«بایرام» در گنجینه واژگان ترکی
بایرام در زبان ترکی از ریشه «بایراماق» یعنی جشن گرفتن است.[۱] افراد هر ملتی متناسب با محیط جغرافیایی و ساختار باورهای خود، روزهایی را به عنوان عید جشن می گیرند. اگرچه «بایرام» در معنای کلی به معنای «جشن» است ولی چون مهمترین جشن در میان ترکان، جشن روز آغاز بهار است، از آن به عنوان «بایرام» در معنای کلی نام برده می شود. آنچه که روشن است جشن آغاز بهار در ابتدا فاقد هر گونه درونمایه دینی بوده و تماماً با آیینهای کشاورزی ارتباط داشته است ولی با گذشت زمان این جشن پیچیده تر شده و در ساختار باورهای اساطیری و دینی ترکان جای گرفته است.
عید نوروز زیباترین و قدیمی ترین روز برای سپاسگزاری از خداوند و روز خروج ترکان از ارکنه قون[۲] است. آیینی که در نقطه مشترک فهم، اندیشه و رفتار ترکان جای گرفته است. قدیمی ترین مراسم ترکان که مفاهیم طبیعت، خدا و انسان را در محدوده دینی گؤگ ترکها یعنی باورهای شمنی و قامها در برمیگرفت.[۳] این عید در میان ترکان که بانی این عید باستانی هستند، با نامهای مختلفی چون اولوسون اولو گونو(روز بزرگ ایل)، یئنگی گون(نوروز)، مارت دوققوزو، مره که(جشن در گویش قزاقی)، قوجا بایرام(عید باستانی)، شکر بایرام(عید شیرین)، یاز بایرامی(عید بهار)، سلطان بایرام (عید بزرگ) … نامیده میشد. بعدها در زمان دولتهای ترک مسلمان در ایران مانند غزنویان و سلجوقیان، نام یئنگی گون / یئنیگون (به معنای روز نو) جای خود را به «نوروز» داد. ذکر گلچینی از واژه های ترکی مربوط به «بایرام» می تواند ابعاد گوناگون این جشن را نمایانتر کند.
آراز بایرام – ا.(Araz bayram) عید فطر (گویش ترکمنی).
آتالار بایرامی- (Atalar bayramı) عید پدر. روز پدر.
آنالار بایرامی- (Analar bayramı) عید مادر. روز مادر.
اوْد بایرامی – (Od bayramı) چهارشنبه آخر سال.
اوْروج بایرامی – (Oruc bayramı) عیدفطر.
اوزوت بایرامی – (Üzüt bayramı) مراسم یا آیینهای سوگواری که در عرض چهل روز پس از مرگ کسی برای وی برپا کنند.
اوْغول بایرام- (Oğul bayram) فرزندی که در روز عید متولد شده باشد.
اولو بایرام / اولوق بایرام – (Ulu bayram) عید بزرگ. عید فطر.
ایل بایرامی – (Il bayramı) عید نوروز.
بارات بایرامی – (Barat bayramı) عید نیمه شعبان.
بایرام – (Bayram) جشن. عید. خوشحالی. خوشبختی. شادی. زیبایی. نوعی از پارچه مخصوص بافت ریسمان که شبیه به متقال عراقی امّا از آن نازکتر است. به صورت بهرام و پدرام وارد زبان فارسی و به صورت «بیرام» وارد لهجه سوری زبان عربی و به صورت Bairam وارد زبان انگلیسی شده است.
بایرام آشی – (Bayram aşı) طعامی که ثروتمندان در اولین روز عید به مردم بدهند.
بایرام آغاجی / بایرام آغاسی- (Bayram ağacı) (درخت عید) آنکه دیر به دیر به دیدار دوستان برود.
بایرام آغزی- (Bayram ağzı) مراسم آستانه عید.
بایرام آلایی – (Bayram alayı) مراسم عیدانه سلطنتی.
بایرام آیی – (Bayram ayı) ماه اسفند. ماه شوال.
بایراما – (Bayrama) جشن. شادی. جشنواره.
بایراماق – (Bayramaq) جشن گرفتن. درخشیدن.
بایرام اوزری / بایرام اوستو – (Bayram üzəri) موسم عید.
بایرام اولدوزو – (گیاه)(Bayram ulduzu) ستاره کریسمس. از نظر ظاهری شبیه حسن یوسف است.
بایرام اویلوق – (Bayram uyluq) قسمتی از ران، نیمه کوچکتر و پایینتر ران. (گویش قشقایی).
بایرام باسدی – (Bayram basdı) ناراحتی معده بر اثر پرخوری عید. (گویش قشقایی).
بایرام بیگ – (Bayram bəy) نامی که قزاقها روی پسری گذارند که در ایام عید متولد شده.
بایرام بیگی – (Bayram bəyi) کسی که دچار ناراحتی شده و با هر بار آروغ زدن، بوی بدی از دهانش بیرون آید. رئیس یا سردسته هنرمندان در برنامه های جشن و
نوروز.
بایرام پایی – (Bayram payı) تحفه یا هدیه ای شامل ارزاق و پوشاک که بزرگان و ثروتمندان به خانه نزدیکان و مستمندان در روزهای چهارشنبه آخر سال و
نوروز بفرستند.
بایرام توْپو - (Bayram topu) توپ که روز عید شلیک کنند.
بایرامجاق – (جانور)(Bayramcaq) جغد. بوم.
بایرامجالیق – (Bayramcalıq) ترشیدگی معده. ترشح معده. هدایایی که در عید به کودکان بدهند.
بایرام جوْجوغو - ا.(Bayram cocuğu) کودکی که روز عید لباس پوشانده و آراسته اند. کودکی که در عید متولد شده باشد.
بایرامجیق اوْلماق – (Bayramcıq olmaq) بر اثر پرخوری در مراسم عید باد کردن.
بایرامچی – (Bayramçı) آنکه برای عید دیدنی بیاید.
بایرامچیلیق – (Bayramçılıq) هدیه نوروزی دختر نامزد.
بایرام سئیران- (Bayram seyran) روزهای مهم. گاهی.
بایرام سایاغی- (Bayram sayağı) عیدانه. به رسم نوروز.
بایرام سوئیتاسی- (Bayram soitası) رقص آذربایجانی.
بایرام قاباغی- (Bayram qabağı) موسم عید. روزهای پیش از عید نوروز.
بایرام قاری – ا.(Bayram qarı) برف نوروزی. در آذربایجان خوش یمن است و آن را رمز فراوانی و برکت دانند.
بایرام قوْچو – (Bayram qoçu) قوچ قربانی که از طرف خانواده داماد برای عروس فرستاده شود.
بایرام قوردو – (جانور)(Bayram qurdu) خرخاکی. برپا. (Onisoidea). مریم قوردو نیز گویند.
بایرام قولو – (Bayram qulu) بنده که روز عید متولد شده باشد. شادی دوست.
بایرام گون – (Bayram gün) جمعه.
بایراملاشما – (Bayramlaşma) عیددیدنی. دیدار نوروزی.
بایراملاشماق – (Bayramlaşmaq) دید و بازدید کردن در ایام عید. عید دیدنی کردن. به هم تبریک گفتن.
بایراملی – (Bayramlı) مسعود. فرخنده.
بایراملیق – (Bayramlıq) عیدی. هدیه عید. عیدانه. مالیاتی در گذشته که به مناسبت عید نوروز و عید قربان به نفع خان اخذ میشد. آرایش. زینت.
بایرام هاواسی – (Bayram havası) حال و هوای نیکو.
بایرام یئری – (Bayram yeri) محل بازی کودکان در عید.
بایرام یئمیشی – (Bayram yemişi) چرز.
پؤلکه بایرامی – (Pölkə bayramı) نوعی آئین در شهر بناب که با سپری شدن چله بزرگ، آتش افروزند و شادی کنند.
توْی بایرام – (Toy bayram) مجلس سرور و شادمانی.
جیگرلری بایرام ائتمک – (Ciyərləri bayram etmək) لذت بردن از نخستین سیگار که پس از مدتی ترک بکشند.
چیلله بایرامی – (Çillə bayramı) جشن آغاز زمستان.
حاجیلار بایرامی – (Hacılar bayramı) عید حجاج. عید قربان.
خوْنچا بایرامی- (Xonça bayramı) نوعی جشن کوچک بهار که در اوایل قرن ۲۰ در مدارس آذربایجان برگزار می شد.
دلی بایرام – (Dəli bayram) خل و چل. دیوانه.
دوگون بایرام- (Düyün bayram) جشن و شادی.
سلطان بایرام – (Sultan bayram) عید بزرگ.
سود بایرامی – (Süd bayramı) جشنی که به مناسبت زایش گوسفندان و دوشیدن شیر آنان در منطقه سیواس گرفته شود. بخشی از شیر را پنیر کرده و بخشی را به کسانی می دهند که گوسفند ندارند.
سیدلر بایرامی – (Seyidlər bayramı) عید سادات. عید غدیرخم.
شکر بایرامی – (Şəkər bayramı) عید نوروز. عید بزرگ. عید شیرین.
شوم بایرامی – (Şum bayramı) عید کهن کشاورزی.
قارا بایرام – (Qara bayram) اولین نوروزی که پس از فوت شخصی فرا میرسد و خانواده آن را جشن نمیگیرند. روز ماتم.
قوْجابایرام- (Qoca bayram) عید نوروز. عید باستانی.
قوزو بایرامی – (Quzu bayramı) جشن برّه. پس از آنکه ۴۳ روز از زایش برّه و یک روز پس از «یوغورت بایرامی» گذشت، برّه ها را برای مکیدن شیر مادر رها می کنند.
قوْوون بایرامی- (Qovun bayramı) عید خربزه در دومین یکشنبه ماه اوت در ترکمنستان.
قیزیل بایرام – (Qızıl bayram) آتش سوزی چند خانه باهم.
گؤز بایرامی – (Göz bayramı) عید قربان.
یئنیش بایرامی - ا.(Yeniş bayramı) جشن پیروزی.
یاز بایرامی – (Yaz bayramı) عید بهار.
یوْغورت بایرامی – (Yoğurt bayramı) جشن ماست. پس از آنکه چهل روز از زایش برّه گذشت و در این مدت شیر گوسفند از آن او بوده، در چهل و یکمین روز برّه ها را از مادر جدا کرده و زنان شیر دوشیده و با آن ماست می زنند. سپس گوسفندی نازا را ذبح کرده و جشن می گیرند.
منابع و توضیحات:
[۱] . «بای» یا صورت دیگر آن «بیگ» در زبان ترکی به معنای ثروتمند، بزرگ، عظیم و سعادتمند، داماد. رئیس طایفه و امیر است. لقب اعیان. فرمانروایی که در رأس یک «بوی» قرار میگرفت. وظایف او عبارت بود از: حفاظت از پیوندهای درون قبیله، اجرای حق و عدالت و دفاع از قبیله در برابر حمله دشمن. بیگها با در نظر گرفتن جسارت، قدرت مالی و حسن شهرت انتخاب میشدند. با گذشت زمان و افزایش قدرت و امکانات بویها، وظیفه بیگ نیز صورت موروثی یافته و به جز در موارد استثنایی، از حالت انتخابی خارج شد. عنوان بیگ از زمان مته خان (موتون یعنی بیگ تون) موجود بود و تاریخی ۲۳۰۰ ساله دارد. از سده ۱۱ میلادی، معنای بیگ گسترش یافته و تا زمان ما نیز ادامه یافته است. در فارسی Beyg تلفظ میشود. به صورت «بای» و در معنای ثروتمند و مالدار وارد زبان عربی و به صورت Big و Begوارد زبان انگلیسی شده است. فعل «بَاَیَ» به معنای فخر فروخت، نیز وجود دارد. همچنین «البیک» (جمع آن بکوات یا بیکات) نیز در عربی به معنای لقبی کاربرد دارد که به فرزندان وزراء و افراد سرشناس و صاحبان مال و نفوذ داده میشود. لقبی اختصاری دریادار و فرماندار. ریشه واژه «بایرام» نیز از اینجاست. یعنی «بایماق» یعنی بزرگ شدن. «بایینماق» یعنی آباد شدن. «باییندیر» یعنی آباد. واژه «بایرام» نیز در واقع به معنای جشن بزرگ است. برای آگاهی بیشتر درباره مشتقات دیگر این واژه ن.ک:
- اؤتوکن سؤزلوگو. جلد ۲٫ ص ۵۱۳؛ آلتایجا تورکجه سؤزلوک. امینه گورسوی. آنکارا. ۱۹۹۱٫ ص ۳۷؛ چاغاتای دیلینین ایضاحلی لغتی. سین کیانگ. ۲۰۰۲٫ ص ۱۰۰؛ درله مه سؤزلوگو. جلد ۲٫ آنکارا. ۱۹۶۵٫ ص ۵۸۴؛ ارک سؤزلوگو. اسماعیل جعفرزاده . تبریز. ۱۳۸۹٫ ص ۵۵۷؛ قاشقای سؤزلوگو. اسدالله مردانی. «بهرام» باشلیغی؛ قاموس اعلام ترکی. شمس الدین سامی. جلد اول. ص ۲۷۸؛ ترکمنجه تورکجه سؤزلوک. طلعت تکین. آنکارا. ۱۹۹۵٫ ص ۵۴؛ «توروز» سؤزلوگو. حسن بیگ هادی. تبریز. ۲۰۰۱۳٫ «بایرام» باشلیغی. تورک دیلینین اتیمولوژیک سؤزلوگو. حسن ارن. آنکارا. ۱۹۹۹٫ «بایرام» باشلیغی.
[۲] . داستان ارکنه قون، شکل با شکوهتر و پربارتر داستان بوزقورد (گرگ خاکستری) است. خلاصه این داستان چنین است: در میان قبائل ترک هیچ کدام به قدرت گؤگ ترکها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شکست خوردند. در دومین ایلغار، حیلهای به کار بردند و از برابر قشون گؤگ ترک گریختند. ترکان نیز آنان را تعقیب کرده و از سرزمین خود بیرون آمدند. دشمنان به یکباره بازگشتند و بر ترکان یورش آوردند. دشمنان پیروز شدند. گؤگ ترکها به قتل رسیدند و فرزندانشان همراه دشمنان به بردگی برده شدند. پسر کوچک خاقان گؤگ ترک با نام «قایان» و برادرزاده خاقان گؤگ ترک با نام «توقوز» از دست دشمنان گریخته و به وطن بازگشتند. آنان چند گاو و گوسفند خریده و از ترس دشمنان به سوی کوهی رفتند که از راه آن تنها یک شتر میتوانست عبور کند. به جایی رسیدند که در آنجا آبهای روان، چشمهها، علفهای گوناگون، درختان میوه و شکار وجود داشت. آنها در آنجا جای گرفته و خدای را سپاس گفتند. آنجا را ارگنه قون (ارگنه یعنی سینه کش کوه و قون یعنی برجسته) نامیدند.۴۰۰ سال بعد حیوانات و افراد قبیله تا آنجا زیاد شدند که دیگر ارگنه قون گنجایش آنها را نداشت. در این زمان به گفتگو پرداختند که از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنیدهایم که بیرون از ارگنه قون، صحراهای پهناور و زیبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. بیایید راهی از میان کوهها یافته و به آنجا بازگردیم. آهنگری که در میان آنها بود گفت: در اینجا معدن آهنی هست که اگر آنجا را ذوب کنیم، راهی گشوده می شود. در جایی که آهنگر گفته بود آتش برپا کرده و آنجا را ذوب کردند. گذری باز شد. آنها آن روز را به خاطر سپرده و از ارگنه قون بیرون رفتند. از آن روز در گؤگ ترکها این رسم به وجود آمد که آن روز را عید بگیرند. هنگام خارج شدن گؤگ ترکها از ارگنه قون، «پورته چنه» از تبار قایان، خاقان آنها بود. ن.ک: هیئت، جواد. تاریخ مختصر ترک. انتشارات پینار. ص ۷۵و ۷۶٫
[۳] . برای آگاهی بیشتر درباره خاستگاه ترکی عید نوروز ن.ک:
-Türklerde YılbaĢı ve Bahar Geleneği / Prof. Dr. Ahmet Pirverdioğlu. Turkler. Cilt 3. Ankara. 2002. S.44
- Eski Türklerde Bayram ve Festivaller / Prof. Dr. Salim Koca. Turkler. Cilt 3. Ankara. 2002. S.51.
نویسنده: پرویز زارع شاهمرسی
مطالب مشابه :
فصل یازدهم :اعیاد و جشن ها و رویداهای سال
عیدی عروس. یکی از رسم های مهم اهالی روستا در عید قربان این است که داشته باشد برای عروس
آداب و رسوم روستای مجارشین در چیله گچه سی ، چهرشنبه آخر سال و استقبال از عید
این رسم را در برای تازه عروس ها در مناسبتهای مختلف مثل عید نوروز و عید قربان و عیدی
آداب ماه مبارک رمضان
می کنندو این رسم در عصر روز آش عیدی در روز عید عروس رفته و برای عروس عیدی
رسم و رواجها در مالستان
فطر، عید قربان و عید رسم در هنگام خروج عروس از برای رفتن و بردن عروس شان
«بایرام» در گنجینة واژگان ترکی
این عید در میان ترکان که داماد برای عروس مناسبت عید نوروز و عید قربان به نفع
«بایرام» در گنجینه واژگان ترکی
۹ کد آهنگ پیشواز ترکی آذربایجانی با صدای علی پرمهر برای رسوم کهن «بایرام» در گنجینه
کلمات ترکی که بایرام در آنها بکار رفته است(4)
این عید در میان ترکان که مراسم یا آیینهای سوگواری که در عرض چهل روز پس از مرگ کسی برای
کلمات ترکی که بایرام در آنها بکار رفته است (2)
کلمات ترکی که بایرام در با محیط جغرافیایی و ساختار باورهای خود، روزهایی را به عنوان عید
برچسب :
رسم عیدی بردن برای عروس در عید قربان