مروری بر سفرنامه های تبریز نوشته شده توسط مسافران قسمت اول


b2048.jpg

همانطور که میدانید منطقه آذربایجان و کلانشهر تبریز طی چند سال اخیر تیدیل به مقصد سفری مسافران تابستانی گشته است و طی اعلام مسئولین طی سه سال گذشته تبریز دومین شهر مسافر پذیر کشور در طول سال بوده است

با تحقیقی در فضای اینترنتی شاهد یافتن  سفرنامه های زیادی به تبریز  توسط موتورهای جستجوگر مثل گوگل میشویم که با خواندن این سفرنامه ها متوجه یک نکته قابل توجه میشویم و آن رضایت اکثریت مسافرین از سفر به تبریز بوده است و از دید این مسافران تبریز بسیار مترقی و خارج از  تصوراتشان بوده است 

در این پست میخواهیم به بررسی دلایل عام پسند بودن  کلانشهر تبریز بپردازیم و به اینکه چه عواملی باعث شده که اکثر مسافران  ساختار تبریز را متفاوت با سایر کلانشهر ها بدانند و عظمت آن را بسیار فراتر از تصوراتشان بیان نمایند ؟و چرا از دید اکثر مسافرین تبریز یک شهر ایده آل مناسب برای زندگی مطرح میگردد ؟

در زیر به نمایش سفرنامه هایی با ارائه لینک اینترنتی مربوطه میپردازم و خواهشمند است با خواندن این سفرنامه ها نظر خود را در مورد علل ایده آل بینی  تبریز توسط مسافران بپردازید  و خواهشمند است تنها در این پست به این موضوع پرداخته شود و خارج از موضوع پست کامنتی گذاشته نشود



http://elidiary.persianblog.ir/post/174/


به طور کل شهر تبریز شهر یکدست و تمیزی به نظرم آمد . یکدست از اون جهت که چندان تقسیم نمیشد به مناطق بالا شهر و پایین شهر . یک اعیانی خاص و یکدستی بر شهر حاکم بود . 

به نظر شما از اینها میشه گذشت ؟!!

یکی از چیزهایی که خیلی به نظرمون اومد اخلاق خوش فروشنده ها بود ، خیلی خوشرو و مودب بودند . مثلا اگر جنسی را برمیداشتی و امتحان می کردی و آخر سر نمی پسندی خیلی خیلی برخورد خوبی نشون می دادند ( بر عکس اینجا که اگر جنسی را نخریم دیگه کم مونده فروشند با لگد بدرقه مون کنه !) حتا پلیس های مهربان و مودبی هم داشتند در واقع دست به جریمه نداشتند . حتا یکبار که ساعت ده یازده شب از یه افسر سراغ پارکینگ رو گرفتیم با خوشرویی اشاره کرد که همین جا پارک کنید و منظورش از همین جا دست زیر تابلوی توقف مطلقا ممنوع بود ! گفت باشه شما برید یه دوری بزنید من این جا مراقبم !!



http://www.mazandnume.com/?PNID=V13491

فرصتی پیش آمد تا هفته گذشته را میهمان دوستی در تبریز باشم.پیش از این چند مرتبه به اردبیل سفر کرده بودم،اما مجال تماشای تبریز دست نداده بود.

در بازدیدهایی که با دوستان تبریزی از مناطق مختلف گردشگری و معروف این شهر داشتم،تبریز را شهری توسعه یافته(به نسبت شهرهای زیادی که در استان های گوناگون کشور دیده بودم) یافتم.

به باور من این شهر از برخی جهات الگوی مناسبی برای توسعه مازندران ماست و نیازی نیست مسئولان شهری و استانی ، به ترکیه و مالزی و دبی و اروپا سفر کنند(و هر بار مورد انتقاد رسانه ها نیز قرار بگیرند) تا الگوی مناسب توسعه پیدا کنند.می شود از برتری های تبریز خودمان نیز به عنوان یک الگوی مناسب توسعه استفاده کرد.
تبریز را شهری مناسب برای زندگی یافتم که به نسبت کشوری،شاخصه های شهرسازی نوین را دارد و اگر قرار باشد روزی من از مازندران دل بکنم حتما این شهر را برای زندگی انتخاب می کنم.

خوب است مسئولان استانی و شهری ما-اگر جلسات شان اجازه داد- سفری به این شهر داشته باشند. برای توسعه شهری،تبریز الگو بدی نیست.



http://acharfrance.blogfa.com/post-35.aspx

اولين چيزي كه در تبريز جلب توجه مي كند محصور بودن آن در ميان كوههاست.و البته بلند مرتبه سازي هايي كه بيشتر شهر را شبيه تهران كرده است.در حدي كه تصور آدمي بر اين مي شود كه در شهر بسيار بزرگ و وسيعي قدم گذاشته است.
از ساعت 7.5 تا 9.5 را يكسره در دفتر مديركل فرودگاه به جلسه گذرانديم.از اتاق مديركل همه جاي فرودگاه قابل ديدن است

انصافا فرودگاه تبريز بسيار زيبا مدرن و شيك ساخته شده بود.فضاي باز و وسيع و يكپارچه فرودگاهي كه از جمله ساختارهاي سازه اي يك فرودگاه است را اين فرودگاه در خود داشت.

در مسير فرودگاه به شهر چند نكته براي من قابل توجه بود.

شهر تبريز به شدت در حال تغيير بود.پروژه هاي متعدد عمراني و ساختماني و تجاري و تفريحي از جمله مواردي است كه شهر تبريز را زنده نگه داشته است.تصوري كه من از شهر تبريز و مردم آن داشتم دقيقا متفاوت با آن چيزي بود كه مي ديدم.

اولا اينجا بگويم تمام آنچه كه در مورد مردم تبريز مي گويند انصافا يك بي انصافي بزرگ است.الحق و الانصاف

مردمي خونگرم با فرهنگ زيرك پركارو ... هستند.اين دو روزي كه من تبريز بودم غير اينها نديدم.جالب بود سيستم اتوبوسراني تبريز اخيرا مجهز به سيستم كارتي شده است.تقريبا همان سيستم اعتباري مترو تهران.بيلبوردهاي تبليغاتي ال سي دي هاي شهري و خطوط مترو بي واگن و ايستگاههاي مترو و برجهاي متعدد و ..همه حكايت از حركت پاياپاي تبريز با شهرهاي بزرگ ديگر دارد.تميزي شهر نيز از ديگر نكاتي است كه بايد بدان اشاره كرد.



http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/hamid_mn88/memid/1832916

http://bicyclerun.blogspot.com/2010/08/blog-post_04.html


هیچ ذهنیتی از تبریز نداشتم. فکر می‌کردم شهری‌ست مانند باقی شهرها. مثلا اگر می‌خواستم خیلی آرمانی تصورش کنم، تبریز را شبیه شیراز می‌دیدم. شهری که واقعا دوستش داشتم. اما چه خیال باطلی. تبریز را دیدم. و تازه فهمیدم "شهر" یعنی چه ...


اصلا شهر یعنی چه؟ شهر نه. کلانشهر یعنی چه؟ تا می‌گویند کلانشهر، شما تهران را تصور می‌کنید. اصلا تهران را زیادی آرمانی تصور می‌کنید. خدای من! اصلا تا به حال پایتان را به تبریز گذاشته‌اید تا بفهمید "شهر" یعنی چه؟ تهران دهاتی بود که شد شهر! اما تبریز شهری بود که شد کلانشهر. به معنای واقعی کلمه. مدرن اما اصیل. زیبا و تمیز. وسیع، شکیل و بافرهنگ. بدون هیچ مدل گدا و متکدی ... باورتان می‌شود یک "شهر" همه این چیزها را با هم داشته باشد؟ هاه! یاد کثیفی و غیراستاندارد بودن مدل شهرسازی و تمام متکدیان عزیز ولایتمان، تهران افتادم!



http://www.tractorspor.ir/index.php/index.php?option=com_content&view=article&id=650:---45------&catid=53:slides&Itemid=208


مصاحبه عقیل اعتمادی (دروازه بان ایرانی-هلندی تراکتور) درباره تبریز:

چطور شد آمدید ایران ؟ چرا تبریز و تراکتور ؟ چند سال پیش از چند تیم ایرانی و پیشنهاد داشتم و به اینجا هم امدم و پیشنهادات خوبی داشتم ولی خانواده ام اجازه ندادند تا در اولین حضورم در ایران ، در تهران زندگی کنم و گفتند که نمی توانی آنجا زندگی کنی و من مجبور شدم به هلند برگردم ولی در بازگشتم به هلند با چند تبریزی آشنا شدم و با هم رابطه دوستانه ای داشتیم تا اینکه با تراکتور و تبریز و از استادیوم و جو حاکم بر فوتبال اینجا آشنا شدم و وقتی در اینترنت فیلم استادیوم تبریز را دیدم واقعا به وجد آمدم و دوست داشتم همچنین استادیومی را از نزدیک ببینم و مقابل صد هزار هوادار بازی کنم تا اینکه با پیشنهاد این باشگاه مواجه شدم و از آنجای که مادر من اصلیت تبریزی دارد ، اینبار به جای مخالفت ، با آمدنم به تبریز موافقت کرد و گفت تبریز تنهای جای است که می توانی زندگی کنی ، گفت که تبریز تنها شهر اروپایی ایران است و واقعا هم چنین بوده است


فرق تبریز با دیگر شهر های ایران ؟ و اینکه اینجا مثل شنیده هایت هست یا نه ؟ تبریز شهر فوق العاده زیبای هست ، با مردمی مهربان و غریب نواز و البته من در این شهر دیگر غریبه نیستم و تبریز خانه ای من شده است و فکر نمی کنم بتوانم در شهری دیگر بتوانم زندگی کنم . اینجا خیلی راحت هستم و تنها شهری هست که دیده ام یک فوتبالیست در شهری که مردمش دیوانه فوتبال هستند به راحتی و بدون هیچ مزاحمتی در خیابان قدم می زند ، بعضی وقت ها مردم به گونه ای سلام می کنند و از کنارم رد می شوند که من خجالت می کشم از این همه محبت ! ... خلاصه بگویم تبریز را دوست دارم و خود متعلق به اینجا می دانم



http://myroyal.persianblog.ir/post/179

ِ بعد 1 2 ساعت رسیدیم تبریز .... چه شهری چه هوایی چه مردمایی ...... همشون با جرات میتونم بگم عالی بودن .... شهر بسیار قانونمند و تمیز و بزرگ, زیر گذر و روگذرای زیادی داشت اینم خیلی به چشم می خورد مردمش یه راحتی یه آرامش خاطری تو صورتشون مشخص بود در کنارش اون غرور تبریزی هم نمایان بودااااااا [...] این مرحله اول آشنایی ما با شهر تبریز بود که خداییشم خیلی مهمون نوازی کردن.... و تازه داشت تبریز دستمون میاومد تازه داشتیم احساس می کردیم واقعا اینجا تبریزِ یعنی شهری که :) همه چیزش فرق می کرد حتی غذاها و مردما و فرهنگاشون منظور بیشتر زبونشون


از شیفتگی‌ام نسبت به شهر تبریز که بگذریم، به آدمهایش می‌رسیم. اولا که از همین تریبون تمامی حرف و حدیث‌های پشت سر آدم‌های نازنین تبریز را قویاً تکذیب می‌کنم. (به خصوص مسائلی در مورد آدرس پرسیدن! چون بارها خلافش به ما ثابت شد!) مسئله دوم که البته نوعی انتقاد هم محسوب می‌شود، اصرار بیش از حد این مردمان نازنین بر ترکی صحبت کردن بود. حتی وقتی با فارسی‌ترین لهجه‌ی دنیا ازشان سوال می‌پرسیدیم! شاید این به مخیله‌شان خطور نمی‌کرد که عده‌ای مسافر بینوا پیدا می‌شوند که ممکن است ترکی متوجه نشوند!! چه می‌دانم؟ و اما سوم ... سوم، مها و سحر ! این دو موجود، همان بهانه‌های من برای اصرار به این سفر بودند. و عجیب بهانه‌های دوست‌داشتنی‌ای هم بودند این دوستان عزیز. دیدن آدم‌هایی که طی دوران وبلاگ نویسی و این دو، سه سال فقط خوانده بودمشان برایم زیادی هیجان انگیز بود. فقط دلم می‌خواست کاش می‌توانستم بیشتر در تبریز بمانم تا بتوانم بیشتر در این آدم‌ها حل شوم. سحر و مهای عزیز، شیرین بودند. زیاد.
و آخر اینکه : تبریز و خیابان‌های دوست‌داشتنی‌اش که جان می‌دهند برای قدم زدن‌های طولانی، تبریز و ارزانی بی نظیرش نسبت به کلانشهر بودنش، تبریز و آدم‌های فهیمی که می‌توان رویشان برای دوست بودن حساب کرد و تبریز و کلی چیزهای دیگر، گزینه‌های خوبی برای زندگی کردن به شمار می‌روند. می‌شود برای کوچ کردن رویش قویاً حساب کرد. شاید روزی این کار را کردم. البته هروقت ترکی را کامل یاد گرفتم !!! اوهوم !



http://myroyal.persianblog.ir/post/182/

 توی شهری مثل تبریز به نظر من افسردگی , ناراحتی , چیزای بی اهمیت و پیش پا افتاده دیگه وجود نخواهد داشت و همه اینا به شادی مبدل میشه .... از شمالم بهتره :)) ولی می دونید که من عاشق رامسرم تبریز در اولویت دوم قرار میگیره ... ولی از نظر امکانات و عمران شهری تبریز خیلی بهتر از رامسر (نمی تونم بگم رامسر می گم از شمال اینجوری حس بهتری دارم :)) ) خیلی بهتره .... و با شهر بزرگی مثل تهران برابری می کنه و از جهاتی از تهران بهتره اووووووووه تهرونیای عزیز واقع بین باشین دیگه ... تو عمران شهری تهران این تبعیضو قائل شدن و تبدیل به بالا شهر و پایین شهر کردن و با بهانه کلان شهری به همه جا به اون صورت نمیرسن ...ولی تبریز ازین خبرا نیست من رفتم دیدم خیلی خوبه امکاناتش رو به طور مساوی تقسیم کرده حالا غلو نکرده باشم به جرات می تونم بگم همه جای تبریز خوب و مدرن بود شاید یه جا بیشتر یا یه جا کمتر ولی تو نوسازی و آبادانی کم نذاشتن برا شهرونداشون ... راستی یه اخلاق خیلی خوب دیگه ای که دارن اونجا چادری و مانتویی باهم هستن و هر کدوم شخصیت و احترام خودشو داره که این اصلا تو تهران نمی بینم متاسفانه ... امیدوارم تبریز همینجوری خوب بمونه و مثل تهران پر جمعیت و آلوده نشه ولی مثل تهران پیشرفت تحصیلی و امکاناتی داشته باشه که می دونم کم نداره... از دست این مسئولین به شهرهای دیگه برسن که دیگه اینقدر تهران شلوغ نمیشه ...



http://7asemaneabi.blogfa.com/9104.aspx


از طريق اتوبان جديد به تبريز رفتيم ، نكته جالب مسير كوههاي رنگي بود كه خطاي بصري نبودند و به تمام معنا رنگ بودند و رنگ ! روبروي برج ساعت اسكان گرفتيم .. دنگ دنگ ساعت برايم تداعي كننده ناقوس كليساي وانك بود ! آه كه چقدر اين شهر زيباست ... قبل از اين هيچ كجاي دنيا را با اصفهان عوض نميكردم و بخاطر عقيده ام حتي چند بار مسخره شدم ... بعد ازينكه تبريز رو ديدم حس كردم شهري هم به زيبايي اصفهان وجود داره... ( تو را خدا خفم نكنيد همه جاي ايران قشنگه!!! :))) ) حتي قدم زدن در پياده روهاش برام لذت بخش بود ...



http://setayesh-mamani.persianblog.ir/post/222

 این بار مصمم اومدم تا شروع کنم به نوشتن از سفر به شهری که واقعا بی نظیر بود و شک ندارم اگر حافظ علیه الرحمه در طول دوران حیاتش سفری به شهر تبریز میکرد ,شعر خوشا شیراز را برای تبریز هم میسرود ! [...]



http://khaleruru.persianblog.ir/post/132

...بعد از چند ساعت رانندگی به شهر تبریز رسیدیم ، من فکر نمیکردم که تبریز انقدر پیشرفت داشته باشه وتقریبا مثل تهران باشه ، شهر خیلی با کلاس و تمیزی بود شاید باید بگم حتی از تهران هم باکلاس تر!...



http://aghlojahl.blogfa.com/post-92.aspx


قبل از هرچیزی بگم که واقعا تبریز شهر زیبایی هست و من که برای اولین بار رفتم اونجا، خیلی زیبا بود و اگر نگم از تهران زیباتر بود، باید بگم چیزی از شمال تهران کم نداشت.

چه مردمان با فرهنگی ... وقتی از کسی آدرسی میپرسی، در نهایت ادب و احترام، میخوان به آدم تعظیم کنند! چنان مودب و موقر به آدم جواب میدن که خدا میدونه ... حتی یه مورد سر چهار راه از یه ماشین آدرس پرسیدیم که به ما گفت بیایید کمی جلوتر، قشنگ،توقف کرد، اومد پایین، بعد از سلام و احوال پرسی و تبریک سال نو و ... گفت پشت سر ماشین ما بیایید و ... آدرس دقیق رو نشونمون داد

حداقل ۷.۸ باری که ما آدرس پرسیدیم همه خوش برخورد و مودب بودند.

از آثار تاریخیش هم که نگو .... فقط باید برید و ببینید.



http://sindokhtane.blogfa.com/post-678.aspx

وقتی رسیدیم تبریز ساعت حدودا 2 بود... تبریز شهر بسیار بزرگیه... و ما از بدو ورود متوجه شدیم با شهری با کلاس خاص خودش مواجهیم... یه طورایی حس تهران بودن بهمون دست داد!



http://nonfiction.blogfa.com/post-55.aspx

تبریز انصافا شهریست دیدنی و پاکیزه و به روز...
از دید من نزدیک ترین شهر از نظر شکلی به تهران, تبریز است. تبریزیها سربلندند و چشمان معمولا درخشانشان در چهره های معمولا سفیدشان از مردمی خبر میدهد که به پیشینه روشن و کهن خود آگاهند. تبریز گدا ندارد و این از قشنگنرین ویژگیهای این شهر است.
به عنوان یک اصفهانی در سفر تبریز فهمیدم که چرا آن شعر معروف به همآوردی با شهر ما جرئت سروده شدن داشته است.



http://shahram924.wordpress.com/2008/10/04/عید-مبارک-مسافرت-تبریز/

عکس هایی از تبریز گرفتم که بعدا آپلود میکنم تو وبلاگ. اگه کسی ندونه که این عکسها از تبریزه ؛ قطعا با یکی از شهرهای آلمان اشتباه میگیره.
واقعا شهر جون میداد برای پیاده روی و لذت بردن از پاییز مخصوصا بارون و بعدش هم آفتاب حسابی شهر رو شفاف کرده بود.



http://www.shaeraneha.com/weblog/archives/2008_06.html

تبریز اما حکایتی دیگر دارد . ظاهر شهر به سوی مدرن شدن رفته است آن هم مدرن شدنی بی پشتوانه فرهنگی . متاسفانه تبریز ویژگی های قومی خود را بر خلاف اردبیل پاس نداشته و تمام سعی مسؤولان شهری تبدیل کردن تبریز به شهری مشابه کلان شهرهایی چون تهران بوده است . پل معلق ، تقاطع های غیر هم سطح ، آسماخراشهای آن چنانی و ... . و متاسفانه آن چه این بین از دست رفته است هویت فرهنگی شهر است .



http://favvareh.blogfa.com/post-51.aspx

از آخرين باري كه تبريز بودم حدود ۲۰ سال ميگذره٬ ديدن اين شهر زيبا و جذاب بعد از ۲۰ سال خيلي خاطره انگيز بود. تبريز رو در مجموع شهري ديدم كه همه چي اون حساب كتاب داره. اين مسافرت فرصت مناسبي بود تا اين شهر رو از منظري ديگه ببينم.



http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/hamid_mn88/memid/1710094


جاذبه‌های طبیعی دلفارد و سیرچ كم از ییلاق‌های تبریز و اردبیل ندارند و معادن غنی استان موهبتی ارزان قیمت برای صنعتی شدن است اما چه سود كه شهر كرمان در مقابل شهری مانند تبریز بیشتر شبیه كوره‌دهی است و صنعتی‌شدن استان به آرزویی محال بدل شده است.
- شهر تبریز به لحاظ معماری و شهرسازی ، از بسیاری از شهرها و مراكز استانهای ایران سرتر است . خوش ساخت و حساب شده. پاكیزگی معابر، پارك های زیبا و وجود بزرگراه‌های متعدد برای دسترسی آسان شهروندان به مناطق مختلف شهر ، از جمله ویژگی‌هایی است كه تبریز را نسبت به دیگر شهرها متمایز كرده است.



 http://arady.persianblog.ir/tag/سفرنامه_(_شمال_و_تبریز)


خیلی از شهر تبریز خوشم اومده و فکر کنم یه دو سه بار دیگه باید بیام تا بتونم اونطور که دلم میخواد شهر رو ببینم. عظمت و قدمت و فرهنگ رو در خود شهر و مردمش میشه از همون ابتدای ورود به شهر دید و احساس کرد. گوشه گوشه شهر پر از دیدنی هاست. خونه های تاریخی ، موزه های بسیار زیاد، بازار قدیمی ، میدان شهرداری ( ساعت) و خلاصه کلی دیدنی و خریدنی توی شهر هست که نمیشه با یکی دو روز گشت و گذار در شهر سر و ته ش رو بهم آورد و دوست داری کلی بمونی و همه جا رو بگردی. مثلاَ من اصلاَ نرسیدم مرکز خریدها و پاساژ های شیک اونجا رو ببینم. فقط تونستیم بریم کوی ولیعصر و اونجا یه مقدار پیاده مغازه ها رو نگاه کردیم و دور زدیم اما خیلی دلم میخواست بیشتر و بهتر همه جا رو بگردم. امیدوارم به زودی بازم بیام تبریز. خیلی دوستش دارم



http://dory-marlin.blogfa.com/post-93.aspx

به نظرم تبريز شهر خيلي زنده اي رسيد . يك شهر تميز بامردمي با نشاط . انگار كه همه چيزش روي روال باشد . خيلي خوشم آمد . هوا هم كه عالي بود . مثل بهار تهران اسمان ابي و بادي كه انگار مهمان هميشه اذربايجان است .

اگر من را براي انتخاب محل زنده گي ام آزاد بگذارند اولين شهري كه دوست دارم درآن بمانم شيراز است . بعد هم لاهيجان و حالا هم تبريز كه به يكي از شهرهاي مورد علاقه من براي زندگي تبديل شده



http://narkand.aftabblog.com/42483/خاطره+ها.html


جاهای دیدنی هم تو تبریز کم نیست، گل سرسبدش موزه‌هاش بود. خانه و موزهٔ مشروطه که یه دنیا غرور و افتخار ایرانی بین ستونهاش نهفته بود. موزهٔ آذربایجان، مسجد کبود، مقبرة الشعرا، امام زاده عون بن علی، ائل گلی، و باقلار باغی (شهر بازی) و... از جمله مکانهای دیدنی بودن که در زمان اقامت‌مون ازشون بازدید کردیم.


از خوبی‌های مردم تبریز و زیبایی‌های این شهر هرچی بگم کم گفتم. بدم نمیاد اگه کار باشه چند سالی هم تو تبریز زندگی کنم. اگه تا حالا تبریز نرفتید، حتماً تابستون آینده یه سر بزنید. قول می‌دهم که پشیمون نشید.




مطالب مرتبط:

افتتاح مرکز خرید هتل لاله تبریز قسمت دوم




منبع: وبلاگ تبریز شهر آرزوها



مطالب مشابه :


صحبتهاي دكتر پورافكاري در مورد وسواس

انجمن علمی روانشناسی پیام نور تبریز صحبتهاي دكتر پورافكاري در این افراد بسیار مودب




سفر به تبریز و ارومیه (1)

تا قبل از این 2 بار در تبریز به هتل رفته که پیتزا دکتر نیک تو ولیعصر تبریز مودب داشت. نمای




مروری بر سفرنامه های تبریز نوشته شده توسط مسافران قسمت اول

که خیلی به نظرمون اومد اخلاق خوش فروشنده ها بود ، خیلی خوشرو و مودب در تبریز دکتر زندی




«راه» منتشر شد

خرمدل در تبریز و نیز با دکتر دکتر حسین کچویان، در محمد مودب




سفر به تبریز و ارومیه (2)

سفر به تبریز و گارسونها بسیار مودب و مرتب بودند. غذا در اندک زمانی سرو شد که دکتر ایکس




برچسب :