ساختار شخصیت از دیدگاه فروید - روانشناسی فروید
ساختار شخصیت از دیدگاه فروید
● زندگی فروید
فروید در سال ۱۸۵۶ در یکی از شهرهای جمهوری چک به دنیا آمد. پدر او تاجر ناموفقی بود که به خاطر ورشکستگی به با خانواده به آسمان و بعد به اتریش مهاجرت کرد...
فروید در دانشگاه رشته پزشکی را ادامه داد و بعد از فارغ التحصیلی به عنوان عصب شناس بالینی مطب دایر کرد و از طریق مطالعه بیمازرانش اساس نظریه خود را بنا نهاد
در سال ۱۹۳۸ که نازیها اتریش را اشغال کردند او مجبورشد که به لندن مهاجرت کند. وی که دچار بیماری سرطان دهان شده بود در سال ۱۹۳۹ با تزریق مرفین به زندگی خود پایان داد.
● غرایز نیروهای سوق دهنده شخصیت
غرایز عناصر اصلی شخصیت هستند، نیروهای برانگیزنده ای که رفتار را سوق می دهند و جه آنرا تعیین می کنند فروید غرایز را در دو طبقه گروه بندی کرد: غرایز زندگی و غرایز مرگ، غرایز ندگی به وسیله جستجو برای ارضا نیازهای غذا، آب ومسائل جنسی، به هدف بقای فرد و نوع خدمت می کنند. غرایز زندگی در جهت رشد و نمو هستند. انرژی روانی که توسط غرایز زندگی آشکار می شود لیبیدو است. از میان غرایز زندگی فروید بیشتر از همه به غریزه جنسی توجه داشت و آنرا برای شخصیت بسیار مهم می دانست فروید در مقابل زندگی، غرایز ویرانگر یا غرایز مرگ را فرض کرد. او معتقد بود که مردم میل ناهشیاری به مردن دارند. یکی از مولفه های غریزه مرگ، پرخاشگری است مکه در آن میل به مردن بر علیه هدفهای غیر از خود بر می گردد. به عقیده فروید پرخاشگری مانند میل جنسی جزء ضروری ماهیت انسان است
● سطوح شخصیت
فروید در ابتدا شخصیت را به سه سطح تقسیم کرد.
۱) هشیار:
شامل تمام احساسات و تجربیاتی است که در هر لحظه معین از آن آگاهیم. هشار بخش محدودی از شخصیت است. زیرا تنها بخش کوچکی از افکار، احساسها و خاطرات ما در هر لحظه در آگاهی هشیار وجود دارد.
۲) ناهشیار:
مهمترین و بزرگترین بخش شخصیت است که قابل دسترسی نمی باشد.
۳) نیمه هشیار:
بین این دو طح قرار دارد و مخزن خاطرات، ادراکات و افکاری است که مارد لحظه به صورت هشیار از آنها آگاه نیستیم ولی می توانیم آنها را به راحتی به هشیاری فرا خوانیم.
● ساختار شخصیت: نهاد، من و فرامن
فروید بعدا نظر خود درباره سه سطح شخصیت را تغییر داد و سه ساختار اساسی را برای شخصیت معرفی کرد.
۱) نهاد:
بزرگترین بخش شخصیت و منبع نیازها و امیال زیستی انسان است و تمام انرژی لازم برای دو بخش دیگر شخصیت را فراهم می کند. نهاد طبق اصل لذت عمل کرده، ر جهت افزایش لذت و دوری از درد عمل می کند و ساختاری خودخواه، لذت جو، بدوی غیر اخلاقی، سبح و لجوج دارد.
۲) من:
نماینده منطق و عقل و رابط بین نهاد و محیط خارج است. من می کوشد در خواستهای نهاد را به صورت منطقی برآورد کند و اگر با واقعیت هماهنگی ندارند آنها را به تعویق انداخته یا هدایت مجدد کند. من به دو ارباب خدمت می کند، نهاد و واقعیت، و همواره بین درخواستهای اغلب متضاد آنها میانجی می شود و سازش برقرار می کند.
۳) فرامن:
در سنین بین ۳ تا ۶ سالگی از تعامل با والدین بوجود می آید. زیرا آنها تاکید دارند کودکان باید از ارزشهای جامعه پیروی کنند. کودکان از طریق تنبیه و تحسین یاد می گیرند که چه رفتارهایی را والدینشان خوب یا بد می دانند. رفتارهایی که کودکان به خاطر آنها تنبیه می شوند یک قسمت از فرامن، من وجدان را تشکیل می دهد قسمت دوم فرامن، خودآرمانی است که شامل رفتارهای خوب یا درتی است که کودکان برای آنها تحسین شده اند. فرامن از نظر جدیت، غیر منطقی بودن پافشاری برای اطاعت، بی شباهت بد نهاد نیست هدف فرامن این است که کاملا جلو در خواستهای لذت جویی نهاد را بگیرد. فرامن نه برای لذت تلاش می کند و نه برای دستیابی به اهداف منطقی، بلکه تنها برای کمال اخلاقی می کوشد.
● مراحل روانی جنسی رشد شخصیت
فروید مراحل رشد شخصیت انسان را از تولد تا بزرگسالی به پنج مرحله تقسیم کرد.
۱) مرحله دهانی:
از تولد تا دوسالگی ادامه دارد. در طول این دوره منبع اصلی لذت کودک، دهان است کودک لذت را از مکیدن گاز گرفتن و بلعیدن کسب می کند. دهعان برای زنده ماندن، برای فرو بردن غذا و آب به کار برده می شود، ولی فرود برای ارضای شهوانی ناشی از فعالیتهای دهانی تاکید داشت.
۲) مرحله مقعدی:
این مرحله از دو تا سه سالگی ادامه دارد. فروید معتقد بود که تجربه آموزش توالت رفتن در طول مرحله مقعدی تاثیر مهمی بر رشد شخصیت دارد. عمل دفع برای کودک تولید لذت شهوانی می کند. اما با شروع آموزش توالت رفتن، کود باید یاد بگیرد که این لذت را به تعویق اندازد.
۳) مرحله آلتی:
مدت این مرحله ۴ تا ۵ سالگی است. کودکان در این مرحله علاقه زیادی به کاوش و دستکاری اندامهای تناسلی خود و همبازیهایشان نشان می دهند. آنان در این مرحله در مورد چگونگی متولد شدن و اینکه چرا پسرها آلت مردی دارند و دخترها ندارند کنجکاو می شوند. کودکان نسبت به والدین جنس مخالف تمایات جنسی پیدا می کنند ولی برای اجتناب از تنبیه از این تمایلات دست کشیده و باوالد همجنس خود همانندسازی کرد. و از او تقلید می کنند.
۴) مرحله نهفتگی:
این مرحله که حدودا از شش تا یازده سالگی را در بر می گیرد، یک مرحله روان جنسی به شمارمی رود و غیر جنسی نافعال و خفته است. در این مرحله فرامن رشد بیشتر کرده، کودک از بزرگسالان خارج از خانواده و از بازی با همسالان همجنس خود مهارتهای اجتماعی تازه ای فرا می گیرد.
۵) مرحله تناسلی:
آخرین مرحله روانی جنسی رشد بوده و در هنگام بلوغ جنسی آغاز می شود. بلوغ جنسی باعث می شود که تکانه های جنسی مرحله آلتی دوباره ظاهر شوند. اگررشد مراحل قبلی خوب پیش رفته باشد، به زندگی زنانشویی، روابط جنسی پخته و به دنیا آوردن فرزندان و پروراندن آنها می انجامد.
● کاربرد نظریه روانکاوی
امروزه نظریه روانکاوی در درمان بسیاری از بیماریهای روانی و مشکلات شخصیتی به کار می رود . در این رویکرد ، متخصص روانکاوی ابتدا با استفاده از مصاحبه بالینی وابزارهای فرافکن اقدام به ارزیابی شخصیت مراجع نموده وسپس با استفاده از شیوه های مختلف از قبیل هیپنوتیسم وتداعی آزاداقدام به فراخوانی خاطراتی می کند که در دوره کودکی باعث ایجاد بیماری او گردیده است. البته این نوع درمان با توجه به این که مدت زمان طولانی را نیاز دارد ، روشی بسیار پر هزینه است.
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها
روان شناسی فروید ,