گزارشی از مجسمه های مفهومی بی نظیر استاد حسینی در موزه آذربایجان
تبریز شهر آرزوها
گزارشی از مجسمه های مفهومی بی نظیر استاد حسینی در موزه آذربایجان
گزارشی از مجسمه های مفهومی بی نظیر استاد حسینی در موزه آذربایجان
مجسمه های مفهومی موزه آذربایجان روایتگر حقایق روزگار
موزهٔ آذربایجان یکی از مهمترین موزههای ایران است که در شهر تبریز و در جوار مسجد کبود قرار گرفتهاست. در این موزه که به عنوان دومین موزه تاریخی ایران پس از موزه ملی تهران شناخته میشود، آثار متعلق به دوران پیش از اسلام و دوران اسلامی به نمایش گذاشته شدهاند. آندره گدار -باستانشناس فرانسوی- نقشهٔ تنظیمی بنای موزهٔ آذربایجان را تهیه نموده و اسماعیل دیباج -رئیس وقت ادارهٔ فرهنگ تبریز- آن را ترسیم نمودهاست.
در سالهای ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ خورشیدی، نمایشگاه سکههای تاریخی تبریز در کتابخانهٔ تربیت برقرار شده بود. در همین سالها بود که طرح تأسیس موزهٔ آذربایجان در این شهر مطرح گردید. در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، ۲۰۲ عدد اثر تاریخی متعلق به موزهٔ ایران باستان به تبریز فرستاده شد تا در کتابخانهٔ ملی این شهر به نمایش گذاشته شود.
بعدها نیز آثار و اشیای تاریخی تبریز در دبیرستان نجات این شهر نگهداری شده و به نمایش درمیآمدند. در اردیبهشت ۱۳۳۷ خورشیدی بنای موزهٔ آذربایجان آغاز شد و این موزه به طور رسمی در سال ۱۳۴۱ خورشیدی به بهرهبرداری رسید.
موزهٔ آذربایجان از ۳ سالن به متراژ ۸۰۰ متر مربع و سالن مخصوص نمایش سکهها و مهرهای تاریخی ایران در طبقهٔ اول تشکیل یافتهاست.
طبقه همکف
سنگ معدنی سرپانتین؛ متعلق به هزارهٔ سوم پیش از میلاد.
در
طبقهٔ همکف موزهٔ آذربایجان، آثار و اشیای تاریخی مربوط به دوران پیش از
تاریخ و دوران پیش از اسلام گردآوری شدهاند که سفالهای مربوط به تپهٔ
اسماعیلآباد با هفت هزار سال قدمت، از تاریخیترین آثار این بخش بهشمار
میروند. قدمت سنگهای معدنی «سرپانتین» که در جیرفت یافته شدهاند نیز به
دوران پیش از تاریخ میرسد؛ برروی این سنگها تصاویری از گیاهان و حیوانات
گوناگون نقش بستهاست. همچنین مجسمهٔ الههٔ زن که در رستمآباد گیلان یافته
شده، سه هزار سال قدمت دارد؛ این مجسمه ارزش زن را در دوران ایران باستان
به تصویر کشیدهاست. ریتونهای مربوط به دو تا سه هزار سال پیش نیز در این
موزه نگهداری میشوند.
اجساد
مرد و زنی که مربوط به سه هزار سال پیش هستند در سال ۱۳۷۸ خورشیدی و در
پیرامون مسجد کبود یافت شدهاست. این اجساد از بقایای گورستان سه هزار
سالهای محسوب میشوند که برای بازدید عموم به موزه آذربایجان انتقال
یافتهاند. سنگ بسمالله اثر محمدعلی قوچانی نیز در انتهای سالن طبقه همکف
قرار گرفتهاست. چهار قسمت از این سنگ پنجقسمتی قاب آن و یک قسمت
باقیمانده نیز متن آن است.
در
سالن سکهها و مهرهای تاریخی ایران نیز قدیمیترین سکههای ضربشده در
ایران از دورهٔ هخامنشیان تا دورهٔ قاجاریان به نمایش درآمدهاند. همچنین
نمونههایی از مهرهای تاریخی ایران در این بخش قرار گرفتهاند.
طبقه زیرزمین
مجسمههای
ساختهشده توسط احد حسینی در طبقهٔ زیرزمین موزهٔ آذربایجان نگهداری
میشوند. این مجسمهها دید عمیقی نسبت به سرگذشت و اخلاق انسان در طول
سدههای گذشته -به خصوص سدهٔ بیستم- دارند.
بخش
سنگنگارههای تاریخی، جدیدترین بخش موزهٔ آذربایجان است که در محوطه
کناری این موزه قرار گرفتهاست. در این بخش مجموعهای از پیکرههای انسانی،
سنگ گورها، سنگهای کتیبهدار، قوچهای سنگی و مجسمههای سنگی به نمایش
گذاشته شدهاند.
احد حسینی یکی از مفاخر آذربایجان
آثار هنری احد حسینی یکی از جذبه های موزه آذربایجان
احد حسینی، هنرمند مجسمه ساز تبریزی، متولد 1323 است که در 28 سالگی به کشور ایتالیا سفر کرد و هنرجوی آکادمی هنرهای زیبای فلورانس شد. وی پس از بازگشت به ایران به مدت 5 سال در زیرزمین خانه اش به خلق آثار شگفتی پرداخت که همه را به موزه آذربایجان تبریز اهدا نمود. حسینی به دلیل نگاه های بسته فرهنگی نتوانست در ایران به کار ادامه دهد و با سفر به کشورهای اروپایی آثار بسیاری از جمله مجسمه "مونالیزا" را خلق نمود. وی سال 1378 به ایران بازگشت.
وی
مدت کمی در کارگاه پرویز تناولی مشغول به کار شد پس از آن به تشویق وی در
سال ۱۳۵۱ به ایتالیا رفت. پس از یک سال تحصیل در دانشکده بیازیت، به کشور
فرانسه رفته و شش سال در مؤسسه آرت دکوراتیو مجسمهسازی مدرن را آموخت. در
تابستان ۶۷ کانال پلوس تلویزیون فرانسه برای اولین بار مسابقهای جهت ساخت
تعدادی صورتک ترتیب داده بود که احد حسینی از طریق مدرسه آرت- دکو جهت شرکت
در آن معرفی شد. داور مسابقه از بین دوازده شرکت کننده فقط کار او را
پسندید. حسینی در عرض ۵ ماه بیش از ۶۰ صورتک برای برنامه تلویزیونی آنها
ساخت. احد حسینی در سال ۷۸ به ایران بازگشت.
طبقه زیرزمین موزه آذربایجان به مجسمههای ساخته شده توسط وی اختصاص یافتهاست.
زندگی:
احد
حسینی در 23 مرداد 1323 در کوزرخانا (کویِکوزهگر خانه، تبریز) متولد شد.
پدر خانواده سرپرست اتحادیهیِ گرمابهداران شهر و معتمد محل بود. در
سالهایِ آشفتهیِ تاریخِ ایران پس ازجنگ جهانی دوم، خانوادهیِ حسینی در
فقر شدید زتدگی میکرد. احد تمایلی به رفتن به مدرسه نداشت. زنی بنام
ماهپارهخانم احد را با بچههای خود به دبستان ویجویه میبرد. احد بچهای
لاغر و از نظر جسمانی بسیار ناتوان بود. این بچهیِ درمانده اغلب در
بازیهای کودکانه، در دویدنها و گریختنها بر زمین میافتاد و صدمه
میدید. دررفتگی انگشتان دست و پا همیشه با او بود. روزی در سال 1332 هر دو
دست احد دچار دررفتگی شد و ناگزیر هر دو دست او را بسته و با پارچه از
گردنش آویزان کردند. چنین بچهای نمیتوانست شاگرد خوبی باشد. احد حسینی
دانش آموز تنبل دبستان بود، اما در نقاشی خیلی خوب بود. احد تقلیدگری هنری
را از مادرش به ارث برده بود. مادر احد حافظهیِ تصویری تیزی داشت، هر وقت
در خیابان لباسی را بر اندام زنی میدید و میپسندید، همان لباس را در خانه
میدوخت. احد در سال 1336 دورهیِ شش سالهیِ دبستان را به پایان رساند و
وارد دبیرستان شد.
احد
حسینی سه سالِ سیکل اول دبیرستان را با زحمت در دبیرستان فردوسی و در پنج
سال بپایان رساند. کلاس هفتم و کلاس هشتم رد شده بود. سیکل دوم دبیرستان را
در رشتهیِ علوم طبیعی (علوم تجربی) شروع کرد. ناتوانی جسمی و درسی همچنان
ادامه داشت.
در
سال 1342 در دبیرستان فردوسی یک مسابقهیِ نقاشی میان دانشآموزان
دبیرستان برگزار شد. احد حسینی برندهی مسابقه شد. برنده شدن احد، دبیران
دبیرستان را شگفتزده کرد. احد دانش آموز شناخته شدهای نبود. این رویداد
سبب شد احد حسینی استعداد شگرف خویش را در هنر کشف کرد. در همان سال روزی
کلاس درس آقای علی طاعی، دبیر علوم را نقاشی کرد و دبیر گرامی نیم ساعت از
کلاس را در ستایش از کار احد سخن گفت. طاعی به احد گفت که او رافائل خواهد
شد. در خرداد 1345 دیپلم گرفت.
احد
حسینی در آبان سال 1345 به خدمت سربازی رفت. پس از دو ماه آموزش نظامی،
احد به عنوان سپاهی دانش در روستایِ مازا رُستاق (دهکدهیِ عسل) شهر ساری
مشغول تدریس شد. سرسبزیِ زیبای روستا و وقت آزاد کافی سبب شد احد به مطالعه
بپردازد. در آن چهارده ماه سپاهی دانشی، احد درسهایی از فلسفه، جامعه
شناسی، هنر و بیوگرافی مردان بزرگ را میخواند. او شیفتهیِ کسانی بودکه از
فقر سر بر آورده بودند. مازاریک (رئیس جمهور چکسلواکی)، آرتور شوپنهاور،
آبراهام لینکلن و هنرمند برتر میکلآنژ و کسانی دیگر محبوب ذهن حسینی شده
بودند و اتاقِ کوچک روستایی با عکس این بزرگان آراسته شده بود. در همان
سالهای خلوت، احد حسینی حس دیگری را در وجود خویش کشف کرد: در روحش بود که
بزرگ بشود.
احد
حسینی پس از پایان خدمت سربازی، به مجسمهسازی علاقه مند شد و با گلِ رس
به ساختن نیمتنههایِ انیشتین، دکتر شوایتزر، برتراند راسل، بتهوون و روسو
پرداخت. سپس به تهران رفت و در کارگاه پرویز تناولی سرگرم کار مجسمه سازی
شد. سرگردانی و یادگیری کار تا 28 سالگی یعنی تا سال 1351 ادامه یافت و
آنگاه به تشویق پرویز تناولی و با کمک مالی برادرش (مهندس اصغر حسینی) به
ایتالیا رفت. احد حسینی دو ماه را در شهر رُم و دو ماه را در شهر پروجا
سپری کرد، سپس به شهر فلورانس رفت. نخست، مدت سه ماه در کارخانهیِ سرامیک
سازی شهر کار کرد و سپس به آکادمی هنرهای زیبای شهر فلورانس در خیابان «ویا
دل آرتیست» (خیابان هنرمندان) وارد شد. در آکادمی زیر نظر استاد «برتی»
تحصیل و کار را آغاز کرد. در همان زمان ماسکِ میکلآنژ را از مرمر ساخت.
احد حسینی با گل رس کار میکرد.
احد
حسینی در یک سالِ زندگی در ایتالیا همواره با فکری سرگرم بود. او میخواست
شخصیتی بزرگ همچون میکلآنژ بشود. میدانست که برای میکلآنژ شدن انجام
کاری فراعادی لازم است. ساعتها روی پلههایِ کلیسای دومو(Doumo Church)
مینشست و به موضوعی برای کار میاندیشید. سرانجام سحرگاه روزی در حالتی
بین خواب و بیداری اندیشهیِ ساخت «مجسمهیِ زندگی» در ذهنش پدیدار شد.
احد
حسینی سال 1352 باری دیگر در ایران بود. ذهنش را «مجسمهیِ زندگی» پر کرده
بود، اما نیازهایِ مالی برای زیستن او را بکار در تهران وادار میکرد. در
تهران وزارت فرهنگ و هنر از طریق مسابقه میان مجسمهسازان کسی را انتخاب
میکرد و ساخت مجسمه را به او سفارش میداد. در همین زمان احد حسینی با
دشواریِ وحشتناک کار درایران آشنا شد. مجسمه سازان شناختهشدهای همچون
قهاری، ایرج محمدی، بخشی و دیگران در بازیِ مسابقه شرکت میکردند و حسینی
پیشاپیش بازی را میباخت، یعنی او را به بازی نمیگرفتند. حسینی ماکتهایِ
یک متری را در داخل جعبه هایچوبی از تبریز و زنجان به مسابقه در تهران
میرساند و میباخت. او نُه بار پیاپی باخت، اما همه به اصالتِ هنر او پی
بردند. شکستهای پیاپی بر ارادهیِ حسینی تاثیری نگذاشت. حسینی گوش به
سخنی از رالف والدو امرسون امریکایی داشت: مردی که ارادهای آهنین دارد و
سوار بر اسبی تیزپا بسویِ ستارهای میتازد احتمال موفقیتش بسیار بیشتر از
مردی است که در گذرگاه تنگی راه خانهیِ خود را در پیش گرفتهاست. حسینی با
چنین گمانی به کارش ادامه داد و سرانجام در چهار مسابقه برنده شناخته شد.
در این راه، استاد خانم سالیانی، یکی از اعضای انجمن هنری آن روز تهران کمک
بزرگی به احد حسینی بود. روزی یکی از همان بزرگان مجسمهساز پنهانی به
حسینی پیشنهاد کرد که در مسابقه شرکت نکند و در برابر از او ده هزار تومان
بگیرد. آن روزها برای هر مجسمه پنجاه هزار تومان دستمزد پرداخت میشد.
حسینی مدتی با این روش زندگی کرد! حسینی سه سال در تهران زندگی کرد و سپس
برای ساختن «مجسمهیِ زندگی» به تبریز بازگشت. ساخت مجسمه در زیرزمین خانه
مسکونی از دی ماه سال 1354 آغاز شد و به مدت پنج سال تا فروردین 1359طول
کشید. تنگدستی مهمترین گرفتاری بود. مجسمه از گچ درست میشد. در سال چهارم
کارِ ساخت، دیگر پولی برای خرید گچ نمانده بود. احد حسینی از پسرخالهاش
(میرحمزه سید حسینی) مبلغ ده هزار تومان قرض گرفت. پسرخاله عازم سفر حج
بود.
از شهریور 1357 انقلاب در ایران آشکار شد و بسرعت و تنها در پنج ماه
سیستم سیاسی پوسیدهی شاه را از بین برد. سیستم اداری ایران دستنخورده
بکارش ادامه داد. حقوقِ کارکنان دولتی حتا یک ماه قطع نشد، اما سیستم
سیاسی بکلی دگرگون شد. سیستم نوین جمهوریاسلامی گرفتار دشواریهای فراوان
بود. هنر در فضایِ آرام رشد میکند. در فضایِ آشفته کسی به هنر نمیاندیشد.
در پانزده ماه ساخت مجسمه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حسینی
گرفتاریهای فکری دیگری هم داشت. ساخت مجسمه مورد استفبال سیستم نوین سیاسی
نبود. بسیاری ساخت مجسمه را با ساخت بُت یکی میپنداشتند و آن را حرام
میدانستند. کار حسینی به دلیل حجم بزرگ آن از شکلِ بُتسازی جدا شده بود و
در پی خلق یک اندیشهیِ عدالتخواهانه و از بین رفتن استبداد بود. حسینی
در پی آن بود که نشان دهد نیروهایِ بزرگی انسان را در گسترهیِِ زمان و
مکان به بند کشیدهاند. در مجسمهیِ زندگی، حسینی رنج انسانهای در بند را
به مردم نشان میدهد تا تماشاگر به رهایی انسان بیندیشد. گروهی مجسمهیِ
زندگی را به مدت یکصد روز در همان محل ساخته شدن تماشا کردند و سپس از
یعقوب ثروین، مدیرکل ارشاد آن روز دعوت شد تا مجسمه را بهبیند. ثروین
مجسمه را پسندید. حسینی مجسمه را به موزهیِ آذربایجان اهدا کرد وکار
انتقال مجسمه به محل موزهیِ آذربایجان آغاز شد. مجسمهیِ بزرگ قطعه قطعه
شد و در چند روز با کامیون به موزه حمل شد. ادارهیِ کل ارشاد اسلامی استان
مبلغ هفت هزار و پانصد تومان (7500) هزینهیِ حمل را به احد حسینی
پرداختکرد. حسینی شش ماه دیگر در موزه کار کرد تا مجسمه در زیرزمین نصب
گردید و رنگآمیزی شد. نصب مجسمهیِ زندگی در موزه تماشاگران زیادی را به
موزهیِ آذربایجان کشاند. استاد محمود فرشچیان پس از دیدن مجسمه، حسینی را
مورد تحسین فراوان قرار داد. تحسین استاد فرشچیان نیز به شهرت مجسمه کمک
کرد.
در
تیر 1359 حسینی آرم جمهوری اسلامی را از فلز ساخت و در مقابل کارخانهیِ
ماشین سازی تبریز نصب کردند. سپس نیمتنهیِ استاد شهریار را ساخت تا در
پارکی نصب کنند که بعدها آرامگاه شاعران (مقبرهالشعرا) شد. حسینی
مجسمهای بنام «مادر شهید» ساخت و در مقابل استگاه راه آهن تبریز تصب شد.
بسته بودن فضای هنری در سالهای جنگ عراق با ایران سبب شد حسینی به ترکیه
برود. در دانشگاه بیازید استامبول مجسمهیِ «جام جهاننما» را در دانشگاه
تکرار کرد. این مجسمه بخشی از مجسمهیِ زندگی بود. حسینی در سال 1363 از
ترکیه به فرانسه رفت و بمدت پانزده سال در فرانسه ماند.
احد
حسینی در شهر پاریس در انستیتوی آرتس دکوراتیو (Arts Decorative, Paris)
شروع به یادگیری مجسمهسازی مدرن شد. حسینی زیر نظر استاد ایلیو سینیوری
مجسمه سازی مدرن و مفاهیم آن را فرا گرفت. او پس از سه سال مطالعه و کار
سرانجام توانست مفهوم «فُرم» در هنر مدرن را دریابد. فرم در هنر مدرن تجسم
محتواست، به سخن دیگر محتوا جزئی از فرم میباشد. فرم کشف پیوند ارگانیک
اجزای یک اثر هنری است.
تابستان
1367 کانال پلوس تلویزیون فرانسه مسابقهای برای ساخت صورتک (Marionette)
برگزار کرد. انستیتوی آرتس دکوراتیو حسینی را به مسابقه معرفی کرد. از بین
دوازده شرکت کننده داوران کار حسینی را پذیرفتند و حسینی در شش ماه برای
کانال پلوس فرانسه شصت صورتک از شخصیت های سیاسی، علمی، ورزشی و هنری ساخت.
در
سال 1374 احد حسینی در شهر پاریس مجسمهیِ مونالیزا (لبخند ژوکوند) را بر
اساس نقاشی هنرمند شهیر ایتالیا در سدهیِ چهاردم میلادی، لئوناردو داوینچی
ساخت. تابلوی اصلی داوینچی در موزهیِ لوور فرانسه است. نیمتنهیِ بالای
مجسمه تقلیدی از نقاشی داوینچی است و نیمتنهی پایین نوآوری خود حسینی است.
این مجسمه در ابعاد 2متر در 2 متر ساخته شد. مجسمهیِ مونالیزا در گالری
برنانوس پاریس به نمایش در آمد. در همان زمان حسینی در پاسخ به گزارشگر
کانال 3 تلویزیون فرانسه دربارهیِ انگیزهیِ ساخت مجسمهیِ مونالیزا گفت
که لبخند مونالیزا او را به ساختن مجسمه برانگیخت. لبخند نمایش میل انسان
به دوستی، مهر و صلح است. مجسمه مونالیزایِ حسینی در پایان نمایشگاه در
اختیار کلسیونر ایرانی، همایون مینوئی قرار گرفت.
در سال 1378 حسینی به ایران بازگشت و در پنجاهوپنج سالگی ازدواج کرد.
جایزهها
جایزهی
اول برای مجسمهی شارل استراد (Charles Strade)، جایزهیِ شهر موغانژیش
برای مجسمهیِ سینماتوگراف، برندهیِ کنکور برگزار شده در انستیتوی آرتس
دکوراتیو برای کشور هلند
هنر از دیدگاه حسینی
حسینی
هنر را هارمونی اجزاء می پندارد. حسینی با مرور نظریاتِ اندیشمندانی چون
تولستوی، باو مکارتن، هگل، بندتو کروچه و فیخته دربارهیِ هنر، فکر میکند
که هر شکل، هر حجم، هر حرکت و هر صدایی که ریتم و وزن آن در هماهنگی باشد،
هنر است. به عنوان نمونه، رقص دارای حرکاتی تکراری است. اگر اجزاء حرکتها
با همدیگر هارمونی داشته باشند، هنر پدید میآید. در هنرهای حجمی مانند
مجسمهسازی هم چنین است. اگر میان اجزاء تشکیل دهندهیِ مجسمه و رنگ آن
هارمونی باشد، کار یک اثر هنری میشود.
حسینی
بر این باور است که مجسمهساز دارای خیالی بسیار نیرومند است. مجسمهساز
پیش از آنکه دست بکار بزند، شکل تمام شدهیِ کار خود را میتواند در ذهنش
تجسم کند. هنرمند مجسمهساز در جریان کار تصویر ذهنی خود را تقلید میکند.
مبکلآنژ در فلورانس سنگمرمری را یافت و در اندرون آن مجسمهیِ موسا را
دید. او شروع به تراشیدن قسمتهای اضافی و صیقل دادن آن کرد تا آن شکل ذهنی
خود را از بند سنگ رها کند. هنگامی که شکل به تمامی از بند سنگ رها شد،
مجسمهیِ موسا پدیدار شد.
از
نظر حسینی مجسمهسازی به طور کامل هنر است. مجسمهساز باید هنرمند مادرزاد
باشد. تکنیک در کار مجسمهسازی دارای اهمیت زیادی نیست. در ساخت یک
مجسمهیِ برنزی، هنگامی که قالب ساخته شد، مجسمهساز قالب را به یک برنزکار
می دهد تا او پر نماید. نیازی نیست که برنزکار از مجسمهسازی آگاهی داشته
باشد. مجسمهسازی به طراحی شباهت دارد.
احد
حسینی مجسمهساز پرکاری است. آثار هنری حسینی در موزهیِ آذربایجان،
مجسمهیِ خاقانی در پارک خاقانی، مجسمهیِ 3/5 متری صائب تبریزی در پارک
صائب تبریزی، قونقا در میدان قونقاباشی، مجسمهیِ ستارخان و باقرخان در
موزهیِ مشروطیت، مجسمهیِ شهید فهمیده در میدان رشدیه، مجسمهیِ شهید
چمران در شهرک فجر تبریز، مجسمه شهید صفاشور در سه راهی اهر، مجسمهیِ
استاد شهریار در میدان هتل مرمر، مجسمه عروج در دانشگاه تبریز،مجسمه باغچه
بان در میدان ورودی سردرود مجسمه سرداران مشروطیت در میدان شهدا و مجسمه
بازی کودکان در شاهگلی همگی در تبریز هستند. در همدان نیز مجسمه شهدا در
موزهیِ دفاع مقدس همدان از آثار احد حسینی است.
احد
حسینی به سفارش سازمان زیباسازی شهرداری تبریز هفت مجسمه از مشاهیر
آذربایجان (استاد شهریار، علامه طباطبایی، دکتر محسن هشترودی، میرزا
محمدعلی تربیت، شیخ محمد خیابانی، کمال الدین بهزاد و علامه جعفری) را
ساخته و اکثرا در میدانگاهها و پارکهای شهر نصب شده اند. حسینی همچنین به
سفارش دانشگاه تبریز «مجسمهیِ تاریخ دانش» را ساخته است. این مجسمه در
شکل کروی است و بر روی آن نماد شاخههای گوناگون دانش درست شده است.
حسینی
دربارهیِ کارهای خود نبز قضاوتی منصفانه دارد. حسینی با تکرار جمله یِ
مشهور هوشیمینه (تنها مردهها اشتباه نمیکنند) اشتباه را در آثار خود
میشناسد، اما اعتقاد به پیشرفت هنری کارهایش دارد.
معماری و مجسمهسازی
از
دیدگاه حسینی برای زیباسازی شهر، هماهنگی بین معماری ساختمانها و مجسمهها
در فضاهای مناسب شهری اهمیت دارد. به عنوانِ نمونه، در میدان ساعتِ تبریز
فضایی برای نصب مجسمه وجود ندارد، چون فضا کوچک است. پس در میدان نمیتوان
مجسمهای را نصب کرد. مجسمه و معماری مکمل هم هستند. برج بلور در میدان
دانشگاه تبریز نمونهای از معماری زیبای شهری است. بلندایِ برج سبب شده
سازه به مجسمه شباهت پیدا کند. ساختمان مرکزی مترو در بلوار دانشگاه تبریز
نیز زیبا است. قونقا در فضای باز میدان قونقاباشی به چشم میآید. اگر فضا
میان ساختمانهای بلند و نزدیک به هم بود، دیده نمیشد.
حسینی
بر این باور است که مجسمهسازی در تبریز پیشرفت خوبی داشته است. تعداد
مجسمهها در شهر نشاندهندهیِ پیشرفت مجسمهسازی است. جوانانِ آینده سهم
بیشتری در مجسمهسازی خواهند داشت. باید در نگهداری مجسمهها بیشتر کار
شود. خود مجسمهسازان باید گاهگاهی مجسمهها را مرمت و نقاشی کنند. به نظر
حسینی مجسمهها و معماری خوب و هماهنگ به شهر زیبایی می دهد. کسی که وارد
شهری میشود، نخست آثار معماری و مجسمه ها و فضاهای شهری را میبیند. احد
حسینی اعتقاد دارد که مجسمهها میتوانند نماد یک کشور باشند. در اسپانیا
در شهر مادرید مجسمهای از دُن کیشوت و سانچوپانزا درستکردهاند. این
مجسمه هم سروانتس (نویسندهیِ دن کیشوت) و هم کشور اسپانیا را به ذهن
میآورد.
مطالب مشابه :
سوتی های جواد اقا خیابانی
شود همه اش را با آن توصیف خوبی که از خداداد داشت در می شود؛ غزال تیزپا بازی های
دانلود بازی Snail Mail
نام خانوادگی:تیزپا. سن: نوشته های پیشین خرداد آنلاین بازی
عارف قلی زاده؛یادت بخیر شماره 5 تسلیم نشدنی
قالب ساز انلاین. برومند دو شاهینی تیزپا و قوی بازی های آسیایی که تیم های
دانلود کارتون
دانلود انیمیشنهای سینمایی دوبله فارسی تیزپا داستان اسباببازی ۳
دژاگه در بین ۱۶ بازیساز جام جهانی - تصاویر
در میان بازیکنان دعوت شده به تیمهای مختلف، بازیسازانی تیمهای ملی و تیزپا چون
گزارشی از مجسمه های مفهومی بی نظیر استاد حسینی در موزه آذربایجان
رزگیم -بازی آنلاین. از جذبه های و سوار بر اسبی تیزپا بسویِ ستارهای میتازد
برچسب :
بازی های آنلاین تیزپا