مراسم جشن سیسمونی

بلاخره سیسمونی یاسمین خانوم تکمیل شد و آخرین خریداشو که صندلی ماشین و برس و شونه و ست ناخن گیرش بود طی هفته قبل انجام دادم

قبل از محرم و صفر تصمیمم بر این بود که سیسمونی خانوم خانوما رو روز تولد حضرت محمد نشون بدیم و جشن بگیریم

حتی اون موقع ها که من نمی دونستم بچه دختره یا پسر و سرویس چوبش رو سفارش داده بودیم به نمایندگی گفته بودم که می خوام اسفند تحویل بگیرم تا برا روز 13 اسفند آماده باشه 

تو جشن سیسمونی پسر عموی یاسمین از فرصت استفاده کرده بودم و به اکثر فامیل گفته بودم که چه روز و چه ساعتی بیان ولی خوب از اونجایی که فامیل شوهرم خیلی ناز دارن ، 11 اسفند شماره تلفن همه رو یکجا از خونه پدرشوهرم گرفتم و نشستم پای تلفن و به همه زنگ زدم  Winnerو دعوت کردم

پنجشنبه مامانم اینا صبح رسیدن و دکور خونه رو به هم ریختیم کلی broom.gifو 4u2ap3b.gifو مبلا و صندلی ها رو جوری چیدیم که وسط سالن خالی بشه برا  Laie_60A.gifLaie_60B.gifLaie_60B.gif و 2uge4p4.gif و قسمت بالای سالن رو پتو انداختیم و پشتی گذاشتیم برا بزرگان مجلس که نمی تونن رو صندلی بشینن و باید رو زمین بشینن تا راحت pillowtalk.gif با هم گپ بزنن (دور از جونشون غیبت)

سریع ناهار رو درست کردیم و خوردیم و مردا رو رد کردیم بیرون و حاضر شدیم و منتظر اومدن مهمونا

خواهر شوهرم گفته بود به همه بگو ساعت 3 بیان تا بلکه فامیلای بدقول ما حداقل 4 اینجا باشن ، اما از اونجایی که فامیل شوهرم تا حالا خونه ما رو ندیده بودن و همیشه مشتاق بودن بیان و ببینن خانوم تهرونی حاج آقامون که بعد 10 سال خواستگاری رفتن بلاخره یکی رو پسندیده ، چی آورده و خونه زندگیش چه شکلیه و ... همه تا ساعت 3.15 خونه ما بودن ، 24 نفر خانوم اومده بودن و فقط یه نفرشون نیومده بود اونم طفلی سرکار بود که نتونسته بود بیاد و یک ساعت بعد از اتمام مجلس با کادوش اومد

مامان و خواهرم از مهمونا پذیرایی می کردن و طفلی ها یه عالمه خسته شدن ، بعد از پذیرایی مفصل از مهمونا ، اتاق یاسمین که تا اون موقع درش بسته بود رو افتتاح کردیم ، فکرشو بکنید همه اون 24 نفر اومدن داخل یه اتاق 12 متری که دور و اطرافش رو تخت و کمدها پوشونده بود

همه با کلی ذوق و شوق سیسمونی دخترمو دیدن و کلی براشون تازگی داشت آخه تو این خاندان هیچکی یه همچین سیسمونی به عمرش ندیده بود

دست مامانم اینا درد نکنه و انشالله خدا تن سالم بهشون بده که برا دخترکم سنگ تموم گذاشته بودن

بعد اینکه سیسمونی دیده شد نوبت رسید به قسمت کادوها ، همه برا دخترکم لباس گرفته بودن ، فقط یکی از زن عموهاش یه پتوی کودک آورده بود 

راستی اینو بگم ، نوه دایی مهدی ، یه پسر بچه 2 ، 3 ساله خیلی شیطونه انقدر که همه چی رو به هم می ریزه ، قبل از اینکه اتاق یاسمین رو نشون بدم یکی از مهمونا می خواست بره و من لای در وایستاده بودم داشتم با اون صحبت می کردم بعد که رفت ، اومدم در رو ببندم که یهو با جیغ بچه به خودم اومدم دیدم دستش لای در مونده ، سریع در رو باز کردم و خواهر بچه زود بغلش کرد و کل مجلس به هم ریخت همه دور بچه جمع شدن تا آرومش کنن ، شیار در تو گودی دیوار قرار داره و امکان اینکه یکی دستش بره لای در خیلی کمه من همش داشتم فکر می کردم این دستشو از درز دیوار چطوری رد کرده و گذاشته لای در

بگذریم بعد اینکه مهمونا رفتن ، مهدی برگشت خونه و چندتا عکس گرفتیم ، ریخت و پاشا رو جمع کردیم و رفتیم سر بستن ساک بیمارستان نی نی مون بعدشم لباسای چند تیکه سایز یکش رو از پکشون در آوردم و چیدم تو کشو

5w0bifmp5yhdr5may9kn.jpg

حالا عجله نکنید ، خیلی چیزا رو سرجاشون نذاشتم ، قول می دم تو اولین فرصتی که بابا مهدی ، کمک کرد  و کارای اتاقشو تموم کردیم چندتا عکس از اتاق گل دخترم براتو بذارم

راستی آهنگ یاسمین ، امید رو دیروز تو جشنمون کشف کردم خیلی از شنیدنش لذت بردم

یادم رفت بگم ، خاله شهرزاد هم با فرغونش قبل از مجلس سرپایی یه سر بهمون زد و کلی من و یاسمین رو ذوق زده کرد ، یه دیدار به یاد موندنی زیر بارون سیل آسا و دم در خونه


مطالب مشابه :


جشن سیسمونی

تک ستاره آسمان زندگیم - جشن سیسمونی - این خریدای جدید برای پسمل. لوستر و ستاره های شب نما




مراسم جشن سیسمونی

بلاخره سیسمونی یاسمین خانوم تکمیل شد و آخرین خریداشو که صندلی ماشین و برس و شونه و ست ناخن




جشن سیسمونی ماهان جون

تازه روز 25مرداد ماه هم برات یه جشن سیسمونی گرفتیم و خیلی خوب بود و همه خوششون اومده بود و




جشن سیسمونی

اینتر شاپ - جشن سیسمونی - سری جدید و بسیار متنوع تزئینات جشن سیسمونی بهمراه نمونه های قبلی




جشن سیسمونی

جشن سیسمونی. موضوعات مرتبط: ایده برای جشن




جشن سیسمونی

زیباترین هدیه خدا - جشن سیسمونی - سلام گل مامان .اميد مامان. عمر مامان خوبي عزيز دل من؟




جشن سیسمونی

جشن سیسمونی روز ۲۲ آبان برگزار شد (روز تولد مامانی) ! صبح مامانی پاشد رفت آرایشگاه و بعدش با




برچسب :