مقاله:1380: نقش و آثار تغافل
غفلت امری مذموم و ناپسند است؛ اما تغافل ، گاه میتواند
پسندیده نیز باشد؛ چرا که به دیگری این امکان را میدهد تا به اصلاح و بازسازی
رفتار خویش بیندیشد. غفلت نسبت به امور، بسیار خطرناک است؛ چرا که غفلت درباره
اموری است که میبایست مورد توجه و التفات باشد اما غفلت در آن باره موجب میشود تا
مشکلات و چالشهایی برای شخص در حال یا آینده پدید آید؛ اما تغافل درباره امری است
که بیاعتنایی یا خود را به بیاعتنایی زدن موجب میشود تا مسیر زندگی دیگری تغییر
یابد و در مسیر درست و صحیح قرار گیرد. از این رو بر نقش تربیتی تغافل در برابر نقش
زیانبار و انحطاطی غفلت بسیار تاکید شده است.نویسنده در این مطلب براساس آموزههای
وحیانی اسلام تفاوت غفلت و تغافل را تبیین کرده و آثار هر یک
به ویژه در حوزه
تربیتی را بیان کرده است.
معناشناسی غفلت و تغافل
«غفلت» در لغت فارسی به
معنای فراموش کردن، سهو و بیخبری، نادانی، بیپروایی، سهل انگاری، عدم اعتنا و
سستی است. (لغت نامه، دهخدا، ج 10 ص 14774، «غفل») اما در اصطلاحات اسلامی و فرهنگ
قرآنی، غفلت به معنای سهوی است که به جهت کمی مواظبت و هشیاری بر انسان عارض
میشود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 609، «غفل»)
مراد از غافل در
فرهنگ قرآنی کسانی هستند که از هدف آفرینش و فلسفه آن غفلت ورزیده و توجه و التفاتی
به آن نداشته و سرگرم دنیا شده و به خدا و مسیر هدایتی اعتنایی نمیورزند.
همچنین به کسانی که به سرانجام کار خود در آخرت توجه ندارند، غافل گفته میشود.
(انوار التنزیل، بیضاوی، ج 3، ص 242؛ تفسیر الصافی، ج 3، ص 158)
در آیات قرآنی
واژه غفلت به کار رفته اما واژه تغافل به کار نرفته هرچند که واژگانی دیگر که مفهوم
اصطلاحی را برساند در آیات قرآنی استفاده شده است از آن جمله واژه صفح (نور، آیه
22) است که در قرآن به معنای اصطلاحی تغافل از لغزش های دیگری استعمال شده است.
اما در روایات واژه تغافل ناظر به عفو و گذشت نسبت به رفتار دیگران به کار رفته
است. تغافل از ماده غفل در باب ثلاثی مزید تفاعل رفته و معنایی دیگر به خود گرفته
است؛ تغافل به معنای غفلتورزی آگاهانه است. این رفتار همانند رفتار تجاهل است که
شخص خود را به جهالت و نادانی میزند در حالی که نسبت به آن امر علم داشته و معلوم
بلکه معقول اوست. تغافل کردن به معنای نادیده گرفتن از روی عمد و بیتوجهی و
بیاعتنایی به رفتار دیگری است؛ یعنی شخصی چیزی را میداند و از آن آگاهی دارد؛ ولی
از روی مصلحت خود را غافل و بیخبر نشان میدهد بگونهای که طرف مقابل تصور میکند
از موضوع بیخبر است و بدان توجه و التفاتی ندارد.
در حقیقت میتوان گفت که
تغافل در حوزه رفتاری به معنای چشم پوشی و نادیده گرفتن رفتاری به خاطر مصلحت است.
از روایات به دست میآید که تغافل از مصادیق حلم و بردباری است که خود فضیلتی برتر
در حوزه اخلاق اجتماعی است. هرانسانی لازم است خود را به فضیلت اخلاقی حلم بیاراید.
حلم وبردباری که خود نشانهای از عقل بشری است در عمل اجتماعی به اشکال گوناگونی از
جمله تغافل خودنمایی میکند. از اینرو امیرمؤمنان علی(ع) برترین جلوه حلم را در
تغافل میداند و میفرماید: لاحلم کالتغافل، لا عقل کالتجاهل؛ هیچ بردباری چون
نادیده گرفتن نیست و هیچ خردمندی چون وانمود کردن به نادانی و بیاطلاعی نیست.
(میزانالحکمه، ج9، ص4374، حدیث 15224)
همانگونه که در رفتار اجتماعی، تجاهل
عالم و عارف نسبت به خطاها و لغزشهای دیگری اوج خردورزی انسان است، همچنین تغافل،
بیانگر اوج حلم و بردباری شخص است؛ چرا که با آنکه لغزشها و خطاهای دیگری را نسبت
به خود میبیند و میداند ولی خود را بیتوجه نشان میدهد تا شخص خجلتزده نشده و
راه اصلاح را در پیش گیرد.
باید توجه داشت که تغافل و تجاهلی که ممدوح و ستوده
دانسته شده، زمانی است که به قصد اصلاح رفتار و تربیت شخص انجام گرفته باشد؛ وگرنه
هرگونه تغافل و تجاهلی ستوده و پسندیده نیست؛ چرا که در غیر اینصورت میتواند
موجبات تجری و گستاخی شخص را فراهم آورد و او را از مسیر تربیت و ادب و اخلاق دور
سازد و مشوقی بر رفتارهای ضدهنجاری و ضدارزشی او باشد که در این صورت مذموم و
ناپسند است.
به سخن دیگر، تغافل زمانی نقش تربیتی و اصلاحی خواهد داشت که در جای
خود و به درستی به قصد اصلاح انجام گیرد و احتمال اصلاح رفتاری از سوی لغزشکار
برود. در این صورت است که با تغافل میتوان به اصلاح جامعه و رفتار اجتماعی دیگران
کمک کرد. از نظر پیامبر(ص) جامعه اسلامی بر پایه تغافل و عفو و صفح و گذشت بنیاد
گذاشته شده است و مؤمنان با رفتار احسانی خود بر آن هستند تا جامعه برادری و
محبتآمیز تحت ساختار نظام ولایی را ساماندهی کنند. از این رو آن حضرت(ص) نیمی از
ایمان شخص را در تغافل از لغزشهای دیگران میداند و میفرماید: المؤمن نصفه تغافل؛
نیمی از مؤمن تغافل چشمپوشی است. (کتاب شهاب، ص7)
امیرمؤمنان امام علی(ع) نیز
در این باره میفرماید: «العاقل نصفه الاحتمال و نصفه تغافل؛ نیمی از انسان عاقل،
بردباری و تحمل است؛ و نیم دیگرش تغافل و نادیده گرفتن. (غررالحکم و دررالحکم آمدی،
ص 117) بنابراین حلم و بردباری و تحمل دیگران از طریق تغافل و تجاهل است که جامعه
اسلامی را از بحران رهایی میبخشد؛ زیرا اگر بخواهیم به هر خطا و لغزش دیگران گیر
بدهیم، هم خود را میآزاریم و هم فرصت بازسازی و اصلاح را از دیگران میگیریم؛ چرا
که انسان به طور طبیعی به علل گوناگون درونی و بیرونی دچار خطا و اشتباه و لغزش است
که اگر باب توبه و عفو و گذشت از سوی خدا و خلق بر او بسته باشد دیگر نمیتوان
امیدی به اصلاح شخص و جامعه داشت.
بنابراین هم برای حل مشکل خود و هم دیگران
لازم است تا تغافل و تجاهل داشته باشیم. حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میفرمایند: من لم یتغافل و لایغض عن کثیر منالامور تنصف عیشته؛ هر کس نسبت به
بسیاری چیزها بیتوجهی و چشمپوشی نکند زندگیش ناگوار شود. (میزانالحکمه، ریشهری،
ج9، ص4374، ح15220)
آثار غفلت
چنان که گفته شد، غفلت به معنای بیتوجهی نسبت
به امری است که میبایست مورد توجه و التفات قرار گیرد؛ چرا که نادیده گرفتن آن
برای شخص یا جامعه زیانبار و خطرناک است. به عنوان نمونه انسان باید همیشه متوجه
خداوند باشد و هر کاری را با توجه به وجهالله، برای خدا، در راهش و حضورش انجام
دهد. چنین توجه و التفات در نیت و عمل انسان را به کمال میرساند و از گمراهی و
هبوط و سقوط نگه میدارد.
در آیات و روایات آثار زیانباری برای غفلت بیان شده که
خود بیانگر تاثیر منفی آن در زندگی مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی بشر است.
از مهمترین آثار غفلت به خدا میتوان به گناه (یونس، آیات7 ، و 8)، گمراهی و سبب
نپذیرفتن راه رشد و تعالی (اعراف، آیه 146)، ایمان نیاوردن به نشانههای حقانیت دین
(همان)، زمینهسازی رویکرد انسانی به بیراهه و ترک راه رشد و کمال (همان)، مانع
بصیرت نسبت به حقایق آخرتی (طه، آیات 124 و 126؛ ق، آیه 22)، محرومیت از شناخت و
بسته و مهر شدن راههای ادراکی انسان (نحل، آیات 107 و 108)، مایه محرومیت از توجه
و عنایت خدا در قیامت (طه، آیات 124 و 126) ، مانع پذیرفتن نصیحت و خیراندیشی
ناصحان (حجر، آیات 70 تا 72)، فریب خوردن از زینتهای دنیا (انعام، آیات 130 و
131)، ظلم به خویشتن (انبیاء، آیه 97)، حسرت (همان؛ مریم، آیات 37 تا 39)، گرفتاری
به سختی و تنگی در زندگی و معیشت (طه، آیه 124)، انحطاط و سقوط انسان (اعراف، آیات
146 و 179) و خسران ابدی بشر (نحل، آیات 107 تا 109) و مانند آن اشاره کرد.
امیر
مومنان(ع) غفلت را عین گمراهی دانسته و میفرماید: الغفله، ضلاله؛ غفلت یک نوع
گمراهی. (غررالحکم، میزان الحکمه، اصول اخلاقی امامان، محمدمهدی اشتهاردی، ص 85)
درحقیقت دشمن اصلی جان آدمی همین غفلت است که اگر شخص متوجه آن نباشد او را به
نیستی و نابودی سوق میدهد، پس میبایست نسبت به این دشمن همانند دیگر دشمنان،
بیدار و هوشیار بود.
راههای مبارزه با غفلت و ریشهکنی آن
بعضی امور آدمی
را دچار غفلت میکند. لذا باید از آنها برحذر بود و به آن مواضع نرفت و در آن حضور
نیافت. از جمله پیامبر خدا صلیالله علیه و اله و سلم بازار را سرای غفلت میداند و
میفرماید: السوق دار سهو و غفلة، فمن سبح فیها تسبیحه کتبالله له بها ألف ألف
حسنه؛
بازار، سرای بیخبری و غفلت است. پس هرکه در بازار یک تسبیح گوید خداوند
هزار هزار ثواب برایش رقم زند. (کنز العمال، ح9330- منتخب میزان الحکمه، ص286)
امیرمؤمنان علی(ع) غفلت را نتیجه اعتقاد به عبث بودن آفرینش دانسته و میفرماید: ای
مردم! از خدا بترسید؛ زیرا هیچ کسی عبث آفریده نشده است تا به سرگمی و غفلت
گذراند، و مهمل رها نشده تا بیهودگی کند. (نهجالبلاغه، حکمت 370- منتخب میزان
الحکمه، ص504)
آن حضرت در بیان سبب غفلت عقل از حقایق هستی، با آرزوها به عنوان
خاستگاه غفلت عقل توجه میدهد و میفرماید: اعلموا أن الأمل یسهی العقل، وینسی
الذکر؛ بدانید، که آرزو خرد را دچار غفلت میسازد و یاد خدا را به فراموشی
میسپارد. (نهجالبلاغه، خطبه86- منتخب میزان الحکمه، ص394)
پس برای مبارزه با
غفلت باید از این مواضع و آرزوهای بلند پرهیز کرد و همواره خود را در معرض نصیحت و
موعظه قرار داد تا گرفتار غفلت نشد. امام علی علیهالسلام میفرماید: بالمواعظ
تنجلی الغفله؛ با اندرزهاست که (پرده) غفلت کنار میرود. (غرر الحکم، ح4191- منتخب
میزانالحکمه، ص598)
امام صادق(ع) نیز یادآوری مرگ را بهترین نصیحتکنندهای
میداند که غفلتزداست و غفلت را از دلها بیرون میراند. آن حضرت میفرماید: یاد
مرگ، خواهشهای نفس را میمیراند و رویشگاههای غفلت را ریشهکن میکند و دل را با
وعدههای خدا نیرو میبخشد و طبع را نازک میسازد و پرچمهای هوس را درهم میشکند و
آتش حرص را خاموش میسازد و دنیا را درنظر کوچک میکند. (بحارالأنوار، ج6، ص133،
ح32- منتخب میزانالحکمه، ص518)
با این همه چون دنیا سرای غفلت است و علل و
اسباب بسیاری آدمی را دچار آن میکند لازم است تنها به خدا پناه برد. از اینرو
کمکخواهی از خدا در مبارزه با غفلت را امام سجاد علیهالسلام- در دعایش- خواهان
است و میفرماید: اللهم صل علیمحمد وآله، و نبهنی لذکرک فی أوقات الغفله، و
استعملنی بطاعتک فی أیّام المهله، و انهج لی الی محبتک سبیلاً سهله، أکمل لی بها
خیر الدنیا و الآخره؛ بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و به هنگام غفلت، مرا
به یاد خود هشیار ساز. به روزگار مهلت، مرا در راه طاعت خود به کار گیر و راه آسانی
به سوی دوستیات برایم بگشا که با آن، خیر دنیا و آخرت را بر من کامل گردانی.
(صحیفه سجادیه، دعاء20)
نقش تغافل در اصلاح جامعه
چنانکه گفته شد تغافل
میتواند مثبت و منفی باشد؛ چراکه اگر تغافل در مواردی باشد که امکان و احتمال
اصلاح امور فاسد و خطاها و لغزشها میرود، امری پسندیده است و کارکردی همچون توبه
و عفو را دارد که زمینهساز امید به اصلاح و صحت فرد و جامعه است. اما اگر نسبت به
کسانی تغافل انجام شود که امید اصلاح در آنها نمیرود، این نوع رفتار همانند سکوت
در برابر منکر میتواند به شخص و دیگران آسیب برساند و زمینهساز گسترش فساد و
نابهنجاری در جامعه شود.
تغافلی که در مقام عفو و گذشت انجام میگیرد، نقش
تربیتی و سازندهای را برای اصلاح جامعه ایفا میکند. بنابراین همان آثار و
کارکردهائی را که برای عفو و گذشت بیان میشود، میتوان برای تغافل سازنده بیان
کرد؛ چرا که این نوع تغافل از مصادیق عملیاتی عفو و صفح است که خداوند در آیات
قرآنی از جمله آیه 14 سوره تغابن بدان سفارش میکند.
هر چند عفو و صفح به یک
معنی و هر دو در مورد چشمپوشی و گذشت از تقصیر دیگران است، ولی باید دانست که واژه
صفح در افاده این معنی رساتر است؛ زیرا در صفح علاوه بر مفهوم گذشت، رو نیاوردن و
روی گرداندن و گناه طرف را نادیده گرفتن نیز ملحوظ است. ممکن است کسی را پس از
محکوم کردن به مجازات، عفو کنند اما صفح آن است که روی بگردانی و گناه طرف را
نادیده بگیری و اگر مجرم در مقام عذرخواهی برآمد طوری با او برخورد کنی که گویی
اصلا گناهی از او سر نزده است. عفو به معنی پوشاندن است؛ اما صفح به معنی روی
گرداندن و نادیده گرفتن میباشد. در عفو با فرض گناه روی آن سرپوشی میگذارند؛ اما
در صفح بطور کلی گناه را نادیده میانگارند. (مفردات الفاظ قرآن کریم)
راغب
همچنین در مورد واژه صفح میگوید: الصفح ترک التثریب؛ صفح آن است که مجرم را سرزنش
نکنی و گناهش را به رو نیاوری. این عمل تثریب را حضرت یوسف(ع) نسبت به برادران در
چند بار انجام داد و اصولا به روی ایشان نیاورد؛ از جمله زمانی که تهمت دزدی به
حضرت یوسف(ع) میزدند و میگفتند که بنیامین همانند یوسف دزد است. بنابراین تثریب و
تغافل از مصادیق صفح و عفو است که فرمان الهی در رفتار اجتماعی است. (یوسف، آیه 92)
آثار و کارکردهای تغافل سازنده و پسندیده
همان گونه که احسان موجب جلب محبت و
ستایش خدا و خلق است، تغافل نیز از چنین کارکرد و تاثیری برخوردار است. روایات
اسلامی تغافل را نشانه بزرگواری و کرامت نفس دانسته است. به عنوان نمونه امیرمؤمنان
علی (علیهالسلام) می فرماید: «من اشرف اعمال (احوال) الکریم غفلته عما یعلم؛ خود
را به بیخبری نمایاندن از بهترین کارهای بزرگواران (افراد کریم النفس) است.
(نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: مشرقین، 1379، حکمت222، ص676)
ایشان همچنین
درباره کارکرد محبتآمیز تغافل در جلب قلوب مردمان می فرماید: «تغافل یحمد امرک؛ از
لغزشهای مردم تغافل کن، کارت ستوده میشود. (غررالحکم، ص451).
چشم پوشی از
لغزشها و عیوب دیگران یکی از سیرههای اخلاقی و عملی نبیاکرم و ائمه معصومین است
که در اصلاح اخلاق و رفتار مردم و تربیت آنها نقش بسزایی داشته است.
امام رضا(ع)
درباره سنن و سیره رسول اکرم به مسئله تغافل نسبت به خطاهای دیگران اشاره میکند و
میفرماید: پیامبر(ص) همواره خوشرو و ملایم و خوش برخورد بود. سختگیر، داد و فریاد
کن و بدزبان نبود، نه عیبجو بود و نه ستایشگر. در مقابل آنچه دوست نمی داشت خود را
به غفلت میزد و به روی خود نمی آورد، کسی از ایشان ناامید نمی شد. سه کار را
درباره مردم انجام نمیداد: کسی را مذمت و تقبیح نمی کرد، لغزشها و مسائل پنهانی
افراد را دنبال نمیکرد و در موردی سخن میگفت که امید ثواب داشت. (اکبری، محمود،
اخلاق(1)/مرکز تدوین و نشر متون درسی حوزه، قم: دانش حوزه، 1382، ص28، به نقل از
عیون اخبار الرضا، ج1، صص635-644)
افرادی که لغزشهای دیگران را نادیده
میگیرند، بزرگترین فایدهاش به خودشان برمیگردد؛ چرا که با این کار عزیز و قابل
احترام می شوند و ارزش و منزلت خود را بالا می برند. امیر المؤمنین
علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید: «عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنی من
الامور؛ با چشمپوشی کردن از چیزهای کوچک، خود را بزرگ کنید و بر قدر و منزلت خویش
بیفزایید. (تحف العقول، ص224)
در زندگی اجتماعی و خانوادگی اگر این امر مهم
رعایت نشود، زندگی تیره و تار و غیر قابل تحمل میشود. حضرت همچنین می فرمایند:«من
لم یتغافل و لا یعض عن کثیر من الامور تنغصت عیشته؛ کسی که تغافل نکند و از بسیاری
از امور چشم پوشی ننماید، زندگیش تیره و تار خواهد بود. (فهرست غرر، ص297)
به هر
حال در آیات و روایات به نقش مثبت تغافل اشاره شده و به عنوان یک فرهنگ رفتاری مورد
تاکید و سفارش قرار گرفته است. باشد با بهرهگیری از تغافل مصلحتآمیز، جامعهای به
دور از هر گونه خشونت و درشتی در رفتار داشته باشیم و زمینهساز اصلاح رفتارهای
نابهنجار به ویژه از سوی جوانان و نوجوانان باشیم که درصد خطا و لغزش آنها بسیار
است. نگاهی از سر تغافل از سوی ماموران انتظامی و دولتمردان و افراد سالخورده به
برخی از لغزشها و خطاهای جوانان و نوجوانان به قصد اصلاح میتواند زمینه توبه و
بازسازی اخلاقی افراد جامعه را فراهم آورد.
مطالب مشابه :
معرفی کتاب المفردات فی غریب القرآن / راغب اصفهانی
ابوالقاسم حسين بن محمد بن مفضل راغب اصفهانی (م 502 ) مفردات الفاظ قرآن
دانلود کتاب المفردات في غريب القرآن (راغب اصفهانی)
دانلود کتاب المفردات في غريب القرآن (راغب اصفهانی) جهت دانلود روی لینک زیر کلیک نمایید.
بررسی تفسیر قرآن در آثار راغب اصفهانی از منظر زبانشناختی تخصصی
بررسی تفسیر قرآن در آثار راغب اصفهانی راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، المکتبة
مقاله:1419: بررسی عوامل و موانع شکرگزاری از دیدگاه قرآن
بررسی عوامل و موانع شکرگزاری از دیدگاه قرآن قرآن کریم، راغب اصفهانی (مفردات، ص461
فلسفه رفاه بیشتر کافران و گناهکاران- راه تشخیص استدراج
(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی (مفردات الفاظ قرآن؛ و نیز قرآن در آیه ۱۷۸
مقاله:1380: نقش و آثار تغافل
(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 609، «غفل») (مفردات الفاظ قرآن کریم)
راغب اصفهانی از راسخون
راغب اصفهانی فى غریب القرآن» یا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانین قرآن، دعا
خطاناپذیری وحی
راغب اصفهانی: 15- مفردات الفاظ، قران، راغب اصفهانی، دار السامیه، بیروت ، چاپ اول
برچسب :
مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی