زندگینامه بیژن مفید
«بیژن مفید» در نهم خرداد ماه سال ۱۳۱۴خورشیدی در تهران بهدنیا آمد. پدرش «غلامحسین خان» نیز از هنرپیشگان تئاتر بود. او بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی، دوره هنرپیشگی را بهپایان رساند و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به ادامه تحصیل پرداخت. در این دوران او علاوه بر دستیاری استادان و کارگردانان آمریکایی و اروپایی مانند پیتر بروک و ...، دورههای آموزش تاتر و نمایشنامه نویسی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس و اداره میکرد.چندی بعد او وارد حلقهشاهین سرکیسیان (گروه هنر ملی بعدی) شد و چندی پس از مرگ سرکیسیان از این گروه جدا شد .در همین زمان کارگردانی چند نمایش را به عهده داشت و خود نیز در چند اثر از جمله نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» اثر «تنسی ویلیامز» به ایفای نقش پرداخت. «بیژن مفید» از همان سالهای تحصِل در دبیرستان به فعالیت تئاتری پرداخت. بین سالهای ۱۳۴۴و ۱۳۴۵گروه تئاتری از اعضای کاملا آماتور تشکیل داد و نام آن را «آتلیه تئاتر» گذاشت. از مهمترین اعضای این گروه که بعدها هرکدام هنرمندانی بزرگ شدند میتوان به « بهمن مفید » ، « محمود استادمحمد » ، « جمیله ندایی » (همسر بیژن مفید) و « حسین والامنش » اشاره کرد .
در سال ۱۳۴۸با تلاش « آربی آوانسیان » و « خجسته کیا » و همکاری و همت « ایرج انور » ، « شهرو خردمند »، « عباس نعلبندیان » و « بیژن صفاری » و « محمد ژیان » ، «کارگاه نمایش» در تهران بنیان گذاشته شد. مجتمعی که بسیاری از بهترین هنرپیشگان تاتر ایران در آنجا آموزش دیدهاند. برای اولین بار در تاریخ تاتر ایران سه نسل بازیگر در برنامههای مختلف این مجموعه منسجم در عرصه نمایش و تاتر به فعالیت پرداختند.
از بازیگران توانایی که در بازی آثاری که بر صحنه «کارگاه نمایش» به اجرا درآمد نقشآفرین بودند میتوان از « لرتا » [هاپرایتیان - نوشین](همسر عبدالحسین نوشین) ، « فردوس کاویانی »، « فهیمه راستکار »، « سوسن تسلیمی»، « شکوه نجم آبادی » « صدرالدین زاهد » ، « هوشنگ توکلی » ، « آتیلا پسیانی » ، « پرویز پورحسینی » ، « جمیله ندایی » ، « رضا رویگری » ، « محمد صالحعلاء » ، « فریده سپاه منصور » و «رضا ژیان» نام برد.
«بیژن مفید» نیز همراه با « آربی اوانسیان »، « ایرج انور »، « آشور بانی پال بابلا » و « اسماعیل خلج » ، « عباس نعلبندیان » و « رضا قاسمی » از جمله نمایشنامه نویسان و کارگردانهای ثابت نمایشهایی بودند که در این کارگاه به اجرا در میآمد. اولین اثری که در «کارگاه نمایش» به اجرا در آمد، نمایشنامه «شهر قصه» و « پژوهشی ....» بود که شهر قصه به مدت نود و یک روز در تهران و دیگر شهرهای مختلف ایران از جمله آبادان و مسجدسلیمان به روی صحنه رفت.با وجودی که از «بیژن مفید» تا به حال تعداد ۹نمایشنامه به چاپ رسیده و علاوه بر این با آثاری که از نوشتههای او به روی صحنه آمده، و همچنین با بیش از صد و پنجاه نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی که توسط او ترجمه و کارگردانی شده، ولی باز هم «شهر قصه» معروفترین اثر و نمایشنامهای است که از او به یادگار ماندهاست. ین نمایشنامه برگرفته از ترانهها، متل و ضربالمثلهای قدیمی ایرانی و سرشار از کنایه و اشارات و تشبیهات و اصطلاحاتی است که بیشتر در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار ساری و جاری بوده و هست.
«محمود استادمحمد» که از آغاز نمایش «شهر قصه» با گروه بازیگران، در کنار «بیژن مفید» همراهی و همکاری داشته در مصاحبهای که اخیرا انتشار یافته، در خصوص سابقه و تاریخچه و چگونگی تکمیل شدن این نمایشنامه میگوید:
«بیژن، اول «شهر قصه» را بطور مختصر و برای کودکان نوشته بود. متن «شهر قصه» که تایپ شده بود یک متن کوتاه چند صفحهای بیشتر نبود. از همان متل معروف خر، خراطی میکرد. بز، بزازی میکرد. اسب، عصاری میکرد. فیل اومد آب بخوره، افتاد و دندونش شکست شروع میشد و میرسید به داستان «خاله سوسکه» و «آقا موشه» و با قصه آنها تمام میشد. اصل محتوای «شهر قصه» که بعدها به صورت تراژدی فیل شکل گرفت، چیزی بود که «بیژن» بعدها به «شهر قصه» اضافه کرد و ماجرای فیل خط دراماتیک قصه شد. این اتفاق در طول سه سال تمرین رخ داد. یعنی «بیژن»، صحنه به صحنه نمایش را مینوشت و ما کار میکردیم. . .»
«بیژن مفید» خود در مقدمه این نمایشنامه مینویسد: «شهر قصه در اصل از یک روایت عامیانه گرفته شده، منتهی من به این روایت شکلی تمثیلی دادهام. من در این نمایشنامه کوشیدم تا نظمی را که خاص زبان این قبیل روایتهای عامیانهاست در گفت و گوی آدمهای این نمایش حفظ شود. «شهر قصه» حکایت دردناک آدمی است که نادانیها، خرافات و سنتها و نظامهای تحمیل شدهای زندگیش را محدود کردهاند.»
«فهیمه راستکار» که او نیز از دوستان بسیار نزدیک و صمیمی و همکاران «بیژن مفید» بوده و در چند نمایشنامه از او اجرای نقشهایی را به عهده داشته، در گفتوگوی اختصاصی خود با «ایسنا»، درباره تجربه «شهر قصه» میگوید:
«بیژن، «شهر قصه» را با یک عده جوانانی که کار تئاتر نمیکردند، شروع کرد و این نمایش را برای اولین بار در مدرسهای دخترانه که مادر وی مدیر آن بود، در خیابان «شهناز سابق» اجرا کرد. وقتی من اولین اجرای آن را در پشت بام همان مدرسه دیدم، به «بیژن» پیشنهاد دادم که یک شب دیگر هم اجرا کنند، و از طرفی فکر کردم که این کار به درد تلویزیون هم میخورد. به همین دلیل از «فرخ غفاری» خواهش کردم، تا به «رضا قطبی» بگوید و این کار را ببینند، که البته با گرفتاری «قطبی»، خود «غفاری» کار را دید، و خیلی هم از آن استقبال کرد. «شهر قصه» کاری کاملا نو و فولکلور بود. یعنی تمام چیزهایی را که باید، داشت و در آن به مسائلی توجه کرده بود که خیلیها آن زمان به آن بهایی ندادند. . .»
در اولین جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۸نمایشنامهشهر قصه به طور مشترک با نمایشنامهٔ " پژوهشی ژرف و سترگ در سنگوارههای دورهٔ بیست و نهم .... " نوشتهٔ « عباس نعلبندیان » توانست مقام اول را در بخش نمایشنامه نویسی کسب کند . این نمایشنامه با عنوان نمایش برگزیده «تلویزیون ملی ایران» در دو پرده و چهار صحنه، نخستین بار ۲۱شهریور ماه سال ۱۳۴۷در «جشن هنر شیراز» در تالار دانشگاه پهلوی به روی صحنه رفت، و در همان سال دو بار دیگر در تالار «بیست و پنج شهریور» تهران و بعد در شبکه سراسری تلویزیون ملی ایران اجرا و به نمایش در آمد.
در سال ۱۳۵۲با سناریویی که «بیژن مفید» خود نوشته و تنظیم کرده بود فیلمی سینمایی به کارگردانی « منوچهر انور » ساخته شد که بازیگرانی چون « پروانه معصومی »، « سهیل سوزنی »، « فردوس کاویانی » و « جمشید لایق » در آن بازی کرده بودند. فیلم سینمایی «شهر قصه» با وجودی که از معدود فیلمهایی است که در آن سالها به طریقه رنگی فیلمبرداری شده ولی با این حال در نمایش عمومی خود توفیق تجاری چندانی نیافت.
در مدت نزدیک به سه سالی که در مجموع نماشنامه «شهر قصه» در سالن و یا تالارهای کوچک و بزرگ تاترهای مختلف به نمایش در آمد، البته که تعداد بسیاری از علاقهمندان به هنر نمایش که هم امکان خرید بلیط و هم شرایط رفتن به تاتر را داشتند، موفق به دیدن این نمایشنامه شده بودند. عدهای نیز «شهر قصه» را در نمایش تلویزیونی آن دیده بودند.
ولی آنچه که این نمایش را توانست در گسترهٔ وسیعتری از مخاطب و مردم مطرح کند و در دسترس همگان قرار دهد شاید رواج دستگاه پخش صوت و نوار کاست و عمومیت یافتن استفاده از این وسیله بود که «شهر قصه» را به مردم کوچه و بازار بشناساند و نزدیک کند. زبانی که در گفت و گوهای «شهر قصه» به کار گرفته شده بود، برگرفته از فرهنگ گفتاری همان مردم بود. و شاید به نوعی حدیث نفس و شرح حال و روزگارشان نیز.
با به بازار آمدن نوارهای کاست «شهر قصه» و امکان تهیه آن توسط قشر اکثر مردم، این نمایش آنگونه که بود برای همگان معرفی و شناخته شد و تا به امروز ماندگار ماند. بهجز یکی دو مورد میتوان گفت که اکثر بازیگرانی که نمونه نمایشی - تاتری «شهر قصه» را بازی کرده بودند در نسخه گفتاری - شنیداری این نمایش که روی کاست نوار ارائه شده بود حضور داشتند.
«فهیمه راستکار» در مورد ابتکار «بیژن مفید» برای صدای بازیگران «شهر قصه» میگوید: «در این نمایشنامه چون همه شخصیتها ماسک داشتند، لازم بود که صداها به خوبی شنیده شود. به همین دلیل «بیژن» تمام موسیقی و صداها را به صورت (PLAY BACK) ضبط کرد.»
«جمیله ندایی» همسر «بیژن مفید» که در آن زمان نیز نقش داستانسرای «شهر قصه» را اجرا میکرد در مصاحبهای با بخش فارسی رادیو بیبیسی میگوید: «آن روزها بیژن در محله مردمی در تهران زندگی میکرد که جای شلوغی بود. قهوهخانهها هم جایی بود که میشد رفت و نشست و با مردم بود. بیژن توی این محلات یکی از دروس تئاتر که مشاهده و مطالعهاست را آموخته بود. بیژن در نوشتن «شهر قصه» تمام این تجربیات را استفاده کرد.»
«بیژن مفید» نویسنده و کارگردان این نمایشنامه خود اجرای نقش شخصیتهای روباهِ ملا و شتر نقال، و «بهمن مفید» برادر او در نقش خرس رمال و بز بزار، و بالاخره کوچکترین برادرش «هومن مفید» نقش موش عاشق را به عهده داشتند. نقش داستانگوی «شهر قصه» نیز همانطور که گفته شد «جمیله ندایی» به عهده داشت که در آن زمان همسر «بیژن مفید» بود.
« سهیل سوزنی » که در کنار بازیگری تئاتر از جمله نمایش «پرومته در زنجیر» را به طور مشترک با «شهرو خردمند» کارگردانی کرده بود و در بازی نمایشنامه «نظارت عالیه» از «ژان ژونه» به کارگردانی « منوچهر انور » خوش درخشیده بود، در «شهر قصه» نقش طوطی شاعر و اسب عصار را ایفا میکرد. «سهیل سوزنی» در ضمن از فعالین دلسوز و همراهان گروه «سینمای آزاد» بود که دو فیلم کوتاه یکی به نام «معرفت نه، برداشت صد و هفتاد و یک» و دیگری با عنوان «صدای تازه» از اوست و باز به همت هم او بود که «نخستین جشنواره سینمای آزاد» در سال ۱۳۴۹به مدت سه شب در «کارگاه نمایش» برگزار شد.
پرده دوم «شهر قصه» با یک قطعه مونولوگ یا تکگویی شروع میشود که در واقع بهصورت مستقل و جدا از بافت و ساختار کلی نمایشنامهاست. آنجا که «خر» شهر قصه پیش میمونِ عریضهنویس، دارد نامهای را دیکته میکند. «آره! داشتیم چی میگفتیم؟ بنویس!» تکیه کلامی که او در این واگویه به کار میبرد یعنی «حالیته؟» را بعدها در بسیاری از متنها و قطعههای نمایشی و بهخصوص در ترانههای ایرانی به کار گرفتند که هنوز هم کاربرد دارد و شنیدهایم و میشنویم. این صدا و اجرای استادانه از آنِ «محمود استادمحمد» است که ایفای نقش «خر» را به عهده داشت.
«محمود استادمحمد» خود یکی از کارگردانها و تئاتر نویسهای خوب ایران بود که شاید بعضی از ما هنوز اجرای نمایشنامه معروف «آسید کاظم» را به بازی و کارگردانی او در تلویزیون ملی ایران آن زمان به یاد داشته باشیم.
از دیگر بازیگران این نمایشنامه میتوان «تهمینه مدنی» را در نقش کوتاه خاله سوسکه ، « عباس جاویدان » را در نقش گربه، « فرهاد صوفی » را در نقش سگ و «آرش» را در نقش میمون نام برد. اصلیترین شخصیت در «شهر قصه» اما فیل بود که ایفای نقش آن را در همه اجراها «حسین والامنش» به عهده داشت.
نمایشنامه «شهر قصه» در بخشهای چهارگانه خود، به نوعی روایتگر مسخ شدن و بیهویتی آدمیست در غربت که در این حکایت «فیل» نماد آن است. در «شهر قصه» همانگونه که داستانسرای آن در آغاز میگوید، حیوانات مختلفی زندگی میکنند و هر کدام نیز صاحبِ شعلی و به کاری مشغول. تا در غروب روزی که فیل در گذر خود، گذارش به آنجا میافتد و از بدِ روزگار هنگام خوردن آب از گدار، میافتد و دندانش میشکند. این حادثه برای اهالی «شهر قصه» که هر کس سر در کار و زندگی خود دارد، بهانهای میشود تا از یکنواختگی و تکرار مکرر روزمرهگی زندگی در آن شهر لحظهای فارغ شوند و ورودِ تازه واردی را که از بابت شکستن داندان و درد ناشی از آن محتاج و نیازمندِ کمک است را به شکل و شیوه خود برگزار کنند.
بخش دوم نمایشنامه «شهر قصه» همانطور که گفته شد با مونولوگ یا تکگویی «خر» شروع میشود و تا پایان آن با زبانی غنی و کلامی برگرفته از گفتار مردم عادی کوچه و بازار و ترانهها و متل و ضربالمثلهای معروف و جاری و ساری در فرهنگ عامه مردم ایران ادامه مییابد. در جایی از این بخش، ترانه بسیار مشهور و قدیمی «مادرم زینب خاتون، گیس داره قدِ کمون، به کس کسونم نمیده، به همه کسونم نمیده» را میشنویم. این ترانه سالها پیش در اولین کوشش جدی و پیگیری که در جهت جمعآوری ترانهها و متلهای رایج در فرهنگ فولکور مردم ایران توسط «صادق هدایت» و با انتشار مجموعه «اوسانه» انجام شد، مکتوب شده و به چاپ رسیدهاست. در نمونهای که «بیژن مفید» از این ترانه قدیمی در نمایشنامه «شهر قصه» خود ارائه میدهد اما، از «مستشار فرنگ» و «فشنگهای دویست ملیون مگاتونی عمو سام برای پاپتیهای ویتنام» هم گفته میشود و سخن میرود.
دنیای «شهر قصه» دنیای پاک و معصوم افسانههای قدیمی نیست. بلکه برعکس، بازتاب ملموس همین دنیای شلوغ و گیج و شتابزده امرزو ماست. دنیای ارزشهای مادی و روزگار روزمرهگیها و بازتاب عصر ماشینزده و همه چیز صنعتی و پلاستیکی شده زمانه ما است. آنچه که در «شهر قصه» اتفاق میافتد، یادآور استحاله و تب و تاب پوست انداختنهای فرهنگی ایامیست که مدرکگرایی، اصل و اساس به کارگیری و به کار بستنها بود. در بخش سوم از این نمایشنامه، بعد از تغییر شکل فیل، شاهد شستشوی مغزی و تهی شدن او از ارزشها و باورمندیها و اعتقاداتش، و در نهایت بیشتر فرو رفتن او در مرداب بیهویتی و از خود بیگانگی هستیم.
« برتولت برشت » شاعر و نمایشنامه نویس معروف آلمانی در یکی از اشعار خود میگوید: «وقتی که اسمت روی کاغذهای تشخیص هویت نباشد، تو وجود نداری!» در آخرین پرده از نمایشنامه «شهر قصه»، ضمن اشارهای که «بیژن مفید» به روند بورکراسی و کاغذ بازی حاکم بر دنیای ما، و عارضه رشوهدهی و رشوهخواری در جامعه دارد، در ادامه روایت از «نیستان جدا افتادن» و غربت و غریبی فیل که روزگاری نه از پی حشمت و جاه، که از اتفاق روزگار گذرش به «شهر قصه» افتاد و از بدِ حادثه دندانش شکست، بعد از اضمحلال شخصیت و باروها و اعتقادات او، ما را به مهمانی شوم مرگ هویت و از دسترفتگی فیل دعوت میکند. «فیل» حالا نه تنها «یک چیز هشهلفت» شدهاست، بلکه حتی دیگر نامش هم «فیل» نیست. «منوچهر» است!
نمایشنامههای « بیژن مفید» هم از نظر تجربی و هم بخاطر محتوای مردمی و عامهپسند و نیز غنای شاعرانه فلسفی در میان آثار نمایشنامه نویسان ایرانی کمنظیر است. بعد از «شهر قصه» نمایشنامه «ماه و پلنگ» از جمله معروفترین آثار «بیژن مفید» محسوب میشود. «ماه و پلنگ» که «بیژن مفید» آن را بر اساس یک روایت قدیمی نگاشته، یکی از آثار شاعرانه او با مضمونی اجتماعی است که در ایران و آمریکا به روی صحنه آمدهاست.
این نمایش اولین بار در سال ۱۳۴۷به شکل سانسور شدهاش در «جشن هنر شیراز» به اجرا در آمد. بعد از مهاجرت «بیژن مفید» به آمریکا در سال ۱۳۶۱و بازنویسی دوباره نمایشنامه «ماه و پلنگ»، این نمایش در سال ۱۳۶۲در شهرهای لوس آنجلس، سانفرانسیسکو و نیویورک در آمریکا به روی صحنه رفت.
« زهرا هوشمند » نویسنده و بازیگر تئاتر مقیم آمریکا در نوشتاری در مورد این نمایشنامه مینویسد: «در نمایش موزیکال «ماه و پلنگ» حیوانات کوهنشین در وقایعی شرکت میکنند که یادآور حوادثی است که به سقوط دولت دکتر «محمد مصدق» انجامید. . .»
«بیژن مفید» سبک خاص خود را در هنر نمایش و تئاتر ایران داشت. در نمایشنامههای او از جمله «شهر قصه» و «ماه و پلنگ» همه بازیگران و نقشآفرینان در تمام مدتی که نمایش جریان داشت، روی صحنه باقی میماندند و اگر موضوع و گفتارها بهطور مستقیم به آنها مربوط نمیشد، در پسزمینه صحنه، هر کدام به کاری، و یا به تماشای بازی مشغول بودند.
جدا از این سبک و شیوه که او را در میان همگنانش متمایز میکرد، عدم وابستگیاش به جریان یا گروه و حزبی خاص با ائدیولوژیی معین، معرف شخصیت هنری و نمایانگر استقلال فکری او بود. بعد از کوچ ناگزیر او به آمریکا، گروههای مختلفی از فعالین سیاسی خارج از کشور سعی در جلب و جذب او داشتند، و یا در پی کسب اعبتاری از نام و آثار «بیژن مفید» برای خود بودند که با انزوای خودخواسته او و یا با اعتراض و تکذیب مستقیمی که اینجا و آنجا میکرد مواجه میشدند. دلیل ماندگاری نام و آثار «بیژن مفید» شاید یکی هم در همین استقلال سبک و فکر و شخصیت اوست.
«بیژن مفید» از دوران تحصیلات در دبیرستان با زبان انگلیسی به خوبی آشنا بود. او در همان زمان دستی نیز در ترجمه دیالوگ یا گفت و گوهای فیلمهایی که به زبان انگلیسی برای اکران شدن به ایران میآمد داشت و دوبله چندین فیلم به زبان فارسی از جمله فعالیتهای اوست. «بیژن مفید» خود در سال ۱۳۵۸آخرین نمایشنامه اش را به نام «سهراب و اسب و سنجاقک» که بر اساس حماسه «رستم و سهراب» اثر جاویدان فردوسی تنظیم شده بود را از زبان فارسی به انگلیسی برگرداند. این تنها اثر ترجمه شده از اوست که در دست است.
از دیگر اجراهای مهم و تاثیرگزار «بیژن مفید» یکی هم نمایش «جاننثار» بود که به شیوه تختحوضی و با بهرهگیری از ریتم و زمان عامیانه کار شده بود. نمایشنامه «جاننثار» فقط در «کارگاه نمایش» اجرا شد و هیچگاه به اجرای عمومی در نیامد.
«بیژن مفید» از سال ۱۳۵۰به دلیل تعلق خاطری که به تئاتر کودکان داشت، در مقام نمایشنامهنویس، کار خود را با «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» شروع کرد. نخستین کارهای او در حوزه تئاتر کودکان، نمایشنامههای «کوتی وموتی» و «ترب» بود. «بزک نمیر بهار میاد» نیز نمایشنامه دیگر «مفید» برای کودکان و نوجوانان بود، و همچنین نمایشنامه «شاپرکخانم»، که در سال ۱۳۵۲برای کانون پرورش فکری نوشت. این نمایش همان سال توسط «دان لافون» به روی صحنه رفت.
«بیژن مفید» علاوه بر فعالیت در عرصه ادبیات نمایشی و تئاتر، در حوزههای موسیقی و نقاشی هم دستی داشت. در سابقه فعالیتهای نمایشی - تئاتری او به جز بازیگری چند نقش از شخصیتهایی که خود در نمایشنامههایش آفریده بود، یکی هم بازی نقش اول در نمایش «ناگهان هذا حبیب الله مات فی حب الله، هذا قتیل الله مات بسیف الله» نوشته «عباس نعلبندیان» به کارگردانی «آربی آوانسیان» است که اول بار در سال ۱۳۵۱در ششمین «جشن هنر شیراز» و بعد در «کارگاه نمایش» و آخرین بار در سال ۱۳۶۱در «فستیوال بینالمللی نانسی» به اجرا در آمد.
«بیژن مفید» روز ۲۱آبان ماه سال ۱۳۶۳، دو سال بعد از ورودش به آمریکا، در لوس آنجلس در گذشت . با مرگ او ایران یکی از بهترین هنرمندان دوران اخیر را از دست داد. او نیز چون آن دیگر تئاتر نویس نامی و معتبر ما، « غلامحسین ساعدی » دانا و آگاه به آنچه که میکرد، وسائل ترک دنیا را برای خود فراهم آورده و خود خواسته و مصمم راهی را برگزیده بود که هر چه زودتر به پایان قصهاش رهنمون باشد.
یاس و نومیدی او از آنچه که میخواست و نمیدید، و انزوا و دلزدگیاش را از آنچه که میدید و نمیخواست در یادداشتی به قلم «اردوان مفید» برادر و میزبان او در ایامی که در آمریکا سکونت داشت میخوانیم:
« . . . بعد از یک ماه انتظار و نگرانی به فرودگاه لوس آنجلس رفتم که محموله [در تهران که به من تلفن میشد از او بهعنوان «محموله» یاد میشد] را بگیرم . آنقدر رنجور و شکسته بود که باورم نمیشد . . . از هفته دوم ورودش که همه باخبر شدند، خانه کوچک ما پایگاه چهرههای آشنا و قدیمی شد که همه پروانهوار دورش میچرخیدند . . .
ساعت حدود سه صبح است، همه رفتهاند و او تنها نشستهاست. گویی چون همیشه با خواب قهر است. سیگار، این آشنای دیرین در لابلای انگشتان استخوانیش جابجا میشود. عینکی بدقوراه به چشم دارد. بهطوری که نیمرخش را رنجورتر نشان میدهد. ولی هنوز استوار و محکم مینماید. تلویزیون مثل همیشه روشن است. وقتی وارد اطاق میشوم مرا نمیبیند. حرفهای روز را مرور میکند. تشویق دوستان به نوشتن و کار کردن و اینکه مردم تشنه آثارش هستند. کنارش مینشینم. میپرسم: چرا نمیخوابی؟ میگوید: نه، تو برو بخواب. فردا کارگری. . . قبل از آنکه با اصرار او به خواب بروم، صدای نوشیدن جرعهای مشروب و بوی سیگاری تازه در اطاق میپیچد. . .
ساعت شش صبح بیدار میشوم و او همچنان به سیگارش پک میزند و بطری مشروب را خالی میکند. دو سال پس از ورودش به لسآنجلس، در شلوغترین لحظات شهر، چشمان دریاگونه خود را بست و از دور بازی از ریای شهر [لوسانجلس] خارج شد . . .»
همانطور که قبلا هم اشاره شد «بیژن مفید» ترجمه و کارگردانی بیش از صد و پنجاه نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی را در کارنامه فعالیتهای هنری خود دارد. نمایشنامههای که خود او نوشته و در زمان حیاتش روی صحنه رفته و یا در اجرایی رادیویی به شکل نوار کاست منتشر شده اما عبارتند از:
شهر قصه (۱۳۴۶)، ماه و پلنگ (۱۳۴۷)، بزک نمیر بهار میاد (۱۳۵۱)، تربچه (۱۳۵۱)، شاپرکخانم (۱۳۵۳)، جاننثار (۱۳۵۴)، سهراب و اسب و سنجاقک (۱۳۵۴)، کوتی و موتی (۱۳۵۵)، روباه و عقاب (۱۳۵۶).
«بیژن مفید» در کنار نوشتن نمایشنامه و کارگردانی تئاتر و نمایشهای رادیویی، دستی در ترجمه نیز داشت. چند ترجمه که بیشتر شامل کتابهای اطلاعات عمومی برای جوانان میشود از آن جملهاست. او در ضمن شعر هم میسرود و از سرودههای او غزلیاتی وجود دارد که هنوز بهطور رسمی انتشار نیافتهاست.
«بیژن مفید» صدای خوشی هم داشت. ترانههایی که در نمایشنامه «شهر قصه» خوانده میشود، به جز آخرین ترانه [حمومی که باصدای بهمن مفید است] از سرودهها و با صدای خود اوست. از آن جمله میشود به ترانههای «نه دیگه این واسه ما دل نمیشه»، «کجا میری فلونی» و «گندم گل گندم» که بر مبنای ترانهای قدیمی تنظیم و اجرا شده، اشاره کرد. همچنین ترانهای در بزرگداشت «ستارخان سردار ملی» که با تلفیق ابیاتی از یکی از سرودههای « نیمایوشیج » آن را با صدای خود خواندهاست.
صدای گرم و گیرای «بیژن مفید» در دکلمهای از بیست رباعی از سرودههای «ابوسعید ابوالخیر» به همراه موسیقی « کامبیز روشنروان » یکی دیگر از یادگارهایی است که از این هنرمند معاصر برای ما بهجا مانده. این صدا و دکلمه آن رباعیات در سال ۱۳۵۴و از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» انتشار یافتهاست.
مطالب مشابه :
زندگینامه بیژن مفید
او بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی، دوره هنرپیشگی را نمایشنامههای که خود او نوشته و در
زنانه
تهران در میان بچه های دبیرستانی ،که هر چه فکر می ها نمایشنامه های کلاسیکی که در زیر
میخائیل بولگاکف نویسنده و نمایشنامهنویس مشهور روسی
میخایئل پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در ۱۹۰۹ به شد و نگارش نمایشنامه های "آپارتمان
تاریخچه نمایش شهر قصه
شهر قصه اولین بار خارج از « آتلیه تئاتر» در دبیرستانی های بیژن مفید نمایشنامه
نقش آذریهای مهاجر در تئاتر خراسان
نمایشنامههای تئاتر اذریها نخست در محل بازل، خانم سپهرلک و دختران دبیرستانی نیز
ما حرکت می کنیم ... یادی از ابراهیم گله دارزاده و جشنواره تئاتر دانش آموزی بهبهان
بچه های دانش یا سوم دبیرستانی احتمالا نمایشنامه های زیادی
کتابهای کتابخانه مرکز تحقیقات معلمان فلاورجان تا اردیبهشت ماه 1388-قسمت پنجاه و دوم
تازیانه های سلوک نقد و تحلیل چند قصیده از حکیم نمایشنامه. (ویژه دانش آموزان دبیرستانی ) 5.
برچسب :
نمایشنامه های دبیرستانی