شعر بسیار زیبای (ای وای مادرم )استاد شهریار تقدیم به همه ی مادران عزیز ...

آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگیّ ما همه جا وول می خورد

هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم

***

هر روز می گذشت از این زیر پله ها

آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل کوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

کفش چروک خورده و جوراب وصله دار

او فکر بچه هاست

هر جا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها

***

او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمی شود.

***

او پنج سال کرد پرستاری مریض

در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد

اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ

تنها مریضخانه، به امّید دیگران

یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.

در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود

پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یکی نماز

یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید

مادر به خاک رفت.

***

این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور

یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر بخواب، خوش

منزل مبارکت.

***

آینده بود و قصه ی بی مادریّ من

نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاک

خود را به ضعف از پی من باز می کشید

دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه

خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش

چشمان نیمه باز:

از من جدا مشو.

***

می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می کنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم

خاموش و خوفناک همه می گریختند

می گشت آسمان که بکوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه

وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد

یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید:

تنها شدی پسر.

***

باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:

بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر

می خواستم به خنده درآیم به اشتباه

اما خیال بود
ای وای مادرم...

 



مطالب مشابه :


متن هاي زيبا براي تشكر پايان نامه

این پایان نامه را به پدر و مادرم، اساتید عزیز و خواهر مهربانم تقدیم میکنم. امیدوارم قادر به درک زیباییهای وجودشان باشم. با تشکر .... از استاد گرامیم جناب آقای / خانم دکتر




نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند.




نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند. در ادامه




نمونه هايي از تقدير و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند.




شعر بسیار زیبای (ای وای مادرم )استاد شهریار تقدیم به همه ی مادران عزیز ...

آهسته باز از بغل پله ها گذشت. در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود. امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه. او مرده است و باز پرستار حال ماست. در زندگیّ ما همه جا وول می خورد.




"نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش.نامه بسیار زیبا

نامه بسیار زیبا - از دل نوشته هایم ساده نَگذر؛ به یاد داشته باش؛ این «دل نوشته» ها را؛ یک «دل»، ... من تمام این جملات را تقدیم میکنم به شما عزیزان. ... ღ✿عشق بی پایان✿ღ.




غزلی زیبا ازناصر حامدی (تقدیم به شمایانی که عاشق غزل های نابید)

وبلاگ جواد جعفری فسایی (سها ) - غزلی زیبا ازناصر حامدی (تقدیم به شمایانی که عاشق غزل های نابید) - ادبی و هنری.




شعر زیبا درباره پدر

23 مه 2013 ... گنجینه - شعر زیبا درباره پدر - فصلنامه قرآني _ علمي _ فرهنگي - گنجینه. ... ارسال اس ام اس تبلیغاتی | مشاوره پايان نامه · قرنیز | مدارک ثبت علامت. تصویر تصادفی .... دهلیزهای قلبم، تقدیم مهربانی تو باد! ـ علی آموخت هر جا که جای مهر




نامه های نادر ابراهیمی به همسرش(2)

اشعارکوتاه و زیبای اکبر اکسیر .... خوشبختی نامه ای نیست که یک روز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دست های منتظر تو بسپارد. ... زندگان » ، آهسته آهسته ما را به جنگ خشونتی پایان ناپذیر بیندازد و اسیر این اعتقادمان کند که ..... مرگ یک خویش خوب، لحظه ی خریدن یک کلاه برای بچه ای در راه، لحظه ی تقدیم یک سکه ی طلا به




صفحه تقدیم پایان نامه

3 سپتامبر 2014 ... هرمنوتیک - صفحه تقدیم پایان نامه - جستارهایی پیرامون فهم دینی و هرمنوتیک و ... پایان نامه ارشدم را این گونه تقدیم کرده بودم: ... تقدیم به «زیبایی»




برچسب :