجه می باشد. هرچامه ویا بیت ، خود دیدگاهی است در محدوده آرمان ها وآرزو های کسانی که خواسته اند فرزند خود را به خانه بخت بفرستند. آن که دارا و صاحب ثروت بوده است، می خواهد به خاطر ازدواج فرزندش حمام و گرمابه بسازد که به یاد بود پیوند زناشویی کار خوبی انجام دهد و به یاد گار بگذارد. مانند حمام « آقا زکی » که با طلا ونقره زینت داده شده است و یا حمام « آقا فتا ».که برای موی زیبا وچهره چون قرص ماه عروس ساخته شده است. هنوزهم در گفتگوی این زمان در لرستان از این لفظ « آ » به جای «آقا » بهره می گیرند مانند « آحسن ، آمیرزا و.. » ، به جای « آقا » « آ » به کار می برند. حمام به نام «آزکی» و « آ آفتا» نیز چنین بود. یا در چامه ای دیگر از قاطر های « هیله هیله » یا اسبانی به رنگ « هیل » یا قهوه ای روشن است که گفته شده که در کهسار به چریدن مشغولند، بارشان مخمل سبز است که برای مادر عروس می برند. این شاید انحصاری بوده است.، نشانی از ثروث ومال داماد وهمطرازی خانواده ها دارد ، آن هم بار مخمل سبز رنگ که از دیر زمان رنگ دلخواه ایرانیان و رنگی برای لباس زنان میانسال وسالمندان بوده است.
خروس خانه پدر داماد که پی درپی میخواند و خبر از روز وصل می دهد ، باید نوکش را طلا گرفت و هر دو بالش را از زعفران. اين به هر حال بیان شادیانه ها وشادمانی این گروه از مردم است.
سیت بیارم ، سیت بیارم ، چارکی گوشت بره
بونیتو وا شونه دوما تفنگ بس نقره
Sit bëyârem Sit bëyârem č ârakë gušte Bera
Bonëto vâ ŝone domâ tefanky bas noqerra
برایت بیاورم ، برایت بیاورم ،یک چارک ا ز گوشت بره ر
بیدازید به شانه داماد تفنگ بست نقره ای را
ای برارجو ،ای حوورجو ، سرمنو قربون تو
ای قدر خدا نکشم سی حنا ونونه تو
Ey berâr jon ey xovar jon sare mieno qorbone tö
Ie qedar xodâ nakošam si hana vanone tõ
ای برادر جان و ای خواهر جان، سر من قربانی شما
اینقدر خدا نکشد مرا تا زمان و برای حنا بندانتان
روش انتخاب همسر برای پسران
تا دهه های پیشین ، انتخاب همسر برای فرزندان، بیشتر جزو وظیفه پدر ان و یا مادران بود. برای این کار روشهای سنتی ومنشهای خانوادگی برای شناخت و مرتبه ظاهری واجتماعی، ثروت وشغل وشهرت ، خوش نامی ، گسترش ارتباط فامیلی سببی ، بخشی ازاین شرایط بود. ازهنگام شناسایی تا بامداد روز « دووات یا عروسی » چنین روشی به کار گرفته می شد.
۱ - کار شناسایی دختر. برای این کار، با پرس و جوهای فامیلی، د ختری را از خانواده ای شناسایی می کردند. در این زمان پیغام و پاسخهای پنهانی به وسیله زنی که معمولی بند انداز و آرایشگر خانواده ها بود و به نام رافه نیز شهرت داشت رد وبدل می شد.
۲ - سرنجه گرته( serenja gerete ). پس ازتوافق های زنان یعنی مادر عروس و داماد آینده که نمایندگی را داشتند، چند کلانتر زن از سوی خانواده شوهرآینده به خانه پدر بیی (Beyi ) یا عروس برای دیدن حانواده و گپ زدنهای دیگر می رفتند نزدیک دیدن قیافه وسلامت جسمی و نداشتن نقص عضو دختر مورد نظر را می دیدند. از جمله گاه در وقت پذیرایی و آوردن چای و یا قلیان وسیله دختر، اغلب به بهانه ای نفسش را بو می کردند که دهانش بد بو نباشد . این کار را سرنجه گرته ( serenga geret ) می گفتند. اگر انتخاب صورت می گرفت ، از روزهای بعد و برای آشنایی بیشتر، دید وبازدید ها تکرار می شددند. سر انجام خانواده داماد از پدر دختر می خواست تا.صورت وریز «آووازیفه » خود را که شامل «شیر بها » و مبلغ پشت عقد گردنبند ودستبند طلا برای عروس و نیازمندیهای دیگری مانند قند، چای ، برنج ، نبات ، روغن ، گوسفند زنده ، حنا و دو یا سه خلعتی به صورت پارچه برای دایی ویا عمو و یا مادر بزرگ به همراه فهرست د رخواستی ، برای خانواده داماد ، فرستاده می شد. گاهی همه آن در خواست ها پذیرفته می شد و یا آن را کم و یا زیاد می کردند وبه امضا می رسید ، اجرا می شد. و این کار نامزدی در شهر، « دسگیرونی» را در بخش چگنی ، « پاگیره » می گویند.
۳ - شب دست بوسان.این آیین پس ازانتخاب و توافق دوخانواده ، به احترام وسپاس،یک شب با اگاهی قبلی، چند تن از کلان مردان وزنان فامیل داما د،به خانه پدر عروس می رفتند و با خود شیزینی می بردند.پس ازنوشیدن چای، بزرگ مردی ازخاندان داماد، خطاب به پدر دختر، از این پیوند با خوشحالی یاد می کرد واجازه می خواست تا برادر داماد ویا یکی از نزدیک ترین فرد به آنها،به نام قدرشناسی وبیان شادمانی، دست پدر ویا پدر بزرگ عروس که در مجلس بودند، ببوسد. واین کارتاکیدی ار رضایت وشادی بر پیمان و پیوند این دو دودمان بود. زنان نیز در اطاقی دیگر به « کِل زدن – kel zaye » وترانه سرایی می پرداختند. « کِل ، صدایی است آوا وصدا را با چرخش زبان در دهان، سر می دهند که نشانه شادمانی است.این چامه نخستین چامه ها وبیت ها بود که خوانده می شد.
ایمشو ویش چارده شوویشه ، ها زنیم چو و دهل
شو چراغه ،روز چراغه ، میوریم خرمن گل
Imšow viš čârda šowiša hâ zeniem ču ve dohel
ow čerâqa ruz čerâqa mie varime xarmene golš
امشب ، چهارده شب است، داریم چوب بر دهل می زنیم
شب چراغان است و روزچراغان است، می بریم خرمن گل
کل زنون ای کل زنونی ،کلتونه بلن زنیت
هر کمتو خوور دومایت، کلتونه د دل زنیت
Kel zenoney kezenoney keletone bolen zeniet
Har komto xovare domâ keletone de del zeniet
کل زن ها، ای کل زنها ، کلتان را بلند بزنید
هر کدام از شما خواهر که خواهر دامادید، کلتان را در دل بزنید
کله شیر ، بخو بخونه ،زیواره تا روز بخو
نوکشه طلا بییرم هر دوبالش زعفرو
Kelašier baxo baxona zievâra tâ ruz baxo
Nökeše telâ beyirem har dö bâleš zafero
خروس « کله شیر » بخوان بخوانی دارد، از پیش از شب « زیوازه » تا روز می خواند
نوکش را طلا بگیرم و هر دو بالش را از زعفران
۴- دس گیرونیdasgironi یا نامزدی ، به خانواده های دوسوآغاز می شد و اغلب برای این کار نشانه ای برای « بیی » یا عروس فرستاده می شد که چند قواره پارچه و یا انگشتری و یا گوشوار طلا بود. پس از آن هم هربار که مادر داماد به دیدار خانواده عروس می رفت، باید با خود هدیه هایی برای عروس آینده خود می برد.
۵- فرستادن وتحویل آوو ازیفه ( ow azifa ).پیش ازانجام آیین عقد و صیغه جاری کردن ، برابر ریز و فهرستی از برنج و روغن ونبات و حنا و گوسفند قند و چای و شیرینی ، که پیش از آن توافق شده بود، در طبق ها چیده می شد و به وسیله افراد طبق کش در یک بعد از ظهر به خانه عروس فرستاده می شد وچند تن از زن ومرد، همراه بودند تا به خانواده عروس ، تحویل دهند. از آن به بعد زنان فامیل در دوخانواده ، ترانه سیت بیارم را نواگری می کردند. در این ترانه، گاه سپاس از خداوند است در پیوند با دختر عمو :
هرچه دارم، هرچه نارم ، ای خدا دش وه ایما
تاته زاکی خم بیتره ، د غریو کی بی وفا
Har čie dârem har čie nârem ii xodâ daš ve iemâ
xom bietera de qariv key bie vafâx tātazākey
هرچه دارم و هرچه ندارم،این خدا دادش به ما
دختر عموی خودم بهتر است ازغریبه بی وفا
سپس وعده و وعید ها ومژده به عروس برای آینده ای بهتر در خانه داماد از آوردن باری از گل و یا باری از حنا و یا ساختن حمام بهتر از حمام «آزکی » یا آقا زکی یا «آقا فتا » که شايد نامی از نامداران بومی لر بوده که حمامی برای مردم ساخته بودند . این را کاری نیک دانسته و بر زبان نواگران پیشین رفته و بر جای مانده است.تا دهه های پیش، حمامهای شهر خرم آباد به نام سازندگان آنها مشهور بود. مانند حمام باشی وحمام حاج اسد الله و حمام والی ومانند آن. این شیوه حمام سازی کاری نیک به حساب می آمد و در هر شهر انجام می شد.
یی حمومی سیت بسازم ،چی حمو م آزکی
دورش طلا بییم مینشه نقره پتی
Yeiy Hamomie sit basâzem či hamome âzaki
reše Telâ bieyirem mieneše noqrey patiöd
یک حمامی برایت بسازم مانند حمام آقا زکی
دورش را طلا بگیرم و میانش را از نقره تنها
یی حمومی سیت بسازم چی حموم کی آفتا
تا بشوره زلف مشکی ،تا درآیه قرص ماه
Yei hamomei sit basâzem či hamom key â Fatâ
Tâ bašura zelfe meški tâ derâya qors mâh
یک حمامی برایت بسازم مانند حمام آقا فتا
تا بشوید زلف مشکین ،تا درآید « ازحمام » قرص ماه
سیت بیارم سیت بیارم ، باری گل باری حنا
گلیا سی سر جاشن ، حنایا سی دس و پا
Sit beyârem Sit beyârem bârie gol bârie Hanâ
Goleyâ si sare jâtan Hanâyâ si das o pâ
برایت بیاورم برایت بیاورم ، باری گل و باری حنا
گل ها برای بستر وحنا ها برای دست و پا
روز عقد کنان و خواندن صیغه عقد
پس ازفرستادن « او ازیفه » ، مجلس عقد کنان به دعوت پدر عروس در منزل او بر گزار می شد. در روزگار گذشته ، معمول بود که برای انجام جاری کردن صیغه عقد ، پدران عروس و داماد با چند تن از نزدیکان ، به خانه یکی از روحانیان شهر می رفتند وبه وکالت از سوی دختر وپسر مراسم وسیله روحانی پبت می شد. عقدنامه ای دریافت می کردند. برای طبقه بالای جامعه عقدنامه های ویژه تهیه می شد . در این عقدنامه ، هم مبلغ مهریه وهم فهرستی از جهیزیه عروس در حاشیه آن نوشته می شد. اززمانی که دیگر گونیهای اجتماعی داده شد، این کارها به مراجع قانونی سپرده شده برای کسانی که امکان مالی داشتند، از دو یا چند روحانی شهر و افراد سر شناس هر دو فامیل ونیز یکی از سر دفتران رسمی شهر برای خوردن ناهار و پس از آن جاری کردن عقد دعوت می شد. و به گفته پیشینیان مهرش می کردند.
بیا تا ریمو ،مهرش کنیم ،از پدرش راضیه
کدخدا بووه ای دختر ،ملا میرزا قاضیه
Beyâ tâ reymo mahreš keniemo arke bowaš râziya
Kad xoda bowa I doxter Molâ Mirzâ qâziya
بیا تا برویم مهر« به فتح م » وعقدش کنیم ، اگر پدرش راضی است
کدخدا ، پدر این دختر ، ملا میرزا ،قاضی است
۶- « رخت برو » یا رخت بران، پس از آن انتخاب وموافقت کامل دو خانواده ، خرید پارچه برای لباس عروس بود به دعوت مادر داماد، عروس ومادرش و دو تا سه نفر از بانوان خانواده به بازار رفته و پارچه های گوناگونی انتخاب و خریداری می کردند. روز پس از آن آیین « رخت برو » یا رخت بران که به همراه یک درزی یا خیاط، که ازپیش ازآن لباسهای زنان خانواده عروس را می دوخت ، به خانه عروس دعوت می شد و با حضور مادر و خواهر و چند تن از بستگان خانواده داماد، درزی پارچه ها را اندازه گرفته می برید و برای دوختن، با خود می برد. اغلب یکی از چامه های ترانه ، این بود:
دختری دو مه له هاری، اشه بانو نومشه
جومه کش مخمل گلدار ،مرواری دنونشه
Doxterie du mahla hari aša bânu nomešâ
Jomakaš maxmale gol dâr Morvâri Denoneša
دختری در آن محله پایین ،اشه بانو نامش است
پیراهنش مخمل گل دار است ومروارید دندان هایش .
سیت بیارم ،سیت بیارم «کلنج ی » دو ارو وو
خت بوورش ،خت بوووزش ، رو ده کل نو جو
Kolenjey du Arövo Sit beyârem Sit beyârem
rö de kele nö jevo šXot bövereš xot bövuze
برایت بیارم ،برایت بیارم جلیقه ای مخملی از عربان
خودت آن را بدوز وخودت بپوش و به بستر داماد نو جوان برو
از این زمان در هر دو خانواده ، زنان ودختران ترانه شادیانه « سیت بیارم » را در یک گروه ویا در دو گروه ، به صورت پیام و خطاب به ب- beyi یا « ذوما یا داماد » و یا به پدر یا مادر آنان سر می دهند مهمتر آنکه در این تک چامه ها ، واژه هایی است که نام چیزی یا جایی و یا مکانی است که از یاد مردم رفته اند. از جمله « گره » نوعی واحد وزن یغنی یک چهارم من و یا در مقیاس سطح یک چهارم ذرع بوده است. یا « پول نادری » که منظور سکه نادر شاهی است.در این چامه ،چهل گره گند م فروخته و یا آن را با پول نادری عوض کرده است برای خرج عروسی سبزه وشیرین چادری
چل گره گنم فروختم ، دم و پیل نادری
همهشه خرج تو کردم ، سوز شیرین چادری
čeļ gerie gannem feroxtem dam ve piļ Nâderičč
Hamaše xarje to kerdem söze širin čâderi
چهل گره گندم فروختم ، دادمش به پول نادرشاهی
همه اش را خرج تو کردم ،سبزه شیرین چادری
لباس زنانومردان
لباس داماد وچاک پیراهن نیز نیاز به توضیح دارد. در آن زمان که چرخ خیاطی هنوز به این دیار نرسیده بود، پیراهن و شلوار و به طورکلی لباس زنان یا مردان، به وسیله دوزندگان زن برای زنان و مرد برای مردان ، بریده و دوخته می شد. من خود در سالهای کودکی و نو جوانی دوزندگان زن را دیدم که در کار خود دقت و توجه داشتند. یک بار بریده های پارچه را به هم می دوختند و یک بار هم دوخته ها را سردوزی می کردند . این کار به دو دلیل بود.هم برای دوام دوخت وهم آن که شپش نتواند در لایه های آن ، تخم گذاری کند. لباس زنانه در شهر و روستاهای لرستان ، از نظرنوع پارچه و گرانی و ارزانی قیمت، اغلب تفاوت داشتند. از نظر شکل و حالت یک شکل بودند. پیراهن زنان ،هم از جلو وهم از پشت ، یقه و دکمه داشتند. از آن نظر دویقه می گفتند. زیرا اگر رویه جلو چرکین و کثیف می شد، تا زمانی که دسترسی به مواد شوینده پیدا کنند، آن را پشت و رو کرده می پوشیدند.
( برای آگاهی بیشتر در باره لباس، به جلد نخست آثار باستانی لرستان، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لزستان،چاپ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ،تهران ،ص 188 تا193 ،مراجعه شود )
شب عروسی و آیین زفاف :
برگزاری دووات (Dowât )یا عروسی در شهر، شب بسیار مهمی به حساب می آمد و دعوت شدگان بیشتر خانواده های وابسته به فامیل بودند. در دو محل خانوادگی عروس یا در منزل داماد به خوردن شام دعوت می شدند. پس ازآن، گروهی از زنان ومردان خانواده داماد به خانه عروس آمده و او را به خانه داماد می بردند. یکی از همراهان عروس زنی است به نام پابیی( pâbeyi )که با خود بقچه ای با محتوای پارچه ای سفید داشت. که باید بر بستر زفاف عروس و داماد سنجاق می شد. منظور از این کار خون بکارت عروس را در نخستین ارتباط جنسی با داماد وهمسر آینده ، بر پارچه سفید می گرفتند که نشانه صداقت و پاکدامنی عروس ونیکنامی خانواده عروس بود. « پا بیی » نیز بلا فاصله پارچه را تحویل خانواده عروس داده و اگر آن ها لازم می دانستند ، آن را به زنانی از فامیل ، نشان می دادند.
بامداد زفاف:
در بامداد نخستین روز عروسی یا «دووات »، خانواده عروس باتوجه به انجام زفاف ، دو یا سه کاسه «جوجوش » و دو بشقاب نیمروی تخم مرغ به خانه داماد می فرستاد. پس از آن، داماد به همراه یک یا دو نفر از دوستانش برای سپاسگزاری به خانه پدر عروس رفته و هدایائی نیز در یافت می کرد.
ترکیب غذایی « جوجوش» چنین است: صد گرم آرد معمولی گندم بدون سابوس را در صد و پنجاه گرم روغن حیوانی داغ می ریزند و پس از سرخ کردن ، آن را زمین گذاشته مخلوطی از زیره و رازیانه که پیش از آن نرم ساییده شده ، به آن اضافه کرده و بعد صد گرم شکر معمولی نیز به آن اضافه نموده و کامل به هم می زنند.برای خوردن آماده شده می خورند.
جوجوش را به هنگام زاییدن زنان ، برای درد معده وجلو گیری ازنفخ و باد کردن معده می دادند و یکی از خوردنیها و خوراکیهایی بود که به وسیله آن مهمانان و دیدارکنندگان از زن زا ئو را پذیرایی می کردند
مطالب مشابه :
دکوراسیون تالار عروسی
سیب ترش سام - دکوراسیون تالار عروسی دکوراسیون تالار عروسی . هفته چهارم آذر 1393.
عکس های حنابندان و عروسی
عکس های حنابندان و عروسی آذر ۱۳۹۲; مهر فرانك جون مامان امير سام ;
اجرا بسیار زیبا و شنیدنی از استاد علی موسی زاده . معین علی نصب و سعید سر سام در مجلس عروسی
معین علی نصب و سعید سر سام در مجلس عروسی تالار; تيرو; تهم; تيك آذر ۱۳۹۳; آبان
نوازندگی در جاده خاکی
دیگر سازهای موسیقی، مجاز به استفاده در تالار عروسی نیستند. آذر ۱۳۹۱ آبان (امیر حسین سام)
ترانه لری سیت بیارم برای دووات یا عروسی
ترانه لری سیت بیارم برای دووات یا عروسی در تالار گل گل تازارا ، نیشتییه و سام
تعلّم الفارسية ٤۲
تست های کنکوری/مظفر سام. مدونة. عروسی تالار چه آذر ۱۳۹۳. آبان
برچسب :
تالار عروسی اذر سام