دوچرخه
دوچرخه
از کوچیکی علاقه زیادی به دوچرخه داشتم و از اونجایی که برای بابام خیلی عزیز بودم، برام خرید.(یه دوچرخه«درواقع چهارچرخه» سبزرنگ شماره 16دسته خرگوشی کوتاه با دوآینه بغل و دو چرخ کمکی برای حفظ تعادل) اون موقع 5سالم بود. با دختر عموی بزرگم که یک سال ازم کوچکتر بود، کُری داشتم موقعی که روقالی پذیرایی سواری میکردم قند تو دلش آب میشد و حسودی میکرد منم هی حرصشو در میوردم عموم هم که حسابی کفری شده بود و نزدیک بود شاهد عقده ای شدن دخترش باشه، از خود بی خود شد٬ پیادم کرد و دخترجونشو سوار کرد. بعدها بخاطر دختر بودنش از نعمت داشتن دوچرخه و سواری محروم شد.
دوچرخم اولش این شکلی بود البته با رنگ سبز، که بعدها زینشو عوض کردم و شد تصویر بالایی
مدتی بعد به شهرستان منتقل شدیم تو کوچه پس کوچه های اونجا دور میزدم گاهی دزدکی دورتر میرفتم و برمیگشتم یه روز که از صدای خِرخِر چرخ های کمکی خسته شده بودم، آچاری به دست گرفتم و افتادم به جونشونش؛ چهارچرخم شد دوچرخه!
هی سوار میشدم و می افتادم آخر شب زخم و زیلی میومدم خونه و ازفردا دوباره روز از نو روزی از نو...
برای دوچرخه کوچیک بودم کنار پیاده رو نگهش میداشتم و آروم سوار میشدم تا نیوفتم بعدش با ترس و لرز رکابو فشار میدادم تا راه بیوفته، ولی نمیشد، پای دیگم بی اختیار روی زمین قرار میگرفت و همزمان نمیتونمستم جفت پامو بالا نگه دارم یه پام رو رکاب بود و پای دیگم روی زمین.
خلاصه خیلی تقلا کردم ولی بلاخره یاد گرفتم. زمانهایی رو با دوچرخم سپری کردم با خرابیش با سرحالیش هم اون اذیتم کرد هم من اذیتش کردم. مونس و همدمم بود با همه مسابقه میدادم و از همه جلو میزدم از سال پنجم ابتدایی به بابام گفتم برام یه دوچرخه بزرگتری بخره ولی توانایی مالی خوبی نداشتیم همیشه میگفت الان نمیشه هر وقت پول بیاد دستم میخرم منم با افسردگی برمیگشتم(خدا رحمتش کنه) خلاصه با این دوچرخه تا سال دوم دبیرستان سرکردم دیگه از کوچیکیش نمیتونستم سوارش بشم هم آبروریزی بود هم زانوهام به فرمون میگرفتند و پاهام روی زمین کشیده میشدند یه روز که سوارش شدم و میخواستم با دوچرخه 26مسابقه بدم محکم خوردم زمین و پاشنه پام شکافته شد خون زیادی ازم رفت ولی اصلا برام مهم نبود ترسم از خودم نبود از نگرانی مادرم بود. وقتی به خونه رسیدم مادرم گریه کنان به طرفم اومد منم به راه روی وردی خونه نرسیده، با دیدن مادرم رنگم زرد شد و از حال رفتم اون روز 5تا بخیه خوردم که هنوزم اثرش هست...!
داییم یه دوچرخه 26 کوهستان داشت که به قیمت 25هزارتومان ازش خریدم و بازم مونسم شد چند باری میخواستم موتور بخرم ولی اکثرا مانع میشدن تا اینکه ماشین خریدم و دوچرخه رو گذاشتم تو انباری خاک بخوره این اواخر دوچرخمو دادم به دوست داییم آخه موتوربگیری باب شده بود. میگفت با دوچرخه کسی بهم گیر نمیده و از این حرفها...
حالا که دارید این نوشته رو میخونید یکسالی است که از دوچرخم خبری ندارم هم دلم براش تنگ، و هم خسته شده. بخاطر خرید خانه بدهکارم تو فکر فروش ماشین هستم و احتمالا یه دوچرخه با کیفیت و گرون قیمت بخرم تا باز به یاد دوران گذشته رکابی بزنم.
اگه میشه نظر بدید
مطالب مشابه :
ماشین شارژی
آدرس فروشگاه: اهواز مقابل مرکز خرید زیتون دوچرخه 26 رامبو
رکاب زنی با دوچرخه در شهرهای تاریخی و گردشگری خوزستان
سخنگو - رکاب زنی با دوچرخه در شهرهای تاریخی و گردشگری خوزستان - میراث فرهنگی . گردشگری .
دوچرخه
جـــــــــــــرفـــــــــــــي - دوچرخه نمایشگاه کتاب و هنر ماه رمضان موزه اهواز 93.
گالری ماشینهای شارژی 2014 و 2015
فروشگاه کراس اهواز نمایندگی بهترین برندهای ماشین و موتور شارژی با تنوع بالای 80 مدل میباشد.
خرید تجهیزات تیر و کمان
خرید تجهیزات تیر و هیئت دوچرخه سواری هیئت تیراندازی با کمان اهواز
برچسب :
خرید دوچرخه اهواز