گزارش جلسه انجمن شاعران تربت حیدریه از وبلاگ شنبه شبها
گزارش جلسه شماره 922 به تاریخ 26/6/90
به نام آفرینندهی زیباییها
درود دوستان عزیز. از روزی که پیشنهاد برگزاری جلسات نقد و بررسی شعر و تاسیس وبلاگی جهت درج آثار، در جلسهای در ابتدای سال مطرح شد و مورد توافق دوستان قرار گرفت، ششماه گذشت. در این مدت با یاری خدا و کمک دوستان بر اساس برنامهریزی صورت گرفته و مسئولیتهایی که دوستان بر عهده گرفتند، جلسات پیش رفت و گزارش جلسات هم در همین وبلاگ بهطور منظم منتشر شد. اما این مقطع ششماهه بازهی زمانی کوتاهی است در مقابل آنچه پشت سر گذاشتهایم.
تاریخچهی مختصری از انجمن شعر در تربتحیدریه
تشکیل جلسات شعر در تربتحیدریه برمیگردد به سالهای اول انقلاب که گروهی از شاعران تصمیم گرفتند دوشنبهها گرد هم آیند و شعرهایشان را برای هم بخوانند و نام آن را انجمن شعر و ادب قطب گذاشتند.
از این عده میتوان از شادروان استاد علیاکبر بهشتی، آقایان محمود خیبری، اسفندیار جهانشیری، سیدعلیاکبر ضیایی، غلامعلی مهدیزاده و احمد حسینپور نام برد که بعدها دکتر محمد رشید، استاد احمد نجفزاده، دکتر عباس خیرآبادی، استاد سیدعلی موسوی، محمدابراهیم اکبرزاده و دیگر شاعرانی چون علیاکبر عباسی به جمعشان پیوستند.
در سالهای آینده با اضافه شدن جوانان به انجمن قطب، ساعتی از وقت اعضا به تصحیح شعر جوانترها میگذشت. سال ۷۷ بالاخره تصمیم بر این شد که کلاسی تحت عنوان کارگاه شعر راهاندازی کنند و در آن به صورت مستقل به شعر جوانان پرداخته شود. استاد نجفزاده -خداش در همه حال از بلا نگه دارد- قبول زحمت کردند و قرار به جمع شدن جوانان در شنبهشبها شد. از شرکت کنندگان آغازین این جلسات میتوان به خانمها کیانیان، ملیحه فرقانی، مژگان بهادری و آقایان رهبر، مهدی رمضانپور، اسماعیل راد و بعدها شادروان مرضیه یار و پرنیان فلاحتگر، اشاره کرد.
به تدریج اعضای جلسهی قطب در انجمن جوانان شرکت میکردند و با رونق یافتن این جلسه کمکم انجمن قطب در انجمن جوان ادغام شد که همان شنبهشبها دور هم جمع میشدند. در سالهای بعد ورود شاعران جوان و نوپرداز مانند محمود خرقانی، کورش جهانشیری، ایمان مرصعی، غلامرضا نجفی، محمود اکبرزاده، خانم محدثی، سیدحسین سیدی، مهدی فکور، خانم خانیزاده و دیگر جوانانی که هر چه بنویسم باز هم عده ای از قلم خواهند افتاد -که امیدوارم بر من خرده نگیرند- جان تازهای به جلسات شنبه شبها بخشید و این جوانان در کنار بزرگان شعر تربتحیدریه بالیدند و رشد کردند.
هر سالی که میگذرد عدهای میروند و عدهای میآیند و عدهای نیز میمانند و پیر میشوند و در این میان استاد احمد نجفزاده است که چون شمعی میسوزد و گرمی میدهد و با دست خالی چراغ انجمن شعر تربت حیدریه را روشن نگاه میدارد. عمرش دراز باد.
بهمن صباغزاده، کوچکترین عضو انجمن شنبهشبها
جلسه ساعت 00/6 بعدازظهر شروع شد.
1- گلستان سعدی – تصحیح خلیل خطیب رهبر
باب سوم؛ در فضیلت قناعت؛ حکايت 13
حاتم طائی را گفتند: از تو بزرگهمتتر در جهان ديده ای يا شنيده ای؟ گفت: بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را، پس به گوشهی صحرا به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را ديدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند. گفت:
هر كه نان از عمل خويش خورد
منت حاتم طائى نبرد
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر ديدم.
باب سوم؛ در فضیلت قناعت؛ حکايت 14
موسی، عَلَيْهِ السَّلام، درويشی را ديد از برهنگی به ريگ اندر شده. گفت: ای موسی دعا کن تا خدا عَزَّوَجَل مرا کفافی دهد که از بیطاقتی بهجان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که باز آمد از مناجات، مرد را ديد گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. گفت: اين چه حالت است؟ گفتند : خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته، اکنون به قصاص فرمودهاند. و لطيفان گفته اند:
گربه مسكين اگر پر داشتى
تخم گنجشك از جهان برداشتى
[آدمی را نزد خود نگذاشتی
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی]
عاجز، باشد كه دست قوت يابد
برخيزد و دست عاجزان برتابد
وَ لَوْ بَسَطَ اللهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِى الاَرْضِ.
موسی، عَلَيْهِ السَّلام، به حکمت جهانآفرين اقرار کرد و از تَجاسُر خويش استغفار.
ماذا اَخاضَکَ يا مَغْرُورُ فِی الْخَطَر
حَتیّ هَلَکْتَ فَلَيْتَ النَّملُ لَم يَطِر
بنده چو جاه آمد و سيم و زرش
سيلى خواهد به ضرورت سرش
آن نشنيدى كه فلاطون چه گفت
مور همان بِه كه نباشد پرش؟
پدر را عسل بسيارست ولی پسر گرمیدارست.
آنكس كه توانگرت نمىگرداند
او مصلحت تو از تو بهتر داند
2- نقد و بررسی شعر سید حسین سیدی - توسط آقای محمد امیری
متاسفانه آقای امیری در جلسه حضور نداشتند و امیدوارم در آینده و در اولین فرصت مطالبشان را ارائه کنند.
3- شعر خوانی
شعرخوانی با غزل جدید بهمن صباغزاده شروع شد:
پیراهنی روشن به تن کن در عزای من
مشکی نپوشی، نازنین! حتی برای من
این آسمان یک عمر- دور از تو- عذابم داد
یک شب خودت را، ماه من! بگذار جای من
روز و شبم همرنگ چشمان سیاهت بود
باران فراوان بوده در حال و هوای من
با این همه، صحرای سینا گشته این سینه
دلتنگیات را گریه کن بر شانههای من
با این غزلها عشق میریزم به پای تو
با این غزلها ... درد را بنویس پای من
بخت سیاه از خانهام بیرون نخواهد رفت
خود قصه میگوید کلاغ قصه... وای من
***
و با شعری از خانم خانیزاده ادامه یافت که به گفتهی شاعر برداشتی آزاد است از بچههای آسمانِ مجید مجیدی:
وقتی ماهیها پاهایت را بوسه میزنند
درد بزرگی نیست
برای کفش
دویدن
***
و سپس غزلی شنیدیم از دوست گرامی آقای محمد جهانشیری:
تمام بغض من ترکید امشب زیر بارانت
و دل سرشار از دریای بیآرام احسانت
نبات شعر حافظ میدهندم از کرم انگار
از این سقّابه تا یک ذره شد تقدیر مهمانت
رقیب بارش فوارههایت چشم بیتابم
بگو اینک نبارد در فضای صحن، بارانت
تمام دستها قفل است بر قفل ضریحت تا -
مگر یکدم روای حاجتی گردد به فرمانت
کبوتر، بچهآهو، من، همه در حلقهی مهرت
به دردی مبتلا و چشم امیدی به درمانت
تو را با واژهی عشق و رضایت آیه آورده -
خدا تا پُرکند جام رضایت را به رضوانت
میان واژه ها گم کردهام راه تغزل را
ز شوق اینکه افتادهست بر من سمت چشمانت
***
پس از آن غزل زیبایی از آقای کورش جهانشیری شنیدیم:
باغی که ندادند به آن قطرهی آبی
دیگر چه اناری، چه گلابی، چه شرابی
واعظ نزند حرف دلش را به تو یا من
نم پس ندهد کوزه اگر دید لعابی
از زاهد اگر این همه دوریم طبیعیست
ما را ندهد دشت فریبی به سرابی
محراب طلبخانهی آمرزش شیخ است
نه ما که نداریم به کس خرده حسابی
پیمانه سبک کرده مرا از من و ساقی
در رد شدن از پل، چه سوالی چه جوابی
***
و جلسه با دو رباعی زیبا از سید حسین سیدی ادامه یافت:
آن مبوهی ممنوعه بدنامم من
آن دوست که میشنید دشنامم من
گاهی پُرِ توحیدم و گاهی همه کفر
مانند رباعیات خیامم من
***
ای کشتی آسمانی پا در گل
ای آنکه تو میبری مرا تا ساحل
ای بانوی آیههای قرآن و غزل
بعد از تو نخندید کسی از تهِ دل
***
پس از آن شنوندهی غزل زیبای آقای حمید عبدالله زاده بودیم:
انگار آبیتر شده دریا برایت
هی موج پشت موج میافتد به پایت
هر دانه از این گوشماهیهای زیبا
یک هدیه از یک ماهی عاشق برایت
یک قصر زیبای شنی میسازی و بعد
تو شاهزاده میشوی و من گدایت
بر روی ساحل مینشینی رو به دریا
در باد میرقصند موهای رهایت
ساحل چه حالی میکند، دریا چه ذوقی
وقتی که میپیچد صدای خندههایت
با قایقی کوچک بزن دل را به دریا
با من بیا حالا به سمت بینهایت
***
در ادامه آقای اعتقادی مثنویای را که در مورد انقلاب سروده بودند، خواندند:
انقلاب خوب ما در این جهان
همچو دُرّ و گوهری باشد عیان
از رهِ انصاف گر بینی، بدان -
پیشرفت نهضت و ایرانیان
از تلاش و کار مردان بزرگ
شد چو رضوان جمله ایرانِ بزرگ
هر چه آبادی بود از برق و آب
در کجا دیدی تو پیش از انقلاب
ای حقیقت بین! حقیقت را ببین!
ملک ایران گشته چون خُلد برین
سالهای سال پیش از انقلاب
سهم مردم بود بس ظلم و عذاب
...
اعتقادی! کن ز جان و دل دعا
بهر رهبر تا بماند سالها
***
و سپس آقای استوار فدیهه دو رباعی برای جمع خواندند:
دنیا به نظر چو شیر در شیر شده
حق در همه جا به بند و زنجیر شده
چون شیر سرِ دشمن خود میپیچم
هرچند که در باور خود شیر شده
***
ای خواجه بیا کمک به مفلس بکنیم
دزدی شده میلیارد، کمی حس بکنیم
ما را نرسد که داد خود بستانیم
مانند رکود ثبت گینس بکنیم
***
و غزل زیبای "نامه" سرودهی آقای عباسی پایانبخش شعر خوانی بود:
چندیست حال دهکدهی ما شده خراب
افتادهایم از تپش و شور و التهاب
این نامه از سکوت به تو پُست میشود
با یک ترانه گریه و یک بغضْ شعرِ ناب
این بار اگر به دیدن من آمدی، بیار -
تقویم هفت سالگی و دفتر و کتاب
آن مشقهای خطزده آن خندههای سبز
الاکلنگ و سُرسُره و تاب تاب تاب
دیدی چگونه خاطرههامان غریب مرد
آن خاطرات سبز که رفتند با شتاب
باران که با قبیلهی ما مهربان نشد
خوابید پشت خاطرههامان خیال آب
رویید جای خوشهی گندم، به جای نان
از زردزار دهکدهمان آهن مذاب
بابا بر این عقیده که چرخیده تا کنون
از دولتی حضرت خان چرخ آسیاب
بابا کنار پنجره صندوق خاطرات
تندیس سالهای غم و غصه و عذاب
مادر، طناب رخت تمیز غریبهها
مادر، تمام عمر و جوانیش بر طناب
مادر، پرندهای که به پرواز دل سپرد
روزی رسید خسته به پایان اضطراب
پستان تاکهای زمین خشک شد، هنوز -
در ذهن کودکانهی ما شهوت شراب
در ذهن کوچه طبلِ "بخوابید" میزنند
های ای غرور دهکده! آشفتهتر بخواب
حرفی برای گفتن بعد از سکوت نیست
این آخرین نوشتهی من بود بیجواب
برگرد و روی پنجرهها را سفید کن
برگرد و بر دریچهی زندان ما بتاب
من خواب دیدهام که درختان یخزده
گل میدهند باز در آغوش آفتاب
فردا، کنار طاق، در اندوه سالها
تصویر خاکخوردهی من هست توی قاب
***
4- شعر محلی اوسِنِهی اِبرِم – از آقای علیاکبر عباسی (قسمت آخر)
در قسمت چهارم و آخر "اوسنهی ابرم" 26 بیتِ آخر این مثنوی بلند 104 بیتی آورده شده است. این مثنوی که در موضوع طنز سروده شده و به بهداشت و سلامت میپردازد، از شاعر توانمند همشهری، آقای علیاکبر عباسی است که همینجا صمیمانه از ایشان تشکر میکنیم. علاقهمندانی که قسمت اول و دوم را نخوانده اند میتوانند به گزارش جلسههای 919هفته اوّل شهریور 1390 و 920 هفته دوم شهریور 1390 و 921 هفته سوم شهریور 1390 مراجعه کنند.
...
اَگِر چَشمايِ او بينور رِفتَه/مِرَضِ قَنْ گِريفتَه، كور رِفتَه
(اگر چشمهاي او بينور شده است- بيماري قند گرفته و كور شده است)
اَزي حَرفا دِ جاش اَنشَست دُمَبه/دَرِ دِبِّهیْ دِهَنِر بَست دُمبَه
(از اين حرفها در سرجايش نشست دنبه- درِ دبّهی دهان را بست دنبه)
چِنو رَف كه اَتيش اُفتي دِ جونِش/دِ جِلِّز و وِلِز رَف اَستِغونِش
(چنان شد كه آتش افتاد بهجانش- به جلز و ولز افتاد استخوانش)
چِنو كِه از خِجَلَت پاك اُو رَف/سَر و كِلِّهيِ قند از غَم كُلُو رَف
(چنان كه از خجالت پاك آب شد- سر و كلهي قند از غم بيتاب شد)
اَزي طَعنَه جِگِرخو رفت دِلبَند/سَرِش اُفتي دِ زِرْ، كِلِّهيِ گُسفَند
(از اين طعنه جگرخون شد جگر- سر كلهيِ گوسفند به زير افتاد از خجالت)
صدا زَ قند: گَهگَه اي بلاها/نِه تِقصير از مُويَه نِه از شماها
(صدا زد قند: برادر اين بلاها- نه تقصير من است و نه از شماها)
خود او زِندِگيشِر دايَه وِر باد/خودِش كِردَه كه لِعنَت وِر خودش باد
(خود او (ابراهیم) زندگیاش را به باد داده- خودش کرده و لعنت به خودش باد)
اَگِر مِنشَست، از اوّل سَرِ جاش/نِبو حالا چِني بيچَرَه، اَجّاش
(اگر از اول سرِ جایش نشسته بود- نبود حالا چنین بیچاره، هرگز)
نِه يَگبارِ به دستش خُوردَه صَعبو/نِه مِسواكِ نِشو دايَه به دِندو
نه یکبار دستش به صابون خورده است- نه مسواک را به دندانش نشان داده است)
به خَنَش سُوزي و ميوَه نِبُردَه/هَمَش شِلْحَه و پيه و دُمبَه خُوردَه
(به خانهاش سبزی و میوه نبرده است- همیشه چربی و پیه و دنبه خورده است)
دِ دَستِش بِستهيِ سيگار بويَه/دِلِش وابِستِهيِ سيگار بويَه
(در دستش بسته سیگار بوده است- دلش وابستهی سیگار بوده است)
گِريفتَه خُب سِراطانِ رِيَه او/كِه دِ مونِ رِيَه از دَم رِيَه او
(او کاملا سرطان ریه گرفته- که در ریه اش از پایه ری... است)
خدامُرزِ پِيَرِش هرچِه جَم كِرد/هَمَر اِبرِم فِدايِ دود و دَم كرد
(خدا بیامرز پدرش هر چه جمع کرد- همه را ابراهیم فدای دود و دم کرد)
نِه از باغِ صِنوُبَر مُندَه چيزه/نِه از ميلْكِ فِهَندَر يَگ پِشيزِه
نه از باغ صنوبر چیزی مانده است- نه از مِلک فهندر پشیزی مانده بود)
هَمَر دايَه به تِرياك و به سيگار/خُودِش كِردَه شِطُو خودْشِر گِرفتار
(همه را به تریاک و سیگار داده است- خودش چطور خودش را گرفتار کرده!
اِلاهِه كِه بِرَه سيگار گُم رَ /دِ وَلوَل رَ به يَگ هوفِ تِمُم رَ
(الاهی که سیگار برود گم بشود- آتش بگیرد و به یک پک تمام شود)
صِدا زَ سُوزي از او وَرِ يِخچال/كه اي قَهرَه خِدِيْ مُو، سي چِهِل سال
(صدا زد سبزی از آنطرف یخچال- که این (ابراهیم) سی چهل سال است با من قهر است)
چِهِل سالَه كه اِي يِخچالِ حِيْوو/چِشُم وِر راهِ يَگ سِبَه دِ اينْچو
(چهل سال است که این یخچال حیوانکی- در اینجا چشم به راه یک سیب است)
دِ فِكرِش بو هَمَش بارِ شِگُمبَه/خُوراكِش كِلِّه پيچَه بو و دُمبَه
(در فکرش همیشه بار شکم بود- خوراکش کلهپاچه و دنبه بود)
مِنَه شِلحَه دِ اينچوُ پادِشَهي/ورود ممنوعَه اينجِه مرغ و مَهي
(چربی در یخچال پادشاهی میکند- اینجا برای مرغ و ماهی ورود ممنوع است)
خِدِي ميوه و سُوزي پاك ضِد بو/زِ بس كه خيرَه بو، چِشُمْ سِفِد بو
(با میوه و سبزی کاملا دشمن بود- از بس که خیره بود، چشمسفید بود)
دِيِن دِ عُمرِتا آيا شماها/ يَكِه بُخْرَه دو تا كِلَّرْ دِ يَگ جا؟
(آیا شماها در عمرتان دیدهاید - یکی دو تا کلهی گوسفند را در یک وعده بخورد؟)
اَزي چيزا بِگِردُم سِتّه كِردَه/كه هَركارِ كِنِن وَر نَمِگِردَه
(از چیزها -عزیزم- سکته کرده است- که هر کاری بکنید بازنمیگردد)
اَگِر هرچي به اَندَزَه مُخُوردِگ/خدا رَحمَت كِنَه اورْ نَمُمُردِگ
(اگر هر چیزی را به اندازه میخورد- خدا رحمت کند او را نمیمُرد)
به اينجِه كه رِسي اوسَنَه، يگ هُو/بِلَن رَف از مِيونِ خَنَه بَبُو
(داستان که به اینجا رسید، به یک بار- از داخل خانه صدای گریه بلند شد)
زِبونِ سُوزيِ خوشکَه دِ بَن رَف/صِدايِ گِريِهيِ مُردُم بِلَن رَف
(صدای سبزی خشک بند شد- صدای گریهی مردم بلند شد)
***
۵- فراخوان
نهمین دوره جشنواره شعر رضوی تربتحیدریه
۱- بخش رضوی: پیرامون شخصیت، سیره، زندگی، حرم، کرامات، زیارت و ...
۲- بخش جنبی: در موضوعات مذهبی، عرفانی، اجتماعی و ...
علاقه مندان می توانند آثار خود را تا تاریخ 28/6/90 به دبیرخانهی جشنواره تحویل دهند. لازم به توضیح است محدودیتی در تعداد و قالب آثار ارسالی وجود ندارد و تنها آثار برگزیده در بخش رضوی به مرحلهی استانی راه پیدا خواهند کرد. متعاقبا برنامه های بعدی توسط دبیرخانهی جشنواره اعلام خواهد شد.
انجمن شعر باران
ما شاعریم و بار رسالت به دوش ماست شاعر بدون معجزهای هم پیمبر است
جلسات شعرخوانی و نقد هر هفته چهارشنبه ساعت ۱۸ در محل نمازخانهی اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان تربتحیدریه برگزار میشود. میزبان این محفل باشید.
استاد نجفزاده، کورش جهانشیری، خانم خانیزاده، بهمن صباغزاده، سید حسین سیدی، حمید عبداللهزاده، غلامرضا اعتقادی، سلیمان استوار فدیهه، علیاکبر عباسی و محمد جهانشیری به ترتیب ورود، حاضرین جلسه را تشکیل می دادند و جلسه ساعت 00/8 خاتمه یافت.
مطالب مشابه :
سیستم جامع گلستان
نمونه سوالات دانشگاه پیام نورتربت حیدریه - سیستم جامع گلستان - دانلود کتابهای پیام نور
با حضور مدعیان کشتی کشور؛تیم کشتی تربت حیدریه بر سکوی اول کشور ایستاد( دوهفته نامه نوید تربت )
شهرستان تربت حیدریه در مرحله اول دور رفت این مسابقات که به میزبانی استان گلستان برگزار شد
پالايشگاه ۳۰۰ هزار بشكه اى كاسپين در استان گلستان ساخته مى شود
شهرستان تربت حیدریه پتروشيمى گلستان كه با پذيره نويسى اوليه كار ساخت آن آغاز شده قرار
توافقنامه ساخت راه آهن «مشهد ـ بجنورد ـ گرگان »
شهرستان تربت حیدریه استاندار گلستان، توانايى كشورهاى عضو كنسرسيوم را نكته مهم و قابل
شهرستان تربتحيدريه
ایرانگردی-گردشگری-نقشه-ایران-تور-سفر - شهرستان تربتحيدريه گلستان گيلان
گزارش جلسه انجمن شاعران تربت حیدریه از وبلاگ شنبه شبها
شهرستان تربت حیدریه - در باره شهرستان تربت 1- گلستان سعدی – تصحیح خلیل خطیب
تاریخ شهرستان تربت حیدره
روستای حصار شهرستان تربت حیدریه - تاریخ شهرستان تربت حیدره - به وبلاگ روستای ییلاقی و خوش
صداى صوت قطار راه آهن شمال درايستگاه هاى گرگان - بجنورد - مشهد به گوش خواهدرسيد
اخبار شهرستان تربت حیدریه گلستان صادرات ۱۰۰ ميليون دلار كالا را امسال در دستور كار خود
پیام خوش آمد گویی
روستای حصار شهرستان تربت حیدریه - پیام خوش آمد گویی - به وبلاگ روستای ییلاقی و خوش آب و
برچسب :
گلستان تربت حیدریه