افسون گردشگران با افسانه

همچنين ايتاليايي‌ها در شهر «ورونا» دو قبر نمادين به نام «رومئو» و «ژوليت» ساخته‌اند و هرساله هزاران گردشگر براي ديدن اين قبرها به اين شهر سفر مي‌كنند. اين درحالي است كه همه مي‌دانند که رومئو و ژوليت نام دو شخصيت افسانه‌اي نمايشنامه‌ي شکسپير هستند و وجود خارجي نداشته‌اند.
نمونه‌ها‌ي بسياري از اين موارد را در كشورهاي مختلف مي‌توان مشاهده كرد. در واقع استفاده از اسطوره‌ها و افسانه‌ها براي جذب گردشگر، يكي از شيوه‌هاي هوشمندانه در اين زمينه است. اين‌كه هراز گاهي يكي از كشورهاي حوالي خودمان، ادعا مي‌كنند كه بقاياي كشتي نوح را يافته‌اند، يا عنوان مي‌كنند با دلايلي كه در دست دارند مي‌توانند اثبات كنند كشتي نوح بر كوهي كه در بخشي از كشور آنان واقع شده، فرود آمده است، يكي از دلايل جلب توجه و نهايتا جذب گردشگر براي مكان موردنظر است. به طور مثال، در نخجوان آذربايجان كوهي وجود دارد كه مردم محلي معتقدند اين همان كوهي است كه اصحاب كهف در آن به خواب طولاني خود فرو رفتند. و جالب اين‌كه تنها به همين دليل، گردشگران به سوي آن كوه مي‌روند و اكنون يكي از مناطق جذب گردشگر در نخجوان است.
با اين مقدمه، اين سوال را مطرح مي‌كنيم كه در كشور ما نقش اسطوره‌ها و افسانه‌ها در جذب گردشگر چگونه است و يا بهتر است بگوييم كه چگونه مي‌تواند باشد؟
شايد لازم به يادآوري نباشد كه ايران ما از لحاظ تنوع اسطوره‌ها و افسانه‌ها مقام ويژه‌اي دارد. با اين وجود، ما از اين زاويه، خود را در ميان كشورهاي ديگر دنيا مطرح نكرده‌ايم. امروزه كمتر كسي از هم‌ميهنان از تنوع اسطوره‌ها و نقش آن‌ها آگاهي دارد. چنان‌كه اگر سوال شود مجسمه‌‌اي كه در وسط ميدان «حر» وجود دارد، مجسمه چه شخصيت اسطوره‌اي است، احتمالا كمتر كسي به آن پاسخ درست خواهد داد.
از اين موضوع كه بگذريم و نگاهي به اسامي شهرها، قلعه‌ها، مكان‌ها و آثار تاريخي كشورمان بيندازيم، متوجه اسامي اسطوره‌اي بسياري مي‌شويم و نام‌هايي را مي‌بينيم كه مربوط به افسانه‌هاست: قصر شيرين، قصر بهرام، زيج منيژه، قلعه رستم، قلعه ضحاك، زندان سليمان، تخت سليمان، كوه بلقيس، تخت جمشيد، هفت خوان، فرهاد تراش، شيرين و فرهاد و ....
اين اسامي نشان دهنده‌ي اين موضوع هستند كه روزگاري نه چندان دور، چگونه شخصيت‌هاي افسانه‌اي و اسطوره‌اي در باور مردم ايران حضوري فراموش نشدني داشته‌اند.
 اگر ايتاليايي‌ها براي رومئو و ژوليت مقبره‌ي نمادين ساخته‌اند، ما نيز به شيوه‌اي ديگر براي اشخاص مورد احترام، قدمگاه و مقبره ساخته‌ايم. به طور مثال در جزيره‌ي هرمز و در ميان آب‌هاي خليج فارس، سنگ سياه بزرگي وجود دارد كه از آن به عنوان مقبره‌ي «الياس پيغمبر» ياد مي‌كنند و در نزديكي آن، در خشكي، بنايي وجود دارد كه به مقبره‌ي «خضر پيغمبر» معروف است. درحالي كه به لحاظ اعتقادي، هر دوي اين بزرگان را زنده‌ي جاويد مي‌دانيم.
لطفا به مثال‌هاي ديگري توجه كنيد: جالب است بدانيم با توجه به نام معروف‌ترين بناي تاريخي كشورمان، «تخت جمشيد» (كه البته براي گردشگران خارجي به نام پرسپوليس مشهور است)، و با استناد به نام «جمشيد»، مي‌توان يكي از بنيادي‌ترين شخصيت‌هاي اسطوره‌‌اي ايراني را به گردشگران شناساند و ارزش مضاعفي (از لحاظ گردشگري) به اين «فضاي فرهنگي جهاني» بخشيد. قابل ذكر است كه جمشيد تقريبا از آن اسطوره‌هاي جهان‌شمول است كه در بيش‌تر فرهنگ‌ها معادل دارد.
همچنين اگر شما خواننده گرامي به عنوان گردشگر به لبنان سفر كنيد، لبناني‌ها شما را براي ديدار از معبد «بعلبك» راهنمايي مي‌كنند. بعلبك مكاني بوده است براي عبادت يكي از خدايان بين‌النهريني كه افسانه‌ها و اسطوره‌هاي بسياري پيرامون آن شكل گرفته‌اند. در ايران هم، ما نمونه‌هاي اين گونه معابد را داريم كه شايد شاخص‌ترين آن‌ها معابد مربوط به «آناهيتا»، ايزدبانوي آب‌ها باشد. آناهيتا نيز در همه‌ي فرهنگ‌ها معادل دارد و بنابراين براي گردشگران چهره‌اي قابل توجه و شناخته شده است.
نكته‌‌‌اي كه در اين رابطه وجود دارد اين است كه در رابطه با ساخت مجموعه كاخ‌هاي تخت جمشيد و معبد آناهيتا در كنگاور كرمانشاه، باورها و افسانه‌هايي از تاريخ‌نويسان سده‌هاي گذشته در دست است كه ذكر آن‌ها بُعد ديگري از جاذبه‌هاي گردشگري كشورمان را به گردشگران مي‌نماياند.
در اين‌جا لازم است براي كساني كه تاريخ و چگونگي ساخت بناها را تنها با استناد به كشفيات و حقايق علمي مي‌پذيرند و ذكر افسانه‌ها و اسطوره‌ها (براي گردشگران) را غيرمفيد و غيرضروري مي‌دانند، يادآور شويم كه برخلاف تصور ما، همه‌ي جذابيت‌هاي گردشگري يك مكان تنها به اظهارات و مشاهدات علمي نيست، بلكه روايت‌ها و داستان‌ها، نقش بسيار پررنگي دارند. و بد نيست بدانيم كه حتي در علم باستان‌شناسي هم، روابطي ميان افسانه‌ها، اسطوره‌ها و كشفيات باستان‌شناسان مشاهده مي‌شود و هر ساله سمينارهايي با عنوان «افسانه‌ها و باستان‌شناسي» در دنيا برگزار مي‌شود. ظروف سفالي و ابزارهاي فلزي كشف شده، در بيش‌تر مواقع، حاكي از اعتقادات مردم دوران باستان به افسانه‌ها و اسطوره‌هاست كه در اين زمينه و به طور مثال مي‌توانيم به نقش‌هاي پيدا شده از «گيلگمش»، پهلوان اسطوره‌اي ايراني و بين‌النهريني اشاره كنيم.

از برخي از گفته‌هاي بالا نتيجه مي‌شود هم‌اكنون هم بسياري از مكان‌هاي گردشگري كه در كشور ما وجود دارند، با اسطوره‌ها و افسانه‌ها درآميخته‌اند. اما موضوع اين است كه تا‌كنون از اين منظر به آن‌ها توجه نشده و ما از تمام ظرفيت‌هاي موجود استفاده نكرده‌ايم. به طور مثال اگر تنها به روايت‌هاي شاهنامه فردوسي توجه كنيم، با دنيايي از افسانه و اسطوره‌ها مواجه مي‌شويم كه كمترين بهره‌اي از آن‌ها نبرده‌ايم.
اكنون اين سوال مطرح است كه با استفاده از مضامين افسانه‌ها و مفاهيم اسطوره‌ها در توسعه گردشگري چه مي‌توان كرد؟ براي جواب به اين سوال به چند پيشنهاد فرضي توجه كنيد:
فرض كنيد در استان «سيستان و بلوچستان» كه آن را محل تولد «رستم» و محل بسياري از اتفاقات شاهنامه مي‌دانيم، موزه‌اي به نام «موزه‌ي شاهنامه» بسازيم و در آن، برخي از داستان‌هاي شاهنامه را به روش‌هاي كارآمد و روزآمد روايت كنيم و تصوير و مجسمه‌‌ي بعضي از شخصيت‌هاي شاهنامه را طراحي و اجرا كنيم. آيا نتيجه‌‌ي اين كار، اين نخواهد بود كه: 1- گردشگران را به بخش ديگري از ايران (كه امروز كمتر مورد توجه گردشگران قرار مي‌گيرد) هدايت مي‌كنيم، 2- ادبيات حماسي سرزمينمان به گردشگران معرفي مي‌كنيم و 3- در اين ميان ارج زبان فارسي و فردوسي هم بيش‌تر مي‌شود.
يا اين‌كه فرض كنيد، ما هم همچون ايتاليايي‌ها، در يك باغ مصفا كه نمونه‌هايش را در ايران بسيار داريم، يك مقبره‌ي نمادين از شيرين و فرهاد بسازيم و تراژدي اين عشاق را براي گردشگران يادآوري كنيم. جالب اين‌كه ما در كوه بيستون مكاني را به نام «فرهاد تراش» مي‌شناسيم و در شهرستان ايوان استان ايلام، اثري به نام «تاق شيرين و فرهاد» داريم كه هر كدام قصه‌اي هم براي خود دارند، اما ما يا از اين قصه‌ها كمتر آگاهي داريم و يا اين‌كه برايشان منزلتي قائل نيستيم. و اين درحالي است كه در قرون شانزدهم و هفدهم ميلادي، همين قصه‌ها و افسانه‌ها پاي گردشگران اروپايي را به ايران باز كرد تا راز گوهر شب چراغ و قاليچه‌ي حضرت سليمان و گنبد طلا را بدانند.
بد نخواهد بود اگر كه ما در هر يك از شهرهاي كشور، يادماني برپا كنيم كه خاطرات و قصه‌هاي بومي را زنده كند، و از اين طريق براي شهروندان نوستالژي ايجاد كند و براي گردشگران، جاذبه‌اي نوين.



 
ما دماوند را داريم و آرش را، آيا نمي‌توانيم بر فراز دماوند مجسمه‌‌‌اي از آرش بسازيم و براي هر كوه‌نورد خارجي، اسطوره‌ي او را روايت كنيم!


و از همه‌ي اين‌ها مهم‌تر، كشور ما را در دنيا با قصه‌هاي «هزار و يك‌شب» مي‌شناختند و «چهل ستون» و «هشت بهشت» را محل قصه گويي شهرزاد مي‌پنداشتند. موضوعي كه ما از آن به شدت غفلت كرديم و اكنون هر شهر عربي خود را با عنوان شهر هزار و يك شب به دنيا معرفي مي‌كند.
قصه‌سرايي امروزه يكي از ميراث معنوي جهاني شناخته مي‌شود و كشورها (همچون تركيه و فلسطين) نحوه‌ي قصه سرايي خودشان را در فهرست يونسكو به ثبت رسانده‌اند و ما در عوض، قصه‌هاي ايراني و قصه‌سراي ايراني و به عنوان بهترين نمونه، نقالي‌ شاهنامه، را به تاريخ سپرده‌ايم و خود خفته‌ايم.
اين‌ها كه برشمرديم، تنها بخش بسيار كوچكي از توانايي‌‌هاي ادبياتي و دنياي وسيع افسانه‌ها و اسطوره‌هاي ايراني است كه فابليت جهاني شدن و در جهان عرضه شدن را دارند و مي‌توانند در گردشگري مفيد واقع شوند.
 

منبع : منبع:CHN


مطالب مشابه :


تعريف علم شيمی

شيمي علمي است زنده و پويا كه ويژگيهاي كمي و كيفي ساختارمواد و چگونگي ساخت ظروف سفالي و




مفاهيم نقوش بر سفال دوران پيش از تاريخ

مشخصات ظروف سفالي در و چگونگي وضع و مختلف در ساخت آنها بكار




تاريخ هنر و معماري در ایران (1)

كه دركوهستانهاي بختياري ضمن پرداختن به شكار و تهيه خوراك، به ساخت ظروف سفالي چگونگي يك




ایلامی ها

ایلام - ایلامی ها - ((مرجع تصاویر دیدنی ایلام،شعر ها وسرود های ایلام و ))




سفالگری 2

اوج استفاده از اين روش را در لعابكاري تابوتهاي سفالي ظروف طلائي يكرنگ؛ پس از ساخت ظروف




افسون گردشگران با افسانه

تاریخ و گردشگری درچشم اندازی جامع . گردشگری علمی بانک مقالا ت رایگان توریسم ومیراث فرهنگی




شوش كهن ترين شهر جهان

كه نمودار چگونگي اي ساخت اما در شود و ساير ظروف سفالي مشهور از




برچسب :