اشعار درمورد شهدا ،جبهه وجنگ

جانباز

ايثار تكيه داده به دوش عصايتان‏

ايمان، شكوفه‏ ا ى به لب باصفايتان‏

گلدان - ولو شكسته - نشانى است از بهار

پيچيده عطرى از شهدا در صدايتان‏

چيزى زياد نيست اگر آسمان عشق‏

هر شب گل شهاب بريزد به پايتان‏

اين لطف كوچكى است كه هر روز صبح زود

خورشيد «ان يكاد» بخواند برايتان‏

روز قيامت است و ابوالفضل آمده ‏ست‏

تا از شما سؤال كند ماجرايتان‏

جاى سؤال نيست كه او خود حضور داشت‏

درگير و دار حادثه كربلايتان‏

مى ‏پرسد از شما، كه شما پاسخش دهيد

تا بشنود شكوه بلند صدايتان‏

پاسخ نمى ‏دهيد مبادا ريا شود

رازى ‏ست بين قلب شما با خدايتان‏

او با لبان تشنه‏ ى خود بوسه مى ‏زند

بر شانه‏ هاى زخمى بى ‏ادعايتان‏

     هيچ نگفت

كودكى سوخت در آتش ، به فغان هيچ نگفت

مادرى ساخت به اندوه نهان ، هيچ نگفت

پدر پير شهيدى كه به عشق ايمان داشت

سوخت از داغ پسرهاى جوان ، هيچ نگفت

دختر كوچك همسايه‏ ى ما پر زد و رفت

دل آيينه شكست و پس از آن ، هيچ نگفت

وقتى از شش جهت آوار و تبر مى ‏باريد

مردى از حنجر نامرد جهان ، هيچ نگفت

وطنم زخمى شمشير دوصد حادثه گشت

باز با اين همه چون شير ژيان ، هيچ نگفت

آن طرف‏تر پس ديوار بلند ترديد

شاعرى بود كه با طبع روان ، هيچ نگفت

خاك خوبم وطنم درگذر از آتش و دود

آب شد آب ، ولى از غم نان ، هيچ نگفت

شبى از خويشتنم خواستم ، آيينه چه گفت

پاسخش باز همان بود همان ، هيچ نگفت

مى ‏توان گوشه‏ اى از داغ مرا شرح نداد

ولى از اين همه هرگز نتوان ، هيچ نگفت

   مجالى براى شهادت

پرنده! دعا كن كه طاقت ندارم‏

براى پريدن شهامت ندارم‏

چگونه نمانم كه حتى كمى هم‏

به چشمان پاكت شباهت ندارم‏

صدا مى‏ زنى نام من را وليكن‏

زبانى براى اجابت ندارم‏

ببين از تو پنهان نباشد كه حتى‏

براى پريدن لياقت ندارم‏

دعا كن كه من ديگر آتش بگيرم‏

دعا كن پرنده! كه طاقت ندارم‏

چگونه بگويم برايت برادر

مجالى براى شهادت ندارم‏

 در غبار كوچه ذهن

من در اينجا و دلم در سنگرم جا مانده است‏

روح جان پرورده ‏ام از پيكرم جا مانده است‏

نيست شوق پر كشيدن در وجودم يا كه نه‏

قدرت پرواز از بال و پرم جا مانده است‏

خالى دستم دليل ترس از بيگانه نيست‏

در گلوى شب پرستان، خنجرم جا مانده است‏

روى خاكستر، ميان كوچه‏ هاى سوخته‏

رد پاى شعرهاى دفترم جا مانده است‏

با همين يك پاى زخمى جاده را طى مى‏ كنم‏

مى ‏روم آنجا كه پاى ديگرم جا مانده است‏

ناگهان چون اين غزل از كوچه ذهنم گذشت‏

در غبار كوچه بيت آخرم جا مانده است‏

  مردان تيغ

باز امشب ياد لشكر كرده ‏ام

ياد سرداران بى ‏سر كرده‏ ام

باز امشب ياد ياران شهيد

پرده‏ ى بغض گلويم را دريد

ياد مردانى ز نسل بوتراب

شرمگين از خونشان صد آفتاب

ياد گمنامان « تيپ ذوالفقار »

مى ‏كند باز اين دلم را بى ‏قرار

ياد مردانى كه بى ‏سر بوده ‏اند

با شقايق‏ها برادر بوده‏ اند

ياد غواصان « گردان حبيب »

سينه سرخان صميمى و نجيب

ياد سوسنگرد و « تيپ نينوا»

ياد « بهمنشير » و شب‏هاى دعا

ياد سرداران عاشورا ، خدا

مى ‏برد دل را به سمت « كربلا »

مى ‏برد آنجا كه آغاز است و بس

مى ‏برد آنجا كه پرواز است و بس

مى ‏برد « اروند » و نجوا مى ‏كند

در دلم صد شور برپا مى‏ كند

مى ‏برد بى ‏دغدغه ، بى‏ ادعا

كو به كو تا سرزمين لاله‏ ها

در جزيره مى ‏برد ، مجنون كند

چون بلم‏ ها باز غرق خون كند

مى ‏برد آنجا كه پرپر مى ‏شديم

تا همان جا كه كبوتر مى‏ شديم

برد و آخر كار دستم داد عشق

باز هم امشب شكستم داد عشق

ياد « خرمشهر » و « آبادان » بخير

ياد « مهران » ، ياد « حاج عمران » بخير

آى « سوسنگرد » ، سردارت كجاست

آن قديمى ياور و يارت كجاست

آن علمدار رشيد جبهه ‏ها

آن دلاور مرد ميدان بلا

آن تجلايى كه مرد مرد بود

مرد تيغ و زخم و مرد درد بود

واژه‏ ها امشب مرا يارى كنيد

مانده‏ام آخر شما كارى كنيد

بارها داغ برادر ديده‏ ایم

داغ گل ، داغ صنوبر ديده‏ ايم

زخم‏ها از تير و خنجر خورده‏ ايم

دل به دست عافيت نسپرده ‏ايم

بارها ما مرگ خود را ديده ‏ايم

در هواى مرگ خود رقصيده‏ ايم

باز امشب ياد لشكر كرده‏ ام

ياد از آن سردار بى سر كرده‏ ام

با توام اى « باكرى » اى هم نبرد

اى برادر ، همنفس ، همراز درد

بى تو اينجا بوى غربت مى ‏دهد

بوى غفلت ، بوى تهمت مى ‏زند

ديگر اينجا منطق باروت نيست

هيچ كس را صحبت از « ماووت » نيست

با تو بودم تا دعايم گم نبود

اشك و آه و سوزهايم گم نبود

پيرهن گم كرده‏ ام همرنگ خاك

پيرهن ، زخمى و خونى ، چاك چاك

پيرهن ساده ، صميمى ، بى ‏ريا

پيرهن تن پوش مردان خدا

پيرهن بوى خدا مى ‏داد حيف

بوى دشت نينوا مى ‏داد حيف

پيرهن بى تو دلم طوفانى است

چشم‏هايم باز هم بارانى است

پيرهن دل با غم تو آشناست

دل اسير غربت آئينه‏ هاست

باز من چوب ملامت مى ‏خورم

بى تو از پشتم جراحت مى ‏خورم

پيرهن زخم زبانم مى ‏زنند

باز هم آتش به جانم مى ‏زنند

« فاو» تا « فاو» اين دلم در شيون است

صد « شلمچه » درد امشب با من است ...

عشق زير آتش خمپاره ماند

بينوا دل ، باز هم بيچاره ماند

 خون شقايق

نفس صبح معطر نه تو دارى و نه من

به گل و آينه باور نه تو دارى و نه من

در فضا هلهله شد چلچله‏ ها كوچيدند

بال در بال كبوتر نه تو دارى و نه من

پشت اين پنجره ‏ها ، حنجره ‏ها زخمى شد

سينه‏ا ى زمزمه ‏پرور نه تو دارى و نه من

« قدس » ، زير قدم فاجعه لرزيد و هنوز

شور اين حادثه بر سر نه تو دارى و نه من

باغ سرسبز شد از خون شقايق ، اما

شرمى از سرو و صنوبر نه تو دارى و نه من

گرچه همسايه‏ ى گلزار شهيدان شده ‏ايم

نكهت لاله‏ ى پرپر نه تو دارى و نه من

نكند هروله‏ ى باد ، پريشان ما را

ريشه‏ ى نخل تناور نه تو دارى و نه من

 گروه تفحص

سفر كرده ‏ام تا بجويم سرت را

و شايد در اين خاكها پيكرت را

من اينجايم اى آشناى برادر

همان جا كه دادى به من دفترت را

همان جا كه با اشك و اندوه خواندى‏

برايم غزلواره‏ ى آخرت را

كجايى كه چندى است نشنيده‏ ام من‏

دعاهاى پر سوز و درد آورت را

همين تپه را بايد آيا بكاوم‏

كه پيدا كنم نيمه‏ ى ديگرم را

تفنگت، پلاكت همين جاست اما

نديديم تسبيح و انگشترت را

تو را زنده زنده مگر دفن كردند

كه بستند دستان و پا و سرت را

پس از اين من اى كاش هرگز نبينم‏

نگاه به درمانده مادرت را

  تبليغ پرواز

به ياد ياران مفقودالاثر

مادرم هر بار برگ لاله‏ اى بو مى ‏كند

كوچه‏ هاى منتظر را آب و جارو مى ‏كند

باغ از بوى نجيب ياسمن پر مى ‏شود

يادگار سينه‏ ى سرخش گل به گيسو مى ‏كند

شبنم شعر عطش، از برگ باور مى ‏چكد

تا فلق، تبليغ پرواز پرستو مى ‏كند

هر سحر از سمت خوبيها، نسيمى مى ‏وزد

گرد دل را مى ‏تكاند، عشق را رو مى ‏كند

تا پدر يك لب تبسم، بين ما قسمت كند

صبر را با خون دل، سنگ ترازو مى ‏كند

اين طرف از سينه‏ ها هيهات جارو مى ‏شود

قاصد ابهام آن سوتر هياهو مى‏ كند

با عطش با زخم بايد عهد را تجديد كرد

ورنه، دل با لاى لاى عافيت خو مى ‏كند

 آمدى اما ...

بر بالين شهيدان مفقودالاثر

آمدى اما چرا پاى تو همراه تو نيست

چشم‏هاى جاده‏ پيماى تو همراه تو نيست

تا تكانى خستگى ‏هاى مرا از شانه‏ ام

دست اين همسايه پاى تو همراه تو نيست

ديدمت اما نگاه تو به سويم پل نبست

باغ لبخند شكوفاى تو همراه تو نيست

چون درختان خزان آلوده افتادم به خاك

مى ‏رسى حتى تماشاى تو همراه تو نيست

در نگاه من نشستى ، پس سلام تو كجاست ؟

ها، ببخشايم كه لب‏هاى تو همراه تو نيست

آمدى اما دلم مى‏گويد اين تو نيستى

هيچ از پنهان و پيداى تو همراه تو نيست

  رقص حماسه

تقديم به شهيدان گمنام، عاشقان بى ‏نام و نشانى كه در باغ ملكوت شهره‏ اند و در عالم خاك غريب. به استخوان پاره‏ هايى كه پروازشان بر فراز دست‏ها بوى بهشت را در مشام شهر افكند.

 اى پاره پاره، نوگل خندان كيستى؟

اى پر شكسته ، بلبل بستان كيستى؟

 

اى مهربان ستاره، تو را آسمان كجاست؟

اى ماهپاره، شمع شبستان كيستى؟

 

باناز ، اى غزال رها مى ‏روى چه خوش‏

اى نور ديده، سرو خرامان كيستى؟

 

از هم گسسته از چه بلا، بند بند تو؟

اى صيد رسته، خسته‏ ى پيكان كيستى؟

 

اين داغ از كجاست چنين استخوان گداز؟

مى ‏آيى از كجا؟ ز شهيدان كيستى؟

 

عاشق‏ترين سوار! چرا خفته‏ اى خموش؟

از لشكر كه‏اى ؟ وز گردان كيستى؟

 

اسطوره‏ ها به نام تو تعظيم مى ‏كنند

اى عشق، اى فسانه، ز ديوان كيستى ؟

 

آرامش كدام دل شرحه شرحه ‏اى؟

روح كى ‏اى ؟ قرار كه‏ اى؟ جان كيستى؟

 

دل م ى‏برد ز دست ، شميم بهشتى ‏ات‏

اى گلبن شرف ز گلستان كيستى؟

 

آشفته حال، آبله پا، مى ‏رسى ، غريب‏

مجنون داغدار بيابان كيستى؟

 

ما مانده چون غبار و تو ره برده تا حبيب‏

اى خوش رهيده ، دست به دامان كيستى؟

 

اى شهره در جهان بقا، بى ‏نشان خاك‏

شهرت كجاست؟ اهل كجا؟ زان كيستى؟

 

توفان مستى ‏ات همه رقص حماسه داشت‏

در حيرتم كه مست خمستان كيستى؟

 

از ناى استخوان تو گلبانگ «ارجعى» است‏

پيداست اى شهيد كه قربان كيستى ؟

 

از نينواى سينه برآر آتشى «كوير»

تا گويمت جدا ز نيستان كيستى؟

  


مطالب مشابه :


قالب تازه

راستی یادم رفت بگم درمورد قالب تازه نظری این وبلاگ به یاد شهدا و به شهدا تعلق




کلیپ شهدا

این وبلاگ باحمایت مادی ومعنوی حوزه .دریافت کد جملات زیبای شهدا.: :.ثامن تم:قالب و




اشعار درمورد شهدا ،جبهه وجنگ

اشعار درمورد شهدا ای ازوصيتنامه وزندگينامه شهدا بوي‍‍زه ابزار و قالب وبلاگ ]




چند عکس از پلاک شهدا

وبلاگ پلاکِ شهدا - چند عکس از پلاک شهدا - زندگی نامه و شرح حال و خاطرات از سایت قالب شهدا.




آیت الله جوادی آملی درمورد امام خامنه ای...

راه امام و شهدا قالب مذهبی امام آیت الله جوادی آملی درمورد امام خامنه ای




جملات زیبا درباره شهید وشهادت

وحاجیان این حریم عشق شهدا (وبلاگ شهود عشق) .ثامن تم:قالب و ابزارمذهبی وبلاگ و سایت.:.




برخی از وصیت نامه های شهدا درمورد حجاب

برخی از وصیت نامه های شهدا درمورد حجاب Design By Ashoora.ir & Bi simchi مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ.




آهنگ زیبا درمورد شهدا از مهدی یراحی

صفحه اصلی | آرشیو مطالب | تماس با من | قالب وبلاگ | آهنگ زیبا درمورد شهدا از مهدی




برچسب :