شرحی درباره ی دو بیت شعر

  تعلّم ، فلیس المرءُ یُولَد عالِما         ولیس أخو علم ، کمن هو جاهلُ ؛

     وإنّ کبیرَ القوم ، لا علمَ عنده ،         صغیرٌ ، إذا التفّت علیه المحافلُ .

إنّ عُمرَبنَ عبد العزیز لمّا ولِي الخِلافةَ ، وفد علیه وُفودُ العرب ، و وفد علیه وفدُ الحِجاز

 ، فاختارَ الوفدُ غلاما منهم ، فقدّمُوه علیهم لِیبدَأ بالکلام . فلمّا ابتدأ الغلامُ بالکلام ، و

 هو أصغرُ القوم سِنّا ، فقــــال عمر : مهلا یا غلامُ ! لیتکلّم̊ مَن هو أسنُّ منک . فقال :

مهلا یا أمیر المؤمنین ! إنّــــما المرءُ بأصغَریه : لسانِه و قلبه ، فإذا منحَ اللهُ العبد لسانا

 لافظا ، وقلبا حافظا، فقد استجاد له الحِلیةَ ، یا أمیر المؤمنین ! ولو کان التقدّمُ بالسِنّ

لکان في هذه الأمّة مَن هو أســـــنُّ منک . قال : تکلَّــــــــم̊ یا غلامُ ! قال : نعم یا أمیر

 المؤمنین ؛ نحن وُفود التهنئة لا وفودُالمَرزِئة . قدِمنا إلیک من بلدنا نحمُدُ الله الذي منّ

 بک علینا ؛ لم یُخرِجنا إلیک رغبة و لا رهبة : أمّا الرغبة فقد أتانا منُّک إلی بلدنا ؛ و أمّا

الرهبة ، فقد أمّننا اللهُ بعدلک مــن جَورک . فقال : عِظنا یا غلامُ ، و أوجِز̊ ! قال : نعم ،

 یا أمیر المؤمنین ! إنّ أُناســــــا ، من الناس ،غَرّهم حِلمُ الله عنهم ، و طولُ أملِهم ، و

حسنُ ثَناء الناس علیهم ، فلا یَغُرّنّک حِلـــــــــمُ الله عنک ، و طولُ أملک ، و حُسنُ ثَناء

 الناس علیک ، فتَزِلَّ قدمُک . فنظر عـــــمرُ في سِنّ الغلام ، فإذا هو قد أتــــــت̊ علیه

بضع عشرة سنة ، فأنشأ عمرُ یقول :

     تعلّم ، فلیس المرءُ یُولَد عالِما         ولیس أخو علم ، کمن هو جاهلُ ؛

     وإنّ کبیرَ القوم ، لا علمَ عنده ،         صغیرٌ ، إذا التفّت علیه المحافلُ .

منبع : المسعوديّ ، مُروج الذهب ومعادن الجوهر ، به نقل از کتاب

         « المجاني الحدیثة » جلد 4 ص 225 .

  • عمر بن عبد العزیز در سال 99 هجری ( 717 م ) به خلافت رسید و در 101 هجری ( 719 م ) در " دیر سَمعان " از توابع شهر حمص وفات یافت . او در زمان وفات 39 سال داشت . تنها خلیفه اموی بود که به صفت عدالت شهرت یافت . او در طول این دو سال کارهای برجسته ای انجام داد که برای دانستن آن باید به کتاب های تاریخی معتبر رجوع کرد .
  • دو بیت فوق در کتاب عربی چهارم ، درس ششم ، ص 55 آمده است .                                                                                        

( 1 )

برگردان متن :

 عمر بن عبد العزیز چون به جانشینی رسید ، گروه های عرب به سویش رهسپار شدند ، و گروه حجاز به سوی او روانه شد ، و آن گروه جوانی از میان خویش بر گزید و او را بر خویش پیشی دادند تا او سخن آغاز کند . همین که جوان سخن آغاز کرد، با آن که خرد ترین آن گروه بود از نظر سن ، عمر گفت : درنگ کن ای جوان ! باید کسی که از تو بزرگتر است در سن سخن بگوید . او گفت : درنگ کن ای سرور گروندگان ! ارزش آدمی تنها به دو چیز است : زبان و دلش ، چون ایزد بنده را زبانی گویا و دلی نگهدار ارزانی کند ، بی گمان برایش زیوری ( نیکو ) گزیده است ، ای سرور گروندگان ! اگر پیشی گرفتن به سال باشد ، در میان این مردم ، هست کسی که به سال از شما بزرگ تر باشد . گفت: سخن بگو ای جوان ! گفت : بله ای سرور گروندگان ؛ ما گروه های شادباش هستیم نه گروه هایی برای دریافت بخشش تو . به نزد تو از سرزمینمان آمدیم در حالی که سپاس می گوییم ایزدی را که با آمدن تو بر ما نیکویی کرد ؛ ما را نه خواسته ای به سوی تو آورد و نه بیمی : نه خواسته ، چون نیکویی تو به سرزمینمان رسیده است ؛ ونه بیم ، چون ایزد ما را با دادت از بیدادت ذر ایمن آورده است . پس گفت : اندرزمان ده ای جوان ، کوتاه و گویا ! گفت : بله ،  ای سرور گروندگان ! بی گمان گروهی از مردم را بردباری پروردگار  ، بلندی آرزویشان ، و ستایش نیکوی مردم از آن ها ، ( آنان را ) فریفت ؛ مبادا که تورا بردباری خدای ، و درازی آرزویت ، و ستایش نیکوی مردم از تو ، تو را بفریبد ، که گر چنین شود ، گام هایت بلغزد . پس عمر در سال جوان نگریست ، دید که چند ده سال ( یعنی : میان 13 تا 19 سال )  بر او گذشته است ، پس عمر چنین سرود :

بدان که مرد ، دانا به جهان پا نمی گذارد      و مرد دانا چون مرد نادان نیست

بزرگ مردم اگر از دانش تهی باشد     کوچک است ؛حتی اگر مردم پیرامون او

گرد آیند .

 


مطالب مشابه :


شعری از پروین اعتصامی در باره ی نوجوانی

شعری از پروین اعتصامی در باره ی نوجوانی - جوانی که کار وشایستگی است درباره وبلاگ-BlogAbout




شعری زیبا در مورد جوانی

شعری زیبا در مورد جوانی دانی كه نو بهار جوانی چسان گذشت؟ لحظه ی تحویل سال نو 1388




ای جوانی (شعر)

ای جوانی درباره وبلاگ دو مجموعه شعری به نام های "طنزواژه ی شعری" و "آرمان های انقلاب" 2




شعر جوانی‌ از استاد شهريار

درباره ی‌ حس جوانی‌ اميدوارم خوشتون بياد . از زندگانیم گله دارد جوانیم . شرمنده ى جوانى از




درباره لورکا ( 1 )

درباره لورکا ( 1 ) این مجموعه روایات، نمایانگر شخصیت شاعر و پایان دوره ی جوانی اوست.




شرحی درباره ی دو بیت شعر

شرحی درباره ی دو روانه شد ، و آن گروه جوانی از میان خویش بر گزید و شعری دیگر




برنامه ها ی جدید شبکه جوان

به نام آفریننده ی زیبایی شعری برای گفتن به وبلاگ آنتن جوانی خوش




شعری درباره ی روز مادر

شعری درباره ی روز مادر . مادرم ای واژه ی جوانی و قدرت




برچسب :