اندیشه اجتماعی ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی
ابوريحان محمد بن احمد بيروني (440-362 هجري قمري)، دانشمند برجسته ي ايراني، در رشته هاي گوناگون دانش، رياضي، جغرافيا، زمين شناسي، مردم شناسي، فيزيک و اختر شناسي، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستين دانشمنداني است که در نوشته هاي خود به پيشينه ي تاريخي يک موضوع علمي پرداخته است.اندازه گيري چگالي 18 فلز و سنگ گرانبها، اندازه گيري قطر و محيط زمين، شيوه اي نو براي طراحي نقشه هاي جغرافيايي، اندازه گيري فاصله هاي بين شهرها، پژوهش در باورها و تاريخ مردم هندوستان و تهيه ي فهرست کتاب هاي زکرياي رازي، از کارهاي ماندگار اوست.
محمد بن احمد بيروني، ابوريحان، (440-362 قمري)، دانشمند برجسته ي ايراني، در سوم ذيحجه ي 362 هجري قمري (18 دي ماه 351 خورشيدي) در شهر کاث، از شهرهاي ولايت خوارزم، به دنيا آمد.پدرش، ابوجعفر احمدبن علي انديجاني، اخترشناس دربار خوارزم شاه در رصدخانه ي گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينه ي مامايي داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پي بدگويي حسودان از دربار راندند و به ناچار در يکي از روستاهاي پيرامون خوارزم ساکن شدند و چون براي مردم روستا بيگانه بودند، به بيروني شهرت پيدا کردند.برخي نيز گفته اند چون در بيرون شهر کاث، که پايتخت خوارزم بود، به دنيا آمد، به اين نام شهره گشت.
ابوريحان خردسال بود که فراگيري دانش را آغاز کرد. آشنايي بيروني با اميرنصر منصوربن علي بن عراق، دانشمند برجسته ي ايراني و از شاهزادگان آل عراق، باعث راه يابي او به دربار خوارزم شاه و مدرسه ي سلطاني خوارزم شد که اميرنصر آن را بنيان گذاري کرده بود. در همين دوران بود که به سال 380 قمري و در حالي که تنها 17 سال داشت، به کمک حلقه اي درجه دار (حلقه ي شاهيه) به اندازه گيري بلندي نيم روزي (ارتفاع نصف النهاري) خورشيد در شهر کاث پرداخت. چهار سال پس از آن مي خواست رصدهاي ديگري انجام دهد، اما تنها توانست انقلاب تابستاني را در روستايي به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودريا رصد کند. چرا که مأمون بن محمود، فرمان رواي گرگانج، به کاث تاخت و ابوعبدالله محمد بن احمد، آخرين خوارزمشاهيان از آل عراق و پشتيبان بيروني را از بين برد.
با فروپاشي دستگاه آل عراق در خوارزم، بيروني مدتي را پنهان شد يا به جاي ديگر رفت و در زمان فرمان روايي پسر مأمون بن محمد، علي بن مأمون، به سال 387 قمري به کاث بازگشت. او در 11 جمادي الاول /7 خرداد همان سال توانست خورشيدگرفتگي را رصد کند. پيش تر با ابوالوفاي بوزجاني قرار گذاشته بود که او نيز خورشيدگرفتگي را در بغداد رصد کند. ابوريحان از روي اختلاف زماني که از اين راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافيايي آن دو شهر را به دست آورد. ترديدي نيست که بيروني جوان در آن زمان به جايگاهي رسيده بود که ابوالوفاي بزجاني در کهن سالي حاضر شد با او همکاري داشته باشد.
هر چند بيروني کتاب تسطيح الصور را به نام علي بن مأمون نوشته است، اما به نظر مي رسد چندان از سوي او پشتيباني نمي شده يا پشتيباني آن خوارزمشاه جديد، چندان استوار نبوده است، چرا که پس از زمان اندکي به ري سفر کرده است.او در ري با دو رياضي دان و اخترشناس شناخته شده ي ايراني، کوشياربن لبان گيلاني و ابومحمد خجندي ديدار کرد و رساله ي کوتاهي را در شرح دستگاه رصد ساخته ي خجندي و رصدهاي او با آن دستگاه بزرگ و دقيق نوشت. بيروين آن دستگاه را دقيق ترين دستگاه رصدي شناخته شده تا آن زمان دانسته است. سپس به نزد اسپهبد ابوالعباس مرزبان بن رستم بن شروين رفت و کتاب مهم "مقاليد علم الهيئه" را به نام آن فرمان روا نوشت.
بيروني در سال هاي پاياني سده ي چهارم هجري به گرگان رفت و به سال 391 قمري کتاب آثارالباقيه را به نام شمس المعالي قابوس بن وشمگير نوشت. اين در حالي بود که پيش از آن 7 کتاب ديگر نوشته و با ابن سينا نيز نامه نگاري علمي خود را آغاز کرده بود. او در سال 393 قمري خورشيدگرفتگي را در گرگان رصد کرد. هم چنين کوشيد طول يک درجه از کمان نصف النهار را که دو سده پيش در روزگار مأمون عباسي و در بغداد اندازه گيري شده بود، با دقت بيش تر در پيرامون گرگان اندازه گيري کند. اما پشتيبان او، قابوس بن وشمگير، به دليل ناشناخته اي علاقه ي خود را به انجام چنين کاري از دست داد و بيروين نتوانست کار خود را ادامه دهد.
بيروني در 399 يا 400 قمري بار ديگر به خوارزم بازگشت و مدتي را در دربار ابوالعباس مأمون بن مأمون بزيست. او با پشتيباني آن خوارزم شاه توانست رصدهاي مهمي انجام دهد و حلقه ي بزرگي ساخت که روي صفحه ي نصف النهار سوار مي شد و در کار رصد بسيار سودمند بود. هم چنين نيم کرده اي ساخت که از آن براي تصويرگري در حل ترسيم مسأله هاي مساحي بهره مي گرفت. اما مأمون در سال 407 قمري به دست سپاهيانش کشته شد و در سال ديگر نيز محمود غزنوي به گرگانج يورش آورد و بسياري از بزرگان، از جمله بيروني، را در سال 408 قمري به خود به غزنه برد.
بيروني در لشکرکشي هاي محمود به هندوستان همراه او بود و در اين سفرها با دانشمندان هندي آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکريت آموخت و اطلاعات لازم براي نگارش کتاب تحقيق ماللهند را فراهم کرد. او به هر شهري که مي رفت مي کوشيد عرض جغرافيايي آن را تعيين کند و زماني که به سال 416 قمري در قلعه ي نندنه به سر مي برد، از کوهي که در آن نزديکي بود براي تعيين قطر زمين بهره گرفت.سرانجام، دستاورد پژوهشي خود را در رساله اي به نام "مقاله في استخراج قدرالارض به رصد انحطاط الافق عن قلل جبال" نوشت.
در سال 315 قمري فرمانرواي ترک هاي وولگا گروهي را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساکنان سرزمين هاي قطبي رابطه ي بازرگاني داشتند و بيروني از آنان خواست اطلاعاتش را در باره ي آن سرزمين ها بيشتر کند. يکي از آن فرستادگان در پيشگاه محمود غزنوي گفت که در سرزمين هاي دور دست شمال، گاهي خورشيد روزهاي زيادي غروب نمي کند. سلطان محمود در آغاز بسيار خشمگين شد و آن سخنان را کفرآميز خواند. اما ابوريحان به او گفت که سخن آن فرستاده درست و علمي است و ماجرا را برايش توضيح داد.
بيروني در زمان محمود غزنوي علاوه بر چند رصد مهم، رساله ي استخراج الاوتار را به سال 418 و کتاب التفهيم لاوائل صناعه التنجيم را به سال 420 قمري به پايان رساند. پس از مرگ محمود و جانشيني فرزندش مسعود، راه براي پژوهش هاي بيروني هموارتر شد و در همين روزگار بود که بيروني کتاب قانون مسعودي را به نام سلطان مسعود غزنوي نوشت که دانش نامه اي از دانسته هاي اخترشناسي تا آن زمان است. سلطان مسعود به پاس کوشش او در نگارش آن کتاب، پاداش از زر و سيم براي او فرستاد، اما بيروني همه ي آن را به خزانه بازگرداند و به مسعود گفت که از آن بي نياز است، چرا که دير زماني را به ناچار به قناعت گذرانده است و اکنون به اين شيوه خو گرفته و ترک آن برايش بسيار سخت است. بيروني در زمان مودودبن مسعود نيز از پشتيباني پادشاه غزنوي برخوردار بود و کتاب دستور و کتاب الجماهر خود را به نام او نوشته است.
سرانجام، بيروني در سال هاي آغازين فرمان روايي جانشين مودود، در رجب 440 هجري قمري در 77 سالگي در غزنه درگذشت.
بیرونی که بر زبانهای یونانی و عربی هم چیره بود، کتابها و رساله های بسیاری را که تعداد آنها بیش از صد و چهل وشش اثر است، به رشته ی تحریر در آورده است، که جمع سطور آنها بالغ برسیزده هزاراست. مهمترین آثار اوعبارتند از: التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند که درباره اوضاع سرزمین هند از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن است. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی، حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که این کتاب را نه برای پول که به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است.
سال شمار زندگی ابوریحان بیرونی
362 قمري/351 خورشيدي:روز پنج شنبه سوم ذي الحجه/هجدهم دي ماه در روستايي بيرون شهر کاث به دنيا آمد.
368 قمري/357 خورشيدي:در مکتب شهر جرجانيه براي يک سال درس خواند.
369 قمري/358 خورشيدي:درسش را در مکتب روستا ادامه داد.
379 قمري/358 خورشيدي: در هفده سالگي به اندازه گيري ارتفاع نيم روزي خورشيد در شهر کاث پرداخت.
358 قمري/373 خورشيدي: انقلاب تابستاني را در دهکده اي در جنوب شهر کاث رصد کرد.
387 قمري/375 خورشيدي: روز شنبه يازدهم جمادي الاول /7 خردادماه، خورشيدگرفتگي را رصد کرد.
391 قمري/379 خورشيدي: کتاب آثارالباقيه را در گرگان به نام قابوس بن وشمگير آل زيار نوشت.
393قمري/381 خورشيدي: روز شنبه چهاردهم ربيع الثاني/6 اسفند ماه و روز يک شنبه سيزدهم شوال/29 مرداد، دو ماه گرفتگي را در گرگان رصد کرد.
394 قمري/382 خورشيدي: روز يک شنبه دوازدهم شعبان/20 مرداد ماه، ماه گرفتگي را در جرجانيه رصد کرد.
408 قمري/396 خورشيدي: همراه سلطان محمود غزنوي از جرجانيه به غزنه رفت.
409 قمري/397 خورشيدي: عرض جغرافيايي جيخور، در نزديکي کابل، را با کمک شاقول اندازه گرفت.
412 قمري/400 خورشيدي: اعتدال بهاري و پاييزي و انقلاب تابستاني و زمستاني را در شهر غزنه رصد کرد.
416 قمري/404 خورشيدي: نگارش کتاب تحديد نهايات الاماکن را به پايان رساند.
418 قمري/405 خورشيدي: رساله ي استخراج الاوتار في الدايره را نوشت.
420 قمري/407 خورشيدي: نگارش کتاب التفهيم لاوائل الصناعه التنجيم را به پايان رساند.
421 قمري/408 خورشيدي: کتاب تحقيق ماللهند را نوشت و رساله ي قانون مسعودي را به سلطان مسعود غزنوي هديه داد.
425 قمري/412 خورشيدي: فهرست کتاب ها و نوشته ها ي محمدبن زکرياي رازي و فهرست 113 جلد کتاب خود را نوشت.
422 قمري/429 خورشيدي: روز جمعه سوم رجب/6 آذرماه، به سوي پروردگار خود رفت.
از جمله ی پژوهش های بیرونی می توان به این ها اشاره کرد:
۱) شرح شمار هندی
۲) مجموع گندم هایی که به تصاعد هندسی در خانه های شطرنج گذاشته شود
۳) تثلیث زاویه و دیگر مسأله هایی که با پرگار و ستاره حل نمی شود
۴) پایه ریزی روشی برای رسم کردن نقشه های جغرافیایی به نام قاعده ی تسطیح کره بر سطح مستوی
۵) پژوهش در جرم مخصوص(چگالی) و تعیین دقیق جرم مخصوص ۱۸ سنگ گرانبها و فلز
۶) بیان علمی چاه های آرتزین بر اساس قانون ظرف های مرتبط
۷) پژوهش هایی در حساب سال و ماه قوم های گوناگون
۸) رصد ماه گرفت، خورگرفت، سیاره ها و ستارگان
۹) اندازه گیری دقیق طول و عرض جغرافیایی چند شهر
۱۰) ساختن ابزارهای اخترشناسی و چند ابزار علمی دیگر
۱۱) اندازه گیری دقیق شعاع، قطر، محیط و مساحت زمین
0) تعیین فاصله ی بسیاری از شهرهای آباد زمان خود
بیرونی قشربندی در جوامع گذشته را با عامل سیاسی ــ اجتماعی تبیین می کند و در این زمینه می گوید که پادشاهان گذشته، افراد جامعه خود را بر حسب اختلاف در شغلها به طبقات معینی تقسیم می کردند و از این راه، هر طبقه را ملزم به کار و حرفه ی خویش می ساختند و چنانچه کسی از مرتبه خود تجاوز می کرد، او را عقاب می کردند. او از تجدید طبقات به وسیله اردشیر پسر بابک، هنگام احیای مالکیت خود بر سرزمین فارس سخن می گوید، که مردمان را به چهار طبقه تقسیم کرده بود و پیشوایان و شاهزادگان را در طبقه اول، عابدان و آتشبانان و بزرگان دین را در طبقه ی دوم، پزشکان و منجمان و دانشمندان را در طبقه سوم، و برزگران و صنعتگران را در طبقه چهارم قرار داده بود.
او طبقات را چنان بسته تشکیل داده بود که هر طبقه، همانند نسب برای افراد آن به حساب می آمد. بیرونی سپس به ذکر طبقات جامعه ی هند می پردازد و چون از نظر آنان بعضی طبقات شرافت ذاتی بر بعضی دیگر دارند، چنین نگرشی را مخالف نظر اسلام دانسته، می گوید که از نظر اسلام، همه ی انسانها برابر هستند و آنچه ملاک برتری و تمایز افراد است، مرتبه ی آنها در تقواست.
بیرونی چهار طبقه بَراهِمه، کِشتَر، بَیش و شُودُر را با ذکر خصوصیات اخلاقی مورد انتظار از هر طبقه که باید بدانها متخلّق شوند، بیان می کند و همچنین نقشی را که هر طبقه باید در جامعه ایفا کند، به ترتیب منزلت اجتماعی هر یک ــ طبق ترتیبی که ذکر شد ــ برشمرده است. بیرونی از دیدگاه کارکردی، طبقات را مورد بررسی قرار داده و کارکرد هر یک را در ازدواج ، ارث، مجازات، ، محاکم قضایی، تعداد همسر برای هر طبقه و بسیاری از موارد دیگر بیان کرده است. بیرونی همچنین نظر هندیان را در مورد تأثیر افلاک و ستارگان در اوضاع و احوال طبقات و جامعه ذکر کرده است.
بیرونی نه تنها در جغرافیا و تاریخ و گامشناسی ا روش مشاهده و تجربه استفاده کرده بلکه از طریق مشاهده به کیفیت، علل آداب و رسوم،سنن،عقاید،ادبیات،ادیان و دیگر وجوه زندگی و رفتارهای اجتماعی مردمان پرداخته،مطالعات و مشاهدات خود را در جهت درک کلی و طرح نظریه های عام به کارگرفته است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:آرتور جعفریarthr jefferyدر مقاله ی زیر عنوان سهم بیرونی در مقایسه سایر ادیان می نویسد:در قلمرو علوم معنوی به نظر می رسد که سهم بیرونی خیلی بیش از سهم او در علوم دقیقه باشد.
یکی از زمینه های مورد علاقه ی بیرونی جریان تطور جامعه ها یا چنانکه معمول است ایده تکامل ودگرگونیهایی است که در طول زمان در کیفیت زندگی انسانها در روی زمین رخ داده و نظریه های جغرافیایی و مردم شناسی او منعکس شده است.
برحسب نظریه ی محوری بیرونی،انسان که اشراف مخلوقات است قادر است مرکب دانش و معرفت را تا افق های دور دست به پیش راند تا آنجا به ماهیت وجود شناخت خداوند نزدیک شود و در مرحله ی برتری از تکامل قرار گیرد بطوریکه تمامی مخلوقات دیگر را بتواند هب خد مت خود در آورد. باهمین زمینه ی فکری است که بیرونی روانشناسی خاص انسان را به فیزیولوژی و علم طب مربوط ساخته است.
به نظر او انسان«مجبور» بوده است هنرها و صنایع را توسعه داده و به تشکیل اجتماعات و فعالیت دسته جمعی براساس تقسیم کار و تخصص بپردازد و به این ترتیب هر انسانی محصول کار و کوشش خود را با کار ناشی از مهارت انسان های دیگر «مبادله » کند. این نیاز او را بر آن دا شته است که فلزات گرانبها(طلاه و نقره) را که کمیاب و فساد ناپذیرند به عنوان پشتوانه مبادله کالا و خد مات بپذیرد. بدین لحاظ استعمال پول(سکه)، در روابط اجتماعی جای بخصوصی را پیدا کرده و رایج شده است(ارزش مبادله)، لیکن به نظر او این شیوه مبادله را باید از سوء استفاده و افراط و تفریط حفظ کرد لذا پو ل رایج هر جامعه باید زیر نظر مقامات رسمی آن قرار گیرد(نظارت دولت بر روابط اقتصادی و مالی).
کتاب ماللهند بیرو نی برجسته ترین اثر در تاریخ دین ،آداب و دانش هندوان است و از این رو می توان بیرو نی ر ا یکی از پیشگامان مردم شناسی و دین شناسی تطبیقی دانست او در این پژوهش مردم شناسی خود با دشوارهای بسیاری رو برو بوده که چرا به عنوان یک مسلمان به سرزمینی پا گذاشته است که مردمش از مسلمانان نفرت ارند و فراگیری زبان آنها نیز بسیار سخت است.بیرونی در کتاب مالهند کوشیده است بادید یک کارشناس بی طرف به معرفی باورها و آیین ها ی هند وان بپردازد این کتاب را دربار ه ی باورهای هندوان نوشتند که با ما اختلاف دی نی دارند و اعتقاد هندوان چنین است آنان خود را بهتر از هرکسی می دانند که چگونه به این اعتراضات پاسخ دهند.
بیرونی، برخلاف بسیاری از معاصران خود که جامعه ی هندی را غیر دینی و ملحد می دانستند، با فراگیری زبان علمی و محلی آنان و گردآوری کتاب و تحقیق در احوال آنها، و همچنین سیر و سفر در مناطق مختلف آن سرزمین، به مطالعه ی اعمال و رفتار آنان پرداخته و دینداری ایشان را با نقل عبارتهایی از کتابهای مهم آنها اثبات کرده است.
بدون دخالت دادن تعصبات دینی خود و با برخورداری از اصول و قواعدی که محققان معاصر در بررسیهای دینی شرط می دانند، به گزارش دقیقی از اعمال و رفتار دینی و اعتقادات هندوان پرداخته است. وی در این گزارش، قصد نمایاندن کاستیها و ضعفهای دیانت هندیان یا حکم به ابطال آراء و اقوال آنان ندارد، بلکه می کوشد تصویری درست و راست از روحیات معنوی و دینی ایشان را به مسلمانان نشان دهد و از این راه، حداقل بر برخی از موانع دشوار ارتباط و تبادل فرهنگی مذکور فایق آید؛ وگرنه خود می داند که میان هندوان و ملل دیگر، بخصوص ملتهای اسلامی، از جهت زبان و باورها اختلافهای اساسی وجود دارد، و اگر گاهی در خلال بحثهای خود از همانندی برخی از آراء هندی و یونانی و اسلامی سخن می گوید، تنها برای این است که از راه مقایسه و بیان اشتراکها، فهم مطالب را آسانتر و اذهان دیگران را برای دریافت مطالب دشوار هندوان آماده گرداند.
بیرونی درباره ی علت این گرایش در بین عوام، بر این باور است که آنها از این راه به آرامش و اطمینان قلبی می رسند؛ در حالی که خواص و دانشمندان، از راه تعقّل در امور عقلی به عبادت خدای یگانه می پردازند. او در توصیف و تبیین اعمال و باورهای افراد عامی جامعه هند، با انجام دادن مقایسه ای میان آنان و برخی از اعمال عوام مسلمانان، سعی دارد خواننده را از قضاوت یکجانبه علیه هندوان باز دارد و گرایش مذکور را خصلتی عمومی نزد عوام در تمام جوامع ــ حتی جامعه ی مسلمانان ــ نشان دهد. وی در این زمینه می گوید:
گواه آنچه گفتم، این مطلب است که اگر عکس پیامبر (ص) یا مکه و کعبه را به زن یا مردی عامّی نشان دهی، بر اثر خوشحالی، انگیزه های بوسیدن و گونه بر خاک مالیدن و به خاک افتادن را در او می بینی، به گونه ای که گویا صاحب عکس را دیده و از این راه، مراسم حج و عمره را به جا آورده است.
بیرونی پس از توصیف بتهای هند به اینکه همه ی آنها نمادی از اشیاء و امور مادی بوده و هرگز بتی ساخته نشده است که سمبلی برتر از ماده را به تصویر کشد، تأکید می کند که این قبیل شبیه سازیها، شاهد بر ضعف و قصور معارف آنان و پستی مرتبه ی عوام است.
بیرونی در بیان منشأ بت پرستی می گوید که در ابتدا، ساختن بتها به انگیزه بزرگداشت و یادآوری شخصیتهای بزرگ ماند پیامبران، دانشمندان و فرشتگان بوده، تا در نبود آنان و پس از مرگ ایشان یادآور آنها باشند، ولی پس از نسلها براثر گذشت زمان، انگیزه ها فراموش گشته و بت پرستی سنّتی مرسوم و متداول شده است. بیرونی و همچنین از بت پرستی یونانیان قدیم - که بتها را واسطه بین خود و خدایان می دانستند.
مطالعات مذهبی وجامعه شناسی ادیان
بیرونی در طی مطالعات خود حتی در زمینه مذهب سعی کرده است بی طرفی علمی را حفظ کند و به س ایر ادیان خاصه ادیان هندی که مورد مطالعه قرار می گرفتند به دیده اغماض بنگرد و اگر چه به ارجحیت دین اسلام اعتقاد داشت اما سعی نکرد عقاید هندوان را سخیف جلوه دهد بلکه تلاش کرد تا عقاید آنان را آنچنان کهخود آن ها را درمی یابند عرضه کند.او نسبت به مردمی که مورد مطالعه اش قرار گرفته بودند یعنی هندیان بسیار همدلی و یگانگی ابراز می داشت و نسبت به آن ها تفاهم زیادی نشان می دهد. در عین حال بیرونی معتقد بود که باید هند و مردم آن را با روش عینی و انتقادی مورد بررسی قرار دهد.
لیکن هنگامی که این نظریه و مشاهدات با تئوری اعداد و محاسبات ریاضی او توام می شود،او ر ا به کشف نظریه ای هدایت می کند که مالتوس در زمینه جمعیت در قرن 19 مطرح کرده است. نظریه رشد جمعیت،تصاعد هندسی در برابر رشد تولیدات کشاورزی با تصاعد حسابی مالتوس دنیای جدید راتکان داد.
اقتصاددان، جامعه شناس و جمعیت شناس انگلیسی مشابهت دارد؛ به گونه ای که برخی از محققان، به بیرونی مالتوسین ایرانی قرن یازدهم، لقب داده اند. از این رو، قبل از بیان نظریه ی بیرونی، نظریه مالتوس را مرور خواهیم کرد، تا با مقایسه، مشابهت دو نظریه بهتر مشخص شود.
مالتوس در نظریه ی معروف خود در سالهای آغازین قرن نوزدهم، این مسأله را مطرح کرد که سرعت افزایش جمعیت با سرعت ازدیاد وسایل بقای آن متناسب نیست. او معتقد بود برای کره زمین، به طور طبیعی حدود و استعدادی تعیین شده و برای جمعیت نیز، باید حدود و ثغوری قائل شد. اصول نظریه او چنین است که هرگاه موانعی در کار نباشد، جمعیت طبق تصاعد هندسی افزایش می یابد و در مقابل، تولید مواد غذایی لازم، حتی در بهترین شرایط بر طبق تصاعد حسابی بالا می رود. این امر، سبب عدم تعادل بین مواد غذایی و جمعیت خواهد شد و بنابراین مهار کردن جمعیت، امری ضروری و حیاتی است. او برای رسیدن به تعادل دو راه پیشنهاد می کند: نخست عوامل و موانع طبیعی افزایش جمعیت، همانند جمعیت و قحطی و بیماریهای مسری؛ دوم خودداری ارادی با ریاضت اخلاقی و به تأخیر انداختن زمان تشکیل خانواده.
بیرونی نیز می نویسد:
آبادانی جهان به کشت و کار و جمعیت بستگی دارد و این دو، در اثر گذشت زمان [چنانچه مانعی در کار نباشد]، به طور نامحدود افزایش می یابند در حالی که جهان محدود است ... و بدین سان چنانچه جهان در اثر ازدیاد جمعیت فاسد شود و یا رو به فساد برود، مدبّر جهان که با عنایت و توجه او در هر ذرّه ی عالم نمایان است، کسی را می فرستد تا جمعیت زیاد را تقلیل دهد و ماده ی شرّ و فساد را از میان بردارد.
جرج سارتلن بنیان گذار رشته ی تاریخ که فصل 33 از کتاب او به عصر بیرونی نامگذاری شده است و دلیل این کار را این چنین بیان کرده است: گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که این دوره نشانه ی اوج تفکر قرون وسطایی بود.
اما دوتن سرو گردنی از دیگران برتر بودند :بیرونی و ابن سینا. این دو تن که به طریقی یکدیگر را می شناختند با هم تفاوت بسیاری داشتند بیرونی نشانگر روحی پر تکاپو و نقاد وابن سینا دارای روحیه ی ترکیبی بود.
کارل ادوارد زاخاو از برجسته ترین مترجمان آثار اوست او پیرامون درست کاری بیرو نی را در کار پژو هش می گوید وی نسبت به شخص خویش و نسبت به دیگران داوری سخت گیر است چون خود در حد کمال صادق است.
ابوريحان در رشته هاي گوناگون سرآمد روزگار خود بود در قشربندی و سلسله مراتب اجتماعی در جوامع گذشته را عامل سیاسی و اجتماعی تبین می کند و افراد جامعه ر ا بر حسب شغل ها به طبقات تقسیم می کند و اندیشه اجتماعی بیرونی نه تنها در جغرافیا و تاریخ بود.از روش مشاهده و تجربه استفاده کرد و اندیشه ها تطور بیرونی ایده تکامل دگرگونی هاست که در طول زمان کیفیت زندگی انسان ها در روی زمین رخ داده است و همچنین مطالعات مذهبی سعی کرده بی طرفی علمی را حفظ کند و دین شناسی بیرونی یک دین شناسی تطبیقی بود و همچنین بیرونی در مورد جمعیت با نظریه مالتوس کمی شباهت دارد که معتقدند ازدیاد جمعیت را برای کره ی خاکی محدود و مشکل آفرین دانسته و درصدد جلوگیری آن برآمده و بیرونی در نگاه اندیشمندان همچون کارل ادوارد زاخا که از برجسته ترین مترجمان اوست او را داوری سختگیر و درحدکمال صادق می داند و همچنین جرج ساترلن می گوید گزاف نخواهد بود بگوییم نشانه اوج تفکر قرون وسطایی می باشد.
- معتمدی،اسفندیار:ابوریحان و ریحانه.انتشارات مدرسه برهان-چاپ اول1380.
- نصر،سیدحسین،علم و تمدن در اسلام،ترجمه ی احمد آرام،انتشارات خوارزمی1359.
- حسینی،احمد،کانی ها، انتشارات مدرسه برهان 1382.
- دهخدا،علی اکبر،لغت نامه (واژه ی ابوریحان)،انتشارات دانشگاه تهران1377.
www.ejtemaee.ir
مطالب مشابه :
شاقول ابن سینا
iranian society gathering - شاقول ابن سینا - به هر كاري كه اراده كنيم تواناييم - iranian society gathering
شاقول ابن سینا از سایه های بلند اژدها در بورس می گوید
horiyehrezaeezadeh - شاقول ابن سینا از سایه های بلند اژدها در بورس می گوید - گزارشهای بورس، بازار
مقالاتی مرتبط با بحث استقرا
رضایی، رحمت الله، حدس و جایگاه آن از دیدگاه ابن سینا، معرفت شاقول، یوسف، ماحوزی
لیست کتاب ها
/تعبیر خواب/ابن سیرین-دانیال انگیز شاقول سحرآمیز ابن سینا/کریم سی و سوم/سینا
برنامه اولین همایش کشوری تفکر انتقادی و نظام سلامت
مرکز برگزاری همایش های علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان-تالار ابن سینا شاقول، دکتر
دست اوردهای ایرانیان باستان
ژرفنای آب دریا،ایرانیان ابزاری اختراع نموده که شباهت زیادی به شاقول ابن سینا
علوم خفیه
ابن سینا رسالهٔ کنوزالمعزمین را دراین مورد نوشت و رساله شاقول را گسترش داد و قسمتهایی
عالم مطلق • قادر مطلق حضور در همه جا در آن واحد • خیر اعلی • بسیط مجرد • شخصوار • بزرگترین موجود ق
ابن سینا رسالهٔ کنوزالمعزمین را دراین مورد نوشت و رساله شاقول را گسترش داد و قسمتهایی از
اندیشه اجتماعی ابوریحان بیرونی
اين در حالي بود که پيش از آن 7 کتاب ديگر نوشته و با ابن سينا با کمک شاقول ابن سینا.
برچسب :
شاقول ابن سینا