زندگینامه سردار رشید اسلام شهید مهدی نریمی
سيري در زندگي و سلوك اين افلاكيان، راه و رسم صحيح زندگي و دستيابي به قله هاي رفيع والاي انساني و ارزشهاي الهي را براي مادر راه ماندگان آشكار ميسازد. شهيد سعيد حاج مهدي نريمي يكي از همين افلاكيان وآسمانيهاست. او بهترين سالهاي عمرش را صرف تلاش و مجاهدت در راه خدا و حفظ دين مبين اسلام نمود و تا بدان جا استقامت ورزيد تا به آنچه استحقاقش را داشت يعني همان شهادت ومرگ باعزت در راه خدا و اعتلاي كلمه حق دست يافت. متن زير مروري كوتاه بر زندگي و نحوه سلوك و رفتار آن سردار شهيد عزيزميباشد. انشاالله مورد قبول حق تعالي قرار گرفته و شفاعت آن شهيد سعيد را شامل حال ما سازد.
در شامگاه سرد پائيزي بيست و پنجم آذرماه سال 1342 هجري شمسي مصادف با نيمه شعبان سال 1383 هجري قمري، كودكي در شهر اميديه چشم به جهان گشود كه پدربزرگش او را به ميمنت شب ميلاد آن عزيز عالم هستي، مولاوآقايش امام زمان(عج) «مهدي»نام نهاد. مهدي از پدر و مادري متدين، روستازاده و با صفا متولد گرديد و در خانوادهاي مذهبي رشد ونضج يافت. پدربزرگهايش هردو از متدینين محل ومنطقه خود بودند. نياي پدريش معروف به آخوند زاهد مؤذن روستا بود و نياي مادريش حاج عباس نيز اهل دل، قاري قرآن واز معتمدين و متدينين منطقه آغاجاري به شمار ميرفت. باري مهدي در دامان چنين خانوادهاي پرورش يافت و روح لطيفش با تعاليم روح بخش دين مبين اسلام و معارف الهي آشنا و عجين شد. پرورش در چنين محيطي باعت آشنايي عميق و عاشقانه مهدي با روح تعاليم اسلامي و دلداري و دلبستگي به ائمه اطهار (عليهم السلام) شد به طوريكه مهدي از همان دوران كودكي در مساجد حضوريافت و نماز خواندن را در كنار خانواده آغاز نمود و تا لحظه ديدار معبود آن را رها ننمود. او پسري فعال، جسور، بيباك و پرشور بود. در همان اوان كودكي با شرينكاري ها و شيطنتهاي كودكانه اش، دل پدر و مادر را بلكه دل همه اهل فاميل را ربود و مورد محبت دوستان، همسالان و اهالي محل قرار گرفت. او در سال 1348 كلاس اول دبستان را در مدرسه ابن سينا اميديه آغاز نمود، ذهن فعال و استعداد خدادادي وي باعث شد، دانش آموزي ساعي، كوشا و موفق باشد و مدارج ترقي را يكي پس از ديگري پشت سر گذارد. در سال 1350 پدرش براي بهبودي وضع معيشت خانواده و براي يافتن كار مناسب آنها را به شهرستان اهواز منتقل نمود و در محله ي آسيه آباد كه از محلههاي قديمي و مستضعف نشين شهر اهواز بود سكني گزيدند. مهدي كلاسهاي سوم تا پنجم ابتدايي را در دبستان علامه آن محل تحصيل نمود. در آن سالها به تناوب در مناطقي چون زيتون كارگري و بيست متري شهرداري كه آنها نيز از مناطق قديمي و همجوار محله آسيهآباد بودند سكونت گزيدند. شهيد نريمي دوران تحصيل راهنمايي را در مدرسه اي واقع در زيتون كارگري كه اكنون به نام شهيد عزيز حميد شجرات ناميده ميشود گذراند. اين دوران اوج شور و نشاط مهدي نوجوان و فعال بود. او كه از ذهني خلاق و پويا برخوردار بود، ضمن تحصيل بعنوان سردستهي گروه نوجوانان همسن و سال خود در فاميل و محل شناخته ميشد و قدرت مديريت خوب خود را در همان سالهاي نوجواني به همسالان خود ديكته مينمود.
سال 1356 اتفاق مهم و سرنوشت سازي در زندگي مهدي جوان رخ داد. در اين سال خانواده وي با پسانداز و استقراض موفق شدند خانهاي در مقابل مسجد امام حسين (ع) واقع در لين 3 كوي بيست متري شهرداري خريداري نمايند. اين اتفاق مبارك، باعث آشنايي بيش از پيش مهدي با معارف ناب اسلام و تلطيف روح و صفاي باطن وي شد. به طوريكه در آن سالهاي بين خانه و مسجد تفاوتي قائل نبود و اغلب اوقات خود را در مسجد و در حال انجام فعاليتهاي مذهبي بود. بايد گفت كه آن شهيد از همان دوران آماده پذيرش نقشهاي فعال خود در حوادي آتي شد. كم كم توجه وي به زندگي مادي كم و گرايش وي به معنويات روز به روز افزايش مييافت. در همين روزها اولين جرقههاي آغاز انقلاب كبير اسلامي به رهبري امام خميني (ره) با واقعه 29 دي شهر قم زده شد. مهدي كه اكنون در پايه اول دبيرستان در رشته بازرگاني و اقتصاد در دبيرستاني در منطقه زيتون كارمندي (شهيد مطهري فعلي) مشغول به تحصيل بود، با شروع مبارزات مردم مسلمان و حقجوي ايران، به خيل عظيم ملت پيوست و با شور و حالي وصف نشدني در برپايي تظاهرات و راهپيمائي عليه رژيم ستم شاهي شركت فعال داشت. وي شيفه حضرت امام و مريد مراد خود بود و با عشق و محبت ارادت خاصي كه نسبت به رهبر عظيمالشان انقلاب داشت، خالصانه و بي ريا از جان مايه گذاشت و شب و روز در حال مبارزه با عمال رژيم رو به اضمحلال رژيم طاغوت ميگذراند. با به ثمر نشستن خون شهيدان و پيروزي انقلاب كبير اسلامي ايران در 22 بهمن 1357، مهدي دست از مبارزه برنداشت و چون ميليونها عاشق انقلاب در قالب پايگاههاي مردمي در مسجدمحل(مسجد امام حسين (ع)) به پاسداري و حراست از انقلاب بزرگ مردم ايران پرداخت. ديگر مهدي آن نوجوان پرشور و شر گذشته كه فقط دلخوش به گذران اوقات خويش با دوستان و فاميل باشد نبود. همجواري با مسجد وپيروزي انقلاب اسلامي، مهدي را براي حضور در عرصههاي خطير انقلاب آماده نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد نريمي همزمان با تحصيل به انجام فعاليتهاي تبليغي و عبادي در مسجد روي آورد و در راه اشاعه احكام دين مبين اسلام و نشر تعاليم نجات بخش آن همت گماشت. در اين سالها رشد و نمو قارچ گونه گروهكهاي ملحد و شرق و غرب زده منشعب از ايدئولوژيهاي ماركسيستي و سوسياليستي چپ و راست، كه مدعي مبارزه و سهم خواهي از انقلاب بودند، باعث فتنهانگيزي و التهاب فضاي سياسي جامعه و بروز درگيريهاي بسياري در سطح كشور شد. مهدي در اين دوره براي پاسداري ، حفاظت و حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي سر از پا نميشناخت و با راه اندازي گروه تبليغات اسلامي و ارائه كتب روشنگرانه ديني و مذهبي به مبارزه با اين گروههاي ملحد پرداخت و سعي در برملا كردن اهداف خائنانه آنها نمود. نگارنده اين سطور از زبان پاك آن شهيد، شرح درگيريها و مرارتهايي كه او و دوستانش در مواجهه با آن گروهكها داشته اند، شنيده است كه وصف آن از حوصله اين مقال خارج است. اما اتفاق دوم و مهم ديگر در زندگي شهيد نريمي آغاز جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه انقلاب اسلامي مردم ايران در 31 شهريور 1359 بود. روح بلند و متعالي شهيد كه اكنون جواني جسور و متهور بود با شروع جنگ ديگر در كالبد جسم قرار نميگرفت. روحيه سلحشوري و جوانمردي، او را به عرصه دفاع از كيان اسلامي و ايران عزيز دعوت مينمود. شهيد در همان روزهاي آغازين جنگ، همچون ساير حوانان پاكباز و مومن شهر اهواز در مساجد گرد آمده و با تشكيل هستههاي مقاومت دفاع از شهر را در دو جبهه مبارزه با دشمن بعثي و مزدوران داخلي آغاز نمود. شور و هيجاني وصف ناپذير مدافعان جوان را كه از همه اقشار، آحاد و اقوام جامعه بودند، در برگرفت.آنان چنان يكدل و يكرنگ و يكزبان ويده واحده بودند،كه هيچكس قادر به رسوخ و ايجاد رخنه بين صفوف فشرده رزمندگان جان بركف نبود. پس از فروكش نمودن حملات اوليه دشمن و توقف آنها در نزديكي شهرهاي آبادان و سوسنگرد، مهدي همچنان به فعاليت در قالب پايگاه بسيج مسجد امام حسين (ع) مشغول بود. در سال 1359 شهر اهواز به دليل قرارگرفتن در معرض گلوله باران خمپارهاي و توپخانهاي دشمن، ناامن شده بود و خانواده وي براي مدت كوتاهي شهر را ترك كردند. در اوايل سال 1360 با اصرار و ابرام پدر و مادر، آن عزيز براي مدت كوتاهي به شهر اميديه رفت و در امتحانات سوم متوسطه در دبيرستان ساسان (شهيد فارسيمدان) شركت كرد. اين آخرين سال تحصيل شهيد حاج مهدي نريمي بود و ديگر تا پايان جنگ و فصل شهادت به تحصيل روي نياورد. چرا اينكه او عرصه دفاع از ميهن اسلامي و شرف و ناموس كشور را در اولويت ميديد. پس سپري شدن امتحانات، مهدي همچون مرغي از قفس پركشيد و مشتاقانه به سوي جبهههاي نور شتافت. ايشان در اوايل سال 1360 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي حميديه درآمد و اين اتفاق مصادف بود با آشنايي، همراهي و همآوايي هميشگي با سردار شهيد سرلشكر علي هاشمي بود. آشنايي و همراهي كه تا ملكوت اعلي ادامه يافت. خصوصيات منحصر بفرد مهدي همچون بي باكي، چالاكي، اخلاص، طمأنينه و آرامش او باعث شد كه سرلشكر شهيد سپاه اسلام، با اعتماد كامل به وي، او را جذب و يار هميشگي خود قرار دهد. در اين سال تا مقطع عمليات آزادسازي بستان، مهدي در معيت شهيد هاشمي در سپاه حميديه به پيكار و رزم با دشمن بعثي مشغول بود و از هيچ تلاشي فروگذار نميكرد. پس از پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات غرورآفرين طريق القدس و عقب نشيني دشمن بعثي از نزديكي سوسنگرد، شهيد سعيد علي هاشمي به فرماندهي سپاه سوسنگرد منصوب شد.ايشان نيز مهدي را به خاطر خصوصيات ويژه اي كه داشت با خود به سپاه سوسنگرد برد. بعد از عملياتهاي موفقيت آميز فتحالمبين و بيتالمقدس كه منجر به آزادسازي بخش عظيمي از ميهن اسلامي شد، جنگ وارد مرحله جديدي شد. عملياتهاي برون مرزي رمضان، والفجر مقدماتي و والفجرهاي 1 و 2 بدليل آمادگي ارتش بعثي وايجاد موانع زياد،ناموفق بودندوجنگ را با بن بست روبهرو ساخت. اين امر فرماندهان جنگ را به فكر چاره جويي انداخت. در اين زمان تفكر عبور از هورالهويزه و نفوذ به عمق خاك عراق در استراتژي فرماندهي ارشد جنگ قرار گرفت. تا قبل از آن تجربه هيچگونه عمليات آبي و خاكي در جنگ وجود نداشت. لذا فرماندهي سپاه برآن شد تا با شناسائي كامل منطقه هورالعظيم، زمينه را براي انجام عمليات بزرگ و غافلگيركننده اي آماده كند. براي اين امرو خطير شهيد عزيز سردار سرلشكر علي هاشمي كه مورد وثوق فرماندهي ارشد سپاه بود، انتخاب شد. شهيد هاشمي با ايجاد قرارگاه سري اطلاعاتي نصرت در سال 1361 كار را با جوانان پرشور و جان بركف سپاه وبسيج ازجمله دايي ايشان شهيد محمود نريميسا كه در تير ماه سال 1363 درهمين منطقه به شهادت رسيد و راهنماهاي بومي منطقه آغاز كرد.در اينجا هم بدليل همان اعتمادي كه قبلاً سخن آن رفت و عشق و محبت ومودتي كه بين آن دو شهيد عزيزبوجود آمده بود،،شهيد علي هاشمي، مهدي را به فرماندهي مخابرات قرارگاه نصرت منصوب كرد. مهدي كه داراي قدرت مديريت و خلاقيت وافري بود به خوبي به اعتماد علي پاسخ داد و با ارادت قلبي و امتثال اوامر فرماندهي، به تلاش و كوشش مداوم و خستگي ناپذير دست زد و با همراهي جمعي از بهترين عزيزان سپاهي و بسيجي در مخابرات قرارگاه نصرت، منشأ خدمات بزرگي در اجراي طرحهاي مخابراتي آبي و خاكي شد. از جمله اين طرحهاي خلاقانه، ايجاد شبكه مخابراتي بي سيم و باسيم در زير آب در هورالعظيم بود. دوستان و همرزمان شهيد از تلاش و كوشش و مجاهدت شبانهروزي و بيوقفه و بدون خستگي او در شگفت بودند. مهدي در عين اين همه تلاش مجدانه و مخلصانه به وضعيت نيروهاي تحت امر خود توجه ويژهاي داشت. همين امر باعث ايجاد علقه و محبت و روابط صميمانه و گرم وي با نيروهايش ميشد. از ديگر نكات بارز اخلاقي شهيد مهدي نريمي اخلاص و ايمان وي بود. او نماز را اول وقت و با شور وحال خاصي ميخواند و در دعاهاي كميل و ندبه حاضر ميشد. از غيبت پرهيز ميكرد و از حضور در مجالس شادي و طرب خودداري ميورزيد. در تدين و دينداري مقيد بود. عشق زايدالوصف وي به امام (ره) و اداي تكليف از او فردي وارسته، متكي به ايمان و مهذب به نفس ساخته بود. در كارش بسيار جدي بود و هر كاري را كه به او محول مي شد،تا به نحو احسن آن را انجام نمي داد، از پاي نمينشست. پس از عملياتهاي موفقتآميز خيبر و بدر، گستره عملياتي قرارگاه نصرت افزايش يافت و ماموريتهاي ديگري در ساير جبهه ها به آن قرارگاه محول شد. اين امر تلاش بيشتر وكارو همت مضاعف ميطلبيد كه مهدي آن را در خود سراغ داشت. پوشش مخابراتي منطقهاي به وسعت طلائيه تا بستان در آن شرايط جوي و اقليمي، دشواريهاي كار در هور و لزوم مراقبت مستمر از خطوط مخابراتي براي حفظ ارتباط مطلوب نيروهاي خودي در خطوط و سنگرهاي خط مقدم با عقبه، به راستي از مردان پاك و خودساخته و بي ادعايي چون شهيد نريمي و ياران صديقش برميآمد.دربهار سال 1365 شهيد در راستاي عمل به سنت حسنه رسول الله با دختري عفيف ومومنه از خانواده اي متدين ومحترم،پيمان عقد وازدواج بست.حاصل اين پيوند مبارك وكوتاه مدت،2فرزند بود.دختري به نام مريم وپسري به نام محمد صادق كه هردو از دانشجويان زبده رشته هاي گرافيك ومهندسي دانشگاه هاي دولتي هستند.اما شهيدهرگزمحمد صادق رانديد وپيش از تولد اوبه درجه رفيع شهادت نايل آمد. در سال 1366 افتخار تشرف به حج بيت الله الحرام و حضور در حريم يار را يافت. در همان سال اجتماع عظيم حجاج در مراسم برائت از مشركين در مكه مكرمه توسط عمال آل سعود به خاك و خون كشيده شد. شهيد حاج مهدي چون شير غران در سنگر دفاع از حجاج زن و مرد مسلمان به درگيري با نيروهاي پليس سعودي پرداخت و در اين مقابله، شهيد از ناحيه پا مورد اصابت گلوله پليس سعودي قرار گرفت و زخمي گرديد. بدين ترتيب برگ زرين ديگري در افتخارات آن شهيد بزرگوار در دفاع از حريم دين و ولايتپذيري آن شهيد ورق خورد. در انتهاي جنگ، هجوم همهجانبه استكبار جهاني و اجماع قدرتهاي زورگو در پشتيباني از رژيم بعث عراق، منجر به تجهيز و تسليح ماشين جنگي منهدم شده عراق به انواع تجهيزات پيشرفته جنگي گرديد. مضاف برآن آمريكا و اذنابش با حضور عملي در صحنه جنگ، خصوصاً هدف قراردادن هواپيماي مسافربري ايران و حمله به سكوهاي نفتي شرايط دشواري را براي ادامه جنگ رقم زدند. از سوي ديگر كمبودها و تحريمها و عدم وجود منابع لازم براي تامين نيازهاي حياتي ادامه جنگ را با مشكل مواجه ساخت. رژيم عراق در شرايطي جديد با حملات وسيع زميني، هوايي و شيميائي، مناطق مرزي را يكي پس از ديگري تسخير كرد. در آن ايام شهيد علي هاشمي با تغيير ساختار سپاه، به فرماندهي سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) منصوب شده بود،او شهيد نريمي را نيز به فرماندهي مخابرات سپاه ششم منصوب نمود. اينك منطقه اي به وسعت جفير، طلائيه، جزاير مجنون، هورالهويزه، بستان تا فكه تحت فرماندهي آنها قرار داشت. وظيفه سنگيني كه بردوش آن مردان مرد نهاده شد و براي حفظ امانت و انجام صحيح وظيايف محوله، شبانه روز فعاليت مينمودند. شهيد علي هاشمي و فرماندهان سپاه ششم در ماههاي آخرين جنگ (1367) با علم به اينكه دشمن در تدارك حملهاي وسيع براي بازپسگيري جزاير مجنون ميباشد، تمام تلاش و مساعي خود را با بسيج امكانات موجود براي حفظ جزاير انجام دادند. در اين رهگذر شهيد نريمي نيز همچون فرمانده شجاع خود بي وقفه و شبانه روز در پي تلاش براي جلوگيري از تك دشمن و حفظ جزاير بود. سرانجام در تاريخ 4/4/1367 حمله سنگين دشمن به جزاير آغاز شد. عليرغم دفاع جانانه رزمندگان اسلام، دشمن تا بندندان مسلح به دليل برتري تجهيزات و يورش توپخانهاي سنگين موفق به شكست خطوط خودي و پيشروي در جزاير شد. شهيد علي هاشمي و فرماندهان سپاه ششم كه در قرارگاه عملياتي خاتمالانبياء(ص) 4 حضور داشتند عليرغم خروج نيروهاي تحت فرمانش از جزاير و دستور فرماندهان عاليرتبه جنگ مبني بر بازگشت به عقب، از ترك قرارگاه خودداري نمود و سعي داشت با نيروهاي تحت فرمان خود محلي را براي صفآرايي و مقاومت در برابر هجوم وپيشروي دشمن در خاك خودي آماده نمايد. در همين زمان دشمن اقدام به هلي برد و پياده نمودن نيرو در محوطه قرارگاه خاتمانبياء 4 نمود. شهيد علي هاشمي به اندك ياران خود كه سلاحي براي دفاع نداشتند، دستور داد تا محل قرارگاه را ترك نموده و از طريق آبهاي هور خود را از چنگ دشمن و تسليم شدن برهانند. شهيد علي هاشمي و شهيد مهدي نريمي بهمراه شخصي بنام -هوشنگ جووند- از طريق پشت قرارگاه،مسافتي را از محل دور شدند. سپس آن سه از هم جدا شدند و هوشنگ جووند پس از اندكي اسير شد.وپس از آن ديگر هيچكس از سرنوشت آن عزيزان اطلاعي نداشت وجستجوي آثاري از آنهادرمحل مفقوديت وحتي پس از سقوط صدام در عراق به نتيجه نرسيد. سرانجام پس ازسالها گرد غربت و تنهايي، بقاياي اجساد مطهر آن شهيدان عزيز در تفحص محل شهادتشان يافت شد وبه ميهن اسلامي بازگشتند. اكنون پرستوهاي خونين بال عاشق يكي پس از ديگري پس از22 سال كه از مهاجرتشان مي گذرد، به لانه بازميگردند. نكته جالب اينكه شهيد مهدي نريمي در نيمه شعبان متولد گرديد و در آستانه نيمه شعبان سالروز تولد مولا و مقتدا و امام زمانش مهدي صاحبالزمان (عج)خبر بازگشت او به خانه را اعلام نمودند.
اكنون ما ماندهايم و ياد و خاطره رشادتها، ايثار،ايمان و اخلاص و جوانمرديهاي آن شهيدان عزيز كه ما را به ادامه راه آنها فرا ميخواند. اميد آنكه ما نيز رهروان صديق آن شهيدان عزيز و خيل شهداي انقلاب خونبار اسلامي و امام عزيز راحل باشم وشفاعت آنها به روز واپسين شامل حال ما شود. (انشاءالله)
مطالب مشابه :
پیشینه آموزش و پرورش در سولا
تاريخ تولد : ١٣١٧ محل تولد : اراك محل شهادت :جنوب(حميديه) مشخصات دبستان شهید وطن پور
شناسایی کد منطقه اخذ دیپلم سراسر کشور برای ثبت در سایت دریافت کد سوابق تحصیلی
دبستان شهیدجاویدکازرونی 3694 حميديه. 3627
زندگینامه سردار رشید اسلام شهید مهدی نریمی
او در سال 1348 كلاس اول دبستان را در مدرسه ابن سينا هاشمي در سپاه حميديه به پيكار و رزم با
برچسب :
دبستان حميديه